0

آموزه هاي علوي در نهضت حسيني قسمت سوم و پاياني

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

آموزه هاي علوي در نهضت حسيني قسمت سوم و پاياني

آموزه هاي علوي در نهضت حسيني

قسمت سوم و پاياني

در بخشهاي قبلي مقاله حاضر نويسنده به آموزه هاي برگرفته از سيره امام علي(ع) يعني حق طلبي، استقبال از مرگ و شهادت، پرهيز از پذيرش ذلت و ظلم ستيزي و عدالت طلبي اشاره كرده و آنها را در انطباق با سيره عملي امام حسين(ع) مورد بررسي قرار داد اينك در آخرين بخش، به آموزه هاي ارزشمند ديگري از منش و كنش حضرت علي(ع) پرداخته كه با هم آن را ازنظر مي گذرانيم.
 
آموزه هاي علوي در نهضت حسيني

6- امر بمعروف و نهي از منكر:

در آئين آسماني اسلام، اين مطلب كه افراد در جامعه اسلامي در برابر يكديگر مسئوليت داشته و نسبت به رفتار و گفتار ديگران از جانب خداوند مورد بازخواست قرار مي گيرند و در نتيجه بايد همواره به مصداق «كلكم راع و كلكم مسؤل...» در اصلاح خود و اطرافيان بكوشند، امري عظيم شمرده شده و تحت عنوان «امر به معروف و نهي از منكر» در رديف واجبات قرار گرفته است.
امام علي(ع) كه دومين شخصيت آسماني اسلام پس از نبي مكرم(ص) مي باشند نيز بنا به توصيه هاي الهي در آيات متعدد قرآن كريم، همواره عنايتي زايدالوصف نسبت به اين فريضه الهي يعني «امر بمعروف و نهي از منكر» داشت و در مقاطع متعدد اهميت آن را براي مردمان گوشزد مي كرد. در نهج البلاغه و در حكمت 374 از قول آن حضرت(ع) مي خوانيم كه:
«... تمام كارهاي نيكو، و جهاد در راه خدا، در برابر امر بمعروف و نهي از منكر، چونان قطره اي بر درياي مواج و پهناور است، و امر بمعروف و نهي از منكر نه اجلي را نزديك مي كند، و نه از مقدار روزي مي كاهد...»
و در نامه چهل و هفتم نهج البلاغه در بيان آفات ترك امر بمعروف و نهر از منكر مي فرمايند: «امر بمعروف و نهي از منكر را ترك نكنيد كه بدهاي شما بر شما مسلط مي گردند و آنگاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد!...»(21)
و از آنجا كه عبارت فوق در ضمن وصيت امام(ع) به حسنين عليهم السلام آمده است، امام حسين(ع) در مقام عمل به وصيت پدر بزرگوار خويش آنگاه كه مشاهده كرد بزرگترين منكري كه تصور آن مي رود يعني تسلط اشرار و مفسدان بر جامعه اسلامي و حاكميت طاغيان و ظالمان در حال شكل گيري است، سكوت در برابر اين منكر عظيم را جايز ندانسته و باسخن و عمل به مقابله با آن پرداخت و مهمترين هدف خود را در قيام ابراهيمي اش همان اقامه اين فريضه الهي اعلام فرمود: «من از روي هوس و سركشي و تبهكاري و ستمگري قيام نكردم، تنها به انگيزه سامان بخشي در امت جدم برخاستم، مي خواهم به نيكي ها فرمان دهم و از بدي ها باز دارم و روش جد خود(ص) و پدرم علي ابن ابي طالب(ع) را دنبال كنم.»(22)
و بدين گونه آن خلف صالح مولاي پرهيزكاران در عمل به وصيت و آموزه با ارزش پدر، در جهت مقابله با شرارت ها و بدي ها حركت كرد و والاترين مرحله مجاهدت را در اين راه به انجام رسانيد و اين نكته را براي ابد به جامعه اسلامي آموخت كه در راه «امر بمعروف و نهي از منكر» گاه بايد از جان گذشت و نه تنها از جان كه اقامه اين امر الهي جاي آن را دارد بلكه بايد از تمام هستي خود و نزديكان گذشت چرا كه بنا به تصريح خداوند در آيه 110 سوره مباركه آل عمران، تنها عامل برتري مسلمانان بر ساير امتها و پيروان اديان ديگر همان «امر بمعروف و نهي از منكر» مي باشد ولاغير.

7- مروت و جوانمردي:

امام علي(ع) در كنار ويژگي هاي بسيارش، «مروت و جوانمردي» را نيز در اعلي درجه دارا بود و اين ويژگي در آن حضرت(ع) چنان بود كه دوست و دشمن از آن برخوردار مي شدند و هرگز در ظهور و بروز اين صفت انساني ميان خويش و بيگانه تفاوت قائل نبود. آنجا كه عرصه، عرصه رادي و جوانمردي بود، با دشمن همان معامله مي كرد كه با دوست، و با بيگانه همان رفتار راداشت كه با خويشان و اقربا. مروري بر خاطرات زندگي آن امام همام(ع) به خوبي ثابت كننده اين حقيقت مسلم است و ما در اينجا تنها به ذكر يك نمونه از آن خاطرات بي شمار اكتفا مي كنيم:
«(در جريان جنگ صفين) معاويه بن ابي سفيان شط پهناور فرات را به روي امام علي(ع) و لشكريان او بست تا بتوانند ده ها هزار انسان را در اندك زماني با تشنگي از پاي درآورند!... طبيعي است كه لشگريان علي(ع) از نبودن آب به مشقت افتادند و جريان را به اطلاع آن بزرگوار رساندند. آن حضرت دستور باز كردن راه فرات را صادر فرمودند. دستور آن حضرت به سرعت اجرا شد و مشكل آب كه يك يا چند مدعي اسلام! براي مسلمانان به وجود آورده بودند، حل شد. در اين هنگام لشگريان امير المؤمنين خواستند مقابله به مثل كنند و از در انتقام درآيند و فرات را بر روي لشگريان معاويه ببندند! آن بزرگوار آشناي «حق حيات» با آن منطق الهي كه ريشه در اعماق جانش انداخته بود، مانع از بستن شط فرات به روي لشگريان معاويه شد و فرمود: «اختيار حق حيات آنان به دست ما نيست. اين حق از خدا به وجود آمده و سقوط آن بستگي به مشيت الهي دارد، بگذاريد آب بخورند.»(23)
همانگونه كه مشاهده مي شود امام علي(ع) با اين رفتار انساني و بلكه فوق انساني خويش به تاريخ ثابت كرد كه اصول اخلاقي الهي و انساني، در همه جا لازم الاجرا است و جوانمردي و مروت حد و مرز نمي شناسد. اگر دشمن آن را رعايت نمي كند دليل نمي شود كه پيروان آئين آسماني اسلام نيز آن را زير پا گذارند. چرا كه بدي را با بدي پاسخ دادن امري است كه از عهده هر فرد عادي برمي آيد ولي آنچه نشانه بزرگي و كرامت آدمي است آن است كه در پاسخ به رفتارهاي ناپسند ديگران، اعمال پسنديده و مطلوب نشان داده شود.
از آنجا كه امام حسين(ع) در صحنه نبرد صفين حاضر بود و اين رفتار جوانمردانه حتي با دشمن را از جانب پدر مشاهده كرد، ساليان بعد و آن گاه كه سپاهيان دشمن در جريان نهضت عاشورا سخت به آب نيازمند بودند، همچون پدر بزرگوارشان، آب اين مايع حيات را از آنان دريغ نفرمود و اين آموزه مهم مكتب علوي(ع) را بار ديگر تكرار فرمود :
«... هنگامي كه امام حسين(ع) در مسير رو به كوفه، از منزل شراف گذشت، يكي از ياران آن حضرت تكبير گفت. آن بزرگوار فرمود: الله اكبر، چرا تكبير گفتي؟ پاسخ گفت: در مقابل، درختان خرما مي بينم. و جمعي گفتند: در اين مكان درخت خرما وجود نداشت، آن چه كه مي بينيم اسب ها و نيزه است.
امام حسين(ع) فرمود: من هم چنين مي بينم. پس از مشورت به طرف ذو حسم حركت كردند كه مستقيماً با لشگريان حر روياروي نشوند. اندك زماني گذشته بود كه اسب ها آشكار شدند. ما از راه برگشتيم، همين كه آنها ديدند ما از راه برگشتيم، آنان نيز از راه برگشتند. ما زودتر از آنها به منزل ذوحسم رسيديم. امام حسين(ع) امر فرمود چادرها را نصب كرديم. لشگريان حر كه در حدود هزار نفر بودند، رسيدند و در گرماي روز در برابر آن حضرت قرار گرفتند. در اين حال امام حسين(ع) و يارانش ملبس به عمامه، شمشيرها را به كمر بسته بودند. آن حضرت به ياران خود دستور داد لشگريان حر را كه از راه رسيده بودند، آب بدهند و سيرابشان كنند و به اسبان نيز آب بپاشند. ياران آن حضرت كاسه ها و طشت ها را پر مي كر دند و نزديك دهان اسب ها مي گرفتند و همين كه اسب ها سه يا چهار و يا پنج جرعه مي خوردند ظرف را برمي داشتند و جلوي د هان اسب ديگر مي بردند، و به اين ترتيب همه آن ها را سيراب نمودند.
علي بن طعان محاربي مي گويد: من با لشگريان حر بودم و آخر از همه رسيدم. وقتي كه امام حسين(ع) تشنگي من و اسبم را ديد، مشك آب را به من ارائه نمود و فرمود: برادر، سرمشك را كج كن. من هرچه مي خواستم آب بياشامم آب از دهان مشك مي ريخت و نمي دانستم چه كنم! در اين موقع امام حسين(ع) كه ناظر حركات من بود، برخاست و آمد و سرمشك را خم كرد و من توانستم آب بياشامم و اسبم را هم سيراب كنم.» (24)
براستي چقدر تفاوت است ميان رفتار جوانمردانه امام حسين(ع) با اين مردمان عهدشكن و دل بدنيا بسته و رفتار آنان با آن حضرت در روز عاشورا كه حتي آب را از كودك 6 ماهه آن حضرت دريغ كردند در حالي كه امام عليه السلام از سيراب كردن اسبان آنان هم مضايقه نفرمود و صدالبته از كسي كه در مكتب پاك و درخشان علوي تربيت يافته باشد و اصول عاليه اخلاقي را از پدري چون علي(ع) و مادري همچون زهرا(س) آموخته باشد جز اين انتظار نمي رود.

8- تحريم قصاص قبل از جنايت:

علماي علم حقوق در قرون اخير قاعده اي را بنيان نهاده اند كه براساس آن قبل از وقوع جرم و جنايت اقدام نمودن به مجازات مجرم امري ناپسند و ممنوع شمرده مي شود و البته تصور مي كنند كه وضع اين قانون از ابتكارات آنان بوده و قبل از ايشان سابقه اي نداشته است. حال آنكه با رجوع به تاريخ زندگي سراسر افتخار امام علي(ع) در مي يابيم كه چنين نيست و نخستين پيشواي شيعيان خود اولين عمل كننده به اين قانون بود و با رفتار عدالت محور خويش اين اصل قانوني را پايه گذاري فرموده است.
«مورخان مي گويند: اميرالمؤمنين عليه السلام، هر وقت ابن ملجم را كه قاتل آن حضرت بود مي ديد. اين بيت را مي فرمود:
اريد حياته و يريد قتلي
عذيرك من خليلك من مراد:
من زندگي اين مرد (ابن ملجم) را مي خواهم. او كشتن مرا. عذر اين دوست مرادي ات را در اين مقابله به ضد براي من بازگو كن.»(25)
با توجه به اين روايت تاريخي و نيز با عنايت به علم امامت، اين نكته به اثبات مي رسد كه امام علي(ع) به اين مطلب يقين داشت كه در آينده به دست چه كسي به شهادت مي رسد و جرم قتل نفس از سوي ابن ملجم اتفاق خواهد افتاد ولي همانطور كه در تاريخ مضبوط است آن حضرت(ع) هرگز اقدامي براي قصاص و يا مجازات قاتل خويش قبل از اقدام به جرم نفرمود و اين خود بيانگر احترام زايدالوصفي است كه امام(ع) به حقوق انسانها مي گذارد و حق حيات را براي آنان در بالاترين مراتب قائل مي شود. البته اين گونه رفتار الهي و انساني را در شاگردان مكتب علوي به وفور مي توان مشاهده كرد كه يكي از آن موارد ماجراي برخورد امام حسين(ع) با شمربن ذي الجوشن قاتل آن حضرت(ع) است كه همچون پدر بزرگوارشان با آنكه به شهادت خود به دست آن نابكار علم داشتند در زماني كه فرصتي براي از بين بردن او فراهم شد از آنجا كه هنوز جرمي از سوي شمر اتفاق نيفتاده بود تا مستوجب كيفر باشد، از اقدام براي اين امر خودداري فرمودند:
«بامداد روز عاشورا كه هنوز رويارويي دو گروه حق و باطل با يكديگر شروع نشده بود مردي كه به ابزار جنگي كاملاً مسلح بود، با سرعت به طرف چادرهاي حسين(ع) و ياران او آمد. وقتي كه ديد در پيرامون خيمه ها آتش برافروخته شده است، با صداي بلند فرياد زد: يا حسين، پيش از آخرت،به آتش دنيا عجله كردي! امام حسين(ع) فرمود: اين مرد كيست، شايد شمربن ذي الجوشن باشد؟ گفتند: آري، خود اوست. حضرت فرمود: اي پسر زني كه چراننده بزها بود ]اشاره به رذالت و پستي نسب شمر است[ تو براي افتادن به آتش شايسته تري. در اين هنگام، مسلم بن عوسجه خواست شمر را با تيري از پاي درآورد، آن حضرت مانع از تيراندازي او شد. مسلم به امام حسين عرض كرد: اجازه بده من با تير اين مرد را به هلاكت برسانم. زيرا او از چشمگيرترين گردنكشان خودكامه است و هم اكنون خدا او را در تيررس من قرار داده است. امام حسين(ع) فرمود: به سوي او تيرمينداز، زيرا من نمي خواهم جنگ را شروع كنم.» (26)
و بدين گونه امام حسين(ع) در اين صحنه نيز يكي از درس هاي اساسي دانشگاه امام علي(ع) را در عرصه عمل به خوبي اجرا فرمود. با اينكه احتمال آن مي رفت كه با كشته شدن شمر سرنوشت قيام خونين كربلا دگرگون شود، ولي از آنجا كه براي اهل بيت پيامبر(ص) عمل به اصول اخلاقي اسلام و قرآن بر هر امر ديگري مقدم بود، آن حضرت نخواست حيات و پيروزي ظاهري خود را به قيمت زير پاگذاردن اين اصول به دست آورد همان طور كه پدر و جد بزرگوارش نيز در مقاطع گوناگون حيات پربركت شان پاي بندي به اصول عاليه اخلاقي را بر هر امر ديگري مقدم مي داشتند و اگر براي هميشه تاريخ، تمامي انسانها فارغ از نژاد و رنگ و عقيده و مكتب، از علي(ع) و حسين(ع) به بزرگي ياد مي كنند و در راه رسيدن به اهداف بلند خويش آنان را سرمشق خود قرار مي دهند، به خاطر همان پاي بندي آن نمونه هاي والاي اخلاق انساني به اصول والاي مكارم و بزرگواري هاي اخلاقي است، اميد كه جامعه اسلامي ما نيز روز به روز با عمل به تعاليم آسماني آن رهبران كرامت و شرافت، سعادت دنيوي و اخروي را براي خود و جهانيان به ارمغان آورد.

پي نوشت ها:

21-نهج البلاغه ترجمه محمد دشتي صص 558و559
22-فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 330
23-امام حسين(ع)، شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت، ص 39
24-همان، صص 37و38
25و 26-همان، ص 170

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

شنبه 21 اسفند 1389  6:51 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها