پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرتالله خامنهاي گزارشي از ديدار 5 ساعته رهبر معظم انقلاب اسلامي از نمايشگاه ويژه فناوريهاي راهبردي منتشر كرده است كه در ذيل ميآيد:
از هواپيماي دو نفره و رآكتور جوشش هستهاي و ماهواره و دستگاه MRI گرفته تا انواع داروهاي گياهي و نانومواد و حتي چند موش تراريخته را جمع كردهاند توي مصلاي تهران تا گزارشي باشد از پيشرفت علم و فناوري اين سالهاي كشور به محضر رهبر انقلاب. بازديد رهبر هم طبق برنامه، از ساعت ده صبح با قرائت فاتحهاي براي شهداي عرصه علم و دانش شروع ميشود و قرار است تا ظهر ادامه داشته باشد. انرژيهاي نو، هوا فضا، ميكروالكترونيك، اطلاعات و ارتباطات، سلولهاي بنيادي، نانوفناوري، زيستفناوري، محيط زيست، طب ايراني، كشاورزي و فناوريهاي ميانرشتهاي بخشهايي هستند كه منتظر اين بازديدند.
اولين غرفه مربوط به دستگاه جوشش هستهاي است. با توضيحات مفصل مسئولين غرفه، معلوم ميشود كه پايان دو ساعته برنامه، فقط يك خيال خام است. سازندگان 150 محصول پيشرفته كشور توي صف ايستادهاند كه هركدام با همين تفصيلات از طرحشان صحبت كنند. توضيحاتي كه خيليهايش مربوط به ريزهكاريهاي فني-تخصصي است و قطعاً به درد چنين برنامهاي هم نميخورد.
از پيشرفتهاي هستهاي ميگويد؛ از توليدراديوايزوتوپهاي دارويي گرفته تا رآكتوري كه قرار بوده به موزه بپيوندد و الآن قرار است از آن بهرهبرداري شود. از اين كه قرار است راديوداروهاي منطقه را تأمين كنند و اينكه در حوزه نرمافزاري چه پيشرفتهايي داشتهايم. اما در آخر، مهمترين كارشان را اينطور معرفي ميكند: "تربيت نيروهاي جوان؛ متخصصان آيندهساز "
دستگاهش را كه معرفي ميكند، آن را نماد ارتباط خوب صنعت و دانشگاه ميداند و اميدوار است اين ارتباط بهتر و سازمانيافتهتر شود. بعد هم از مزاياي دستگاهش ميگويد: رقابت با نمونههاي خارجي، صرفهجويي ارزي، بينيازي از واردات در شرايط تحريم. رهبر دست ميگذارد روي همين آخري: "مهمترين نكته، همين بينيازي از خارجيهاست. "
رادار شناسايي و تعقيب همزمان چند هدف، پرنده بدون سرنشين دو كيلويي، ماهواره آماده پرتاب و... دستاوردهاي بخش هوا و فضا است كه رهبر يكييكي آنها را ميبيند و در جريان طرح قرار ميگيرد. سردار وحيدي هم ميرسد تا وزير دفاع هم در جريان پيشرفتهايي كه خيليهايش مربوط به صنايع نظامي است قرار بگيرد. خانم دكتر دستجردي، وزير بهداشت هم كه از همان اول بوده است. دكتر سلطانخواه هم كه ميزبان اصلي برنامه است. جاي وزير علوم حسابي خالي است. هرچند با سؤالاتي كه دولتيها از غرفهداران ميپرسند، معلوم است كه هنوز حلقه اختراع و بهرهبرداري ناقص است. پس با اين حساب جاي وزراي صنايع، نفت، نيرو و... هم خالي است.
از لزوم پرتاب ماهواره به فضا صحبت ميكند و پيگيريهايي كه براي همكاري با كشورهاي خارجي انجام دادند و در نهايت ميگويد: "خوشبختانه كسي به ما جواب مثبت نداد و مجبور شديم خودمان از صفر تا صد ماهواره را طراحي كنيم و بسازيم. "
كار ساخت كپسول تقريبا تمام شده است؛ كپسولي كه قرار است موجود زنده را به فضا ببرد. ماكت موشكي كه انسان را به فضا ميبرد هم گذاشتهاند. همزمان ساير كارهاي تحقيقاتي هم در حال انجام است. از طراحي دستگاه شبيهساز حالت بيوزني، تا طراحي شيوه صعود و فرود موشكي كه پس از برگشت، محتوياتش قابل بازيابي باشد. عكس ميموني را هم توي ماكت كپسول گذاشتهاند. براي پيدا كردن ميمون مناسب اين كار، كلي ميمون را با كايت پرواز دادهاند تا بفهمند بدن كدامشان براي اين نوع تغييرات آماده است.
يك هواپيماي بدون سرنشين كنارش گذاشته و ميگويد كه با حذف بال و تغييرات جزئي، قابل تبديل به موشك كروز است. طرحش را در جشنواره خوارزمي رد كردهاند، چون باورشان نميشده يك جوان 18ساله بتواند هواپيماي بدون سرنشين طراحي كند. چند متر آنطرفتر هم پدرش كاربردهاي هواپيماي دونفرهاي را كه خودش طراحي كرده براي رهبر توضيح ميدهد و ميگويد بازارهاي اروپا را نشانه رفتهاند. از چنين پدري، چنين پسري بعيد نيست.
شركتشان در اروميه است و از چند مهندس و دكتر اهل همين شهر تشكيل شده. ICهاي دو ميليمترياش را توضيح ميدهد و ميگويد براي نخستينبار، ليسانس يك محصول را به ژاپنيها فروختهايم. در آخر جملهاي ميگويد كه همه را سر حال ميآورد: "من به اين حرف اعتقاد دارم. به اميد خدا و دعاي شما و تلاش متخصصا حتماً عملي ميشه. ايشالا يه روزي ميياد كه هر ايراني تو خونهاش دو تا نوكر و كلفت دارد؛ يكي آمريكايي، يكي انگليسي "
ابركامپيوتر را نشان ميدهد و براي توضيحش ميگويد: "براي مدلسازي عملكرد يك هواپيما، بايد بيشتر از صدهزار معادله را همزمان حل كرد. اين كار فقط با چنين كامپيوتري شدني است. چيزي كه فقط ده كشور ديگر دارند. " كاش بقيه هم بلد بودند به همين سادگي و شفافي قابليتهاي دستگاهشان را توضيح بدهند.
دستگاهش را كه توضيح ميدهد، مثل خيليهاي ديگر شروع ميكند به ناله از كمبود بودجه و عدم حمايت كافي در توليد يا خريد محصول. از رهبر ميخواهد كه دستوري هم براي طرحش بدهند. رهبر هم ميگويد موضوع را به خانم سلطانخواه انتقال دهند تا ايشان هم گزارش رسمي درباره طرح بدهند؛ "بعد اگر لازم بود، با رئيسجمهور صحبت ميكنم. " خيلي از غرفههاي ديگر هم به همين اميد، نامههايي درباره طرحهايشان به رهبر ميدهند. رهبر هم چندباري به خانم سلطانخواه تذكر ميدهد: "به اينها اعتماد كنيد. "
از صداي اذان، غرفهدار ميفهمد كه بايد حرفهايش را زودتر از بقيهي غرفهدارهاي ديگر تمام كند. هنوز نصف نمايشگاه هم بازديد نشده. قبل از اين كه رهبر به محل نمازجماعت برسد، حدود دويست نفر در صفها جاگرفتهاند. تا نافله رهبر تمام شود، جمعيت از پانصد نفر هم بيشتر ميشود. نماز جماعت خيلي سريع تمام ميشود. و حالا نوبت نيمه دوم نمايشگاه است.
نماز كه تمام ميشود، رهبر برميگردد به همان غرفهاي كه قبل از نماز وقت نشده بود مسئولش حرف بزند. بعد، رهبر را ميبرند براي بازديد از ماهواره سنجش باروري ابرها. دستگاهي كه به خاطر قد و اندازهاش، نتوانستهاند آن را وارد نمايشگاه كنند. انگار قسمت اين دستگاه هواشناسي اين بوده كه موقع بازديدش، برف شديدي هم بگيرد تا كاربردش بيشتر معلوم شود و سازندگانش را روسفيد و البته "موسفيد " كند. بازديد كه تمام شد، هوا آفتابي ميشود.
براي تحويل گرفتن اين موتور پيشرفته، تحت عنوان توريست با همسرش به خارج كشور رفته بود. اما فروشنده آمريكايي آن اعلام ميكند كه اين دستگاه مشمول قانون تحريم ايران شده؛ چون كاربردهاي مشكوك دارد. همانجا تصميم ميگيرد كه خودش دستگاه را بسازد. و حالا قطعهاي را روي ميز گذاشته كه از نمونه آمريكايياش هم پيشرفتهتر است. ديگر آنقدر جسارت پيدا كرده كه قراردادش را به شرطي امضا ميكند كه محصولي بهتر از نمونههاي آمريكايي تحويل بدهد: "وگرنه كار را رايگان تحويل ميدهم. " علتش را هم فقط يك چيز ميداند: "لطف خدا "
تخمك را از يك موش ميگيرند، اسپرم را از يك موش ديگر. اين دو را با هم تركيب ميكنند و نطفه حاصله را منجمد ميكنند و هزار تا كار ديگر ميكنند تا اين موش فسقلي توليد شود. اگر هم لازم شد، يكي دو تا از ژنها را بالا و پايين ميكنند كه تغييرات مورد نظرشان در موش جديد ايجاد شود. مثل چندتا موشي كه گذاشتهاند توي كارتن تا رنگ سبز نوك دمشان در تاريكي ديده شود!
آنتن ارسال و دريافت ماهوارهاي 18گيگاهرتز. مثل خيلي از وسايل ديگر اين نمايشگاه، وقتي ساختندش كه آمريكا فروشش به ايران را تحريم كرد. ميگويد هنوز نتوانستهاند ساختش را اعلام كنند. رهبر ميگويد: "اتفاقاً حتماً بگوييد تا هم مردم بفهمند و خوشحال شوند و قدر بدانند و هم طرف مقابل احساس كند كه شما حمله ميكنيد. " طرف كه سرذوق آمده، ادامه ميدهد: "حتي ميتوانيم آن را زير قيمت توليدي آمريكا به جهان عرضه كنيم. " و رهبر با تاكيد بيشتري ميگويد: "همين را هم بگين. "
با اين كه حدود 5 ساعت از شروع برنامه گذشته و همه دارند از حال ميروند، در بخش گياهان دارويي و طب سنتي، رهبر تازه سر حال ميآيد و در جواب كسي كه ميخواهد رهبر دستور دهد از اين مجموعه حمايت شود، خيلي محكم جواب ميدهد: "حتما ميگم. " بعد هم انواع داروها و ساير محصولات توليدي از گياهان دارويي را به دقت مشاهده ميكنند. خيلي هم خوشحال ميشود وقتي ميبيند كتاب "قانون " إبنسينا چاپ شده است.
مثل ضبط صوت حرف ميزند و مزاياي دستگاهش را ميگويد. معلوم است تا حالا چندين بار اين دستگاه رسوبشكنش را معرفي كرده. هجده سالش است و اولين اختراعش مربوط به هشت سالگياش بوده. رهبر كه حالا به غرفه بعدي رفته، برميگردد و ميپرسد: "حالا با اين همه مزايايي كه گفتين، محصولتون توليد انبوه هم ميشه. " دختر كه معلوم است انتظار نداشته اينطور تحويلش بگيرند، نميداند چه جوابي بدهد و همين يعني جواب سؤال. حالا مسئولان هستند كه بايد دست و پايشان را جمع كنند. يكي فوري قضيه را جمع ميكند: "قول دادن به زودي حمايت كنن "
ربات رفع انسداد شبكه فاضلاب را نشان ميدهد و ميگويد بارها به ما پيشنهاد بورسيه و يا خريد تكنولوژي شده و ما قبول نكردهايم. رهبر كارشان را تأييد ميكند: "بله. محصول را بهشان بفروشيد، نه تكنولوژي را. "
رهبر ساعت را ميپرسد. از سه هم گذشته. رهبر جلسه ساعت پنج را به مسئولين يادآوري ميكند. اين يعني كه غرفههاي بعدي بايد سريعتر توضيح بدهند. اما انگار مسئول بخش نانوتكنولوژي متوجه قضيه نميشود. شروع ميكند به صحبت از آمار و ارقام: "42درصد توليدات علمي كشورهاي اسلامي در حوزه نانوتكنولوژي را داريم و سه سال است در بين اين كشورها مقام اول را داريم. " رهبر گامهايش را سريعتر ميكند. اما انگار طرف هنوز متوجه ماجرا نشده و سر هر محصولي ميخواهد كلي مقدمهچيني كند. همين هم ميشود كه نميرسد هيچكدام را كامل توضيح دهد و رهبر ميرسد به بخش بيوتكنولوژي.
"آخي! رهبر خسته شده. پنج ساعته سرپاس. سرعت رو برده بالا. " خانم غرفهدار فهميده كه بايد سريع توضيح دهد. همين ميشود كه خيلي سريع محصول بيوتكنولوژيك توليدي شركتشان را معرفي ميكند؛ مختصر و مفيد، برخلاف عادت خيلي از خانمها. اما انگار آقاي مسئول اين بخش كاري به اين چيزها ندارد: "آقا به بيوتكنولوژي خيلي علاقه دارن. حتماً ميايستند. " و اين يعني توضيحات اضافه و بيفايده مسئول، و تذكرات مكرر و بينتيجه رهبر: "برسيد به نقطه اصلي. "
آخرين لحظات بازديد است و رهبر ميخواهد زودتر برود. اما غرفهدار دارد درمورد ويژگيهاي دستگاه MRI صحبت ميكند. رهبر نسبت اين دستگاه با نمونههاي جهاني را ميپرسد و جواب ميشنود "دانش ما از سطح جهاني جلوتره. از امروز اونها مجبورند از تكنولوژي ما تبعيت كنند. " همين يك جمله رهبر را سر ذوق ميآورد تا چند دقيقه ديگر هم بماند و چند دستگاه ديگر را هم ببيند: از توليد هليوم مايع با دماي 269درجه زير صفر گرفته تا ابررساناهايي كه در اين دما كار ميكنند.
و بعد از پنج ساعت و نيم، در ميان صلوات حاضرين، رهبر از جمع خداحافظي ميكند.