چرا امامان(عليهم السلام) ساده زندگي ميكردند؟
شبهه :
چرا امامان ـ عليهم السلام ـ با اينكه امكانات مي توانستند داشته باشند، ولي ساده زندگي ميكردند؟
پاسخ :
ادله مختلفي در مورد ساده زيستي امامان ـ عليهم السلام ـ وجود دارد ، كه از جمله مي توان به موارد زير اشاره نمود:
1 ـ همگامي با طبقه محروم جامعه:
اميرالمؤمنين - عليه السلام - فرمود: «هنگامي كه رهبر و مقتداي مسلمين، سمت رهبري را عهدهدار شد بايد از حيث پوشاك (زندگي) همچون افراد كم درآمد جامعه باشد.»[1] در واقع ساده زيستي رهبران ديني دو پيامد مثبت دارد و رعايت نكردن آن دو خطر بزرگ دارد. در صورت اول فقير ميتواند با نگاه و تأمل در زندگي حاكمان و رهبران، زندگي آميخته به فقر خويش را به راحتي تحمل كند و احساس تبعيض ننمايد تا زماني كه فقر از همه جامعه زدوده شود، و ثروتمندان جامعه گستاخ نشده و طغيان نمي كنند، و طبيعي است كه در صورت دوم يعني در جامعهاي كه حاكم اسلامي و هيئت حاكمه كاخنشين باشند، انسانهاي فقير ديگر نمي توانند صبر كنند و همچنين ثروتمندان طغيان كرده، گستاخ شده و دست به چپاول مي زنند.
2 ـ اشتغال به رسيدگي امور جامعه:
«معمر بن خلاء» ميگويد: از امام هشتم - عليه السلام - شنيدم كه فرمود: «به خدا قسم اگر به تصدّي رهبري سياسي جامعه دست يابم سختترين غذاها را خواهم خورد، اگرچه قبل از آن از غذاهاي خوب استفاده مي كردم و نيز خشنترين لباسها را خواهم پوشيد گرچه قبل از رهبري مي توانستم از لباس مناسب و خوب استفاده كنم و همچنين به كارهاي مداوم و سخت خواهم پرداخت ولي قبل از تصدّي مسؤوليت استراحت دارم.» [2]
3 ـ دلبستگي به دنيا مبغوض خداست:
در مخالفت انسان با خدا و رسول خدا همين بس كه به امري كه مبغوض و مطرود آنهاست محبت داشته باشند.
اميرمؤمنان علي - عليه السلام - برخورد پيامبر با دنيا را چنين توصيف ميكند:
اگر در ما نبود جز دوستي آنچه خدا و رسول آن را دشمن مي دارد و بزرگ ديدن آنچه خدا و رسول، آن را خُرد و كوچك ميشمارد براي نشان دادن مخالفت ما با خدا كافي بود و سرپيچي ما از فرمانهاي او آشكار مينمود. [3]
پيامبر - صلي الله عليه و اله- ميفرمايد:
ما را با دنيا چه كار باشد حكايت من و دنيا حكايت سواري است كه در روز گرمي درختي برايش به پا شده و او در زير آن درخت خواب كوتاهي نموده، سپس كوچ كرده و آن را واگذاشته است[4].
اي بسا مرد حق انديش و بصير ميشود از كثرت نعمت ضرير[5]
كثرت نعمت گداز از دل برد ناز مي آرد، نياز از دل برد
سالها اندر جهان گرديدهام نم به چشم منعمان كم ديدهام
4 ـ دور ساختن كبر و غرور:
«زيد بن وهب» ميگويد گروهي از اهل بصره به حضور امام رسيدند و مردي از رؤساي خوارج در ميان آنان بود به نام «جعده بن نعجه» نگاهي به لباس علي - عليه السلام- انداخت و گفت: چه چيز تو را از پوشيدن لباس خوب باز ميدارد؟ امام فرمود: اين لباس مرا از كبر و غرور دور ميسازد و براي پيروي مسلمانان از من شايستهتر است.»[6]
5 ـ از باب مواسات و برابري با افراد جامعه:
كفي بك عاراً أن تبيت ببطنه و حولك أكباد تحنّ الي القّد[7]
اين ننگ تو را بس كه شب با شكم سير بخوابي، در حالي كه در اطراف تو شكمهايي گرسنه و به پشت چسبيده باشند. آيا رهبران عدل، بسنده كنند كه نامشان رهبر و پيشوا باشد و در سختيهاي روزگار با مردم خويش شريك نگردند[8]؟ انسان براي چه آفريده شده است؟ اينكه همچون چهارپايان مدتي را در طلب تأمين شكم خويش گذراند و ديگر هيچ؟ از اين زوايه انسان نميتواند هرگونه كه خواست زندگي كند و توجهي به مسؤوليت خود در قبال ديگران و جامعه انساني نداشته باشد. «و يؤثرون علي انفسهم ولو كان بهم خصاصهَ[9]» يعني؛
و ديگران را بر خويش مقدم مي دارند و به آنان ايثار ميكنند در حاليكه خود بر آنچه مي بخشند نيازمندند.
عن النبي - صلي الله عليه و اله- قال: من قضي لمؤمن حاجه كان كمن عبدالله دهراً[10]
كسي كه نياز مؤمني را برطرف كند مثل اين است كه خداوند را براي هميشه عبادت كرده است.
پی نوشتها :
[1] ـ مستدرك الوسايل، ج 1، ص 79.
[2] ـ بحارالانوار، ج 79، ص 314. روايت 25.
[3] ـ نهج البلاغه، خطبه 160.
[4] ـ كافي ، ج 2، ص 134.
[5] ـ ضرير: كور، نابينا، فرهنگ معين، ج 2، ص 2188 و يا ضرر ديده ، و اين معني اولي است.
[6] ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 96.
[7] ـ شرح ابن ابي الحديد، ص 288.
[8] ـ نهج البلاغه، نامه 45.
[9] ـ سوره حشر، آيه 8.
[10] ـ بحارالانوار، ج 74، ص 302.