چرا شيعيان بيعت با ابوبكر را معصيت و كفر ميدانند؟
شبهه :
چرا شيعيان بيعت با ابوبكر را معصيت و كفر ميدانند؟ در حالي كه همهي مسلمين و تمامي صحابه با خليفهي مسلمين ابابكر بيعت كردند و به ايشان ايمان آوردند اين در حالي است كه خليفهي مسلمين با اتفاق نظر مسلمين تعيين شد و اين تعيين در حقيقت انتصاب رسمي ميباشد و مخالفت با آن جايز نميباشد؟
پاسخ :
جواب اين مطلب چند قسمت دارد كه به طور مجزا به آن پرداخته ميشود.
اولاً : شيعيان هيچ وقت بيعت با ابوبكر را كفر ندانسته و نميدانند، و كافر به كسي اطلاق ميشود كه شهادتين نگفته باشد، ميدانيم كه همهي مسلمانان كه به اين نام ناميده ميشوند (مسلمان)، چه شيعه و چه فرقههايي كه از آن منشعب شده باشند. غير از غلاة ـ كه در بارهي ائمه ـ عليهم السلام ـ غلو نموده و مقام آنها را در حد پرستش خداوند ارتقاء ميدهند كه شرك به خداوند است ـ اهل توحيد و اسلام هستند و علماي شيعه بيعت با ابوبكر را كفر نمي دانند و احكامي كه به كفار بار ميشود و طبق آن با كفار معاشرت ميكنند با اهل سنت اينگونه برخوردي ندارند، و حتي فقهاي بزرگ شيعه چون امام خميني (ره) و ديگران نماز خواندن با آنها و شركت در نماز جماعتشان را براي حفظ وحدت اسلامي و مصالح ديني لازم دانستهاند. و اينكه شيعيان بيعت كنندگان با ابوبكر را كافر ميدانند، بهتان به شيعه است.
اما در مورد اينكه معصيت باشد بيعت با ابوبكر، اين ديدگاه در شيعه وجود دارد و فرق بين معصيت و كفر زياد است و قياس بين اين دو مع الفارق است اما اينكه شيعه اين بيعت را معصيت ميداند به اين دليل است كه شيعه معتقد است، بيعت كنندگان ميدانستند پيامبر (ص) كسي را جانشين خود قرار داده است و با علم به اين تعيين، آنها اين واقعه را عملاً مورد انكار قرار داده و به سفارش پيامبر عمل نكردند و دستور پيامبر (ص) را ناديده گرفتند و اين عمل از نظر قرآن معصيت است.[1]
اگرچه اين كار آنها به جاهاي باريك ميكشد اگر بحث كلامي مطرح كنيم بايد از آنها و علماي بزرگ برادران اهل سنت سؤال شود و اساساً آنها از خودشان سؤال كنند و فكر كنند كه چرا پيامبر حق انتخاب جانشين نداشته باشد و اصلاً به فكر انتخاب جانشين نباشد و اين امر مهم را بدون روشن كردن آيندهي آن رها كند ولي خليفهي اول جانشين انتخاب كند؟ نعوذ بالله پيامبر (ص) به اندازهي مردم و صحابه و خليفهي اول از ابعاد قضيه اطلاع نداشتند؟ يا اينكه به سرنوشت امّت خود اهميّت نميدادند و دلسوزي نمينمودند؟ در حالي كه قرآن صريحاً از سعي و تلاش پيامبر در راه اجراي اسلام و گسترش آن ياد ميكند و از نگراني پيامبر نسبت به ايمان نياوردن مردم خبر ميدهد.[2] و اگر انتخاب خليفه با اتفاق صحابه بود چرا در خليفهي دوم و سوم عملي نشد؟ و خليفهي دوم را خليفهي اول انتخاب كرد و خليفهي سوم را شوراي شش نفره؟ به نظر شما اين نوع از انتخاب مورد تأييد خداوند است؟
پس در صورتي كه قبول كنيم پيامبر جانشيني انتخاب كرده است ولي بعد از او به انتخاب او توجهي نكردند. اثبات نسبت معصيت به خلفا و صحابه كاري آسان است و در صورتي كه بگوييم انتخابي در كار نبوده است از طرف پيامبر بايد خليفه اول هم كه جانشين پيامبر شده بود مثل او عمل ميكرد و هرگز كسي را انتخاب نمي كرد و به عهدهي صحابه و مسلمانان ميگذاشت. آيا پيامبر نسبت به حفظ دينش داناتر بود يا خليفهي اول و دوم و سوم؟ و آيا پيامبر از هر لحاظ بالاتر از آنها بود يا آنها آگاهتر از پيامبر بودند؟ در هر صورت اين مسئله دچار تناقض خواهد شد. اگر بگوييد پيامبر انتخاب كرد و آنها معصيت نمودند بعد از پيامبر هيچ گونه تناقض و مشكل پيش نميآيد.
در قسمت دوم كه ادعا شده است همه مسلمين و تمامي صحابه با خليفهي مسلمين بيعت كردند و ايمان آوردند، اين مطلب بر اساس شواهد و اسناد تاريخي صحيح نيست، به دلايل ذيل :
اولاً : چون همهي مسلمين در مدينه نبودند و بلكه در شهرهاي اطراف سرزمين بزرگ حجاز بودند و به اين زودي خبر رحلت پيامبر (ص) به آنها نرسيده بود تا فوراً در مدينه اجتماع كنند و به انتخاب خليفه اقدام نمايند.[3]
ثانياً : اگر هم در مدينه بوده باشند بر فرض محال در سقيفه نبودند بلكه عدهاي از آنها در مراسم تجهيز پيامبر بودند. در مورد صحابه پيامبر نيز اين دو مورد صادق است كه آنها هم، در مدينه كه نبودند بلكه در سقيفه نيز حاضر نبودند براي نمونه علي (ع) و ابن عباس و زبير و خيلي از صحابهي بزرگ اصلاً در سقيفه حاضر نبودند بلكه بعداً نيز بيعت نكردند و تا مدتها بدون بيعت بودند،[4] اگر اتفاق مسلمين بر بيعت با ابوبكر بود اهل رده چرا بر عليه ابوبكر قيام نمودند؟[5] و با او جنگيدند مشكل آنها تنها ارتداد نبود و اساساً علت ارتداد و مدعيان نبوت از همين نشأت گرفته بود و آنها ميديدند هر كس براي خود يك تشكيلات درست كرده است و آنها نيز اقدام به مخالفت نمودند.
اما اين مطلب كه مردم به ابوبكر ايمان آورده باشند، صحيح نيست، چون مردم به پيامبر ايمان آوردند و مسلمان شدند و در بارهي خلافت، اين حرف درست نيست چون ايمان قبل از انتخاب ابوبكر به پيامبر بود و اينها جمعي از مسلمانان مؤمن به پيامبر بودند كه خليفه را انتخاب نمودند و در انتخاب خليفهي اول و نه خليفهي دوم و نه سوم و حتي نه، در انتخاب و بيعت با امام علي (ع) هرگز اتفاق تمام مسلمين حاصل نشده است.[6] و چنين اتفاقي در بين مسلمين بعداً نيز روي نداده است.
پی نوشتها:
[1] ـ آيهي 36 سورهي احزاب «... ومن يعصِ الله و رسوله فقد ضلَّ ضلاً مبيناً.
[2] ـ سورهي طه، آيهي اول «ظله ما انزلنا هذا القرآن ليتشقي.».
[3] ـ تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 522. داستان سقيفه بني ساعده و بيعت با ابوبكر ، يعقوبي مينويسد كه بني هاشم در سقيفه نبودند «... براء بن عازب آمد و در خانه بني هاشم را كوبيد و گفت: اي گروه بني هاشم با ابوبكر بيعت شد. پس بعضي از ايشان گفتند با اينكه ما به محمد (ص) سزاوارتريم، مسلمانان با نبودن ما كاري انجام نمي دهد . عباس گفت: «فضل بن عباس كه زبان قريش بود گفت.» در ص 523 در ادامه چنين مينويسد: «.... و گروهي از مهاجرين و انصار از بيعت با ابيبكر سرباز زدند و به علي پيوستند» يعقوبي اسامي همهي آنها را در ص 524 مينويسد.
[4] ـ دينوري، الامامه و السياسه، ص 33 ـ 21 و مسعودي، مروج الذهب، ج 1، ص 657 ـ ابن امحشم، الفتوح ، ص 8 ـ 7 «مخالفت امام علي با بيعت.»
[5] ـ تاريخ مسعودي، مروج الذهب، ج 1، ص 656 ـ الفتوح ابن احثم، ص 9 بحث ارتداد.
[6] ـ مثلاً در بارهي بيعت بعضي با علي ـ عليه السلام ـ كه حاضر به بيعت نشدند و علي ـ عليه السلام ـ با آنها كاري نداشت و اجبار ننمود مثل عبدالله بن عمر.