حکایاتی از محبت امام راحل نسبت به اهل بيت عليهم السلام
گريه بر اهل بيت عليهم السلام
مرحوم حجت الاسلام على دوانى مىگويد:
يكى از خاطرات جالبى كه از امام دارم اين است كه معظمله بهقدرى مسلط برخود هستند و خويشتندار مىباشند كه شايد حدى نتوانبراى آن تصور نمود.
... بارها مىديدم كه در مسجد بالاى سرحضرت معصومه(سلام الله علیها) يا خانهبعضى از آقايان علما كه در مجلس روضه نشسته بودند، هرچه واعظيا هركس مىگفت، چه شيرين و چه تلخ، چه حزنانگيز و چه خندهدار،عدهاى تبسم مىكردند يا مىخنديدند و جمعى تحت تاثير مطالب حزنانگيز سرتكان مىدادند و با صداى بلند گريه مىكردند; ولى امامهمچنان آرام و بىتفاوت نشسته و فقط گوش بودند كه واقعا باعثتعجب هر بيننده بود; ولى همين كه لحظه ذكر مصيبت اهلبيتعليهمالسلام فرا مىرسيد، امام دستمال از جيب در مىآوردند و آنا وبىاختيار مىگريستند و اشك مىريختند.
گاهى مىديدم كه دستمال را با دست تا حدود دهان گرفته بودند وبه سخنان واعظ يا روضهخوان گوش مىدادند و در همان حال قطراتدرشت و پىدرپى اشك از دو سمت صورتشان جارى بود.
احترام به مداح اهل بيتعليهم السلام
حجت الاسلام محمد فاضلىاشتهاردى مىگويد:
حضرت امام تواضع عجيبى نسبتبه طلبههايى كه درسخوان بودند،داشتند. طلبه، روضهخوان، مداح اهلبيتعليهم السلام را كهمىديدند، تمام قد بلند مىشدند و موقعى كه مىخواستند از پيشاستاد بروند، از او بدرقه مىكردند و بالاخره با اصرار ميهمانباز مىگشتند.
شركت در جشن امام حسن مجتبى(ع)
حجت الاسلام سيدحسن طاهرى خرم آبادى مىگويد:
ما در شبهاى نيمه ماه رمضان، يك جشنى به عنوان حضرت امام حسنمجتبى(ع) در خانه مىگرفتيم كه آقايان طلبهها و علما را همدعوت مىكرديم و من مقيد بودم كه حضرت امام را در اين جشن دعوتكنيم و ايشان هم اظهار لطفى مىكردند و در اين جشن شركتمىكردند.
گريه امام براى علىاكبر(ع)
مرحوم حجت الاسلام على دوانى مىگويد:
آقاى حاج سيدمحمد كوثرى، ذاكر معروف قم، از دوستان صميمى كهاز سالها قبل در قم روضهخوان خاص امام بود و در سنوات اخير همايام عاشورا در حضور جمع در حسينيه جماران به ياد ايامى كهامام در قم اقامت داشتند و ايشان ذاكر خاص امام بود و ذكرمصيبت وى مطلوب امام بود، نقل مىكرد كه پس از شهادت مرحوم حاجآقامصطفى، فرزند ارشد امام، وارد نجف اشرف شدم. رفقا گفتند:
خوب به موقع آمدى، امام را درياب كه هرچه ما كرديم در مصبيتحاج آقا مصطفى گريه كنند، از عهده برنيامدهايم. مگر توكارىبكنى.
من خدمت امام رسيدم و عرض كردم: اجازه مىدهيد ذكر مصيبتىبكنم؟ امام اجازه دادند. هرچه نام حاج آقامصطفى را بردم تا باآهنگ حزين امام را منقلب كنم كه در عزاى پسراشك بريزد، امامتغيير حال پيدا نكردند و همچنان ساكت و آرام بودند; ولى همينكه نام حضرت علىاكبر(ع) را بردم هنگامه شد، امام چنان گريستندكه قابل وصف نيست.
گريه بر مصيبت اهل بيت عترت
مرحوم حجت الاسلام على دوانى مىگويد:
در مجلس ختم استاد شهيد مرتضى مطهرى، كه از طرف امام در مدرسهفيضيه برگزار شد و خود امام هم كه آن موقع در قم بودند حضورداشتند، سخنران كه در كنار ايشان ايستاده بود و آن همه درباره شخصيت استاد شهيد مطهرى شاگرد برازنده و پاره تن امام وشهادت ايشان سخن گفت و امام با كمال آرامش گوش مىدادند; ولىهمين كه گوينده به ذكر مصيبت اهلبيتعليهم السلام رسيد، اماممنقلب شدند و دستمال از جيب در آوردند و به صورت گرفته وگريستند. همان طور كه اهلبيتخود گفتهاند: «هرمصيبت و شهيد وقتيلى كه داريد به جاى آنها براى ما ناله و زارى كنيد.» امامعينا چنين است.
نوفل لوشاتو شاهد اشك امام در شهادت امام حسين(ع)
مرحوم حجت الاسلام على دوانى مىگويد:
پسر بزرگم از خانم دكتر مهين ت استاد و صاحب نظر درهنر، نقلمىكرد كه ايشان زمانى كه حضرت امام به پاريس هجرت كرده بودند،ايشان به پاريس رفته و در بيت امام خدمت مىكرد. وقتى مرتباخبار وحشتناك 17 شهريور تهران را به امام مىدادند كه چهكردهاند و چقدر كشته شدهاند، امام عكس العملى از تاثر وهيجاننشان نمىداد، و هيچ تاثرى در قيافهشان ديده نشد; حتى وقتىخود اين خانم مىگريستند، امام او را دلدارى مىداده و مىگفتند:
چرا گريه مىكنى، صبر داشته باش. ولى چندى بعد روزى در يكى ازمجالس امام، شخصى برخاست و شروع به ذكر مصيبت كرد; همين كهگفت: «السلام عليك يا ابا عبد الله!» فورا رنگ صورت امام تغييركرد و ديدم كه به پهناى صورتشان اشك مىريزند.