0

سیره امام سجاد (علیه السلام)درکلام مقام معظم رهبری(دامت برکاته)

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

سیره امام سجاد (علیه السلام)درکلام مقام معظم رهبری(دامت برکاته)

سیره امام سجاد (علیه السلام)درکلام مقام معظم رهبری(دامت برکاته)

سیره امام سجاد (علیه السلام)درکلام  مقام معظم رهبری(دامت برکاته)

در این مقاله به سیره امام سجاد از منظر مقام معظم رهبری(دامت برکاته) می پردازیم.


استخراج سیره در پرتو استراتژی

‏1. بیان و نگارش سیره امام سجاد علیه السلام بسی دشوار است زیرا برخی از ‏نویسندگان و مورخان، ذهن مردم را آشفته كرده و چنین القاء كرده‏اند كه آن امام بزرگوار ‏علیه السلام در گوشه‏ای نشست و به عبادت پرداخت و كاری به سیاست نداشت! ‏


این مطلب از القاب و تعبیراتی كه درباره آن بزرگ مرد الهی به كار می‏برند، پیداست مثلا ‏می‏گویند «امام زین‏العابدین بیمار» در حالی كه ایشان هم - مثل هر انسان دیگری - چند ‏روزی در مدت عمرش مریض شد و این بیماری در محرم سال 61 هجری واقع شد تا آن ‏جناب در واقعه عاشورا وظیفه دفاع و جهاد نداشته باشد. با این تدبیر الهی، 34 یا 35 ‏سال پس از شهادت امام حسین علیه السلام زنده ماند و سالم و پرنشاط مسئولیت ‏امامت امت را برعهده گرفت و شیعه را در دشوارترین دوران هدایت كرد. ‏


‏2. سیره امام زین‏العابدین علیه السلام چیست؟ اگر حوادث جزئی زندگی ایشان را ‏گردآوری كنیم آیا می‏توانیم به سیره آن حضرت دست‏یابیم؟ نه! هرگز! سیره هركسی به ‏معنای واقعی كلمه آنگاه روشن می‏شود كه جهت‏گیری كلی (استراتژی) او معلوم گردد. ‏آن وقایع جزئی (تاكتیك‏ها) در پرتو جهت‏گیری كلی (استراتژی) معنا پیدا می‏كند و تحلیل ‏می‏شود. بدون شناخت آن جهت‏گیری كلی، نه تنها سیره امام علیه السلام روشن ‏نمی‏گردد بلكه حوادث جزئی نیز بی‏معنا یا دارای معنای نادرست می‏شود. ‏


‏3. پس از صلح امام حسن مجتبی علیه السلام - كه در سال چهلم هجری اتفاق افتاد - ‏برنامه همه امامان علیهم السلام فقط این نبود كه احكام الهی را بیان كنند بلكه همگی ‏در صدد بودند كه مقدمات تشكیل حكومت اسلامی به شیوه تشیع علوی را فراهم كنند. ‏این مطلب به روشنی در زندگی و سخنان امام مجتبی علیه السلام دیده می‏شود. امام ‏حسن علیه السلام پس از صلح با معاویه در پاسخ به معترضان می‏فرمود: «و ان ادری ‏لعله فتنة لكم و متاع الی حین‏» (انبیاء/111) این به روشنی می‏رساند كه حضرت در انتظار ‏آینده‏ای است و آن آینده، براندازی حكومت غیر اسلامی و ظالمانه و تاسیس حكومت ‏اسلامی و عادلانه است; به این جهت‏به این افراد معترض می‏فرماید: شما از فلسفه ‏صلح خبر ندارید. چه می‏دانید شاید مصلحتی در كار باشد. در آغاز صلح، دو نفر از سران ‏شیعه (سلیمان بن صرد و مسیب بن نجیه) به همراه عده‏ای از مسلمین به حضور امام ‏مجتبی علیه السلام رفتند و گفتند: ما نیروی زیادی از خراسان و عراق و... داریم و ‏حاضریم معاویه را تا شام تعقیب كنیم. حضرت آنان را در خلوت به حضور پذیرفت و با آنها ‏گفتگو كرد. پس از آنكه بیرون آمدند، آرام شده بودند و نیروهایشان را رهاكردند و پاسخ ‏روشنی نیز به همراهانشان ندادند. بنابر تحلیل دكتر طه حسین، در این دیدار; زیربنای ‏تشكیلات عظیم شیعی به وجود آمد. هرچند زمینه مساعد نبود و مردم رشد چندانی ‏نداشتند و تبلیغات دشمن بسیار بود اما امام مجتبی علیه السلام با تمام این اوصاف، در ‏مدت ده سال به تعلیم و تربیت و پرورش نیروهای انسانی همت گمارد و آن شیعیان با ‏شهادت خود و با سخنان مخالفت‏آمیز خود، دستگاه معاویه را تضعیف كردند. ‏


‏4. پس از آن، نوبت‏ به امام حسین علیه السلام رسید. آن بزرگوار هم روش امام مجتبی ‏علیه السلام را تا ده سال ادامه داد تا آنكه معاویه مرد و شرایط تغییر كرد و واقعه عاشورا ‏روی داد. نهضت‏حسینی علیه السلام قیامی بسیار مفید و سازنده آینده اسلام بود و ‏هیچ راه درستی بجز آنكه امام حسین علیه السلام در آن اوضاع انجام داد، وجود نداشت. ‏اما اگر آن شرایط پیش نیامده بود و امام حسین علیه السلام در آن واقعه شهید نمی‏شد، ‏احتمال زیادی وجود داشت كه حكومت اسلامی - شیعی تشكیل شود. به این معنی در ‏روایتی اشاره شده است: ابوحمزه ثمالی - بنابر نقل كلینی در اصول كافی - می‏گوید: ‏


‏«سمعت اباجعفر علیه السلام یقول: یا ثابت ان‏الله تبارك و تعالی قد كان وقت هذا الامر ‏فی السبعین فلما ان قتل الحسین صلوات الله علیه اشتد غضب الله تعالی علی اهل ‏الارض فاخره الی اربعین و مائة فحدثناكم فاضعتم الحدیث و كشفتم حجاب السر (قناع ‏السر) و لم یجعل الله له به بعد ذلك وقتا عندنا «و یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام ‏الكتاب.» بعد ابوحمزه ثمالی می‏گوید: ‏


حدثت‏ بذلك اباعبدالله علیه السلام فقال: كان كذلك. ‏


در اغلب روایاتی كه تعبیر «هذا الامر» آمده، مقصود حكومت و ولایت اهل‏بیت علیهم ‏السلام است و در برخی موارد به معنی قیام است نه حكومت. در این روایت، منظور از ‏‏«هذا الامر»، تشكیل حكومت اسلامی امامان اطهار علیهم السلام است. خدای متعال ‏برای حكومت اهل بیت علیهم السلام سال هفتاد هجری را معین كرده بود اما وقتی امام ‏حسین علیه السلام به شهادت رسید، خشم خدا بر اهل زمین شدید شد و آن تاریخ تا ‏سال صد و چهل (هشت‏سال قبل از شهادت امام صادق علیه السلام) به تأخیر افتاد، و ‏چون بنی عباس به خاطر دنیا و هوای نفس از هر شیوه‏ای بهره گرفته و زمینه لازم را از ‏بین بردند، آن وقت موعود به تأخیر افتاد و دیگر وقتی تعیین نشد. این روایت را ابوحمزه ‏ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل كرده و امام صادق علیه السلام نیز آن را تایید كرده ‏است. ‏


‏5. بنابر آنچه گذشت، هدف كلی و استراتژی امامان معصوم علیهم السلام تشكیل ‏حكومت اسلامی به شیوه خاص اهل‏بیت علیهم السلام بود. بعد از شهادت سیدالشهدا ‏علیه السلام امام زین‏العابدین علیه السلام نیز همین هدف و خط مشی كلی را ادامه ‏دادند. تمام عملكرد امام سجاد در دوره امامتش (از عاشورای سال 61 هجری تا شهادت ‏در سال 94 هجری) باید بر اساس این خط كلی و اساسی تبیین و تحلیل و تفسیر شود. ‏امام سجاد علیه السلام برای این هدف مقدس، یعنی تشكیل حكومت‏خدا بر روی زمین و ‏عینیت‏بخشیدن به اسلام، بیش از سی سال، انواع تاكتیك‏ها و موضع‏گیریهای گوناگون را ‏به كار برد و با سیاست و درایت و شجاعت و دقت و لطافت، آگاهانه برای تامین آن هدف ‏كلی كوشید. ‏


‏6. زندگی امام سجاد علیه السلام بعد از عاشورا را می‏توان به دو بخش تقسیم كرد: ‏

اول- دوره حماسه ساز اسارت‏


دوم- دوره بعد از اسارت‏


امام زین‏العابدین علیه السلام در دوره اول كه دوره‏ای پرهیجان و عبرت‏انگیز بود، همانند ‏قهرمانی بزرگ با گفتار و رفتارش حماسه آفرید و همچون یك انقلابی پرخروش، به ‏دشمنان مقتدر خود، در برابر همه، پاسخ‏های دندان شكن و پرخاشگرانه داد. در كوفه در ‏مقابل عبیدالله بن زیاد - آن وحشی خونخواری كه از شمشیرش خون می‏ریخت و ‏سرمست‏باده غرور بود - آنچنان سخن گفت كه ابن زیاد دستور داد: او را بكشید! و اگر ‏دفاع جانانه حضرت زینب علیها السلام نبود و اینكه باید اینها را به عنوان اسیر به شام ‏می‏بردند، به احتمال زیاد مرتكب قتل امام سجاد علیه السلام نیز می‏شدند. ‏


در بازار كوفه، همصدا و همزمان با عمه‏اش زینب و با خواهرش سكینه سخنرانی كرد و ‏مردم را به هیجان آورد و حقایق را آشكار ساخت. در شام، چه در مجلس یزید و چه در ‏مسجد، در برابر انبوه جمعیت جنایت‏های دستگاه حاكم و حقانیت اهل بیت علیهم ‏السلام برای امامت و خلافت را روشن كرد و به مردم هشدار داد. ‏


دوره دوم (دوره بعد از اسارت) كه بسیار طولانی (بیش از سی سال) است، بنای امام ‏سجاد علیه السلام بر تلاش‏های زیربنایی و ملایم و حساب شده و آرام بود. این ‏پرسیدنی است كه: چرا امام سجاد علیه السلام در دوره اول، آنقدر انقلابی و ‏پرخاشگرانه ظاهر شد و در دوره دوم، نرم و آرام و ملایم و با تقیه؟ ‏


پاسخ آن است كه: دوره بسیار كوتاه و سرنوشت‏ساز اول، فصلی استثنایی است كه باید ‏زمینه تلاش‏های آینده را برای حكومت الهی و اسلامی فراهم كند. در كوفه و شام امام ‏سجاد علیه السلام باید آنچنان تند و برنده و تیز و صریح، مسائل را بیان كند كه پیام ‏اصلی «عاشورا» هرگز فراموش نشود و مردم بدانند كه چرا امام حسین علیه السلام به ‏شهادت رسید. نقش امام سجاد علیه السلام در این سفرها، نقش حضرت زینب علیها ‏السلام بود; یعنی پیام رسانی انقلاب حسینی علیه السلام. ‏


حضرت زینب علیها السلام، فاطمه صغری علیها السلام، سكینه علیها السلام، و تك تك ‏اسیران - هركس به قدر توان خویش - پیام آور حماسه حسینی علیه السلام‏بودند. ‏


دوره بلند و سرنوشت‏ساز دوم، هنگامی آغاز شد كه امام سجاد علیه السلام در مدینه ‏به عنوان شهروندی محترم مشغول زندگی شد و كارش را از خانه پیامبر صلی الله علیه و ‏آله وسلم و حرم او آغاز كرد. ‏


‏7. بعد از عاشورا، در سراسر جهان اسلام به خصوص در حجاز و عراق، حالت ‏رعب و وحشتی میان شیعیان به وجود آمد زیرا احساس شد كه حكومت ‏یزید ‏آماده است ‏برای تحكیم حكومت‏خودش، حتی فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله ‏وسلم را نیز بكشد. این رعب و هراس با وقوع چند حادثه دیگر از جمله واقعه ‏حره كامل شد و اختناق شدیدی به وجود آمد. امام صادق علیه السلام فرمود: ‏‏«ارتد الناس بعد الحسین علیه السلام الا ثلاث ثم ان الناس لحقوا و كثروا» ; ‏مردم پس از امام حسین علیه السلام مرتد شدند مگر سه نفر، و در روایتی پنج ‏نفر و در روایتی دیگر هفت نفر ذكر شده است. و سپس بعد از مدتی مردم به ‏تدریج ملحق و زیاد شدند. ابو عمر مهدی از امام سجاد علیه السلام نقل ‏می‏كند كه او فرمود: «ما بمكة و المدینة عشرون رجلا یحبنا; (1) در سراسر مكه ‏و مدینه حتی بیست نفر نیست كه دوستدار ما اهل بیت علیهم السلام باشد.» ‏در این اوضاع، طرفداران ائمه اطهار علیهم السلام، پراكنده، مأیوس و مرعوب ‏بودند و امكان حركت جمعی از دست رفته بود.‏


هدف نهایی امام سجاد علیه السلام

• تشكیلات پنهانی شیعه:

بعد از شهادت امام حسین علیه السلام تا قبل از واقعه ‏حره، هرچند مردم مرعوب شدند اما چنان نبود كه به كلی نظام تشكیلات پیروان اهل ‏بیت علیهم السلام به هم بریزد زیرا در تاریخ بعد از عاشورا، حركاتی ثبت‏شده است ‏كه حاكی از وجود تشكیلات شیعه است. البته منظور از تشكیلات پنهانی شیعه، ‏تشكیلات منسجم امروزی نیست‏بلكه مقصود پیوندهای عمیق اعتقادی است كه ‏مردم را به یكدیگر مرتبط می‏كرد و وادار به فداكاری می‏نمود و به كارهای پنهانی و ‏زیرزمینی برمی‏انگیخت. بنابر نقل ابن اثیر در كتاب «الكامل فی التاریخ‏» در همان ‏روزهایی كه خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در كوفه بودند، در یكی از شبها ‏در محلی كه آنها زندانی بودند، سنگی فرود آمد كه نوشته‏ای به آن بسته بودند به ‏این مضمون: ‏


‏«حاكم كوفه شخصی را پیش یزید (در شام) فرستاده كه درباره وضعیت و سرنوشت‏شما ‏از او كسب تكلیف كند. اگر تا فردا شب (مثلا) صدای تكبیر شنیدید، بدانید كه شما در ‏همین جا كشته خواهید شد و اگر نشنیدید، بدانید كه وضع بهتر خواهد شد.» ‏


از این حكایت روشن می‏شود كه كسی از شیعه و دوستان اهل بیت علیهم السلام در ‏دستگاه ابن زیاد حضور و نفوذ داشته و می‏توانسته اطلاعاتی از زندان و سرنوشت ‏زندانیان به دست آورد و اخبار را با صدای تكبیر به اهل‏بیت علیهم السلام برساند. ‏


نمونه دیگر عبدالله بن عفیف ازدی است كه نابینا بود و در همان مراحل اولیه ورود اسرا به ‏كوفه، از خود عكس العمل نشان داد و به شهادت رسید. (2) ‏


بنابر آنچه گذشت، می‏توان نتیجه‏گیری كرد كه حدیث «ارتد الناس بعد الحسین علیه ‏السلام الا ثلاث‏» مربوط به حوادثی است كه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام ‏واقع شد و به كلی تشكیلات شیعه را از هم پاشید و رعب و ترس را حاكم گرداند و منظور ‏آن نیست كه بلافاصله بعد از شهادت امام حسین علیه السلام ارتداد حاصل شد بلكه ‏مربوط به حوادثی مثل حادثه عظیم و سهمگین «حره‏» است. زیرا شیعه بعد از شهادت ‏امام حسین علیه السلام به كلی مرعوب و ناامید نشده بودند و در صدد برگرداندن ‏انسجام قبلی خودشان بودند و به تعبیر طبری «فلم یزل القوم فی جمع آلة الحرب و ‏الاستعداد للقتال...» و مؤلف كتاب «جهاد الشیعه‏» با آنكه شیعی نیست و درباره امام ‏سجاد علیه السلام نظرات واقع بینانه‏ای ندارد اما این حقیقت را درك كرده و نوشته است: ‏‏«گروه شیعیان پس از شهادت حسین علیه السلام مانند یك تشكیلات منظمی درآمدند ‏كه اعتقادات و روابط سیاسی، آنان را به یكدیگر پیوند می‏داد و دارای اجتماعات و رهبرانی ‏بودند و همچنین دارای نیروهای نظامی بودند كه جماعت توابین نخستین مظهر این ‏تشكیلات هستند.» ‏


• واقعه حره در سال 63 هجری اتفاق افتاد. جریان به طور خلاصه این بود كه در سال ‏‏62 هجری جوان كم تجربه‏ای از بنی‏امیه، والی مدینه شد. او برای آنكه مردم انس و ‏الفتی با یزید پیدا كنند و اختلافات كم شود، عده‏ای از اهل مدینه را، كه غالبا از ‏اراتمندان امام سجاد علیه السلام بودند، به شام فرستاد. آنان رفتند و چند روزی در ‏آنجا مهمان شدند و برگشتند. وقتی به مدینه بازگشتند، به مردم گفتند: یزید چگونه ‏می‏تواند خلیفه باشد در حالی كه اهل شرب خمر، بازی با سگ‏ها و انواع فسق و ‏فجور است! بنابراین ما یزید را از خلافت‏خلع كردیم. ‏


نتیجه، دقیقا برعكس نظر والی مدینه شد. و مردم مدینه بر علیه یزید قیام كردند. ‏‏«عبدالله بن حنظله غسیل الملائكه‏» یكی از شخصیت‏های موجه مدینه بود كه در راس ‏قیام برضد یزید قرار داشت. ‏


یزید یكی از سرداران خونخوار بنی‏امیه به نام مسلم بن عقبه را برای سركوبی قیام به ‏مدینه فرستاد. به دستور این فرمانده جنایتكار، چند روز شهر مدینه در محاصره قرار گرفت ‏و بعد لشكریان وارد شهر شدند و مردم را قتل عام كرده و از هیچ جنایتی خودداری ‏نكردند. آنقدر مسلم بن عقبه جنایت كرد كه پس از آن، مسرف بن عقبه نامیده شد. این ‏واقعه، آنقدر تلخ و فجیع بود كه بزرگ‏ترین وسیله برای ارعاب دوستان و پیروان اهل بیت ‏علیهم السلام گردید به خصوص از آن جهت كه عده‏ای كشته و زخمی و عده‏ای گریخته و ‏آواره شدند و جمعی از یاران خوب اهل بیت علیهم السلام مثل عبدالله بن حنظله غسیل ‏الملائكه به شهادت رسیدند. ‏


حادثه دیگر كه موجب شكست و تضعیف شدید شیعیان گردید، واقعه شهادت مختار در ‏كوفه و تسلط عبدالملك بن مروان بود. عبدالملك بن مروان كه یكی از مدبرترین خلفای ‏بنی‏امیه بود، همه جهان اسلام را با ارعاب و اختناق شدید تحت‏سلطه خود درآورد. ‏


بعد از واقعه حره و شكست‏حركت توابین در عراق و شهادت مختار و شهادت ابراهیم‏بن ‏مالك اشتر نخعی و دیگر بزرگان شیعه، مدینه و كوفه - دو مركز اصلی تشیع - خاموش ‏شد و پیروان اهل بیت علیهم السلام در نهایت غربت و تنهایی باقی ماندند. ‏


• اگر امام سجاد علیه السلام در آن شرایط قیام مسلحانه می‏كرد و آشكارا با بنی‏امیه ‏به مبارزه می‏پرداخت، یقینا ریشه شیعه كنده می‏شد و هیچ زمینه‏ای برای رشد ‏مكتب اهل بیت علیهم السلام و دستگاه امامت و ولایت در دوران بعد باقی نمی‏ماند. ‏به همین دلیل، امام سجاد علناً قیام مختار را تایید نكرد بلكه در بعضی روایات آمده كه ‏آن بزرگوار، نسبت‏به مختار بدگویی كرد تا رابطه‏ای بین آنها احساس نشود. البته اگر ‏مختار پیروز می‏شد، حكومت را به دست اهل بیت علیهم السلام می‏داد، اما در ‏صورت شكست، اگر بین امام سجاد علیه السلام و او رابطه واضحی وجود می‏داشت، ‏یقیناً پیامد آن، امام سجاد علیه السلام و شیعیان مدینه را می‏گرفت و ریشه تشیع ‏قطع می‏شد. ‏در واقعه حره نیز، روش حكیمانه امام سجاد علیه السلام باعث‏شد كه بلا از سر ایشان ‏دفع شود و محور اصلی شیعه باقی بماند. البته روایاتی كه در برخی از كتب - از جمله ‏بحارالانوار - هست و حاكی از اظهار تذلل حضرت سجاد علیه السلام در نزد مسلم بن ‏عقبه است، قطعاً كذب است زیرا اولا این روایات به هیچ سند صحیحی متكی نیست ثانیا ‏روایات دیگری وجود دارد كه آنها را از جهت مضمون تكذیب می‏كند. در هرحال شكی ‏نیست كه امام سجاد علیه السلام برخورد خصمانه‏ای با مسرف بن عقبه نكردند و گرنه ‏حضرت به قتل می‏رسید و خسارت، جبران‏ناپذیر بود. ‏


• امام سجاد علیه السلام كنیزی داشت كه او را آزاد كرد و بعد با او ازدواج نمود. ‏عبدالملك بن مروان نامه‏ای به امام علیه السلام نوشت و حضرت را شماتت كرد. با ‏این نامه می‏خواست ‏بفهماند كه حتی از داخلی‏ترین كارهای امام علیه السلام باخبر ‏است و او را تحت كنترل دارد. امام سجاد علیه السلام در پاسخ نامه نوشتند كه این ‏كار هیچ اشكالی ندارد و رسول‏الله صلی الله علیه و آله وسلم نیز چنین عملی انجام ‏داده‏اند و «فلا لؤم علی امری‏ء مسلم انما اللؤم لؤم الجاهلیة‏» یعنی هیچ پستی و ‏خواری برای مردم مسلمان نیست و پستی، همان خواری و ذلت جاهلیت است. ‏اشاره امام علیه السلام به جاهلیت و شرك پدران عبدالملك بود و اینكه رویه جاهلی ‏در خود او وجود دارد. ‏


وقتی نامه امام علیه السلام خوانده شد، پسر عبدالملك رو به پدرش كرد و گفت: ای ‏امیرالمؤمنین! ببین علی ‏بن الحسین (ع) چه تفاخری بر تو كرده است. یعنی در این نامه ‏فهمانده كه پدران من همه مؤمن، و پدران تو همه كافر و مشرك بودند. عبدالملك پاسخ ‏داد: چیزی نگو! این زبان بنی‏هاشم است كه صخره‏ها را می‏شكافد. ‏


• بدون شك، هدف نهایی امام سجاد علیه السلام ایجاد حكومت اسلامی بود. برای ‏ایجاد حكومت اسلامی چند امر باید تأمین می‏شد: ‏

الف. باید اندیشه درست اسلامی كه امامان اطهار علیهم السلام حاملان واقعی آن ‏هستند و مبنا و زیربنای حكومت اسلامی است، تدوین، تدریس و منتشر شود. ‏


ب. آشناكردن مردم نسبت ‏به حقانیت اهل بیت علیهم السلام و مصادیق راستین اولی ‏الامر و خلفاءالله كه حكومت اسلامی باید به وسیله آنان اقامه شود. ‏


ج. باید تشكیلات منسجم و شایسته‏ای از شیعیان تشكیل شود تا زمینه تشكیل حكومت ‏اسلامی فراهم شود. ‏


همه موضع گیریها، روایات، موعظه‏ها، نامه‏ها و خلاصه تمامی عملكرد امام سجاد علیه ‏السلام در طول زندگی برای تحقق این سه امر بود و این سه، برای آن بود كه «حكومت ‏اسلامی‏» ایجاد شود. البته امام سجاد علیه السلام در فكر آن نبودند كه در زمان ‏خودشان حكومت اسلامی ایجاد كنند زیرا امكان نداشت‏بلكه برای آینده تلاش می‏كرد. ‏


برای هركدام از این سه امر، مشكلات فراوانی وجود داشت: ‏

الف. اندیشه اصیل اسلامی تحریف شده و اندیشه جاهلی حاكم و غالب شده بود. ‏


ب. تبلیغات اموی بر ضد اهل بیت علیهم السلام چنان گسترش یافته بود كه مردم حتی ‏در نمازها، به سب و لعن اهل بیت علیهم السلام می‏پرداختند! ‏


ج. تشكیلات شیعه بر اثر اختناق و ارعاب و فقر و فشار اقتصادی و فرهنگی و سیاسی، ‏متلاشی شده، نیروهای كادر شیعه به شهادت رسیده بودند. ‏


• اظهارات و روایات صادر از ائمه علیهم السلام بهترین منبع و مدرك برای شناخت ‏زندگی آنها است‏به شرط آنكه هدف و مقصد كلی و خط مشی اصلی آنها را ‏بشناسیم. امام سجاد علیه السلام چون در دوران اختناق زندگی می‏كردند و ‏نمی‏توانستند مفاهیم مورد نظرشان را آشكار و صریح بیان كنند، از دو روش استفاده ‏می‏كردند: ‏


الف. روش دعا كه در صحیفه سجادیه متجلی است. ‏


ب. روش موعظه كه در غالب بیانات و روایات امام سجاد علیه السلام متبلور است. ‏


با این دو روش حكیمانه، ایدئولوژی و اندیشه‏های درست را به بهترین شكل منتقل ‏می‏كردند. ‏


‏14. صحیفه سجادیه مجموعه‏ای از ادعیه است درباره همه موضوعاتی كه انسان در یك ‏زندگی بیدار و هوشمندانه باید به آن توجه كند. امام علیه السلام به زبان «دعا»، ‏انگیزه‏های یك زندگی اسلامی را در ذهن مردم بیدار و زنده می‏كند تا «اصلاح جامعه‏» ‏آغاز گردد.‏


بعد سیاسی زندگی امام سجاد علیه السلام

• برخی از مطالب امام سجاد علیه السلام در روش موعظه، خطاب به عموم مردم ‏است و برخی دیگر خطاب به شیعه. در آنجا كه مخاطب همه مردم هستند اولاً ‏غالباً به آیات قرآن استناد می‏شود و ثانیاً صریحاً دستگاه حكومتی مورد عتاب و ‏انتقاد قرار نمی‏گیرد و صرفاً بیان اندیشه و ایدئولوژی اسلامی به صورت پند و ‏نصیحت است. استناد به قرآن كریم از آن نظر ضروری بود كه عموم مردم، معرفت ‏كافی نسبت ‏به امام سجاد علیه السلام نداشتند و استدلال می‏طلبیدند. پرهیز از ‏انتقاد صریح نیز برای رعایت تقیه بود. ‏


حضرت زین‏العابدین علیه السلام سخن را با لحن موعظه به این صورت آغاز می‏كند كه ‏‏«ایها الناس اتقوا الله و اعلموا انكم الیه راجعون؛... تقوای خدا را پیشه كنید و بدانید كه به ‏سوی خدا برمی‏گردید. الا و ان اول ما یسالانك عن ربك الذی كنت تعبده; بدان كه وقتی ‏نكیر و منكر به سراغ تو می‏آیند اولین چیزی كه آن دو می‏پرسند، از خدای توست كه او را ‏عبادت می‏كردی و عن نبیك الذی ارسل الیك; از پیامبری كه به سوی تو فرستاده شده، ‏می‏پرسند و عن دینك الذی كنت تدین به، و از دینت می‏پرسند كه به آن معتقد بودی و ‏عن كتابك الذی كنت تتلوه; و از كتابت كه آن را تلاوت می‏كردی، می‏پرسند.» و آنگاه امام ‏سجاد علیه السلام می‏رسد به نكته اصلی و محوری: «و عن امامك الذی كنت تتولا; (3) و ‏از امامی كه تو ولایت آن را داری، می‏پرسند.» ‏


در زبان و بیان ائمه علیهم السلام مساله امامت‏ یعنی مساله حكومت و فرقی بین مساله ‏امامت و مساله ولایت نیست. امامی كه در اینجا ذكر می‏شود، یعنی جانشین پیامبر كه ‏هم متكفل ارشاد و هدایت دینی توست و هم متكفل هدایت و ارشاد امور زندگی در دنیا; ‏امام یعنی رهبر جامعه. پس اطاعت از امام كه واجب است، هم در امور دنیوی و هم در ‏امور دینی واجب است. ‏


امام سجاد علیه السلام وقتی می‏فرماید: «از امامت از تو می‏پرسند»، یعنی به تو ‏می‏گویند كه آیا امام درستی انتخاب كردی؟ و آن كسی كه بر تو حكومت می‏كند و رهبر ‏جامعه است، آیا به راستی انتخاب كردی؟ آیا خدا به امامتش راضی است؟ ‏


با این روش آرام و موعظه‏آمیز، مردم را بیدار و حساس می‏كند درباره مساله امامت، در ‏حالی كه بنی‏امیه اساسا میل نداشت كه بحثی درباره امامت و حكومت‏شود. ‏


دو نكته در موعظه‏های عمومی امام سجاد علیه السلام باید مورد توجه قرار گیرد: ‏

یك: این بحثها صرف آموزش نیست‏بلكه بیشتر از آنكه تعلیم باشد، تذكر و یادآوری است ‏زیرا در آن زمان انحراف و تحریف در اصول دین واقع نشده بود ولی مردم فراموش كرده ‏بودند. زندگی مادی، توحید و نبوت و معاد را از یادشان برده بود. ‏


دو: امام سجاد علیه السلام بر مساله امامت تاكید خاص دارد. بر اساس همان خط ‏مشی كلی و هدف نهایی كه قبلا ذكر شد (تشكیل حكومت اسلامی به روش اهل بیت ‏علیهم السلام) امام سجاد علیه السلام در موعظه‏های عمومی خود نیز مساله ولایت و ‏امامت و حكومت را یادآوری می‏كرد البته به صورتی كه حساسیت دشمن برانگیخته ‏نشود و در عین حال، مردم متنبه شوند. ‏


‏«موعظه‏های اختصاصی‏» امام سجاد علیه السلام آن مواعظی است كه خطاب به شیعه ‏صورت گرفته است و كاملا مشخص است كه مخاطبان، از مخالفان دستگاه حاكم ‏هستند. این موعظه‏های اختصاصی برای كادر سازی است تا در صورت ایجاد حكومت ‏اسلامی، مسئولیت‏های مهم را برعهده بگیرند. ‏


یك نمونه از این موعظه‏های اختصاصی در «تحف العقول‏» ذكر شده است; این موعظه ‏چنین آغاز می‏شود: كفانا الله و ایاكم كید الظالمین و بغی الحاسدین و بطش الظالمین ‏ایها المؤمنون. خود این خطاب نشان می‏دهد كه امام و مخاطبان، در این جهت‏با هم ‏شریكند كه مورد خطر و تهدید دستگاه حاكم هستند. «لایفتننكم الطواغیت و اتباعهم من ‏اهل الرغبة فی الدنیا المائلون الیها المفتونون بها المقبلون علیها... و ان الامور الواردة ‏علیكم فی كل یوم و لیلة من مظلمات الفتن و حوادث البدع و سنن الجور و بوائق الزمان و ‏هیبة السلطان و وسوسة الشیطان لتشبط القلوب عن نیتها...» (4) طاغوت‏ها و پیروان ‏دنیاپرست آنها، شما را فریب ندهند. این حوادثی كه در زندگی شب و روز برای شما - در ‏دوران خفقان و مبارزه - پیش می‏آید، دلها را از نیت و جهتی كه دارند باز می‏دارد و از آن ‏انگیزه و نشاط لازم برای مبارزه می‏كاهد. «و تذهبها عن موجودالهدی و معرفة اهل الحق ‏و ایاكم و صحبة‏العاصین و معونة‏الظالمین‏» و هدایت موجود را از یاد می‏برد و شناخت اهل ‏حق را به فراموشی می‏سپارد. سپس امام سجاد علیه السلام موعظه می‏كند و هشدار ‏می‏دهد كه از همنشینی با گنه‏كاران بپرهیزید و ظالمان را یاری مكنید. روشن است كه ‏امام علیه السلام عده‏ای از مؤمنین و هواداران را جمع كرده و دارد با روش موعظه، آنها را ‏دلگرم و امیدوار می‏كند و از نزدیك شدن به دستگاه ستمگر زمان (عبدالملك بن مروان) ‏منع و نهی می‏كند و آنها را شاداب و با طراوت و سرزنده نگه می‏دارد برای روزی كه ‏وجودشان بتواند در راه حكومت اسلامی مؤثر واقع شود.‏


• امام سجاد علیه السلام با یادآوری تجربه‏های گذشته پیروان اهل بیت علیهم ‏السلام (در قیام عاشورا، واقعه حره، شهادت حجربن عدی و رشید حجری و..). ‏می‏خواست‏شیعه را در مبارزه ثابت قدم‏تر گرداند: «فقد لعمری استدبرتم من ‏الامورالماضیة فی الایام الخالیة من الفتن المتراكمة والانهماك فیها ما تستدلون به ‏علی تجنب الغواة و...» ; به جان خودم قسم! شما از جریان‏های گذشته در ‏دوران‏های پیشین كه پشت‏سر گذاشته‏اید، از فتنه‏های انباشته و متراكم و غرق ‏شدن در این فتنه‏ها تجربه‏هایی را می‏توانید از آن آزمایش‏ها استفاده كنید و بر ‏اجتناب از گمراهان و اهل بدعت‏ها و مفسدین در زمین راه یابید. ‏


امام سجاد علیه السلام در اینجا به صراحت، مساله امامت و ولایت را مطرح می‏كند: ‏

‏«فقدموا امرالله وطاعته و طاعة من اوجب الله طاعته و لا تقدموا الامور الواردة علیكم من ‏طاعة الطواغیت و فتنة زهرة الدنیا بین یدی امرالله و طاعته و طاعة اولی الامر منكم‏» ; ‏فرمان خدا و اطاعت او را مقدم بدارید و همچنین اطاعت كسی را كه خدا، اطاعت او را ‏واجب كرده است. اطاعت طاغوت‏ها - عبدالملك بن مروان‏ها - را بر اطاعت‏خدا و اطاعت ‏رسول خدا و اطاعت اولوا الامر واقعی مقدم نكنید. ‏


امام زین العابدین علیه السلام با این بیان، در حقیقت‏برای نظام حكومتی مورد نظر خود ‏كه حكومت علوی و الهی و اسلامی بود، تبلیغ و فرهنگ سازی می‏كرد. ‏


• رساله حقوق امام سجاد علیه السلام، نامه بسیار مفصلی است ‏به اندازه یك ‏كتاب كه به یكی از دوستانشان نوشته‏اند و در آن حقوق افراد و اشخاص بر یكدیگر ‏بیان شده است. در این رساله، علاوه بر حقوق الهی و اعضاء و جوارح و همسایه و ‏خانواده، حقوق متقابل مردم و حاكم اسلامی نیز بدون ایجاد تنش و به صورت آرام ‏و بدون ذكر مبارزه برای ایجاد حكومت اسلامی در آینده، بیان شده است. ‏


در واقع این رساله برای آن تالیف شده است كه اگر در آینده حكومت اسلامی مورد نظر ‏امام سجاد علیه السلام تشكیل گردید، مناسبات و روابط و حقوق متقابل مردم و حاكم ‏اسلامی، قبلاً در ذهن مسلمانان شكل گرفته و معلوم شده باشد. ‏


• عبدالملك بن مروان آنقدر تلاوت قرآن می‏كرد كه یكی از قاریان قرآن شناخته شده ‏بود اما وقتی به او خبر دادند كه به خلافت و حكومت رسیده، قرآن را بوسید و كنار ‏گذاشت و گفت: «هذا فراق بینی و بینك‏»! یعنی «دیدار به قیامت!» حقیقت هم ‏همین بود، او دیگر به قرآن مراجعه نمی‏كرد و البته حفظ ظاهر را می‏كرد و هرگز ‏آشكارا با اندیشه‏های اسلامی مخالفت نمی‏كرد. ‏


عبدالملك بن مروان برای حفظ ظاهر و توجیه ستمگری‏ها و جنایت‏هایش نیاز به عالمان ‏درباری داشت. یكی از این عالمان درباری، محمدبن شهاب زهری است. ‏


محمدبن شهاب زهری در دستگاه حكومت قرب و منزلت ‏بسیاری داشت ‏به طوری كه ‏نوشته‏اند یك بار محمد بن شهاب وارد مسجدالحرام شد، هیأت حاكمه آنقدر برای او ‏تشریفات چیده بودند كه عالمان و محدثان حاضر در مسجد همگی دچار شگفتی شدند. ‏معمر می‏گوید: ما خیال می‏كردیم كه از زهری حدیث‏ بسیاری نقل كرده‏ایم تا اینكه ولید ‏‏(فرزند عبدالملك بن مروان) كشته شد پس دفترهای زیادی را دیدیم كه بر چارپایان حمل و ‏از خزانه ولید خارج می‏شد و می‏گفتند كه اینها دانش زهری است. یعنی زهری آنقدر ‏كتاب و دفتر بنا به خواسته دستگاه دولت اموی، از حدیث پركرده كه برای حمل آن نیاز به ‏چارپایان است. یكی از احادیث مجعول زهری این است. ‏


‏«ان الزهری نسب الی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم انه قال: لاتشدوا الرحال الا ‏الی ثلاثة مساجد المسجدالحرام و مسجدالمدینة و المسجدالاقصی و ان الصخرة التی ‏وضع رسول الله قدمه علیه تقوم مقام الكعبة‏» (5) ‏


این حدیث مربوط به آن زمانی است كه عبدالله بن زبیر، مسلط بر مكه بود و هروقت مردم ‏می‏خواستند به حج‏ بروند، مجبور بودند در مكه چند روزی بمانند و این فرصت‏بسیار خوب ‏برای عبدالله بن زبیر بود كه علیه دشمنانش - از جمله عبدالملك‏بن مروان - تبلیغات كند. و ‏چون عبدالملك می‏خواست مردم تحت تاثیر این تبلیغات قرار نگیرند و به مكه نروند، ‏بهترین راه را آن دید كه حدیثی جعل شود كه براساس آن، شرف و منزلت مسجدالاقصی ‏به اندازه مكه و مدینه دانسته شود و حتی آن سنگی كه در مسجدالاقصی است، به قدر ‏كعبه شرف داشته باشد! در حالی كه می‏دانیم در فرهنگ اسلامی، هیچ نقطه‏ای از دنیا ‏به اندازه «كعبه‏» شرافت ندارد و هیچ سنگی به منزلت و عظمت «حجرالاسود» نیست. ‏


پس از آنكه محمد بن شهاب زهری وابسته به دستگاه خلافت‏شد، حتی برضد امام ‏سجاد علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام هم حدیث جعل می‏كرد. از جمله در كتاب ‏‏«اجوبة مسائل جار الله‏»، اثر آیت الله سید عبدالحسین شرف‏الدین، دو حدیث مجعول از ‏زهری نقل و نقد شده كه در یكی از آن دو، ادعا شده كه نعوذ بالله، امیرالمؤمنین علی ‏علیه السلام جبری بود! و در دیگری حمزه سیدالشهدا شراب خوار معرفی شده است! ‏روشن است كه زهری با این احادیث دروغین در صدد بود خاندان عصمت را تضعیف كرده و ‏مسلمانی معمولی و بلكه پایین‏تر بشمارد. و به اصطلاح باید گفت این گونه احادیث ‏مجعول برای ترور شخصیت فكری، فرهنگی و معنوی اهل‏بیت علیهم السلام بود. ‏


امام سجاد علیه السلام نامه‏ای كوبنده و آتشین دارد كه در «تحف العقول‏» ذكر شده و در ‏آن محمدبن شهاب زهری و بدعت هایش مورد انتقاد شدید قرار گرفته است. ‏


امام علیه السلام از جمله می‏فرماید: «... احببت من حارب الله; كسی را به دوستی ‏برگزیدی كه محارب با خداست. انك اخذت ما لیس لك ممن اعطاك; چیزهایی را كه به تو ‏دادند و متعلق به تو نبود، از آنان گرفتی.» ‏


‏«... اخف ما احتملت ان انست وحشة الظالم و سهلت له طریق الغی بدنوك منه حین ‏دنوت و اجابتك له حین دعیت... جعلوك قطبا اداروا بك رحی مظالمهم و جسرا یعبرون ‏علیه الی بلایاهم و سلما الی ضلالتهم داعیا الی غیهم سالكا سبیلهم یدخلون بك الشك ‏علی العلماء و یقتادون بك قلوب الجهال الیهم... ; بدان كمترین چیزی كه برعهده گرفتی ‏این است كه وحشت‏ستمگران را تبدیل به راحتی و انس كردی و راه گمراهی را برای آنها ‏هموار ساختی... آیا چنین نبود كه وقتی آنها ترا به خودشان نزدیك كردند، از تو محور و ‏قطبی به وجود آوردند كه آسیای مظلمه‏های آنان بر آن قطب می‏گردد و پلی را ایجاد ‏كردند كه از روی آن به سوی كارهای خلافشان عبور می‏كنند. آنها به واسطه تو در علما ‏شك ایجاد می‏كردند و دلهای جاهلان را به سوی خودشان جذب نمودند.» ‏


سپس امام سجاد علیه السلام می‏فرماید: «نزدیك‏ترین وزرای آنها و نیرومندترین یارانشان ‏به قدری كه تو «فساد» آنها را در چشم مردم «اصلاحات‏» جلوه دادی، نتوانستند به آنها ‏كمك كنند!» ‏


نكته پایانی: ‏

علی رغم آنكه امام سجاد علیه السلام در دوران امامت پربركت‏خود - كه 34 سال طول ‏كشید - تعرض آشكاری به دستگاه خلافت نداشت ولی فعالیت‏های فرهنگی آن بزرگوار و ‏تعلیم و تربیت عناصر مؤمن و مخلص، بنی‏امیه را نسبت‏به آن حضرت بدبین كرد به طوری ‏كه به آن امام علیه السلام تعرض هم كردند و دست كم یك بار آن حضرت را با غل و ‏زنجیر از مدینه به شام بردند. ‏


این غل و زنجیری كه نسبت‏به امام سجاد علیه السلام معروف است، به طور یقین معلوم ‏نیست كه در واقعه كربلا باشد اما در دوران امامت و از مدینه به شام، یقینی است. امام ‏سجاد علیه السلام در موارد متعدد دیگری مورد شكنجه و آزار مخالفان قرار گرفت و ‏سرانجام در سال 96 هجری در زمان خلافت ولید بن عبدالملك، به وسیله عمال خلافت، ‏مسموم شد و به سعادت «شهادت‏» رسید. ‏


پی‏نوشت‏ها:

‏1. بحارالانوار، ج 46، ص 143 و شرح نهج‏البلاغه، ابن ابی‏الحدید، ج 4، ص 104. ‏
‏2. ابن زیاد وارد مسجد شد، سپس بر بالای منبر رفت و گفت: سپاس خداوندی را كه ‏حق و اهل حق را آشكار ساخت و امیرمؤمنان یزید و پیروانش را یاری كرد، و دروغگو پسر ‏دروغگو و پیروانش را كشت. ‏
عبدالله بن عفیف ازدی - كه از شیعیان امیرمؤمنان علی علیه السلام بود - برخاست و به ‏او گفت: ای دشمن خدا! دروغگو، تو و پدرت هستی و آن كس كه تو را فرمانروا كرده و ‏پدرش. ای پسر مرجانه! فرزندان پیامبران را می‏كشی و بالای منبر به جای راستگویان ‏می‏نشینی؟! ابن زیاد گفت: او را پیش من آورید، پاسبانان او را گرفتند. عبدالله بن عفیف، ‏قبیله ازد را به یاری طلبید; هفت صد نفر از ایشان گرد آمدند و او را از دست پاسبانان ‏گرفتند. ابن زیاد وقتی شب فرا رسید، ماموری فرستاد، وی عبدالله بن عفیف را از ‏خانه‏اش بیرون كشید و گردنش را زد و در جایی به نام «سبخه‏» او را به دار آویخت. (ر. ك: ‏الارشاد، شیخ المفید، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، علمیه اسلامیه، تهران، ج 2، ‏ص 121 و 122).‏
‏3. این روایت در تحف العقول ذكر شده است. (ترجمه آیت‏الله احمد جنتی، ص 284). ‏
‏4. همان، ص 288 - 290. ‏
‏5. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 8. ‏

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

پنج شنبه 26 اسفند 1389  1:47 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها