متن حديث:
يا اَباذَر، أَتَعْلَمُ فى أىُّ شىء أُنْزِلَتْ هذِهِ الآيَة: «اِصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوااللهَ لَعَلَّكُم تُفْلِحُون» قُلْتُ: لااَدْرى فِداكَ أَبى وَ أُمّى قالَ: فِى انْتِظارِ الصّلاةِ خَلْفَ الصَّلاةِ.(1)
ترجمه:
اى اباذر، آيا مى دانى كه اين آيه درباره چه چيزى نازل شده است:«اى مؤمنان صبر و شكيبايى پيشه كنيد وديگران را نيز به آن دعوت كنيد و رابطه خود را با يكديگر حفظ كنيد و همه اينها را با تقوا همراه كنيد شايد كه رستگار شويد» گفتم: نمى دانم، پدر و مادرم به فدايت باد، فرمود: انتظار نمازى بعد از نمازى است.
تفسير:
در قرآن(1) چهار دستور به مؤمنان داده شده است:
1ـ «اصبروا; صبر و شكيبايى پيشه كنيد».2ـ «صابروا; ديگران را نيز به صبر و شكيبائى دعوت كنيد».3ـ «رابطوا» اين كلمه دو معنا دارد: يكى معناى اصطلاحى و آن اين است كه انسان آمادگى دفاع از مرزهاى اسلامى در مقابل كفر را داشته باشد(يعنى مرزهاى خود را حفظ كنيد) و ديگرى كه گسترده تر است اين است كه رابطه خود را با يكديگر حفظ كنيد.4ـ «اتّقوا; تقواى الهى را پيشه خود سازيد»; يعنى همه اين برنامه ها همراه تقوا باشد.
حال حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) در اين بخش از سخنان گهربارش از صحابى معروفش ابوذر غفارى مى پرسد: اى ابوذر، آيا مى دانى معناى اين آيه چيست؟ ابوذر عرض مى كند: نمى دانم، پدر و مادرم به فداى تو باد. حضرت(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: مراد از اين آيه شريفه، همان نمازهاى بعد از يكديگر است، يعنى انتظار نمازى بعد از نمازى است.
شايد ديده باشيد و در ميان اهل سنت معمول است كه بين دو نماز فاصله مى اندازند گاهى نماز مغرب را كه تمام مى كنند، براى نماز عشا انتظار مى كشند، البته اين آيه شريفه از باب بيان مصداقى از مصاديق آيه شريفه است نه از باب انحصار.
از جمله مسائلى كه در زندگى ما مسلمانها مهمّ است، اين است كه در برنامه ها تداوم باشد، علماى موفق كسانى هستند كه تداوم در كارها دارند اگر انسان چند روز فشار بياورد بعد خسته شود و آن را رها كند،به جايى نمى رسد، همان گونه كه نماز را با نماز ديگر بايد پيوند داد، در بحثهاى علمى و كارهاى ديگر هم بايد همين كار را كرد.
آقايى را مى شناختم، مردى بود در زمان خودش بسيار موفق بود و همه شب در مسجدى براى مردم صحبت مى كرد، جمعيّت زيادى را ساخته بود، طورى شد كه آن هم كه از منطقه بيرون آمد، مردم باز به عمل خودشان ادامه مى دادند. اين كلمه «رابطوا» منحصر به مرزهاو....نيست. بلكه مرادش هم رابطه بين افرادست، يعنى كارهايى اثر دارد كه دسته جمعى باشد; چون از خطر اشتباه مصون تر، سرعت و عمقش بيشتر است، و چه كم اثر است اگر انسان به تنهائى دست به كارهاى بزرگ بزند. اين دنيا پرستان خارجى، درست عكس ما هستند، اصلاً كار انفرادى ندارند، تمام چيزها دسته جمعى و گروهى انجام مى دهند و در كارشان وقتى موفق مى شوند كه دسته جمعى باشد. آنان عادت كرده اند كه در همان دنيايشان اين گونه باشند، در حالى كه ما بايد در كارهايمان هم در دنيا و هم در آخرتمان از آنها جلو باشيم.
مسائلى در مورد نماز
الف) فلسفه نماز: در آيه 45 سوره عنكبوت آمده است: «أَقِمِ الصَّلوةَ، اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمنكَر; نماز را بر پا دار كه نماز(انسان را) از زشتيها و منكرات باز مى دارد.»
در اين آيه شريفه، اشاره اى به فلسفه بزرگ نماز دارد و آن اين است كه، چون طبيعت نماز از آن جا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل باز دارنده، يعنى اعتقاد به مبدأ و معاد مى اندازد و داراى اثر باز دارندگى از فحشا ومنكر است. انسانى كه به نماز مى ايستد، تكبير مى گويد، خدا را از همه چيز برتر و بالاتر مى شمارد، به ياد نعمتهاى او مى افتد، حمد و سپاس او مى گويد، او را به رحمانيت و رحيميّت مى ستايد، به ياد روز جزاى او مى افتد، اعتراف به بندگى او مى كند، از او يارى مى جويد، صراط مستقيم از او مى طلبد و از راه كسانى كه غضب بر آنها شده و گمراهان به خدا پناه مى برد(مضمون سوره حمد); براى خدا«ركوع» مى كند و در پيشگاه او پيشانى بر خاك مى نهد، غرق در عظمت او مى شود و خود خواهى ها و خود برتربينى ها را فراموش مى كند،....
شهادت به بيگانگى او مى دهد گواهى به رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى دهد بر پيامبر درود مى فرستد و دست به درگاه خداى بر مى دارد كه در زمره بندگان صالح او قرار گيرد(تشهد و سلام); همه اين امور، موجى از معنويت در وجود او ايجاد مى كند; موجى كه سدّ نيرومندى در برابر گناه محسوب مى شود.
اهميت نماز
در روايات متعددى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) نقل شده تعبيراتى ديده مى شود كه از اهميت فوق العاده نماز در مكتب اسلام پرده بر مى دارد.
ابو عثمان مى گويد: من با سلمان فارسى زير درختى نشسته بودم، او شاخه خشكى را گرفت و تكان داد تا تمام برگهايش فرو ريخت، آن گاه رو به من كرد و گفت: نپرسيدى چرا اين كار را كردم؟
گفتم: بگو ببينم منظورت چه بود؟
گفت: اين همان كارى بود كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)انجام داد. هنگامى كه خدمتش زير درختى نشسته بودم، آن گاه از من پرسيد و گفت: سلمان نمى پرسى چرا چنين كردم؟ من عرض كردم بفرماييد چرا؟ فرمود: «اِنَّ الْمُسْلِمَ اِذا تَوضَّأ فَأحْسَنَ الْوضُوءِ، ثُمّ صَلّى الصَّلواتِ الْخَمْسِ تَحاتَّتْ خَطاياهُ كَماتَحاتّ هذَاالوَرْقِ، ثُمَّ قَرءَ هذِه الْآيه:"و اَقَمِ الصَّلوةَ....;" هنگامى كه مسلمان وضوء بگيرد و خوب وضو بسازد آن گاه نمازهاى پنج گانه را به جا آورد گناهان او فرو مى ريزد، همان گونه كه برگهاى اين شاخه فرو ريخت، سپس آيه 45 سوره عنكبوت را تلاوت فرمود».(2)
در حديث ديگرى از يكى از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) به نام «ابى امامه» مى خوانيم كه مى گويد:روزى در مسجد خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نشسته بوديم كه مردى آمد وعرض كرد يا رسول الله، من گناهى كرده ام كه حد بر آن لازم مى شود، آن حد را بر من اجرا فرما. آيا با ما نماز خواندى؟عرض كرد: آرى اى رسول خدا فرمود: خداوند گناه تو يا حد تو را بخشيد.
نيز از على(عليه السلام) از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: «إنَّما مَنْزِلَةَ الصَّلوةِ الخَمْس لاُمَّتى كَنَهْر جار عَلى بابِ أَحَدَكُمْ فَما نَظُنُ أَحَدِكُم لَوْ كانَ في جَسَدِهِ دَرَن ثُمَّ اغْتَسَلَ فى ذلِكَ النَّهْر خَمْسَ مَرّات كانَ يَبْقى فى جَسَدِهِ دَرَنَ فَكذلِكَ وَ اللهِ الصَّلواتِ الْخَمْسِ لأُمتّى; نمازهاى پنجگانه براى امّت من همچون يك نهر آب جارى است كه بر در خانه يكى از شما باشد، آياگمان مى كنيد اگر كثافتى در تن او باشد و آن گاه پنج بار در روز در آن نهر غسل كند، آيا چيزى از آن كثافت بر جسد او خواهد ماند(مسلّماًنه) همچنين است به خدا سوگند نمازهاى پنج گانه براى امت من».(3)
به هر حال، جاى ترديد نيست ك هر گاه نماز با شرايطش انجام شود، انسان را در عالمى از معنويت و روحانيت فرو مى برد ك پيوندهاى ايمانى او را با خدا چنان محكم مى سازد كه آلودگيها و آثار گناه را از دل و جان او شستشو مى دهد.نماز انسان را در برابر گناه بيمه مى كند و نيز نماز زنگار گناه را از آيينه دل مى زدايد.
نماز جوانه هاى ملكات عالى انسانى را در اعماق جان بشر مى روياند، نماز اراده را قوى و قلب را پاك و روح را تطهير مى كند و به اين ترتيب، نماز در صورتى كه به صورت جسم بى روح نباشد، مكتب عالى تربيب است.(4)
تأثير نماز در تربيت فرد و جامعه
گرچه نماز چيزى نيست كه فلسفه اش بر كسى مخفى باشد، ولى دقّت در متون آيات و روايات اسلامى ما را به ريزه كاريهاى بيشترى در اين زمينه رهنمون مى گردد:
1ـ روح و اساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و سرانجام فلسفه نماز، همان ياد خدا است، همان «ذكرالله» است كه در آيه فوق به عنوان برترين نتيجه بيان شده است.البته ذكرى كه مقدّمه فكر و فكرى كه انگيزه عمل بوده باشد.
چنانكه در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده كه در تفسير جمله «وَلذِكْرِاللهِ الله اَكْبَر;.....» فرمود: «ذِكْرُاللهِ عِنْدَ ما اَحَلَّ وَ حَرمَ; ياد خدا كردن به هنگام انجام حلال حرام (يعنى به ياد خدا بيفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد).(5)
2ـ نماز وسيله شستشوى از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است; چرا كه خواه نا خواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مى كند، لذا در روايتى از حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «اگر بر در خانه يكى از شما نهرى از آب صاف و پاكيزه باشد.....» (كه اين حديث در اهميّت نماز توضيح داده شده است).
به اين ترتيب، جراحاتى كه بر روح و جان انسان از گناه مى نشيند، بامَرْهَم نماز التيام مى يابد و زنگارهايى كه بر قلب مى نشيند زدوده مى شود.
3ـ نماز سدّى در برابر گناهان آينده است; زيرا كه روح ايمان را در انسان تقويت مى كند و نهال تقوا را در دل پرورش مى دهد و مى دانيم «ايمان» و «تقوا» نيرومندترين سدّ در برابر گناه هستند واين همان چيزى است كه در آيه مذكور به عنوان «نهى از فحشا و منكر» بيان شده و همان است كه در احاديث متعددى مى خوانيم: افراد گناهكارى بودند كه شرح حال آنها را براى پيشوايان اسلام بيان كردند فرمودند: غم نخوريد، نماز آنها را اصلاح مى كند و كرد.
