0

فقيه نوانديش گفت وگو با اساتيد حوزه آقايان

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

فقيه نوانديش گفت وگو با اساتيد حوزه آقايان


فقيه نوانديش

گفت وگو با اساتيد حوزه آقايان

ابوالقاسم خزعلي، محمد واعظ زاده، عبدالله نوراني و سيدمهدي طباطبائي درباره ی حاج شيخ هاشم قزويني (رحمت الله علیه)
 
بزرگداشت عالم نوانديش و فقيه و فيلسوف توانا، آيت الله حاج شيخ هاشم قزويني، گراميداشت علم و اجتهاد و فقه و فضيلت است؛ بزرگداشت مقام عالمي است كه انوار انديشه و الماس اجتهادش علاوه بر اينكه ميراث گرانبهايي براي مردمان روزگار بعد از خويش شد، مايه خير و بركت و حركت مسلمانان بويژه شيعيان ايران در عصر ظلمت و تباهي بود. نگاه نوآورانه اين استاد جليل القدر و عالم عالي مقام در حوزه فقه و مباحث مستحدثه نه تنها موجب طلوع دوباره روحانيت در دوران رژيم پهلوي شد، بلكه سرآغازي بود بر پاسخ گويي خلاقانه عالمان دين در مواجهه با شبهات و مسائل روز فقهي. جايگاه علمي و فقهي و مولد خطه پربركت خراسان، امروز بي ترديد مديون فروغ نگين درخشان سالهاي ابتدايي 1300 هجري شمسي در مشهد است. بزرگداشت اين عالم نوانديش و فقيه عاليقدر، بهانه اي بود براي بازخواني انديشه و مكتب فكري- عملي وي كه علاوه بر كيهان فرهنگي در صفحه معارف روزنامه كيهان نيز به آن پرداخته شده است.
با تشكر از حضور سروران ارجمندي كه براي بحث و گفت وگو درباره شخصيت، مقام علمي و معنوي آيت الله حاج ميرزا هاشم قزويني زحمت كشيده اند و به اين جلسه در موسسه كيهان تشريف آورده اند، از جناب استاد واعظ زاده دعوت مي كنيم بحث را از اوضاع مشهد و حوزه علميه اين شهر، پس از ماجراي قيام مسجد گوهرشاد شروع كنند .
-استاد محمد واعظ زاده: بسم الله الرحمن الرحيم. همان طور كه مي دانيد، من كتابي در مورد واقعه مسجد گوهرشاد نوشته ام كه هنوز منتشر نشده، آنجا به تفصيل جريان را شرح داده ام. اجمالا اين كه قبل از قضاياي مسجد گوهرشاد، سه نفر در راس حوزه مشهد بودند؛ يكي مرحوم آقازاده پسر مرحوم آخوند خراساني بود كه تدريسي عالي داشت و داراي نفوذ فوق العاده اي بود. دوم، مرحوم آقاميرزا حسن آشتياني بود كه به عللي كه خيلي هم روشن نبود، به مشهد آمد و خيلي مورد توجه بود و از آستان قدس هم حقوق داشت. مورد عنايت دربار هم بود.اين خانواده، همگي اصل تقوا و ذكر بودند. من ايشان را زماني كه به حرم مي آمد مي ديدم. پدرم با اين كه با هيچ كس نماز نمي خواند، به نماز او مي رفت. نفر سوم، مرحوم حاج آقا حسين قمي از خويشان ما بود. او هم حدود سال 40قمري به مشهد آمد و خيلي مورد توجه بود. تقوا و زهد و احتياطاتش عجيب بود. در هر حال، اين سه نفر در راس بودند ولي درس مرحوم آقازاده در مسجد گوهرشاد معروف بود. در زمان رضاشاه اين درس ها تعطيل نشد. ولي وقتي داستان مسجد گوهرشاد واقع شد، دولت بهانه درست كرد و حوزه و درس ها را تعطيل كرد و هر روحاني برجسته، مدرس و واعظ سرشناسي را كه به اصطلاح سرش به كلاهش مي ارزيد، دستگير و تبعيد كرد؛ از جمله: ميرزا هاشم قزويني، مرحوم حاجي اشرفي، حاج شيخ آقابزرگ شاهرودي، مرحوم حاج سيدهاشم نجف آبادي و حاجي محقق پدر آقاي دكتر مهدي محقق كه منبرهاي داغي داشت. ماموران حتي به خانه ما هم آمده بودند تا پدرم را دستگير كنند و همشيره ما گفته بود: ايشان منزل نيامده. پدرم چهار سال در خانه بود و بيرون نمي رفت، چون او را هم مي گرفتند.
آقا شيخ كاظم دامغاني هم در بين دستگيرشدگان بود؟
- استاد واعظ زاده: خير، ايشان آن زمان كم سن و سال بود و ظاهرا در رديف اين آقايان نبود. اتفاقا او را مي ديديم كه مكلا شده بود، چون همه را به اجبار خلع لباس كرده بودند. در تعطيلي حوزه مشهد، بعضي ها هم كه عنواني نداشتند، به دهات يا گوشه و كنار كشور رفته بودند و وضع اين طور بود.
دستگيري مرحوم ميرزا هاشم قزويني در قضيه مسجد گوهرشاد به چه دليل بود؟
- استاد واعظ زاده: اصلا داستان مسجد گوهرشاد براي حمايت از حاج آقا حسين قمي و اعتراض به اقدامات خلاف رضاخان درست شد. مرحوم آيت الله قمي به عنوان يك عالم برجسته قرار بود به تهران برود كه با رضاخان صحبت كند و بگويد از كارهاي خلافش دست بردارد. تلگرافي هم از علماي مشهد در حمايت از آيت الله قمي به تهران زده شد. علما، چه علني و چه پشت پرده، او را تاييد كردند. دولت همين را بهانه كرد و همه كساني را كه آن طومار تلگراف را در مشهد امضا كرده بودند دستگير كرد. شيخ هاشم هم يكي از امضا كنندگان آن طومار بود. به همين خاطر ايشان را هم در تهران زندان كردند. مرحوم ميرزا هاشم قزويني با شيخ آقا بزرگ شاهرودي در زندان، هم اتاق بودند. در هر حال، بعد از مدتي ظاهرا در سال 1318 علما را در تهران آزاد كردند. ميرزا هاشم هم به محل تولد خودش در اطراف قزوين تبعيد شد. فكر مي كنم سال 23-1322 بود كه ايشان به مشهد آمد. من هم سال 1321، از عتبات به مشهد برگشتم.
لطفا درباره مباني فقهي مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني كه به نوعي نسبت به ميرزاهاشم قزويني سمت استادي داشتند، توضيح بفرماييد .
-استاد واعظ زاده: راجع به مرحوم آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني و مباني فقهي و اصولي و مكتب معارف او بايد عرض كنم كه ايشان از شاگردان دوره اول درس مرحوم آيت الله نائيني بود كه حدود سال 1340قمري به مشهد آمد و در درس اصول خودشان، همان مباني مرحوم نائيني را مطرح و براي اولين بار آن مباني را از نجف خارج كرد. آن موقع در مشهد، فضلاي طلاب فراوان و غالبا از شاگردان مرحوم آيت الله ميرزا محمد آقازاده فرزند آخوند خراساني بودند و جز سه يا چهار نفر، همگي به درس آقاميرزا مهدي اصفهاني حاضر شدند و بعضي هم مثل مرحوم شيخ محمود حلبي و استاد حاج ميرزاهاشم قزويني، درس اصول آقا ميرزا مهدي اصفهاني را نوشته اند. مرحوم ميرزاهاشم قزويني در درس خارج، اصول خودشان، همان مباني را بيان مي كردند. من آن موقع تقريرات اصول آقاي خويي را با مرحوم شيخ عليرضا غروي فرزند بزرگ آقا ميرزا مهدي اصفهاني مباحثه مي كردم. يك نوبت در درس آقا ميرزا هاشم قزويني ديدم كه گفته ايشان با آنچه در تقريرات آقاي خويي آمده، فرق دارد. آن را به عرض استاد رساندم، ايشان نگاه تندي به من كرد و فرمود: آنچه ما نوشته ايم طولاني تر از اينهاست. در هر حال، مرحوم آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني در مكتب معارف شاگرداني از فضلا را تربيت كرد كه پس از او از بزرگترين علماي مشهدي بودند؛ كساني مثل آيات عظام: حاج شيخ مجتبي قزويني، حاج ميرزا جواد آقا تهراني و حاج آقا حسنعلي مرواريد.
لطفاً از درس ها و خاطراتي هم كه از مرحوم آيت الله ميرزاهاشم قزويني در طول تحصيل در مشهد داشتيد، بفرماييد .
- استاد واعظ زاده: خاطرات من از مرحوم آيت الله ميرزاهاشم قزويني زياد است؛ علتش هم اين است كه مدت بيشتري با ايشان تماس داشتم، يعني، هم قبل از اين كه درس را شروع كنند و هم بعد از آن، دوره سطح را نزد ايشان بودم-كفايه و مكاسب- بعد هم درس خارج. از سال 1323 تا 1328 درس هاي اصلي من همه اين بود، بقيه درس هاي فرعي بودند. سه سال تا آخر كفايه و مقدار زيادي از مكاسب را خدمت ايشان بودم. بعد هم كه استاد، درس فقه و اصول را شروع كرد، تا وقتي كه در مشهد بودم، در حضورشان بودم و به درس هفتگي اخلاق ايشان هم در مدرسه سليمان خان مي رفتم.
از ويژگي هاي درس اخلاق آيت الله ميرزاهاشم قزويني بفرماييد .
-استاد واعظ زاده: مرحوم ميرزاهاشم در درس اخلاقشان طلبه ها را به زهد و نماز شب وامي داشتند و ما مدتي كه نمازشب خوانديم، همان موقع بود كه با ايشان بوديم. از درس اخلاق استاد، بوي مسايل اجتماعي و انقلاب مي آمد و كسي كه آن موقع رئيس حوزه بود، عذر خواست و نگذاشت استاد درس هاي اخلاق را ادامه بدهد و آن هم براي خودش داستاني دارد.
مرحوم حاج ميرزا هاشم قزويني صبح ها در مدرسه حاج حسن درس خارج عروه الوثقي را شروع كرد كه بعداً اين درس به شب ها موكول شد و تقريباً تمام كتاب طهارت را خدمت ايشان بودم مرحوم آقاميرزاهاشم از جهات مختلفي براي شاگردانش جاذبه داشت. بسيار خوش بيان و تقريباً در بين مدرسان آن زمان بي نظير بود. در زمره استادان من در مشهد، يكي هم آيت الله حاج شيخ مجتبي قزويني بود كه خدمت ايشان در فلسفه، كتاب اشارات و شرح هدايه ميبدي و مقداري از الهيات كتاب اسفار را خواندم. ايشان با اين كه از شاگردان آيت الله ميرزامهدي اصفهاني بود و نسبت به فلسفه نظر خوبي نداشت، اما با كمال بي طرف مطالب فلسفي را براي ما بيان مي كرد؛ ايشان يك دوره معارف كه ميراث ميرزا مهدي اصفهاني بود و يك دوره اصول مختصر با مباني مرحوم ميرزاي نائيني را هم نزد آقاي ميرزامهدي تلمذ كرده بود و براي ما تدريس مي كرد. آيت الله سيستاني هم آن موقع به اين درس ها مي آمد.
جناب نوراني! حضرت عالي اولين بار در چه سالي با استادميرزاهاشم قزويني آشنا شديد؟
-شيخ عبدالله نوراني: بسم الله الرحمن الرحيم. استاد واعظ زاده متولد مشهد هستند و به اعتبار مرحوم پدرشان آقاشيخ مهدي واعظ خراساني، از سن نوجواني مجلس علماي طراز اول مثل مرحوم آقاسيدابوالحسن اصفهاني، آيت الله بروجردي و ديگر علماي طراز اول مشهد را درك كرده اند، بنابراين، به نسبت، از ما مهاجرين كه تولدمان در مشهد نبوده، 12 سال جلوترند. من طلبگي را از نيشابور شروع كردم و چندماهي را هم نجف مشرف شدم-سال هاي 26 و 27- بعد كه مشهدي شديم، با همه اساتيد كه بزرگترينشان مرحوم آقاشيخ هاشم قزويني بودند آشنا شدم. ما درس هايمان سال هاي بعد از 1330 بود. درس حاج شيخ هاشم درسي بود كه مال همه بود. گاهي ديده مي شد صدها نفر طلبه هاي هم سن ما در آن درس نشسته اند، اين ها كم كم آماده مي شدند براي درس كفايه كه سطح بالاتر بود و يك نمونه اي براي درس خارج حساب مي شد. آن زمان علماي بزرگي در مشهد درس داشتند ولي از لحاظ بلاغت و موقعيت معنوي، حاج شيخ هاشم منحصر به فرد بود. رسم خراساني ها هم آن موقع اين طور بود كه يك درس را دو يا سه بار به محضر استاد مي رفتند تا سال 39 كه حاج شيخ هاشم به رحمت خدا رفتند.
به نظر جناب عالي علت و رمز موفقيت مرحوم آقاميرزاهاشم قزويني در تدريس و شاگردپروري، ناشي از چه چيزهايي بود؟
-شيخ عبدالله نوراني: همچنان كه استاد واعظ زاده فرمودند، موفقيت ايشان جهات مختلفي داشت. يك جهت ساده آن، جمال ايشان بود كه در قيافه و لباس و عمامه شان نمودار بود. جهات ظاهري كه تمام آن وصاياي حضرت رسول(ص) را داشت. جهت ديگر، فصاحت و بلاغت حاج ميرزا هاشم در گفتار و همينطور مطالعاتش در كتاب هاي نجف بود. اين ها غير از آن چيزهايي بود كه از استادش آقاميرزامهدي اصفهاني ديده بودند. حاج ميرزا هاشم، تابلو فقه و اصول ميرزاي نائيني بود و خصوصيات آخوندخراساني و ميرزاي نائيني در وجود مقدس ايشان بود. مطالب دشوار را به ساده ترين عبارات كوتاه و قابل فهم بيان مي كردند. هنوز شاگردان سوالي را نپرسيده بودند، استاد درك مي كرد كه آنها چه مي خواهند بگويند. توضيح مي داد و شاگرد را راضي مي كرد. مقيد بود كه تظاهر نداشته باشد. حتي تا سال هاي آخر عمرش نتوانستند ايشان را به عنوان پيش نماز آماده كنند؛ در عين حال گاهي اگر حاج شيخ هاشم در مسجد گوهرشاد اقامه نماز مي كرد، مسجد از مسافر و مقيم پر مي شد و همه به نمازجماعت ايشان متبرك مي شدند. اين خصوصيات را خداوند در او قرار داده بود. براي همين از سال 1339 كه فوت كردند، تا حالا كه سال 1387 است، ما كه از كوچكترين شاگردان ايشان هستيم، هر وقت به يادشان مي افتيم يا عكسشان را مي بينيم،حالت خاصي پيدا مي كنيم كه با ياد پدر و اجدادمان به چنان حالتي دست پيدا نمي كنيم و مي گوييم: اي كاش خدا از عمر ما مي گرفت و به او مي داد و ايشان مثل بعضي از علما 90 يا 100 سال عمر داشتند.
جناب واعظ زاده! با توجه به موضع آقا ميرزا هاشم قزويني درباره فلسفه، آيا ايشان اساتيدي هم در اين زمينه ديده بودند؟ چون بعضي احتمال داده اند كه ايشان از شاگردان ميرزا جهانگيرخان قشقايي بوده اند .
-استاد واعظ زاده: من درباره اين كه آقاميرزا هاشم قزويني كجا و نزد چه كسي فلسفه خوانده، هيچ اطلاعي ندارم، ولي اين را مي دانم و گاهي مي ديدم كه در درس معارف مرحوم آقاميرزامهدي اصفهاني در مدرسه نواب، مرحوم آقا ميرزاهاشم قزويني فقط براي احترام حاضر مي شد و يكي دو بار هم ديدم كه حرف هاي ضد فلسفه مرحوم ميرزامهدي اصفهاني را ايشان قبول ندارد. و در دفاع از علماي فيلسوف تعبيري داشتند كه شايد قابل چاپ نباشد. ايشان موافق نبود كه به فلاسفه اهانت بشود.
جناب طباطبايي! شما در مصاحبه اي فرموده ايد كه ميرزاهاشم با مباني فلسفه معتزله هم آشنايي داشتند. لطفا در اين زمينه توضيح بفرماييد .
-حجت الاسلام سيدمهدي طباطبايي: بسم الله الرحمن الرحيم. بله، مرحوم آقا ميرزاهاشم قزويني فلسفه اشراق و مشاء را نزد آقاي زرآبادي در قزوين خوانده بود. با مرحوم فشاركي هم يك درس فلسفه در اصفهان داشتند.
آن طور كه شنيده ايم جناب عالي از دوره نوجواني در محضر آيت الله حاج ميرزا هاشم قزويني بوده ايد. لطفا درباره نحوه آشنايي تان با ايشان توضيح بفرماييد .
-حجت الاسلام طباطبايي: مرحوم پدرم وقتي به مشهد آمدند با علماي اين شهر تماس برقرار كردند. پسر عمه هاي من هم آن موقع در قم بودند ولي ارتباطاتي هم با مشهد و علماي آنجا داشتند كه حالا ريز آن را نمي دانم، ولي آنها پيش پدرم از آقاي شيخ هاشم قزويني تمجيد كرده بودند. از آقا سيدمحمود شاهرودي هم كه در نجف بود سوال كرده بودند و به تاييد دو نفر از علماي نجف، به ديدن آقا شيخ هاشم رفتيم. البته همانطور كه اشاره فرموديد، آن موقع من هنوز در سني نبودم كه بتوانم در درس ايشان شركت كنم، ولي مرحوم پدر اين قيد را داشت كه من نه تنها در درس، بلكه در رفتار، با يك آدم واجد اخلاق حميده همراه باشم. آقا شيخ هاشم هم پسر نداشت و يك دختر داشت.
ايشان هم پذيرفت و گفت حالا يك كمكي به ما بكند. آن موقع نام كم و بدكيفيت بود و مردم براي خريد نان مثل حالا در صف رعايت نوبت را نمي كردند، بلكه به نانوايي ها هجوم مي بردند. چون قحطي بود و نان گرفتن سخت بود. قرار شد من در خريد نان و سبزي و بردن به خانه حاج شيخ هاشم به ايشان كمك كنم؛ اگرچه من در آن شرايط، لايق نبودم، اما همراه استاد بودم.البته جريان قحطي نان مربوط به زمان بعد از سقوط رضاشاه بود.-استاد واعظ زاده: نخير، قبل از آن هم در زمان رضاشاه در مشهد قحطي نان شده بود.
جناب طباطبايي! آن زمان شما چند سال داشتيد؟
-حجت الاسلام طباطبايي: من 14 يا 15 ساله بودم و همانطور كه گفتم، به عنوان خادم و همراه نزد استاد بودم، ولي احترام به من خيلي زياد بود و اين به خاطر سيادتم بود. خلاصه هرچه بود، جذبه اي بين من و ايشان به وجود آمد. من به طور طبيعي متعلم بودم و به معلمم علاقه پيدا كردم. ايشان هم به هر جهتي به من ابراز محبت مي كرد.
