0

*راه شهيدان، راه بصيرت* فرمانده هيسپاه ناحيه ساري: راهيان نور نگراني يادگاران دفاع مقدس را برطرف كرد

 
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

دعوت امام خمینی از ملت مصر براى قيام

امام خمینی(س) در سخنان متعددی از کشور مصر نام برده و از مردم انقلابی این کشور بویژه عاملان هلاکت "انور سادات" کودتاچی وابسته این کشور، تمجید کرده اند.
در بخشی از سخنان ایشان درباره انقلاب آینده مردم مصر آمده است:«من امیدوارم که ملت هاى دیگر هم توجه بکنند و اقتدا بکنند به این ملت ایران. ملت مصر اعتنا نکند به این حکومت جائرى که اعلام مى‏کند که ما هرکس اسم از اسلام ببرد سرکوب مى‏کنیم. بدانند که اسلام در مصر در خطر است و واجب است بر زن و مرد مصرى که قیام کنند و این حکومت فاسد را، که از اول اعلام جنگ با اسلام داده است، سرکوب کنند.»
صحیفه امام جلد ‏15، صفحه 318

«این رئیس جمهور تحمیلی ثانی [حسنی مبارک‏] که خیال دارد در مصر مثل آن [انور سادات‏] حکومت کند، دربست خودش را در اختیار آمریکا گذاشته است؛ قبل از اینکه به ریاست برسد اعلام همبستگی خودش را با اسرائیل و آمریکا کرده است. ندیده است که همان طوری که سلف طالحش به واسطه خشم ملت به جهنم واصل شد، همین عمل را با او هم خواهند کرد. ملت مصر باید این مطلب را بداند که اگر قیام کند بر خلاف این توطئه ها ج همان طوری که ایران قیام کرد- آنجا هم پیروز خواهد شد. ملت مصر از حکومت نظامی نترسد و به او اعتنا نکند و همان طور که ایران حکومت نظامی را شکست و به خیابان ها ریخت، آن ها هم بشکنند و به خیابان ها بریزند و این تفاله های آمریکا را بیرون بریزند. ملت مصر ننشینند تا این قدرت از بین رفته دوباره دست و پای خودش را جمع کند و نفوذ خودش را بر ملت تحمیل کند. امروز روزی است که ملت مصر باید قیام کند. امروز روز ضعف دولت است و قدرت ملت. این تکلیفی است برای ملت مصر، برای علمایی که وابسته به حکومت نیستند. این تکلیفی است برای علما. علمای مصر به پا خیزند و برای خاطر خدا از اسلام دفاع کنند. امروز شما پیروزید. ملت مصر امروز قدرت دستش است. ارتش معلوم نیست با دولت باشد مگر آن هایی که جیره خوار آمریکا هستند. ارتش مصر توجه کند به اینکه اگر بخواهد پشتیبانی کند از این حکومتی که اعلام کرده است که من تابع آمریکا و اسرائیل هستم و من هر کس دم از اسلام بزند او را خفه می کنم [ننگ است و] این ننگ را ارتش مصر به خودش راه ندهد و مهلت ندهد تا بعد از این باز اسرائیل بیاید و به شما حکومت کند و اسرائیل و آمریکا مقدرات شما را در دست گیرند.»

صحیفه امام، جلد ‏15، صفحه

پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:14 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

تونس : انقلاب، اصلاحات يا كودتا ؟!

چند هفته اي است تونس در بحران به سر مي برد. اگر چه برخي ريشه اين بحران را مسايل اقتصادي و معيشتي مي دانند و شروع آن را به يك فارغ التحصيل دانشگاه كه براي امرار معاش خود يك گاري تهيه كرده و مشغول فروش ميوه و سبزيجات شده بودو توسط پليس مورد اهانت و ضرب و شتم قرار گرفت، alt ، نسبت مي دهند كه پس از آن اين شخص به فرمانداري شكايت كرد، اما فرمانداري ترتيب اثر نداد و در نتيجه اين فرد در جلوي فرمانداري خودسوزي كردو در نتيجه اين مسئله باعث شد كه جرقه اي زده شود و اعتراض شكل بگيرد، اما برخي ريشه آن را سياسي مي دانند.
اين اعتراض بلافاصله به شهرهاي ديگر سرايت كرد و تظاهرات گسترده اي عليه سياست هاي دولت صورت گرفت. دولت تونس با استفاده از نيروهاي ضد شورش، پليس و تك تيرانداز شدت عمل به خرج داد و عده زيادي از تظاهركنندگان را به قتل رساند. اين خشونت و سركوب شديد از سوي دولت نه تنها اين ناآرامي ها را پايان نداد بلكه موجب بروز خشم و كينه بيشتري در جامعه شد.
همچنين منابع تونسي با اعلام حكومت نظامي در شهرهاي تونس از سوي دولت، اظهار داشتند: ارتش به بهانه مراقبت از اموال عمومي و ادارات دولتي وارد صحنه شده است، اما به نظر مي رسد كه هدف اصلي ورود ارتش سركوب گسترده است .
اين درحالي است كه با ادامه ناآرامي ها و تظاهرات گسترده مردم تونس عليه سياست هاي سركوبگرايانه زين العابدين بن علي، دولت وي سقوط كرد و زين العابدين بن علي از اين كشور گريخت و به دولت سعودي پناه برد.
با فرار زين العابدين بن علي از تونس، دولت ساقط شده تونس سعي كرد با روي كار آوردن محمد الغنوشي به عنوان رئيس جمهور موقت تونس، شوكي تازه به بدنه نيمه جان خود دهد.
با اين وجود، مردم تونس بر اصل پاكسازي كشور از عناصر دولت بن علي تأكيد كرده اند، چنانكه هزاران تن از مردم تونس در اعتراض به روي كار آمدن دولت موقت وحضور وزيران عضو حزب حاكم سابق در دولت جديد تونس در مركز اين كشور تظاهرات كرده و خواهان بركناري دولت شدند. اين امر موجب شد تا انقلاب مردمي تونس ادامه يافته و صحنه سياسي اين كشور وضعيت متشنجي را سپري نمايد.
هر چند كه اقدام مردم تونس در سرنگوني دولت بن علي تحولي بزرگ براي اين كشور قلمداد مي شود، اما به اعتقاد تحليل گران سياسي پس لرزه هاي آن، كشورهاي عربي و آفريقايي را فرا خواهد گرفت، بطوريكه اين مسئله به يكي از مهم ترين موضوعات محافل سياسي و كانون هاي خبرساز جهان تبديل شده است.
اما آنچه كه در اين ميان حائز اهميت است، رويكرد غرب به ويژه آمريكا و رژيم صهيونيستي نسبت به روندتحولات تونس و شرايط خاص سياسي اين كشور مي باشد.
 با سقوط دولت بن علي و  ادامه تظاهرات مردمي در تونس، غرب با ابراز نگراني از سقوط دولت زين العابدين بن علي تلاش كرد تا با فراخواندن مردم به آرامش ، فضاي سياسي اين كشور را آرام  نگه دارد. به همين منظور، باراك اوباما، رئيس جمهور آمريكا، از تمامي گروه هاي تونسي خواست كه دست از خشونت بردارند و آرامش را حفظ كنند.
اتحاديه اروپا نيز، دستيابي به راه حل دموكراتيك دائم در تونس را خواستار شد و بعد از فرار زين العابدين بن علي از كشور، مردم تونس را به حفظ آرامش فراخواند.
باري مارستون، سخنگوي وزارت خارجه انگليس نيز اعلام مي كند: تونس در لحظه تاريخي بسر مي برد و تونسي ها از چند هفته گذشته اهداف خود را مطرح كردند.
 همچنين مقامات آلمان از تمامي طرف هاي ذي ربط مي خواهند كه تمامي تلاش خود را براي انجام مذاكرات و حل مشكلات به طور مسالمت آميز به منظور ممانعت از خشونت هاي بيشتر به كار بگيرند.
 با نگاهي به مواضع سران غربي نسبت به تحولات داخلي تونس ، اين سوال جدي در ذهن متبادر مي شود كه با وجود اينكه غرب همواره از حاميان بن علي بوده و انتظار مي رفت كه از وي حمايت كنند اما به يكباره مواضع خويش را در قبال بن علي تغيير داده و چهره اي مردمي به خود گرفته و خواستار احترام به آراي مردم مي شوند. براي پاسخ به اين سؤال ذكر چند نكته اساسي ضروري به نظر مي رسد.
-    نوع موضع گيري آمريكا در قبال تحولات تونس و همچنين در برابر تحولات و حركت هاي مردمي در ساير كشورهاي عربي شاخ آفريقا و جنوب شرقي مديترانه نظير ليبي ، الجزاير، مصر،سودان و... برخلاف گذشته كه در برابر سركوب خواسته هاي مردمي اكثر اين كشورها سكوت مي كردند، در كنار مردم قرار گرفته و خواستار حركت دولت ها در مسير ملت ها شده اند، نشان از اجراي يك سناريوي گسترده در اين مناطق دارد. سناريويي كه با مهندسي جديد در صحنه سياسي و اجتماعي در برخي كشورهاي منطقه شاخ آفريقا(تجزيه جنوب سودان) و جنوب شرقي مديترانه ، معادلات و تحولات تازه اي را در منطقه خاورميانه دنبال خواهد كرد. البته اظهارات گذشته مقامات آمريكايي از جمله «سوزان رايس» نماينده آمريكا در سازمان ملل كه مواضع استراتژيك دولت اوباما را بهره گيري از ملت هاي منطقه به جاي تحرك نظامي براي رسيدن به مقاصد آمريكا در خاورميانه اعلام داشته بود ، اجراي اين سناريو را بيش از پيش تقويت مي كند.
- سران سلطه جهت اجراي سناريوي جديد خود كه سعي دارند تا معادلات راهبردي جديد خود را با گسترده كردن جغرافياي سياسي خاورميانه مديريت كنند ، نياز به آماده سازي رواني و تصوير سازي رسانه اي دارند. از اين منظر، رسانه هاي غربي با فرافكني و فضاسازي درخصوص فراگير شدن اعتراض هاي تونس در ساير كشورهاي عربي خصوصا دول عربي خاورميانه در راستاي اين سناريو جديد غرب حركت كرده اند.
-    در اين ميان جهت گيري صهيونيست ها نسبت به تحولات و ناآرامي هاي تونس قابل توجه و تامل است.
  با ادامه ناآرامي ها در تونس،منابع صهيونيستي به طروق مختلفي اعلام كردند: سقوط نظام زين العابدين موجب نگراني در جهان عرب شده به طوري كه در تاريخ كشورهاي عربي شاهد فروپاشي يك نظام نبوده ايم. با نگاهي به مواضع رسانه اي رژيم صهيونيستي ، به خوبي مي توان به همراستا بودن منابع اين رژيم با راهبردهاي سياسي و رسانه غرب پي برد.اين در حالي بود كه در بحبوحه تظاهرات و ناآرامي هاي تونس بسياري از منابع تونسي از حضور تعدادي از صهيونيست ها در تونس براي ايجاد فضاي رعب و وحشت و آشوب خبر دادند.تحليلگران سياسي اين اقدامات و تحركات صهيونيست ها را از طرفي آشكار شدن نقش اصلي سرويس جاسوسي رژيم صهيونيستي در دامن زدن به تحولات منطقه در راستاي سناريوي جديد غرب مي دانند و از طرفي تحولات شاخ آفريقا و منطقه جنوب غربي مديترانه نظير تجزيه سودان را در راستاي پروژه صهيونيستي تسلط دريايي بر آبراهه بين المللي تنگه باب المندب – در ياي سرخ – كانال سوئز- در ياي مديترانه ، تحليل مي كنند. 


 

alt

 


پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:14 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

سلاح شیمیایی ، متشکل از ترکیبات بسیار مخرب شیمیایی است که قدرت نفوذ بسیار بالایی دارند. این قدرت ِ ن

سلاح شیمیایی ، متشکل از ترکیبات بسیار مخرب شیمیایی است که قدرت نفوذ بسیار بالایی دارند. این قدرت ِ نفوذ بالا ، وجه تمایز آن با دیگر سلاح هاست ، این سلاح ها با توانایی نفوذ در ساختمان ها و وسایل نقلیه حتی به میزان کم، ظرف چند ثانیه یا چند دقیقه ، موجب از دست دادن توانایی انسان ها و حیوانات ، یا مرگ آنها می شود. تخریب یک سلاح شیمیایی یا اتمی در اثر انفجار آن ، تابش رادیو اکتیویته و گرمایی آن و ترکیبات شیمایی مخرب آن است که اثرات آن ، حتی دراثر تماس با لباس یا بدن فرد آلوده و یا به وسیله ی آب آلوده ، منتشر می شود .
ماندگاری اثرات یک سلاح شیمیایی ، چند ثانیه ، چند دقیقه تا چند روز است که استفاده آن با توجه به موقعیت نظامی ، تفاوت می کند.
تولید کنندگان این سلاح های شیمیایی ، برای محافظت خود و سربازانشان ، پوشش هایی طراحی می کنند که آنان را حتی در تماس مستقیم با مواد مخرب آن ، محافظت می کند ولی مردم بی دفاع وبی گناه ، چه می کنند ؟!
اکثر این گازهای مخرب ، دارای بویی شبیه به بوی سیر، بوی ماهی، بوی صابون یا بدون بوی خاصی هستند و اکثراً بیشتر از طریق چشم ها ، تنفس و کمتر از طریق پوست مسمومیت زا هستند.
در اثر انفجار چنین سلاحی ، نه تنها انسان ها بلکه کلیه حیوانات ، گیاهان ، محیط زیست و کره زیبای خاکی تحت تأثیر قرار گرفته و هر کدام به نحوی ویران می شوند .
پس چرا جنگ ؟ چرا ویرانی و چرا سلاح های مخرب شیمیایی ؟ ...

پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:14 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

قش روحانيت و راهكارهاي ترويج فرهنگ دفاع مقدس و شهادت

    اگر جهاد في سبيل الله و دفاع از حريم قرآن كريم و اسلام عزيز و ميهن اسلامي تا مرز شهادت وظيفه اي الهي و آرماني انساني است، بحمدالله ملت عظيم الشان متعهد ايران از طبقات و قشرهاي گونگون زن و مرد و صغير و كبير اين وظيفه را در جبهه ها و پشت جبهه ها به طور شايسته ايفا نموه اند و با شهادت و فداكاري از ارزشهاي اسلامي و انساني خود دفاع شجاعانه نموده اند.

 

در بين اين شهيدان واصل به حق شهيدان زنده كه در صفوف مقدم جهاد كه نام خود را ثبت و گوي سبقت را ربوده اند جمعي از برادران روحاني هستند كه با همرزمان مجاهد خويش به شهادت و يا به مرز آن رسيده اند و خون پاك خود را محفوظ به خون پاك ساير شهدا نمده اند. خداوند رحمان به اينان كه موجب سرافرازي روحانيت شده اند و به همه شهيدان و جانبازان كه براي ملت و كشور افتخار آفريده ند، اقامت گاه روحاني و معنوي در جوار كرامت خويش مرحمت فرمايد و از آن روزي خاصي كه در مهماني خود براي شهيدان در راه خدا مقرر فرموده است به همه عنايت فرمايد و به بازماندگان آنان خصوصا مادران و پدران و همسرانشان صبر جميل و اجر جزيل عنايت فرمايد.
    سلام بر تمام شهدا از عصر نبوت تاكنون و پس از اين دوره. درود بر ملت مجاهد ايران و اسلام و صلوات خداوند بر اوليانش و بر ولي امر و خاتم اوصيانش(عج) روحانيون در جنگ زحمت كشيدند و آماده براي شهادت بوده اند. آنان گفته اند ما بايد در جبهه ها جاي كساني را پر كنيم كه زاهدان شب و شيران و دليران روز بوده اند ، اين دلاوري و زهد را از مولايشان علي (ع) آموخته اند . ما شيعه علي هستيم بايد همچون او دلاور ، رزمنده ، شجاع و ..... باشيم . بايد از هيچ واقعه اي ترس و واهمه نداشته باشيم. اگر خداوند مي گويد: « و لن يوخر الله نفسا اذا جائ اجلها» تاخير نمي اندازيم نفسي را هنگامي كه اجلش سررسيد. انسان در آن لحظه اي كه خداوند تعيين كرده از دنيا خواهد رفت، چه با مرگ طبيعي در بستر و رختخواب چه در تصادفات و سوانح ، چه مرگهاي ديگر.
حال اينكه انسان يك مرگ بيشتر ندارد چه خوب است در راه خدا جانش را بدهد و به خدا بفروشد، چه طرف معامله اي از خداوند بهتر كه در مقابل يك جان «جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها» را به انسان عطا مي كند، شهادت در راه اسلام يك اصل مسلم است.
شهيد در اسلام اجري بزرگ دارد در روايات آمده است ك شهيدان بدون حساب از پل صراط رد مي شوند. ثبه بهشت مي روند. من نيز به شهادت در راه خدا افتخار مي كنم. آرزوي ما روحانيون اين است كه در راه خدا شهيد بشويم، معصوم (ع) مي فرمايد : هر قطره از خوني كه از شهيد بر زمين بريزد
گناهانش بخشيده مي شود.
از خدا مي خواهيم كه گناهان گذشته ما را ببخشايد و از خداوند مي خواهيم كه خداوند هدايتمان كند. زيرا مي دانيم كه گمراهي چه بلاي خطرناكي است. خدايا ما را از بلاي غرور و خودخواهي نجات دهد تا حقايق وجودمان را ببينيم و جمال زيباي تو را مشاهده كنيم.
خدايا ما كوچكيم، ضعيفيم، ناچيزيم، پركاهي در مقابل طوفانها هستيم، به ما ديده عبرت تا ناچيزي خود را ببينيمو عظمت و جلال تو را به راستي بفهميم و به درستي تسبيح كنيم. خدايا، خوش داريم گمنام باشيم تا در غوغا و كشاكشهاي پوچ مدفون نشويم.
خدايا، دردمنديم، روحمان از شدت درد مي سوزد، قلبمان مي خروشد. احساسمان شعله مي كشد و بندبند وجودمان از شدت درد صيحه مي زند، زيرا كه در بستر مرگ آسايش بخش خسته شده ايم، دل شكسته ايم، نااميد ديگر آرزويي نداريم، احساس مي كنيم اين دنيا جاي ما نيست، با همه وداع مي كنيم و مي خواهيم فقط با خداي خود تنها باشيم ،‌خدايا به سوي تو مي آيم از عالم و عالميان مي گريزيم تو مارا در جوار رحمت خود سكني بده.
از شما مي خواهم به فرزندان خويش قرآن بياموزيد، آنها رابع كلاس قران و احكام دين بفرستيد تا آنها با معارف ديني آشنايي پيدا كنند و از شما ملت ايران تقاضا مي كنيم از روحانيت جدا نشويد چون به قول امام (ره) شكست روحانيت شكست اسلام است.
برادر و خواهر من روي سخن من با شماست. شما كه از نسل خودمان هستيد بهوش باشيد و خوب چشمهايتان را بازكنيد فردا هيچ بهانه و پاسخي در پيشگاه خداوند نداريد، احساسات خود را كنار بگذاريد، هوا و هوس را كنار بگذاريد، امروز بشريت با يك پديده جدي روبرو است تاريخ وارد يك پيچ حساس و مهمي شده است، بايد تصميم بگيريد با مسايل گستاخانه برخورد كنيد، شهادمت داشته باشيد.
امروز دنيا اعتراف مي كند انسان اين موجود ناشناخته همچنان ناشناخته و مجهول مانده است تا اين مجهول جل نشود هيچ يكي از مشكلات يك جامعه حل نخواهد شد. مكتب ايدئولوژي و انقلاب ما اين مجهول را حل كرده است و اين دو راهي را از سر راه جوامع بشري برداشته است.
درود برشهيدان انقلاب كه معصومانه خون خود را نثار نهال انقلاب كردند، درود بر شهيدان كه پس از انقلاب مظلومانه جان دادند. گواراباد بر شما شهيدان. اي عزيزان هديه شهادت ارزانيتان باد اين گوهر گرانبها كه لايق و شايسته آن بوده و هستيد.

شماها اي انسانهاي بزرگ و اي بهشتيان روي زمين اگر هم شهيد نمي شديد باز هم شهيد بوديد، چنانكه زندگيتان و شرح حالتان را بعدها كه مي خوانيم و مي شنويم سرتاسر حماسه و زيبايي و عظمت است.
 

پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:15 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

شعر جنگ معاصر، ويژگيها و خصلتها

    از سال 1359 به بعد، بعدي تازه در شعر معاصر فارسي گشوده شد كه باز هم عبارت بود از شعر جنگ.