4ـ نماز، غفلت زدا است، بزرگترين مصيبت براى رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كنند و غرق در زندگى مادّى و لذايذ زودگذر كردند، اما نماز به حكم اين كه در فواصل مختلف و در هر شبانه روز پنج بار انجام مى شود، مرتباً به انسان اخطار مى كند، هشدار مى دهد هدف آفرينش او را خاطرنشان مى سازد، موقعيت او را در جهان به او گوشزد مى كند و اين نعمت بزرگى است كه انسان وسيله اى در اختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه قوّياً به او بيدار باش گويد.
5ـ نماز خودبينى و كبر را در هم مى شكند; چرا كه انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دوبار پيشانى بر خاك در برابر خدا مى گذارد، خود را ذرّه كوچكى بلكه صفر در برابر بى نهايت در برابر عظمت او مى بيند. پرده هاى غرور و خود خواهى را كنار مى زند، تكبّر و برترى جويى را در هم مى كوبد.
به همين دليل، على (عليه السلام) در آن حديث معروفى كه فلسفه هاى عبادات اسلامى در آن منعكس شده است بعد از ايمان، نخستين عبادت را،كه نماز است با همين هدف تبيين مى كند; مى فرمايد:«فَرَضَ اللهُ الاْيمانَ تَطْهيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلوةِ تَنْزيهاً عَنِ الْكِبْرِ; خداوند ايمان را براى پاكسازى انسانها از شرك واجب كرده است و نماز را براى پاكسازى از كبر»(6)
6ـ نماز وسيله پرورش فضايل اخلاقى و تكامل معنوى انسان است; زيرا انسان را از جهان محدود ماده و چهار ديوار طبيعت بيرون مى برد، به ملكوت آسمانها دعوت مى كند و با فرشتگان هم صدا و همراز مى سازد، خود را بدون نياز به هيچ واسطه در برابر خدا مى بيند و با او به گفتگو بر مى خيزد.
تكرار اين عمل در شبانه روز آن هم با تكيه روى صفات خدا، رحمانيّت و رحيميّت و عظمت او مخصوصاً با يارى از سوره هاى مختلف قرآن، بعد از حمد كه بهترين دعوت كننده به سوى نيكيها و پاكيهاست، اثر قابل ملاحظه اى در پرورش فضايل اخلاقى در وجود انسان دارد.
لذا در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه در فلسفه نماز فرمود: «اَلصَّلوةُ قُربانُ كُلِّ تَقىٍّ; نماز وسيله تقرب هر پرهيزكارى به خدا است».(7)
7ـ نماز به ساير اعمال انسان ارزش و روح مى دهد; زيرا نماز روح اخلاص را زنده مى كند نماز مجموعه اى است از نيت خالص و گفتار پاك و اعمال خالصانه، تكرار اين مجموع در شبانه روز بذر ساير اعمال نيك را در جان انسان مى پاشد و روح اخلاص را تقويت مى كند. از اين رو در حديث معروفى مى خوانيم: امير مؤمنان على(عليه السلام) در وصاياى خود بعد از آن كه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد، فرمود: «الله!الله! فِى الصَّلوةِ فَإِنَّها عِمادَ دينُكُمْ; خدا را خدا را درباره نماز، چرا كه ستون دين شماست».(8)
مى دانيم هنگامى كه عمود خيمه در هم بشكند يا سقوط كند هر قدر طنابها و ميخ هاى اطراف محكم باشد اثرى ندارد، همچنين هنگامى كه ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز محكم باشد اثرى ندارد، همچنين هنگامى كه ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از ميان برود اعمال ديگر، اثر خود را از دست خواهد داد.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم:«أَوَّلُ ما يُحاسِبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلوةَ، فَاِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ، وَ اِنْ رُدَّتْ عَلَيْهِ سائِرُ عَمَلِه; نخستين چيزى كه در قيامت از بندگان حساب مى شود نماز است، اگر مقبول افتاد، سائر اعمالشان قبول مى شود، و اگر مردود شد، سائر اعمال نيز مردود مى شود».(9)
شايد دليل اين سخن آن باشد كه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است، اگر به طور صحيح انجام شود قصد قربت و اخلاص، كه وسيله قبولى ساير اعمال است، در او زنده مى شود وگرنه بقيّه اعمال او مشوب و آلوده و از درجه اعتبار ساقط مى شود.
8 ـ نماز، قطع نظر از محتواى خودش با توجه به شرايط صحت، دعوت به پاكسازى زندگى مى كند; چرا كه مى دانيم مكان نمازگزار، فرشى كه بر آن نماز مى خواند، آبى كه با آن وضو مى گيرد و غسل مى كند، محلّى كه در آن غسل و وضو انجام مى شود بايد از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق ديگران پاك باشد. كسى كه آلوده به تجاوز و ظلم، ربا، غصب، كم فروشى، رشوه خوارى و كسب اموال حرام باشد چگونه مى تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابراين،تكرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز، خود دعوتى است به رعايّت حقوق ديگران.
9ـ نماز علاوه بر شرايط صحت، شرايط قبول يا به تعبير ديگر، شرايط كمال دارد كه رعايت آنها نيز عامل مؤثر ديگرى براى ترك بسيارى از گناهان است.
در كتب فقهى و منابع حديث، امور زيادى به عنوان موانع قبول نماز ذكر شده است از جمله مسأله شرب خمر است كه در روايات آمده: «لاتَقْبَلُ صَلوةَ شارِبِ الْخَمْر اَرْبَعينَ يَوْماً; اِلاّ أَنْ يَتُوبَ; نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر اين كه توبه كند».(10)
در بعضى از روايات ديگر، تصريح شده است نماز كسى كه زكات نمى پردازد قبول نخواهد شد و همچنين روايات ديگرى مى گويد: خوردن غذاى حرام يا عجب و خودبينى از موانع قبول نماز است،پيداست كه فراهم كردن اين شرايط قبولى تا چه حدّ سازنده است؟
10ـ نماز روح انضباط را در انسان تقويت مى كند; زيرا دقيقاً بايد در اوقات معينى انجام گيرد كه تأخير و تقديم آن هر دو موجب بطلان نماز،است، همچنين آداب و احكام ديگر در مورد نيت و قيام و قعود و ركوع و سجود و مانند آن كه رعايت آنها، پذيرش انضباط را در برنامه هاى زندگى كاملاً آسان مى سازد.
همه اينها فوايدى است كه در نماز، قطع نظر از مسأله جماعت وجود دارد و اگر ويژگى جماعت را بر آن بيفزاييم ـ كه روح نماز همان جماعت است ـ بركات بى شمار ديگرى دارد كه اين جا جاى شرح آن نيست. به علاوه كم و بيش همه از آن آگاهيم.
گفتار خود را در زمينه فلسفه و اسرار نماز با حديث جامعى كه از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) نقل شده پايان مى دهيم:
امام در پاسخ نامه اى كه از فلسفه نماز در آن سؤال شده بود چنين فرمود: «علت تشريع نماز اين است كه توجه و اقرار به ربوبيّت پروردگار است. و مبارزه با شرك و بت پرستى و قيام در پيشگاه پروردگار در نهايت خضوع و نهايت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته و نهادن پيشانى بر زمين همه روز براى تعظيم پروردگار. و نيز هدف اين است كه انسان همواره هشيار و متذكر باشد، گرد و غبار فراموشكارى بر دل او ننشيند، مست و مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد، طالب و علاقه مند افزونى در مواهب دين و دنيا شود.
علاوه بر اين كه مداومت ذكر خداوند در شب و روز ـ كه در پرتو نماز به دست مى آيد ـ سبب مى شود كه انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نكند، روح سركشى و طغيانگرى بر او غلبه ننمايد. و همين توجه به خداوند و قيام در برابر او، انسان را از معاصى باز مى دارد و از انواع فساد جلوگيرى مى كند».(11)
س: بعضى مى گويند ما منكر فلسفه نماز و اهميّت نماز و اثرات تربيتى آن نيستيم امّا چه لزومى دارد كه در اوقات معينى انجام شود آيابهتر نيست كه مردم آزاد گذارده شوند وهر كس به هنگام فرصت وآمادگى روحى اين وظيفه را انجام دهد؟
ج: تجربه نشان داده است كه اگر مسائل تربيتى تحت انضباط و شرايط معين قرار نگيرد عده اى آن را به دست فراموشى سپارند و اساس آن به كلّى متزلزل مى شود، اين گونه مسائل حتماً بايد در اوقات معين و تحت انضباط دقيق قرار گيرد تا هيچ كس عذر و بهانه اى براى ترك كردن آن نداشته باشد به خصوص اين كه عبادات در وقت معين مخصوصاً به صورت دسته جمعى داراى شكوه و تأثير وعظمت خاصّى، كه قابل انكار نيسست و در حقيقت يك كلاس بزرگ انسان سازى تشكيل مى دهد.(12)
امّا درباره تاركين نماز و اوصاف و كيفر آنها:
الف) بى نماز بدتر است يا كافر؟
پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: سگ «در فرياد كردنش» مى گويد: سپاس خدايى را سزاست كه مرا سگ نموده و خوك نگردانيد و خوك مى گويد: سپاس خدايى كه مرا خوك گردانيد و كافر نكرد و كافر گويد: سپاس خدايى را كه مرا منافق نيافريد
و منافق گويد: الحمدلله مرا منافق آفريده، ترك كننده نماز نيافريد. آرى خداوند
فرمايد: «اقيمُواالصَّلوةَ وَ لاتَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكينِ; نماز را به پا داريد و از مشركين نباشيد».(13)
ب) مسلمان و كافر به نماز شناخته مى شود:
«قال ما بَيْنَ الْمُسْلِمِ وَ بَيْنَ اَنْ يَكْفُرَ، اِلاّ اَنْ يَتْرُكَ الصَّلوة اَلفَريضَة مُتِعَمّداً أَوْ يَتهاوَنَ بِها فَلا يُصَليّها; بين مسلمانى و كفر فاصله اى نيست مگر نماز واجب را از روى عمد ترك كند يا آن را كوچك شمارد».(14)
در جاى ديگر فرمود:«مَنْ تَرَكَ الصَّلوةَ مُتِعَمِّداً فَقَدْ بَرِىَء مِنْ ذِمَّةِ اللهِ ذِمَّه وَ رَسَولِه: هر كس نماز را عمداً يا با تعمّد كردن واگذارد كافر است».(15) نيز فرمود: «لاايمانَ لِمَنْ لاصَلوةَ لَهُ; ايمان نيست براى آن كه نماز ندارد».
ج) بى نماز بدتر است يا يهودى؟
«مَنْ تَرَكَ الصَّلوةَ لايَرْجُو ثَوابِها وَ لايَخافُ عِقابها فَلا أُبالى أَيَمُوتُ يَهودّياً أوْ مجوسيّاً؟; هركس نماز را ترك كند كه به ثواب آن اميدوار نباشد و از كيفر ترك آن نترسد، پس باكى نيست آيا يهودى بميرد نا نصرانى يا مجوسى».(16)
شيطان كه رانده گشت به جز يك خطا نكرد *** خود را براى سجده آدم رضا نكرد
شيطان هزار مرتبه بهتر ز بى نماز *** آن سجده را بر آدم، اين بر خدا نكرد
د) چرا بى نماز را كافر مى گويند؟
مسعدة بن صدقة گفت: از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد: چه دليل دارد كه زناكننده را كافر نمى گويند، ولى تارك الصلوة را كافر مى ناميد؟ اين امر چيست؟ حضرت(عليه السلام)در جواب فرمود: براى اين كه زناكننده و آنچه به آن شبيه است، جز اين نيست كه آن را انجام مى دهد در جاى طغيان شهوت، ولى تارك الصلوة نماز را وا نمى گذارد، مگر به جهت سبك شمردن آن و دليل اين مطلب آن است كه تو نمى يابى زنا كننده را با زنى جمع شود مگر اين كه او با جمع شدن به آن لذت مى برد و قصد لذت دارد و هر كس نماز را ترك مى كند كه قصد ترك آن را دارد و قصد او از ترك نماز لذت نيست، پس هر گاه (در ترك نماز) لذت نباشد واقع مى شود و چون استخفاف واقع شود كفر واقع مى گردد.(17)
هـ)ترك نماز دين را خراب مى كند:
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اَلصَّلوةُ عِمادُالدّينِ مَنْ صَلّيها فَقَدْ أَقامَ الدّين وَ مَنْ تَرَكَ فَقْد هَدَمَ الدِّين; نماز ستون دين است هر كه آن را به جا آورد دين را بپا كرده است و هر كه آن را واگذارد دين را ويران كرده»(18)
و نيز فرمود: «لِكُلِّ شَىء آفَة و آفَةُ الدّينِ تَرْكُ الصَّلوة; براى هر چيزى آفتى است و آفت دين ترك نماز است».
و) بى نماز غير كافر، اسم ديگر هم دارد:
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «چون يكى از شما نماز صبح را ترك كند، يك منادى از آسمان او را ندا كند، (يا غادر; اى مكر كننده) و چون نماز عصر را واگذارد يك منادى از آسمان او را ندا كند (يافاجر; اى دريده) و چون نماز مغرب را واگذارد يك منادى از آسمان ندا كنند (ياكافر; اى كفران كننده) و نچون نماز عشا را واگذارد او را از آسمان ندا كند براى تو فضل و اجر عملى نيست».
ز) ترك نماز از اين جنايتها بدتر است:
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «مَنْ أَحْرَقَ سَبْعينَ مُصْحَفاً وَ قَتَلَ سَبْعينَ مَلَكَاً مُقَرِّباً وَزنى سَبْعينَ بَكراً، كانَ أَقْرَب إِلى نجاةِ مِمَّن تَرَكَ الصَّلوةَ مُتِعَمِّداً; هر كس هفتاد كتاب مقدّس بسوزاند و هفتاد ملك مقرب بكشد و از هفتاد دختر، به راه حرام بكارت بردارد پس آن كس به نجات از عذاب خدا، از كسى كه نماز را عمداً ترك كند، نزديكتر است; زير تارك الصلوة با تمام كتب آسمانى مخالفت كرده و گويا با تمام پيغمبران در افتاده است».
كيفر بى نماز از اول مردن تا ورود به دوزخ
بى نماز در دنيا علاوه بر آن كه نور صورت و سيماى صالحان را ندارد و از عمر خود بهره نمى برد و همواره مورد غضب پروردگار است و نبايد مسلمين با او معاشرت كنند، هنگام مردن نيز عذابهاى صختى دارد:
الف) كيفر بى نماز در عالم برزخ:
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود:«در شب معراج گروهى را در دوزخ ديدم كه گروهى را گرفته اند و سرهاى ايشان را به سنگ مى كوبند و هر زمانى كه سر ايشان كوبيده مى شود، به حالت اول برمى گردد و باز مى كوبند و اين كار ادامه دارد، گفتم: اى جبرئيل، اين گروه كيانند؟ گفت: اين گروه كسانى هستند كه در نماز واجب كوتاهى كرده و در انجام آن سستى ورزيدند و در هنگام نماز عشا خوابيدند و غفلت كردند تا روز قيامت اين جور عذاب مى شوند، در زمان گذشته زنى وفات كرد و رفتند او را دفن كنند ديدند مارى بر سينه او خفته و سر در دهان او برده و زبان او را در دهان گرفته و سخت عذاب مى كند خواستند آن مار را بكشند، به قدرت خداى تعالى به سخن آمد و گفت: به خدايى كه جانم در قبضه قدرت اوست مرا آفريده تا اين زن را عذاب كنم، هم در قبر و هم در دوزخ، مردم گفتند: چه كرده؟ گفت: اين همه عذاب براى ترك(عمدى) يك نماز خفتن است».
ب) كيفر بى نماز، در روز رستاخيز:
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود:«چون روز قيامت شود از دوزخ جنسى از عقرب بيرون آيد كه از بزرگى، سرش در آسمان هفتم و نيش او در ته زمين باشد و دهان او از مشرق تا مغرب است پس گويد: «أَيْنَ مَنْ حارِبَ الله وَ رسوله؟; كجاست كسى كه با خدا و رسول او جنگيده؟». پس جبرئيل(عليه السلام)فرود آيد و بفرمايد: اى عقرب، كه را مى خواهى؟ عقرب گويد: پنج دسته را مى خواهم: تارِكُ الصَّلوةِ، مانِعُ الزَّكاةِ، خورنده ربا، شرابخوار و كسى كه در مسجد سخن دنيا گفته است.»(19)
نگارنده مى گويد: بزرگى اين حيوان استبعاد ندارد; زيرا آن خالقى كه از اين جنس نمونه اى در دنيا كوچك و ظريفش آفريده، قدرت آن را دارد كه بزرگش را نيز در آخرت بيافريند.
ج) بى نماز در ويل دوزخ جا دارد:
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «امت من چهار صنفند: يك صنف نماز مى خوانند، ولى ايشان در نماز خود غفلت مىورزند، پس جاى ايشان "ويل" است. ويل دركى از دركات جهنم است، خداوند مى فرمايد: "وَيْلٌ لِلْمُصَليّن اَلَّذينَهُمُ عَنْ صَلوتِهِمْ ساهُونَ; ويل براى نماز گذاران، آنان كه ايشان از نماز خود غفلت مى كنند" (و به اوقات آن اعتنا ندارند و آن را خوار مى شمارند و به تأخير مى اندازند تا از ايشان فوت مى شود و اگر در نماز باشند از توجهات ربانى غفلت دارند).(20)
خوار شمردن نماز هيجده كيفر دارد:
ابن مسعود گفت: شنيدم رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمود: مَنْ تَهاوَنَ فى صَلوتِهِ مِنَ الرَّجالِ وَ النِساءِ عاقَبَهُ الله بثَمانيةَ عَشَر عقُوبَة; هر كس در نماز از مردان و زنان سستى كند خدا او را به هيجده چيز كيفر نمايد: شش كيفر در دنيا و سه كيفر هنگام مردن و سه كيفر در قبر و سه كيفر در محشر و سه كيفر نزد صراط.
اما آنچه در دنياست:
«ذَهابُ الْبَرَكَةِ مِنْ رِزْقِهِ; رفتن بركت از روزى او است(چنانكه ديده مى شود روزى مردم به سبب بى نمازها چه قدر كم شده است). وَ ذَهابُ الْبَرَكَةَ مِنْ حَياتِه; و رفتن بركت است از زندگى او(عمر او كوتاه مى شود و به عكس عمر كسى كه به نماز اهميّت دهد طولانى مى شود). وَ ذِهابُ النُّورِ مِنْ وَجْهِهِ; رفتن نور صورت او. وَلاحَظَّ لَهُ فِى الْاِسْلامِ; در اسلام براى او بهره اى نيست. ولا يُشارِكه اللهُ فِى دُعاءِ الصّالِحين; و خداوند او را در دعاى نيكان شريك نمى كند. وَ لايُسْتَجابُ دُعائَه; و دعاى او مستجاب نمى شود».
اما آنچه نزد مردن است:
«فَالْاَوَّلُ: يَمُوتُ ذَليلاً; او خوار مى ميرد (به مرضى دچار شود كه مردم از او دورى كنند) بر او سنگينى باشد كه گويا كوهى است و با او ناتوانيى باشد گويا با تازيانه زده مى شود. وَالثانيَةُ: يَمُوتُ عَطْشاناً وَ لَوْ شَرَبَ ماءَالدُّنْيا لَمْ يَرْوِ; دوم تشنه بميرد و اگر آبهاى دنيا را بياشامد سيرآب نگردد. وَ الثالِثَةُ: يَمُوتُ جائِعاً وَ لَوْأَكَلَ طَعامِ الدُّنيا لَمْ يَشْبَع; و سوّم گرسنه بميرد و اگر طعام دنيا را بخورد سير نگردد.
اما آنچه در قبر است:
«فَالاَوَّلُ: اَلَغَمُّ الشَّديدِ وَ يَظْلِمُ عَلَيْهِ قَبْرُه;اول او را اندوه سخت فرا گيرد و بر او گورش تاريك شود. وَالثانيَةُ: يَضيقُ عَلَيْه الْقَبْر وَ يَكُونُ مُعَذِّباً اِلى يَوْمِ الْقيامَةِ; دوم بر او گورش تنگ مى شود (و او را چنان فشار مى دهد كه اضلاع او را در هم فرو برد). وَالثالِثَةُ: لاتَبْشِرُهُ الْمَلائِكةُ بِالرَّحْمَةِ; و سوّم او را فرشتگان به رحمت بشارت نمى دهند».
اما آنچه در محشر است:
«فَاِنَّهُ يَقُومُ عَلى صُورةِ الْحِمارِ; از قبر به شكل الاغ بر مى خيزد. وَ يُعْطى كِتابَهُ بِشمالِه; و پرونده اش به دست چپ او داده مى شود. وَ يُحاسِبُهُ اللهُ حِساباً طَويلاً; و او را خداوند به سختى محاسبه مى نمايد».
و اما آنچه بر صراط است:
«فَلا يَنْظُرُاللهُ إِلَيْه; پس خداوند به او بارحمت نمى نگرد. وَلايُزَكيِّه; و اعمال او را تزكيه و بررسى نمى فرمايد. وَلايُقَبلُ مِنْه صِرْفاً وَ لاعَدلاً وَ يُحاسِبُهُ اللهُ عَلَى الصِّراطِ اَلْفَ عام، ثُمَّ يَأْمُرُ بِه إِلَى النّارِ مَعَ الدّاخِلينَ، قَوْلُهُ تَعَالى: "ما سَلَكَكُمْ فِى سُقْرقالُوا لَمْ نَكُ مِنَ المُصَلِّين;" و نه صرف (كردن مالى در خيرات) از او مى پذيرد و نه عدلى; و او را بر صراط هزاران سال محاسبه مى كند. بعد امر فرمايد: او را با وارد شدگان به آتش برند و آن فرمايش خداوند است(كه به آنها مى گويند) چه چيز شما را در سقر داخل كرد؟ گويند: با نماز گزاران نبوديم».(21)
امّا صنف دوم در غىّ جاى دارند:
حضرت رسول در ادامه حديث فرمودند: يك صنف زمانى نماز مى خوانند و زمانى نماز نمى خوانند، پس براى ايشان «غَىّ» مى باشد و غىّ نام دركى است از دركات جهنّم كه خداوند فرمايد: «فَخَلْفُ مِنْ بَعْدِ هِمْ خَلْفُ أَضاعُوا الصَّلوةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتَ فَسَوْفَ يُلْقَونُ غَيّاً; پس بعد از ايشان(پيغمبران) گروهى جانشين شدند كه نماز را ضايع كردند و خواهشها(نفس اماره) را پيروى نمودند پس به زودى غىّ را ملاقات كنند و ضايع كردن نماز، نقص طهارت با ركوع يا سجود يا واجبى از واجبات آن است.
و اما صنف سوّم شاهد مثال است:
«وَ صِنْفٌ لايُصَلُّونَ أَبَداً فَكانَ لَهُمْ سَقَرٌ; و يك صنف هرگز نماز نمى خوانند پس براى ايشان «سقر» است و «سقر» نام دركى است از دركات دوزخ كه خداوند فرمايد:«ما سَلَكَكُمْ فى سَقَر قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلّين; چه چيز شما را در سقر داخل كرد(در جواب گويند) ما از نمازگزاران نبوديم».
و اما نمازگزاران حقيقى:
يك صنف هميشه نماز مى خوانند و آنان در نماز خود خضوع و خشوع دارند كه خداوند فرمايد:«اَلذينَهُمْ فى صَلوتِهِمْ خاشِعُون».
بى نماز را اين گونه به دوزخ مى كشند:
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «به ده گروه از امّت من، خداوند در روز قيامت خشم مى گيرد و امر مى كند ايشان را به آتش ببرند، عرض كردند يا رسول الله، ايشان كيانند؟ فرمود: 1ـ پيرمرد زنا كننده; 2ـ پيشواى گمراه; 3ـ شرابخوار; 4ـ عاق والدين; 5 ـ تهمت زننده به زن محصنه; 6ـ رونده به سوى نمّامى; 7ـ شاهدِ زور; 8 ـ مانع الزكوة; 9ـ تارك الصّلوة. آگاه باشيد البته براى تارك الصلوة عذاب روز قيامت مضاعف مى شود و او مى آيد در حالى كه دستهاى او به گردنش غل شده و فرشتگان بر رو و پيشانى او با تازيانه هاى آتش مى زنند و بهشت به او گويد: «لَسْتُ مِنّى َولا أَنْتَ مِنْ أَهْلى; تو از (جنس) من نيستى و تو از اهل من نيستى ». آتش به او مى گويد: نزديك شود به من، پس البته ترا سخت عذاب خواهم كرد، پس در آن هنگام دوزخ به او صيحه زند و او به دوزخ در آيد، مانند تير، با سرعت. پس با سرش در آن افتد تا نزد قارون به درك اسفل رسد و آن حضرت فرمود: «مَنْ تَرَكَ الصَّلوةَ عَمْداً بَقىَ فِى النّارِ ثَمانينَ حِقْباً; هر كس عمداً ترك نماز كند در آتش هشتاد حقب بماند(هر حقبى سيصد و هشتاد روز است و هر روزى مثل عمر دنيا است از اول آن تا آخرش و يا اينكه 6400 سال باشد).
عذاب و كيفر بى نماز در دوزخ
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: همانا در دوزخ واديى است كه از گرمى آن اهل آتش هر روز هفتاد هزار بار استغاثه مى كنند و در آن وادى خانه اى است از آتش و در آن تابوتى است از آتش و در آن تابوت مارى است كه هزار سر دارد و در هر سرى هزار دهان و در هر دهان هزار نيش و هر نيشى هزار ذراع است. أنس گفت: عرض كردم از رسول خدا، اين عذاب براى كيست؟ فرمود: براى شرابخوار و ترك كننده نماز است.
كيفر آنان كه با بى نماز معاشرت كنند
به طورى كه خوانديد سگ و خنزير و كافر از بى نماز بهترند; زيرا به نگاه به صورت سگ و خوك و كافر مسوؤليت وكيفرى ندارد و اعانت به آن حيوان پاداش هم دارد، ولى كمك و معاشرت با بى نماز كيفر دارد:
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «مَن تَبَسَّمَ فى وَجْهِ تارِكُ الصَّلوةِ، فَكَأَنّما هَدْمُ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ سَبْعَ مَرّات وَ كَأَنَّما قَتَلَ أَلْفُ مَلَكِ مِنَ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ وَ الْاَنْبياءِ الْمُرْسَلين; هر كس به روى بى نماز لبخند زند پس گويا بيت المعمور را(كه در آسمان چهارم است و مطاف ملائكه هفت بار ويران كرده و گويا هزار فرشته از فرشتگان مقرب و پيغمبران مرسل را كشته است. فرمود: به بى نماز سلام نكيند و جواب سلام او را ندهيد و راهش ندهيد و اگر بيمار شود او را عيادت نكنيد».
هم خوراك شدن با بى نماز كيفر دارد
باز آن حضرت(صلى الله عليه وآله) فرمود: «مَنْ أَكَلَ مَعَ مَنْ لايُصَلّى كَأَنَّما قَتْلَ سَبْعينَ نَبيّاً وَكَأَنَّها زِنى بِسَبْعينَ مُحْصِنَةَ مِنْ بَناتِه وَ أُمَّهاتِهِ وَ عَمّاتِهِ وَ خالاتِهِ فِى الْبَيْتِ الْحَرامِ; هر كس(طعام) بخورد با كسى كه نماز نمى خواند گويا هفتاد پيغمبر كشته و گويا هفتاد زناى محصنه كرده از دختران و مادران و عمّه ها و خاله هاى خودش در بيت الحرام».
به بى نماز نبايد كمك كرد
«مَنْ أَعانَ تارِكَ الصَّلوةِ مِثْقالَ مِلْح فَكَأَنَّما زِنى بِأُمّه اَلْفَ مَرَّة; هر كس به بى نماز يك مثقال نمك همراهى كند، گويا با مادرش هزار بار زنا كرده است».
آب و نان به بى نماز نبايد داد
پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «مَنْ أَعانَ تارِكَ الصَّلوةِ بِشَرْبَةِ ماء، فَكَأَنَّما حارِبَ وَ جادَلَ مَعى وَ قالَ مَنْ أَعانَ تارِكَ الصَّلوةِ بِلُقْمَة أَوْ بِكَسْوَة فَكَأنَّما قَتَلَ بِسَبْعينَ نَبيّاً; هر كس به ترك كننده نماز جرعه اى آب يارى رساند گويا با من جنگ و جدال كرده و فرمود: هر كس به تارك الصلوة با لقمه اى يا پوششى كمك كند گويا هفتاد پيغمبر كشته است».
با آن كه آب دادن ثواب بسيار دارد، «مى فرمايد: به بى نماز ندهيد. تمام اينها براى آن است كه او بفهمد و به سوى خدا رود و خود را مستوجب دوزخ نكند.
مرده بى نماز خوار است
صدوق در جامع الاخبار روايت كرده است: قَالَ النَبّى(صلى الله عليه وآله): مَنْ تَرَك الصَّلوةَ ثَلاثَةَ اَيّامِ، فَإِذا لايَغْسُلُ وَ لايَكْفُنُ وَ لايُدَفَّن بَيْنَ قُبُورِ الْمُسْلِمينَ; هر كس سه روز نماز را واگذارد پس چون بميرد غسل داده نشود و كفن نگردد و در بين قبرستان مسلمانان دفن نمى شود و براى اين كه از عذاب او اهل قبرستان ممكن است عذاب شوند).
از دندان بى نماز اهل دريا معذّب شدند
هنگامى كه موسى بن عمران(عليه السلام) بر درياى نيل گذر كرد ديد ماهيان دريا در عذابند از آنها سبب پرسيد. گروهى از ماهيان (به زبان خود) گفتند: در زمان گذشته شخصى بى نماز(در كشتى بود) و به درد دندان دچار شد، لذا آن را كند و به دريا انداخت و يك ماهى از زمانى كه آن را بليعده«كُنّا جَميعاً فِى الْعَذابِ مُشْتَركين; همه ما در عذاب شركت داريم».
از آب روى بى نماز اين فسادها پيش مى آيد:
حضرت عيسى(عليه السلام) به قريه اى گذر كرد كه درختان و نهرهاى بيشمار داشت پس اهل آن قريه حضرت را اكرام و ضيافت كردند و حضرت عيسى(عليه السلام) از حسن سلوك و حُسْن طاعت و احسان ايشان تعجب نمود و از آن جا بيرون آمد. اتفاقاً بعد سه سال ديگر عبور حضرت به آن قريه افتاد ديد تا درختان آن خشك و چشمه هاى آب خراب و بى آب مانده و بناهاى رفيع آن رو به انهدام است، باز حضرت(عليه السلام) به شگفت آمد كه چه باعث شده در اين مدت قليل اين آبادى رو به ويرانى نهاده، پس از ساحت قدس الهى به آن حضرت وحى آمد كه سبب خرابى اين قريه اين بود كه مردى تارك الصلوة داخل آن قريه شد و روى خود را از آب چشمه شسته پس به نحوست آن تارك الصلوة اين قريه ويران شده است. اى عيسى، همان گونه كه ترك نماز باعث ويرانى دين است موجب خرابى دنيا هم مى شود.
از استخوان بى نماز شهرى در عذابند
شخصى به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از تنگدستى شكوه كرد، حضرت فرمود: مگر نماز نمى خوانى؟ عرض كرد: يارسول الله، من در پنج وقت نماز را با شما مى خوانم، حضرت فرمود: شايد روزه نمى گيرى؟ عرض كرد: سه ماه رجب و شعبان و رمضان را روزه مى گيرم، آن جناب فرمود: مگر امر خدا را نهى و نهى او را مبتلا هستى؟ عرض كرد: حاشا، كه خلاف فرموده خدا و جناب شما رفتار كرده باشم، پس آن جناب متغيّرانه سر به جيب حيرت فرو برد ناگاه جبرئيل امين از جانب رب العالمين نازل شد و عرض كرد: يا رسول الله، حق تعالى ترا سلام مى رساند و مى فرمايد: جهت تنگدستى اين مرد آن است كه در همسايگى او باغى است و در آن باغ گنجشكى (عصفورى) در شاخه درختى آشيان كرده و رد آن آشيانه استخوان تارك الصلواتى مى باشد به شومى آن استخوان، اين مرد را فقر و فاقه گرفته است.
پس آن حضرت پيغام بارى تعالى را به آن مرد داد و وى رفت و استخوان را از آشيانه آن گنجشك بيرون كرد و به محلّى دور از منزل خود انداخت پس وسعت عيش و فراخى روزى به او رو آورد. كسى كه نماز را ضايع مى كند مانند تارك الصلوة است.(22)
پی نوشتها:
1. آل عمران، آيه 200.
2. بحار، ج 82 ،ص 319.
3. بحار، ج 82، ص 220، روايت 41، باب 10.
4. تفسير نمونه، ج 9، ص 261ـ269.
5. بحار الانوار، ج 71، روايت 9، باب 65. و همچنين در ج 82 بحار الانوار، ص 200، باب 1، در كافى ج 2، ص 80، روايت 4 هم آمده است.
6. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 252.
7. همان مدرك، جمله 136 و همچنين بحار الانوار، ج 10، ص 99، روايت 1، باب 7، ج 82، ص 308، روايت 5، ص 310.
8. نهج البلاغه،نامه ها، وصيت 47.
9. كافى، ج 3، ص 268، روايت 4 و بحار، ج 42، ص 249، روايت 51، باب 127.
10. بحار، ج 84، ص 317 و 320; كافى، ج 2، ص 386، روايت 9.
11. وسايل الشيعه، ج 3، ص 4 وتفسير نمونه، ج 16، ص 289ـ294.
12. تفسير نمونه، ج 4، ص 105ـ106.
13. روم، آيه 31.
14. بحارالانوار، ج 82، ص 216، روايت 32، باب 1.
15. كافى، ج 2، ص 287، روايت 24.
16. بحار الانوار، ج 82، ص 202، روايت 2.
17. بحار الانوار، ج 69، ص 66.
18. همان مدرك، ج 82، ص 202.
19. بحار الانوار، ج 79، روايت 63.
20. همان مدرك، ص202، روايت 1.
21. بحارالانوار، ج 783، ص 21، روايت 39، باب 6.
22. از بحث تاركين صلوة تا آخر بحث از كتاب كيفر كردار، ج 2، ص 8ـ18 اقتباس گرديده است.
پایگاه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
|