0

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در کلام مقام معظم رهبری قسمت هشتم

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در کلام مقام معظم رهبری قسمت هشتم




حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در کلام مقام معظم رهبری

قسمت هشتم

اولاً من به شما بگويم كه الگو را نبايد براى ما معرفى كنند و بگويند كه اين الگوى شماست. اين الگوى قراردادى و تحميلى، الگوى جالبى نمى‏شود. الگو را بايد خودمان پيدا كنيم؛ يعنى در افق ديدمان نگاه كنيم و ببينيم از اين همه چهره‏اى كه در جلوِ چشممان مى‏آيد، كدام را بيشتر مى‏پسنديم؛ طبعاً اين الگوى ما مى‏شود. من معتقدم كه براى جوان مسلمان، بخصوص مسلمانى كه با زندگى ائمّه و خاندان پيامبر و مسلمانان صدر اسلام آشنايى داشته باشد، پيدا كردن الگو مشكل نيست و الگو هم كم نيست. حالا خود شما خوشبختانه از حضرت زهرا سلام‏اللَّه عليها اسم آورديد. من در خصوص وجود مقدّس فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏عليها چند جمله بگويم؛ شايد اين سررشته‏اى در زمينه بقيه ائمّه و بزرگان شود و بتوانيد فكر كنيد.
شما خانمى كه در دوره پيشرفت علمى و صنعتى و فنآورى و دنياى بزرگ و تمدّن مادّى و اين همه پديده‏هاى جديد زندگى مى‏كنيد، از الگوى خودتان در مثلاً هزاروچهارصد سال پيش توقّع داريد كه در كدام بخش، مشابه وضع كنونى شما را داشته باشد، تا از آن بهره بگيريد. مثلاً فرض كنيد مى‏خواهيد ببينيد چگونه دانشگاه مى‏رفته است؟ يا وقتى كه مثلاً در مسائل سياست جهانى فكر مى‏كرده، چگونه فكر مى‏كرده است؟ اينها كه نيست.
يك خصوصيات اصلى در شخصيت هر انسانى هست؛ آنها را بايستى مشخّص كنيد و الگو را در آنها جستجو نماييد. مثلاً فرض بفرماييد در برخورد با مسائل مربوط به حوادث پيرامونى، انسان چگونه بايد برخورد كند؟ حالا حوادث پيرامونى، يك وقت مربوط به دوره‏اى است كه مترو هست و قطار هست و جت هست و رايانه هست؛ يك وقت مربوط به دوره‏اى است كه نه، اين چيزها نيست؛ اما حوادث پيرامونى بالاخره چيزى است كه انسان را هميشه احاطه مى‏كند.
انسان دوگونه مى‏تواند با اين قضيه برخورد كند: يكى مسئولانه، يكى بى‏تفاوت. مسئولانه هم انواع و اقسام دارد؛ با چه روحيه‏اى، با چه نوع نگرشى به آينده. آدم بايد اين خطوط اصلى را در آن شخصى كه فكر مى‏كند الگوى او مى‏تواند باشد، جستجو كند و از آنها پيروى نمايد.
من اين موضوع را يك وقت در سخنرانى هم گفته‏ام. در اين سخنرانيهاى ما هم گاهى حرفهاى خوبى در گوشه كنار هست؛ منتها غالباً دقّت نمى‏شود و همين‏طور ناپديد مى‏گردد! ببينيد؛ مثلاً حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏عليها در سنين شش، هفت سالگى بودند - اختلاف وجود دارد؛ چون در تاريخ ولادت آن حضرت، روايات مختلف است - كه قضيه شعب ابى‏طالب پيش آمد. شعب ابى‏طالب، دوران بسيار سختى در تاريخ صدر اسلام است؛ يعنى دعوت پيامبر شروع شده بود، دعوت را علنى كرده بود، بتدريج مردم مكه - بخصوص جوانان، بخصوص برده‏ها - به حضرت مى‏گرويدند و بزرگان طاغوت - مثل همان ابولهب و ابوجهل و ديگران - ديدند كه هيچ چاره‏اى ندارند، جز اين‏كه پيامبر و همه مجموعه دوروبرش را از مدينه اخراج كنند؛ همين كار را هم كردند. تعداد زيادى از اينها را كه دهها خانوار مى‏شدند و شامل پيامبر و خويشاوندان پيامبر و خود ابى‏طالب - با اين‏كه ابى‏طالب هم جزو بزرگان بود - و بچه و بزرگ و كوچك مى‏شدند، همه را از مكه بيرون كردند. اينها از مكه بيرون رفتند؛ اما كجا بروند؟ تصادفاً جناب ابى‏طالب، در گوشه‏اى از نزديكى مكه - فرضاً چند كيلومترى مكه - در شكاف كوهى ملكى داشت؛ اسمش «شعب ابى‏طالب» بود. شعب، يعنى همين شكاف كوه؛ يك درّه كوچك. ... جناب ابى‏طالب يك بازه يا يك شعب داشت؛ گفتند به آن‏جا برويم. حالا شما فكرش را بكنيد! در مكه، روزها هوا گرم و شبها بى‏نهايت سرد بود؛ يعنى وضعيتى غيرقابل تحمّل. اينها سه سال در اين بيابانها زندگى كردند. چقدر گرسنگى كشيدند، چقدر سختى كشيدند، چقدر محنت بردند، خدا مى‏داند. يكى از دوره‏هاى سخت پيامبر، آن‏جا بود. پيامبر اكرم در اين دوران، مسئوليتش فقط مسئوليت رهبرى به معناى اداره يك جمعيت نبود؛ بايد مى‏توانست از كار خودش پيش اينهايى كه دچار محنت شده‏اند، دفاع كند.
مى‏دانيد وقتى كه اوضاع خوب است، كسانى كه دور محور يك رهبرى جمع شده‏اند، همه از اوضاع راضيند؛ مى‏گويند خدا پدرش را بيامرزد، ما را به اين وضع خوب آورد. وقتى سختى پيدا مى‏شود، همه دچار ترديد مى‏شوند، مى‏گويند ايشان ما را آورد؛ ما كه نمى‏خواستيم به اين وضع دچار شويم!

فاطمه‌ی زهرا(سلام الله علیها) مثل یک مادر، مشاور، پرستار برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

البته ايمانهاى قوى مى‏ايستند؛ اما بالأخره همه سختيها به دوش پيامبر فشار مى‏آورد. در همين اثنا، وقتى كه نهايت شدّت روحى براى پيامبر بود، جناب ابى‏طالب كه پشتيبان پيامبر و اميد او محسوب مى‏شد، و خديجه كبرى كه او هم بزرگترين كمك روحى براى پيامبر به‏شمار مى‏رفت، در ظرف يك هفته از دنيا رفتند! حادثه خيلى عجيبى است؛ يعنى پيامبر تنهاى تنها شد.
من نمى‏دانم شما هيچ وقت رئيس يك مجموعه كارى بوده‏ايد، تا بدانيد معناى مسئوليت يك مجموعه چيست!؟ در چنين شرايطى، انسان واقعاً بيچاره مى‏شود. در اين شرايط، نقش فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏عليها را ببينيد. آدم تاريخ را كه نگاه مى‏كند، اين‏گونه موارد را در گوشه كنارها هم بايد پيدا كند؛ متأسفانه هيچ فصلى براى اين‏طور چيزها باز نكرده‏اند.
فاطمه‌ی زهرا سلام‏اللَّه‏عليها مثل يك مادر، مثل يك مشاور، مثل يك پرستار براى پيامبر بوده است. آن‏جا بوده كه گفتند فاطمه «امّ‏ابيها» - مادر پدرش - است. اين مربوط به آن وقت است؛ يعنى وقتى كه يك دختر شش، هفت ساله اين‏گونه بوده است. البته در محيطهاى عربى و در محيطهاى گرم، دختران زودتر رشد جسمى و روحى مى‏كنند؛ مثلاً به اندازه رشد يك دختر ده، دوازده ساله امروز.

فاطمه‌ی زهرا(سلام الله علیها) الگویی برای تمام دوران

فاطمه‌ی زهرا(س) احساس مسئوليت دارد. آيا اين نمى‏تواند براى يك جوان الگو باشد، كه نسبت به مسائل پيرامونى خودش زود احساس مسئوليت و احساس نشاط كند؟ آن سرمايه عظيم نشاطى را كه در وجود اوست، خرج كند، براى اين‏كه غبار كدورت و غم را از چهره پدرى كه مثلاً حدود پنجاه سال از سنش مى‏گذرد و تقريباً پيرمردى شده است، پاك كند. آيا اين نمى‏تواند براى يك جوان الگو باشد؟ اين خيلى مهمّ است.
نمونه‌ی بعد، مسئله‌ی همسردارى و شوهردارى است.... شما ببينيد شوهردارى فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏عليها چگونه بود. در طول ده سالى كه پيامبر در مدينه حضور داشت، حدود نُه سالش حضرت زهرا و حضرت اميرالمؤمنين عليهماالسّلام با همديگر زن و شوهر بودند. در اين نُه سال، جنگهاى كوچك و بزرگى ذكر كرده‏اند - حدود شصت جنگ اتّفاق افتاده - كه در اغلب آنها هم اميرالمؤمنين عليه‏السّلام بوده است. حالا شما ببينيد، او خانمى است كه در خانه نشسته و شوهرش مرتّب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ مى‏ماند - اين قدر جبهه وابسته به اوست - از لحاظ زندگى هم وضع روبه‏راهى ندارند؛ همان چيزهايى كه شنيده‏ايم: «و يطعمون الطّعام على حبّه مسكيناً و يتيماً و اسيراً انّما نطعمكم لوجه اللَّه»؛( انسان: 8 و 9)
يعنى حقيقتاً زندگى فقيرانه محض داشتند؛ در حالى كه دختر رهبرى هم هست، دختر پيامبر هم هست، يك نوع احساس مسئوليت هم مى‏كند.
ببينيد انسان چقدر روحيه قوى مى‏خواهد داشته باشد تا بتواند اين شوهر را تجهيز كند؛ دل او را از وسوسه اهل و عيال و گرفتاريهاى زندگى خالى كند؛ به او دلگرمى دهد؛ بچه‏ها را به آن خوبى كه او تربيت كرده، تربيت كند. حالا شما بگوييد امام حسن و امام حسين عليهما السّلام، امام بودند و طينت امامت داشتند؛ زينب عليهاسلام كه امام نبود. فاطمه‌ی زهرا سلام‏اللَّه‏عليها او را در همين مدت نُه سال تربيت كرده بود. بعد از پيامبر هم كه ايشان مدّت زيادى زنده نماند.
اين‏طور خانه‏دارى، اين‏طور شوهردارى و اين‏طور كدبانويى كرد و اين‏طور محور زندگى فاميل ماندگار در تاريخ قرار گرفت. آيا اينها نمى‏تواند براى يك دختر جوان، يك خانم خانه‏دار يا مُشرف به خانه‏دارى الگو باشد؟ اينها خيلى مهم است.
حالا بعد از قضيه وفات پيامبر، آمدنِ به مسجد و آن خطبه عجيب را خواندن، خيلى شگفت‏انگيز است! اصلاً امثال ما كه اهل سخنرانى و حرف زدن ارتجالى هستيم، مى‏فهميم كه چقدر اين سخنان عظيم است. يك دختر هجده ساله، بيست ساله و حداكثر بيست‏وچهار ساله - كه البته سنّ دقيق آن حضرت مسلّم نيست؛ ؛ چون تاريخ ولادت آن بزرگوار مسلّم نيست و در آن اختلاف است - آن هم با آن مصيبتها و سختيها به مسجد مى‏آيد، در مقابل انبوه جمعيت، با حجاب سخنرانى مى‏كند كه آن سخنرانى، كلمه به كلمه‏اش در تاريخ مى‏ماند.

فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار صمیمانه با جوانان‏ به مناسبت هفته جوان‏ 1377/2/7

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 25 اسفند 1389  2:14 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها