زندگی نامه ی آقا جمال الدين محمد خوانساري رحمت الله علیه
قسمت دوم
تأليفات
آقا جمال خوانساري علاوه بر تربيت شاگردان ممتاز، ادارة مهمترين حوزة علمية شيعه و حلّ وفصل امور مردم مسلمان، نويسندهاي خوش قلم، حاشيه نويسي نكته سنج و مترجمي ماهر و جامعنگر بود.
فهرست آثار ايشان را در سه بخش؛ تأليفات، تعليقات و ترجمهها ميآوريم:
الف) تأليفات -
1. مبدأ و معاد: در اصول دين و اعتقادات.
2. جبر و اختيار.
3. نيت و اخلاص: در نيت طهارت.
4. شرح و تفسير احاديث طينت.
5. رسالة نماز جمعه.
6. افعال واجب و مندوب نماز.
7. شرح حديث سحاب.
8. مكاتبات و منشئات ادبي با علما و معاصران.
9. شرح حديث بساط.
10. مجموعة اجازات به فضلا و دانشمندان.
11. شرح زيارت جامعه.
12. اختيارات الايام و الليالي و الساعات.
13. الاسئلة السلطانيه.
14. اصول الدين في الامامه.
15. رساله در تفسير آية عهد.
16. مزار و توضيحاتي بر الفاظ زيارت و دعاها.
17. الحاشية الجماليه.
18. رساله دربارة قاعدة الواحد لايصدر...
19. سؤال و جوابهاي فقهي.
20. رساله در خمس.
21. رساله در نذر.
22. تقويم الاولياء.
23. تحفة عباسي.
24. عقايد النساء يا كلثوم ننه.
25. اثبات الرجعه.
26. رساله در معني كراهيّت در عبادات.
ب) تعليقات و حاشيهها
27. تعليقات تهذيب الاحكام.
28. تعليقات من لايحضره الفقيه.
29. حاشيه بر شرايع الاسلام.
30. حاشية شرح لمعة شهيد ثاني.
31. حاشيه بر طبيعيات شفاي ابن سينا.
32. حاشيه بر شرح اشارات ابن سينا.
33. حاشيه برحاشية خفري بر شرح قوشجي برتجريد.
34. حاشيه بر شرح باغنوي بر شرح تجريد.
35. حاشية شرح مختصر الاصول عضدي.
36. حاشيه بر معالم.
37. حاشيه بر شرح حكمة العين.
38. شرح وردّ رسالة اشتراك لفظي حكيم تبريزي.
ج) ترجمههاي فارسي
39. ترجمه و شرح غرر الحكم آمدي، حاوي سخنان امام علي ـ عليه السلام ـ .
40. ترجمة مفتاح الفلاح شيخ بهايي.
41. ترجمة الفصول المختاره: مناظرات شيخ مفيد كه سيد مرتضي آنها را در اين مجموعه گلچين نموده است.
42. ترجمة قرآن مجيد.
43. ترجمة صحيفة سجاديه.
44. ترجمه و شرح دعاي صباح.
45. ترجمة داستان طرماح.[1]
ستارة آسمان ادب فارسي
آقا جمال افزون بر اين كه به عنوان مجتهد طراز اول و مدرس بزرگ عصر صفويه شناخته شده بود، يكي از ستارگان درخشان آسمان ادب فارسي شمرده ميشد.
شخصيت اجتماعي
آقا جمال خوانساري فقيهي مردمي، نيك گفتار، عالي مقام، خوش فكر، بلند نظر. زيبا صورت، پرهيزكار، شوخ طبع و نمكين بود. اين عوامل موجب علاقة شديد مردم به وي شده بود.
او با همة افراد، از پايينترين طبقات مردم عادي گرفته تا اميران و سلاطين صفوي، معاشرت داشت و خود را در اين رفت و آمدها در چهارچوب تشريفات و تعارفات معمولي گرفتار نميكرد، وي با خواص و عوام با زباني شيرين و گفتاري مليح گفت و گو ميكرد و بدين وسيله با انسان ارتباط نزديك برقرار ميكرد و در هدايتشان ميكوشيد. از اين رو، او پناهگاه نيازمندان و دردمندان بود. آقا جمال براي حلّ مشكلات بيچارگان تلاش مينمود.[2] نفوذ وي در ميان مردم به گونهاي بود كه پادشاهان صفوي به او ابراز ارادت ميكردند و با عطاياي خود او را مينواختند.[3]
اقامة نماز بر پيكر علامه مجلسي -
برگزاري نماز بر پيكر بزرگترين و معروفترين شخصيت جهان تشيع در قرن 11 و 12 هجري، علامه محمد باقر مجلسي، نشانگر تقدم كامل آقا جمال خوانساري بر تمام دانشمندان و فقهاي آن عصر ميباشد. يكي از دانشمندان آن دوره در حاشية كتابش، آن واقعه را چنين گزارش كرده است:
«آقا جمال خوانساري در روز دوشنبه 27 رمضان سال 1110 مطابق با دهم فروردين 1078 در مسجد معظم آدينه (جامع عتيق) اصفهان بر پيكر مطهر علامه بزرگ مولانا محمد باقر مجلسي (ره) كه به هنگام طلوع فجر همان روز نداي حق را اجابت كرده بود، اقامة نماز فرمود.»[4]
ارتباط با حاكمان
آقا جمال با پادشاهان عصر خويش ارتباط داشت. او در تشكيلات حكومت صفوي نقش ارزندهاي ايفا ميكرد و براي از بين بردن فساد، با حكومت وقت از نزديك همكاري مينمود و آنان را در موارد لازم از منكر باز ميداشت و به سوي معروف رهنمون ميشد. وي كتابهاي مورد نياز جامعة شيعه را، به درخواست سلاطين و كارگزاران صفويه ترجمه يا تأليف مينمود.
امام خميني (ره) در مورد ارتباط فقيهان و دانشمندان بزرگ شيعه با دربار پادشاهان صفوي، ميفرمايد:
«يك طايفه از علما، اينها گذشت كردهاند از يك مقاماتي، و متصل شدهاند به يك سلاطين، با اين كه ميديدند مردم مخالفند، لكن براي ترويج ديانت و ترويج تشيع اسلامي و ترويج مذهب حق، اينها متصل شدهاند به يك سلاطين و اين سلاطين را وادار كردهاند خواهي نخواهي براي ترويج مذهب، مذهب تشيع؛ اينها آخوند درباري نبودهاند، اين اشتباهي است كه بعضي نويسندگان ما ميكنند... نبايد يك كسي تا به گوشش خورد كه مثلاً مجلسي، محقق ثاني، شيخ بهايي با اينها روابط داشتند و ميرفتند سراغ اينها، همراهي شان ميكردند، خيال كند كه اينها مانده بودند براي جاه و عزت و احتياج داشتند به اين كه سلطان حسين و شاه عباس به آنها عنايتي بكنند، اين حرفها نبوده در كار، آنها گذشت كردند، يك گذشت، يك مجاهدة نفساني كردهاند براي اين كه مذهب شيعه را به وسيلة آنها ترويج كنند.»[5]
آقا جمال مجتهدي خوش محضر، فقيهي پرحافظه و عالمي حاضر جواب بودي. او در فكاهيات و مطايبه، كم نظير و در سخن گفتن، استاد بود. اين مجتهد نيكو صورت و زيبا سيرت هيچ گاه سخن يا مزاح كسي را به خانه نبرد.[6]
اينك نمونههايي از اخلاق، رفتار و گفت و گوهاي او را ـ كه گاهي نيز واقعيتهاي جامعه را با زبان طنز بيان نموده و از اين شيوه در آگاهاندن تودههاي مردم بهره جسته است ـ با هم ميخوانيم:
1. نهي از منكر به شيوة غيرمستقيم
روزي شنيد كه دو نفر از متوليان يكي از مساجد در توليت مسجد مشاجره و مجادله نموده و بالاخره مصالحه كردهاند كه مسجد را از وسط ديوار كشيده و هر يك متولي سهم خود باشند. آقا جمال براي توجه دادن آنان به كار زشتشان كه مطمئناً از طريق گفت و گوي رو در رو حل نميشد، به طور غيرمستقيم عمل كرد؛ بدين ترتيب كه يك نفر را مأمور كرد به رسم آن روز، شال عزا به گردن انداخته و سوار اسب شده و به اهل شهر اعلان نمايد كه آقا جمال خوانساري در فلان مسجد اقامة تعزيه دارد همه حاضر بشويد.
علما، اكابر، كسبه، و ساير طبقات مردم در مسجد حاضر شده، بعد از قرائت فاتحه و تعزيت و تسليت و صرف قليان و چاي، سؤال كردند مجلس فاتحه براي كيست؟ آقا جمال فرمود: خداوند عالَم مرحوم شده، مجلس ترحيم مرحوم خداوند است!» همه تعجب كرده و گفتند: «آقا! اين چه فرمايش است؟! فرمود: «اگر خداوند از دنيا نرفته پس چرا خانة او را مثل متروكات مردهها تقسيم نمودهاند؟!»
آن دو نفر از شنيدن اين سخن بسيار خجالت كشيده ، ديوار را از وسط مسجد برداشتند.»[7]
2. عشق به مطالعه
او هنگام مطالعه چنان غرق تفكر و انديشه ميشد كه از اطرافش غافل ميگشت. روزي براي آقا جمال شام حاضر كردند. در حالي كه آقا مشغول به مطالعه بود، اهل خانه سفره و غذا را نزد او گذاشتند و آقا هيچ ملتفت نشد، تا آن كه به يك دفعه اذان صبح بلند شد، آقا جمال سر برداشت و ديد كه شام حاضر است. گفت: چرا غذا را دير آورديد؟ گفتند: اول شب آورديم، امّا شما چنان غرق در تفكرو مطالعه بوديد كه ملتفت نشدهايد.[8]
3. صراحت لهجه
هر سال مبلغ معيني از طرف حكومت براي آقا جمال ميفرستادند تا قضاوت كند. روزي يكي از كارگزاران حكومت در محضر او حاضر شد. شخصي در آن هنگام مسئلهاي پرسيد. آقا جمال گفت: اكنون نميدانم. شخص ديگري آمد و پرسشي ديگر كرد. همان جواب را شنيد، تا چهار نفر كه مسئله سؤال كردند و جواب نميدانم شنيدند. كارگزار حكومتي حاضر در جلسه به عنوان اعتراض به آقا جمال فرمود: «شما هر سال مبلغ معيني از دولت ميگيريد تا به سؤالات و مشكلات مردم جواب بگوييد!» آقا جمال فرمود: «من آن مبلغ را براي آن چيزهايي كه ميدانم ميگيرم و اگر براي آنچه كه نميدانم بگيرم، خزينة پادشاه به آن وفا نميكند.»[9]
4. مبارزه با خرافات
از آن جا كه آقا جمال عالمي نقّاد، نكته سنج و درد آشنا در جامعه خويش بود، در نهايت زيركي و تيزهوشي، با سياستهاي نادرست و باورهاي غلط فرهنگي و خرافات رايج بين مردم و مسئولان وقت مبارزه ميكرد. وي با تأليف كتاب عقائد النساء يا كلثوم ننه، رسوم و پندارهاي رايج در ميان زنان آن روزگار ايران را به نقد كشيد. كتاب هنرمندانه و طنزآميز عقايد النساء از نخستين كتابهاي رسمي فرهنگ مردم است. اين كتاب پرآوازه در ادبيات عاميانة ايران زمين، تاكنون حداقل 6 بار چاپ شده است و به زبانهاي زندة جهان ترجمه شده است. شيخ آقا بزرگ طهراني، كتاب شناس برجستة شيعي دربارة اين كتاب و مولف آن چنين مينگارد: «كلثوم ننه كتابي شريف، رماني، انتقادي، لطيف و خندهآور ميباشد. در اين كتاب بسياري از بدعتهايي را كه نابجا به دين نسبت داده ميشود، بيان داشته است. اين كتاب را آقا جمال الدين فرزند آقا حسين خوانساري (متوفا: 1125 هـ . ق.) نوشته و چاپ شده است.»[10]
برخلاف نظر بعضي كه اين كتاب را در شأن فقيه عالي قدري مثل آقا جمال خوانساري نميدانند، اين اثر از چند نظر داراي اهميت است:
1. نشانگر تسلط كامل مؤلف به دانش عوام يا «فولُكُر» ميباشد.
امروزه اين دانش در اغلب رشتههاي علوم، به ويژه در روان شناسي، تاريخ تمدن و تاريخ اديان و مذاهب مورد توجه دانشمندان جهان است. اين كتاب نيز از اين ناحيه قابل اهميت است.
2. هم چنين اين كتاب حكايت از آگاهي كامل يك مجتهد از متن زندگي مردم دارد. و آقا جمال چون كه يك عالم مردمي بود و با طبقات عموم مردم حشر و نشر زيادي داشت، از عقايد و باورهاي جاري در ميان آنان كاملاً مطلع بود و بر اساس آگاهي از آن واقعيتها به هدايت آنان ميپرداخت.
3. آقا جمال در روزگاري ميزيست كه خرافه و خرافهگويي گسترش فراوان داشت؛ او كه با آخرين و ضعيفترين شاه صفوي، يعني سليمان و سلطان حسين معاصر بود، در كنترل و بهرهگيري از امكانات حكومتي آنان در راه اهداف اسلامي و معنوي خويش، كمال كوشش را به جاي آورد و با استفاده از نفوذ معنوي و اجتماعي خويش، از انحرافات و كجرويهاي آنان ميكاست. از آنجا كه پادشاهان آن دوران تا روز تاجگذاري به جاي اين كه در جمع سياستمداران و مديران كشور باشند، در حرمسرا و در بين زنان بودند، تربيت زنانة پادشاه و سلطة فراوان حرمسرا در امور كشور داري، زمينة گسترش عقايد بانوان را مساعد كرده بود.[11]
نگارش كتابي كه بيانگر عقايد خرافي رايج بانوان آن روزگار باشد، نه تنها از شأن يك فقيه آگاه نميكاهد، بلكه تيزهوشي و مبارزة وي عليه خرافات و در نهايت، عليه سياست غلط فرهنگي وقت را ميرساند.
4. كتاب كلثوم ننه بازتاب جو فكري رايج در عصر پادشاهان صفوي است كه يك نوع مذهب روبنايي در آن ترويج ميشود؛ آنان عمل به ظواهر شرع را گسترش ميدادند، ولي خودشان به حقيقت دين عمل نميكردند و از مظاهر فساد پرهيز نميكردند. نتيجة كار آنان در ميان مردم يك نوع نفاق ديني به وجود آورده بود. چنان كه در موارد متعددي در كتاب كلثوم ننه اين نفاق ديني به تصوير كشيده شده است.[12]
وفات
آقا جمال در 26 رمضان سال 1125 هـ . ق. 25 سال بعد از رحلت پدر بزرگوارش در اصفهان وفات يافت و در تكية خوانساريها در مزار تخت فولاد، كنار قبر پدرش، (آقا حسين) مدفون شد.[13] مرقد آنان مورد توجه عموم مردم است.[14] اخيراً هنگام دفن پيكر حاج شيخ اسدالله فهامي، يكي از علماي وارستة معاصر در كنار مرقد آقا جمال، ديوارة قبر آقا جمال ريزش كرد و به قبر آقا جمال راهي باز شد و جسد مطهر ايشان را بعد از سه قرن، تر و تازه يافتند. در پي اين ماجرا، مردي صالح به نام مشهدي حيدر كه «تكيه بانِ» تكية خوانساريها است، به حاضرين اظهار داشت كه: در اين بقعه اين پنجمين جسدي است كه در مدت تكيه باني من تر و تازه پديدار گشته است. گفتني است كه در آن بقعه حدود هفتاد تن از صالحان و عالمان مدفونند.[15]
پی نوشتها:
[1] . در تنظيم فهرست آثار آقا جمال خوانساري، از كتابهاي الذريعة الي تصانيف الشيعه، ج 1، ص 367 و ج 4، ص 122؛ ريحانة الادب، ج 1، ص 54؛ روضات الجنات، ج 2، ص 214؛ ويژه نامه كنگرة محققان خوانساري به نام خديو خرد؛ فوائد الرضويه، ص 83 و ج 9، ص 231 و اعيان الشيعه، استفاده شد.
[2] . فقهاي نامدار شيعه، ص 260.
[3] . دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 1، ص 458.
[4] . كيهان انديشه، ش 82، ص 113.
[5] . صحيفه نور، ج 1، ص 259.
[6] . علماي بزرگ شيعه از كليني تا خميني، ص 175.
[7] . دانشمندان خوانسار، ص 225.
[8] . قصص العلماء، ص 266.
[9] . همان.
[10] . الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج 18، ص 112.
[11] . تاريخ مفصل ايران، اقبال آشتياني، ص 699.
[12] . آينه پژوهش، ش 55، ص 27.
[13] . مقدمه شرح احاديث طينت.
[14] . روضات الجنات، ج 2، ص 214.
[15] . فرزانگان خوانسار، ص 45.