 

اين بعد متعاقب حمله ي عراق به سرزمين ايران زمين در برابر تهاجم بيگانه بود، اگر فردوسي در شاهنامه خويش داستان پايداري ايرانيان را در دوران گذشته به روايت كشيده بود، در دوره ي ما شعر جنگ كه به همت شاعران در مجلات و مطبوعات در فاصله سال 59 تا 1377 انتشار يافته است، بازتاب سلحشوري، پايداري و تحرك دلاورانه جوانان معاصر ايراني در حفاظت از مرز و بوم سرزمين نياكان خويش است كه اين راستا با باورهاي اسلامي و عقايد استوار شيعي آنان همواره گشته است.
    خصلتهاي شعر جنگ در دوره ي معاصر عبارتند از :
    1- شعر جنگ اغلب به وسيله شاعران غيرحرفه اي سروده شده است و اگرچه شاعران سرشناس نيز درباره جنگ اشعاري فراوان دارند، ولي شاعران بي نام و نشاني كه در جبهه ها و نبردگاههاي ايران و عراق جانبازي مي كرده اند، آفرينندگان اصلي شعر جنگند و هدف آنان تبليغ حس مقاومت و ايثار و ايستادگي در مردم است.
    2: شعر جنگ ار مايه هاي اعتقادات و باورهاي اسلامي سرشار است و رمزها و سمبلهاي جنگ، اصطلاحات رزمي و اعتقادي، اكثرا در چهارچوب باورهاي شيعي و اسلامي قرار دارد.
    3- شعر جنگ در اكثر قالبهاي شعر كهن و نو سروده شده استف ولي خصلت اصلي اين منظومه كوتاهي آنهاست و از منظومه هاي بلند درباره جنگ چندان خبري نبوده است.
    4- شعر جنگ باعث رواج واژگان خاصي در اين نوع شعر شده است. واژگاني كه با نام جنگ افزارها، و اصطلاحات نبرد و تصويرهايي از صحنه هاي رزم توام است. واژه ها بيشتر عربي است و آيات و احاديث و داستانهاي مذهبي و اخلاقي در آنها جايگاهي ويژه و عميق دارد.
    5- شعر جنگ شعر حق و شعر مبارزه بر ضد باطل يعني دشمن ايران زمين، شعر شاعراني است كه حفاظت از سرزمين خويش را در قالب حق، حق مسلم خويش مي دانند و دفاع از حق را شعار ترديد ناپذير خويش مي شناسند.
    6- سرايندگان شعر جنگ از تمام طبقات جامعه تشكيل مي شوند، از كاسب پيشگان كم دانش تا فرهيختگان دانشگاه ديده، به همين جهت شعر جنگ شعر توده هاست، توده هايي كه از ميان روستاها، عشاير، كوچك و بزرگ برخاسته اند و با شعر جنگ داستان بودن و مقاومت ملي سلحشورانه را بازگو مي نمايند.
    7- شعر جنگ از آزمايشهاي لفظي و معنوي تهي است، صادق و ساده و راستگوست و با زباني سخن مي راند كه توده را خوش آيند است و در او موثر مي افتد و كلمه به كلمه اش براي همه مردم قابل لمس مي باشد، از وحشت عموم، از نابساماني ها و خرابيهاي جنگ مايه مي گيرد. ولي همه جا پايداري و ايستادگي و تحمل جامعه را باز مي نماياند،‌ جامعه اي كه ننگ شكست را نمي پذيرد و جان با خون در راه عقيده و دين را فوز عظيم و ايده آل خويش مي شناسد.
    8- شعر جنگ شعر باورهاست. در باورهايي ريشه دارد كه از مسير اعتقادي جامعه نيرو مي گيرد و در نهايت به حفظ و حراست از سرزمين كهن سال و مرد پرور ايران منتهي ميگردد.
    9- شعر جنگ توام با پديده اي اخلاقي، ديني و ايثارگرانه اي است كه در محيطي پر از تفاهم و همكاري جريان مي يابد و حتي يك لفظ مستهجن، غيراخلاقي و ضد انساني و مخالف ارزشهاي بشري در آن جلوه نمي كند. شعر پاك اعتقاديها و پاك انديشي هايي است كه از مردم سرزميني پاك و ايزدي و مبتني بر سنتهاي كهن اخلاقي شان مي گيرد و بيش از هر شعر ديگري متعهد، مومن و مفيد ره ارزشهاست.
    10 شعر جنگ به مقتضاي شرايط خاص جامعه برخوردار از باورهاي اسلامي و ملي، بيگانه، ستيز، استقلال جو، ‌رهايي بخش و شديدا دشمن سلطه گري و ضدامپرياليستي است و رهايي مستضعفان و رنجديدگان را فرياد مي زند.
    11- شعر جنگ پرتحرك، پرجنبش و حركت آفرين و از تسليم و تواصع به دور است و به همين جهت پرتهاجم و جسور و شجاع و بلندهمت مي باشد.

    به خلاف منظومه هاي حماسي كهن كه به بيش از صدها جلد كتاب مي رسد، در شعر جنگ معاصر آثار حماسي و رزم آورانه فراوان منتشر نشده است و عرصه شعر جنگ علاوه بر چند مجموعه كه حاوي شعر هاي جنگ بوده اند، روزنامه ها، راديو و تلويزيون و كتابهاي درسي بوده است، اما در جوار شعر جنگ مكتوب بايد از سروده هاي جنگي ، نيز سخن راند كه در تحقق اهداف شعر جنگ بسيار موثر بوده است. در دوران جنگ رشد سروده هاي جنگي به حدي زياد بوده است كه سرود جنگ را به شعبه اي بسيار با اهميت از شعر جنگ تبديل كرده است و به نظر مي رسد كه در هيچ زماني از دوره ي مشروطه به بعد سرود جنگ اين همه در گوش مردم زمزمه نشده و هيچگاه انواع اين سرودها چنين متنوع و پرمايه و با آهنگ و پرتحرك و انقلابي توام نبوده است.

پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:15 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

اهميت حفظ ارزش‌هاي دفاع مقدس

 

alt

ارزش‌هاي دفاع مقدس بخشي از ارزش هاي اجتماعي در جامعه اسلامي محسوب مي‌شوند كه در مقطع زماني خاصي به عنوان ارزش مطرح شده و حال با گذشت زمان ، اهميت حفظ آنها مسئله‌اي اجتماعي است ، ‌مسئله‌اي كه لازم است تا با برخورد مناسب از سوي برنامه‌ريزان فرهنگي و شركت فعالانه در جريان « اشاعه فرهنگي » همراه شود . راهكارهاي موثري براي حفظ و ارتقاي ارزش‌هاي دفاع مقدس عبارتند از:

1)جلوگيري از كمرنگ شدن شدن اين ارزش ها و تبديل وضعيت از سطح ملي به گروهي

2)زمينه سازي براي اهميت يافتن اين ارزش ها از طريق تبيين مباني عقلاني و اعتقادي آن ها

3) باور پذير كردن ارزش ها براي مخاطبان

4)باز آفريني فرهنگي ارزش هاي دفاع مقدس با معرفي نمادها و قهرمانان اين عرصه

5)اعطاي نقش ها و مسئوليت هاي فرهنگي به ايثارگران

6) هدايت و تقويت فرايند كنترل اجتماعي با هدف دفاع از ارزش ها

اكنون با گذشت يك دهه از دوران دفاع مقدس ، در بين بسياري از گروه ‌هاي جامعه از جمله بسجيان ، رزمندگان، جانبازان،آزادگان ، خانواده شهدا و ساير خانواده‌هاي مذهبي)، شاهد ‌نگراني‌هايي در زمينه حفظ و پاسداري از ارزش‌هاي فرهنگي و معنوي دفاع مقدس در دو وجه هستيم ، اول ؛ حفظ ، به نحوي كه اين نگراني در زمان ما تبديل به مسئله‌اي اجتماعي با دو وجه اساسي شده است؛ نخست چگونگي حفظ ارزش‌هاي فرهنگي پديد آمده در دوران دفاع مقدس و ديگري نحوه عملكرد حاملان اين گونه ارزش‌ها ، زيرا سرنوشت اين گروه‌هاي بزرگ اجتماعي وابسته به دارايي ارزشمندي است كه حامل آن هستند.

بحث از ارزش‌ها بحثي فرهنگي است و به اعتقاد جامعه‌شناسان اصولا فرهنگ قابل برنامه‌ريزي نيست، بنابراين سخن از چگونگي حفظ ارزش‌ها  نيز بي‌معنا و دخالت در روند طبيعي تكامل فرهنگي جامعه است. گروهي ديگر معتقدند كه چون فرهنگ، مقوله‌اي ساخته دست بشر است، لذا برنامه‌پذير است و منظور از آن زمينه‌سازي و تسهيل حركت فرهنگي جامعه به سوي اهداف معين است.

در جامعه ما ارزش‌هاي معنوي و فرهنگي دفاع مقدس به سطح "ارزش اجتماعي " ارتقا يافته‌است.

ارزش‌هاي دفاع مقدس مانند ايثار، شهادت‌طلبي و ... هر چند ارزش‌هايي ديني و عاطفي هستند اما تبلور آنها از نوع ارزش اجتماعي است ، به خصوص در سال‌هاي مياني و پاياني دفاع مقدس كه اين ارزش‌ها شكل شفاف‌تري به خود گرفتند و تا اعماق لايه‌هاي اجتماعي و دورترين مناطق جغرافيايي حتي روستاها گسترش يافتند. از سوي ديگر اين ارزش‌ها محصول مشاركت در حل مشكلي اجتماعي به نام جنگ هستند نه مشكلي فردي يا گروهي.

ملت ايران تحقق ارزش هاي دفاع مقدس را در قالب انقلاب اسلامي مي داند كه  اين ارزشها داراي چند ويژگي هستند:

1-   ارزش ها داراي جنبه عيني هستند.

2-   ارزش ها در تاريخ و تمدن ديني - ملي ريشه دارند

3-   ارزش ها در دوران جنگ تجسم يافتند

4-   ارزش ها در اقشاري كه بيشترين ارتباط را با جنگ برقرار نمودند تبلور يافت

5-   ارزش ها همراه با ايمان و معرفت هستند

همان طور كه اصول اخلاقي مانند عدالت‌خواهي، احترام به ديگران و خدمت به خلق جنبه عيني و عقلاني دارند و ارزش‌هايي نسبي نيستند، ارزش‌هاي دفاع مقدس نيز كه از همين نوع هستند. البته اين عينيت به معناي سلب كامل جنبه‌هاي ذهني اين ارزشها نيست.

آنچه ما را در دستيابي به شيوه‌ها و ابزارهاي مناسب جهت حفظ و پاسداري از ارزش ها ياري مي‌دهد نخست تأمل در شناخت خصيصه‌هاي ساز و كار فرهنگ است و ديگري دقت و توجه به تعاليم ارزشمند اسلام درباره تعليم و تربيت.

لذا قبل از پرداختن به راه كارها و شيوه‌هاي اصلي در حفظ و ارتقاي ارزش ها، به اصول كلي در نظام تربيتي اسلام اشاره مي كنيم:

-  برخورداري از حس كمال جويي و اعتماد به نفس

- داشتن قدرت اختيار ، شناخت و انتخاب

- ميل به حقيقت جويي و تعقل و تفقه

با تكيه بر اين سه اصل و به منظور گسترش و تعميق ارزش‌هاي دفاع مقدس ، راه كارهاي اساسي و كلان فرهنگي- اجتماعي در حفظ و پاسداري از ارزش ها را مي توان بيان كرد.

 اشاعه فرهنگي

ارزش‌هاي دفاع مقدس باتوجه به جاذبه خاصي كه دارند مي‌توانند در فضاي جديد با قالبي مناسب به عرصه گفتمان فرهنگي وارد شوند. اين ارزشها به دليل بهره مندي ازعناصر قدرتمند ، براي ماندگاري و دروني شدن ناگزير از ورود به فرايند اشاعه فرهنگي هستند يعني بايد عناصري را وام دهند و عناصري را وام گيرند. وگرنه نه تنها پذيرفته نمي‌شوند بلكه براي آنها بهايي تعيين نخواهد شد.

حاملان ارزش‌هاي فرهنگي بايد به اين نكته توجه كنند كه مي بايست فعالانه در فرايند اشاعه فرهنگي وارد شده و بدانندكه فرايند اشاعه، فرايندي دوسويه است و پيچيدگي تغييرات فرهنگي نيز درهمين نكته است كه تعادل موجود همواره از طريق عوامل خارجي به بحران و بي ساماني مي رسد و اين فرايند در نهايت به سازگاري و شكل گيري تعادل جديد منتهي مي شود. بنابراين ورود عناصر فرهنگي غيرخودي كه تعادل موجود را به هم مي‌زند و بعضا ممكن است ناخوشايند باشد در نهايت پس از تعامل با ارزش‌هاي متعالي عرضه شده به تعادل مجدد و جديد مي رسد.

به اين ترتيب غناي ارزش‌هاي مورد نظر در گرو تعامل با ارزش‌هاي ديگر است و شرط حيات آنها ورود به عرصه تحولي است كه از آن گريزي نيست.

جدال احسن

نكته مهم ديگر اين است كه در ساز و كار جذب عناصر فرهنگي و ارزشي نبايد از ابزارهاي غيرفرهنگي بهره بگيريم زيرا اين ابزارها نه تنها فرايند گفتمان وتعامل فرهنگي را مخدوش مي‌سازند ، بلكه آن را به وقفه و بي اعتمادي دچار مي‌كنند. بايد توجه داشت انچه در اين عرصه قابل قبول است ، همان چيزي است كه در اسلام از آن به عنوان «جدال احسن » ياد شده است.

شهيد مطهري در اين باره مي فرمايد: «ترس و ارعاب و تهديد در انسانها عامل تربيت نيست. يعني استعدادهاي هيچ انساني را از راه ترساندن ، زدن، ارعاب و تهديد نمي‌شود پرورش داد همانطور كه يك غنچه گل رانمي شود به زور به صورت گل درآورد. مثلا غنچه را بشكنيم تا گل بشود. يا نهالي را كه به زمين كرده‌ايم و مي‌خواهيم رشد بكند با دست خودمان بگيريم به زور بكشيم تا رشد بكند. رشد آن به كشيدن نيست. اعمال زور در آنجا مفيد نيست... در تربيت انسانها هم ترس و ارعاب و وحشت عامل پرورش نيست .»

دشمن شناسي

يكي ازعواملي كه در اين مقطع از تاريخ انقلاب اسلامي ، پرداختن به آن به دليل مصون ماندن از خطرات احتمالي فرايند اشاعه فرهنگي مهم و ضروري است «غرب شناسي» است. مطالعه درباره اين موضوع مستلزم بر داشتن چهارگانه اساسي است:

-شفاف سازي چارچوب ها در حوزه فرهنگ

-شناخت ويژگي هاي فرهنگي خودي و بيگانه

-مقايسه ارزش هاي فرهنگي خودي و بيگانه

-اصلاح فرهنگ با هدف ثبات باورها و ارزشها

براي تمام كساني كه نگران حفظ ارزشها هستند تلاش براي پيمودن اين چهارگام در حوزه انديشه و رفتار اجتماعي همان چيزي است كه «رفتار توسعه يافته » ناميده مي شود و منظور از ان رفتار عقلاني معطوف به هدف است رفتاري كه حتي در ميان مدت نيز مي‌تواند اثار و نتايج پرباري در پي داشته باشد و ما را با پشتوانه غني به عرصه گفت گوي فرهنگي با فرهنگ‌هاي ديگر وارد كند.

با طي كردن اين مسير، گام‌هاي فوق حتي اگر رقيب از طريق ترفندهاي تبليغاتي و سياسي و اقتصادي قصد تبديل فرايند اشاعه فرهنگي به تهاجم فرهنگي را داشته باشد مي توان با اعتماد به قوت و قدرت بنيان‌هاي فرهنگي خودي و اتكا به آنها فعالانه دراين فرايند شركت جست.

 توجه به شأن اجتماعي ايثارگران

راهبرد ديگر ، زمينه سازي براي بالاتر رفتن « شأن اجتماعي » ايثارگران است.

به همان اندازه كه شأن اجتماعي ايثارگران و بسيجيان بالا مي رود نقش آنان و انتظارات جامعه از آنان نيز افزايش مي يابد. بديهي است كه نقش اجتماعي يك بسيجي كه مدرك دكترا دارد و با سمت استادي در دانشگاه تدريس مي كند بسيار موثرتر و سودمندتر از ساير بسيجيان است.

ضمن آن كه ارزش ها براي عمق و باروري خود نيازمندند كه "اهميت " پيدا كنند. بدين منظور مباني عقلاني اين ارزشها مي بايست تبيين و عرضه شود. زيرا به همان ميزان كه ارزشها واضح تر مي شوند قابليت پذيرش آنها از سوي ديگران تسهيل مي شود.

نقش نهادهاي تربيتي

راهكارديگر براي اهميت پيدا كردن ارزش هاي دفاع مقدس اين است كه حركت و جهت گيري نهادهاي تربيتي به سمتي باشد كه مدعيان اين ارزشها ، خود نمونه و الگوي عيني ارزشها و تجسم واقعي آنها باشند به گونه‌اي كه نسل جديدي كه جنگ را نديده و نمي شناسد ، بتواند بسياري از جاذبه‌هاي معنوي دوران جنگ را يافته و الگوبرداري كند.

باورپذير كردن ارزش هاي دفاع مقدس ، راهبردي ضروري براي اشاعه و تعميق آنهاست ، اما بايد توجه داشت كه براي رسيدن به اين مقصودنبايد بيش از حد از حربه تبليغات سود جست ، زيرا اين كار ارزشها را از مفاهيم فرهنگي خود دور مي‌كند.

متوليان تبليغات ممكن است تمايل داشته باشند كه از قهرمانان و اسوه‌هاي دفاع مقدس شخصيت‌هايي افسانه اي بسازند اما بايد به اين خطر هم آگاهي داشته باشند كه در اين صورت شخصيت هايي كه به جامعه عرضه و معرفي مي كنند قابل الگوسازي و الگوپذيري نيستند، در حالي كه نسل جوان به الگوهايي نيازمند است كه ضمن هماهنگي با ايده آل ها و علايق آنها ، ساده و منطبق با شرايط ملي و محلي آنها باشند.

توجه به امر به معروف و نهي از منكر

عناصر فعال و مؤثر فرهنگي مي توانند اولا از طريق رسانه هاي جمعي و جهت گيري كلان برنامه هاي فرهنگي جوهره اصلي كنترل اجتماعي را در جهت دفاع از ارزشها زمينه سازي كنند، ثانيا  الگوهاي مناسبي براي اجراي صحيح و كارآمد برنامه ها و آنچه بر اساس روايات به عنوان امر به معروف و نهي از منكر مي شناسيم مانند خيرخواهي ، محبت و حسن نيت ، همراهي علم وعمل، شكيبايي ترويج نمايند. ثالثا  براي تحقق مواردفوق، مديريت بخش فرهنگ را روز به روز كارآمدتر كنند تا بتوانند بازخوردهاي واقعي را درزمان مناسب و به موقع دريافت نمايند.

نتيجه

در يك مقطع تاريخي شاهد بوديم كه امام راحل (ره) در مقام يك نخبه فكري ، حركت فرهنگيي‌ را سامان داد كه ضمن هدايت جامعه به سوي تحول فرهنگي آن را ازتمامي آسيب‌هاي موجود فرهنگي اجتماعي حفظ نمود. اين مسير طي نشد مگر از طريق روشنگري ايشان درباره مباني معرفت ديني و آن هم آنچنان قدرتمند و شفاف و بدون واسطه به نظارت اجتماعي قوي ختم شد كه محصول آن تضامن اجتماعي در پيشبرد اهداف مقدس انقلاب اسلامي بود.

پس بايد دقت كنيم و بدانيم كه نبايد اقتدار فرهنگي خود را دستكم بگيريم. بدانيم چه داريم و چگونه بايد از سرمايه‌هاي فكري فرهنگي خود استفاده كنيم.

خودباختگي در فرايند تحول فرهنگي محصول جهل و ناداني ما به سرمايه‌هاي عظيم و دستاوردهاي دفاع مقدس است. حضرت علي در اين باره مي فرمايد: الجاهل بنفسه يكون بقدر غيره اجهل؛ يعني آن كس كه به سرمايه‌هاي خود جاهل است به ارزش سرمايه ديگران جاهل تر است.

سازمان تبلیغات اسلامی

گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

 


پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:15 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

فتح الفتوح دفاعي 3000 روزه

نبه ۰۹ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۵۴

altهشتم آذر 1360 سالروز آزادي بستان است، شهري كه با جانفشاني هاي رزمندگان اسلام درعمليات طريق القدس از دست بعثيان خارج شد و برگ زريني به حماسه هاي هشت سال دفاع مقدس افزود. عملياتي كه با شجاعت دلاورمردان؛ 'فتح الفتوح' نام گرفت.

با عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا، زمينه همكاري لازم براي ارتش و سپاه و نيز طراحي عمليات هاي گسترده فراهم آمد .
فرماندهان اين دو سازمان نظامي طي جلسات متعددي، وضعيت جديد را مورد بررسي قرار داده و مبتني بر آن استراتژي نويني را تعريف كردند كه يكي از اين استراتژي ها باز پس گيري مناطق اشغالي از رژيم بعث عراق بود.
عمليات طريق القدس مقارن ساعت 30 دقيقه بامداد با رمز 'يا حسين(ع)' در غرب سوسنگرد و منطقه عمومي بستان از توابع شهرستان دشت آزادگان در غرب خوزستان آغاز شد.
هدف اين عمليات كه به مدت 14 روز بطول انجاميد آزادسازي بستان و تامين مرز و دسترسي به 'هورالهويزه' بود كه رزمندگان اسلام با موفقيت به اهداف از پيش تعيين شده دست يافتند و علاوه بر آزدسازي شهر بستان تا نقطه مرزي 'چذابه' از وجود متجاوزان بعثي پاكسازي شد.
در اين عمليات كه با همكاري سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ارتش جمهوري اسلامي انجام شد، بيش از 650 كيلومتر مربع از خاك ايران اسلامي از اشغال متجاوزان بعثي آزاد شد و 546 نفر اسير، سه هزار و 500 نفر كشته و هزاران نفر از متجاوزان زخمي شدند.
همچنين 180 دستگاه تانك و نفربر و 250 خودروي نظامي دشمن منهدم و 170 دستگاه تانك و نفربر و 200 خودرو نيز به غنيمت گرفته شد.
در اين عمليات غرورآفرين كه جزو نخستين عملياتهاي بزرگ دوران دفاع مقدس بود، 12 فروند هواپيما و چهار فروند بالگرد دشمن نيز توسط رزمندگان اسلام ساقط شد. همچنين 150 دستگاه مهندسي و 9 قبضه انواع توپ دشمن به غنيمت رزمندگان اسلام درآمد.
آزادسازي 70 روستاي منطقه و پنج پاسگاه مرزي، تصرف و تامين تنگه چذابه، دسترسي به 'هورالهويزه'، قطع ارتباط بين نيروهاي دشمن در شمال غرب و جنوب غربي خوزستان، از ديگر موفقيتهاي اين عمليات بود.
يكي از اهداف انتخاب اين منطقه براي انجام عمليات 'طريق القدس' و آزاد سازي بستان اين بود كه صدام تبليغات فراواني را پس از تصرف اين شهر انجام داده و آن را نشان توانمندي ارتش عراق اعلام كرده بود و با اين كار به نيروهاي بي انگيزه خود روحيه مي داد اما با انجام اين عمليات، دشمن بعثي در اهداف خود ناكام ماند.
از اهداف ديگر اين عمليات، قطع ارتباط نيروهاي دشمن با جبهه هاي مياني و شمال با جنوب در خوزستان بود كه دشمن را مجبور مي ساخت براي تدارك نيروهاي شمال و جنوب خود، 'هورالعظيم' را دور بزند كه بشدت از تواناييش مي كاست.
ديگر اينكه، با انهدام نيروهاي دشمن و رسيدن رزمندگان اسلام به مرزهاي بين المللي، تعداد زيادي ازاسراي ايران آزاد مي شدند و اين كار ابهت دشمن تا بن دندان مسلح بعثي را، كه با پشتيباني استكبار جهاني به انواع سلاحها مجهز شده بود، مي شكست.
نيروهاي بعثي كه بيش از يك ماه در انتظار حمله رزمندگان بودند، با شروع باران شديد در شب عمليات، خيالشان آسوده شده بود كه ديگر حمله اي از سوي ايرانيان صورت نخواهد گرفت، ولي برخلاف پيش بيني آنان،رزمندگان غيور اسلام، با شنيدن رمز عمليات، از شمال تپه هاي'الله اكبر'و مناطق'شحيطيه'،'سويداني' و 'دهلاويه'هجوم خود را به محورهاي دشمن آغاز كردند و درمنطقه شمالي عمليات - كه دشمن به سبب وجود ريگزار و شرايط نامساعد، هيچگاه تصور حمله از آن نقطه را نمي كرد- با حركتي تحسين برانگيز خطوط دشمن را درهم شكستند و خود را به نقاط عمقي رساندند.
يك ساعت و نيم پس از شروع عمليات، خاكريز اول و توپخانه فعال دشمن به محاصره درآمد و سقوط كرد.
با روشن شدن هوا، نيروي هوايي دشمن، نااميدانه با بمبارانهاي بي هدف، تلاش مي كرد تا نيروي زميني شكست خورده اش را ياري دهد اما تعدادي از هواپيماهاي دشمن با آتشبار ضد هوايي رزممندگان اسلام ساقط شدند.
پل'سابله'، كه ابتدا قرار بود منفجر شود، با عكس العمل موفق رزمندگان به تصرف درآمد و بعدها 'كليد فتح بستان 'ناميده شد.
با ادامه هجوم نيروهاي پياده و زرهي، شهر 'بستان'، در ساعت 10 صبح روز هشتم آذر 1360 و پس از 47 روز كه درتصرف دشمن بود، به تصرف رزمندگان اسلام درآمد و عمليات 'طريق القدس' با موفقيت به پيروزي رسيد.
امام خميني(ره) در پاسخ به تلگرام رييس جمهوري و روساي نيروهاي مسلح به مناسبت انجام اين عمليات در پيامي اعلام فرمودند':آنچه براي اينجانب غرورانگيز و افتخارآفرين است روحيه بزرگ و قلوب سرشار از ايمان و اخلاص و روح شهادت طلبي اين عزيزان است كه سربازان حقيقي ولي الله الاعظم ارواحنا فداه هستند و اين است 'فتح الفتوح.'
ايشان در پيام خود افزودند': من به ملت بزرگ ايران و به فرماندهان شجاع قبل از آنكه پيروزي شرافتمندانه و بزرگ خوزستان را تبريك بگويم، وجود چنين رزمندگاني را كه دردو جبهه معنوي و صوري و ظاهر و باطن از امتحان سرافراز بيرون آمده اند، تبريك مي گويم.افتخار بر رزمندگاني كه جبهه هاي نبرد را با مناجات خويش و راز و نياز با محبوب خود عطرآگين نموده اند. فخر و عظمت بر جوانان عزيزي كه در راهي قدم برداشته و پاسداري از مكتبي مي كنند كه شكست ناپذير و سر تا پا پيروزي است و ننگ بر آنان كه در راهي جان خود را هدر مي دهند و عرض و آبروي خود را مي برند كه پيروزي شان شكست و زندگي شان ننگ آفرين است.

پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:15 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

سيادت نيروي دريايي ارتش بر آبهاي خليج فارس

در طول هشت سال دفاع مقدس مردم ايران در مقابل دشمن بعثي تا بن دندان مسلح شده بوسيله قدرتهاي شرق وغرب ( آمريكا و شوروي) و متحدان آنها ازجمله آلمان، فرانسه و انگليس شاهد حماسه هاي دليرمرداني بوديم كه با رشادتها ، جانفشاني ، از خودگذشتگي و از خود گسستن و به خدا پيوستن بار ديگر بر فرشتگان خدا ثابت كردند كه چرا انسان را سجده كرده اند.

عمليات هاي كوچك و بزرگي تحت عناوين مختلف از جمله فرمانده كل قوا خميني روح خدا، ثامن الائمه، فتح المبين، بيت المقدس، والفجر هشت، خيبر، بدر، رمضان بوسيله اين رادمردان در دفاع از انقلاب اسلامي نوپاي ايران و خاك مقدس كشورمان صورت گرفت كه براي تشريح هر يك از آنها نياز به ساعتها سخنراني و مصاحبه و دهها جلد كتاب است.
عملياتهايي كه به دليل نداشتن مشابه ديگري و استفاده از ابداعات جديد و منحصر بفرد بكار گرفته شده در آنها، امروزه در مشهور ترين دانشگاههاي فرماندهي جنگ دول مختلف تدريس مي شود.
نيروهاي تحت فرمان نيروي دريايي جمهوري اسلامي ايران نيز در دفاع از اين مرز و بوم و نظام نوپاي جمهوري اسلامي با رشادت هاي خود برگ زريني بر افتخارات ملت سلحشور ايران اضافه كردند كه در طول تاريخ اين سرزمين كم سابقه و يا بهتر است بگوييم بي سابقه است.
' پيدايش اولين نيروي دريايي ايران به زمان هخامنشيان باز ميگردد در آن زمان گسترش امپراتوري پارس و جنگ با دشمنان ديرين يعني يونانيان كه در آن سوي درياي سياه سكونت داشتند باعث ايجاد نيروي دريايي منظمي شد.
اولين زورآزمايي واقعي نيروي دريايي ايران به زمان خشايار شاه فرزند داريوش كبير باز مي گردد(البته قبلا هم درگيري هايي بود اما نه به اين وسعت).
ايران در پاسخ به حمله و تجاوز يونان، به اين كشور لشكر كشيد كه اين بزرگترين لشكركشي دريايي ايران تا بدين روز بوده است طوريكه مورخان آمار نفرات لشكر ايران را در حدود 800 هزار نفر و كشتي هايي را كه از راه دريا وارد جنگ شده بودند در حدود يكهزارو 200 فروند ذكر كرده اند.
مورخان نوشته اند به ابتكار خشايار شاه پلي از قايق ها، نيروي ارتش را به آن سوي دريا انتقال داد و سرانجام در درياي آرتمزيوم نبرد آغاز شد و ايرانيان از آن پيروز بيرون آمدند و در پي اين جنگ آتن سقوط كرد و معبد آكروپوليس به آتش كشيده شد.
اما پس از آن و در دوران پادشاهان حاكم بر اين سرزمين شاهد نزول قدرت دريايي ايران بوديم طوريكه پرتغالي ها بيش از يكصد سال بر آبهاي خليج فارس و درياي عمان كه قلمرو ايران محسوب مي شد حكمراني مطلق داشتند و در جنگ جهاني اول و دوم نيز حرفي براي گفتن نداشتيم .
با پيروزي انقلاب اسلامي صدام عفلقي با اين توجيه كه ايران در موقعيت ضعيفي قرار دارد و نيروهاي مسلح آن از هم پاشيده است در حاليكه كمتر از 21ماه از سقوط رژيم وابسته پهلوي نگذشته بود با استفاده از تمام قوا به ايران حمله كرد كه منجر به اشغال هزاران كيلومتر از خاك اين سرزمين شد.
نيروي دريايي كه تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بوسيله صدها نفر از مستشاران خارجي به خصوص آمريكايي اداره مي شد در بندر خرمشهر و بوشهر و بخشي از آن نيز در شهرهاي بندرعباس و چابهار مستقر بود.
در حاليكه 61روز از حمله گسترده دشمن بعثي كه بوسيله دو ابرقدرت وقت يعني آمريكا و شوروي حمايت مي شد به خاك ايران نگذشته بود دلاورمردان نيروي دريايي ارتش با هدف نابودي نيروي دريايي دشمن كه در بندر فاو، بصره و اروند رود مستقر بود عملياتي انجام داد كه براي هميشه در تاريخ اين كشور ماندگار خواهد ماند.
در اجراي عمليات مرواريد كه طي سه مرحله انجام شد با جانفشاني پرسنل ناوچه هاي پيكان، ...... و پشتيباني نيروي هوايي ضمن اينكه نيروي دريايي دشمن براي هميشه از بين رفت بلكه با نابودي سكوهاي نفتي عظيم البكر و الاميه صدور نفت عراق از طريق خليج فارس قطع شد.
فرمانده نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران مي گويد: مهم ترين وظايف دلاورمردان نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران در طول هشت سال دفاع مقدس، نابودي توان توليد و صادرات نفت عراق و همچنين حفاظت از سكوهاي نفتي و نفتكش‌هاي كشورمان بود كه عمليات غرور آفرين مرواريد در اين عرصه جايگاه ارزشمندي دارد.
به گفته امير دريادار حبيب الله سياري عمليات دريايي غرورآفرين مرواريد در هفتم آذر 1359 به همت دريادلان جان بركفي انجام شد كه در نتيجه آن ضربات سنگين و جبران ناپذيري بر پيكره نيروي دريايي و هوايي دشمن وارد شد.
به گفته وي اين عمليات را مي توان مهم ترين جنگ دريايي در پهنه خليج فارس دانست كه بر اساس طرحي از پيش تهيه شده و گشت هاي شناسايي هوايي و آبي در شمال غربي خليج فارس و برضد نيروي دريايي دشمن انجام شد.
ناوچه هاي موشك انداز نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران نيز ماموريت داشتند تا با حضور در اين منطقه علاوه بر مراقبت از سكوهاي نفتي ايران درصورت حضور يگان‌هاي دريايي دشمن نسبت به انهدام آنها اقدام كنند.
در دو ماه نخست جنگ نبردهاي پراكنده اي ميان يگان هاي دريايي ايران و يگان هاي دشمن به وقوع پيوست كه با پيروزي ناوچه هاي موشك انداز نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران و انهدام يا فرار واحدهاي دشمن پايان يافت طوريكه يگان هاي دريايي دشمن از رويارويي با ناوچه هاي موشك انداز نداجا پرهيز كرده و به مخفيگاه هاي خود خزيده بودند.
فرمانده نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ادامه داد: در آبان 1359 با اجراي دو عمليات اشكان و شهيد صفري عليه سكوهاي البكر و الاميه كه پايانه هاي بزرگ نفتي دشمن براي صدور نفت آن كشور بودند، تاسيسات سكوهاي مذكور منهدم و به اين ترتيب دشمن از امكان صدور نفت از طريق اين سكوها محروم و از نظر اقتصادي در تنگناه قرار گرفت.
در ادامه نيروي دريايي ارتش به منظور خارج ساختن يگان هاي دشمن از پناهگاهها و انهدام آنها اقدام به طراحي عملياتي تحت نام مرواريد كرد كه در مراحل مقدماتي آن يك تيم عمليات ويژه توسط بالگردهاي نداجا بر روي سكوي البكر پياده شده و آن را تسخير كرند.
اين پيش بيني نيز شده بود كه حمله دلاورمردان نيروي دريايي ارتش براي سومين بار به اين سكوها آن هم در كمتر از يك ماه براي حكام رژيم بعثي قابل تحمل نخواهد بود و به همين دليل براي مقابله با آن دست به اقدامات عجولانه از جمله خارج كردن يگان هاي دريايي و هوايي خود از مخفي گاهها خواهند كرد.
در گزارشهاي تهيه شده بوسيله نداجا از عمليات مرواريد آمده است: تيم عمليات ويژه شامل فرمانده تيم افسر اطلاعات افسر مخابرات و 4 نفر تكاور زبده اين نيرو در شامگاه ششم آذرماه سال 59 خورشيدي به وسيله بالگرد بر روي سكوي البكر پياده و بلافاصله با نيروهاي مستقر بر روي سكو درگير شدند كه در نتيجه آن يك نفر از نيروهاي بعثي كشته و فرمانده نيروهاي دشمن مستقر بر روي سكو به همراه 9 نفر ديگر از آنان به اسارت درآمدند و باقي مانده نفرات دشمن با جنگ و گريز به قسمت شمال سكو گريخته و از آنجا با يك فروند شناور فرار كردند.
پس از تسخير سكو ،ناوچه هميشه جاويد پيكان با هدف انتقال اسراي عراقي نسبت به پهلوگيري در سكوي البكر اقدام كرد كه در همين زمان دو فروند ناوچه موشك انداز دشمن كه در حال خروج از خور عبداله بودند، بر صفحه رادار ناوچه پيكان مشاهده شدند.
ناوچه پيكان از سكو جدا و با شليك موشك سطح به سطح ولين ناوچه دشمن را منهدم و با هدف نابودي ناوچه دوم تغيير جهت داد اما ناوچه عراقي كه شاهد انهدام ناوچه اول بود، با سرعت زياد از منطقه خارج و به داخل خور عبداله گريخت.
ناوچه قهرمان پيكان به طور مكرر با يگان هاي دشمن درگير و تعدادي يگان شناور و هواپيماي جنگنده نيروهاي بعثي را منهدم كرد، در نتيجه طبق پيش بيني هاي بعمل امده، دشمن يگان هاي خود را يكي پس از ديگري براي مقابله با ناوچه پيكان از بندر ام القصر به بيرون فرستاد، كه هماهنگي بين نيروهاي دريايي و هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران موجب شد كه تعداد زيادي از هواپيماهاي جنگنده و يگان هاي شناور دشمن در اين عمليات منهدم شوند.
ناوچه پيكان با نيروهاي دلاور، ايثارگر و عاشق شهادتي كه داشت علاوه بر درگيري مستقيم با نيروهاي دشمن با هدايت هواپيماهاي تيزپرواز نيروي هوايي ارتش بر روي واحدهاي دشمن موجب انهدام تعداد ديگري از آنها شد.
در اين گزارش آمده است: در ظهر روز هفتم آذر خاتمه عمليات توسط فرماندهي صحنه اعلام شد و بر اساس گشت هوايي انجام شده بر فراز منطقه نبرد، آن منطقه خالي از يگان هاي دشمن اعلام و ناوچه جاويد پيكان عازم بازگشت به پايگاه خود شد.
پس از طي چند مايل يك فروند ناوچه موشك انداز دشمن كه در زير سكوي الاميه مخفي شده بود، از مخفيگاه خود خارج و سه فروند موشك پياپي به طرف ناوچه پيكان شليك مي كند كه موجب غرق شدن آن و شهيد شدن تعداد زيادي از نيروهاي ايثارگر و حماسه آفرين آن مي شود.
پس از مدت كوتاهي ناوچه دشمن كه ناوچه پيكان را هدف قرار داده بود با شليك چند موشك منهدم شد.
نتيجه اين عمليات انهدام بخش عمده توان دريايي رژيم بعثي و از بين رفتن تعداد زيادي از هواپيماهاي دشمن بود و موجب شد برتري مطلق دريايي و سيادت در خليج فارس به طور كامل كسب شود و تا پايان جنگ استمرار يابد.
دشمن بعثي كه متوجه شد ديگر امكان مقابله با دلاورمردان نيروي دريايي ارتش ايران را از طريق يگان هاي سطحي خود ندارد، تغيير تاكتيك داده و براي تهديد خطر ارتباط دريايي جمهوري اسلامي ايران به استفاده از يگان هاي هوايي و موشك هاي هوا به سطح و ساحل به دريا روي آورد كه ايثارگران نداجا در طول مدت دفاع مقدس، دشمن را در استفاده از اين روش نيز ناكام گذاشتند.
حمله به اهداف دشمن از جمله شناورها و سكوهاي عظيم نفتي البكر و الاميه به وسيله ناوچه هاي موشك انداز مجهز به موشكهاي هارپون و تكاوران نيروي دريايي نداجا و بكارگيري ناوچه هاي پيكان و جوشن با پشتيباني 4 فروند هواپيماي جنگي فانتوم انجام شد كه نيروهاي عمل كننده موفق شدند تكليف نيروي دريايي عراق را يكسره كنند.
در اين عمليات در مجموعً 12 فروند ناوچه و 2 جنگنده عراقي نابود شد و شيرازه نيروي دريايي عراق به كلي از هم پاشيد.
از نيروهاي جان بركف عمل كننده نداجا تنها ناوچه پيكان به فرماندهي ناخدا سوم محمد همتي با تمام رشادتي كه از خود نشان داد و تعداد زيادي از ناوچه ها ي دشمن را منهدم كرد با شليك سه موشك از سوي دشمن غرق شد.
در عمليات مرواريد پرسنل نداجا به خصوص ناوچه پيكان حماسه اي بزرگ آفريدند طوريكه ايران از بزرگترين جنگ دريايي خود پس از دوران هخامنشي پيروز بيرون آمد.
به پاس رشادتهاي پرسنل نيروي دريايي در عمليات غرورآفرين مرواريد و نابودي نيروي دريايي روز هفتم آذرماه با تاييد فرماندهي كل قوا و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره) بعنوان روز نيروي دريايي ارتش نامگذاري گرديد و طي سي سال گذشته در اين روز شاهد برگزاري آيين هاي خاصي در سراسر كشور از سوي نداجا هستيم.

منبع: ايرنا

پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:16 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

نقش امام خميني (ره) در تربيت نسل عاشق شهادت

    شهادت هنر مردان خدا و راز سربه مهري است ميان عاشق و معشوق. رخشان چراغي است در امتداد نگاه افلاكيان خاكي؛ همانان كه راه صدساله را يك شبه پيمودند و از بقعه‌ي فنا به خطه‌ي بقا خراميدند؛ ‌.

از هستي خويشتن گذر بايد كرد        زين ديو لعين صرف‌نظر بايد كرد
گـر طـالب ديـدار رخ محبـوبـي        از منـزل بيگانه سفـر بايـد كـرد

    شهادت هنر مردان خدا و راز سربه مهري است ميان عاشق و معشوق. رخشان چراغي است در امتداد نگاه افلاكيان خاكي؛ همانان كه راه صدساله را يك شبه پيمودند و از بقعه‌ي فنا به خطه‌ي بقا خراميدند؛ همانان كه عرش را بهتر از فرش و سفر را بهتر از حضر يافتند و در گرگ و ميش صبح كه نواي جرس، عاشقان حرم را صلا مي‌زد، خواب نوشين بامدادي را از ديدگان ربوده و با دوگانه‌ي عشق به ديدار يار شتافتند؛ همانان كه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزي مي‌خورند: «ولاتحسبنّ الذين قتلوا في سبيل‌الله امواتاً بل احياءٌ عند ربّهم يرزقون»
    آري شهادت هنر مردان خداست، هنري كه رويكرد عاشقانه و از سر آگاهي نسل آينده‌ساز ايران سده‌ي چهاردهم هجري بدان، طرحي نو در انداخت و نه تنها موجبات سرنگوني حكومت مستبد پهلوي و استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي را فراهم آورد، بلكه هجمه‌ي نظامي همه جانبه‌ي مخالفان حاكميت اسلام ناب محمدي(ص) را نيز كه در قالب تجاوز رژيم بعث عراق به ايران اسلامي رخ نمود، ناكام گذاشت.
    اين رويكرد شكوهمند كه به فضل خدا و در سايه‌سار زعامت و رهبري بنيانگذار جمهوري اسلامي، حضرت امام خميني (ره) شكل گرفت، اين سؤال را به اذهان متبادر مي‌نمايد كه آن بزرگمرد چگونه توانست عشق‌ورزي و دلدادگي به شهادت في سبيل‌الله را به ملت خويش بياموزد؟ يا به تعبير ديگر، نقش امام (ره) در تربيت نسل عاشق شهادت چه بوده است؟
    در مقام پاسخگويي بدين پرسش اساسي، اگر سيره‌ي نظري و عملي امام راحل را در نظر بگيريم در مي‌يابيم كه نقش ايشان در تحقق تربيت مورد بحث به دليل بهره‌مندي ايشان از موارد ذيل برجسته و ممتاز است:

    الف- برعهده داشتن رهبري خردمندانه انقلاب اسلامي
    در روزگاري كه آسمان شب زده‌ي ايران تيره‌تر از آن مي‌نمود كه رواق منظر خستگان از صولت شب، ميزبان اميدواري به درخشيدن كوكبي هدايتگر باشد، به ناگاه خورشيد وجود روح خدا طلوع نمود و بذر اميد در قلوب جويندگان دينمداري، استقلال و آزادي ايران طاغوت زده جاي گرفت.
    سلسه جنبان انقلاب اسلامي در شرايطي كه انديشه‌ي زوال نظام ستم شاهي به ذهن كسي خطور نمي‌كرد، به صراحت علت العلل مشكلات عديده و ديرپاي ملت ايران را حاكميت رژيم طاغوت دانستند و ضمن كشيدن قلم رد بر انديشه‌ي جدايي دين از سياست، انديشه‌ي متعالي ولايت فقيه و تأسيس حكومت مردم سالار ديني را در امتداد نگاه‌ها قرار دادند.
    با فراهم آمدن زمينه‌ي مبارزه با حكومت اسلام ستيز پهلوي، فرهنگ شهادت ديگربار مجال زنده شدن يافت و عرصه را بر دشمنان دين و ملت تنگ ساخت.
    اين امر كه به خوبي مؤيد ريشه‌دار بودن و مواجه شدن انقلاب اسلامي با اقبال عمومي بود، هر روز ابعاد گسترده‌تري پيدا كرد تا آنجا كه افق روشن پيروزي رخ نمود.
    بدين ترتيب، رهبر كبير انقلاب اسلامي با اقتدا به سالار شهيدان فرهنگ شهادت في سبيل‌الله را احيا فرمود و عملاً در راه تربيت نسلي عاشق و عارف به شهادت گام برداشت.
    آري آن پيشواي بزرگ خاطر شريف ملت مسلمان ايران را بدين حقيقت مهم جلب فرمود كه پيروزي انقلاب اسلامي و حاكميت دين خدا در گرو شهادت طلبي است:
    «طبع يك انقلاب فداكاري است. لازمه‌ي يك انقلاب شهادت و مهيا بودن براي شهادت است. قرباني شدن و قرباني دادن در راه انقلاب و پيروزي آن اجتناب ناپذير است به ويژه انقلابي كه براي خداست و براي دين اوست، براي نجات مستضعفان است و براي قطع اميد جهانخواران و مستكبران ... قرباني براي يك انقلاب بزرگ نشانه‌ي يك پيروزي و نزديك شدن به هدف است...»

    ب- شهادت طلبي
    رهبر كبير انقلاب اسلامي كه فرهنگ عاشورايي شهادت طلبي را به عنوان سنتي از سنن مذهبي فراموش شده احيا فرمود، خود فرزند شهيدي سرافراز بود و با اقتدا به اجداد طاهرينش به شهادت در راه خدا عشق مي‌ورزيد؛ چنان كه بارها شخصاً تا سرحد شهادت پيش رفت اما چون اراده‌ي الهي بر تأسيس حكومت اسلامي به دست تواناي ايشان تعلق گرفته بود، وجود به سلامت ماند.
    دلدادگي آن پيشواي بزرگ به شهادت در مواضع و مواقع متعدد از جمله زمان شهادت آقازاده‌ي مجتهد و مجاهدش، يعني آيت‌الله مصطفي خميني (ره) نمايان است؛ چنان كه مي‌بينيم، حضرتش در مواجهه با آن حادثه‌ي جانگداز حقيقتاً صبر جميل پيشه نموده، آن را از الطاف خفيه‌ي الهي برمي‌شمرد، و درست به همين دليل است كه مي‌بينيم در روز شهادت حاج آقا مصطفي نيز نماز جماعت و تدريس امام (ره) تعطيل نمي‌شود:
    «ظهر روزي كه شهيد مصطفي خميني فرزند گرانقدر امام (ره) به شهادت رسيده بود، منزل امام پر بود از كساني كه از دور و نزديك براي عرض تسليت به محضر ايشان آمده بودند.
    اذان ظهر كه شد، امام برخاست، وضو گرفت و به مسجد رفت. غافلگير شده بودم. فكر نمي‌كردم امام آن روز براي نماز به مسجد برود. فوراً يك نفر را فرستادم كه خادم مسجد را از رفتن امام باخبر كند اما گويا خادم مسجد در آنجا نبود و آن شخص سريع سجاده‌اي را از همسايه‌ها براي امام فراهم مي‌كند. مردم شهر نجف وقتي فهميدند امام به مسجد آمده، گروه گروه براي عرض تسليت به مسجد وارد شدند. مردم وقتي امام را مي‌ديدند كه به صلابت كوه ايستاده و گريه نمي‌كند، به شدت تحت تأثير قرار گرفته بودند و گريه مي‌كردند. امام با آرامش و وقار تمام نماز ظهر و عصر را خواند و پس از نماز در مسجد روضه‌خواني شروع شد.»
    حضرت امام اصولاً تمامي شهدا را فرزند خويش مي‌دانست؛ چنان كه فرمود: «خدا شاهد است مصطفاي من تنها آن نبود كه سالش نزديك است بلكه همه‌ي به خاك و خون كشيده‌هاي حادثه‌ي شوال (17 شهريور 1357 مطابق با 4 شوال 98) مصطفاهاي من بوده‌اند. من اين استقامت را و اين فيض شهادت را كه خداوند متعال نصيب فرزندانم فرمود، به پدران و مادران و همه‌ي بستگانشان تبريك مي‌گويم.»
    عنايت به روحيه‌ي والاي شهادت طلبي امام خميني (ره) كه اشاره‌اي هر چند مختصر بدان شد، ما را در زمينه‌ي درك نقش حضرتش در تربيت نسل عاشق شهادت ياري مي‌كند؛ به اين معني كه درمي‌يابيم مردم درس شهادت طلبي را پيش از آن كه از گفتار امام (ره) بياموزند، از كردارش آموختند. آري ملتي شهادت طلب است كه رهبراني شهادت طلب داشته باشد.

    ج- تبيين حقيقت شهادت
    شهادت مفهومي است متعالي كه تمامي جوامع به ديده‌ي احترام بدان مي‌نگرند و آن عبارتست از بذل جان در راه هدفي كه ممكن است مادي، معنوي يا آميزه‌اي از هر دو باشد.
    در اين ميان، دين مبين اسلام بالاترين اهميت و ارزش را براي شهادت كه همانا عبارت از بذل جان در راه خدا مي‌باشد، قائل شده است؛ چنان كه در روايت مي‌خوانيم شهيد اول فردي است كه پاي در بهشت مي‌نهد  و يا اين كه براي انسان در پيشگاه خداوند مقامي است كه جز با شهادت به دست نمي‌آيد.
    با توجه به آنچه كه ذكر آن رفت، مي‌توان بدين حقيقت مسلم اشاره نمود كه شهادت زيباست و اگر اين زيبايي به آدمي نمايانده شود و حقيقت آن تبيين گردد و راهواري آن در سير الي الله مدنظر آيد، او را شيفته و دلداده‌ي خويش مي‌نمايد؛ چرا كه وي فطرتاً دوستدار زيبايي است.
    اين درست همان تدبير حكيمانه‌اي است كه امام راحل (ره) با اتخاذ آن نسلي شيفته‌ي شهادت را براي حفظ عزت و شرف اسلام و پاسداشت ارزش‌هاي انساني تربيت فرمود. چنان‌كه مي‌بينيم، سيره‌ي نظري و عملي حضرتش مشحون از گفتارها و كردارهايي است نورآفرين و مبين حقيقت والاي شهادت و بذل جان در راه رضاي حضرت دوست جلّت عظمته:
    - «شهيد نظر مي‌كند به وجه‌الله.»
    - «شهادت هنر مردان خداست.»
    - «شهادت ارثي است كه از انبيا به ما رسيده است.»
    - «خون شهيدان براي ابد درس مقاومت به جهانيان داده است و خدا مي‌داند كه راه و رسم شهادت كورشدني نيست و اين ملت‌ها و آيندگان هستند كه به راه شهيدان اقتدا خواهند نمود.»
    - «همين تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاي آزادگان خواهد بود.»
    - «ما براي درك كامل ارزش و راه شهيدانمان فاصله‌ي طولاني را بايد بپيماييم و درگذر زمان و تاريخ و آيندگان آن را جستجو نماييم.»
    - «سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت كه رساله‌ي علميه و عمليه‌ي خود را به دم شهادت و مركب خون نوشته‌اند و بر منبر وعظ و خطابه‌ي ناس، از شمع حياتشان گوهر شب چراغ ساخته‌اند. افتخار و آفرين بر شهداي حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد رشته‌ي تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال تمنيّات دنيا را از پاي حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به مهماني عرشيان رفتند و در جمع ملكوتيان شعر حضور سروده‌اند... آنان كه حلقه‌ي ذكر عارفان و دعاي سحر مناجاتيان حوزه‌ها و روحانيت را درك كرده‌اند در خلسه‌ي حضورشان آرزويي جز شهادت نديده‌اند.»
    - «خدمت به شهيد، خدمت به نبي اكرم (ص) است.»

    د- ايستادگي در برابر فرآيند شوم اسلام ستيزي
    در شرايطي كه برخورد انفعالي حكومت‌هاي اسلامي با توطئه‌هاي اسلام ستيزان مي‌رفت تا از يك سو عرصه را براي تهاجم گسترده‌تر آنان فراهم آورد و از ديگر سو نيز بر عمق يأس، نوميدي و سرخوردگي توده‌هاي دينمدار امت اسلامي بيش از پيش بيفزايد، انگيزه و اراده‌ي به سستي گراييده‌ي مسلمانان، رهبران مذهبي و حتي دولتمردان ممالك اسلامي در جهت ايستادگي در برابر فرآيند شوم و هزارتوي اسلام ستيزي با حضور عاشورايي حضرت امام خميني در عرصه‌ي مبارزه جاني تازه يافت.
    امام امت با طرد موانع تاريخي و استعماري موجود بر سر راه همگرايي مذاهب اسلامي، زمينه‌ي تشكيل جبهه‌ي متحد اسلامي در برابر اسلام ستيزان را فراهم آورد و با بيان اين مطلب كه مي‌بايست به تكاليف الهي عمل نمود، فارغ از اين كه به پيروزي منتهي مي‌شود يا خير، طرحي نو در عرصه‌ي مبارزاتي امت اسلامي درافكند:
    «خدا به ما تكليف كرده است كه با اين مخالفين اسلام و مخالفين ملت اسلام مبارزه كنيم يا پيش مي‌بريم يا نمي‌بريم. اگر پيش برديم كه الحمدالله، هم ما به تكليفمان عمل كرده‌ايم و هم پيش برديم و اگر هم نبرديم و كشته شديم، به تكليفمان عمل كرديم. ما چرا بترسيم، ما شكست نداريم، شكست براي ما نيست براي اينكه از دو حال خارج نيست يا پيش مي‌بريم كه پيروز هم شديم يا پيش نمي‌بريم كه پيش خدا آبرومنديم. اولياي خدا هم شكست مي‌خورند... اما به حسب واقع پيروز شدند آنها. شكست ظاهري و پيروزي واقعي بود، اگر ماها هم كه براي خدا مي‌خواهيم كار كنيم، شكست هم بخوريم، تكليف را عمل كرديم و به حسب واقع هم پيروزي با ما خواهد شد.»
    ناگفته پيداست كه تأثير توفيق الهي حضرت امام (ره) در جلب عنايت توده‌هاي مسلمان به حقيقت مزبور (عمل به تكليف، فارغ از نتيجه‌ي آن) در تربيت نسلي عاشق شهادت بسيار حائز اهميت است.
    ذكر اين نكته هم ضروري است كه شجاعت و هوشمندي حضرت امام (ره) در برخورد با توطئه‌هاي گوناگون جبهه‌ي كفر علاوه بر خنثي‌سازي وسايس شيطاني اسلام ستيزان، موجبات تربيت نسل عاشق جانفشاني در راه حضرت دوست را نيز بيش از پيش فراهم آورد. در اين زمينه، مي‌توان به تعيين روز جهاني قدس، هفته‌ي وحدت، احياي مراسم ابراهيمي برائت از مشركين، ارسال نامه هدايتگر به رهبر اتحاد شوروي سابق، صدور حكم تاريخي عليه نويسنده‌ي مرتد كتاب موهن آيات شيطاني و ... اشاره نمود  جهت حسن ختام اين بخش، متن فتواي الهيِ عزت آفرين، دشمن شكن و شجاعانه‌ي آن حضرت عليه نويسنده و جريان شوم آيات شيطاني از نظر مي‌گذرد، فتوايي كه احياي فزاينده‌ي فرهنگ شهادت خواهي در گستره‌ي جهاني از جمله‌ي بركات عديده‌ي آن مي‌باشد:
    «بسمه تعالي، انا لله و انا اليه راجعون، به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مي‌رسانم مؤلف كتاب آيات شيطاني كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن، تنظيم و چاپ و منتشر شده است همچنين ناشرين مطلع از محتواي آن محكوم به اعدام مي‌باشند. از مسلمانان غيور مي‌خواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً آنان را اعدام نمايند تا ديگر كسي جرأت نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود، شهيد است انشاءالله. ضمناً اگر كسي دسترسي به مؤلف كتاب دارد ولي خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد. والسلام عليكم و رحمه‌الله و بركاته. روح‌الله الموسوي الخميني»

    هـ- توجه به جوانان
    امام جوانان را بسيار خوب مي‌شناخت و در تربيت اسلامي و تكريم و بزرگداشت ايشان از هيچ كوششي فروگذار نفرمود چنان كه ارتباط مستمر آن حضرت با نسل جوان كه يكي از مشخصه‌هاي اصلي نهضت اسلامي حضرتش تلقي مي‌شود، خيلي زود مؤثر واقع شد و نسلي را كه در سايه‌سار شوم حاكميت نظام ستم شاهي رشد كرده بود و در معرض ابتلا به انواع معاصي و مناهي كه طاغوت فراهم آورده بود قرار داشت، ميدان‌دار مبارزه جهت حاكميت نظام حقه‌ي جمهوري اسلامي ساخت.
    آري كلام برآمده از دل نافذ و ملكوتي امام خميني كه بيشترين تأثير را بر نسل جوان بر جاي گذاشت، قلوب مستعد و تشنه‌ي باران معرفت ايشان را سيراب ساخت. به آنان شخصيت داد و ايشان را عهده‌دار مسؤوليت خطير ايجاد و پاسداشت حكومت صلحا و نيكان ساخت.
    در اين ميان، جوانان نيز كه پي به صداقت، اخلاص، خداخواهي، شجاعت، نوانديشي، عظمت، تواضع و محبت پدرانه‌ي رهبر عاليقدر نهضت اسلامي برده بودند، سخنان روشنگرانه‌اش را به گوش جان شنيدند و در راه اجراي فرامين حضرتش سرازپاي نشناختند؛ چنان كه ديديم انقلاب اسلامي با مشاركت جدي نسل جوان به پيروزي دست يافت؛ همان طور كه دفاع مقدس هشت ساله نيز با حضور نسل عاشق شهادت و تربيت شده در دامان پرمهر ولايت توفيق الهي را رفيق راه اين ملت خداجو ساخت و كار تا آنجا پيش رفت كه جوانان از حضرتش مي‌خواستند تا براي شهيد شدنشان دعا فرمايد.
    آري امام در روزگار يأس و نوميدي انقلابيون، دبستاني‌ها را اميد خويش خواند و با ژرف انديشي و بصيرتي كه فقط در مردان الهي متبلور است، به تربيت ديني ايشان همت گماشت و ديري نگذشت كه اين نسل نوخاسته و لايق در سايه‌سار بندگي خدا و متابعت از فرامين جانشين ولي‌الله الاعظم (ارواحنا فداه) به آن درجه از سرفرازي دست يافت كه مقتدايشان آن كودك سيزده ساله‌ي حماسه آفرين را كه نارنجك به كمر خويش بست و شربت شهادت را با افكندن پيكر نحيف خود به زير تانك دشمن سركشيد، رهبر خود خواند و خطاب به آنها و همه‌ي عاشقان شهادت فرمود: «به چهر‌ه‌ي ملكوتي شما غبطه مي‌خورم.»
    خلاصه‌ي كلام اين كه امام (ره) جوانان را باور داشت و با برخورد صادقانه و برآمده از حقيقت اسلام آنها را دلداده‌ي دين و ارزش‌هاي متعالي آن نظير شهادت خواهي فرمود. درود خدا بر او و تمامي كساني كه با رهرويي او به فيض عظماي شهادت دست يافتند.
    نقش امام خميني (ره) در تربيت نسل عاشق شهادت بسيار عظيم است، به عظمت خود شهادت و بذل جان در راه خداي تعالي كه ژرفا و كنه آن دست نيافتني مي‌نمايد.
    آن حضرت به واسطه‌ي برعهده داشتن رهبري حكيمانه‌ي انقلاب اسلامي، بهره‌مندي از روحيه‌ي والاي شهادت طلبي، اهتمام به امر تبيين حقيقت والاي شهادت، ايستادگي در برابر فرايند شوم اسلام ستيزي و توجه ويژه به جوانان طرحي نو درانداخت و توفيق الهي تربيت نسلي دلداده‌ي جانفشاني در راه خدا را به نيكوترين شكل ممكن نصيب خود ساخت.
    البته، ابعاد مترتب بر نقش تاريخي امام راحل در زمينه‌ي مورد بحث به موارد مطروحه محدود نمي‌شود و گستردگي خاص خود را دارد كه پرداختن به آنها نگارش كتابي مستقل را مي‌طلبد؛ اميد آن كه اين مهم محقق شود. ان شاءالله.

    
    منابع و مآخذ
    -    قرآن كريم
    1-    آيين انقلاب اسلامي، مؤسسه‌ي تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، تهران: 1374
    2-    بحارالانوار، علامه‌ي مجلسي، ج110، مؤسسه‌ي الوفاء، بيروت: 1403 ق
    3-    سرّ دلبران، كنگره‌ي شهيد زين‌الدين، نشر روح، قم: 1373
    4-    صحيفه‌ي نور، مجموعه‌ي رهنمودهاي امام خميني (ره)، ج22، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، تهران: 69 تا 74
    5-    فاجعه‌ي دهم رمضان، يادواره‌ي سومين شهيد محراب آيت‌‌الله صدوقي (ره)، انتشارات سپاه، تهران: 1362
    6-    تفسير نورالثقلين، عبدعلي بن جمعه العروسي الحويزي، ج5، مطبوعاتي اسماعيليان، قم
 

بيژن شهرامي
پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:16 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

«بسترهای پذیرش قطع نامه ی 598» (1)

مبانی کلامی - سیاسی اندیشه ی ولایت فقیه
اولین دستاورد فرهنگی دفاع مقدس، «توسعه ی اندیشه ی ولایت فقیه در جهان » و تاثیر آن در هدایت جنگ و مدیریت درگیری با کفر است، اصل اندیشه ی ولایت فقیه را می توان از مدخل مباحث فقهی مورد گفت وگو قرار داد و به دنبال ارزیابی ادله ی نقلی برای اثبات ولایت فقیه بود، آن هم در چارچوبه ای که در پیش فرض های مسایل فقهی، فرض بلکه تعریف شده است.

 

ضرورت «حکومت » و «جهت گیری » آن

اصولا اصل مدیریت و مهندسی اجتماعی در هیچ شانی از شئون حیات اجتماعی تعطیل پذیر نیست; یعنی نه این گونه است که حیات جامعه نسبت به شانی از شئون آن قابل تعطیل شدن باشد و نه به گونه ای است که بتوان این امر را بدون یک مدیریت و مهندسی اجتماعی سامان داد. لذا هم جامعه رو به تکامل دارد و دائما روابط آن در حال پیچیده ترشدن است و هم این تکامل بر اساس یک هماهنگی واقع می شود که می تواند ارکان مختلف جامعه را در مسیر این تکامل با هم هماهنگ نماید.

حال با توجه به همین دو نکته کافی است که ما ضرورت مدیریت اجتماعی را در تمامی شئون حیات اجتماعی بپذیریم; یعنی «ولایت » و سرپرستی که شئون مختلف را بر یک محور تنظیم و بین آن ها تناسب ایجاد می کند، باید به گونه ای عمل کند تا پرورش اجتماعی در هیچ مرتبه ای تعطیل نشود و یا هم چون اشکال کاریکاتوری، صورت ناهماهنگی به خود نگیرد. این هماهنگی تکامل اجتماعی برپایه ی یک «مدیریت تاریخی و اجتماعی » واقع می شود. بنابراین این نوع مدیریت، ضرورت بقای جوامع انسانی است.

نکته ی دوم این است که این مدیریت یا بر پایه ی عبودیت و بندگی خدای متعال است و هماهنگی شئون اجتماعی را برای توسعه ی تقرب بندگی و پرستش حضرت حق سامان می دهد، یا این که مدیریتی است که بر مبنای عبودیت و پرستش نیست و این هماهنگ سازی را بر پایه ی توسعه ی پرستش دنیا سازماندهی می کند. با این وصف فرض سومی وجود ندارد چون مبنای این اداره و مهندسی اجتماعی یا عبودیت است و یا این عنصر حیات بخش در آن ملحوظ نیست. اگر این اداره بر مبنای عبودیت الهی شکل نگرفت حتما انگیزه ی حاکم بر چنین توسعه ای، انگیزه ی میل به دنیا خواهد بود. پس مقدمه ی دوم این است که چون مدیریت اجتماعی نمی تواند بدون یک هدف، یک انگیزه مطرح شود لاجرم یا باید آن انگیزه را به توسعه ی تعبد و بندگی تعریف نماییم یا آن که انگیزه ی حاکم بر آن را حتما نیل به دنیا بدانیم. از همین جاست که می توان کلیه ی نظام های حکومتی و مدیریتی را که حاکم بر تاریخ بشریت اند به دو دسته تقسیم نمود: 1. نظام های «مدیریت الهی » که تحت مدیریت، اشراف و تعالیم انبیای الهی و اوصیای معصوم (ع) هستند و به دنبال ایجاد یک بستر اجتماعی برای توسعه ی کلمه ی توحید و عبودیت خدای متعال می باشند. 2. نظام های «مدیریت مادی » و ضد دینی که تجلی مدیریت فراعنه ی تاریخ اند و قطب مخالف انبیای الهی (ع) محسوب می شوند.

تقابل تاریخی دو نوع مدیریت الهی و الحادی

اگر پذیرفتیم جوامع انسانی دارای حکومت اند و این حکومت هم یا مادی است و یا الهی و معلوم شد که هماهنگی همه ی شئون زندگی بر عهده ی حکومت و حاکمیت است، آن گاه می توان نتیجه گیری کرد که هر زاویه از زوایای زندگی اجتماعی که تحت مدیریت و ولایت دینی واقع می شود - یعنی مدیریتی که می خواهد این زاویه را بستر تقرب و بندگی خدای متعال و توسعه ی کلمه ی توحید قرار بدهد - حتما مورد تاخت وتاز و هجوم قدرت های مادی و توسعه ی دنیاپرستی قرار می گیرد تا بتواند وجود خود را بر چنین جوامعی تحمل کند. از این مدخل، حکومت و مدیریت دینی برای ایجاد هماهنگی اجتماعی در مسیر قرب الهی، ضرورت و قطعیت می یابد، چون اصولا هدایت تکامل اجتماعی برای تکامل کلمه ی توحید و پرستش خدای متعال در زندگی اجتماعی بشر، رسالت حکومت دینی است و تعطیل شدن آن به معنای توسعه ی حکومت مادی و پذیرش سلطه ی حکومت غیر الهی بر روابط «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی » جامعه است. از دیگر سو چون نمی توان مدیریت کفر را بر توسعه ی حیات انسانی پذیرفت، ضرورتا نقطه ی مقابل آن، باید «حکومت دینی » پذیرفته شود.
 

«عدالت » و «فقاهت » ، دو ضابطه ی اصلی در تصدی منصب ولایت

بر این اساس می توان مدعی شد اندیشه ی «ولایت فقیه » بر پایه ی دو اندیشه استوار است: 1. ضرورت حکومت 2. درگیری دو نوع حاکمیت در طول تاریخ که توسعه ی هریک موجب تضییق دیگری است. بر اساس این اندیشه، بنیان ولایت فقیه بر بنیان حکومت دینی است که این حکومت در عصر غیبت، قهرا در شکل حکومت عالم آگاه و متعهد نسبت به دین، تفسیر می شود. به دیگر بیان اگر ضرورت حکومت دینی در عصر غیبت پذیرفته شد آن گاه نظام قدرتی که برای حکومت دینی تعریف می شود، ساختاری خواهد بود که بر محور «عدالت » و «فقاهت » شکل می گیرد. در این حال این دو امر جزو ضوابط مناصب اجتماعی به شمار می رود چون بنابر این است که این حکومت، دینی باشد.

با بیان مطلب اخیر، سه اصل مورد دقت قرار گرفت: اصل اول درباره ی ضرورت حکومت اجتماعی و لزوم مهندسی و مدیریت توسعه بود چون این توسعه تعطیل پذیر نیست و اصولا بدون هماهنگی واقع نمی شود.

اصل دوم از ضرورت حکومت دینی از زاویه ی ضرورت جهت گیری در حکومت و مدیریت سخن می گفت; این که جهت گیری یا به سوی توسعه ی قرب است و یا در جهت توسعه ی پرستش دنیا و البته هیچ یک از این دو روند هم تعطیل پذیر نیست.

و بالاخره اصل سوم به این مطلب اشعار داشت که چون اصل توسعه ضرورت دارد و اصل جهت گیری هم بر آن حاکم است لذا هرجا که پای مدیریت دینی در کار نباشد عملا حضور مدیریت کفر غیرقابل اجتناب می باشد. پس مدیریت دینی برای مهندسی اجتماعی در جهت توسعه ی تقرب، یک ضرورت محسوب می شود. این مدیریت دینی در عصر غیبت رسول اکرم (ص) و اوصیای معصومش (ع) بر مدار فقاهت و عدالت شکل می گیرد; یعنی ساختار نظام قدرت، مقید به «آگاهی » و «تعهد» دینی است.
 

«ولایت فقیه » ، تئوری توسعه ی قدرت جهانی اسلام

حال بر اساس این تفسیر از ولایت فقیه، اولین امری که حکومت دینی باید در سایه ی ولایت فقیه انجام دهد، «توسعه ی کلمه ی توحید» در عالم است چون اساسا ولایت فقیه به عنوان یک تئوری قدرت در سطح جهانی مطرح است نه یک تئوری قدرت در سطح منطقه ای یا ملی; تا آن گاه سخن از مرزهای جغرافیای سیاسی به میان آید! این چیزی نیست جز تئوری توسعه ی کلمه ی توحید در سراسر دنیا که عهده دار گسترش بندگی خدا در تمامی کره ی خاک و منزوی کردن دولت کفر در تمامی اشکال آن است. این تفسیر از ضرورت حکومت، در متن خود تفسیری از رسالت حکومت دینی را ارایه می دهد. تمامی این معانی به راحتی از کلمات حضرت امام (قدس سره) نیز مشهود است.

نقش «دفاع مقدس » در توسعه ی قدرت جهانی اسلام

برپایه ی این اندیشه بود که حضرت امام (قدس سره) انقلاب اسلامی را در ایران به پیروزی رساندند و در قدم بعد و پس از تسخیر قدرت در ایران، هجوم به کفر جهانی را آغاز کردند و شرق و غرب را مورد تاخت و تاز قرار دادند; به ویژه ایشان پس از تسخیر لانه ی جاسوسی، درگیری با کفر بین المللی را آشکار کردند. ایشان این اندیشه را در مقام عمل یک گام فراتر از درگیری استبداد منطقه ای به درگیری با کفر بین المللی کشاندند. این حرکت رفته رفته موجب شد تا انقلاب اسلامی به مرحله ای از توسعه ی سیاسی در دنیا نایل شود و از مرزهای جغرافیای ایران فراتر رود. طبیعی است که دشمن نیز آرام نگیرد و راه کار جنگ تمام عیار نظامی را از طریق یکی از کشورهای همسایه گزینش کند.

این تحلیلی از «دفاع مقدس » است. از این منظر، جنگ هشت ساله، نبرد دو کشور بر سر خاک یا مرز جغرافیایی نیست بلکه به اعتقاد ما انقلاب اسلامی ایران توانست یک تئوری بر پایه ی ضرورت توسعه ی حکومت دینی به تمامی اقطاب عالم ارایه دهد و با تعقیب این تئوری در عمل، گام اول را در نفی استبداد شاهنشاهی در ایران و گام دوم را در هجوم همه جانبه به قدرت های کفرآلود در سطح بین المللی - به خصوص هجوم به «سازمان ملل » که سازمان مرکز مدیریت قدرت های استکباری در عالم پس از جنگ دوم جهانی است - بردارد. حضرت امام (قدس سره) هجوم انقلاب را پس از تسخیر دولت و تامین قدرت در ایران، به این کانون های قدرت بین المللی سرایت دادند که همگی برپایه ی تئوری ولایت فقیه ایشان بود، البته امام راحل (قدس سره) تمامی این مواضع را در قدم اول بیان نکردند بلکه گام به گام پیش رفتند و تدریجا در جای خود تک تک آن ها را مطرح نمودند.
 

نقش «فقه حکومت » در اداره ی جامعه ی اسلامی

نکته ی مهم این است که مدیریت ولی فقیه بر پایه ی اهواء نیست; چون شرط اول اعمال ولایت از سوی فقیه عدالت و شرط دوم آن فقاهت است، لذا این امر مقید به تعهد به دین برپایه ی «فقه حکومت » است. همین فقه است که می بایست جامعه را اداره کند. بالطبع تصمیماتی که برای توسعه ی قدرت بر پایه ی فقه حکومت گرفته می شود معتبر خواهد بود. البته اساسی ترین اصل فقه حکومت هم اصل توسعه ی قدرت اسلام در عالم است. یعنی اولین اصلی که در فقه حکومت مطرح است اصل توسعه ی ضرورت است. این توسعه باید به ساختار قدرت تبدیل شود تا عملا قالب حکومتی ایجاد شود. با این وصف اصل توسعه ی قدرت اسلام، عزت مسلمین، آبرومندی اسلام در نظر مردم، عزت روزافزون آن در دنیا همگی جلوه هایی از مهم ترین اصل فقه حکومت است.

حضرت امام (قدس سره) صاحب این اندیشه هستند; اندیشه ای که ریشه در بنیان «کلامی » دارد، اصولا از این منظر هم می توان یک نگاه اعتقادی به مساله داشت و هم تحلیل جامعه شناسانه ی دقیق از تکامل اجتماعی و توسعه ی تحول قدرت. ایشان بر پایه ی همین اندیشه با کفر بین المللی درگیر شدند و در عین حال قدرت را در یک محدوده خلاصه نکردند، این واقعیت به جوهره ی تئوری مزبور بازگشت دارد که از ولایت فقیه تفسیر جدیدی در سایه ی حکومت دینی ارایه می دهد. به تعبیر بهتر تئوری حکومت دینی، هم بر پایه ی یک جامعه شناسی و هم یک فلسفه ی تاریخ خاص استوار شده است. لذا هم مبنای کلامی دارد هم مبنای فلسفه ی تاریخ و هم مبانی جامعه شناختی که همگی این ها در کلمات حضرت امام (قدرس سره) کاملا مشهود است. گرچه مجموعه ی آن تاکنون به صورت یک تئوری در فلسفه ی تاریخ یا جامعه شناسی ارایه نشده است ولی به صورت یک نظام و اندیشه ی منسجم قابل طرح بوده و هست.

ایشان همواره دو قطب قدرت را در تاریخ می دیدند که دارای دو نوع موضع گیری نسبت به ربوبیت الهی است و به دو شکل طغیان و طاعت ظاهر می شود. طبعا امام راحل (قدس سره) به دنبال توسعه ی مدیریت طاعت در عالم بودند و می خواستند این واقعیت را به صورت بین المللی محقق کنند و با انزوای حکومت کفر، توسعه ی کلمه ی توحید را نتیجه بگیرند. از این رو در طول مبارزه همگان را به این نکته توجه می دادند که محدودیت حکومت دینی عین پذیرش سلطه ی کفر بر شئون حیات بشر اعم از شئون «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی » است.
 

تهاجم نظامی، جلوه ای از هجوم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی

بر اساس این بنیان درگیری با استکبار قطعی است و این درگیری هم پس از فتح منطقه ای واقع می شود. همین امر موجب قطب بندی قدرت ها نسبت به ایران اسلامی شد و به صورت قطب بندی در تنازع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی اما به شکل یک هجوم نظامی شکل گرفت. به تعبیر بهتر یک بعد و یک جلوه از هجوم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی درگیری نظامی می باشد. یعنی اگر تحلیل ما از جنگ چنین باشد آن گاه جنگ ما جنگ کفر و ایمان است که امام (قدس سره) مکررا به آن اشاره می فرمودند; در حالی که ظاهر امر چنین بود که دو کشور مسلمان با هم در حال نبردند! اما دیدیم که ایشان با چه ظرافتی به بیان این تحلیل از دفاع مقدس پرداختند و پرده از چهره ی تزویر برداشتند و با تنبه دادن دیگران به ریشه ی هجوم نظامی، افراد جامعه را به واکنش شایسته نسبت به آن تحریک نمودند. ایشان بر همین اساس انگیزه های درگیری با کفر را مبنای جنگ قرار دادند و با رشد دادن این انگیزه، آن را به انگیزه ی دفاع تبدیل کردند.
 

«مدیریت جهانی » ، موضوع تنازع اسلام والحاد

پس از آن که معلوم شد اندیشه ی امام (قدس سره) در این زمینه صحیح بوده است، عملا این اندیشه به انگیزه ی جنگ با دشمن تبدیل شد و باعث گردید این نبرد به جنگ خاک و آب و جغرافیا و نژاد عرب و فارس تبدیل نشود بلکه در نهایت به یک جنگ تمام عیار میان اسلام و کفر مبدل گردد که موضوع درگیری چیزی نیست جز حاکمیت اسلام یا الحاد بر عرصه ی مدیریت بین الملل. طبعا در این گستره، پای سازمان ملل به عنوان مهم ترین مرکز تصمیم گیری جهانی نیز به میان آمد و از همین جا بود که این سازمان در قدم اول تلاش می کرد از کنار این حادثه به راحتی عبور کند و اجازه دهد دولت عراق به پیشروی خود ادامه دهد. اما پس از عقب راندن دشمن توسط نیروهای سپاه اسلام - خصوصا پس از پیشرفت ما در فتح خرمشهر - موضع گیری آن ها نیز تغییر کرد. آن ها به دنبال این بودند که ما را به سازش بکشانند و به نحوی از توسعه ی جنگ به بیرون از مرزهای جغرافیایی ایران که منشا توسعه ی درگیری اسلام با کل ابرقدرت ها در دنیا بود جلوگیری کنند.
 

صدور انگیزه ی دفاع از اسلام به خارج از مرزها، محور مدیریت حضرت امام (قدس سره) در جنگ

حضرت امام (قدس سره) با همین بصیرت، این جنگ را بر پایه ی انگیزه ی بین المللی اداره کردند. از این رو در دنیای اسلام کم نبودند مسلمانانی که جنگ ما را در جنگ ایران و عراق خلاصه نمی کردند. چون ایشان به کنه تحلیل حضرت امام (قدس سره) پی برده و آن را پذیرفته بودند. این همان گام بزرگی بود که امام (قدس سره) در مدیریت جنگ برداشتند و انگیزه ی نبرد را به فراتر از آب وخاک سرایت دادند. یعنی اول به ملت ایران تفهیم کردند که این، جنگ دو کشور بر سر مرز یا منابع اقتصادی - هم چون منابع اقتصادی خوزستان - یا برتری نژادی یکی بر دیگری نیست بلکه هدف اصلی، درگیری اسلام و کفر است. لذا کسانی که جنگ را سازماندهی کرده اند فراتر از مرز جغرافیایی یا نژاد یا منابع اقتصادی را در سر می پرورانده اند. بله ممکن است کسانی به عنوان هدف دوم خود با چنین انگیزه هایی به مصاف نیروهای اسلام آمده باشند اما حتما هدف اصلی چنین نبوده و نیست. ایشان به خوبی این واقعیت را در ابتدا به ملت ایران و سپس به ملل دنیا، خصوصا جهان اسلام تفهیم نمودند و انگیزه ی جنگ را به انگیزه ی دفاع از اسلام تبدیل کردند.

ادامه ی این تحلیل ها هم پای مدیریت عینی جنگ، این باور مقدس را در داخل و خارج ایران ایجاد کرد که این جنگ، عرصه ای از یک نبرد همه جانبه میان کفر و ایمان است. لذا کسانی که می خواهند مقاومت تمامی ایمان را در مقابل تمامی کفر ببینند کافی است به مرزهای ایران اسلامی نظر بیافکنند. این از اساسی ترین عواملی بود که انگیزه ی درگیری با کفر را در سطح بین المللی مطرح کرد. چون اگر دیگر ملت های اسلامی ببینند که دو ملت بر سر خاک می جنگند، آن ها انگیزه ای برای دفاع از طرف مظلوم در جنگ پیدا نمی کنند ولی اگر ببینند کفر با ایمان در حال جنگ است و طرف مسلمان این گونه برای حفظ ارزش های خود خون می دهد نمی توانند از این همه ایثار و مشارکت متاثر نشوند. لذا عملا این ایثار، محرک خوبی برای آگاهی و حرکت امت اسلامی شد. در یک کلام، از عمده ی نقاط مثبت مدیریت حضرت امام (قدس سره) به عنوان ولی فقیه جهان اسلام، صدور این انگیزه و آگاهی به بیرون از مرزهای جغرافیایی ایران بود. یعنی به محض آن که دشمن در عرصه ی بین المللی، ما را مورد هجوم قرار داد امام (قدس سره) این جنگ را به ابزاری بر علیه قدرت های بین المللی تبدیل کردند. لذا ایشان بر این نکته در آخرین پیامشان در خصوص جنگ تصریح فرمودند که:

«هر روز ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همه ی صحنه ها از آن بهره جسته ایم.»

«ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم.»

«ما در جنگ پرده از چهره ی تزویر جهان خواران کنار زده ایم.»

«ما در جنگ به این نتیجه رسیده ایم که باید روی پای خود بایستیم.»

«ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم.»

«ما در جنگ ریشه های انقلاب پربار اسلامی مان را محکم کردیم.»

«ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت ها و ابرقدرت ها سالیان سال می توان مبارزه کرد... راستی مگر ما فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است؟ » (1)

اینک با بیان مقدمه ای کوتاه به بررسی این سؤال می پردازیم:


نبرد تاریخی دو نظام اقامه ی «توحید» و «کفر» ، دلیل ضرورت حکومت دینی

اندیشه ی حضرت امام (قدس سره) در باب ولایت فقیه متاثر از یک مبنای کلامی و به دنبال آن یک نگاه فلسفه ی تاریخی خاص می باشد. آن نگاه کلامی توجه به نقش «دین حداکثر» در سرپرستی تمامی شئون حیات فردی و اجتماعی بشر است. البته به دنبال همین اندیشه ی دین حداکثر، بحث نظام خلافت و ربوبیت مطرح می شود که در واقع طریق جریان سرپرستی الهی در جامعه می باشد.

طبعا از این منظر دو نوع نظام تاریخی قابل طرح است که دارای دو نوع نظام سرپرستی و ولایت می باشند که یکی متکفل سرپرستی جریان عبودیت در جامعه و دیگری متولی سرپرستی اهواء می باشد. لاجرم از یکی توسعه ی عبودیت و از دیگری توسعه ی اهواء قابل انتظار است. به دیگر بیان ما با دو نظام تاریخی رو به رو هستیم که یکی نظام «اقامه ی توحید» و دیگری نظام «اقامه ی کفر» است; اولی به دنبال توسعه ی عبودیت و دومی به دنبال توسعه ی شیطنت است. این دو، نظام اقامه و تغییر ارزش ها محسوب می شوند; لذا فعلا سخن از دو نظام عمل نیست.

چه بخواهیم و چه نخواهیم این دو جریان همواره در طول تاریخ وجود داشته اند. خصلت اساسی هر دو نظام، توسعه یاب بودن آن هاست. از این رو همواره به تنازع برخواسته اند و در مقام تضییق گستره ی دیگری برآمده اند; هرچند به اعتقاد موحدین، ایت حرکت تاریخی بشر به پیروزی نظام اقامه ی توحید منجر می شود. بنابراین تا زمانی که غلبه ی حق صورت نگیرد این نزاع ادامه خواهد یافت. این اندیشه ی حضرت امام (قدس سره) در این باب بود که بنیان تفکر ایشان در پذیرش سرپرستی و دایت حکومت دینی نیز محسوب می شد. بر این اساس اگر حکومت دینی تعطیل شود نتیجه ای جز پذیرش کفر قابل انتظار نخواهد بود. اصولا از عمده ی ادله ی ضرورت ولایت فقیه در جامعه ی اسلامی وجود همین دو نظام تاریخی اقامه می باشد که در تنازع دایمی قرار دارند.
 

دلیل مقاومت هشت ساله ی انقلاب نسبت به پذیرش قطع نامه

بر این مبنا «استراتژی » حکومت الهی، جنگ با کفر است. این یک تاکتیک نیست بلکه استراتژی کلی محسوب می شود که البته در محورهای مختلف به اشکال گوناگون ظهور می یابد. از این رو حضرت امام (قدس سره) جنگ را به عنوان یک ضرورت مورد تاکید قرار داده و از آن استقبال می کردند. تحلیل ایشان از جنگ یک تحلیل مثبت بود و آن را بستر توسعه ی خلافت الهی می دانستند، چون اصولا از غیر طریق جنگ و درگیری نمی توان کلمه ی توحید را در عالم توسعه داد. به تعبیر بهتر سخن از دو نظام اقامه ی توسعه یاب است که چاره ای جز درگیری با یکدیگر در عرصه ی بین الملل ندارند. فعلا سخن از دو نظام عمل نیست چه این که حتی اگر یک نظام اقامه و یک نظام عمل نیز مطرح بود باز نظام اقامه ی اول، حضور نظام عمل طرف مقابل را بر نمی تافت. از این منظر حضرت امام (قدس سره) به پدیده ی جنگ می نگریستند و آن را عامل تکامل جامعه ی اسلامی تعریف می کردند. بر این مبنا یا بایست جنگ با پیروزی ما تمام می شد یا این که کماکان ادامه می یافت. از همین جا بود که طبق نظر ایشان پذیرش قطع نامه چیزی جز پذیرش حکمیت بین الملل نبود چه این که بر اساس نظریات و آمار موجود در سطح جهانی و اعتراف صریح یا تلویحی بسیاری از سیاستمداران، این جنگ صرفا نبرد دو نظام سیاسی نبود بلکه به عرصه ای برای ظهورتنازع تاریخی اسلام و کفر تبدیل شده بود. این همان اندیشه ی حضرت امام (قدس سره) می باشد که سال ها پیش و در جریان دفاع مقدس به کرات بیان شده بود.

پذیرش قطع نامه، پذیرش حکمیت سازمان ملل

بر اساس همین استراتژی بود که حضرت امام ادامه ی جنگ تا پیروزی کامل بر دشمن را خواستار بودند و هیچ گاه به دنبال پذیرش صلح نبودند. چون ایشان این جنگ را به صحنه ی درگیری با نظام استکبار و منویات شوم سازمان ملل تبدیل کرده بودند لذا پذیرش قطع نامه را پذیرش خواسته های سازمانی می دانستند که در جهت اهداف استکباری حرکت می کند. شکی نیست که مقاومت هشت ساله ی نظام اسلامی در شیوه ی تنظیم قطع نامه ی 598 مؤثر بود و توانست برخی از خواسته های ما را در طول جنگ و در قالب بندهای قطع نامه بر دشمن تحمیل کند. اما حقیقت این است که جوهره ی این امر چیزی جز پذیرش کمیت سازمان اداره ی کفر بین الملل نبوده است. لذا همواره حضرت امام (قدس سره) با پذیرش چنین قطع نامه ای در طول شت سال دفاع مقدس مخالفت کردند و فرمودند:

«اگر بندبند استخوان هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعله های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلو دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه ی کفر و شرک را امضا نمی کنیم.» (2)

«ملت ایران اگر می خواست که صلح امریکایی بکند، همان اول از امریکا جدا نمی شد و قطع روابط نمی کرد و دستش را از ایران کوتاه نمی کرد و جاسوسان او را بیرون نمی کرد و امروز هم اگر دستش را به صلح امریکایی دراز کند، صدام و امثال صدام کنار می روند، لکن مستشارهای آمریکایی وارد معرکه می شوند. ما نمی توانیم صلحی را بپذیریم که طرح امریکایی دارد و صدام نمی تواند بپذیرد آن چیزهایی را که ما می خواهیم. کسی که ابتدائا برای این که سردار قادسیه باشد تصریح کرد که من به کشوری که مجوس هستند دارم حمله می کنم و کشور ایران را مجوس خواند و حمله ی خودش را حمله ی سردار قادسیه خواند.» (3)

و تا زمانی که شرایط اجتماعی، پذیرش آن را بر ایشان تحمیل نکرد از قبول قطع نامه سر باز زدند. شاهد ما بر این مدعا تاکید معظم له دو هفته قبل از پذیرش قطع نامه است که قبول صلح تحمیلی را با خیانت به رسول الله (ص) برابر دانستند و فرمودند:

این روزها باید تلاش کنیم تا تحولی عظیم در تمامی مسایلی که مربوط به جنگ است به وجود آوریم باید همه برای جنگی تمام عیار علیه امریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم. امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسایل جنگ، خیانت به رسول الله (ص) است. این جانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه های نبرد، تقدیم می نمایم. (4)

حال آن که اطلاعات ایشان نسبت به مقدورات و موانع طبیعی جنگ طی این زمان اندکی اضافه نشده بود. از این رو در ابتدا با بالاترین انگیزه وارد عرصه ی نبرد با دشمن شدند و زمانی که شرایط به گونه ای در آمد که اساس انقلاب اسلامی در گرو پذیرش قطع نامه قرار گرفت تکلیف الهی خود را در قبول صلح احساس کردند. مسلما هیچ انگیزه ای جز حفظ پیام اسلام ایشان را به پذیرش صلح وادار نکرد والا خود فرمودند:

در شرایط کنونی آن چه موجب امر شد، تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره ی خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آن چه گفتم گذشتم و اگر آبرویی داشته ام با خدا معامله کرده ام. (5)

ایشان احساس کردند با توجه به شرایط ایجاد شده در جنگ تحمیلی وضعیت اسلام در نظام قوای بین الملل در حال ضعیف شدن است والا می توان به طور حتم ادعا کرد که صباحی قبل از پذیرش قطع نامه، ایشان کماکان معتقد بودند که پذیرش صلح چیزی جز پذیرش منویات نظام کفربین الملل و تبعات آن نیست.
 

ضعف مقدور «نیروی انسانی » ، عامل پذیرش قطع نامه

در این حال با یک محاسبه ی جدید که نوعا به ضعف ما در مقدورات «نیروی انسانی » باز می گشت مصلحت چنین دیدند که برای حفظ اساس انقلاب تبعات منفی پذیرش قطع نامه را به جان و دل بخرند. ما معتقدیم که در طول جنگ، مقدورات طبیعی به عنوان مقدورات دسته ی دوم مطرح بوده است و آن چه جنگ را در تمامی هشت سال نبرد با دشمن اداره می کرد در درجه ی اول، نیروی انسانی بوده است. حضرت امام (قدس سره) نیز طی دو هفته قبل از پذیرش قطع نامه به اطلاعات جدید و تعیین کننده ای از ضعف ما در مقدورات طبیعی دست نیافته بودند. اما آن چه متغیر اصلی در پذیرش صلح بود چیزی جز کم رنگ شدن مقدورات انسانی نبود.

بنابراین پذیرش صلح تنها به معنای تحمیل شرایط قهری جنگ بود و این امر نه به مقدورات طبیعی بلکه به مقدورات انسانی باز می گشت که همواره در اندیشه ی دفاعی حضرت امام (قدس سره) به عنوان تنها وزنه ی سنگین و تعیین کننده مطرح بوده است. اما در عین آن که ایشان پذیرش صلح را تحمیل نظرات دشمن در عرصه ای از نبرد با انقلاب اسلامی ارزیابی می کردند هیچ گاه معتقد نبودند که پایان جنگ هشت ساله به معنای پایان نبرد همه جانبه با دشمن در تمامی عرصه هاست.

امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است و من دست و بازوی همه ی عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند، می بوسم و سلام و درودهای خالصانه ی خود را به همه ی غنچه های آزادی و کمال نثار می کنم. (6)

به تعبیر بهتر ایشان در یک عرصه به ختم جنگ رضایت دادند. اما جبهه های جدیدی را در دیگر عرصه ها بر علیه دشمن باز کردند هرچند این عرصه ها دیگر از صبغه ی نظامی برخوردار نبود اما هم چنان می توان زبانه های آتش نبرد میان کفر و اسلام را از این جبهه ها که در راس آن ها نبرد فرهنگی با دشمن است به وضوح دید. از نمونه های بارز این نوع نبرد با دشمن در ماه های آخر عمر شریف ایشان نامه ی معظم له به آقای گورباچف و قضیه ی سلمان رشدی است.

ادامه دارد...

1. ر. ک: پیام امام خمینی مورخ 3 / 12 / 67.

2. ر. ک: سخنرانی امام خمینی (ره) در تاریخ 29/4/67.

3. ر. ک: سخنرانی امام خمینی (ره) در تاریخ 1/6/1362.

4. ر. ک: سخنرانی امام خمینی (ره) در تاریخ 13/4/1367.

5. ر. ک: سخنرانی امام خمینی (ره) در تاریخ 29/4/1367.

6. همان مدرک سابق.

پدیدآورنده: سارا حائری

منبع: پایگاه حوزه

پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:16 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

مروري بر ديدگاه‌هاي شهيدان در مورد حجاب

بي‌ترديد دفاع مقدس ملت ايران برگرفته از نهضت انسان‌ساز عاشورا است و بر اين اساس، رزمندگان اسلام همواره با تاسي از حضرت سيدالشهداء(ع) وجب به وجب از خاك ميهن اسلامي دفاع كردند و همين تاسي از آن حضرت را در نوشته‌هايشان به ويژه وصيتنامه‌هايشان به وضوح مشاهده مي‌كنيم.

 

 

يكي از تاكيدات بسيار شهيدان در وصيتنامه‌هايشان، حفظ حجاب بوده است به نمونه‌هايي از اين تاكيدات اشاره مي‌كنیم.

شهيد آبياران مي‌نويسد: توصيه‌اي كه به خواهران دارم اين است كه اگر مي‌خواهند خون شهيدان را پايمال نكنند اين است كه حجاب خود را حفظ كنند.

شهيد داود عبداللهي هم مي‌گويد: خواهر جان، حجابت را حفظ كن تا جزو ياران خدا باشي، اگر مي‌خواهي در دنيا سرافراز شوي، حجابت را حفظ كن.

شهيد كريم دلبازجو نيز مي‌نويسد: از همه برادران و خواهران عزيز مي‌خواهم كه هميشه آماده باشيد چه در جهاد اكبر و چه در جهاد اصغر. بالاخص يك سفارشي كه هميشه در اسلام و امامان معصوم(ع) و از صالحين نقل شده مساله حجاب است. از همه خواهران غيور مي‌خواهم كه عفت را پيشه خود قرار دهيد.

شهيد اسماعيل اسكندري هم نوشته است:... و شما خواهران حجاب خود را حفظ كنيد كه حجاب شما سلاح شماست.

شهيد علي آقاباقري مي‌نويسد: وصيت من به خواهرانم اين است که در شهادت من مثل زينب (س)عمل کنيد و حجاب که اصلي‌ترين مسئله است را رعايت کنيد که حجاب حمايت از خون شهيدان است.

شهيد نادرعلي اكبرنژاد هم مي‌گويد: به خواهرانم بگو كه اگر از من بدي ديدند مرا ببخشند و هميشه حجاب خود را حفظ كنند، چون ما براي ناموس مي‌جنگيم.

شهيد محمد بي‌آبادي نوشته است:... و خواهران، شما در جامعه بايد حجابتان را رعات كنيد و از همه پدران خواهران مي‌خواهم كه فرزندانشان را حسين‌وار پرورش دهند.

دانشجوي شهيد علي اسماعيلي رنجبر نيز مي‌نويسد:... و شما اي خواهران متدين و متعهدم، خدا را به عفت زهراي اطهر(س) و شجاعت زينب (س) قسم مي‌دهم تا توفيق حفظ حجاب و عفيف بودن و استقامت به شما عنايت فرمايد و آنگونه كه زينب را قهرمان كربلاي تاريخ اسلام كرد، شما را قهرمان عفت و استقامت و صبوري گرداند. بر شما باد حفظ حجاب و دعا كردن بر امام امت و رزمندگان.

شهيد عبدالله رحماني‌منش نيز در وصيت‌نامه‌اش مي‌نويسد: خواهرانم، مبادا حجابتان را فراموش كنيد، چون ما سربازان به خاطر حجاب و حفظ مملكت و دين با دشمن مي‌جنگيم.

شهيد ميرطاهر سرمست‌زاده نيز نوشته است:... اما پيامم به جوانان عزيز: خواهران و برادران: جبهه‌ها را خالي نگذاريد و جهاد اكبر را هم فراموش نكنيد از نفسهاي شيطاني دور باشيد و به نامحرم نگاه نكنيد. خواهران، حجاب خود را حفظ كنيد.

و شهيد علي‌اصغر عدالتيان مي‌گويد:... خواهران عزيز، حجاب خود را حفظ كنيد، شما بايد در مقابل شايعه پراكني‌ها و بي‌حجابي‌ها مبارزه كنيد و رسالت زينبي را در جامعه ايفا نماييد.

منبع: خبرگزاری ایسنا

 

پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:17 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

ما و جنگ

هرچيزی حقيقتی دارد و امكان ظهور يا اختفای آن، بسته به نوع رابطه و نسبتی است كه انسان با آن برقرار مي‌كند. تاريخ هم از همين قسم است و تجلّی گوهر آن، در گرو نوع نگاه و مواجهة ما با آن است. حال اين نگاه چگونه است و چگونه بايد باشد؟

 

بعضي‌ها شايد از سر تعصب و علقه، مي‌گويند ايران در دوره پس از اسلام، كامل‌ترين معماری را در ميان معماری ملل و تمدن‌های جهان داشته است. شايد اين سخن درست باشد، ولی واضح است كه معماری اسلامی در ايران و به تبع آن، در كشورهايی نظير مصر و مراكش و هند، در نوع خود منحصر‌به‌فرد و قريب به كمال بوده است. اكنون آثار تاريخی معماری ما محل عمده جذب گردشگران دنيا و ميراثی ارزنده از شكوه تاريخ هنر اسلام و ايران به شمار مي‌آيد. هرجا كه سخنی از اين ميراث برود، همه بر ارزش آن و ضرورت پاسداشت آن صحه مي‌گذارند و از معماران و هنرمندان سرزمين خود، به بزرگی و احترام و البته با افتخار و غرور ياد مي‌كنند. اين آثار با دقت و صرف هزينه‌های كلان، حفظ مي‌شوند و در ساختار دولت نيز، سازمان بزرگی به نام ميراث فرهنگی وجود دارد كه متولی اين امور است.
اما با اين اوصاف، آيا شگفت‌آور نيست كه اكنون دارای چيزی به نام معماری اسلامی و ايرانی نيستيم؟! آثار پرعظمت معماری كهن ما بيشتر شبيه عتيقه‌های بي‌مصرفی هستند كه جز زيبا كردن طاقچه منزلمان كاركرد ديگری ندارند. البته سود سرشار بازديد غريبه‌هايی كه كمترين فهمی از معارف و حكمت نهفته در اين آثار ندارند، را نبايد ناديده گرفت! بلكه عمده دليلی كه ما را به حفظ بقايای تمدن درخشانمان واداشته، همين منفعت است، نه درخشانی آن!
از اين سو چهره شهرهای امروزی ما، اثر و نشانی از معماری اسلامی و ايرانی در خود ندارند. نگاهی به ساخت‌وسازهای تهران بيندازيد؛ عمارت‌های دولتی و تجاری نه در سبك، نه در ظاهر و نه در ساختار، از معماری اسلامی بهره نمي‌برند. مگر آن‌ها كه به‌طور خاص، دارای كاركرد دينی يا ملّی باشند، مانند مساجد و مصلّاها؛ كه باز آن‌ها هم معماری اسلامی مستقل ندارند. در ساخت‌وسازهای مسكونی و شخصی هم كه مي‌توان گفت اصلا‌ً معماری نداريم. در اين بناها تنها يك اصل سودجويانه رعايت مي‌شود كه خود برای نابود كردن معماري، چه ايراني، چه فرنگي، كافی است: «حداكثر استفاده از حداقل فضا و مصالح.» تنها در شهرهای تاريخی مثل اصفهان، الزاماتی بر رعايت معماری اسلامي، آن هم نه بيشتر از ظواهر و در حد‌ّ بزك‌كاري، وجود دارد. اگر گمان كرده‌ايد كه اين قوانين ضعيف، به دليل تقيّد و التزام به فرهنگ اسلامی و يا از شد‌ّت تعلق به هويت ايرانی وضع شده‌اند، كاملا‌ً در اشتباهيد!
در واقع شهری چون اصفهان ارزش توريستی دارد و توريسم هم صنعتی است چرب و سودآور! حفظ عناصر و ظواهر معماری اسلامي، ضامن حفظ وجاهت و جاذبه توريستی شهر است.
در دانشگاه‌ها شيوه‌های معماری كهن را نمي‌آموزند و معماران قديمی كشور، در هيچ‌كدام از دانشكده‌های معماری تدريس نمي‌كنند. هيچ دانشجويی نيز به سراغ آموختن از آن‌ها نمي‌رود. نسلشان رو به موت است و دانششان رو به انقراض.
آيا به واقع ويران شدن ارگ قديمی بم، فاجعه‌بارتر است يا كاری كه با ميراث جبروتی گذشته‌گانمان مي‌كنيم؟ ويراني، سرنوشت هر بنايی است و به اين اعتبار، ويرانی ارگ بم چندان بعيد نيست؛ اما مدافعان و دوستداران ميراث فرهنگی ايران، به گور سپردن سرمايه و گوهر فرهنگ اسلامی ايران را، آن هم با دست خود، چگونه تاب مي‌آورند؟ اين را گفتم كه مشخص شود اين مشی غلط، تنها از مراجع دولتی و رسمی منشأ نمي‌گيرد و بيماری همه‌گيری است.
تبعيت كوركورانه از فرهنگی كه با تكنولوژی مي‌آيد، مي‌تواند چنان انسان را متحجّر كند كه اگر در تاريخ گذشته كشورش، تكنيك و علم كامل‌تر و بهتری برای زندگی خود ديد و حيرت كرد، به يك بزرگداشت و تعارف گذرا بسنده كند، اما برای احيا و بهره‌گيری از آن علوم، كمترين تلاشی نكند و لجوجانه بر نقص و ضعف امروزي‌اش پای بفشارد.
ما به واقع بر فرهنگ غنی گذشته‌مان تكيه نزده‌ايم و اگر ذكری از اين فرهنگ برود، محدود به شعارهای توخالی رسانه‌ها است كه از حد‌ّ تعارف و كلي‌گويی فراتر نمي‌رود. لذا جز يك احساس هويت سست و زودگذر كه حداكثر به درد تفاخر در مقابل ملل ديگر مي‌خورد، ثمری ندارد. ناگفته نماند كه اين بي‌اعتنايی به تاريخ، و آن اشتياق كور به فرهنگ تكنولوژي، خاص اينجا نيست. تقريبا‌ً وضع تمام اقوام و كشورهای دنيا و خصوصا‌ً آسيايي‌ها، كمی بيشتر، كمی كمتر، به همين منوال است.
قصه تأسف‌بار معماری و آثار باستاني، شرح حال ما در غالب حوزه‌های اجتماعی و فرهنگي‌مان است و از آن جمله بلايی است كه بر سر ارزنده‌ترين سرمايه تاريخ معاصر ايران، يعنی هشت سال‌ِ دفاع مقدس مي‌آوريم. با نيم‌نگاهی به برنامه‌ها و سياست‌هايی كه برای بزرگداشت دفاع مقدس در كشور وجود دارد و مقايسه آن‌ها با جريانی كه بر معماری مي‌گذرد، به عمق اين ضايعه پی خواهيم برد. بزرگداشت دفاع مقدس امری است كه تنها در تعدادی از مراسم و مناسك شعارگونه، همراه با كلي‌گويي‌ها و تعارفات گذرا، آن هم در ايام خاصی از سال، خلاصه شده است. ذهن عامه جامعه با شنيدن كلمه دفاع مقدس به ياد اسلحه و لباس خاكی و چفيه و پيشاني‌بند و پرچم و... مي‌افتد. يعنی اين عبارت پرمغز، به يك شيء با مشتقات مادی و فيزيكی مبدل شده. در رسانه ملی ما، روزهای هفته جنگ، پر از مجري‌های متظاهری است كه چفيه‌ای به گردن مي‌اندازند و مرتب با «گراميداشت ياد و خاطرة شهدای هشت سال دفاع مقدس» چنان رفتارهای مشمئزكننده‌ای از خود نشان مي‌دهند كه هيچ رزمنده‌ای و هيچ شهيدی حاضر نبود در مقابل دوربين چنين كند!
اين‌گونه برخورد با دفاع مقدس و كليشه ‌نمودن ذهن جامعه در چند عنصر و شاخصه محدود آن، به مفهوم «مسخ دفاع مقدس» نزديك‌تر است تا بزرگداشت. گويا ميوه‌ای آبدار و شيرين را خشك كرده‌ايد و لاشه چروكيده‌ای را كه ديگر شيريني‌اش گلو را مي‌زند، مي‌خوريد و به ديگران مي‌خورانيد.
تعبيری كه رهبر فرزانه ما درباره امكان حفظ و استخراج گنجينه‌های جنگ دارند، بسيار تأمل‌برانگيز است: «... مي‌خواهم بگويم كه اين جنگ يك گنج است. آيا ما خواهيم توانست اين گنج را استخراج كنيم، يا نه؟»1 ورانداز كردن آنچه تا كنون برای اين گنجينه انجام شده است، نشان مي‌دهد كه اين اظهار ترديد، بيجا نيست. چراكه درك ارزش اين گنج، خود هنری است. هنری كه جنگ را اين‌گونه ببيند: «ما حالا كه ديگر جنگ نداريم و نمي‌خواهيم هم به دست خودمان يك جنگ درست كنيم كه عرصه انقلاب بشود، ليكن آن هشت سال جنگ بايستی تاريخ ما را تغذيه كند.»‌2
ما بايد از تاريخ دفاع مقدس مي‌آموختيم كه چگونه ميدان جهاد را در عرصه‌های علم و اقتصاد و سياست باز كنيم. بايد مي‌آموختيم كه دانشگاه‌ها و مدارس و حوزه‌ها، بايد ناظر به تربيت كدام انسان باشند. بايد مي‌آموختيم كه پافشاری و عمل به شعائر انقلابی و مكتبي، در هر عرصه‌ای معجزه مي‌كند و عقب‌ماندگي‌ها و محروميت‌ها و راه‌های صدساله را يك‌شبه پشت ‌سر مي‌گذارد. جنگ پشتوانه محكمی بود برای كارگزاران و مسئولان كم‌تجربه نظام، تا بدانند كه چگونه راه‌های صعب انقلاب و مراحل باريك رشد كشور را با شجاعت و صداقت و توكل و تدبير و سادگی و جوانمردی و شفقت، و التزام عاشقانه به ولايت، طی كنند. محروميت‌زدايي، تحصيل و آموزش، سازندگی صنعتی و علمي، روابط ديپلماتيك و سياست خارجي، فعاليت‌های فرهنگی و هنری و... اگر به اين صفات و فضايل مي‌آراستند، هر كدام عرصه ديگر انقلاب بودند؛ عرصة انقلاب يعنی جايی كه شعائر و فلسفه انقلاب اسلامي، عينيت پيدا مي‌كند و نتايج و آثار، و نمونه‌های مجسم و مرئی خود را عرضه مي‌كند و اين‌گونه مفهوم «تغذيه تاريخ» كه در بيان رهبری خوانديد، محقق مي‌شود، اما كسی نمي‌تواند ادعا كند كه اين حوزه‌ها عرصه انقلاب اسلامی شده‌اند؛ چراكه اگر چنين بود امروز هركدامشان را چون دفاع مقدسی ديگر مي‌ديديم.
در اين بيست سال اخير ما بايد از دفاع مقدس تغذيه مي‌شديم. همان‌گونه كه فرزندان انقلاب از تاريخ عاشورا تغذيه شدند و فروپاشی نظام جور پادشاهی و فتوحات جنگ تحميلی را ميسّر ساختند. بسيجی كسی بود كه حال خود را با گذشته اصحاب و ياران امام حسين، عليه‌السلام، تطبيق مي‌داد و از آن مي‌آموخت كه چگونه بِرزمد و چگونه در مبارزه، زندگی كند. در واقع تاريخ عاشورا در نسبت با انسان انقلاب اسلامي، در جايگاه عدل خود بود. «گذشته» به «حال» مي‌آموزد كه چگونه «آينده» را رقم بزند. بلكه «گذشته» با «حال» يكی شده و گويا در حال تكرار است و مفهوم «كل‌‌ّ يوم عاشورا و كل‌ّ ارض كربلا» به اين‌گونه تعيّن يافته است. اين گذشته، همان تاريخ است؛ البته زنده و پويا.
باز رهبر فرزانه ما مي‌فرمايد: «اين هنر ماست كه بتوانيم استخراج كنيم. امام سجاد توانست همان چند ساعت گنج عاشورا را استخراج كند. امام باقر و ائمه بعد از ايشان هم استخراج كردند و آن‌چنان اين چشمة جوشان را جاری نمودند كه هنوز هم جاری است و هميشه هم در زندگی مردم منشأ خير بوده، هميشه بيدار كرده، هميشه درس داده و ياد داده كه چه كار بايد كرد.»3‌ در دفاع مقدس و البته جريانات انقلاب، عاشورا چشمة جوشان تاريخ بود كه مردم را سيراب مي‌كرد و اكنون هرچه از عظمت و شكوه و افتخار در اين 28 سال داريم، مرهون اين نقش تاريخ عاشورا است.
جايگاه عدليه تاريخ، از آنچه قرآن و نهج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌البلاغه و روايات معصومين، عليهم‌السّلام، به ما آموخته‌اند، دريافت مي‌شود. تاريخ محل مشاهده و عبرت است. با تاريخ، انسان‌ِ حال درمي‌يابد كه آينده را چگونه بسازد. تاريخ، ماده و مايه بنای آينده است. همان تجربه‌ها و درس‌های انسانی است كه ذيل سنت‌های آفريدگار و قضا و مشيّت او به وجود آمده‌اند. پس بديهي‌ترين نقش آن، همين تغذيه‌ای است كه بزرگ ما فرمود.
آيا امروز ما تاريخ انقلاب و دفاع مقدس را در چنين جايگاهی نگه داشته‌ايم و آيا با برگزاری شب‌های خاطره، جشن‌های تلويزيونی و نصب تابلوهای بزرگ شهري، فيلم‌های تصنعي، كنگره‌های بزرگداشت، اردوهای زيارتی مناطق جنگي، خاطره‌گويي‌ها و امثال اين‌ها، از تاريخ جنگ، چنين بهره‌ای برده‌ايم؟ يا آنكه عتيقه‌ای زيبا را در پس ويترين رسانه گذاشته‌ايم و به تعريف و تمجيد مشغوليم؟ هرچه هست اينكه مي‌بينيم، به معنی حيات فرهنگ دفاع مقدس نيست. منكر آن نيستم كه در بسياری از گوشه و كنارها، كسانی هستند كه با تأسی حقيقی به اين تاريخ، به وظايف خود عمل كرده‌اند، اما ما دربارة سير جمعی جامعه و مديريت فرهنگ آن سخن مي‌گوييم..
فراموش نكنيم كه تاريخ مي‌تواند به خلاف فلسفة وجودي‌اش، كاركرد سكون‌آور و تخديری بيابد، وقتی كه جوهر آن مسخ شود و از كالبد آن آخوری برای تمتّع، غفلت از واقعيات، انصراف از تكليف، توجيه عافيت‌طلبی و مقدمه‌ای برای انحراف از حقيقت، ساخته شود.
ولی ناگفته هم نماند كه دور‌‌ِ كسانی كه تاريخ انقلاب را اين‌گونه مي‌خواستند و فضايل و شعارهای انقلاب را كشان‌كشان به موزه مي‌بردند، به سر آمده و دوره جديدی با نام انقلاب و به انگيزه احيا و عمل به شعائر مكتبی آغاز شده است. هرچند كه رگه‌های افراط و تفريط در اين دوره قابل مشاهده است، اما توانسته بارقه اميد را بر دل مردم بتاباند و آرزوی خلاصی از چنبرة سطحيت، تقليد و تحجّر مدرنيستی را تجديد كند. باشد كه دلبستگان انقلاب اسلامي، اين فرصت نو را دريابند و كسانی را كه بسيجي‌وار، در راه تحقق «دولت و جامعه اسلامي»، جهاد مي‌كنند، ياری دهند.

پي‌نوشت

1. 25/4/1370، بيانات در ديدار با مسئولان، نويسندگان و هنرمندان «دفتر هنر و ادبيات مقاومت» حوزه هنری سازمان تبليغات اسلامي، www. Khamenei.ir.


2. همان.


3. 25/4/1370، بيانات در ديدار با مسئولان، نويسندگان و هنرمندان «دفتر هنر و ادبيات مقاومت» حوزه هنری سازمان تبليغات اسلامي، www. Khamenei.ir



تبعیت كوركورانه از فرهنگی كه با تكنولوژی می‌آید، می‌تواند چنان انسان را متحجّر كند كه اگر در تاریخ گذشته كشورش، تكنیك و علم كامل‌تر و بهتری برای زندگی خود دید و حیرت كرد، به یك بزرگداشت و تعارف گذرا بسنده كند، اما برای احیا و بهره‌گیری از آن علوم، كمترین تلاشی نكند و لجوجانه بر نقص و ضعف امروزی‌اش پای بفشارد.



نویسنده: مهدی مصطفایی


منبع: منبع: ماهنامه فرهنگی تحلیلی سوره شماره

پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:18 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

بازنویسی تاریخ (جنگ ایران و عراق، 30 سال بعد)

پنجشنبه ۰۹ دی ۱۳۸۹ ساعت ۰۹:۰۴

alt

با گذشت 30 سال از شروع جنگ ایران و عراق، دریافت ما از این تخاصم دچار تغییر شده است. امروزه، حضور محققان، انتشار اسناد محرمانه و طبقه بندی شده عراق و  تمایل هر دو طرف جنگ به بحث در باره آن موجب شده دانسته های ما درباره جنگ ایران و عراق بیش از هر زمان دیگری باشد.

جنگ با دستان خالی
سی سال پیش، حمله نیروهای عراقی از سمت شرقی بصره به مرزهای ایران به جنگی منجر شد که 8 سال ادامه داشت. جنگی که عبارت"محاربه بدون قانون و با دستان خالی" می تواند بهترین توصیف از آن باشد. پس از حملات آغازین، قدرت عراق از هم فروپاشید و ایرانی ها که بدون آمادگی قبلی توانسته بودند به سرعت اوضاع را به دست گیرند، همه را متعجب کردند. تا این که سرانجام در سال 1982 نیروهای ایرانی عراق را به مرزهای قبلی خود بازگرداندند. در 4 سال بعدی، جنگ به بن بست رسید و حملات جدید ایرانی ها با هدف تسلط بر آزادراه استراتژیک بغداد-بصره هم به نتیجه نرسید. این اوضاع تا زمان عملیات موفقیت آمیز ایران در شبه جزیره فاو در سال 1986 ادامه داشت و سرانجام بن بست جنگ برای اندک زمانی شکسته شد.
پس از 7 سال عملیات دفاعی عراق با سری جدیدی از حملات بر علیه مواضع ایران در تمام مناطق جنگی به شدت ایران را ویران کرد تا این جنگ ادامه یابد. در آن زمان باوجودی که ایران از نظر نظامی شکست خورده بود، سقوط هواپیمای مسافربری ایرباس 655 این کشور توسط نیروی دریایی آمریکا در سال 1988 نقش یک کاتالیزور را ایفا کرد. این حمله که 290 غیرنظامی ایرانی در آن کشته شدند، موجب شد تا سرانجام در 18 جولای آیت الله خمینی "جام زهر" شکست را بنوشد. به این ترتیب آیت الله خمینی هنگامی که ایران از نظر نظامی شکست خورده بود و با حمله آمریکایی ها شوکه شده بود، درخواست ادامه جنگ بیشتر ایرانی ها را رد کرد و قطعنامه آتش بس سازمان ملل را پذیرفت. اما با وجودی که ایران به سوی صلح پیش رفت، آتش بس تا 20 آگوست 1988 به تعویق افتاد.
همانطور که گفته شد با گذشت 30 سال از آغاز جنگ ایران و عراق، نگاه مورخان و سیاستمداران به این جنگ تغییر کرده است. بخشی از این تغییر فکرها به دنبال تمایل مقامات عراقی و ایرانی برای اظهار نظر در باره جنگ شکل گرفته و بخشی دیگر به دنبال انتشار اسناد طبقه بندی شده به وجود آمده، زیرا انتشار اسناد محرمانه جنگ پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 یکبار دیگر موجب تغییر تحلیل ها شد.

کنفرانس مدرسه اقتصاد لندن
در روزهای 23و 24 سپتامبر(1) سیاست گذاران و افسران اطلاعاتی جنگ ایران و عراق با بورسیه های مدرسه اقتصاد لندن (LSE) ملاقات کردند. شرکت کنندگان در این کنفرانس درباره این جنگ ظالمانه که بیش از 300 هزار نفر در آن جان باختند و هزاران مجروح نیز به جای گذاشت، با یکدیگر به بحث و تبادل نظر پرداختند. با گذشت دو روز از آغاز این کنفرانس، مطالب ارائه شده و گفتگوها از موضوعات نظامی صرف به سمت دیگر ی سوق پیدا کرد و موضوعاتی مانند آثار اقتصادی جنگ یا تأثیر آن بر کشورهای منطقه از جمله ترکیه، اسرائیل،شوروی سابق و کشورهای حاشیه خلیج فارس به عنوان موضوعات مورد علاقه شرکت کنندگان جلوه کردند. در نتیجه، یک موفقیت بزرگ دیگر در مورد این جنگ در خلال این کنفرانس بدست آمد.

تحقیقات وودز و موری
کوین وودز و ویلیام موری، دو محققی هستند که درباه سوابق جنگ ها با گروه مطالعاتی دانشگاه ملی دفاع در در فورت مک نر، همکاری می کنند و سالها برای ترجمه و تحلیل هزاران سند عراقی در توقیف آمریکا وقت صرف کرده اند. تلاش های آنها امروز به ما امکان می دهد شیوه های رمزی مورد استفاده رژیم صدام حسین و نحوه عملکرد وی در خلال جنگ را بیشتر بشناسیم.
آنها اطلاعات جالبی بدست آوردند که نشان می دهد صدام حسین مجموعه ای از مستندات را به عنوان منبعی برای خودش گرد آوری می کرده است. این مجموعه که آنها به آن نام"مجموعه نیکسون" را داده اند شامل بحث و مناظره درباره سیاست های اصلی و دست نوشته هایی درباره مکالمات مهم است.  یعنی صدام شخصا بحث ها و گفتگوهای مهم را مکتوب کرده و مرجعی برای خودش به وجود آورده است.
همین دست نوشته ها و اسناد نشان می دهد ژنرال های عراقی دستور حمله به ایران را تنها چند روز پیش از شروع تهاجم به این کشور گرفته بودند، یعنی آنها از تصمیم گیری سیاستمداران عراقی درباره حمله به ایران کاملا بی اطلاع بودند. ژنرال های عراقی به منابع محدودی دسترسی داشتند و در جنگ هم تنها تا آنجا که فرماندهان لجستیک به آنها اجازه می دادند، امکان پیشروی داشتند. این محدودیت ژنرال ها مشکلاتی را در بغداد به دنبال داشت، زیرا رژیم صدام از نیروهایش توقع پیشرفت داشت اما به نیروهای نظامی در خط مقدم جبهه مهمات به اندازه کافی نمی رسید تا بتوانند حملات خود را ادامه دهند. این موضوع کاملا با توضیحات قبلی درباره هدف صدام از شروع جنگ در تناقض بود. زیرا صدام می خواست با یک جنگ فوری شط العرب را تحت تسلط عراق دربیاورد و  از این آبراه به عنوان منطقه ای حائل برای حفاظت از حکومت خود استفاده کند.
علاوه بر این، وودز و موری افشا کردند که در مراحل پایانی جنگ، رژیم عراق از قدرت ایران در استفاده از سلاح های شیمیایی در هراس بود. مستندات زیادی درباره استفاده عراق از سلاح های شیمیایی در این جنگ وجود دارد. اما علی رغم هراس مشروع عراق در این زمینه هرگز مدرکی دال بر استفاده ایران از چنین سلاح هایی یافت نشد. در واقع یک دانشجوی مستعد به نام "ژوست هیلترمن" با طرح این سئوال که آیا ایران از سلاح های شیمیایی استفاده کرده یا نه، بررسی این موضوع را به دیگران واگذار کرد. اما احتمال بکارگیری سلاح های شیمیایی از سوی ایران در طول جنگ تاکنون بدون جواب باقی مانده است. باتوجه نامعلوم بودن استفاده ایران از سلاح های شیمیایی، باور عمیق شخص صدام به توانایی این کشور در استفاده از سلاح های شیمایی بسیار حائز اهمیت است. در حقیقت، در پایان جنگ، صدام به گمان های خود درباره توانایی ایران در استفاده از سلاح های شیمیایی بسیار مطمئن شده بود و به همین دلیل به ژنرال های عراقی دستور می داد با تجهیزات غیرمشقی نظامی مانور های آزمایشی برگزار کنند تا بدین وسیله بتواند با افزایش اعتماد به نفس نیروهای عراقی آنها را که هدف حمله بمباران شیمایی ایرانی ها قرار داشتند، برای این نوع حمله آماده نگه دارد.
کنفرانس مدرسه اقتصاد لندن همچنین اطلاعات جدیدی در باره سیاست های آمریکا و فرانسه درقبال این جنگ را آشکار کرد. با احترام به سیاست های آمریکا ، گفته می شود برژینسکی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور وقت آمریکا(جیمی کارتر) علی رغم مخالفت دیگر دیپلمات های ارشد این کشور و تحلیل گران سابق سی آی ای بر اجرای سیاست"چراغ سبز" در برابر صدام تمرکز کرده بود.
اما بعدها یک تحلیل گر اطلاعاتی آمریکا گفت:"اگر ایالات متحده از صدام خواسته بود به ایران حمله کند، پس چرا او به این جنگ اهمیت داد؟ این شیوه کار صدام نبود."؟؟؟؟
علاوه بر این سایر مقام های ارشد رسمی آمریکا هم این ادعا را زیر سئوال بردند. از جمله این مقامات آمریکایی باید از ریچارد مورفی که در فاصله سال های 1983 تا1989 به عنوان مشاور وزیر خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک فعالیت می کرد، نام برد. در واقع، کوین وودز نشان داد هیچ سندی در میان اسناد عراقی وجود ندارد که حکایت از اعمال سیاست"چراغ سبز" آمریکایی ها داشته باشد. در کنفرانس مدرسه اقتصاد لندن همچنین بر نقش مهم فرانسه در جنگ ایران و عراق به عنوان کشوری که به تأمین میلیاردها دلار سلاح جنگی از جمله 80 هواپیمای میراژ و موشک های پیشرفته"اگزوکت"؟ برای عراق اقدام کرده بود، تأکیید شد.
شهرت فرانسه در مورد عراق تنها از روابط گسترده تجاری پاریس- بغداد گرفته نشده، بلکه ادامه حملات ایرانی ها به منافع فرانسه در خاورمیانه که از آن جمله می توان به ربودن شهروندان فرانسوی، بمباران سربازخانه این کشور در بیروت و حمله به سفارت فرانسه در کویت اشاره کرد، عامل دیگری در شکل گیری این شهرت است. در واقع موج حملات با حمایت ایران علیه فرانسه موجب می شد این کشور در اقدامی تلافی جویانه حمایت های خود از عراق را افزایش دهد.
با گذشت سی سال از جنگ ایران و عراق اگرچه دانسته های بسیار بیشتر شده اما هنوز سئوالات بدون پاسخ بسیاری در این باره وجود دارد.
بدون شک دست نوشته های صدام حسین دورنمای بیشتری از این جنگ را افشا خواهد کرد و انتشار این اسناد به ما تأکیید می کند که باید بطور خاص درباره طرف ایرانی این جنگ بیشتر بدانیم.
در هر حال، تصمیم ناگهانی صدام حسین برای حمله به ایران که این دست نوشته ها حکایت از آن دارند، کاملا تحلیل های پیشین ما درباره چگونگی آغاز جنگ را تغییر می دهد. متأسفانه اطلاعات ما از نگرش ایرانی ها نسبت به جنگ بسیار محدود است و احتمال افشاگری از سوی ایران در این زمینه در آینده نزدیک هم بسیار کم به نظر می رسد.
(1)خبر این همایش و فراخوان آن در سایت تاریخ شفاهی ذکر شده بود:
http://www.oral-history.ir/show.php?page=conferance&id=66

نویسنده: برایان گیبسون، تاریخ: سه شنبه 2 نوامبر 2010
منبع: The majalla

 

مترجم:صفا صِهری

پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:18 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

پيوندهاي قيام عاشورا با ادبيات دفاع مقدس

پيوندهاي مستحكمي بين ادبيات دفاع مقدس و قيام عاشورا وجود دارد كه ظلم‌ستيزي يكي از اصول پايدار آن است.
در ميان گونه‌هاي مختلف ادبي، نهضت‌هاي آزاديبخش همچون قيام سيدالشهدا(ع) همواره جايگاه ويژه‌اي دارند كه به شكل‌هاي مختلف در آثار نويسندگان هر دوره به نوعي تجلي مي‌يابند.

در اين ميان، داستان نهضت حسيني و قصه جان‌سوز ايثار و شهادت حضرت امام حسين (ع) و ياران وفادارش، آن چنان بر قلب‌ها تاثير گذارده كه پس از گذشت چهارده قرن از آن حادثه عظيم، غبار كهنگي و فراموشي را بر خود نديده است. گويي هر سال با حلول هلال محرم، خون پاك شهيدان كربلا، در رگ‌هاي تاريخ جوششي تازه مي‌يابد و عاشقان دلسوخته را شوريده‌تر و تشنگان حقيقت را شيفته‌تر مي‌سازد.
در اين راستا، وقوع جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران كه با تجاوز به خاك ميهن و رفتارهاي وحشي‌گرانه با ملت مسلمان كشورمان همراه بود، زمينه‌اي را فراهم ساخت تا بار ديگر فرهنگ حماسه و مقاومت در بين مردم فراگير شود و نوعي نگاه عاشورايي در ميان رزمندگان و ملت ايران در مقابل تجاوز دشمن شكل بگيرد. در ادامه، ادبيات دفاع مقدس در كشور ما به وجود آمد كه ارتباط تنگاتنگي با فرهنگ عاشورا دارد.

ادبيات جنگ كه گونه دوم آن را ادبيات مقاومت نام نهاده‌اند، سابقه طولاني در حوره ادبيات دارد. در تاريخ ادبيات اولين رماني كه از آن در اين حوزه نام برده شده، يك اثر جنگي به نام «آماديس دوگل» اثر گارسيا رودريگرز دومانتالرو است. اين اثر كه يك رمان شهسواري است در آغاز قرن شانزدهم در ساراگوسا انتشار يافت. اين در حالي است كه رمان «دن كيشوت» يك قرن بعد از رمان «آماديس دوگل» يعني در سال 1605 ميلادي خلق شده است. در سال‌هاي بعد هم اين روند همچنان ادامه داشته تا اين كه به رويدادها و نهضت‌هاي آشنا در قرن‌هاي اخير رسيده است. در اين ميان براي مسلمان به ويژه شيعيان جهان، قيام و نهضت عاشورا يك رويداد حماسي بزرگ و فراموش نشدني است كه تاثير آن را مي توان در قيام‌ها و نهضت‌هاي عدالت خواهانه در قرون معاصر ديد.

وقوع انقلاب اسلامي در سال 1357 و آغاز جنگ تحميلي از سوي حكومت بعثي عراق عليه جمهوري اسلامي در سال 1359 بار ديگر نهضت عاشوراي حسيني را در يادها تداعي كرد كه متعاقب آن ادبيات ويژه اين دوره هم متناسب با حال و هواي اين ايام توسط نويسندگان متعهد خلق شد. البته جريان ادبيات عاشورايي، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي فعال شد. قبل از انقلاب نيز عاشورا به عنوان يك پديده و مفهوم ريشه‌دار و به عنوان مظهر ظلم‌ستيزي مطرح بود اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي، اين جريان، در ادبيات و هنر ما شكلي گسترده و فراگير به خود پذيرفت و آثار متعددي با اين پس زمينه متولد شدند. با اين حال، دستيابي به نگاه عميق و نزديك به واقعه، نيازمند مطالعه و كاوشي دقيق است كه بي‌ترديد يك نويسنده نبايد نسبت به آن بي‌توجه باشد. در اين خصوص، كم‌كاري نهادهاي مسئول هم مشهود است، چرا كه سال‌هاست فقدان يك مركز پژوهشي فعال و موثر در زمينه‌هاي تاريخي احساس مي‌شود، اگر هم مركزي با اين مشخصه وجود دارد، از چشم نويسندگان ما كه يكي از وظايفشان، توجه به تاريخ‌نگاري درست است، پنهان مانده است.

در هر حال، ادبيات امروز ما بايد وقايع «عاشورا» را در جريان زندگي عادي مخاطبان خود مطرح كند و در ساده‌سازي اين مفاهيم، تلاش جدي شود. از طرفي، نگاه مستقيم به اين موضوعات هم سپري شده و داستان‌هاي ديني ما بايد قادر باشند در خواننده خود همذات پنداري به وجود بياورند. در اين زمينه، خيلي از كارشناسان اين حوزه معتقدند، هنوز اثري جدي در حوزه ادبيات داستاني دفاع مقدس كه ارتباط اين ادبيات با موضوع عاشورا را به روشني بيان كند، خلق نشده است، البته نبايد توليد چنين آثاري، به عنوان هدف اصلي مطرح باشد و از ديگر عناصر مثل خلاقيت و... غفلت شود، چون به نظر مي‌رسد داستان دفاع مقدس و ديني ضعيف، نوشته نشود، بهتر است.
با اين حال، اينك موعد تقويت اين نوع از ادبيات و نقد جدي آثار است، اگر مي‌خواهيم ادبيات دفاع مقدس و آثار مذهبي تداوم يابد، بايد تعارف را كنار بگذاريم و آثار را از صافي نقد عبور دهيم.

واقعيت آن است كه بعد از انقلاب اسلامي، احساسات شورانگيز مذهبي در تار و پود ادبيات ما تنيده شد و رفته‌رفته بر پختگي و قوت آن افزوده گشت. البته اين رويكرد در بخش شعر پررنگ‌تر است چرا كه اغلب سروده‌هاي موفق شاعران ما در توصيف صحنه‌هاي نبرد هشت ساله و پايداري ما در برابر بيگانگان، از انديشه و حماسه بزرگ عاشورا تاثير مستقيم پذيرفت، شعرهايي كه در ظاهر با عاشورا مرتبط نبودند، اما وامدار انديشه عاشورايي شدند و همين نكته، عامل پيوند بيشتر مخاطبان با اين آثار گرديد.
به عنوان مثال، بيان دلاوري‌ها و رشادت‌هاي امام (ع) و ياران آن حضرت، در حادثه كربلا، كه به عنوان بهترين شكل دين‌داري معرفي شده، به نوعي با جهان امروز و وقايع عصر حاضر شبيه‌سازي شده است . نهضت امام خميني (ره) و جريان انقلاب اسلامي و همچنين جنگ تحميلي، فضاي بسيار مناسبي براي اين شبيه‌سازي بوجود آورد كه ما تبلور اين شبيه‌سازي را در شعارهاي مردم مي‌توانيم مشاهده كنيم كه به واقع، در همه شبيه‌سازي‌ها، به نوعي انديشه «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» متجلي است. بنابر اين، در يك نگاه كلي به اين موضوع، مي‌توان با شناسايي زمينه‌هاي ظهور و بروز اين نوع ادبيات، چشم‌اندازهاي آن را هم در سال‌هاي آينده ترسيم كرد. در اين خصوص، مرور زمينه‌هاي اجتماعي موثر در شكل‌گيري ادبيات دفاع مقدس الهام گرفته از فرهنگ عاشورا خالي از طلف نيست. به عبارت ديگر، هر يك از رويدادهاي بزرگ اجتماعي وقتي به وقوع مي‌پيوندند، متعاقب خود ادبيات خاص آن دوره را هم در پي دارند كه معمولا هم توسط افرادي كه در شكل‌گيري آن رويداد بزرگ سهيم بوده‌اند يا فرزندان نسلي كه باعث شكل‌گيري آن اتفاق اجتماعي شده‌اند به وجود مي‌آيد. چرا كه گونه‌هاي مختلف ادبي در هر دوره‌اي، يكي از اشكال هويتي آن دوره تاريخي محسوب مي‌شود كه جلوه‌هاي از نوع نگرش افراد آن جامعه به انواع پديده‌هاي پيراموني را نشان مي‌دهد. به عبارت ديگر، «ادبيات» در هر دوره‌اي، زبان مكتوب و نشانگر ديدگاه‌هاي افراد آن مقطع زماني خاص است.

در اين خصوص، يكي از رويدادهاي بزرگ اجتماعي در قرن معاصر، وقوع انقلاب اسلامي در كشورمان، ايران است كه باعث برچيده شده حكومت مستبد شاهنشاهي و استقرار نظام جمهوري اسلامي شد. البته براي رسيدن به اين اتفاق بزرگ، تلاش‌هاي زيادي صورت گرفت كه بخش وسيعي از آن در قالب مبارزات افرادي بود كه در سال‌هاي سياه ستم شاهي در اين راه (پيروزي انقلاب اسلامي) از جان و مال خود گذشتند و سرانجام طلوع فجر انقلاب اسلامي را براي ملت مسلمان ايران به ارمغان آورند. بي‌شك براي رسيدن به اين مرحله از تاريخ پر فراز و نشيب كشورمان، عوامل متعددي تاثيرگذار بودند كه انتظار مي‌رفت و مي‌رود كه اين عوامل در ادبيات خلق شده در سال‌هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي هم بازتاب يابد. اكنون اين كه انتظار فوق تا چه اندازه در ادبيات خلق شده در سال‌هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي تحقق يافته، سئوالي است كه پيش روي هر علاقه‌مندي به اين موضوع گسترده شده و پاسخ به آن به تحقيقات و پژوهش‌هاي متعدد نياز دارد.

با اين حال، با يك نگاه كلٌي به مجموع آثار ادبي منتشر شده در سه دهه اخير، تنها مي‌توان در برخي از آثار خلق شده در اين سال‌ها، نشانه‌هاي پر رنگي از آن مفاهيم و ارزش‌هاي منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي را ديد كه اكثر آن‌ها هم در سال‌هاي اوليه پس از پيروزي انقلاب اسلامي نوشته و چاپ و منتشر شده‌اند. اين در حالي است كه ادبيات دفاع مقدس در كشور ما نسبت به ادبيات انقلاب اسلامي حضور پر رنگ‌تري دارد و آثار شاخص متعددي تاكنون در اين زمينه نوشته و چاپ و منتشر شده است. البته اين موضوع تا حدودي طبيعي جلوه مي‌كند، چون وقتي در 31 شهريور 1359 و در كمتر از دو سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه انقلاب نو پاي اسلامي در كشور ما شروع شد، به يكباره همه توجه‌ها به آن سو جلب شد و در اين ميان، طبيعي بود كه همسو با همه اقشار جامعه، نگاه نويسندگان هم به موضوع جنگ معطوف شود كه حاصل آن خلق ادبيات تازه‌اي متناسب با شرايط آن روز جامعه شد و به اين شكل، قبل از اين كه ادبيات نو پاي انقلاب اسلامي به بلوغ و شكوفايي برسد، به صورت مقطعي، از رشد و شكوفايي باز ماند و در مقابل، ادبيات دفاع مقدس بنابر ضرورت آن روز جامعه كه به شور و حال و هواي حماسي نياز داشت، پايه‌گذاري شد و سير صعودي خود را همراه با روزها و ماه‌ها و سال‌هاي تداوم جنگ طي كرد. البته اين ادبيات در سال‌هاي پس از پايان جنگ هم با رويكرد متفاوني پايه‌هاي بقاي خود را مستحكم‌تر كرد و اكنون يكي از عرصه‌هاي قابل توجه در ميان گونه‌هاي مختلف ادبي در كشور ما، همين ادبيات دفاع مقدس است كه سال به سال، غناي محتوايي و ادبي آن افزايش مي‌يابد و نويسندگان جديدي هم هر سال به مجموع نويسندگان قبلي كه برخي از آن‌ها اكنون مقام پيشكسوتي هم دارند افزوده مي‌شود.

در اين زمينه، نمي‌توان ادعا كرد كه در طول اين سال‌ها ادبيات انقلاب اسلامي به فراموشي سپرده شده، يا در خصوص آن، نويسندگان كم‌كاري كرده اند، چرا كه مفاهيم و ارزش‌هاي حاكم بر ادبيات دفاع مقدس همان مفاهيم و ارزش‌هاي نهفته در بطن ادبيات انقلاب اسلامي است و مي‌توان گفت كه ادبيات دفاع مقدس همان تداوم ادبيات انقلاب اسلامي است كه در يك شرايط ويژه و خاصي، بنابر ضرورت شكل گرفته و به نوعي، ادبيات انقلاب اسلامي را در يك مقطع خاص تاريخي همراهي و از زوايه‌اي تكميل كرده است. حالا با گذشت سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي كه چشم اندازها و افق‌هاي تازه‌اي پيش روي اين انقلاب گسترده شده، انتظار مي‌رود نويسندگان اين عصر هم مانند آن گروه از همتايان خود در زمان جنگ تحميلي كه به رسالت خود در خصوص دفاع از دين و ميهن اسلامي اهتمام ورزيدند، با شناسايي ضرورت‌هاي زمانه خود براي پيشبرد اهداف انقلاب اسلامي همت كنند و ادبيات خاص اين دوره را كه به نوبه خود از مراحل سرنوشت ساز انقلاب اسلامي محسوب مي‌شود، خلق و به اين وسيله، پايه‌هاي نظام جمهوري اسلامي ايران را بيش از پيش مستحكم‌تر كنند. خوشبختانه راه‌هاي رسيدن به اين اهداف عاليه به واسطه توجه نهادهاي مسئول هموار است و اگر نويسندگان اراده كنند اهداف مورد نظر دور از دسترس نيستند.

نويسنده: علي‌الله سليمي
منبع: خبرگزاري فارس

پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:18 PM
تشکرات از این پست
ghezel
ghezel
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 2068
محل سکونت : گلستان

تأثير قیام عاشورا بر انقلاب اسلامي

ر ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۲۶

altعاطفه و برداشت سیاسی‌
یکی از جنبه‌های حادثه کربلا بُعد عاطفی است‌. کربلا به دلیل وضعیت خاص خود در به شهادت رسیدن بیش از شانزده تن از خاندان رسالت و نیز کیفیت خونبار آن زخم عمیق بر قلب جامعه شیعه ایجاد کرد. حادثه از هر جهت جدی و قابل ملاحظه بود. با نگاهی به آنچه در احادیث امامان (ع) درباره اقامه عزا و زیارت امام حسین (ع) وارد شده می‌توان دریافت که به سرعت بعد عاطفی‌ِ کربلا جای خود را در جامعه شیعه بازکرده و حتی گروه‌هایی از سنیان را نیز به خود جذب کرده‌. ادبیات شیعی نیز تحت تأثیراین قضیه و سایر رخ دادهای خونینی که برای شیعیان و دیگر مسلمانان پیش آمد،ادبیات مبتنی بر مرثیه شد.
مراسم عزاداری نه تنها از نظر ظاهر باعث اتحاد مسلمین می‌شود، بلکه علاوه برآن یک حالت روانی ایجاد می‌کند که تأثیر شگرفی بر احساسات مردم می‌گذارد و به حرکت انقلابی آنان جهت و شتاب می‌بخشد.

انقلاب اسلامی ایران‌
نهضت امام خمینی (ره‌) که حیات اسلام ناب محمدی (ص) را تجدید کرد و وسیله تطبیق و تحقق اسلام در زمان معاصر شد،از مکتب امام حسین (ع) شکل گرفته است و در مقاطع مختلف یادآور حماسه عاشورا است‌. حیات اسلام ناب به لحاظ تطبیقی بودنش دوست پرور و دشمن ساز است‌. با تحقق آن یزیدیان زمان و ابرقدرت‌های دوران با هم دستی عمالشان به جنبش در آمدند. از هیچ کوششی برای خاموش کردن نور الهی فرو گذار نکردند و در نقطه مقابل‌، عاشقان الله با شهادت خواهی به میدان کارزار با آنها شتافتند.

انقلاب اسلامی ایران مدیون قیام عاشورا
حضرت امام (ره‌) علل محدثه و مبقیه انقلاب اسلامی ایران را مدیون عاشورا و درسی که مردم از امام حسین (ع) آموختند می‌دانند. لذا در سخنان خویش می‌فرمایند:اما باید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام حضرت سیدالشهداء (ع) نبود امروز ما نمی‌توانستیم پیروز شویم‌. انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشوراو انقلاب عظیم الهی آن است‌. همه نقل قول‌هایی که درباره واقعه عاشورا مطرح می‌شود بر وظیفه‌شناسی امام حسین (ع) اتفاق نظر دارند. امام خمینی (ره‌) با تکیه بر عاشورا، انجام وظیفه را اساس همه فعالیت‌های خود قبل ازپیروزی و پس از آن قرار دادند.

جدایی دین از سیاست در عصر پهلوی‌
در دوران پنجاه ساله پهلوی‌ها، جامعه اسلامی مانیز شاهد"جدایی دین از سیاست‌" است‌.جنون ضد اسلامی و ضد روحانیت آنها، اغراق گویی‌ها در باب تاریخ‌باستان و به تقابل کشاندن آن با دوره اسلامی‌، اخذ ظواهر زندگی غربی‌، دنیوی کردن ارزش ها به شکل برجسته خود را می‌نماید. در چنین شرایطی آنچه مزید بر علت گشته پذیرش ژاندارمی در منطقه و همکاری موثر و نزدیک باپدیده شوم‌، یعنی اسرائیل غاصب است در چنین فضای مسمومی که همه چیز مردم ازجمله ارزش‌های آنها به هر دلیل مسخ شده است تلاشی حسینی ازجانب امام خمینی (ره‌) برای بازگشت به خویشتن‌اسلامی آغاز شد. ایشان همواره آیه شریفه «انما اعظکم بواحده اِن تقوموالله مثنی و فرادی‌، ثم تتفکروا» را سرلوحه عمل سیاسی ـ اجتماعی خود قرار می‌دهند. در ارتباط بانهضت عاشوراست که امام راحل تفسیر احیاگرانه خویش مبنی بر هم گرایی دین و سیاست راعملی می‌سازند.

نقش معنویت در انقلاب اسلامی ایران‌
جوهر اصلی انقلاب اسلامی‌، دین بود. منشأ پیدایش‌، آرایش و حرکت انقلاب اسلامی ایران و محرک اصلی همه اقشار ومنسجم کننده آنها بیشتر آموزه‌های دینی بوده است‌.
بامقایسه دو انقلاب بزرگ‌ِ قیام عاشورا و انقلاب اسلامی ایران از یک سو و انقلاب کبیر فرانسه و روسیه از سوی دیگر به این نتیجه می‌رسیم که در انقلاب‌های اخیر، فلسفه وجودی آنها بر دو اصل زیر استوار بوده است‌:
1- اصل حب ذات (خود خواهی ومصلحت‌طلبی انسان‌)
2ـ اصل تنازع بقا (رقابت و مبارزه انسان‌ها باهم‌، نابودی یکی برای زنده ماندن دیگری‌).
مشکل اساسی این دو انقلاب ناشی از توجه صرف به جهات مادی انسان است‌.در حالی که قیام عاشورا و انقلاب اسلامی ایران از مکتب اسلام روح گرفته و به دو اصل‌غیر از آن دو تکیه می‌کند که عبارت اند از:
1ـ اصل خداپرستی که مبدأ حیات و هدف انسان را در تمام زندگی تنها خدا می‌داند. بنابراین خود خواهی و مصلحت‌طلبی شخصی مذموم و پست قلمداد می‌شود.
2ـ در حیات اسلام به جای تنازع در بقا- که در مکتب‌های مادی رایج است ـ به اصل تعاون اعتقاد دارد که از توحید انسان‌ها و موجودات سرچشمه گرفته است‌. در مکتب اسلام مبارزه فقط باید در راه حق علیه باطل باشد.
از مهم‌ترین امتیازات انقلاب اسلامی این است که روح و جان انسان‌ها در آن مورد توجه قرارداده است‌.امام (ره‌) - رهبر این نهضت - سخنی به این مضمون فرموده‌اند:"اصلاً همه می‌خواهیم انقلاب کنیم که شهید شویم‌."ایشان همانند جد بزرگوارشان امام حسین (ع) ازهمان روزهای اول اصلاً به این فکر نبودند که دین برای‌ایشان حیات مادی داشته باشد و یا قیام و موقعیت فراهم آورد. امام حسین (ع) نیز درخطبه‌ای هدف از قیام خود را چنین عنوان می‌کنند: بار پروردگارا! حقاً تو می‌دانی که آنچه در ماست از میل به قیام و اقدام به امر به معروف و نهی از منکر، نصرت مظلومان و سرکوب ظالمان‌، به جهت میل و رغبت به رسیدن سلطنت و قدرت مفاخرت‌انگیز نیست و نه از جهت در خواست زیادی‌های اموال و حُطام دنیا! بلکه به علت آن است که در بلاد و شهرهای تو صلاح و اصلاح ظاهر سازیم‌.

رهبر نهضت دینی‌
در مقایسه‌ای که بین شخصیت های بزرگ در جهان انجام می‌دهیم به این نتیجه می‌رسیم که هر کس شخصیت او عظیم‌تر باشد تأثیر گذاری آن در جامعه و تاریخ نیز عظیم‌تر خواهد بود. بعضی از شخصیت‌ها هستند که محصور زمان و مکان نمی‌شوند؛مثلاً امام حسین (ع) و امام راحل (ره‌) شخصیت‌هایی بودند که در عصر خود درخشیدند و قید زمان و مکان را پاره کردند. چنان چه یک رهبر الهی در قلوب انسان‌ها راه پیداکرد،باقی می‌ماند. برای این که دل هیچ زمان نمی‌میرد.امام حسین (ع) در تاریخ‌، ماندگارشدند، چون در قلوب انسان‌ها راه یافته بودند. شخصیت‌های سیاسی زیاد آمدند و رفتندامااثری از آنها باقی نماند، زیرا در قلب مردم نفوذ پیدا نکردند، اما آنهایی که منزلگه دلشان محفل عشق است نمی‌میرند:

هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق‌
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

امام (ره‌) قبل از این که یک رهبر سیاسی باشندیک رهبری معنوی بودند. ایشان بعد از ائمه (ع) بی نظیرترین رهبر الهی‌ای بودند که تاریخ به چشم خود دیده است‌.

بزرگ ترین امتیاز انقلاب اسلامی‌
بزرگ‌ترین امتیازی که انقلاب شکوهمند اسلامی داشته تغییر و تحول نفسانی در ملت بوده است‌.
این تغییر و تحول نفسانی بزرگ‌ترین ضربات را بر ابرقدرت‌ها نیز وارد ساخت‌،زیرا آنها با همه چیز آشنایی داشتند جز با این عامل که چگونه ممکن است کسانی وارد نبرد شوند و سربازان را به جانب خود بکشانند بدون این که تیر اندازی کنند؟ چگونه ممکن است روح و قلب آنها راتسخیر کنند؟ این معجزه‌ای بود که در انقلاب ما به وقوع پیوست‌. آن زمان که روح تسخیر شود دیگر نیازی به اسلحه نیست‌!

هشت سال دفاع مقدس‌
کلمات‌، چگونه حقیقتی را که در فضای آسمانی جبهه‌ها جاری بود، و بدان روح‌بخشید، توصیف کنند؟تصاویر نیز تنها گوشه‌ای کوچک از اوقات حیات واقعی رزمندگان را نشان می‌دهند. دلاور مردانی که از هر سوی به جبهه‌ها سرازیر شدند، تا از حقانیت انقلاب و در مقابل کفر دفاع کنند. آنان تحصیل‌، کار و آسایش زندگی را رها کردند تا خاک جبهه را که بوی کربلا از آن به مشام می‌رسید سرمه چشم سازند. در دل آنها داغی نهفته بود که شعله آن را حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در سال شصت و یک هجری برافروخت شهادت نشان خواهد دادکه جوانان ماعصری را بنیاد نهادند که خمینی (ره‌) طلایه دار آن بود. عصری که مرگ‌، مسخر ایمان شد وهمان گونه که روز عاشورا امام (ع) شهیدان‌، مرگ را برگزید تا اسلام زنده و جاودانه بماند و نور اسلام متجلی شود.
دشمن در پشت سلاح‌های مخرب‌، آتشین و میکروبی‌، خود را نهان کرد و رزمندگان ما خود را در آینه‌ای از ایمان ِ زلال جاری ساختند. در مقابل حملات سنگین تنها اراده خداوند و ایمان به او بود که سنگر واقعی رزمندگان ما را می ساخت‌.

جنگ تحمیلی توطئه‌ای از سوی آمریکا
جنگی که در شهریور سال 1359 و در تب و تاب‌های انقلابی کشور، از سوی استکبار جهانی به عنوان بازی‌گر پشت صحنه و عراق به عنوان بازی گر صحنه برملت و کشور ما تحمیل شد، جدال نابرابری بود از سوی تمام کشورهای غربی و عراق که به حول و قوه خداوند مردم و نیروهای مسلح ما توانستند از زیر بار آن با موفقیت بیرون آمده و سرافرازانه در جهان ندای حق پرستی و عدالت‌طلبی و آزادی خواهی ملت ایران را یک باردیگر در گوش تمام جهانیان زنده کنند.
با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه بنای استراتژی آمریکا که بر دو ستون ایران و عربستان سعودی پی ریزی شده بود، فرو ریخت و این مسئله مناسبات میان دو کشور ایران و عراق رانیز دست خوش تغییر و تحول نمود.
از دید آنها "موج اسلامی‌" می‌توانست ثبات منطقه را مورد تهدید جدی قرار دهد و نتایج ناشی از این تحول‌، زمینه‌های وقوع جنگ را بوجود آورد. در واقع غربی‌ها که منافع خود را در منطقه جست و جو می‌کنند با وقوع انقلاب اسلامی و تأثیرات ناشی از آن منافع خود را که شامل‌، نفت‌، ثبات کشورهای مرتجع منطقه و امنیت اسرائیل می‌باشد مورد تهدید می‌دیدند.
با این دید مقابله با انقلاب را نه تنها ضروری بلکه اجتناب‌ناپذیر می‌دانستند.
آیت الله خامنه‌ای در این باره اظهار داشتند: "این جنگ علیه انقلاب اسلامی ایران و به منظور واژگون ساختن نظام انقلابی ایران و از بین بردن انقلاب سازماندهی شد."
در کنگره حزب بعث که برای نخستین بار مباحث آن در مورد جنگ ایران و عراق منتشر شد، تأکید می‌شود که "در برابر رهبران عراق تنها اختیار یک راه وجود داشت‌، یا مقاومت و جلوگیری از تجاوزات دشمن و یا این‌که تسلیم شدن به برنامه‌های امام خمینی (ره‌).

تأثیر قیام عاشورا بر دفاع مقدس‌
جبهه‌های نور علیه ظلمت در شب‌های عملیات سراسر شور، عشق و صفا بود. درگوشه گوشه میدان‌، صوت مناجات‌، زیارت عاشورا و ذکر و یاد خدا به گوش می‌رسید. اگر مورخان در احوالات شب عاشورا نوشته‌اند که شبی توأم با اشتیاق‌، عبادت‌، تلاوت قرآن و نیایش بود، شوق دیدار حضرت حق همه آنها را به وجد وصف ناشدنی رسانیده بود، گویی با تمام وجود لحظه شماری می‌کردند تا صبح وصال بدمد و چه زیبا رزمندگان خداجو و حق طلب‌ِ ما از اصحاب ابا عبدالله (ع) الگو گرفتند.

منبع: كتابخانه سايت راسخون

پنج شنبه 26 اسفند 1389  6:19 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها