براي رسيدن به ارزش ها، بهتر است پلوراليسم را بپذيريم
شبهه :
جامعه اي که بر اساس پلوراليسم و کثرت گرايي شکل گرفته باشد ارزش هاي مثبتي را در خود دارد که در جامعه اسلامي نيست و براي رسيدن به اين ارزش ها بهتر است پلوراليسم را بپذيريم.
پاسخ :
نتايج مثبت پلوراليسم ديني:
1 ـ همزيستي مسالمت آميز پيروان اديان:
ادعا شده كه يكي از نتايج مثبت «پلوراليسم ديني» مدارا و همزيستي مسالمت آميز پيروان اديان و مذاهب مختلف در يك جامعه است، يعني در مقام عمل، همه به صورت مسالمت آميز، با صلح و صفا در كنار هم زندگي كنند، به يكديگر احترام گذارند و عملاً با هم درگير نشوند. اين گونه «پلوراليسم ديني» قبل از آن كه از سوي طرفداران اين نظريه مطرح شود به شكل كامل تر و منطقي در دين اسلام و سيره ي پيامبر اكرم و پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ وجود داشته است، چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: «و لا ينهكم الله عن الذين لم يُقاتِلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبَرُّوهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين؛[1] خدا شما را از نيكي كردن و رعايت عدالت نسبت به كساني كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند نهي نمي كند، چرا كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد.»
2 ـ گفتگوي بين اديان:
براساس اين روش، متدينان با روشي عقلي و منطقي و خردپذير، بايد به بررسي اصول ديني تمام اديان بپردازند و با ضوابط معرفت شناسي و منطقي به ساير اديان گوش فرا دهند، تا به دين صحيح نايل آيند. اين مطلب مورد تأييد قرآن كريم قرار گرفته است، چنان كه مي فرمايد: «فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه»[2] همان كساني كه سخنان را مي شنوند و از نيكوترين آن پيروي مي كنند...»
سيره ي پيامبر اكرم و پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ آن بوده كه در اين باره پيش قدم بوده و با انجام مناظرات و سعه ي صدر، اخلاق نيك و جدال احسن، احترام به آراء مخالفان و... اين مطلب را مورد تأييد قرار داده اند.[3]
3 ـ نجات اكثريت:
از جمله نتايج مثبت، كه براي پلوراليسم ديني ادعا شده است، نجات يافتن افراد بيشتر و اكثريت مردم مي باشد، در حالي كه مي توان گفت: گرچه يك دين حق است، ولي خداوند متعال در قيامت افراد زيادي را كه مقصر نبوده و حتي تابع و اهل اديان ديگر بوده اند و به تعبيري جز مستضعفان فكري هستند را مورد بخشش قرار مي دهد. پس مسأله ي بخشش و نجات افراد بيشتر، بدون تكيه بر پلوراليسم ديني و اعتقاد به آن، قابل تحقق است.[4]
بنابراين؛ روشن شد كه بدون پلوراليسم ديني نيز مي توان به نتايج مثبت آن دست يافت.
ب) تفاوت هاي جامعه اي كه در آن «پلوراليسم ديني» پذيرفته شده با جامعه ي اسلامي:
1 ـ جوامعي كه پلوراليسم ديني را پذيرفته اند، به دنبال مسايل مشترك هستند:
اين ديدگاه از طريق نسبيّت گرايي، خودنمايي مي كند و در جوامع به اصطلاح «پلوراليستي» از يك سو با اطلاق گرايي و طردگرايي مخالف اند و از سوي ديگر به جهت دگرگوني هاي تاريخي، معتقدند كه همه چيز از جمله پديدارهاي فرهنگي، آراء و نظريات ديني و اخلاقي، وسيله ي نجات و فلاح را در اختيار انسان مي نهند، پس به اختلاف ها و راه هاي متفاوت يكديگر نبايد انديشيد، بلكه بايد به مسايل مشترك خود توجه نمود و از اختلاف پرهيز كرد. اين رويكرد، در جامعه اسلامي نمي تواند جايگاهي داشته باشد، زيرا اگر اين جوامع به تحول تاريخي همه پديده ها و نيز نسبيت واقعي و خارجي گرايش دارند، پس نبايد به مقوله اي به نام نجات و رستگاري اعتقاد داشته باشند، در حالي كه اين عناصر هدف تمام متدينان است. از طرفي، اگر همه ي پديده هاي عالم، متحول و متغير باشند پس چگونه ممكن است يك يا چند امر مشترك و ثابت در همه ي اديان پيدا كرد؟ افزون بر اين، تحول عمومي ميان پديده ها مورد پذيرش هيچ انديشمند واقعيت گرايي نيست، چون در غير اين صورت، اولين پديده اي كه با اين نظريه ذبح مي شود، نظريه ي نسبي گرايي صاحبان اين رويكرد است كه تحول آن را به اثبات تبديل مي كند.[5] مهم تر از هر چيز، آيات قرآن كريم، اعتقاد به شكاكيّت و نسبيّت را نفي مي كند و رسيدن به حق را امكان پذير مي داند، چنان كه مي فرمايد: «و اذا قيل انّ وعد الله حق و الساعه ان نظنّ الا ظنّا و ما نحن بمستيقنين»[6] و هنگامي كه گفته مي شد: «وعده ي خداوند حق است، و در قيامت هيچ شكي نيست»، شما مي گفتيد: «ما نمي دانيم قيامت چيست؟ ما تنها؟ گماني در اين باره داريم، و به هيچ وجه يقين نداريم.» سيره پيامبر اكرم و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ نيز عقيده به شكاكيت و نسبيت را نفي مي كند.
2 ـ وحدت جامع و كامل دين:
براساس اين كاركرد، در جامعه ي تكثّرگرا، ضرورت دين در وجود گوهر دين قابل پذيرش و تكثّر اديان براي پديدار گشتن جامع و كامل وحدت متعالي دين، ضرورت دارد، زيرا هر دين خاص بخشي از ذات و گوهر دين ازلي و ابدي را تجسم مي بخشد.
اين بخش نيز گرفتار اشكالاتي است از جمله:[7]
اگر اديان، گوهر واحدي داشته باشند، ضمانتي ندارد و آن گوهر واحد نيز قابل كشف نيست، از طرفي، اگر وجود صدف براي اديان ضرورت نداشته باشد، گوهر اديان نيز نمي تواند تداوم يابد، يعني گرچه تمايز صدف و گوهر اديان را بپذيريم، ولي نمي توان ضرورت وجود صدف را انكار كرد، چون هر انسان متديني اگر قرار باشد به گوهر دين خود نائل آيد، به ناچار از طريق صدف به آن مي رسد.
بنابراين؛ اين رويكرد به خواسته ي «پلوراليسم« تحقق نمي بخشد، زيرا هر ديني به ناچار به انحصار صدف و گوهر خود فتوا مي دهد. [8]
3 ـ حجيّت مطلق و منحصر به فرد، در هيچ ديني وجود ندارد:
در جوامعي كه نظريه ي «پلوراليسم ديني» حاكم است، در تجارب ديني بشر،سه عنصر عمده در كار است كه عبارت اند از: عنصر رازگونه، عنصر عرفاني و عنصر پيامبرانه، كه اگر اين سه عنصر هماهنگ و متّحد شوند، چيزي به نام «دين روح عيني» فراهم مي آورند و اين همان مطلوبي است كه اديان در طلب آنند، و در هر دين تاريخي،تنها بخشي از آن به ظهور رسيده است، پس حجيّت مطلق و منحصر به فرد، در هيچ دين خاصي وجود ندارد.[9]
به نظر مي رسد كه اين ويژگي نيز در جامعه ي اسلامي جايگاهي ندارد،زيرا همان گونه كه تفاسير مختلف تجربه ي ديني از فرهنگ، سنّت، اوضاع اجتماعي و روح افراد متأثر است. حقيقت تجربه ي ديني كه براي تجربه گر پديد مي آيد نيز از عوامل مذكور تأثير مي يابد و در نتيجه، تجربه هاي ديني همانند تفاسير آن ها متفاوت و مختلف خواهند بود. اگر هر ديني تنها به بخشي از روح عيني نايل مي آيد، چگونه و با چه روشي وجود آن حقيقت اثبات مي شود و مي توان گفت كه هر ديني به بخشي از آن رسيده است؟ شايد در واقع هر يك از اديان به واقعيتي مستقل از دين ديگر نايل شده باشد، پس اين ادعا كه تمام اديان به بخش هاي مختلف يك حقيقت رسيده اند، بدون دليل است.[10]
اين ره يافت، به مشتركات ميان اديان در امور مربوط به عالم ناسوت و نيز مسائل و مشكلات مربوط به انساني كردن شرايط زندگي در جهان كنوني، التفات دارد، به تعبير ديگر اديان در امور مربوط به دنيا، چه وجود مشتركي دارند و براساس اين رويكرد به مباحث عالم لاهوت و زندگي آن جهان نبايد توجه كرد.
اين كاركرد نيز، چنگي به دل نمي زند؛ زيرا اكثر اديان، به خصوص اديان آلماني به حيات پس از مرگ و عالم لاهوت عنايت فوق العاده اي دارند به گونه اي كه برخي آن را گوهر دين شمرده اند.[11]
4 ـ پيام هاي اديان، همه داراي معناي واحدي هستند:
طبق اين رويكرد، اديان الهي همگي داراي پيام هاي واحدي هستند، و اساساً اديان سخن يكديگر را نقض نمي كنند، و مردم مي توانند با اديان مختلف به يك نتيجه برسند!
اين ويژگي نيز مفيد نيست، زيرا نوعي عدم توافق جدي ـ حتي ميان يهوديان و مسيحيان ـ وجود دارد و اختلاف هاي ديني به دو دسته ي عقيدتي و بنيادين ديني تقسيم مي شود، بخش اول از اختلافات ديني از اين نوع است كه محمولات مختلف به يك موضوع واحد نسبت داده مي شود.
بخش دوم آن است كه موضوعات مختلف به يك محمول مرتبط، مانند اختلافي كه بين دو گزاره ي «خداوند مبدأ هستي است» و «طبيعت مبدأ هستي است» وجود دارد و معتقدان به آن، آن ها را به موحد و غير موحد تقسيم مي كنند.[12]
5 ـ محور بودن ايمان گرايي به جاي شريعت مداري:
ويژگي ديگر يك جامعه ي «پلورال» اين است كه شريعت گرايي جاي خود را به ايمان گرايي بدهد، زيرا وقتي در جامعه اي سازمان ها و نهادهاي ديني به وجود آمدند، سيستم هاي عقيدتي و عملي در شكل هاي دگم و بسته، در قالب قوانين خشك و شعائر و آداب جامعه ي بسته اي را به وجود مي آمدند و مانع از انعطاف پذيري مي شوند و به نفي ديگران مي انجامد، ولي مراد از ايمان ديني تجربه اي سيّال است و به نفي ديگران نيز نمي انجامد.
اين خاصيّت «پلوراليسم» نيز دچار اشكالاتي است. زيرا اگرشريعت را به صورت آداب و رسوم و سيستم نظام ضد عقيدتي و اجتماعي نتوان ارائه كرد و به صورت سيّال و سازگار با تجربه ي ايماني و ديني باشد، اين صورت سيالي كه دين پيدا كرده، متناسب با جامعه و فرهنگي است كه از آن ها تأثير پذيرفته و باعث سيلان او شده است، و به طبع آن، دين با تجربه ي ديني كه در آن جامعه تولد يافته سازگاري مي يابد و چون جوامع و فرهنگها مختلف هستند. به ناچار اديان و تجارب ديني آن ها نيز، تفاوت پيدا خواهند كرد، آن گاه به آغاز نزاع بر مي گرديم، يعني سخن از سعادت و وصول به حقيقت پيش مي آيد كه از آنِ كدام تجربه ي ديني و دين است؟
6ـ تمام اديان بدون هيچ تفاوتي بر حقّند:
يكي ديگر از ويژگي هاي جوامع «پلوراليستي» بر حق دانستن همه ي اديان آسماني، بدون هيچ گونه تفاوتي ميان اسلام، مسيحيت، يهوديت و... و حتي وسيع تر، يعني تمام مكاتب آسماني و غير آسماني از قبيل بوداييزم، هندوييزم، ماركسيسم و... تضمين كننده سعادت بوده و حقانيت و رسميت دارند!
اين ويژگي، بحران منطقي و عقلي صريحي در بر دارد؛ اجتماع نقيضين و ضدّين ـ كه هر دو محال هستند را توصيه مي كند! چون انسان با پذيرش حقانيت توحيد در اسلام و تثليث در مسيحيت و الوهيت در برهما و بودا، به نوعي تناقض گويي صريح و آشكار مي رسد،[13] افزون بر اين منظر درون دين نيز آيات و روايات اسلامي، به صراحت و صددرصد با آن مخالفند.[14]
نتيجه گيري:
نتايج مثبت پلوراليسم ديني، تنها مدارا و همزيستي مسالمت آميز پيروان مذاهب و اديان در كنار يكديگر و نظريه ي نجات اكثريت و همچنين در عرصه ي گفتگوي اديان رويكردي مثبت از پلوراليسم ديني ديده مي شود، ولي اين نتايج مثبت به شكل كامل و منطقي در آيات قرآن كريم و متون ديني و سيره ي پيامبر اكرم و پيشوايان معصوم ـ عليهم السلام ـ مطرح شده است و اهل بيت عليهم السلام همواره در اين عرصه، با انجام مناظرات و با سعه ي صدر مدارا، اخلاق نيكو و حلال احسن اين كاركردها و نتايج مثبت پلوراليسم را تحقق بخشيده اند. ساير ويژگي هاي پلوراليسم، اصولاً با مباني اسلامي مطابقت ندارد و جامعه ي اسلامي نيز. نيازي به ياري جستن از ويژگي هاي نظريه ي پلوراليسم ديني ندارد.
پی نوشتها:
[1]- سوره ي ممتحنه، آيه ي 8.
[2] - سوره ي زمر، آيه ي 17، 18.
[3]- ر. ك: كلام جديد، همان، ص 172.
[4]- براي آگاهي بيشتر ر. ك: علامه شهيد مرتضي مطهري، عدل الهي، انتشارات صدرا، ص 289، 346.
[5]- ر. ك. كلام جديد، همان، ص 170.
[6]- سوره ي جاثيه، آيه ي 32.
[7]- ر. ك. علي رباني گلپايگاني، كتاب نقد، همان، ص 135، 136.
[8]- ر. ك. كلام جديد، همان، ص 177، 178.
[9]- ر. ك. كتاب نقد،همان، ص 90.
[10]- ر. ك. كلام جديد،همان، ص 176، 179.
[11]- ر. ك. همان، ص 179، 180.
[12]- ر. ك. علامه مرتضي مطهري، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 3، ص 160، كلام جديد، همان.
[13]- ر. ك: كلام جديد، همان، ص 188.
[14]- ر. ك: عدل الهي، همان، ص 268.