0

تقوا

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

تقوا

تقوا

درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
 
تقوا

متن حديث:

عَنْ اَنَسِ بْنِ مالِك قالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) يَقُولُ: اَيُّهَا النّاسُ! اللهَ حَقَّ تُقاتِه، وَ اسْعَوْا فى مَرْضاتِه، وَ أَيْقِنُوا مِنَ الدُّنْيا بِالْفَناءِ وَ مِنَ الآخِرَةِ بِالْبَقاءِ وَ اعْمَلُوا لِما بَعْدَ الْمَوْتِ; فَكَاَنَّكُمْ بِالدُّنْيا لَمْ تَكُنْ، وَ بِالآخِرَةِ لَمْ تَزَلْ. اَيُّهَا النّاسُ، اِنَّ مَنْ فِى الدُّنْيا ضَيْفٌ، وَ ما فى اَيْديهِمْ عارِيَةٌ، وَ اِنَّ الضَّيْفَ مُرْتَحِلٌ، وَ الْعارِيَة مَرْدُودَةٌ. اَلا وَ اِنَّ الدُّنْيا، عَرَضٌ حاضِرٌ يَأكُلُ مِنْهُ اَلبَرُّ وَ الْفاجِرُ، وَ الآخِرَةُ وَعْدٌ صادِقٌ، يَحْكُمُ فيها مَلِكُ عادِلٌ قادِرٌ، فَرَحِمَ اللهُ امْرَءاً يَنْظُرُ لِنَفْسِه وَ مَهَّد لِرَمْسِه ما دامَ رَسَنُهُ مُرْخِياً وَ حَبْلُهُ عَلى غارِبِه مُلْقِياً قَبْلَ اَنْ يَنْفَذَ اَجَلُهُ، وَ يَنْقَطعَ عَمَلُهُ.(1)

ترجمه:

از انس بن مالك روايت شده كه گفت: شنيدم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: اى مردم! تقواى الهى را آنچنان كه حقّش هست، پيشه خود سازيد و در كسب خشنودى خداوند بكوشيد. مطمئن باشيد كه دنيا ناپايدار است و آخرت پايدار و لذا براى آخرت كار كنيد، گويى كه اصلا در دنيا نبوده ايد و پيوسته در آخرت بوده ايد. اى مردم! تمام مردم دنيا، مهمانند و آنچه دارند، امانت است و اين ميهمان مى رود و امانت نيز به صاحبش بر مى گردد. بدانيد دنيا عرض و متاعى نقد است كه خوب و بد از آن بهره مى برند و آخرت وعده (و نسيه) صادق و درست و ثابت است كه در آن حاكمى قدرتمند و عادل حكم مى راند. پس خدا رحمت كند مردى را كه به نفسش بنگرد و مادامى كه مهلت دارد و اختيارش در دست خود اوست براى قبرش توشه مهيّا كند پيش از آن كه اجلش فرا رسد و كارى از دستش برنيايد.

شرح حديث:

اين حديث از قبيل اجمال و تفصيل است، چون در ابتداى آن فرمان به تقوا و رعايت حق آن داده است و بعد امورى را شرح مى دهد:
در تفسير تقوا حرف هاى زيادى است، ولى با جمله اى كوتاه اين مسأله مفصّل را مى توان بيان كرد و آن اين كه تقوا همان باز دارنده باطنى و سدّى درونى است كه مانع مى شود شخص گناه كند. البتّه تقوا درجاتى دارد: گاهى در سر حدّ عدالت است و گاهى مافوق عدالت، تا اين كه به درجه عصمت مى رسد، چون مقام عصمت، مرحله عالى تقواست. پس آن احساس مسؤوليّت درونى انسان و آن حالت وقايه (= خود نگهدارى)، تقواست.
حقّ تقوا اين است كه در مرحله عالى تقوا باشيد، نه در مرحله پست، عيناً مثل اين است كه انسان در مقابل سيلاب سدّى ببندد كه، گاهى سدّ كوچك و ضعيف است و گاهى محكم و بلند. هر چه سدّ تقوا بلندتر و محكم تر باشد ميزان آسيب كمتر است. شهوات و هوى ها چون سيلابند و تقوا چون سد. اگر انسان سيلاب را مهار كرد تبديل به نيرويى سانده و عظيم مى شود. در ادامه حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم) چند دستور مى دهد:

1- در كسب خشنودى خدا تلاش كنيد.

سه نوع رضايت داريم:

الف- مرضات الله;
ب- مرضات النّاس;
ج- مرضات النّفس.
آدم با تقوا رضايت خدا را بر همه مقدّم مى دارد و مردم هم بايد دنبال آن راضى بشوند، اگر راضى شدند چه بهتر، و الاّ خودشان مى دانند. اگر ما به اين مرحله رسيديم، مرحله عالى تقواست; پس وقتى حادثه اى پيش مى آيد اوّل رضايت خدا، بعد رضايت خلق خدا بعد رضايت خود انسان. كه اين مطلوب است، امّا اگر بخواهيم ببينيم كه انعكاس خارجى آن چيست؟ آيا با منافع ما مى سازد؟ و ضمناً هم ببينيم خدا چه مى گويد; يعنى، نظر خدا را در ضمن يا بعد از رضايت مردم و خود ببينيم، اين شرك در عمل است; و توحيد خالص غير از اينهاست و براى رسيدن به توحيد خالص، در هر پيشامدى بايد ديد كه اوّل نظر خدا چيست؟ و بعداً به نظر مردم و يا خودش توجّه كند.
در احاديث داريم كه، «مَنْ اَصْلَحَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللهِ، اَصْلَحَ اللهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النّاسِ; اگر انسان ميان خود و خدايش را اصلاح كند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح مى كند.» اگر واقعاً درصدد جلب رضاى خدا باشيم، خداوند به مانند دعاى ابراهيم در حق همسر و فرزندش، هاجر و اسماعيل، كه فرمود: «فَاجْعَلْ اَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوى اِلَيْهِمْ وَ اِرْزُقْهُمْ مِنَ الَّثَمراتِ; تو دل هاى گروهى از مردم را متوجّه آنها ساز، و از ثمرات به آنها روزى ده!»(2) قلوب مردم را متوجّه ما مى كند. قرآن مجيد با صراحت مى گويد: «اِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمنُ وُدّا; مسلّماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دل ها قرار مى دهد»;(3) ولى اول بايد حسابمان را با خدا صاف كنيم آن وقت حساب با بقيّه صاف مى شود.

2- يقين داشته باشيد كه دنيا نابود شدنى و آخرت دايمى است.

بايد ديد چه مرحله اى از يقين اراده شده است؟ آيا مراد يقين در مرحله عمل است يا در مرحله تفكّر؟ از نظر انديشه، يقين دارد كه دنيا فانى است ولى در مرحله عمل، عمل او مانند كسى است كه يقين به بقاى دنيا و فناى آخرت دارد. اگر يقين به فناى دنيا دارى پس چرا اين همه كه براى دنيا كار مى كنى براى آخرت كار نمى كنى!؟ سخن از زهد مى گويد; اما رفتارش چون رفتار طالبان دنياست: «يَقُولُ فِى الدُّنْيا بِقَوْلِ الزّاهِدينَ وَ يَعْمَلُ فيها عَمَلَ الرّاغِبينَ; در دنيا همانند پارسايان سخن مى گويد اما همچون دلبستگان و شيفتگان دنيا عمل مى كند».

3 - وضعيّت دنيا:

در احاديث اسلامى درباره وضع دنيا، تعبيرات مختلفى آمده است و در اين فقره از حديث، همه انسان ها را مخاطب مى ساخته و بيان مى كند كه مؤمن و غيرمؤمن يكسان هستند و تفاوتى بين آنان نيست: «اى مردم، تمام اهل دنيا مهمان هستند و هر آنچه دارند عاريه است و سرانجا بايد آن را به صاحب آن برگردانند.»
نكته: اين تشبيه بسيار گوياست فرض كنيد ما را به منزلى با فرش هاى ابريشم بافت و مجلّل و بسيار قيمتى و سفره اى رنگين با ظرف هاى جواهر نشان و كاخ چنين و چنان دعوت كنند; وقتى احساس كنيم تمام اينها موقّتى و عاريه اى است هيچ دلبستگى براى ما ايجاد نمى كند. حال اگر همين احساس نسبت به دنيا باشد قطعاً كسى به آن دل نمى بندد.
اشكال: بعضى از روشنفكرمآبها و مخالفان اسلام مى گويند: اين تعليمات مخدّر است و سبب مى شود مردم تنبل شوند و جامعه اسلامى، جامعه اى عقب مانده گردد و يا اصلا اين روايات، ساخته و پرداخته سرمايه داران است كه مى خواهند مردم را نسبت به اين چيزها بى اعتنا كنند تا خودشان به چپاول بپردازند.
جواب: اسلام به سعى و تلاش دستور مى دهد و از تنبلى و سربار بودن براى جامعه باز مى دارد: «مَلْعُونٌ مَنْ اَلْقى كَلَّهُ عَلَى النّاسِ; كسى كه سربار ديگران باشد از رحمت خداوند دور است».(4)
جوان خوش قامتى نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بود، حضرت فرمود: اين جوان چه كاره است؟ گفتند: بى كار است. حضرت فرمود: «سَقَطَ مِنْ عَيْنى، از چشمم افتاد». اسلام چنين تعاليمى دارد و حتّى رسول بزرگوارش بر دست كارگر بوسه مى زند.
رواياتى كه دنيا را مذمّت مى كند براى اين است كه تعادل ايجاد كند: «اِنّى لا اُوصيكُمْ بِدارِ الدُّنْيا فَاِنَّكُمْ بِها مُسْتَوْثِقُونَ; من زندگى دنيا را به شما توصيه نمى كنم چرا كه خود محكم به آن چسبيده ايد - ولى سفارش مى كنم كه خود را مهيّاى زندگى آخرت سازيد». براى دنيا سفارش نشده، امّا براى آخرت سفارش شده است تا تعادل برقرار شود، چرا كه تمام بدبختى هاى اهل دنيا، براى دنياپرستى است.
در پايان حديث، دنيا و آخرت را مقايسه كرده و مى فرمايند دنيا عَرَض و عاريتى است، البتّه نه به معناى عرض فلسفى در مقابل جوهر. از صفات ديگر دنيا اين است كه از آن جهت كه دار امتحان است خوب و بد از آن بهره مى برند. امّا در مقابل آن، آخرت وعده است آن هم وعده اى صادق; دنيا نقد است و زايل شدنى، و آخرت نسيه، ولى صادق و ثابت. در آن جا حاكم، ملكى است كه هم عادل است و هم قادر و كسى نمى تواند از حكومتش فرار كند: «لايُمْكِنُ الْفِرارُ مِنْ حُكُومَتِكَ» بنابراين، ما در مقابل سه چيز قرار گرفته ايم:
1- عرض زايل;
2- وعده صادق;
3- حكومتى كه از آن راه گريزى نيست; آن هم حكومتى كه در قرآن فرموده است: «وَ اِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل اَتَيْنا بِها وَكَفى بِنا حاسِبينَ; و اگر به مقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى) باشد، ما آن را حاضر مى كنيم; و كافى است كه ما حساب كننده باشيم».(5) و در آيات ديگر مى فرمايد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَل مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً يَرَهُ; پس هركسى هم وزن ذرّه اى كار خير انجام دهد آن را مى بيند - و هركس هم وزن ذرّه اى كار بد كرده آن را مى بيند».(6)
هيچ چيزى از ديده خدا مخفى نمى ماند و خداوند به حساب همه مى پردازد.
امّا قرآن در مورد آخرت مى فرمايد: «وَ امْتازُوا اَلْيَوْمَ اَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ; (و به آنها مى گويند:) جدا شويد امروز اى گنهكاران!»(7) صف ها جدا مى گردد و چون چنين است پس خدا رحمت كند كسى را كه از حالا عاقبت خودش را پيش بينى كند.
«رَمْس» اشاره به قبر است، وقتى قبر صاف باشد عرب به آن رَمْس مى گويد. مادامى كه به شما مهلت داده اند و ريسمان رهاست (مانند حيوان كه وقتى در چراگاه است ريسمانش رهاست تا بچرد) به انسان چنين مهلتى داده اند تا مرگش فرا برسد.
مسأله مهمّى كه در ذيل اين روايت به آن اشاره شده اين است كه اين دنيا، با همه اشكالاتش، يك حسن بزرگ و آخرت هم با تمام خوبى يك اشكال دارد: حسن دنيا اين است كه پرونده اعمال باز مى ماند و شخص مى تواند بدى ها و كمبود حسنات را تلافى كند، امّا در آخرت پرونده بسته مى شود. اميرمؤمنان در خطبه 230 نهج البلاغه فرموده است: «لاعَنْ قَبيح يَسْتَطيعُونَ اِنْتِقالا وَ لا فى حَسَن يَسْتَطيعُونَ ازْدِياداً; (در قيامت) نه مى توانند از زشتى ها و گناهان باز گردند و نه مى توانند به نيكى ها و حسنات خود بيفزايند». گاه در دنيا قطره اشكى مى ريزد، آهى و استغفارى از عمق وجودش بر مى كشد كه درياى آتشى را كه از گناه برافروخته، خاموش مى كند.

معاد از جمله مسائلى است كه قرآن روى آن بسيار تكيه كرده است، چرا كه عوامل تربيت انسان دو چيز است:

1- توجّه به مبدأ و مراقبت دايمى;
2- توجّه به حساب و معاد
در هر مملكتى اگر اين دو درست شود، مملكت هم درست خواهد شد. هر قدر ايمان به اين دو در ما ضعيف تر باشد از نظر عملى آلوده هستيم. دعا كنيم كه شب و روز به ياد اين دو باشيم، چون در نمازهاى روزانه، حداقل ده مرتبه مالِكِ يَوْمِ الدّينِ مى گوييم. نيم از سوره حمد ستايش و وصف خداست و نيمى ديگر وصف معاد. با همين سوره انسان ساخته مى شود; سوره اى كه در نيمه دوم اِهْدِنَآ الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ دارد. بعد از ايمان به مبدأ و معاد، هدايت به صراط مستقيم است. هر چه بيشتر در اين سوره دقّت كنيم مى فهميم كه چرا اين سوره براى نماز انتخاب شده و چرا بايد حتماً در نماز خوانده شود؟ چون عصاره مبدأ و معاد و تربيت است. كارى نكنيم كه در نماز هم، فكر ما دنيا باشد. عبادتى كه در آن فكر و حضور قلب نباشد پوست تهى از مغز است.
اكنون بايد در اين انديشيد كه چه كنيم تا در نماز حضور قلب داشته باشيم؟ حضور قلب، بحث دامنه دارى است، اما بايد گفت: انسان به چيزى اهميّت مى دهد كه فكر او را به خودش مشغول مى كند. اگر دنيا در نظر او مهم باشد، در حال نماز هم به فكر آن است و اگر آخرت در نظرش مهم باشد در غير نماز هم به فكر آخرت است تا چه برسد به نماز. به طور خلاصه حضور قلب، تابع و تحت تأثير جاذبه هاست. لذا، بايد براى جاذبه ها چاره اى انديشيد و كارى كرد كه صفحه دل هميشه رو به سوى هستى بخش باشد.(8)

پی نوشتها:

1. بحار، ج 74، ص 177.
2. آيه 37 سوره ابراهيم.
3. آيه 96 سوره مريم.
4. بحار ج 74، ص 142.
5. آيه 47، سوره انبياء.
6. آيه 7 و 8 سوره زلزله.
7. آيه 59 سوره يس.
8. براى تحصيل خشوع و حضور قلب در نماز و ساير عبادات، امور ذيل دقيقاً توصيه مى شود:
1- به دست آوردن معرفتى كه دنيا را در نظر انسان كوچك و خدا را در نظر انسان بزرگ كند، تا هيچ كار دنيوى نتواند به هنگام راز و نياز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.
2- توجّه به كارهاى پراكنده و مختلف، معمولا مانع تمركز حواس است و هر قدر انسان، توفيق پيدا كند كه مشغله هاى مشوشّ و پراكنده را كم كند به حضور قلب در عبادات خود كمك كرده است.
3- انتخاب محل و مكان نماز و ساير عبادات نيز در اين امر، اثر دارد. به همين دليل، نماز خواندن در برابر اشياء و چيزهايى كه ذهن انسان را به خود مشغول مى دارد مكروه است، و همچنين در برابر درهاى باز و محلّ عبور و مرور مردم، در مقابل آيينه و عكس و مانند اينها، به همين دليل معبد مسلمين هر قدر ساده تر و خالى از زرق و برق و تشريفات باشد بهتر است، چرا كه به حضور قلب كمك مى كند.
4- پرهيز از گناه نيز عامل مؤثّرى است، زيرا گناه قلب را از خدا دور مى سازد، و از حضور قلب مى كاهد.
5- آشنايى به معنى نماز و فلسفه افعال و اَذكار آن،
6- انجام مستحبّات نماز و آداب مخصوص آن، چه در مقدّمات و چه در اصل نماز.
7- از همه اينها گذشته اين كار، مانند هر كار ديگر نياز به مراقبت و تمرين و استمرار و پى گيرى دارد. بسيار مى شود كه در آغاز، انسان در تمام نماز يك لحظه كوتاه قدرت تمركز فكر پيدا مى كند، اَمَا با ادامه اين كار و پى گيرى و تداوم آن، چنان قدرت نفس پيدا مى كند كه مى تواند به هنگامز نماز، دريچه هاى فكر خود را بر غير معبود مطلقا ببندد - دقت كنيد. (تفسير نمونه ج 14، ص 204).

پایگاه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

پنج شنبه 26 اسفند 1389  2:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها