0

جانشینی از آن کیست؟!!

 
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

جانشینی از آن کیست؟!!

جانشینی از آن کیست؟!!

 

جناب مولوي محمدعمرسربازی درصفحه29چنين آورده: ( عليكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين المهديين تمسكوا بها وعضوا عليها باالنواجذ. ( رواه احمد وابوداود والترمذي وابن ماجه).

در ذيل این حديث آورده كه: دراين حديث اتباع سنت خلفاء واجب قرارداده شده پس هرامركه ازعمل خلفاء ثابت گرد د،آن امر حكما( تقریبا ) ازقول حضوراكرم  ثابت وازطرف مامور اوبرقرارمي گرد د!
بنده سه نكته راکه مهم است در مورداین روایت  جواب خودم مي دانم :
1-    اين حديث دال برتعيين خليفه رادارد، يعني پيامبر  خلفا راتعيين كرده لذا دستوربه اطاعت امر آنهارامي دهد. پس دراين صورت اطاعت آنها واجب است. ( حالاکه اطاعت شان واجب است پس چرا بسیاری از اصحاب ازجمله طلحه وزبیرو معاویه وعمرو عاص وخصوصا عایشه از اطاعت علی (ع) سرپیچی کردند؟!( درجمل وصفین )
چطور اطاعت از سنت عمر درنمازتراویح ( نمازی که شبهای رمضان خوانده میشود )واجب است ولی اطاعت از سنت علی واجب نیست؟!!!).
2- پس طبق این روایت پيامبر  كساني را بعنوان خليفه خويش تعيين كرده است، لذا درين صورت تكليف تعيين خليفه بعدازپيامبر، ازگردن امت اسلامي ساقط شده است.( يعني نيازي به شورا ويا انتخابات وراي گيري ندارد)چرا صحابه برخلاف این حدیث آمدند در سقیفه خلیفه تعیین کردند؟!!!  
عجیب است که در بعضی از جاها نقل کرده اند که اهل سنت معتقدند كه پيامبر  كسي رابعنوان جانشين خود تعيين نكرده است، پس چطور جناب مولوی می گوید: ÷یامبر فرمودند اطاعت خلیفه واجب است؟!
فريدون اسلام نيانويسنده اهل سنت دركتاب عشره مبشره صفحه 22چنين نوشته است:
پيامبراسلام درحا ل حيات خویش صريحا كسي رابه جانشيني خود تعيين نفرمودند، زيراختم نبوت شده بودوازتعيين يكي احتمال داشت كه ازاين مقام خصوصيتي براي اوپيداگرد د!( عجب مگر نمی گوئید پیامبر خودشان فرموده اند : اگر بعد از من پیامبری می آمد قطعا عمر می بود؟! ) جناب اسلام نیا !نگفتی منظور از خصوصیت چیه؟!
در ادامه می نویسد : چون آن حضرت د رسا ل 11هجري رحلت كردند، صحابه كرام درسقيفه بني ساعده بعدازشورومشورت بسيارزيا د! سرانجا م ابوبكر راخليفه كردند.
پس آيا دراين صورت بازهم مي توان گفت، كه ابوبكر خليفه رسوالله است؟! مگرنه اينست كه طبق اين اعترف مذكورخلیفه تعيين شده مردم درسقيفه بني ساعده است؟! لذابايد بگوئید: خليفة المسلمين است نه خليفة رسول الله!! ( چون شما که می گوئی پیامبر کسی را تعیین نکرده به چه حقی تعییین شده مردم را به رسول الله نسبت می دهید؟!!).
ازنظر عقلي اگر به احساس وشعورمان نظري بيندازيم مي بينيم كه اگرگله اي بدون چوپان باشد واين گله درصحرائي رها كرده شود طبيعتا اگر ازشانس بد، اين گله به دام حيوان درنده اي مثل گرگ بيفتد قطعا
جانش هديه شكم ود ندان بي رحمانه آن قرار خواهد گرفت!! .
لذا كساني كه گله دارند بايد براي گله شان چوپاني داشته باشند! البته به اعتقاد بنده حقير اين چوپان بايد داراي اين سه ويژگي باشد، درغير اين صورت نمي تواند چوپاني خودش را درحد مطلوب صاحب گله انجام
بدهد وآن سه ويژگي عبارت اند از:
1- علم به چراگاه: يعني بايد چراگاههاي محل را بلد با شد، طوري نباشد كه گله را د ركوهي ويا چراگاهي ببرد كه بعد از چند ساعت متوجه لاش وجسد پاره پاره گله باشد!! پس بايد مطمئن با شد كه اين چراگاه براي گله امن است، درضمن نه تنها امنيت آن چراگاه مهم است بلكه گياه وغذائي كه مناسب وميل خاطر آن گله هست بايد وجود داشته باشد، چون  اگر گله رابه چراگاه بي آب وعلفي ويا درچراگاهي پرازخارو
خا شا ك ببرد طبيعتا اين گله هم ازنظر جسمي وهم ازنظر قيمت وارزش ازبين خواهد رفت.
2- شجاعت: اگرچنانچه دزد ورهزني دركمين گله باشد به هرنحوي شده بتواند گله را از چنگا ل آنها حفظ كند،حالا باروبه روشدن در مقابل آنها ويا بدون سروصدا مسير گله را به چراگاهي امن يا به محل برگرداند، درغير اين صورت گله شكار سيخ برآتش وطعمه د ندان دزد ورهزن خواهد شد.
3- صبر: اگرچنانچه گوسفندي يا گوسفنداني از گله فراركردند با صبروحوصله آنهارا به گله برگرداند،طوري
نباشد كه اگريك بار ويا دو سه بارگوسفندان فراري را به گله برگرداند ولي بازهم فرار كرد ند،چا قو برندارد و كار گرگ ودرندگان را راحت نكند؟!(شكم آنها را پاره نكند!) بي صبري چوپان حاصلش دوچيزاست:
يا بدون چون وچرا دست به كشتن گله مي زند ويا خودش را از نان شب محروم مي كند يعني ترك گله داري مي كند!!
لذا این سه ويژگي براي يك امام و رهبروخلیفه لازمي وضروري است ! اينجاست كه متوجه مي شويم واقعاهمچنين كسي مي تواند حافظ جامعه بشريت باشد ولاغير!
عزيزان خواننده، مفهوم ومعنای این  سه ويژگي را دانستن آسان است ولي عمل كردن به آنها وعشق ورزيدن به آنها بعنوان يك دستور ازصاحب اين گله، مهمترين هنرو اقباليست كه چوپان بايد داشته با شد تا بتواند رضايت صاحب گله را به دست بياورد وجان گله را از درندگا ن ودزدان ورهزنان درامان بدارد.
دراينجا يك سؤال ازشما خواننده عزيز دارم،آيا به نظرشما اگركسي اين سه ويژگي مهم را با عمل به آنهاداشته باشد وازهمه بيشتر به فكر امنيت گله و خوشنودي قلب صاحب گله باشد، شايسته هست ويامي پذيريد كه صاحب گله كسي ديگررا بعنوان چوپان گله اش انتخاب نمايد؟!
اگر اين سؤال راازمن بكنند قطعا جواب خواهم داد كه هرگز عقل نمي پذيرد كه صاحب گله كسي غير از اين چوپان را برگزيند!! چراكه آ رزوي صاحب گله همين دوچيز است.( يعني محافظت از گله ورضايت قلب آن) .
بسیاری از كتب معتبر ومهم شيعه وسني نوشته اند كه حضرت علي  دراين سه چيز درخشان ترين ستاره سهيل آسما نها بوده كه كسي نتوانسته است دراين سه چيز به حضرت علي    برسد!!.
دراين مجموعه مختصرفقط شواهد ومداركي از اهل سنت رانقل مي كنم تا ببينيم آنها چگونه ازعلي دفاع كرده ومي كنند، اعترافات زيادي براي اثبات ولايت ورهبري علي  بلافصل بعد ازپيغمبر  د ركتب جديد وقديم آنها به چشم مي خورد ولي چرا به اين اعترافات پا سخ بسزايي داده نمي شود نمي دانم شايد بخت بد  بعضیهاچنين خواسته است!! كه اگر چنين باشد درمحكمه عدل الهی  خواهند گفت: ( ياليتني كنت ترابا)!!
بحث راابتدا از مطالب واحاديث علم حضرت علي  پي مي گيريم منتها بازهم قبل از آن دوتا سؤال برايم پيش آمد:
1-  آيا تا به حال سندي يا روايتي د ركتب شيعه وسني د يده ايد كه نوشته باشند فلان صحابه ويا فلان عالم سرشناس زمان حضرت علي  معلم واستاد آنحضرت بوده است؟! یا کسی در زمان علی (ع) چنین ادعائی کرده است؟!
2- آيا تا به حال دركتا بي ويا روايتي ديده ايد كه حضرت علي   فرموده باشند:( لولا فلان لهلك علي)؟! بلکه بر عکس این را داریم که ابوبکر وعمر وعثمان بارها وبارها گفته اند: اگرعلی نبود ما هلاک می شدیم !!!
سخن را از عالم بزرگوار وشخصيت فراموش نشدني اهل سنت جناب حافظ جلال الدين سيوطي كه امروزه كتاب تفسير وحدیث وتاریخش  را بزرگان اهلسنت جهان سفره حوزه هاي خويش قرار داده اند شروع مي كنيم!
ايشان متولد سنه 849هجري قمري،ومتوفاي سنه911  مي با شد.
من حديث علم علي  را ابتدا ازكتاب تاريخ الخلفاي ايشان مي نويسم كه چاپ چها رمش سال 1424هجري قمري و2003ميلادي در دار الكتاب العربي بيروت به چاپ رسيده است،درهمين چاپ
صفحه131  آورده است كه: البزاروالطبراني در تاريخ الاوسط ازجابربن عبدالله، وترمذي وحاكم ازعلي چنين نقل كرده اند: قال رسول الله  ))  انا مدينه العلم، وعلي بابها)) هذا حديث حسن علي الصواب.
پيامبر  فرموده اند: من شهر علم هستم وعلي دروازه آن شهر است.
دقت داشته باشيد هرشهري ورودي دارد ولي هيچ شهري سقف ندارد بجز ازآسمان خداوندي!
وبايد دانست كه هيچ شهري بي حا كم نيست، شهر مردگان هم حا كم دارد ولي بامسؤليتي كم تر!
اين حديث بزرگترين دليل اعلميت حضرت علي  نسبت به تمام بشريت است حتي پيامبران گذشته! چون شيعه وسني معتقدند كه پيامبراسلام حضرت محمد   هم مقام ومنزلتش ازتمام پيامبران الهي بالا تر وبرتر  است !هم کتابی که بر ایشان نازل شده برتر وپربار ترو کامل تر از کتب انبیای گذشته است!!!
بدون شك چنين است كه قرآن گواهي مي دهد كه پيامبر ما رحمه للعالمين است.
لذا  باید بدانیم که : خداوند علمی كامل را به پيامبرش كه عصاي دست وراهنماي بشريت است مي دهدتا بتواند بشريت را ازمنجلاب هلاكت ونابودي نجات دهد. پس علمي كه دروجود پيامبربود ازجانب خداوند بود به همين خاطربود كه پيامبر نزد هيچ كس زانوي تلمذ وشاگردي را نزدند،بلكه علمش برگرفته ازوحي الهي بود لذا اينجاست كه خداوند مي فرمايد: ((وما ينطق عن الهوي ان هوالا وحي يوحي)). 1
طبق اين آيه هرسخني را كه پيامبر اسلام بگويد ازطرف خودش نيست بلكه ازطرف خداوند متعال است.
پس بايد دانست كه طبق حديث مدینه العلم هرچه را كه حضرت محمد  ازطرف خداوند دريافت نموده اند آنرابه علي  عنايت فرموده اند! لذا نمي توانيم بگوئيم چرا؟!چون خداوند خودشان عليم وخبيرند وازآينده علي  باخبربودند والا به زبان مبارك پيا مبرش هرگز چنين چيزي راجاري نفرموده بودند وگرنه مثلا چراپيامبر نفرمودند:( انا مد ينة العلم وابوبكر،ياعمر ياعثمان بابها)؟؟!!!
اينجاست كه مفسرين ومحدثين اهل سنت همچون سيوطي وحاكم وغيره به اعلميت علي بن ابي طالب   نسبت به تمام بشريت حتي پيامبران گذشته زبان اعتراف گشوده وحق رهبري عالمانه وماهرانه را بعداز رحلت
رسول اكرم(ص) به آنحضرت   مي دهند!!
محمد برفي يكي ديگر ازنويسندگان مشهور اهل سنت ايران است كه جديدا كتابي را بنام(سيماي علي(رض) ازمنظر اهل سنت) نوشته است كه تابحال اين كتاب دوبار به چاپ رسيده است، درچاپ دوم كه سال1383ازطريق چاپخانه مهارت به چاپ رسيده درهمين كتاب در صفحات زيادي حديث علم رانقل كرده است:
ازجمله آن صفحا ت 44و92و93و94الي 104. درصفحه 94 خط آخرصفحه نوشته است: عمر به حق معتقدبود كه علي دانا ترين انسان است لذا مي گفت:( علي اعلم الناس بما انزل الله علي محمد)).2
علي آگاه ترين مرد م به آنچه خدا بر محمد  نازل فرموده است مي با شد. درهمين كتاب صفحه 190نوسنده نظر امام فخر رازي را نسبت به علي   چنين آورده است كه محمدبن عمر رازي معروف به 
فخررازي صاحب تفسير كبيرگويد: هركه علي(رض) را پيشواي ديني خود قراردهد حقا به دستاويزي محكم دردين ود نياي خودچنگ زده است.!3        
اين كتاب واقعا خواندني است، چراكه همه چيزرا درحق علي  روكرده است پس مطالعه اش فرمائيد.  درصفحه 395 همين كتاب چند قطعه شعر زيبا از عطار شاعر معروف سني مذهب آورده است كه
چند بيتي رابنده براي شما عزيزان نقل كنم به شرطي كه بيشتر به مضمون ومحتواي اين اشعار نظر بيندازيد:

خواجه حق پيشواي راستين             كوه حلم و، باب علم و، قطب دين

ساقي كوثر، امام رهنماي                ابن عم   مصطفي  شير خداي

د ربيان رهنموني  آمده                      صاحب اسرار سلوني آمده

ازدم عيسي كسي گرزنده خاست          اوبه دم دست بريده كرد راست*

سؤال: آيا واقعا كسي كه دروازه ورود به پيامبر وخداوند متعال هست، وهچنين دانش وبينشش طبق حديث علم از تمام بشريت بيشتراست، وتنها عالم شايسته بعداز رسول الله هست، كه مي تواند بعد از پيامبر
اسلام جوابگوي شبها ت يهود ومسيحيت نسبت به دين و اختلافات جامعه مسلمين باشد وسيماي درخشانش كتاب زيبا ي نهج البلاغههست، نبايد فورا بعد از رحلت رسول خدا وسفر اخروي وابدي آنحضرت ،بعنوان امام ورهبر مسلمين قراربگيرد؟!!!
دراحاديث زيادي ازكتب قديم وجديد اهل سنت مقام ومنزلت اين اماممعصوم بيان گرديده كه چندي ازآن احاديث ناب را براي شما عزيزانمحقق نقل مي كنم، مي توانيد آنها را مورد تطبيق وتحقيق خويشقرار دهيد كه اميدوارم به نتيجه مطلوبي خواهيد رسيد. انشاءالله...

1- عن عمربن الخطاب قال: قال رسول الله :(( ‌‌ما اكتسب مكتسب مثل فضل علي ، يهدي صاحبه الي الهدي ، ويرده عن الردي))5.
راهنمائي مي كند به هدايت ، ونجات مي د هد اوراازهرگونه شك و شبهه اي .
(2) عن محمد بن منصو رالطوسي يقول: سمعت احمدبن حنبل يقول: ((ماجاءلاحد من اصحاب رسول الله من الفضائل ماجاء لعلي بن ابي طالب عليه السلام))6 محمد بن منصور طوسي مي گويد من از احمد بن حنبل(امام مذهب حنبلي ها) شنيدم كه مي گفت: براي هيچ كسي از صحابه درروايا ت آنقدر فضيلت بيان نگرديده است كه درمورد علي بن ابي طالب   بيان شده است .!
3- عن ابن عباس قال: ((مانزل في احد من كتاب الله تعالي مانزل في علي ))7عبدالله بن عباس مي گويد : آنقدر آيه كه درمورد علي بن ابي طالب درقرآن نازل شده است درمورد هيچ كسي نازل نشده است.!!
4- عن سلمان قال: سمعت رسول الله  يقول :(( كنت انا وعلي نورا بين يدي الله تعالي قبل ان يخلق آدم باربعة عشرالف عام، فلما خلق الله آدم قسم ذالك النورجزاين، فجزء انا وجزء علي))8
سلمان فارسي مي گويد :پيامبر فرمودند: من وعلي چها رده هزارسال قبل ازخلقت آدم نزد خداوند نوري بوديم ، زمانيكه خداوندآدم را خلق  كرد  آن  نوررابردوقسم تقسيم نمود كه يك قسمي ازآن نور منم
وقسمتي ديگرآن نور علي است .!!
(5) عن ابن عباس قال: قال رسوا الله :(( من سره ان يحيي حياتي  ويموت مماتي، ويسكن جنه عدنغرسها ربي، فليوال عليامن بعدي))9 عمربن خطاب ازپيا مبر نقل مي كند كه پيامبر فرمودند: هيچ كسي كسب نكرده است فضيلتي رامثل علي ، كه او همراه ورفيقش را وليوال وليه ، وليقتد باهل بيتي من بعدي  فانهم عترتي ، خلقوا من طينتي رزقوا فهمي وعلمي، فويل للمكذبين بفضلهم من امتي ، القا طعين فيهم صلتي ، لا انا لهم الله شفاعتي))
ابن عباس مي گويد: رسول الله فرمودند: هركس مي خواهد اينكه حياتش حيات من وموتش موت من وساكن شود بهشتي راكه پروردگارم كا شته است،  پس بايد قبول كند ولايت علي را بعدازمن وولي علي را
وبايد اقتداكند به اهل بيتم بعدازمن ، چراكه آنها عترت من وازطينت من خلق شده اند ، خداوندبه آنها علم ودانش وفهم مرا داده است ، و واي بردروغگويان امت من كه فضيلت آنهاراانكارمي كنند ،وقطع صله مرا
مي كنند، خداوند شفاعت مرادرحق آنها قبول نميكند .!!
(6) عن حابربن عبدالله الانصاري قال: سمعت رسول الله  يقول: ((انا وعلي من شجره واحده ، وسائرالناس من اشجار شتي))10
جابربن عبدالله انصاري مي گويد: ازپيا مبر شنيدم كه آنحضرت فرمودند:من وعلي ازيك درخت هستيم ، وبقية مردم ازدرختاني مختلف اند.
(7) عن انس بن مالك قال: قال النبي :((لما عرج بي رايت علي ساق العرش مكتوبا:لااله الاالله محمدرسول الله ، ايدته بعلي ونصرته بعلي)) 11
انس بن مالك مي گويد پيامبر فرمودند: زمانيكه من به معراج رفتم ديدم برروي عرش نوشته است: نيست هيچ معبودي جزخداي يكتا ومحمد رسول اوست، كمك ونصرت مي كنم اورا بوسيلة علي .!!
(8) عن ابي ليلي الغفاري قال: سمعت رسول الله يقول:(( سيكون من بعدي فتنه ، فاذاكان ذالك فالزموا علي بن ابي طالب ، فانه اول من آمن بي ، واولمن يصافحني يوم القيا مه ، وهو الصديق الاكبر ، وهو
فاروق هذه الامه ، وهويعسوب المؤمنين ، والمال يعسوب المنافقين))12
ابي ليلاي غفاري مي گويد: ازپيا مبر شنيدم كه آنحضرت فرمودند: بزودي بعدازمن فتنه اي برپا مي شود، كه هرگاه چنين شد پس پيروي كنيد ازعلي بن ابي طالب (يعني او امام بعدازمن است) زيراكه او اولين كسي است كه به من ايمان آورده است ، واولين كسي است كه درروز قيا مت با من مصافحه مي كند،و او صديق اكبر (بزرگترين راستگو) و او فاروق اين امت است ، وهمچنين اوباعث خوشبختي مؤمنين است ، ومال باعث خوشبختي منافقين است.
(9) عن بن عباس ان رسول الله  قال:(( من اراد ان ينظر الي ابراهيم في حلمه والي نوح في حكمه ، والي يوسف في جماله ، فلينظرالي علي بن ابي طالب))13
ابن عباس مي گويد: رسول الله  فرمودند : هركسي بخواهد نگاه بكند به ابراهيم درحلمش ، وبه نوح درحكمش ، به يوسف درجمالش ، پس بايد نگاه كند به علي بن ابي طالب.
(10) عن ابن عباس قال: قال رسول الله  :(( ما مررت بسماء الا واهلهايشتاقون الي علي بن ابي طالب، ومافي الجنه نبي الا وهويشتاق الي علي بن ابي طالب))14
ابن عباس مي گويد: پيا مبر فرمودند: ازهيچ آسماني عبورنكردم مگرآنكه اهل آن آسمان مشتاق ديدن علي بن ابي طالب بودند،وهمچنين دربهشت هيچ پيامبري نيست مگر اينكه مشتاق علي بن ابي طالب است.     
(11)عن انس بن مالك قال : قال رسول الله  : نحن سبعه بنو عبدالمطلب سادات اهل الجنه : انا و علي اخي و عمي حمزة و جعفر و الحسن و الحسين و المهدي15 .
انس بن مالك مي گويد: پيامبر فرمود: ما هفت نفر فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشت هستيم : من و برادرم علي و عمويم حمزه و جعفر و حسن و حسين و مهدي .
(12)  قال رسول الله (ص) لعلي   : اما ترضي انك معي في الجنه و الحسن و الحسين و ذريتنا خلف ظهورنا و ازواجنا خلف ذريتنا و شيعتنا عن ايماننا و شمائلنا؟ 16
پيامبر  به علي  فرمود: آيا دوست داري كه تو در بهشت با من باشي و حسن و حسين و فرزندان ما پشت سر ما باشند و زنان ما پشت سر فرزندان ما  و شيعيان ما در سمت راست و چپ ما باشند؟
(13) قال رسول الله  لعلي  : يا علي ان اول اربعه يدخلون الجنه انا و انت و الحسن و الحسين و ذرارينا خلف ظهورنا و ازواجنا خلف ذ رارينا و شيعتنا عن ايماننا و عن شمائلنا . 17
پيامبر  به علي فرمود: اي علي چهار نفر هستند كه اول واردبهشت مي شوند من و تو و حسن و حسين . و فرزندان ما پشت سر ما وارد مي شوند و زنان ما پشت سر فرزندان ما هستند و شيعيان ما در سمت راست و چپ ما مي باشند.
محمد برفي دركتاب( سيماي علي - رض- ازمنظراهل سنت مي نويسد:
ابويعلي ازجميع بن عمير نقل مي كند كه گفت: همراه پدرم نزدعايشه رفتم وازعلي(رض) سؤال كردم، گفت: من مردي را عزيزترازاونزدرسول خدانديدم وهمچنين زني را عزيز تر ازدخترش نديدم.18
هچنين سيوطي ازعروه نقل مي كند كه به ام المؤمنين عايشه گفتم:
رسول خدا چه كسي را بيشتر دوست داشت؟ گفت: علي بن ابي طالب
را، گفتم: پس چرا برعليه آن قيام نموديد؟! گفت: چرا پدرت با مادرت ازدواج نمود؟! گفتم: تقدير الهي بود، گفت: اين امرهم تقدير الهي بود!!
دراين مطلب آخري بنده دونكته را مي خواستم قيد كنم:
1- به گواهي عايشه دختر ابوبكر، حضرت علي از ابوبكر هم نزد رسول خدا  محبوب تر وعزيز تر بوده است؛ لذا چرا خود عايشه بر اين حرفش عمل نكرد؟!!
2- عايشه معتقد بود كه جنگ جمل كه برعليه حضرت علي  ازطرف ايشان انجام گرفته بنابر تقدير الهي بوده است! عجيب است كه نعوذبالله خداوند را دركشته شدن هزاران نفر درجنگ جمل شريك كرده است!
يعني خدا هم راضي بوده كه اين جنگ بين خليفه پيامبر واصحابش درگيرد وهزاران نفر از مسلمانان خون ناحق شان ريخته شود!!
منتظر ادامه این  مباحث مهم باشید فعلا خدا نگهدار...

منابع قدیم وجدید مطالب مذکور:
1- سوره مباركه نجم آيات3- 4.
2- مستدرك الصحيحين ج3 ص107.
3- صواعق المحرقه ص 76ونورالابصارشبلنجي ص73.
4- شواهد التنزيل حاكم حسكاني ج1ص30. امام اميرالمؤمنين ازديدگاه خلفاءص151وسيماي علي ازمنظراهل سنت،محمدبرفي ص95.5
5- تفسير كبيرج1ص205
6- منطق الطيرعطار،72.
7- ميزان الاعتدال ذ هبي ج1ص235ورياض النضره ج2ص164
الرياض النضره ج2ص214
8- ميزان الاعتدال ذهبي ج1ص235ورياض النضرة ج2ص164.
9- حلية الاولياء ج1 ص84. ينابيع المودة قندوزي حنفي ص126و
313چاپ اسلامبول. مجمع الزوائدهيثمي ج9ص108.
10- تاريخ بغداد ج11ص173
1 ا-لاصابة ابن حجرعسقلاني ج 7 قسم اول ص167اسد الغابه ج5ص .287
12-كنزالعمال متقي هندي ج6ص154
13- الرياض النضره ج 2 ص218و290. شواهد التنزيل حاكم حسكاني
ج1ص78و79.المناقب خوارزمي ص220. 
14- الرياض النضره ج2ص220 
15- تاريخ بغداد ، ج 9 ، ص 434 .
16- صواعق المحرقه ، ص 96. 
17- كنز العمال ، ج 2، ص 218. 
18-  * سيماي علي ازمنظر اهل سنت ص142و143. البداية والنهاية ج7ص335. جامع الاحاديث ج16ص190وج18ص70

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

سه شنبه 24 اسفند 1389  2:02 AM
تشکرات از این پست
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جانشینی از آن کیست؟!! عکس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب:

.
عکس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب:
امیرمؤمنان علیه السلام در مرحله اول و زمانى که آن‌ها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واکنش نشان داد و با عمر برخورد کرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او کوبید؛ اما از آن جایى که مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله صبر پیشه کرد. در حقیقت با این کار مى‌خواست به آن‌ها بفهماند که اگر مأمور به شکیبائى نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، کسى جرأت نمى‌کرد که این فکر را حتى از مخیله‌اش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمان‌هاى الهى بوده است.
سلیم بن قیس هلالى که از یاران مخلص امیرمؤمنان علیه السلام است، در این باره مى‌نویسد:
وَدَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَهُ علیه السلام وَصَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیْفَ وَهُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ یَا أَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَکَ أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ.
فَوَثَبَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَخَذَ بِتَلابِیبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَکَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَمَا أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَالَّذِی کَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّهِ یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّکَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.
عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله‏ ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالى که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد:
یا رسول اللَّه، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مى‌کنند»!
علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست او را بکشد؛ ولى به یاد سخن پیامبر صلى الله علیه وآله و وصیتى که به او کرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاک! قسم به آنکه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى که پیامبر با من بسته است، نبود، مى‏دانستى که تو نمى‏توانى به خانه من داخل شوى»
الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای
۸۰هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۵۶۸، ناشر: انتشارات هادى‏ ـ قم‏، الطبعه الأولی، ۱۴۰۵هـ.
همچنین آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن مى‌نویسد:
أنه لما یجب على غضب عمر وأضرم النار بباب على وأحرقه ودخل فاستقبلته فاطمه وصاحت یا أبتاه ویا رسول الله فرفع عمر السیف وهو فى غمده فوجأ به جنبها المبارک ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت یا أبتاه فأخذ على بتلابیب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته
عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فریاد زد: « یا ابتاه » (با مشاهده این ماجرا) علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید.
الآلوسی البغدادی، العلامه أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای
۱۲۷۰هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۳، ص۱۲۴، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
آلوسى این روایت را بدون هیچ حاشیه و نقدى نقل کرده و رد نکرده است که حکایت از پذیرفتن آن دارد.
تسلیم وصیت پیامبر اکرم (ص):
امیرمؤمنان علیه السلام در تمام دوران زندگی‌اش، مطیع محض فرمان‌هاى الهى بوده و آن‌چه او را به واکنش وامى‌داشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واکنش نشان نمى‌داد.
آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شکیبائى در برابر این مصیبت‌هاى عظیم بوده است و طبق همین فرمان بود که دست به شمشیر نبرد.
مرحوم سید رضى الدین موسوى در کتاب شریف خصائص الأئمه (علیهم السلام) مى‌نویسد:
أَبُو الْحَسَنِ فَقُلْتُ لِأَبِی فَمَا کَانَ بَعْدَ إِفَاقَتِهِ قَالَ دَخَلَ عَلَیْهِ النِّسَاءُ یَبْکِینَ وَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ وَضَجّ

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

سه شنبه 24 اسفند 1389  2:03 AM
تشکرات از این پست
sabor92
sabor92
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 123
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جانشینی از آن کیست؟!! نظر علماي اهل سنت در مورد دشمنان امير مومنان و قاتل حضرت !




نظر علماي اهل سنت در مورد دشمنان امير مومنان و قاتل حضرت !


قاتل علي (عليه‌السلام) اجتهاد كرد و ثواب برده است !


ابن حزم ، مي‌گويد اجماع بين مسلمانان است كه ابن‌ملجم ، براي كشتن حضرت علي (عليه‌السلام) اجتهاد كرده و خود را بر حق


مي‌دانست!!!


وَلاَ خلاَفَ بين أَحَدٍ من الْأُمَّة في أَنَّ عَبْدَ الرحمن بن مُلْجَمٍ لم يَقْتُلْ عَليًّا رضي الله عنه إِلاَّ مُتَأَوِّلاً مُجْتَهِدًا مُقَدِّرًا أَنَّهُ على صَوَابٍ  وفي ذلك


يقول عمْرَانُ بن حطَّانَ شَاعرُ الصِّفْرِيَّة :


يا ضَرْبَةً من تَقيٍّ ما أَرَادَ بها       إِلاَّ ليَبْلُغَ من ذي الْعَرْشِ رِضْوَانًا


إنِّي لأذكره حينا فَأَحْسَبُـهُ       أوفي الْبَــرِّيَّة عنْــدَ اللَّه ميزانًا


المحلى  ج 10   ص 484 ، اسم المؤلف:  علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456 ، دار النشر : دار الآفاق الجديدة - بيروت ، تحقيق : لجنة إحياء التراث العربي



اجماع بين مسلمانان است كه ابن‌ملجم ، براي كشتن حضرت علي (عليه‌السلام) اجتهاد كرده و خود را بر حق مي‌دانست ، و به همين


علت عمران بن حطان شاعر صفريه (گروهي از خوارج) در مي‌گويد :


چه ضربتي زد آن نيكوكار كه از آن  جز رسيدن به رضاي خدا هدفي نداشت !


من وقتي او را به ياد مي‌آورم ،او را كسي مي‌بينم كه ترازوي عمل او نزد خدا از همه پرتر است !


در كتاب الأم شافعي ، مختصر مزني ، المجموع نووي ، مغني المحتاج و الجوهر النقي نيز شبيه همين مطلب را در دفاع از ابن‌ملجم مطرح كرده‌اند !

كتاب الأمّ للشافعي: 4/229، مختصر المزني لإسماعيل المزني: 256، المجموع للنووي: 19/197، مغني المحتاج لمحمد بن الشربيني: 4/124، الجوهر النقي للمارديني: 8/58.


قاتل علي (عليه‌السلام) اهل روزه و نماز بود و براي محبت خدا او را كشت!


ابن تيميه نيز مي‌گويد :


والذي قتل عليّاً كان يصلّي ويصوم ويقرأ القرآن ، وقتله معتقداً أنّ اللّه ورسوله يحب قتل عليّ، وفعل ذلك محبة للّه ورسوله في زعمه ، وإن


كان في ذلك ضالاً مبتدعاً.


منهاج السنة ج 1ص153.


كسي كه علي را كشت ، نماز مي‌خواند و روزه مي‌گرفت و قرآن مي‌خواند ، و او را با اين اعتقاد كشت كه خدا و رسول او كشتن علي را


دوست مي‌دارند ، و اين كار را به گمان خويش در راه محبت خدا و رسولش انجام داده بود ! اگر چه در اين كار گمراه و بدعت‌گذار بود !


قاتل علي (عليه‌السلام)  عابدترين مردم بود !


و در جاي ديگر مي‌نويسد :


قتله واحد منهم وهو عبدالرحمن بن ملجم المرادي مع كونه كان من أعبد الناس وأهل العلم.

منهاج السنة ج 5 ص47


يكي از خوارج علي را كشت كه نام او عبدالرحمن‌ بن ملجم مرادي بود ، كه با اينهمه از عابدترين مردم زمان و از اهل علم بود !


چطور ممكن است كه كسي را كه رسول خدا او را «أشقى الناس» معرفي كرده و او را مانند كشنده ناقه صالح مي‌دانند ، اينگونه مجتهد


معرفي شود ، اما كساني كه با عثمان مخالفت كرده و او را كشتند ، حق اجتهاد نداشتند ؟!


سخن رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در مورد قاتل اميرمومنان علي (عليه‌السلام)


ابن حجر هيثمي در «الصواعق المحرقة» روايت ذيل را نقل كرده و سند آن را نيز تصحيح مي‌كند كه :


وروى الطبراني وأبو يعلى بسند رجاله ثقات إلا واحدا منهم فإنه موثق أيضا أنه صلى الله عليه وسلم قال له يوما من أشقى الأولين قال


الذي عقر الناقة يا رسول الله قال صدقت قال فمن أشقى الآخرين ؟ قال لا علم لي يا رسول الله قال : الذي يضربك على هذه وأشار صلى


الله عليه وسلم إلى يافوخه


الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ج 2   ص 362 ، اسم المؤلف:  أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط


طبراني و ابويعلي با سندي كه همه راويان آن ثقه هستند ، غير از يك نفر ، كه او نيز توثيق شده است ، از رسول خدا (صلى الله عليه


وآله) روايت مي‌كند كه روزي به علي (عليه‌السلام) فرمود : چه كسي شقي‌ترين امت‌هاي اولين است ؟ در پاسخ فرمود : كسي كه ناقه


را پي كرد ، اي رسول خدا !


آن حضرت فرمودند : راست گفتي . سپس فرمودند : چه كسي شقي‌ترين امت‌هاي آخرين است ؟ فرمود : اي رسول خدا ! آگاه نيستم .


آن حضرت فرمودند : كسي كه به تو در اينجا ضربه خواهد زد ، و با دست به پيشاني آن حضرت اشاره كردند .


شبيه اين روايت در مصادر ذيل نيز ذكر شده است :


المعجم الكبير  ج 2 ص 247 و ش 2037 ج 8   ص 38 ، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي.

الاستيعاب  ج 3   ص 1125 لابن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي

المبسوط للسرخسي  ج 30   ص 212 لشمس الدين السرخسي الوفاة: 483 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت

الكشاف  ج 2   ص 115 للزمخشري الخوارزمي الوفاة: 538 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : عبد الرزاق المهدي.

المنتظم  ج 5   ص 174 لابن الجوزي أبو الفرج الوفاة: 597 ، دار النشر : دار صادر - بيروت - 1358 ، الطبعة : الأولى

اسد الغابة  ج 4   ص 126 لابن الأثير الوفاة: 630هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عادل أحمد الرفاعي

الطبقات الكبرى ج 3 ص 35

الإمامة و السياسة ج 1 ص 182

أنساب الأشراف ج 3 ص 259

تاريخ دمشق ج 42 ص 550

مسند احمد ج 1 ص 130

خصائص اميرالمومنين نسائي ص 39

سنن كبراي بيهقي ج 8 ص 59



چطور مي‌شود كه وقتي رسول خدا (صلى الله عليه وآله) قاتل اميرمومنان علي (عليه‌السلام) را «شقي‌ترين اين امت» معرفي مي‌كند ،


او مجتهد به شمار آمده و مجتهد نيز طبق روايات صحيحه اهل سنت و كلام علمايشان ، براي اجتهاد خويش ثواب مي‌گيرد! اما قاتلين


عثمان حق اجتهاد نداشتند (با اينكه در ميان قاتلين عثمان نيزافرادي مانند «عبد الرحمن بن عديس» از اصحاب بيعت شجره حضور


داشتند) ؟!


ابن جوزي در المنتظم مي‌گويد :


عبدالرحمن بن عديس البلوي بايع رسول الله صلى الله عليه وسلم تحت الشجرة وروى عنه عليه السلام وشهد فتح مصر واختط بها وكان


رئيس الخيل التي سارت من مصر إلى عثمان


المنتظم في تاريخ الملوك والأمم ج 5   ص 114 ، اسم المؤلف:  عبد الرحمن بن علي بن محمد بن الجوزي أبو الفرج الوفاة: 597 ، دار النشر : دار صادر - بيروت - 1358 ، الطبعة : الأولى

تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ج 3   ص 531 ، اسم المؤلف:  شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ ، دار النشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى

الإصابة في تمييز الصحابة ج 4   ص 334 ش 5167، اسم المؤلف:  أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي

عبد الرحمن بن عديس بلوي ، با رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در زير درخت بيعت كرده و از آن حضرت روايت نقل كرد ؛ در فتح مصر حاضر بوده و جزو فرماندهان بود ؛ او فرمانده سواره نظامي بود كه از مصر به سمت عثمان آمدند .



چه فرقي بين عبد الرحمن بن عديس - از مهاجمان به عثمان- و ابن ملجم  است ؟ چه فرقي بين مهاجمين به عثمان و دشمنان امير


مومنان است ؟ چه فرقي بين قاتلين عمار با قاتلين عثمان وجود دارد ، كه قاتلين عمار مي‌توانستند اجتهاد كنند ، اما قاتلين عثمان خير ؟!

امان ز لحظه غفلت که تو شاهدم باشی !!!

سه شنبه 24 اسفند 1389  2:07 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها