شبکه ایران - وحید خضاب: در سال 1371، در حالیکه ایران مسیر تبدیل شدن به یک کشور مقتدر را میپیمود، حادثه ای مشکوک در کشور آلمان رخ داد که میشد به وضوح رد پای صهیونیستها را در آن دید. ماجرا از این قرار بود که تعدادی از مخالفان سرشناس جمهوری اسلامی (که اخیراً معتدل شده و دست از معارضه برداشته و به شکل آشکاری به سمت جمهوری اسلامی متمایل شده بودند) در یک رستوران به نام «میکونوس» مورد حمله چند نفر ناشناس قرار گرفتند و کشته شدند.
جوسازی غربیها و متهم کردن ایران
بلافاصله این ماجرا با جوسازیهایی (که غربیها در آن استادند) به صدر اخبار جهان رفت و درحالیکه هنوز زمانی از حادثه نگذشته بود، انگشت اتهام غربیها به سمت جمهوری اسلامی و مقامات آن نشانه رفت؛ در حالیکه طبق یک اصل ساده عقلی، متهم اصلی هر جنایت کسی است که بیشترین سود را از آن میبرد و در این ماجرا در اصل، چند تن از دشمنان سابق جمهوری اسلامی که به عوامل بیاثر تبدیل شده بودند کشته شدند و این دشمنان سابق جمهوری اسلامی حالا به عنوان دشمنان صهیونیستها مطرح بودند.
دادگاه نمایشی و فرصت طلبی دُوَل غربی
در هر حال این ماجرا با شانتاژهای رسانهای غرب ادامه یافت و برای رسیدگی به آن دادگاهی تشکیل شد (که طبق اظهار نظر کارشناسان قاضی آن بشدت تحت تأثیر صهیونیستها بود) و این دادگاه پس از پنج سال بررسی عادلانه قضایا(!) چند تبعه ایرانی و لبنانی و برخی مسئولان بلند پایه جمهوری اسلامی را در 21 فروردین سال 1376 متهم شناخت.
در پی این اقدام، سفیران اتحادیه اروپایی (که زمینه را برای قلدری و باجگیری مناسب میدیدند) همگی ایران را در تاریخ 22/1/1376 ترک نمودند تا از این طریق ایران را تحت فشار قرار داده و بتوانند امتیازگیری کنند.
ایستادگی رهبرمعظم انقلاب و تشریح اصول سیاست خارجی عزتمندانه
در اینجا بود که نقش رهبر معظم انقلاب بروز جدی یافت. در حالیکه بسیاری از افراد در داخل کشور به دست و پا افتاده بودند (چون گمان میکردند سازندگی بدون تکیه به غرب ممکن نیست) حضرت آیتالله خامنهای محکم ایستادند و غربیها را مجبور به عقب نشینی کردند.
ایشان در ابتدا اصول نظام را در سیاست خارجی تشریح کردند تا مبنای رفتار جمهوری اسلامی روشن شود. ایشان در اجتماع نیروهای شرکت کننده در مانور طریقالقدس در تاریخ 3/2/1376 (حدود دو هفته پس از رفتن باج طلبانه سفرای اروپایی) فرمودند: «بعد از آن مدت سی و پنج سال، از اول پیروزی انقلاب تا امروز هم، امریکاییها هر چه توانستهاند با این کشور و با این ملت دشمنی کردهاند. ملت ایران، با مشاهده این وضعیت، حاضر نیست به این آسانیها گناه امریکاییها را ببخشد؛ تمام شد و رفت. ملت ایران حاضر نیست که از گناه رژیم ایالات متحده امریکا صرفنظر کند. آن کسانی که در سطح عالم، خودشان را به امریکا وصل میکنند؛ خودشان را در جبهه امریکا قرار میدهند، به همان اندازه که خود را به امریکا وصل کنند، از نظر ملت ایران، در جرائم دولت امریکا شریکند.
امریکاییها سعی کردهاند این طور وانمود کنند و جا بیندازند که غرب، یعنی امریکا؛ و اصلاً بلوک غرب، بدون امریکا معنا نمیدهد. البته واقعیت این نیست. من در چند سال قبل از این - در زمان حیات مبارک امام رضواناللَّه تعالی علیه - به یکی از این سیاستمداران اروپایی گفتم: ما هیچ وقت حاضر نیستیم استقلال خودمان را در زمینههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، به هیچ چیزی بفروشیم و معامله کنیم؛ اما غرب به عنوان یک طرف برای جمهوری اسلامی مطرح است؛ مشروط بر این که غرب به معنای امریکا نباشد. ملت ایران از امریکا نمیگذرد و با او کنار نمیآید. به او گفتم: امریکا سعی میکند این طور وانمود کند که غرب مساوی با امریکاست. ما میگوییم که این طور نیست؛ اما اگر کشورهای اروپایی میخواهند تصدیق کنند که غرب منهای امریکا معنا ندارد، ملت ایران هیچ اهمیتی نمیدهد که غرب را به عنوان یک طرف تجاری و سیاسی و معاملی خودش نداشته باشد.
این طور نیست که خیال کنید ملت ایران، به ارتباط با یک کشور، یا با مجموعهای از کشورها نیاز دارد. البته همه کشورها در دنیا، به نحوی از ارتباط با یکدیگر استفاده میکنند. به یک معنا، همه به نحوی به هم احتیاج دارند - این محل بحث ما نیست - اما این که کسی خیال کند ملت ایران یا دولت جمهوری اسلامی ایران، ناچار است با فلان مجموعه از کشورها ارتباط داشته باشد، این خطای فاحش و غلط بزرگی است.
امروز هم ما همین حرف را تکرار میکنیم. ما دنیا را به یک چشم نگاه نمیکنیم. ما کشورهای گوناگون را به یک چشم نگاه نمیکنیم. آن دولتهایی که به ملت ایران بدی کردهاند، با آن دولتهایی که به عنوان یک طرف سالم در زمینههای گوناگون مطرح شدهاند، یکسان نیستند.»
تبیین برخورد نظام از سوی رهبر انقلاب
پس از این سخنان، ملت تکلیف خود را در مواجهه با غرب فهمید، ولی برای آنکه تکلیف مسئولان هم در مواجهه با غرب روشن شود، ایشان سه روز بعد در تاریخ 6/2/1376 در جمع مسئولان و کارگزاران نظام به مطالبی مهم اشاره فرمودند و نشان دادند جمهوری اسلامی کوتاه نخواهد آمد: «در همین قضایای اخیر، ملاحظه کردید و دیدید که چه لشکرکشیای کردند. این طور لشکرکشیهایی که امریکاییها و صهیونیستها، با همه امکاناتشان به میدان بیایند و یک گوشه دنیا مثل اروپا را در نظر بگیرند و تصمیم بگیرند که هرطور است، اروپا را در مقابل یک حکومت و یک نظام سیاسی قرار دهند، معمولاً برای حکومتها شکننده است و آنها را به زانو درمیآورد و وادار به عدول از مواضعشان میکند. امریکاییها و صهیونیستها وارد شوند و دولتی مثل دولت آلمان را در مشت خودشان بگیرند و او را وادار کنند که آنچه را که آنها میخواهند، برایشان انجام دهد؛ آن هم با ارتباطهایی که آن دولت با این نظام داشته است. اگر نظام و رژیمِ جدا و منفردی باشد که با مردم خود این پیوندها را نداشته باشد، این طورکارها برایش کُشنده است. اما شما میبینید که در جمهوری اسلامی، نظام و مسئولان و رؤسا و آحادِ مردم و قشرهای گوناگونش سیاسیاند و همه از قضایا مطلعند. این طور نیست که قضیهای اتفاق بیفتد و مردم از آن بیخبر بمانند. همه - چه نظام، چه مردم، چه مسئولان و چه بخشهای مختلف - مثل کوه استواری ایستادهاند و این نسیمها یا این توفانها، حتی کمترین تزلزلی به وجود نمیآورد.
آنهایی که طرف مقابل هستند، احساسِ ناتوانی در مقابل این همه استحکام میکنند و نمیدانند که ادامه کار را چگونه بایستی انجام داد. واقعاً در میمانند؛ کما این که درماندند! کسی که تهدید انسان را تحویل نمیگیرد و اعتنایی نمیکند، در او تهدید اثر نمیگذارد. او را از قطع رابطه و دیگر مسائل میترسانند؛ اعتنایی نمیکند و میبینند که اصلاً در او اثری نکرد. با او چه کار کنند؟
آنهایی که در این بازی و در این دعوا، چندان جدّی نبودند و بازی خورده بودند، به هم میزنند و شاید اگر لازم شد، عذرخواهی هم میکنند. آن کسانی هم که در متن ماجرا بودند - مثل دولت آلمان – در میمانند که با جمهوری اسلامی چه باید کرد. حقیقتاً باید هم دربمانند؛ چون با ملّت ایران بدی کردهاند. این، به برکت آن است که این نظام سیاسی، نظام سیاسیِ جدا ومنقطع از مردم نیست؛ نظام ولایت و نظام پیوستگی است. این، خاصیت نظام ولایت است».
موضع نهایی رهبر انقلاب و ذلت غرب متکبر
پس از این صحبتها و در حالیکه موج حمایت از رهبر انقلاب سراسر کشور را فرا گرفته بود ایشان تکلیف را یکسره فرمودند و در دیدار جمعی از کارگران و معلمان در تاریخ 10/2/1376 فرمودند:«عزیزان من، کشور ایران اسلامی، امروز در حال عبور از یک مرحله بسیار مهم و حساس، مثل سالهای جنگ است. آن، یک طور بود؛ این، یک طور است. در این دوران، دشمنان ما در خارج از کشور - یعنی همین دولتها و ایادی استکباری- نشستهاند و به کشور ایران خیره شده اند تا ببینند آیا میتوانند ملت ایران را از مواضع اصولی و اسلامی خود پائین بیاورند یا نه. همّتشان بر این است.ببینید؛ در دنیا یک زنجیره وجود دارد که در رأس آن، همین چند کشور استکباری دنیا - یعنی امریکا و بعضی از کشورهای اروپایی- قرار دارند، که خودشان را کشورهای پیشرفته عالم میدانند. اینها در رأس زنجیرهاند و پشت سرشان هم کشورهای کوچک و فقیر و ضعیف و دولتهای غیرمردمی قرار دارند که توسط همان زنجیره، به طرفی کشیده میشوند. آن کشورهای زنجیرهای، هر کاری که خودشان میخواهند و هر جهتی را که مایلند انتخاب کنند، بر آن پشت سریها تحمیل میکنند. این بیچارهها هم، آن زورگویان را به زورگویی عادت دادهاند. کار این دو گروه، مثل بازیای است که بچهها میکنند؛ یعنی چند نفر جلو می ایستند و بقیه هم دامن آنها را میگیرند و دنبالشان میدوند و حرکت میکنند. به نظر من، تقصیر زورگویی دولتهای گردن کلفت زورگوی امروز، مقدار زیادی به گردن رژیمهایی است که به خاطر ضعف خودشان، آنها را به پررویی و پرتوقعی و زورگویی عادت دادهاند.
...همین جلسهای را که دیروز وزرای خارجه اروپا داشتند، ملاحظه کنید! حرفهای بیهوده و بیادبانهای زدند؛ مواضع غیر صحیحی اتخاذ کردند؛ گفتند و برخاستند! هدف چه بود؟ هدف، فشار بر دولت و ملت ایران بود. ملت و دولت ایران باید نشان دهند که در مقابل دولتهای زورگو و مستکبر و بیادب، برخوردشان بسیار شدید و قاطع خواهد بود.
یکی از حرفهای بسیار غلط اینها این بود که دور هم نشستند، عقلهایشان را یکی کردند و گفتند برویم از دولت ایران بخواهیم که به موازین حقوق بشر احترام بگذارد! من هر چه با خودم فکر کردم که روی موضعگیری اینها چه اسمی میشود گذاشت و معنای کارشان چیست، دیدم غیر از کلمه «وقاحت»، هیچ چیز دیگری نمیتوانم نسبت به کار آنها بگویم.
در بیان این مطالب، آقایان وقاحت بهخرج دادند. حقوق بشر؟! دولتهای اروپایی، بیشترین نقض حقوق بشر را در طول این یک قرن اخیر انجام دادهاند. صد سال، و اگر کسی قبل از صد سال را هم پیش برود، همین است.
من تاریخ اروپا را تا حدود زیادی ورق زدهام و نگاه کردهام. حداقل در این صد سال، همین آقایان اروپاییها، دو جنگ جهانیِ پر از مفسده به وجود آوردند. در کمتر از دو قرن، وقوع دو جنگ جهانی، کار اینها بود. همین آقایان اروپاییها؛ همینهایی که دیروز در لوکزامبورگ نشستند و ریشهایشان را هم قد کردند و با هم حرف زدند و حکمت(!) صادر نمودند، دهها کشور دنیا را استعمار کردهاند. اگر استعمار و تضییع حقوق ملتها گناه است، این گناه فقط بر گردن همین دولتهایی است که نمایندگانشان دیروز نشستند و راجع به ایران حرف زدند که حقوق بشر را رعایت کند!
... به خیال خودشان، دولت ایران را میترسانند و میگویند ما گفتوگوهای انتقادی را قطع میکنیم. به دَرَک که قطع میکنید! اگر انتقادی هست، ما از شما انتقاد داریم. اسم این گفتوگوها، از اول غلط بود. من از اول هم میگفتم که بگویید این گفتوگوها، انتقاد دو طرفه است. اگر انتقادات، انتقاد دوطرفه است، ما بیشتر از شما انتقاد داریم، تا شما از ما. شما چه انتقادی دارید؟ انتقاد شما به این است که چرا ما به اصول اسلامی خود پایبندیم! این، افتخار ماست. ببینید دشمنان ملت ایران، چقدر وقیح، ظالم، غیرمنصف، پررو و بددلند! دشمنان جمهوری اسلامی، اینگونهاند. البته ملت ایران که بزرگتر از این دشمنیها را دیده است، مثل کوه ایستاده است.مگر کسی اهمیت میدهد که اینها چه گفتهاند؟ البته دستگاه دولتی ما که بحمداللَّه مواضع بسیار خوبی در مقابل حرکتهای زشت اینها داشته است، از حالا به بعد هم بایستی با کمال قدرت عمل کند و در مرحله اول، سفیر آلمان را فعلاً تا مدتی نباید راه بدهد که به ایران بیاید. بقیه هم که میخواهند به عنوان یک حرکت به اصطلاح آشتی جویانه برگردند، مانعی ندارد. خودشان رفتهاند، خودشان هم برمیگردند. دیدند که رفتنشان هیچ اهمیتی ندارد. اینها میخواهند برگردند، مانعی ندارد؛ اما در رفتن سفرای ایران به کشورهای آنها، هیچ عجلهای نباید بشود. باید سرِ صبر و فرصت ببینند چه چیزی مصلحت است؛ هر چه که عزت اسلامی اقتضا میکند - همان طور که همیشه گفتهایم - همان گونه عمل کنند.
این نکته را، هم اروپاییها و هم دیگران بدانند. اروپا خیال نکند که ما به او احتیاج داریم؛ ابداً. ما به اروپا هیچ احتیاجی نداریم. ما کشور خودمان را میتوانیم بدون اروپا هم اداره کنیم. حالا فرض کنید، اگر چهار قلم کالای لوکس و تجملاتی از فلان جا میآید، نیاید؛ چه اهمیتی دارد. آنچه که مورد نیاز ملت ماست، در داخل تولید میشود و اگر هم چیزی باشد که ما لازم داشته باشیم، خیلی از کشورها هستند که صف کشیدهاند تا به ما بفروشند. چه نیازی به این چند دولت کشور اروپایی است که خیال میکنند صاحب دنیا هستند؟! البته به نظر من، در این قضیه اینها فریب صهیونیستها و امریکاییها را خوردند؛ یعنی زیر فشار امریکاییها قرار گرفتند، منتها نفهمیدند که با چه کسی طرفند. نمیدانند که ایران اسلامی، کشوری نیست که بشود آن را با این حرفها از مواضعش پائین آورد، یا وادار کرد که در مقابل کسی تسلیم شود....کسانی که میخواهند با ایران ارتباط داشته باشند، باید بدانند که اگر ارتباط، ارتباط استکباری شد، ملت ایران پس خواهد زد.».
جالب آنکه دولتهای قلدر غربی که پس از حکم دادگاه نمایشی میکونوس آن همه خط و نشان کشیده بودند حدود 10 ماه بعد مجبور شدند با وضعی ذلت بار به ایران برگردند وسفیر آلمان هم (علی رغم عجله برای برگشتن) مجبور شد به عنوان آخرین سفیر اروپایی به تهران بازگردد.
این ماجرا همه را به یاد موضع عزتمندانه حضرت امام(ره) در ماجرای سلمان رشدی میاندازد (که در آن ماجرا هم دول اروپایی چنین نمایش اجرا کرده بودند و دست آخر با حالتی ذلیلانه و عذرخواهانه به ایران برگشته بودند) و به همگان ثابت میکند که «خامنهای، خمینی دیگر است.»