زنان آثار عطار ، رسالت های چندگانه ای را ایفا می کنند . زن در نقش همسر، زن در نقش مادر، زن مظهر عشق و دلدادگی، زن مظهر پارسایی و توکل، زن مظهر زهد و پرهیزکاری و زن مظهر خردمندی.
بدیهی است که عطار با التفاتی که به چهره های برتر زنان تاریخ ایران و اسلام و عرفان نشان می دهد هویت انسانی اجتماعی زن را کاملاً پذیرفته است.
در میان آثار فارسی آثاری یافت می شود که به حقیقت وجود زن پرداخته و حتی فراتر از جایگاه انسانی وی نگریسته اند از آن جمله می توان به اشعار پیر اسرار «عطار نیشابوری»، اشاره کرد، به گونه ای که زنان در شعر او، در قالب مادری و همسری و بعنوان مظهر عشق و دلدادگی، پارسایی و خردمندی ظاهر می شوند .
چنانکه عطار به گوشه هایی از زندگانی حضرت زهرا(س) نیز نظر دارد. به این ترتیب که در «الهی نامه خویش» از جهیزیه اندک، ریحانة النبی (س) و گریستن اسامه بر آن همه سادگی یاد می کند .
با نگاهی به شعر عطار می توان دید که در آثار او لقب حضرت فاطمه(س) همواره «خاتون جنت» است.
از جمله دیگر زنانی که در آثار عطار خودنمایی می کنند، لیلی در 27 حکایت و رابعه عدویه در 9 حکایت ظاهر می شوند که دلیل آن شاید گرایش عطار نیشابوری به عشق و عرفان باشد. به تعبیر دیگر، با بررسی آثار وی می توان دریافت که عشق و درد بیشترین بسامد را در شعر عطار دارند.
حکایات مربوط به لیلی 27 مورد، رابعه عدویه 9 مورد، زلیخا 6 مورد، فاطمه(س) 5 مورد، مریم و زبیده و حوا و ام هانی و زین العرب (رابعه قزداری) هم هر یک، یک یا دو حکایت را به خود اختصاص داده اند.
از تکرار فراوان نام لیلی و رابعه و زلیخا معلوم می شود که دو دسته زنان عارف و عاشق مهم ترین گروههای زنان مورد نظر عطار هستند. لیلی و زلیخا دو سمبل اسطوره ای عشق و رابعه چهره زاهدانه تقوی و پرهیزکاری.
عشق و زن در آثار عطار
غیر از داستانهای لیلی و مجنون و یوسف و زلیخا که از داستانهای مشهور ادب فارسی است، داستان زین العرب و بکتاش که در الهی نامه آمده است از جمله داستانهای خواندنی و جالب عطار است. این داستان که نمونه عشق عذری و پاک عشاق است، مظهر و مثال عشق آرمانی، الهی و پاک است. عشق، بی شائبه شهوت و آلودگی جسمانی و نفسانی. داستان زین العرب که در الهی نامه آمده است همان داستان رابعه بنت کعب قزداری است که از شاعران مشهور قرن چهارم هجری است .
داستانهای لیلی و مجنون و رابعه و بکتاش در آثار عطار در پی بیان نوعی عشق دیگرند. عشقی فراتر از عشق مادی و مجازی، عشق حقیقی. عشقی که فراتر از معشوق، خود عشق هدف عاشق باشد. عشق انسانی، منهاج عشق ربانی است و داستان تحقق حدیث نبوی است: «من عشق وعفّ ثمّ کتم فمات مات شهیداً»در این داستان زین العرب یا همان رابعه دختر کعب بکتاش را وسیله عشق ورزیدن می داند. او عشق را می یابد و جز عشق، چیزی دیگر طلب نمی کند. چنانکه بوسعید گفت سخنی که او گفته است نه چنان است که کسی را در مخلوق افتاده باشد و عطار با آوردن این داستان و تکرار پیاپی داستان لیلی و مجنون بر ارزش اینگونه عشق و اینگونه زنان پاکدامن تأکید می ورزد. در الهی نامه عطار بیش از ده بار و در طی چند حکایت نام لیلی و مجنون تکرار می شود و بر روحانی و الهی بودن عشق ایشان تأکید می شود .
در اینگونه داستانها عشق ورزی برای رسیدن به کمال است و عشق مجازی پل و نردبان عشق الهی است.
داستان قرآنی یوسف و زلیخا نیز حکایت از داستانی عاشقانه دارد و زلیخا در اینجا عاشق است و خواستار یوسف که مظهر کمال و خوبی است .
غیر از داستانهای عاشقانه لیلی و زلیخا و زین العرب بوی عشق از سراسر حکایتهای مثنوی های عطار می تراود و ما داستان عشاقی را می خوانیم که عشقشان نمونه و الگو است و عطار ایشان را نمونه تمام و کمال عشق می داند. در الهی نامه داستان زنی را می شنویم که عاشق شهزاده ای است.
در مصیبت نامه نیز چندین حکایت آمده است که در آنها احوال عشاق به مطالعه گذاشته شده است از جمله آن داستانها: حکایت صفیه خاتون (خواهر سنجر) و جوان عاشقی که از عشق او جان می سپارد.داستان مزدوری که عاشق دختر پادشاه می شود و در عشق او جان می دهد.و داستان عشق زنی به ایاز که سرانجام آن مرگ زن از عشق است. طرح همه این داستانها یکی است. مردی یا زنی عاشق می شود، شدت عشق او را بی قرار می کند و سرانجام در راه عشق جان می سپارد .
نکته جالب توجه آن که زن در این حکایت ها گاه عاشق است و گاه معشوق و از این جهت تفاوتی بین زن و مرد نیست. داستان مردانی که عاشق زنان می شوند در ادب فارسی فراوان است، اما در میان حکایت های عطار داستان زنان عاشق را هم می خوانیم. داستان زین العرب و داستان زن عاشق ایاز از این نمونه هاست.
و اما محوری ترین داستان عاشقانه عطار و معروف و مشهورترین آنها داستان شیخ صنعان و دختر ترسا در منطق الطیر است .
روایت عطار و داستان دختر ترسا را می توان از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد. آیا عطار در این داستان زن را مایه گمراهی مرد دانسته و به سنت تفکر مردسالار عصر خویش به تحقیر مقام زن پرداخته است؟ آیا دختر ترسا در پایان داستان باید بمیرد تا مایه آلودگی شیخ همگی پاک شود؟
یا شاید اگر کمی عادلانه تر بنگریم دختر ترسا و زیبایی های او راه عاشقی را برای شیخ زاهد باز می کند تا پس از این حق را عاشقانه پرستش کند و زن، این قنطرهعشق حقیقی، مایه رستگاری ابدی است و «دختر ترسا بت شکنی بود که سترگ ترین و سهمگین ترین بت را در پیر پارسا که «من» است خرد و درهم شکست. این بت را با تیشه اندیشه و پتک خرد نمی توان شکست و در هم کوفت، تنها تبر تیز عشق است که بر آن کارگر می تواند افتاد»
بابک احمدی که چهار گزارش هوشمندانه و خواندنی از تذکرة الاولیاء عطار فراهم آورده است می گوید: عطار همچنان دربند نگرش مردسالار دوران خود باقی است و کتابش از اشارات تحقیرآمیز نسبت به زنان نیز خالی نیست. به عنوان مثال عطار از قول سفیان ثوری می آورد که گفت: با هر زنی یک دیو است و با هر مردی هژده(هجده) دیو است که او را می آرایند در چشم های مردان.
عطار در تذکرة الاولیاء، نقل سخنان مشایخ صوفیه را می کند و سعی دارد تا جامعی از گفته های هر یک از ایشان را در ذیل شرح احوال وی فراهم آورد. نقل سخنان مشایخ به معنی پذیرفتن و تأیید آن کلمات نیست. منظور نظر عطار را باید در گفته ها و تفسیرها و شرح های وی جستجو کرد. ساختن مقدسه ای پاک و عاشق از دختر ترسا در پایان داستان کار عطار است. «شاهدخت درام مظهر عشق و محبت انسانی است که ممکن است گمراه کننده و فریبنده باشد ولی در عین حال بخت شناخت ذات مطلق نیز می توان بود. بنابراین وجود شاهدخت در این درام برای سرزنش کسانی است که بر سرّ و راز عشق ناآشنایند.
تذکرة الاولیاء کتابی است در شرح احوال عرفا و پارسایان و زاهدان که در میان رجال زهد و پرهیز، نام رابعه عدویه زن زاهد بصری به چشم می خورد. عطار بیش از سایر تذکره نویسان و عرفا به احوال رابعه و زندگی او توجه کرده است.
عطار در ستایش رابعه می گوید که او کسی بود که اگر در مجلس حسن بصری حاضر نبودی مجلس نگفتی، لاجرم ذکر او در صف رجال توان کرد. عطار در همین کتاب در بیان برتری زنان سخنی از رابعه را نقل می کند: «جمعی به امتحان پیش او رفتند و گفتند: همه فضایل بر سر مردان نثار کرده اند و تاج مروت بر سر مردان نهاده اند و کمر کرامت بر میان مردان بسته اند. هرگز نبوت بر هیچ زنی فرونیامده است، تو این لاف از کجا می زنی؟ رابعه گفت: این همه که گفتی راست است اما منی و خود دوستی و خودپرستی و انا ربکم الاعلی از گریبان هیچ زن برنیامده است و هیچ زن هرگز مخنّث نبوده است.»
جز در تذکرة الاولیاء که فصل نهم آن درباره رابعه است، عطار در منطق الطیر پنج بار، در الهی نامه دوبار و در مصیبت نامه نیز دوبار ذکر رابعه کرده و داستانهایی از زندگی و کرامات وی نقل می کند که مأخذ بعضی از آنها در همان تذکرة الاولیاء است. برای نمونه داستانی درباره رابعه و حسن بصری که در تذکرة الاولیاء آمده است و در الهی نامه نیز نقل می شود: در الهی نامه می خوانیم که حسن بصری روزی به قصد دیدن رابعه از بصره بیرون آمد. او رابعه را در حالی دید که انواع نخجیر و آهو و بزکوهی گرد او صف زده بودند، اما به محض دیدن حسن فرار کردند. رابعه از حسن می پرسد که چه خورده ای و حسن پاسخ می دهد که پی پیازی خورده ام. رابعه هم در پاسخ جملاتی در نهی از خوردن و پرخوری می گوید و به حسن هشدار می دهد تو که پیه این حیوانات را خورده ای چگونه انتظار داری که از تو نگریزند.
عطار به داستان زندگی حضرت فاطمه زهرا(س) و تقوی و پرهیزکاری ایشان نیز توجه دارد. در الهی نامه و مصیبت نامه نام مبارک حضرت زهرا(س) چند بار به مناسبت نقل حکایاتی آمده است.
لقب فاطمه زهرا(س) در آثار عطار خاتون جنت است.
غیر از زندگی حضرت زهرا(س) که نمونه پارسایی و تقوای بانوان است، عطار حکایت زن زیبا صالح و پارسایی را در الهی نامه نقل می کند که شوهرش برای گزاردن حج راهی سفر می شود و زن علیرغم همه مخاطراتی که در مدت تنهایی برای او پیش می آید، پاکدامن و عفیف انتظار همسر را می کشد. داستان زن پارسانخستین داستان الهی نامه است که در مقایسه با دیگر قصه های عطار تفصیل بیشتری دارد. داستان حدود سیصد بیت است. قصه طولانی زندگی و دربدری زنی تنها و زیبارو را در نبود همسر بیان می کند. زنی که هر که زیبایی وی را می بیند عاشق و شیفته وی می شود و زن با چاره اندیشی های فراوان موفق می شود سرانجام خود را به همسر برساند. زنان پارسای منظومه های عطار فراوانند.
این شاعر عارف با نگاه مثبت و روشن بینانه ای که به زنان داشته است، نمونه روشنفکر پیشرو قرن ششم است که به دفاع و حمایت از گروه زنان برخاسته است.
در مجموعه آثار عطار تنها داستان دو سه زن را می خوانیم که عطار آنان را مفسد می نامد ولی همه آنها توبه کرده و مورد عفو پروردگار قرار می گیرند.
و در مصیبت نامه داستان زن زناکاری را می خوانیم که توبه می کند و از پشیمانی به سوی پیامبر اکرم(ص) می آید و از او می خواهد که وی را سنگسار کند. پیامبر ابا می کند و به او می گوید که ازدواج کن و فرزندی بیاور. زن پس از به دنیا آوردن فرزند طفل خویش را به نزد پیامبر می برد و از او می خواهد تا او را مجازات کند. پیامبر می فرمایند که فرزندت را شیر ده که هیچکس جز مادر سزاوار شیردادن فرزندش نیست. زن دوباره می رود و پس از سپری شدن مدت رضاع بازمی گردد. پس از این پیامبر به زن می فرمایند که اگر تو را سنگسار کنیم کسی از فرزند تو نگاهداری نخواهد کرد پس برو و آنگاه که او هفت ساله شد برگرد که در این میان شخصی تعهد می کند که از کودک نگهداری کند و پیامبر که سخت از این موضوع رنجیده خاطر می شوند ناچار فرمان سنگسار را مطابق شرع اجرا می کنند.
زن و نقش مادری
منظومه های عطار لبریز از عشق است. عشق محور کلیه آثار اوست. در آثار عطار همه رقم عشق را می یابیم، من جمله عشق مادری که در چهره زنان داستانهای عطار از حوا تا مریم و زبیده هویداست. عطار بارها در داستانهایش از زنانی نام برده است که عشق فرزند را در جان و دل خود پرورانده اند. در آغاز منطق الطیر عطار داستان مادری را می خوانیم که کودکش در آب می افتد و مادر در تکاپوی نجات فرزند خود را به آب می زند و فرزند خود را در آغوش گرفته و شیر می دهد. عطار هم از پروردگار می خواهد که چون مادری مهربان، مردمان را در آغوش خود گیرد و ایشان را از پستان کرم سیر شیر کند.
شیر ده ما را از پستان کرم
برمگیر از پیش ما خوان کرم
در مصیبت نامه عطار هم داستان مادرانی را می بینیم که فرزند از دست داده اند و بر از دست دادن ایشان می گریند.در داستان دیگر در همین کتاب هم داستان خارکنی را می شنویم که خدا می خواهد تا دو آرزوی او را برآورده کند و از قضا پادشاه آن سرزمین در همان روز همسر وی را می بیند و به اسارت به شهر می برد و مرد خارکن با استفاده از دو فرصت آرزوخواهی خویش، خود را دوباره در خانه خود می بیند و قدر و ارزش وی را درمی یابد که در غیبت او طفلان گریه و زاری بسیار می کردند:
دید طفلان را جگر بریان شده
در غم مادر همه گریان شده
داستان زبیده همسر هارون الرشید و فرزند پسرشان که دربار را رها کرده است و در سختی و محنت روزگار می گذراند تا می میرد نیز از داستانهای خواندنی الهی نامه است که در این داستان نیز نقش مادری زبیده و دلسوزی وی بر فرزند قابل اشاره است.
و اما یکی از جالب ترین داستانهای الهی نامه در حکایت مادری و عشق مادران به کودکان، داستان حوا و فرزند شیطان، خنّاس است که عطار آن را از قول حکیم ترمذی نقل می کند و در تذکرة الاولیاء عطار نیز آمده است. این داستان برائت ساحت زن از اتهام فریبکاری و حیله گری است. در تصوف، مرد سمبل خرد و زن مظهر نفس است و موجبات گمراهی مرد خرد را فراهم می آورد. اما در این داستان می بینیم که اگر حوا دعوت ابلیس را می پذیرد، به سبب حیله گری وی نیست، بلکه از عشق او به کودکان و اطفال است .
پیر زنان خردمند
دسته ای از داستان های ادب فارسی، خاصه حکایت های عطار در اسرارنامه، الهی نامه، مصیبت نامه و منطق الطیر داستان پیرزنان خردمند است. در الهی نامه دو داستان درباره دو پیرزن و سلطان محمود غزنوی می خوانیم که در هر دو مورد، محمود از پیرزنان درس زندگی می آموزد. در منطق الطیر پیرزنی به شیخ بوعلی درس می آموزدو در مصیبت نامه داستان پیرزن و ملکشاه را می خوانیم که سربازان شاه، گاو پیرزن را کشته و خورده بودند و پیرزن به دادخواهی نزد ملکشاه می رود و ملکشاه ضمن مجازات خاطیان هفتاد گاو به زن می بخشد.
داستان پیرزنی که هر روز اسپند دود می کرد در مصیبت نامه خواندنی است. پادشاه علت آن را از پیرزن می پرسد و پیرزن در پاسخ به پادشاه درسی حکیمانه به وی می دهد.شاید این حکایتها به نوعی تعبیری از حدیث نبوی «علیکم بدین العجائز» باشد که حضرت پیامبر اکرم(ص) به یاران خود فرمودند که: بر شماست که دین را از پیرزنان بیاموزید.
منابع:
مجله کتاب زنان ، شماره 15، حسینی ، مریم
تجلی رمز و روایت در شعر عطار نیشابوری-دکتر رضا اشرف زاده