سلوك مرحوم حاج ميرزاهاشم قزويني با شما چگونه بود؟
-حجت الاسلام طباطبايي: گاهي ايشان مي فرمود: برويم قدم بزنيم، مثلا به دروازه قوچان مي رفتيم و برمي گشتيم. حتي يادم هست سر چهار راه باغ نادري فعلي كه آن موقع چهار راه نبود، سر سه راهي زمستان ها، يخبندان بود و هركس با دوچرخه رد مي شد، زمين مي خورد و مردم ايستاده بودند و مي خنديدند. من هم به علاقه نوجواني يك بار خنديدم و جلو رفتم، گفت: بيا كنار! هر وقت با اين طور چيزها روبه رو شدي خنده نكن، تذكر بده. بعد هم اضافه كرد: اگر با من همراه نبودي اين نصيحت را نمي شنيدي. آدم در اتاق كه اين نصيحت را نمي تواند بكند. بايد در خيابان باشي، كسي بيفتد، ببيني و به تو بگويم. از اين گونه مطالب خيلي به من مي گفت و همين ها باعث علاقه بيشتر من نسبت به ايشان مي شد، طوري كه صبح ها به منزلشان مي رفتم و برايش چايي درست مي كردم و بعد هم همراه هم به محل درس استاد مي رفتيم.
آن زمان دروس حوزوي را هم شروع كرده بوديد؟
حجت الاسلام طباطبايي: بله، من بعد از مدتي درس مرحوم مدرس مي رفتم ولي در درس حاج شيخ هاشم هم حاضر مي شدم. ايشان از روي دوستي و محبتي كه به من داشت، گاهي مرا صدا مي زد و مي فرمود: برو درست را بخوان و بعد دنبال من به اتاق آقا شيخ علي اكبر نوقاني بيا تا با هم به خانه برويم.
جناب واعظ زاده! حضرت عالي در گفت وگويي در مورد مرحوم ميرزاهاشم قزويني فرموده بوديد كه ايشان در بخش تقليد از اعلم صاحبنظر بود و حرف هاي تازه اي داشت. لطفا در اين مورد بيشتر توضيح بفرماييد.
استاد واعظ زاده: در تقليد از اعلم ايشان مي فرمود: ما يك دليل عقلي بر اين مساله نداريم.
علما چه دليلي مي آورند؟
-استاد واعظ زاده:مرحوم آقا ميرزا هاشم مي فرمود: در مسايل عادي كه بين علما اختلافات نظر هست احتياج به رجوع به اعلم نيست، اما در مسائلي كه با سرنوشت اسلام ارتباط دارد، آنجا بايد سراغ كسي رفت كه بصيرتر و اعلم است. من اين حرف را از ديگري نشنيده بودم كه فرد باشد بين مسائل مهم و غيرمهم مي گفت: در غير مهم مي شود از مجتهد غير اعلم تقليد كرد ولي در مسائل مهم نيز حتي مي افزود: در اين زمينه به يك نفر هم نبايد اكتفا كرد، يعني نظرشان اين بود كه مسأله بايد شورايي شود. خب، اين يك مسأله جديدي بود. ايشان همان طور كه با عروه الوثقي جلو مي رفت، گاهي حرف هاي تازه اي داشت و من يك مقدار از آنها را نوشته ام.
حضرت آيت الله خزعلي!ن جناب عالي كمي با تأخير تشريف آورديد، لطفا از نحوه آشنايي تان با استاد حاج ميرزا هاشم قزويني و حضورتان در جلسات درس ايشان برايمان صحبت كنيد .
-آيت الله ابوالقاسم خزعلي: بسم الله الرحمن الرحيم. آشنايي ما با مرحوم آيت الله ميرزا هاشم قزويني در دروس سطوح عاليه بود و در درس رسائل، مكاسب و كنايه خدمتشان حضور پيدا كرديم و لذت مي برديم. دوستان ديگر هم اين را اعتراف دارند. از امتيازات ايشان، بيان واضح بود، به گونه اي كه طلبه، ديگر ترديد نداشت كه درس را خوب فهميده است. در قم، مرحوم آقاي سلطاني هم در بيان درس مكاسب خيلي وارد بود، ولي آن وقت ما با ايشان آشنايي نداشتيم. خوشبختانه منزل ما و آقا ميرزا هاشم نزديك هم بود و بعد از درس شب ها در برگشت به خانه، همراه هم بوديم لذا، من استفاده هاي بهتر از درس هم بين راه از ايشان داشتم. مي دانيد كه دوره جواني، دوره هجوم شبهات به انسان است. شبهاتي هم در ذهن من مي آمد. حتي خيال مي كردم از دين خارج شده ام و مي ترسيدم. در خيابان به استاد مي گفتم: آقا! من اين شبهه را دارم و مي ترسم. ايشان مي ايستاد، راه را قطع و شروع به صحبت مي كرد و توضيح مي داد. مي گفت: نترس! سري كه در آن شبهه نباشد، كدوست! بايد شبهه بيايد تا انسان به فكر بيفتد. مسايل را خيلي خوب توضيح مي داد و من حالا هم از توضيح ايشان لذت مي برم. خب، ممكن بود ايشان بگويد: به اين حرف ها چه كار داري؟ درست را بخوان! بحمدالله بعدها من در منبرها و تبليغات ديني هم از توضيحات استاد استفاده كردم. همان طور كه عرض كردم، آن موقع، ديگران هم در مشهد و قم سطوح عاليه را درس مي دادند، ولي در حد مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني نبودند.
گفته شده كه مرحوم حاج ميرزا هاشم از شهادت نواب صفوي در سال 43 متأثر شده و صحبت هايي كرده بودند. جناب عالي در اين زمينه مطلي از ايشان شنيده بوديد؟
-آيت الله خزعلي: آن زمان كسي راجع به مرحوم نواب صحبت نمي كرد چون خطرناك بود، اما حاج ميرزا هاشم بعد از آن واقعه بسيار متأثر شد و صحبت كرد. اين قدر اين مرد غيوب بود. مرحوم حاج شيخ هاشم اظهار تأثر كرد كه چرا گذاشتند نواب كشته شود؟ چرا آقاي بروجردي تعقيب نكردند؟
وقتي نواب وارد قم شد، براي او منبر نگذاشتند و ا و روي شانه هاي جوانان فدايي رفت و صحبت كرد. يكي از خدمه هاي آستانه كه سيدي قوي بود، آمد كه نواب را اذيت كند، سيلي محكمي به صورتش زدند كه افتاد و كنار رفت. من در صحن كوچك بودم و ايشان در رواق بود، اين جمله نواب صفوي هنوز در گوشم هست كه گفت: «هنوز باد به پرچم عمه ما حضرت معصومه(س) مي وزد.»
مرحوم استاد شانه چي در مصاحبه منتشر نشده اي آورده اند كه حاج شيخ هاشم قزويني ايشان و چند نفر ديگر از مدرسين حوزه را براي تدريس در دانشگاه تشويق كرده بودند جناب عالي در اين مورد چه خاطره و نقل قولي داريد؟
-حجت الاسلام طباطبايي: اجازه بدهيد بنده همين سوال را درباره خودم از مرحوم حاج شيخ هاشم پرسيدم فرمودند: بعضي ها بايد بروند ولي تو بايد آخوند باشي و كار آخوندي كني. آن موقع ايشان هيچ اجازه اي براي خارج شدن از لباس به من نداد.
جناب واعظ زاده! درباره مطالب جديدي كه مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني در درس هاي متأخرشان تحت عنوان «معارف آل محمد(ص)» مطرح مي كردند چه نظري داريد؟
-استاد واعظ زاده: مرحوم آقاميرزا مهدي اصفهاني از اصول منصرف شده بود و مطالب تازه اي داشت كه خيلي خام و نپخته بود، كما اين كه در مسايل اعتقادي و معارف هم يك سلسله معارف داشت كه برضد فلسفه بود و معتقد بود كه خود ائمه اطهار(ع) در همه مسايل اعتقادي، مباني خاص خودشان را دارند كه منطبق با قرآن است و با فلسفه معمولي كه از يونان آمده فرق دارد.
با مبارزات دامنه داري كه مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني عليه فلسفه در آن سال ها در مشهد داشت، فلسفه و تدريس آن در حوزه و بيرون از حوزه چه سرنوشتي پيدا كرد؟
- استاد واعظ زاده: در نتيجه تبليغاتي كه مرحوم ميرزا مهدي عليه فلسفه داشت، فلسفه در حوزه مشهد متروك شد و يكي دو نفر مدرس بيشتر در حوزه نبودند كه فلسفه تدريس مي كردند. يكي مرحوم شيخ سيف الله ايسي بود كه همرديف آقا ميرزا هاشم و از شاگردان مرحوم آقازاده بود و منظومه مي گفت. او در آن زمان پالترداشت و محضردار بود و با حوزه خيلي ارتباط نداشت. كساني كه فيلسوف بودند از بين رفته بودند، بقيه هم تحت تأثير مرحوم آقا ميرزا مهدي بودند. بعد كه دانشكده الهيات در مشهد تأسيس شد، رشته فلسفه هم كم كم فعال شد و حالا بسيارند كساني كه فلسفه مي دانند و به فلسفه معتقدند، ولي آن وقت اين طور نبود.
همانطور كه مستحضريد، در دوره خفقان رضاخاني و سخت گيري هايي كه نسبت به روحانيون مي شد، برخي از مدرسين حوزه مشهد به دلايلي و شايد بنا به مصلحت هاي بزرگتري با دولت ارتباط داشتند، مشي سياسي ميرزاهاشم قزويني با حكومت چگونه بود؟
-استاد واعظ زاده: مرحوم شيخ هاشم با دولت مرتبط نبود، حتي يك وقتي عده اي آمده بودند تقاضاهايي داشتند. ايشان به آنها تندي كرد و گفت: آقايان! اينها را نبايد منتشر كنيد.
مرحوم آقاميرزا هاشم از لحاظ سياسي به دستگاه و كساني كه صاحب قدرت بودند عقيده نداشت و بسيار انقلابي بود. مكرر مي گفت: هيچ چاره اي نيست. جز اين كه همه رجال را از دم بكشند تا مملكت از شر اينها آزاد شود. در قيام مرحوم نواب صفوي هم حمايت خاصي از ايشان مي كرد.
وضع مالي و معيشتي مرحوم حاج ميرزا هاشم چگونه بود؟
-استاد واعظ زاده: وضع مالي ايشان خوب نبود؛ شايد مختصري از قزوين برايش مي آمد يا وجوهاتي مي دادند. وقتي شهريه براي طلبه ها قرار داد- شايد مرحوم حاج ميرزا احمد به او كمك مي كرد- مي گفت: بالشتي كه زيرسرم مي گذارم مثل تخته است. آقا ميرزا هاشم منزل كوچكي در تپل محله داشت.
اگر بخواهيد مقايسه اي بفرماييد بين مرحوم حاج ميرزاهاشم قزويني و مرحوم حاج شيخ مجتبي قزويني از نظر بحث در اصول وافقه، كداميك را برجسته تر مي بينيد؟
- استاد واعظ زاده: خيلي فاصله بود بين او و حاج شيخ مجتبي: در بحث اصول وافقه، او خيلي پخته تر بود. يادم مي آيد بعداز اين كه حوزه تجديد شد و چند سال گذشت، مرحوم آقا شيخ شاهرودي كه قبل از قضيه مسجد گوهرشاد از نجف آمده بود، در مشهد نماز مي خواند. از ايشان تقاضا شد در مشهد بماند. او چند ماهي در مسجد گوهرشاد و شبستان مرحوم سبزواري بحث تعادل و تراجيح را شروع كرد و چند نفري به درس ايشان مي رفتند. من هم يكي دو روز رفتم، ديدم ايشان مثل كسي كه مي خواهد بعداز مدت ها درس را شروع كند، مدام مطالب را فراموش مي كند و جزوه هايش را باز مي كند. من وقتي مقايسه كردم. ديدم آقاميرزا هاشم از ايشان قوي تر است. حاج ميرزا هاشم با مرحوم عابدزاده رابطه داشت و اسم مهديه را هم حاج ميرزا هاشم گذاشت. او به لحاظ فكري مستقل بود و با فلسفه آشنايي داشت و از آن حمايت مي كرد.
جناب طباطبايي! به نظر مي رسد بخشي از موفقيت مرحوم ميرزاهاشم قزويني به خاطر اين بوده كه درجريان مسايل روز قرارداشته و اين امور در جذب شاگردان درشرايطي كه آن روزحوزه داشت، خيلي مؤثر بود.لطفاً در اين مورد توضيح بفرماييد .
-حجت الاسلام طباطبايي: درست است، مرحوم آقا ميرزا هاشم روزنامه مي خريدند و بيشتر روزها من اين كار را انجام مي دادم و خدمتشان مي بردم. گاهي مي فرمودند: برو و در خانه بگذار؛ نمي خواست در مدرسه باشد. آداب رفت و آمد را خيلي حفظ مي كرد.
سعي داشت چيزي دستش نباشد. آن وقت ها درخانه ميرزا احمد كفايي پنجشنبه ها مراسم روضه و توسل برقرار بود، مي رفت. آنجا سناتورها هم مي آمدند و با آقاي كفايي رفت و آمد داشتند، از جمله عماد تربتي كه داماد آقاي كفايي بود و مرتب به جلسه مي آمد. كيهان يغمايي و جيب بهار هم مي آمدند. نظر حاج شيخ هاشم اين بود كه از اوضاع روز كشور مطلع شود. يك روز از مرحوم حاج شيخ هاشم درباره مطالب سياسي روزنامه ها سئوال كردم، گفت: تو اول درك سياست كن، بعد سوال بپرس، درك سياسي مهمتر از خود سياست است. خيلي ها روزنامه مي خوانند ولي درك سياست ندارند.
استاد واعظ زاده:مرحوم حاج شيخ هاشم چند بار به من فرمودند:روزنامه بخوانيد، (و روزنامه ها مطالب زيادي هست. من گاهي كه بعد از درس با ايشان تا منزلشان مي رفتم مي ديدم يك مجله تهران مصور را تا كرده و در جبيشان گذاشته اند.
ايشان دراين حد هم تأكيد داشتند كه همراه با مسائل روز باشند.
مرحوم ميرزا هاشم چگونه با ميرزا مهدي آشنا شده بود؟
-استاد واعظ زاده:مرحوم ميرزا هاشم همان وقتي به درس مرحوم آقازاده مي رفت و مدرس سطح بود، مي گفت: شنيدم كه آقا ميرزا مهدي به مشهد آمده و در مدرسه پريزاد ايشان را نگهداشته اند و آنجا را مركز قرآن قرار داده؛ گفت: رفتم و ديدم حرف هاي خيلي تازه اي دارد و بيشتر حرف ها هم اعتراض به آخوند خراساني است و طرفداري از آن مباني كه شيخ انصاري دارد. چون آخوند خراساني به شيخ انصاري دركفايه اعتراض دارد، حالا بعضي ها مي دانند كه اعتراض است، بعضي ها نمي دانند. مرحوم نائيني مقيد بود كه آنها را پاسخ بدهد. و بالاخره يك مباني جديدي داشته و عجيب اين است كه مرحوم آقاميرزا مهدي اصفهاني هم اينها را نوشته بود و معلوم مي شود كه خيلي مفصل بوده. آقا شيخ هاشم مي گفت؛ من وقتي اين مرد را ديدم، رفتم و به ديگران هم گفتم بياييد. از جمله آقاي شيخ كاظم دامغاني خودش نقل كرد من شنيدم آقا شيخ هاشم گفت: درس او را برويم. گفتم:ما خودمان آدم و ملا هستيم، مگر هركس آمد بايد به درسش برويم. حاج شيخ هاشم گفت: تو بيايي مي فهمي! گفت: رفتم و ديدم حرف هاي تازه اي دارد و ادامه داديم.
درمشهد معروف بود. فضلاي آنجا كه غالباً شاگرد آقازاده بودند، غير ازسه يا چهار نفر، بقيه همه به درس ميرزا مهدي اصفهاني رفتند. در آن ايام من خواب ديدم كه از در شمال غربي مسجد گوهرشاد از بازار بزرگ وارد مسجد شدم. ناگهان سرهاي دو گلدسته مسجد با هم از كمر خراب شدند و فروريختند. سنگ و كلوخ آنها تا نزديك من رسيد و من به عقب برگشتم. چند روز بعد، دو نفر از علماي نامي مشهد فوت كردند؛ يكي حاج شيخ مرتضي آشتياني و ديگري ميرزا مهدي اصفهاني و به فاصله دو روز يادم هست دو تشييع جنازه بسيار بزرگ درمشهد اتفاق افتاد و من آن را تعبير خواب خودم تلقي كردم.
«ويژه نامه آيت الله هاشم قزويني را در جديد ترين شماره كيهان فرهنگي مطالعه فرمائيد .»
عالم متفكر، فقيه زاهد و مدرس والامقام فقه و اصول و اخلاق، مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني در سال 1270 شمسي در يكي از آبادي هاي اطراف قزوين به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات عرب را در قزوين فرا گرفت و پس از تكميل ادبيات عرب نزد استادان ادبيات در محضر اساتيد قزويني كه در رأس آنان حاج ملاعلي طارمي و آخوند ملاعلي اكبر، دو فقيه عاليقدر محل بودند، سطوح عاليه فقه و اصول را خواند. وي در همين شهر، فلسفه اشراق و مشاء را نزد مرحوم حاج سيد موسي زر آبادي قزويني آموخت؛ آن گاه براي تكميل مدارج عاليه استنباط به اصفهان عزيمت كرد و در آنجا نزد مرحوم كلباسي و فشاركي كه دو استوانه فقه شيعه به شمار مي رفتند، كسب فيض كرد و پس از شش سال اقامت در اصفهان به قزوين بازگشت. طي اين مدت، وصف حوزه علمي مشهد كه در آن هنگام سرآمد مجامع علمي ايران به شمار مي آمد، طبع دانش پژوه وي را مايل به مهاجرت به آن سامان ساخت و به شوق وصول به اين كانون معرفت، بار سفر بست. در مشهد از محضر آيت الله حاج آقا حسين قمي و آيت الله ميرزا محمد آقازاده فرزند آيت الله آخوند خراساني و آيت الله آقا ميرزا مهدي اصفهاني كسب كمال كرد و از اين دو استاد، به دريافت اجازه اجتهاد مفتخر شد.
حاج شيخ هاشم قزويني در اعتراض به اقدامات ضد ديني رضاخان، مدت ها در زندان و تبعيد به سر برد و سرانجام پس از سقوط حكومت رضاخان در شهريور 02، مجددا به درخواست جمعي از علاقه مندان، در مشهد فعاليت هاي علمي و آموزشي خود را از سر گرفت.
حاج شيخ هاشم قزويني نمونه برجسته يك عالم ديني و يك روحاني اسلامي واقعي بود. مردي خردمند، وارسته، هوشيار، متعهد، شجاع، روشن بين و بيزار از عوام فريبي بود.با نهايت وقار، بسيار متواضع و در عين انزوا مردي اجتماعي بود. با سلامت نفس، شهامت و شجاعت داشت. براي محصلين پدري مهربان به شمار مي رفت. از تمامت تمتعات زندگي به اندك اكتفا نموده و پاي همت در دامن قناعت كشيده بود.حاج شيخ هاشم قزويني در دوراني دشوار و طولاني و در حكومتي خونريز و خشن، با مديريتي متين و استوار، حوزه علميه خراسان را رونق داد.از آيت الله حاج شيخ هاشم قزويني اثر مكتوبي باقي نمانده است؛ اما شاگردان پرشمار وي هر يك كتابي روشن و گويا و ثمرأ علم و اخلاق اويند. سرانجام، آن عالم رباني و دانشور ارجمند در سال 1339 شمسي پس از عمري تحقيق و تدريس و شاگردپروري به ديدار حق شتافت. روحش شاد و تعاليم انسان ساز و عالم پرورش هماره چراغ راه دانشوران و حق جويان باد.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

پنج شنبه 26 اسفند 1389  8:01 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها