0

خاطرات و حکایتهای خواندنی از زندگی امام راحل بخش نهم

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

خاطرات و حکایتهای خواندنی از زندگی امام راحل بخش نهم



خاطرات و حکایتهای خواندنی از زندگی امام راحل

بخش نهم

"بردبارى و سعه صدر"

چند سال پيش از اين يكى از آشنايان به منزل آمد و چون نسبت‏به مساله اى معترض بود، كمى بلند صحبت مى كرد و نظرهاى خود را ابراز مى نمود.
امام با اينكه در دوران كسالت و نقاهت‏به سر مى بردند، با آرامش و ملايمت‏به او فرمودند:
چرا ناراحتى مى كنيد؟ حالا بياييد با هم صحبت كنيم بالاخره يك جورى با هم كنار مى آييم!

"نماز"

يكى از پزشكان قم نقل مى كرد:
هنگامى كه خبر دادند امام دچار ناراحتى قلبى شده اند، خود را به بالين ايشان رسانده و فشار خونشان را گرفتم.
فشار ايشان عدد 5 را نشان مى داد، كه از نظر طبى خيلى خطرناك بود. كارهاى اوليه را انجام دادم و پس از دو ساعت كه قدرى وضع بهتر شده بود ولى قاعدتا نمى توانستند و نمى بايستى حركت كنند، آماده حركت‏شدند! عرض كردم آقاجان چرا برخاستيد؟
فرمودند: نماز!
عرض كردم آقا شما در فقه مجتهديد و من در طب! حركت‏شما به فتواى طبى من حرام است! خوابيده نماز بخوانيد.
ايشان نيز با دقت‏به نظر من عمل فرمودند.

"تواضع و بزرگوارى"

فرزند چهارمين شهيد محراب حضرت آيت الله اشرفى اصفهانى: نقل مى كند كه در حدود چهل سال پيش كه چهارده، پانزده ساله بودم روزى براى استحمام به گرمابه اى در قم رفته بودم. در بدو ورود مشاهده كردم يكى از آقايان كه سر خود را صابون زده و روى چشمانش نيز از كف صابون پوشيده است‏با دست‏به دنبال ظرف آب مى گردد، بلافاصله ظرفى را كه نزديكم بود برداشته و از خزينه پر آب ساختم و دو بار روى سر وى ريختم.
آن مرد نورانى نگاه تشكرآميزى به من انداخت و پرسيد آيا شما هم سر خود را شسته ايد؟ عرض كردم خير تازه به حمام آمده ام.
بالاخره به گوشه اى رفته و سر و صورت خود را صابون زدم قبل از اينكه آب سر خود بريزم ناگاه دو ظرف آب روى سرم ريخته شد!
چشم خود را باز كردم ديدم آن مرد بزرگ به تلافى خدمت من، با كمال بزرگوارى محبت كرده است. در خانه موضوع را به مرحوم پدرم گفتم، لكن چون او را نمى شناختم، نتوانستم معرفى كنم.
بعد از مدتى يكى از روزهاى عيد مذهبى كه با پدرم به منزل علما مى رفتيم، ناگاه چشمم به ايشان افتاد و او را به پدرم نشان دادم.
پدرم فرمود:
عجب! ايشان حاج آقا روح الله خمينى است!

منبع : پایگاه اطلاع رسانی امام خمینی (رحمت الله علیه )

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

پنج شنبه 26 اسفند 1389  12:38 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها