0

مجله موفقیت - شخصیت

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

 

اختلال شخصیت ضداجتماعی
اختلال شخصیت ضداجتماعی●چشم انداز بیماری
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات ذهنی چاپ چهارم تجدید نظر شده DSM-IV-TR اختلال شخصیت ضداجتماعی را اینچنین شرح داده است: بی اعتنایی به حقوق دیگران تجاوز به آنها به صورت الگویی نافذ و فراگیر وجود داشته و از پانزده سالگی شروع شده باشد که نشانه اش سه تا یا بیشتر از موارد زیر است: فرد نتواند به هماهنگی با هنجارهای اجتماعی توام با احترام و توجه به رفتارهای ضابطه مند دست یابد و نشانهٔ آن انجام مکرر اعمالی باشد که به خاطر آنها مستوجب دستگیری باشد .
▪فریبکار و حقه باز بودن که نشانه اش دروغ گفتن مستمر، داشتن اسمهای مستعار، و کلاه سر دیگران گذاشتن برای رسیدن به نفع شخصی یا لذت است .
▪ تکانشی بودن یا ناتوانی از برنامه ریزی و پروراندن نقشه ای در سر .
▪تحریک پذیری و پرخاشگر بودن به طوری که مکرراً جنگ و دعوا کند.
▪ بی اعتنایی توام با بی پروایی به صورتی که به سلامتی خود و دیگران صدمه وارد کند.
▪همواره از پذیرش مسئولیت سرباز زدن ؛ به طوری که هیچ وقت نتواند شغل ثابتی داشته باشد یا از عهدهٔ تعهدات مالیش برآید.
▪احساس پشیمانی نکند؛ یعنی به صدمه رساندن به دیگران و داشتن برخورد بد با آنها یا سرقت اموالشان بی اعتنا و بی تفاوت باشد، یا این که این کارها را توجیه کند.
فرد حداقل هیجده سال سن داشته باشد . شواهد موجود اختلال سلوک را که پیش از پانزده سالگی شروع شده باشد را مطرح کنند و رفتار ضداجتماعی منحصراً در سیر اسکیزوفرنی یا حمله مانیا پیدا نشده باشد.
●چشم انداز ابعادی
در این جا ضوابط مدل پنج عاملی شخصیت برای اختلال شخصیت ضداجتماعی یک نیمرخ فرضی ایجاد کرده است (مک کری، ۱۹۹۴):
الف ـ نوروزگرایی بالا: عواطف منفی مزمن که شامل اضطراب ، ترسویی ، تنش ، تحریک پذیریی، خشم، اندوهگینی، گناه، شرم، دشواری کنترل تکانه (برای مثال در خوردن، نوشیدن یا خرج کردن پول) باورهای نامعقول (برای مثال: انتظارات غیرواقع گرایانه طوری که خود را مجبور کند که همیشه کامل عمل کند)، بدبینی ، اضطراب بدنی بیمورد ، درماندگی و وابستگی به دیگران برای حمایت هیجانی وتصمیم گیری.
ب ـ برونگرایی بالا: پرحرفی، خودافشاگری، عدم توانایی در گذراندن زمان به تنهایی، جلب توجه کردن، حرکات نمایشی در نشان دادن هیجانها، برانگیختگی جنسی بی ملاحظه، تلاشهای نامناسب برای کنترل و تسلط بر دیگران.
ج ـ گشودگی پایین: دشواری در سازگاری اجتماعی یا هر گونه تغییر شخصی، تحمل پایین، سبک زندگی متفاوت یا درک متفاوت، بی تفاوتی هیجانی و عدم توانایی در فهم و درک احساسات خویش، دامنه علائق کاهش یافته، بی تفاوتی نسبت به هنر و زیبایی، همنوایی زیاد با مرجع.
د ـ توافق پایین : بدبینی و تفکر پارانوئیدی، عدم اعتماد حتی به دوستان یا فامیل، ستیزه جویی، همچنین آمادگی برای جنگ، بهره کشی و سلطه گری، دروغگویی، خشونت و بیگانگی با دوستان با بی پروایی، محدود کردن حمایت اجتماعی ،فقدان عرف اجتماعی می تواند فرد را در مقابل قانون قرار دهد ، حس خودبزرگ بینی و تکبر.
ه ـ وظیفه شناسی پایین: روشنفکر، فقدان لذت، هنرپیشه بالقوه، ضعف در عملکرد تحصیلی با توجه به تواناییهای نسبی، رعایت نکردن نقشها و تعهدات می تواند فرد را در مقابل قانون قرار دهد. ناتوانی در خود انضباطی (برای مثال : گرفتن رژیم ،تمرین طرح) حتی زمانی که به دلایل پزشکی نیاز است. بی هدف بودن شخصی و حرفه ای.
●چشم انداز رفتاری
در طول تاریخ شخصیتهای ضداجتماعی را در قالبهای روان شناختی در نظر نمی گرفتند. اما مخصوصاً در قرن نوزدهم این عقیده شکل گرفت که نوعی رفتار جنایی ممکن است از شرایطی که فرد هیچ کنترلی بر آنها ندارد نشات بگیرد که منبع آن روانی- اجتماعی یا زیستی باشد. بنابراین جرایم آنها ارادی نیست بلکه نتیجه شرایط خارج از کنترل می باشد. در قرن نوزدهم این عقیده که بعضی افراد اختلالی دارند که آنها را از همنوایی با انتظارات جامعه بازمی دارد رایج شد. به دلایل زیستی –روانی- اجتماعی این افراد قادر به وفق دادن خودشان با اجتماع نیستند، وقتی افراد قادر به اعمال ارادهٔ خودشان باشند اما نخواهند چنین کنند باز هم مجرم خوانده می شوند. اختلال شخصیت ضداجتماعی از اختلال سلوک دوران کودکی نشات می گیرد؛ که شامل رفتارهایی از قبیل فرار از مدرسه، دروغگویی مداوم، دزدی و خرابکاری است که در بزرگسالی ادامه می یابند و شکل تهاجم به اشخاص واموال، عدم پرداخت بدهی و حضور در دنیای تبهکاران را به خود می گیرد (سیلگمن،روزنهان، ۲۰۰۱).
 
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:40 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

اختلال شخصیت مرزی


اختلال شخصیت مرزی●چشم انداز بیماری
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات ذهنی چاپ چهارم تجدید نظر شده DSM-IV-TR اختلال شخصیت مرزی را چنین شرح می دهد: الگوی فراگیر بی ثباتی در روابط فردی، خودانگاره، عواطف و تکانشگری آشکار است که در اوایل بزرگسالی آغاز شده و در زمینه های گوناگون وجود دارد و با پنج مورد (یا بیشتر) از موارد زیر مشخص می شود:
▪کوششهای مهارگسسته برای اجتناب از طرد یا رهاشدگی واقعی و یا خیالی.
▪ الگویی از روابط بین فردی بی ثبات و افراطی که با نوسان بین دو حد آرمانی کردن و بی ارزش نمودن مشخص می شود .
▪ آشفتگی هویت: بی ثباتی بارز و مستمر خودانگاره یا درک خویشتن.
▪ تکانشوری دست کم در دو زمینه که بالقوه خود آسیب زننده هستند(برای مثال: در خرج کردن، روابط جنسی، سوءمصرف مواد، رانندگی بی پروا، پرخوری کردن) نکته: شامل رفتارهای نظیر خودکشی یا خودزنی نمی شود؛ اینها را جزء معیار ۵ باید برشمرد.
▪ رفتار خودکشی، حرکات بیانگر و یا تهدید به خودکشی به صورت مکرر، یا رفتار خودآسیب زنی مکرر.
▪بی ثباتی در حالت عاطفی به صورت واکنش پذیری خلقی آشکار( برای مثال: ملال دوره ای شدید، تحریک پذیری، یا اضطراب شدید که معمولاً چند ساعت طول می کشد و تنها در موارد نادر بیش از چند روز پایدار می ماند).
▪احساس مزمن پوچی
▪نامتناسب بودن و شدید بودن خشم یا دشواری در تسلط بر خشم (مثلاً بروز مکرر عصبانیت، خشمگین بودن دائمی، نزاع کردنهای مکرر).
▪ بروز افکار بدگمانانه (پارانوئید) یا علائم شدید تجزیه ای به صورت گذرا در مواقع فشار روانی.
●چشم انداز ابعادی
در این جا ضوابط مدل پنج عاملی شخصیت برای اختلال شخصیت مرزی یک نیمرخ فرضی ایجاد کرده است (مک کری ،۱۹۹۴):
الف ـ نوروزگرایی بالا: عواطف منفی مزمن که شامل اضطراب ، ترسویی ، تنش ، تحریک پذیریی، خشم، اندوهگینی، گناه، شرم، دشواری کنترل تکانه (برای مثال در خوردن، نوشیدن یا خرج کردن پول) باورهای نامعقول (برای مثال: انتظارات غیرواقع گرایانه طوری که خود را مجبور کند که همیشه کامل عمل کند)، بدبینی ، اضطراب بدنی بیمورد ، درماندگی و وابستگی به دیگران برای حمایت هیجانی وتصمیم گیری.
ب ـ برونگرایی بالا: پرحرفی، خودافشاگری، عدم توانایی در گذراندن زمان به تنهایی، جلب توجه کردن، حرکات نمایشی در نشان دادن هیجانها، برانگیختگی جنسی بی ملاحظه، تلاشهای نامناسب برای کنترل و تسلط بر دیگران.
ج ـ گشودگی پایین : دشواری در سازگاری اجتماعی یا هر گونه تغییر شخصی، تحمل پایین ، سبک زندگی متفاوت یا درک متفاوت ، بی تفاوتی هیجانی و عدم توانایی در فهم و درک احساسات خویش، دامنه علائق کاهش یافته، بی تفاوتی نسبت به هنر و زیبایی ، همنوایی زیاد با مرجع.
د ـ توافق بالا: زودباوری، اعتماد بیش از اندازه به دیگران ، صداقت زیاد و فراوان، عدم تمایز بین خود و دیگران، قدرت تشخیص علائق شخصی، ناتوانی در مقابله با دیگران و تلافی کردن، به راحتی از چیزی سود بردن .
ه ـ وظیفه شناسی پایین: روشنفکر، فقدان لذت، هنرپیشه بالقوه، ضعف در عملکرد تحصیلی با توجه به تواناییهای نسبی، رعایت نکردن نقشها و تعهدات می تواند فرد را در مقابل قانون قرار دهد. ناتوانی در خود انضباطی (برای مثال : گرفتن رژیم ،تمرین طرح) حتی زمانی که به دلایل پزشکی نیاز است. بی هدف بودن شخصی و حرفه ای(سایت اینترنتی:new idea in personality).
●چشم انداز رفتاری
بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در مرز نوروز و سایکوز قرار دارند و مشخصه آنها ناپایداری حالت عاطفی، خلق، رفتار، رابطه با عینیت، و خودانگارهٔ آنها است( کاپلان-سادوک ۲۰۰۳).
کارکرد بیماران به گونه ای است که روابط بین فردی آنها را مختل می کند. از آنجا که احساس خصومت و وابستگی را همزمان دارند روابط بین فردیشان آشفته و بهم ریخته است.رفتار این گونه بیماران بسیار غیرقابل پیش بینی است و از همین رو آنها تقریباً هیچ وقت به آن مقدار کارآیی که در توانشان هست دست نمی یابند. رابطهٔ صمیمانه، تلاش دیوانه وار برای اجتناب از رهاشدگی، بیان نامناسب، خشم شدید و دشواری در کنترل خشم، و احتمال این که به کسی که احساس نزدیکی می کنند وابسته شوند، واز طرف دیگر نسبت به دوستان صمیمی خود اگر احساس سرخوردگی پیدا کنند خشم بسیار شدیدی ابراز می کنند. طغیانهای کلامی، خودزنیهای مکرر، انجام دادن دائمی بعضی از کارها، تغییر دادن اهداف، ارزشها، اشتیاقهای شغلی، تغییرات ناگهانی در عقاید و نقشه ها درباره شغل، هویت جنسی، ارزشها و سنخهای دوستان، از دست دادن مکرر شغل، تحصیلات متناوب، ازدواج شکست خورده، رفتار تکانشی، قماربازی، خرج کردن غیرمسولانه پول، پرخوری، سوءمصرفمواد، رفتار جنسی نادرست، رانندگی بی پروا، گرایش به خودکشی، حرکات نمایشی، رفتار خودآسیب زننده(انجمن روانپزشکی آمریکا، ۱۹۹۴) تکانش وری،خودویرانگری، رفتارپرخاشگرانه(گاندرسون ،۲۰۰۱).
●اختلالات مرتبط:
اختلالات خلق، اختلالات وابسته به مواد، اختلالات خوردن، اختلال استرس پس از سانحه، اختلال فزونکاری/ نقصان توجه (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۱۹۹۴).
اختلال اضطراب تعمیم یافته، اختلال وحشتزدگی، اختلال بدنی شکل، اختلال وسواس فکری و عملی، اختلال گسستگی، اختلال افسردگی عمده، اختلال دوقطبی، اختلال اسکیزوافکتیو، اختلال روان پریشی گذرا، اختلال ادواری خویی(بک و فریمن،۲۰۰۱).

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:41 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

 

اختلال شخصیت نمایشی
اختلال شخصیت نمایشی●چشم انداز بیماری
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات ذهنی چاپ چهارم تجدید نظر شده DSM-IV-TR اختلال شخصیت نمایشی را چنین شرح می دهد: یک الگوی فراگیر هیجان پذیری و توجه طلبی که از اوایل بزرگسالی آغاز شده و در زمینه های گوناگون دست کم با پنج مورد (یا بیشتر) از موارد زیر مشخص می شود:
▪در موقعیتهای که مرکز توجه نیست، ناراحت باشد و در رنج و مشقت به سربرد.
▪ تعامل با دیگران اغلب با رفتار نامناسب تحریک کننده یا اغواکنندهٔ جنسی مشخص می شود.
▪ ابراز هیجانات سطحی و به سرعت متغییر است.
▪ به طور پیوسته از ظاهر جسمانی خود برای جلب توجه دیگران استفاده می کنند.
▪ سبک گفتاری فرد به شدت تاثیرگذار و فاقد جزئیات است.
▪خودنمایی، تظاهر و اغراق در بیان هیجانات را نشان می دهد.
▪ تلقین پذیر است یعنی بسادگی تحت تاثیر دیگران یا شرایط قرار می گیرد.
▪ روابط را صمیمانه تر از آنچه واقعاً هست تلقی می کند.
●چشم انداز ابعادی
در اینجا مدل پنج عاملی شخصیت برای اختلال شخصیت نمایشی یک نیمرخ فرضی را ایجاد کرده است (مک کری ،۱۹۹۴):
الف ـ نوروزگرایی بالا: عواطف منفی مزمن که شامل اضطراب ، ترسویی ، تنش ، تحریک پذیریی، خشم، اندوهگینی، گناه، شرم، دشواری کنترل تکانه (برای مثال در خوردن، نوشیدن یا خرج کردن پول) باورهای نامعقول (برای مثال: انتظارات غیرواقع گرایانه طوری که خود را مجبور کند که همیشه کامل عمل کند)، بدبینی ، اضطراب بدنی بیمورد ، درماندگی و وابستگی به دیگران برای حمایت هیجانی وتصمیم گیری.
ب ـ برونگرایی بالا: پرحرفی، خودافشاگری، عدم توانایی در گذراندن زمان به تنهایی، جلب توجه کردن، حرکات نمایشی در نشان دادن هیجانها، برانگیختگی جنسی بی ملاحظه، تلاشهای نامناسب برای کنترل و تسلط بر دیگران.
ج ـ گشودگی بالا : اشتغال ذهنی با خیالپردازی و رویاهای روزانه، سودمندی، تفکر غیرعادی (برای مثال اعتقاد به شبح ) هویت پراکنده و اهداف متغییر برای مثال مستعد بودن برای دیدن کابوسها و حالات هشیاری متغییر، ناهمرنگی و سرکشی اجتماعی که می تواند فرد را در تعارض با جامعه قرار دهد یا مانع از پیشرفت شغلی او باشد.
د ـ توافق بالا: زودباوری، اعتماد بیش از اندازه به دیگران، صداقت زیاد و فراوان، عدم تمایز بین خود و دیگران، قدرت تشخیص علائق شخصی، ناتوانی در مقابله با دیگران و تلافی کردن، به راحتی از چیزی سود بردن.
ه ـ وظیفه شناسی پایین: روشنفکر، فقدان لذت، هنرپیشه بالقوه، ضعف در عملکرد تحصیلی با توجه به تواناییهای نسبی، رعایت نکردن نقشها و تعهدات می تواند فرد را در مقابل قانون قرار دهد، ناتوانی در خود انضباطی( برای مثال: گرفتن رژیم، تمرین طرح )حتی زمانی که به دلایل پزشکی نیاز است. بی هدف بودن شخصی و حرفه ای.
●چشم انداز رفتاری
افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی تحریک پذیر و هیجانی اند و رفتاری پررنگ و لعاب، نمایشی و برونگرایانه دارند. اما علی رغم رفتار متظاهرانه و پرزرق و برقی که دارند، اغلب نمی توانند دلبستگی عمیقی را به مدت طولانی حفظ کنند. رفتار توجه طلبانهٔ بسیار زیادی از خود نشان می دهند. آنها در افکار و احساسات خود اغلب مبالغه می کنند و هر چیز ساده ای را مهمتر از آنچه در واقع هست، جلوه می دهند. اگر کانون توجه واقع نشوند یا تحسین و تایید نشوند، تندخو می شوندو زیر گریه می زنند، و دیگران را ملامت می کنند و به آنها افتراهای ناروا می زنند. این افراد هیجان طلب هستند و ممکن است با قانون درگیر شوند و به سوءمصرف مواد روی می آورند( کاپلان- سادوک ۲۰۰۳).
●عواطف ویژه : مبالغه کردن، هیجان های سطحی، اشتیاق، خشم، ملال( میلون،۲۰۰۱)هیستری، غمگینی، ترس، ملال(استون،بریکات،۲۰۰۰). حریص برای تحسین شدن، فریبنده، بسیار نمایشی،سطحی، خودمحور، تاثیرگذار و جویای توجه.
●اختلالات مرتبط : اختلال بدنی شکل،اختلالات تجزیه ای و اختلال افسردگی عمده (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۱۹۹۴).
 
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:41 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

 

اختلال شخصیت وابسته
اختلال شخصیت وابسته●چشم انداز بیماری
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات ذهنی چاپ چهارم تجدید نظر شدهDSM-IV-TR اختلال شخصیت وابسته را این چنین توصیف می کند: نیاز فراگیر و مفرط به حمایت شدن که به رفتار سلطه پذیری، وابستگی و ترسهای جدایی منجر می شود. این اختلال در اوایل بزرگسالی آغاز و در زمینه های گوناگون ظاهر می گردد. و با پنج مورد (یا بیشتر) از موارد زیر مشخص می شود:
▪ بدون راهنمایی و اطمینان بخشی مفرط دیگران در تصمیم گیریهای روزمره دچار مشکل می شوند. - نیاز دارند که دیگران مسئولیت بیشتر زمینه های مهم زندگی آنها را بپذیرند.
▪در ابراز مخالفت با دیگران به علت ترس از قطع حمایت یا تایید آنان دچار مشکل هستند. نکته: ترسهای واقع گرایانهٔ مربوط به تلافی جویی را شامل نمی شود.
▪ اشکال در طرح ریزی یا انجام کارها به تنهایی (که بیشتر به علت فقدان اعتماد به نفس در قضاوت یا توانائیها است تا فقدان انگیزش یا انرژی)
▪ برای کسب محبت و حمایت دیگران افراط می کند، تا جایی که داوطلب انجام کارهایی می شود که ناخوشایند هستند.
▪ در مواقع تنهایی به دلیل ترس زیاد از ناتوانی برای مراقبت از خود احساس ناراحتی یا درماندگی می کنند.
▪جستجوی مصرانه برای ایجاد رابطه ای دیگر به عنوان منبع مراقبت و حمایت، در زمانی که یک رابطهٔ صمیمانه قطع می شود.
▪اشتغال ذهنی غیرواقع گرایانه با ترس از رها شدن به حال خود برای مراقبت از خویشتن.
●چشم انداز ابعادی
در این جا مدل پنج عاملی برای اختلال شخصیت وابسته یک نیمرخ فرضی را ایجاد کرده است (مک کری، ۱۹۹۴) :
الف ـ نوروزگرایی بالا: عواطف منفی مزمن که شامل اضطراب ، ترسویی ، تنش ، تحریک پذیریی، خشم، اندوهگینی، گناه، شرم، دشواری کنترل تکانه (برای مثال در خوردن، نوشیدن یا خرج کردن پول) باورهای نامعقول (برای مثال: انتظارات غیرواقع گرایانه طوری که خود را مجبور کند که همیشه کامل عمل کند)، بدبینی ، اضطراب بدنی بیمورد ، درماندگی و وابستگی به دیگران برای حمایت هیجانی وتصمیم گیری.
ب ـ برونگرایی پایین: انزوای اجتماعی، کناره گیری میان فردی، و فقدان شبکه های حمایتی، حالت عاطفی سطحی فقدان لذت و ذوق برای زندگی، اکراه نشان دادن قاطعانه خود یا فرض کردن نقشهای رهبری برای خود؛ حتی زمانی که شرایط فراهم باشد، بازداری اجتماعی و کمرویی.
ج ـ گشودگی پایین: دشواری در سازگاری اجتماعی یا هر گونه تغییر شخصی، تحمل پایین، سبک زندگی متفاوت یا درک متفاوت، بی تفاوتی هیجانی و عدم توانایی در فهم و درک احساسات خویش، دامنه علائق کاهش یافته، بی تفاوتی نسبت به هنر و زیبایی، همنوایی زیاد با مرجع.
د ـ توافق بالا: زودباوری، اعتماد بیش از اندازه به دیگران، صداقت زیاد و فراوان، عدم تمایز بین خود و دیگران، قدرت تشخیص علائق شخصی، ناتوانی در مقابله با دیگران و تلافی کردن، به راحتی از چیزی سود بردن.
ه ـ وظیفه شناسی بالا: شیفتگی به کار، معتاد بودن به کار تا اندازه ای که باعث محرومیت از خانواده می شود. دوباره کاری: مشتمل بر نظافت، پاکیزگی افراطی و توجه به جزئیات، خودانضباطی انعطاف ناپذیر.
●چشم انداز رفتاری
بیماران مبتلا به اختلال شخصیت وابسته نیازهای خود را تحت الشعاع نیازهای دیگران قرار می دهند، مسئولیتهای مهم زندگی خود را به گردن دیگران می اندازند، به خود مطمئن نیستند، و اگر جز برای مدتی کوتاه تنها بمانند، احساس ناراحتی بسیاری می کنند. فروید قایل به یک بعد وابستهٔ دهانی برای این شخصیت بود که مشخصه هایش عبارت بود از وابستگی، بدبینی، ترس از امور جنسی، به خود مطمئن نبودن، انفعال، تلقین پذیری، و فقدان مداومت و پافشاری در کارها. این توصیف به طبقهٔ اختلال شخصیت وابسته در DSMIV شباهت دارد(کاپلان – سادوک ۲۰۰۳).
منشاء این اختلال می تواند در رفتار والدینی باشد که هم بیش حمایتگر و هم مستبد هستند. والدین بیش حمایتگر فرزندان را به وابسته بودن تشویق می کنند، واین وابستگی دلگرمی حمایتگرانه از جانب پدر و مادر را به همراه دارد(برنستین۱۹۹۲،هانت، برانینگ و ناو ۱۹۸۲). بعلاوه اگر ماهیت یک شغل تصمیم گیری مستقلی را بطلبد؛ این اختلال به عملکرد شغلی آسیب می رساند. روابط اجتماعی به افرادی محدود می شود که فرد به آنها وابسته است. اختلال شخصیت وابسته می تواند با اختلالات خلقی همزمان باشد(لورنگر ۱۹۹۶).
●عواطف ویژه: اضطراب کارآیی، ترس از رهاشدگی، ترس از ارزیابی منفی(برنیستن،۱۹۹۶).
 
 
خبرگزاری جمهوری اسلامی ـ ایرنا
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:42 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

اختلال شخصیت وسواس فکری- عملی


اختلال شخصیت وسواس فکری- عملی●چشم انداز بیماری
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات ذهنی چاپ چهارم تجدید نظر شده DSM-IV-TR اختلال شخصیت وسواسی فکری – عملی را این گونه توصیف می کند: الگوی فراگیر اشتغال ذهنی نسبت به نظم و ترتیب، کمال گرایی و کنترل ذهنی و میان فردی به بهای از دست دادن انعطاف پذیری، گشاده رویی و کارآمدی که از اوایل بزرگسالی آغاز و در زمینه های گوناگون ظاهر می گردد. و با چهار یا بیشتر از موارد زیر مشخص می شود:
▪ اشتغال ذهنی نسبت به جزئیات، قواعد، فهرستها، سازماندهی یا برنامه ریزی تا اندازه ای که هدف اصلی فعالیت کم می شود.
▪ کمال گرایی مانع از تکمیل کارها می شود( برای مثال: از کامل کردن یک طرح به علت این که معیارهای بیش از اندازه دقیق او برآورده نشده اند، ناتوان است).
▪ شیفتگی شدید به کار و تولید تا اندازه ای که فعالیتهای تفریحی و دوستیها نادیده گرفته می شوند (ناشی از نیاز اقتصادی آشکار نیست).
▪ وظیفه شناسی افراطی، دقیق بودن زیاد و انعطاف ناپذیری در مورد مسایل اخلاقی و ارزشی که با هویت فرهنگی یا مذهبی تبیین نمی شود.
▪ ناتوانی در دور انداختن اشیاء کهنه و بی ارزش حتی هنگامیکه هیچ ارزش عاطفی نداشته باشند.
▪اکراه در واگذاری تکالیف به دیگران و یا همکاری با دیگران مگر این که دیگران روش وی را در انجام کارها به طور کامل قبول کنند.
▪ ناخن خشکی نسبت به خود و دیگران، به اعتقاد آنها پول چیزی است که باید آن را برای فجایع آتی پس انداز کرد.
▪انعطاف ناپذیری و سرسختی
●چشم انداز ابعادی
در این جا مدل پنج عاملی شخصیت برای اختلال شخصیت وسواسی فکری-عملی یک نیمرخ فرضی را ایجاد کرده است (مک کری،۱۹۹۴) :
الف ـ نوروزگرایی بالا: عواطف منفی مزمن که شامل اضطراب ، ترسویی ، تنش ، تحریک پذیریی، خشم، اندوهگینی، گناه، شرم، دشواری کنترل تکانه (برای مثال در خوردن، نوشیدن یا خرج کردن پول) باورهای نامعقول (برای مثال: انتظارات غیرواقع گرایانه طوری که خود را مجبور کند که همیشه کامل عمل کند)، بدبینی ، اضطراب بدنی بیمورد ، درماندگی و وابستگی به دیگران برای حمایت هیجانی وتصمیم گیری.
ب ـ برونگرایی بالا : پرحرفی، خودافشاگری، عدم توانایی در گذراندن زمان به تنهایی، جلب توجه کردن، حرکات نمایشی در نشان دادن هیجانها، برانگیختگی جنسی بی ملاحظه، تلاشهای نامناسب برای کنترل و تسلط بر دیگران.
ج ـ گشودگی بالا : اشتغال ذهنی با خیالپردازی و رویاهای روزانه، سودمندی، تفکر غیرعادی(برای مثال اعتقاد به شبح ) هویت پراکنده و اهداف متغییر برای مثال مستعد بودن برای دیدن کابوسها و حالات هشیاری متغییر، ناهمرنگی و سرکشی اجتماعی که می تواند فرد را در تعارض با جامعه قرار دهد یا مانع از پیشرفت شغلی او باشد.
د ـ توافق بالا: زودباوری، اعتماد بیش از اندازه به دیگران، صداقت زیاد و فراوان ، عدم تمایز بین خود و دیگران، قدرت تشخیص علائق شخصی، ناتوانی در مقابله با دیگران و تلافی کردن، به راحتی از چیزی سود بردن.
ه ـ وظیفه شناسی بالا: شیفتگی به کار ، معتاد بودن به کار تا اندازه ای که باعث محرومیت از خانواده می شود. دوباره کاری: مشتمل بر نظافت ، پاکیزگی افراطی و توجه به جزئیات ، خودانضباطی انعطاف ناپذیر.
●چشم انداز رفتاری
مشخصهٔ اصلی شخصیت وسواسی فکری- عملی تلاش بی امان برای دستیابی به کمال است. معیارهای بسیار بالا، افراد با این اختلال را وامی دارد که خواهان کمال برای خود و دیگران باشند. هر قدر هم که نتیجهٔ کارشان عالی باشد، بندرت از آن خشنود می شوند.و به دلیل آنکه خود را قادر به رسیدن به معیارهای دست نایافتنی نمی بینند، معمولاً در انجام کارهای مهم تعلل می کنند. یا وقت کمی به آن اختصاص می دهند و یا کار را به تاخیر می اندازند. آنها برای کار و تولید بیش از روابط میان فردی ارزش قائل هستند و بیش از حد به جزئیات، فهرست ها، مقررات، و جداول زمانی می پردازند. آنها در تصمیم گیری در بیشتر برنامه های زندگی مشکل زیادی دارند. و مستعد اجتناب از تصمیم گیری در مورد برنامه های تفریحی هستند. افرادی که دچار این اختلال هستند در بروز هیجاناتشان مشکل دارند. و در نظر دیگران مردمی رسمی، خشک، بسیار با وجدان و اخلاقی می نمایند(روزنهان، سیلگمن،۲۰۰۱).
این مرور در اختلالات روانپزشکی همراه با سوءمصرف و وابستگی به مواد نشان دهنده وسعت اطلاعاتی است که هنگام تشخیص و درمان اعتیاد به مواد مورد نیاز است. هنگام ارزیابی سوءمصرف دارویی، شناخت اختلالات روانی دیگری که اولیه و ثانویه بر وابستگی به مواد هستند اهمیت دارد و برای اقدام درمانی باید به آنها توجه کامل مبذول گردد. آنها عمدتاً به برنامه های درمانی متفاوتی نیاز دارند که می باید در موازات درمان اعتیاد پیش رود. نباید تصور شود که اعتیاد به مواد دارویی تنها و اصلی ترین مسئله بیماری است که برای درمان اختلال سوءمصرف مواد معرفی شده است . افسردگی، اضطراب و اختلالات شخصیتی در این گروه متداول است و وقتی که این مشکلات همزمان شناسایی و برنامه های درمانی انجام شد نتایج بدست آمده بسیار رضایت بخش خواهد بود(هرسن و ترنر۱۹۹۴، ترجمه شاملو۱۳۷۶).

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:43 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

اختلال کم توجهی- بیش فعالی در کودکان


اختلال کم توجهی- بیش فعالی  در کودکاناین اختلال در بر گیرنده كودكانی است كه از دستورها اطاعت نمی‌كنند ، از لحاظ هیجانی تحریك پذیر و خشن هستند، پیوسته از یك فعالیت به كار دیگری می‌پردازند بدون اینكه هیچ یك را به سر انجام برسانند، تمركز و توجه در كارها و یا فعالیتها و بازیها در این كودكان پایدار نیست، اغلب به نظر می‌رسد كه حواسشان جای دیگری است و یا گوش نمی‌دهند و اینطور به نظر می‌رسد كه آنچه را كه گفته شده است نشنیده‌اند، اكثر این كودكان بد اخلاق، ستیزه جو ، نافرمان و پرخاشگر هستند و با كودكان دیگر میانه خوبی ندارند و به طور كلی لجوج، ریاست طلب و بی انضباط هستند ، رفتارهای غیر قابل پیش بینی انجام می‌دهند، مرتب در حرف دیگران می‌پرند، اشیا را از دیگران می‌قاپند و به چیزهایی دست می‌زنند كه اجازه آن را ندارند.
این كودكان وقتی كه بزرگتر می‌شوند در كارهای گروهی مشكل دارند و در مدرسه نمی‌توانند یكجا آرام بگیرند به طور مكرر از جای خود بلند می‌شوند و یا از میز آویزان می‌شوند. بیش فعالی ممكن است به صورت برقراری ، ناآرامی در جای خود ، دویدن ، جهیدن و بالا و پایین پریدن در موقعیتهای نامربوط ، ناتوانی در ساكت ماندن و یا بیش از حد حرف زدن نیز نمود می یابد. این كودكان معمولا در نوباوگی علائمی از خود نشان می دهند مانند : خواب كم و گریه زیاد دارند ، به نور و صدا و حرارت و سایر تغییرات محیطی به سرعت به گونه ای غیر عادی پاسخ می دهند ، مرتب در حال جلو و عقب كردن خودشان هستند ، معمولا در آغوش مادر آرام نمی گیرند و جیغ می زنند و لگد می اندازند و حتی در گرفتن پستان مادر هم مشكل دارنددر این نوع اختلال ممكن است بر اثر بالا رفتن سن كودك ، مسئله خود به خود حل شود اما این كودكان اگر به حال خود گذاشته شوند در بزرگسالی رفتارهای ضد اجتماعی از خود نشان می دهند.
اكثر این كودكان از هوش بالا برخوردارند و كارهایی كه انجام می دهند غیر مترقبه و ناگهانی است و خطر را احساس نمی كنند.
به طور كلی می توان گفت الگوی پایدار این اختلال كمبود تمركز و توجه ، بیش فعالی و پرخاشگری است ، البته باید این خصوصیات حداقل به مدت شش ماه در كودك ثابت باشد تا بتوانیم بگوییم كه كودك دچار این اختلال شده است.
علل ایجاد این اختلال هنوز به طور قطعی ناشناخته است ، عوامل متعددی از قبیل وراثت ، مشكلات و مسائل در هنگام تولد ، عوامل عصب شناختی ، حساسیت غذایی و متغیرهای محیطی مطرح شده است اما هیچ یك تایید و یا رد نشده اند. پژوهشها حاكی از آن است كه پسران بیشتر از دختران به این اختلال مبتلا می شوند.
در درمان این كودكان روشهای رفتار درمانی به همراه رژیم غذایی خاص و داروهایی كه پزشك برای درمان این اختلال تجویز می كند بهترین نتایج را در كنترل علائم دارد. والدین چنین كودكانی باید با مراجعه به روانپزشك و یا روانشناس با شكیبایی و ثبات قدم در این مسیر به فرزندشان كمك كنند.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:44 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

 

اختلالات شخصیت
علی رقم اینکه اختلالات شخصیت به مقاوم بودن د رمقابل درمان شهرت دارند، اما تلاشهای بالینی در این زمینه امید واری می دهند.
بیش از ۳۰% افرادی که نیاز به خدمات بهداشت روانی دارند ، حد اقل یک نوع اختلال شخصیت( PD ) دارند، ویژگی آن تجارب درونی غیر نرمال و رفتار ناسازگار می باشد . اختلالات شخصیت که به عنوان اختلالات AXIS II شناخته می شوند دارند.« برروی محوردوم DSM طبقه بندی میشود»، شامل وسواسی گری، اجتناب پذیری ، اختلال پارانویایی و اختلال مرزی می شود. ازسوی دیگر اختلالات AXIS I ، شامل افسردگی و اسکیزوفرنی می شود که شیوع کمتری دارند اما حاد تر هستند .
با اینکه افراد دارای PD «اخنلال شخصیت » می توانند از نظر شخصیتی نا همگون و متفاوت باشند اما حد اقل یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه موقعیت های مربوط به بیماری روانی آنها تسکین نخواهند یافت تا اینکه اقدامات تخصصی د رمورد آنها اجرا شود . گرچه این موضوع که دقیقا چه نوع کاری باید روی آنها انجام شود ، موضوعی است که مورد بحث است ،این امر همراه با رسوایی این اختلالات در مورد مسئله ساز بودن درمانشان، تنش هایی را پیرامون درمان این اختلال ایجاد کرده است.
"افراد مبتلا به گونه های مختلف اختلال شخصیت، مشکلات مزمن و قابل سرایتی را نشان می دهند". دکتر لینچ این مطلب را به این شکل بیان می کند که" مبتلایان به اختلال شخصیت حتی شامل خود درمانگر ها نیز می شوند" در نتیجه ، افراد مبتلا اغلب در جست وجوی درمان نیستند و کسانی هم که در این زمینه تلاش می کنند شکست می خورند . او میگوید " مثلا افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی « BPD» در ۷۰% موارد، روند درمان را ترک می کنند.
البته لینچ می گوید" از وقتی که محققین، جست و جو برای درمان موثر را آغاز کرده اند امید ها یی در افق پدیدار شده است. تا کنون کار تحقیق روی BPD متمرکز بوده است " درحالیکه بحثها و تنشها متعدد است و تحقیق مراحل ابتدایی خود را می گذراند، ولی دو اقدام اساسی در مورد درمان BPD باید صورت بگیرد: درمان رفتار دیالکتیک یا جدلی« DBT» و درمان شناختی«CT» .
لینچ در ادامه می گوید "هنوز هم روان شناسانی که در جست و جوی درمان ۹ نوع اختلالات شخصیتی دیگر هستند ، با کمبود تحقیقات در این رابطه مواجه می باشند.او ویژگی یک دنده بودن مبتلایان به این اختلال ها امکان دارد تا حدودی باعث عدم وجود درمان های ثابت شده باشد".
طبق گفته اویک خبر خوب این است که تئوریهای جدید مربوط یه تنظیم هیجانات اساسی ،سبکهای میان فردی و الگوهای فکری ویژه ی این اختلالات که کمتر مورد مطالعه واقع شده اند ، زمینه ای برای توسعه و تعمیم اقدامات اجرایی فراهم کرده اند.
● تحت کنترل در آوردن هیجانات:
«BPD» از یک رو بیشتر مورد مطالعه واقع شده و از یک رونیز روانشناسان را تنش بیشتری را برای روانشناسان به وجود آورده است . مبتلایان به BPD به طور مکرر تقاضای کمک می کنند اما درعین حال تمایل دارند تا روند درمان را ترک کنند .آنها همان طوری که سریع به یک درمانگر مراجعه می کنند ، شاید سریع تر هم قطع رابطه کنند . به این دلیل که به افراد مبتلا به «BPD» آرزوی تاییداز سوی دیگران را دارند ، یک تحریک کوچک می تواند باعث بروز رفتارهای خشن نسبت به افراد کمک کننده به آنها شود .
برای کمک به درمان جوها جهت مذاکره پیرامون نوسان خلق آنها میان این دو گونه رفتار ، دکتر لین هان، پرفسور روان شناسی دانشگاه واشنگتن ، طرح DBT « درمان رفتاردیالکتیک » را گسترش داده است ،که شامل مشاوره هفتگی نفر به نفر می شود و همچنین جلسات آموزشی گروهی پیرامون مهارتهایی همچون تحمل درماندگی، تاثیر گذاری میان فردی ، کنترل هیجانات و مهارتهای مربوط به توجه کامل.
بسیاری از افراد مبتلا به BPD برای کنترل و تنظیم هیجانات، به خودشان آسیب می رسانند .لین هان میگوید" کسی که از ابتدا این اختلال را به عنوان نوعی بی نظمی هیجانی مفهوم سازی می کند ، د رتلاش برای خود – استوار سازی ،از برخی دردهای جسمی استفاده میکند ، که گفته می شود بر انگیختگی عاطفی و هیجانی را کاهش می دهد".
لین هان وسایر درمانگران در رشته DBT، بیماران را تشویق می کنند تا برای کنترل احساسات فزاینده و گیج کننده خود از شیوه های جایگزین دیگری استفاده کنند، مثلا یک درمانگر شاید روش توجه کامل را آموزش دهد که این مفهومی است که از ذن بودائیسم گرفته شده است ، با این شیوه بیماران می توانند هیجانات خود را مشاهده کنند بدون اینکه نسبت به آنها واکنشی نشان دهند یا از طریق ضرر وارد کردن به خودشان در جست و جوی تسکین خود باشند .
در عین حال، لین هان تذکر می دهد که درمانگر باید اصل هیجانات فرد را مورد تقدیر قرار دهد. بیماران مبتلا به BPD نیاز به پذیرش عاطفی دارند زیرا آنها در بچگی فاقد این موهبت بوده اند. مثلا در یک محیط نا بهنجار ، امکان دارد بچه ای در مورد موضوعی اظهار نگرانی کند و والدین او بگویند که او حسود است . «در واقع آنها هیچ وقت درک نمی کنند که نیاز ها ، خواسته ها و امیال بچه ها منطقی است». لینچ اضافه می کند که چنین شرایطی می تواند منجر به مشکلات عاطفی شود. DBT به اینگونه افراد کمک می کند تا احساساتشان را نسبت به خود به یاد بسپارند و تجارب عاطفی خود را مشروع بدانند .
شواهد موجود براثربخشی شیوه DBT اشاره دارد.درمطالعه ای که درBritish journal of psychiatry منتشر شد ،۵۸ زن مبتلا به BPD به طور هفتگی تحت درمان قرارگرفته اند. دراین مطالعه ،تیمی ازمتخصصین بالینی رفتارهای مخرب وزیان آوربیماران را مورد سنجش قرار دادند،رفتارهایی چون سوء مصرف مواد و... که از رفتارهای شدید مربوط به اختلال شخصیتی مرزی می باشند. بعداز ۷ماه درمان ،افرادشرکت کننده در مقایسه با کسانی که به شکل رایج درمان می شدند تمایل کمتری به خودکشی نشان می دادند وتمایل نداشتند به خودشان آسیب برسانند.
همچنین لین هان میگوید "بیماران دریافت کننده به DBT ، حدودا دو برابربیش ازبقیه تمایل داشتندکه دراین مطالعه باقی بمانندوشیوه های درمان در مورد آنها اجراشود که این امر نشان دهنده این است که DBT رابهترمی توان یاد گرفت وبه کار بست،البته به شرط اینکه این کار به صورت تیمی انجام شود.
● تغییر اعتقادات هسته ای:
در حالیکه DBT تاکید بر تنظیم هیجانات دارد ،CT به آنگونه که توسط دکتربک به کار گرفته شده ،تمامی ۱۰ مورد اختلال شخصیتی را به صورت اعتقادات سوء نسبت به خود تعریف می کند . درمانگر شناختی به افراد مبتلا به اینگونه اختلالات کمک می کند تا یاد بگیرند که اینگونه اعتقادات را شناسایی کرده و تغییر دهند بک می گوید" این کار بیشتر طی جلسات هفتگی وبه کمک یک نفر درمانگر آموزش دیده انجام میشود".
طبق نظربک ، به عنوان مثال فرد مبتلا به BPD شاید اعتقاد داشته باشد که "من معیوب هستم ، نا توان وبیچاره ام ،آسیب پذیر وبد هستم".
پس این گونه افرادهر کاری که انجام می دهند یا هر اتفاقی که برایشان می افتد ، ختم می شود به حفظ این اعتقادات .
بک می گوید" اگر به یک فرد بی خانمان کمک نکنند ،فکر می کند که بد بخت است و اگر کمک کنند، فکر میکند که بیشتر باید به او کمک شود. برای ریشه کنی اینگونه اعتقادات سوء ، درمانگران CT باید به بیماران کمک کنند تا تجارب مربوط به دوران کودکی خود را دوباره بازگو کنند".
مثلا کسی شاید این اعتقاد را داشته باشد که « من ناکار آمد هستم». چون که در کودکی خانواده او مسئولیتی را بر عهده اش گذاشته اند که نتوانسته است انجام دهد . مثلاشاید از او خواسته اند تا از نوزاد کوچکشان مراقبت کند و البته غیر منطقی نیست که نتوانسته باشد آنرا انجام دهد.
بک و سایر افراد فعال در رشته CT از درمان جوها می خواهند تا ورای فکر کردن به چنین حوادثی حرکت کنند و به جای اثبات عدم کفایت خویش، معانی جایگزین را کشف نمایند . در شکل ایده آل اینگونه درمان، بیمار زیربنای چنین اعتقادات سوئی را درک کرده و سعی می کند آنها را تغییر دهد.
گرچه بک متذکر می شود ، در صورتیکه یک بیمار د رحین بکار گیری چنین اعتقاداتی در عرصه ی عمل، بخواهد روند درمان را ناتمام بگذارد مشکلاتی می تواند بروز کند .
بیماران مبتلا بهAxis I با این اعتقاد به درمان رو می آورند که« من می توانم به درمانگر خود اعتماد کنم ، کار او موثر خواهد بود ». وبیماران طبقه بندی شده درII Axis شاید اینگونه فکر کنند که" من نمیتوانم به درمانگر خود اعتماد کنم ، شاید او مرا آزار دهد ، یا اگر به درمانگر خود گوش کنم ، نشان خواهد داد که تا چه اندازه ضعیف هستم و تا چه اندازه او قویست".
بک می گوید"برای مقابله با چنین تفکرات سوئی ، درمانگرها باید آماده بوده و اینگونه اعتقادات سوء مربوط به درمانگر یا درمان را مورد سنجش قرار دهند".
تلاشهای اولیه مربوط به درمان شناختی در رابطه با BPD از تئوری بک حمایت می کند. دریک چنین مطالعه ای توسط دکتر براون،۳۲ بیمار مبتلا به BPD از جلسات شناخت درمانی که به طور هفتگی طی یکسال برگزار میشد بهره مند شوند. براون می گوید" بعد از یکسال درمان، نشانه های بهبودی برجسته ای آشکار شد " .او می افزاید" در مراحل بعد، ۵۵% بیماران علائم بیماری را ازدست داده بودند و درواقع بهبود یافته بودند".
● فراتر از BPD:
پژوهشگران امیدوارند که تحقق درمان مبتلایان به BPD ممکن است که به پیشرفتهای بالینی برای ۹ نوع اختلال شخصیت دیگر منتهی شود.
علاوه بر شناسایی اعتقادات سوء مربوط به اختلال شخصیت مرزی ، بک برای سایر اختلالات شخصیتی نیز اعتقادات رایجی را یافته است . مثلا فرد مبتلا به شخصیت ضد اجتماعی اعتقاد دارد که « سایر افراد بطور ذاتی سوء استفاده گر هستند» و این استراتژی ناسازگارانه را توسعه می دهد تا از دیگران بهره کشی و سوء استفاده کند.
درحالیکه مطالعات مقدماتی بسیار امیدوار کننده بوده است اما تا کنون درمان شناختی تاثیر گذاری خود را برروی ۹ اختلال دیگر نشان نداده است. همین مورد در رابطه با درمان رفتار دیالکتیکی«جدلی» هم صدق می کند ، گرچه یکی از مطالعات صورت گرفته پیرامون DBT هنوز سال چهارم خود را می گذراند. لینچ ،کسی که این مطالعه را هدایت می کند ،میگوید " ما در حال نوشتن مقاله ای پیرامون نحوه تغییر DBT برای اختلالات شخصیتی تغییر از اختلال مرزی هستیم".
علیرغم تضاد دیدگاه ها ، بسیاری از روانشناسان هم عقیده اند که با اینکه درمان اختلالات شخصیت کار ساده ای نیست اما غیر ممکن هم نیست.
لینچ می گوید"اینکه گفته می شد اختلالات شخصیت قابل درمان نیستند ، افسانه ای بود مربوط به گذشته زیرا شواهد تجربی کمی در این مورد وجود داشت .هر روز در این زمینه مطالعات بیشتری انجام شده و منتشر می شود ، پس می بینیم که روند تغییر و تحول آغاز شده است".
 
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:45 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

 

از این شخص تا آن شخصیت
از این شخص تا آن شخصیتبرحسب این‌که چه جور شخصیتی دارید، می‌شود پیش‌بینی کرد که احتمال دچارشدنتان به چه جور بیماری‌هایی بیشتر است.
محققان می‌گویند احتمال ابتلا به بیماری‌های قلبی و عروقی در تیپ شخصیتی A بیشتر است و در افراد دارای تیپ شخصیتی C هم محتمل‌تر است که بیماری‌های سرطانی دیده شود. روان‌شناسان، تیپ شخصیتیB را سالم‌ترین تیپ شخصیتی می‌دانند و راهکارهایی هم برای دستیابی به چنین شخصیتی پیشنهاد می‌کنند.
می‌گویند همه چیز از صندلی مطب دو متخصص قلب شروع شد. این دو متخصص توجه کردند و دیدند كه بیشتر بیمارانشان روی لبه صندلی می‌نشینند و اصلا طاقت نمی‌آورند حرف‌ پزشک تمام شود. بیماران مذکور آن‌قدر روی لبه این صندلی‌ها نشسته بودند كه - به گفتهٔ این دو پزشک - چرم آن قسمت از صندلی‌ها ساییده شده بود. این دو کم‌کم به این نتیجه رسیدند كه اغلب قربانیان حملهٔ قلبی، آدم‌هایی هستند با این خصوصیات: عجول، متخاصم، پرخاشگر و بیش از حد درگیر كار و زندگی روزمره.
در دهه۱۹۵۰ این دو متخصص، مجموعه‌ای از همین رفتارها را دسته‌بندی و معرفی كردند كه به نظر می‌رسید خصوصیات ویژهٔ بیماران قلبی- عروقی باشد. آن‌ها به این مجموعه رفتارها گفتند: الگوی رفتاری تیپ A.
● تیپ شخصیتی یعنی چه؟
قبل از آن كه جزئیات آدم‌های دارای شخصیت Aرا بشناسید، بهتر است با عبارتی كه در این متن، زیاد تكرار می‌شود، آشنا شوید: «تیپ شخصیتی».
«تیپ» از كلمه یونانی «توپس» به معنای نقش یا اثر گرفته شده و در روان‌شناسی، به معنای خصوصیات ویژه جسمی و روان‌شناختی خاصی است كه آدم‌ها را از همدیگر مجزا می‌كند. به بیان دیگر، مجموعه‌ای از آدم‌ها كه تحت یك «تیپ» شناسایی می‌شوند، رفتارها و اندیشه‌های تقریبا مشابهی دارند و واكنش‌های بدنی آن‌ها نیز کم‌وبیش با هم یكسان است.
● شخصیت A در مقابل شخصیت B
آدم‌های تیپ A به شدت رقابت‌جو هستند و به گونه‌ای افراطی تمایل به پیشرفت دارند؛ عجول‌اند و همیشه احساس اضطرار زمانی دارند؛ آرام نشستن برایشان واقعا سخت است؛ وقتی با بدقولی مواجه می‌شوند به شدت عصبانی و بی‌صبر می‌شوند؛ اگر چه ظاهرا اعتماد به نفس دارند ولی در باطن به خودشان تردید دارند و دائم خودشان را تحت فشار قرار می‌دهند تا خیلی زود به پیشرفت‌های چشمگیر دست پیدا کنند.
برخلاف آدم‌های تیپ A، افراد تیپ B می‌توانند راحت بنشینند و استراحت كنند و یا بدون عصبانی شدن، كار كنند. آن‌ها عجول نیستند و معمولا احساس اضطرار زمانی هم به‌شان دست نمی‌دهد. طبیعتا ناشكیبایی ناشی از این حس اضطرار را هم در خود ندارند و عصبانی شدنشان آن‌قدرها آسان و دم‌دست نیست.
در یك آزمایش، بعد از این كه محققان، عده‌ای از افراد تیپ A و B را بدون دلیل منتظر نگه داشتند، الگوهای رفتاری تیپ A و B خود را این‌گونه نشان دادند:
افراد تیپ A داد و بیداد راه انداختند و صدایشان بلند شد، به‌شدت عصبانی شدند و به‌خاطر این كه مصاحبه‌گر حرف‌هایشان را مرتب قطع می‌كرد، با او وارد بحث و مشاجره شدند. آن‌ها مدام لب‌هایشان را به هم می‌فشردند و حوادث خصمانه را با هیجان زیاد تعریف می‌كردند. در مقابل، افراد تیپ B در وضعیت راحتی ‌نشسته بودند، آرام و با ملایمت صحبت می‌كردند، به راحتی می‌شد حرف‌هایشان را قطع كرد و بیشتر اوقات لبخند می‌زدند.
● و اما شخصیت C
اگر شما ظاهرتان مثل تیپ B اما درون‌تان سرشار از خشم، خصومت، رقابت‌جویی، احساس فوریت زمانی و سایر خصوصیات تیپA باشد، آن‌وقت روان‌شناسان به شما می‌گویند تیپ C. در واقع، شما دارید همه چیز را به اصطلاح می‌ریزید توی خودتان تا ظاهر آرام‌تان را حفظ كنید و اگر واقعا این‌طور باشید، آن‌وقت مستعد بیماری‌های سرطانی خواهید بود. محققان دریافته‌اند كه این گروه از آدم‌ها، این الگوهایشان را حتی بعد از ابتلا به بیماری‌های سرطانی نیز ادامه می‌دهند؛ یعنی آن‌ها این تمایلات بیرونی را باز هم در خودشان می‌ریزند و چیزی بروز نمی‌دهند.
روان‌شناسان به افراد تیپ C پیشنهاد می‌كنند به جای این كه خشم خودشان را سركوب كنند، آن را بیرون بریزند و برای این كه آرام شوند از فنون ریلكسیشن استفاده كنند. آن‌ها به این افراد می‌آموزند كه چگونه خشم خودشان را بدون این كه در خودشان بریزند، مدیریت كنند.همچنین با استفاده از مهارت‌های جرأت‌ورزی به این گروه از افراد می‌آموزند كه چگونه قاطعانه و محترمانه از حقوق خودشان دفاع كنند.
● بیماری‌های وابسته به شخصیت
نتایج تحقیقات نشان می‌دهد افراد تیپ Aدو برابر افراد تیپ B دچار بیماری‌های قلبی (و به ویژه حمله قلبی) می‌شوند. انجمن قلب آمریكا در سال ۱۹۸۱ با مرور این شواهد به این نتیجه رسید كه الگوی رفتاری تیپ A یكی از عوامل خطرساز بیماری‌های قلبی است.
همچنین افراد تیپ A و مخصوصا آن گروه از این افراد كه پرخاشگری بیشتری دارند، معمولا تمایل بیشتری به رفتارهای ناسالمی از قبیل استعمال دخانیات و الکل نشان می‌دهند. آن‌ها همچنین شیفتهٔ كارهای خطرناكند؛ كارهایی مثل رانندگی بی‌پروا با سرعت‌های جنون‌آمیز.
آدم‌های تیپ A اگرچه بسیار رقابت‌طلبند، به نظر می‌رسد برانگیختگی‌شان تا حدود زیادی به معیارهای درونی بستگی دارد. آن‌ها در مقایسه با افراد تیپ B كمتر در دوران درس و مدرسه تقلب می‌كنند و ترجیح می‌دهند برای رسیدن به نتیجه دلخواه‌شان، بر اساس توانایی‌های خودشان، خوب و دقیق عمل كنند.
تحقیقات تازه‌تر نیز نشان داده‌ است كه رقابت‌جویی و احساس فوریت زمانی، رابطهٔ كمتری با بیماری‌های قلبی دارد و آن‌چه مهم‌ترین مؤلفه در رفتارهای تیپ A است، احساس درونی خصومت است. یعنی اگر شما فقط با دیگران رقابت می‌كنید یا از ماندن در اتاق انتظار برای ملاقات با رئیس اداره،‌ احساس وقت‌كُشی به‌تان دست می‌دهد، چندان نگران نباشید؛ فقط یادتان باشد که با رقیب یا رئیس‌تان وارد فاز دشمنی و خصومت نشوید!
اخیرا حتی ثابت شده كه خشمِ سركوب‌شده یا كنترل‌شده بیشتر از خشم آشكار با بیماری‌های قلبی مرتبط است. این الگوی رفتاری البته در محیط‌های اجتماعی خاصی بیشتر نمود پیدا می‌كند. یعنی محیط‌های زندگی پُراسترس باعث می‌شود مشكلات روان‌شناختی و جسمی این افراد سریع‌تر بروز كند.
به همین خاطر اگر یك راننده تیپ A پشت ترافیك بماند، چیزی شبیه فاجعه در درونش اتفاق می‌افتد؛ روی رل ضرب می‌گیرد، از عصبانیت‌ سرخ و سفید می‌شود و احتمالا زبانش هم به ناسزا باز می شود. آن‌ها کاملا آماده‌اند که در مقابل استرس منفجر شوند.
در آدم‌های تیپ A سیستم عصبی سمپاتیك‌ همیشه در حال هشدار است و این حالت بر اندام‌های حساس بدن فشار وارد می‌كند و این فشار باعث بیماری‌های قلبی، سخت شدن عروق مغزی و دیگر رگ‌های بدن می‌شود.
ظاهرا حتی دستگاه عصبی افراد متخاصم با افراد تیپ B فرق می‌كند و این تأكید را در نمودار تحت‌عنوان صفت‌های ژنتیكی نیز می‌توانید ببینید. اما از آن‌جا كه گفته می‌شود بعضی هورمون‌های مردانه هم در این میان نقش دارند، مردان بیشتر احتمال دارد الگوهای تیپ A را نشان بدهند. به همین خاطر می‌گویند سلطه‌پذیری زنان، آن‌ها را در مقابل بیماری‌های قلبی محافظت می‌كند!
با این وجود و با تمام این توجیهات زیستی، اگر حس می‌كنید الگوی رفتاری‌تان تیپ Aاست، توصیه می‌شود از ۱۰ فرمانی كه در پی می‌آید برای تغییر رفتارتان استفاده کنید.
● ازشخصیت A به شخصیت B
این را بدانید كه خصومت، رقابت‌جویی افراطی و عجول بودن، شما را در معرض انواع بیماری‌های قلبی قرار می‌دهد. دانستن، قدم اول است و شما با دانستن این نکته و خواندن این مطلب، در واقع، قدم اول را برداشته‌اید و اولین فرمان را اجرا كرده‌اید.
توی صف ایستادن را تمرین كنید. اولش خیلی اذیت می‌شوید ولی باور كنید که این كار را اولین بار، هزار نفر از آدم‌های تیپ A انجام دادند و نتیجه گرفتند. برای این كه توی صف بیكار نباشید، می‌توانید از فرمان‌های بعدی کمک بگیرید.
وقتی در اتاق انتظار یا توی صف هستید، به جای فکر کردن به گذشت زمان، به موضوعاتی فكر كنید كه در زندگی روزمره‌تان وقت تأمل در مورد آن‌ها را ندارید. اگر زیاد اهل این اندیشه‌های فلسفی نیستید، می‌توانید به دور و بر خودتان، خوب نگاه كنید یا سر صحبت را با یكی دیگر باز کنید و اگر اهل هیچ‌كدام از این‌ها نیستید، می‌توانید همشهری‌جوان بخوانید!
تمرین كنید بدون این كه به دیگران حمله كلامی بكنید، منظورتان را به آن‌ها بفهمانید. برای این كار می‌توانید از فنون جرأت‌ورزی كه در صفحات موفقیت شماره ۹۵ همشهری جوان چاپ شده کمک بگیرید.
تند حرف زدن و تندتند غذا خوردن را کم‌کم كنار بگذارید. برای انجام این تغییر لذت‌بخش، می‌توانید برای هر حركت آهسته‌ترتان یك پاداش شخصی در نظر بگیرید. تمرین كنید که جمله دیگران را قطع نكنید و برای این كار می‌توانید از آشنایانِ كم‌حرف شروع كنید و به تدریج، برسید به دوستانی كه سخنران حرفه‌ای هستند.
باورهای خودتان را اصلاح كنید. می‌توانید گه‌گاه به این موضوع فكر كنید كه واقعا ارزش آدم‌ها به تعداد كارهایشان است یا به كیفیت کارهایشان؟ البته این تغییرات فكری، نیاز به مداومت دارد.
تا جایی كه می‌توانید، محیط روزمره‌تان را كم‌استرس‌تر كنید مثلا می‌توانید بی‌خیال بعضی فعالیت‌های اجتماعی غیرضروری شوید.
خودتان را در مقابل استرس ایمن كنید. برای این كار می‌توانید در مقابل استرس‌ها از خودگویی استفاده كنید تا این خودگویی‌ها به‌تدریج ملكه ذهن‌تان شود. معمولا روان‌شناسان در شروع از افراد تحت استرس می‌خواهند این خودگویی‌ها را بلندبلند به زبان بیاورند اما به‌تدریج آن‌ها خودشان قادر خواهند شد که این جملات را فقط در ذهن خودشان تكرار كنند. نمونه‌ای از این خودگویی‌ها عبارت‌اند از:
ـ من می‌توانم برای حل این موضوع برنامه‌ریزی كنم.
ـ باید دست از نگرانی بردارم. نگرانی هیچ مشكلی را حل نمی‌كند.
ـ عصبی بودنم موقتی است و این حالتم هم کاملا طبیعی است.
ـ هر دفعه فقط یك گام.
ـ زود قضاوت نكن.
ـ تا وقتی بتوانی خونسردی‌ات را حفظ كنی، بر موقعیت كنترل داری.
ـ باید عمیق و آهسته نفس بكشم.
ـ سعی نكن استرس را از بین ببری؛ فقط آن را در حدی نگه دار كه بتوانی كنترل‌اش كنی.
هر روز تمرین‌های ریلكسیشن را انجام دهید. برای یاد گرفتن فنون ریلكسیشن می‌توانید از كتاب‌های موجود در بازار کمک بگیرید.
به مشاور یا روان‌شناس مراجعه كنید. برای این منظور می‌توانید از طریق مراكز مشاوره اقدام کنید و یا در كارگاه‌های مقابله با استرس شرکت کنید.
● ۱۵ ویژگی تیپ A‌ علیه سلامت قلب
۱ ) آدم تیپ A‌ همزمان به چند كار می‌اندیشد.
۲ ) حداکثر فعالیت را برای حداقل زمان برنامه‌ریزی می‌كند.
۳ ) نمی‌تواند به محیط زیست یا به سایر زیبایی‌های دور و برش توجه كند.
۴ ) دیگران را به تندتر صحبت كردن دعوت می‌کند.
۵ ) وقتی مجبور به ایستادن توی صف یا نشستن توی ماشینی می‌شود كه خیال می‌كند راننده‌اش خیلی آهسته می‌راند، ناخودآگاه عصبانی می‌شود.
۶ ) اعتقاد دارد اگر كسی می‌خواهد كاری انجام بدهد، باید خودش آن كار را انجام بدهد.
۷ ) موقع صحبت كردن، سر و دستش را مدام تكان می‌دهد.
۸ ) وقتی صحبت می‌كند، انگار چیزی در حال انفجار است و ناخودآگاه و مدام از لغات زشت در لابه‌لای حرف‌هایش استفاده می‌کند.
۹ ) به حالت‌ وسواس‌گونه‌ای سعی دارد همیشه وقت‌شناس و سر وقت باشد.
۱۰ ) برایش واقعا سخت است كه همین‌طور جایی بنشیند و هیچ كاری نكند.
۱۱ ) اصرار دارد در هر كاری كه می‌كند، برنده باشد؛ حتی در بازی با كودكان.
۱۲ ) موفقیت‌های خودش را به صورت كمّی می‌سنجد (مثلا با تعداد مقالاتی كه نوشته و به چاپ رسانده).
۱۳ ) هنگام صحبت، لب‌هایش را به هم فشار می‌دهد، سرش را تكان می‌دهد، مشت‌هایش را گره می‌كند و می‌کوبد روی میز و...
۱۴ ـ) وقتی می‌بیند دیگران كاری را بهتر از او انجام می‌دهند، از كوره در می‌رود.
۱۵ ) تندتند پلك می زند یا ابروهایش را بالا می‌اندازد.
 
سعید بی‌نیاز
روزنامه همشهری
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:46 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت


از حالت های روحی خود آگاه شوید و اجازه ندهید که حالت های روحی پایین شما را فریب دهند
حالت های روحی خود شما می توانند فوق العاده فریبنده باشند. این حالت ها می توانند شما را بفریبند و احتمالاً هم می فریبند و وادار می كنند باور كنید كه زندگی تان بسیار بدتر از آنی است كه واقعاً هست.
وقتی كه در حالت روحی خوب هستید زندگی عالی به نظر می رسد. شما دارای چشم اندازی به آینده ، عقل سلیم و خرد هستید. در حالت های روحی خوب ، كارها خیلی سخت به نظر نمی آیند، مشكلات كمتر دشوار می نمایند و حل آنها آسانتر به نظر می رسد. وقتی كه در حالت های روحی خوب هستید به نظر می آید روابط جریان دارند و ارتباط آسان است؛ اگر مورد انتقاد قرار گیرید، راحت آن را می پذیرید.
به عكس، اگر در حالت روحی بدی باشید، زندگی به طور غیر قابل تحمل جدی و مشكل به نظر می رسد. به آینده چشم انداز چندانی ندارید. همه چیز را شخصی می انگارید و اغلب رفتار اطرافیان خود را غلط تعبیر می كنید.
مشكل اینجاست: مردم درنمی یابند كه حالت های روحی آنها همیشه در تكاپو است؛ بلكه فكر می كنند كه زندگی شان ناگهان همین دیروز یا حتی یك ساعت گذشته بدتر شده است. بنابراین، كسی كه صبح در حالت روحی خوب است امكان دارد زن ، كار و اتومبیل خود را دوست بدارد. این شخص احتمالاً درباره آینده خود خوشبین است و درباره گذشته خود شكرگزار است. اما در اواخر روز، اگر حالت او بد باشد، ادعا می كند از كار خود نفرت دارد، فكر می كند كه همسرش اسباب زحمت است، تصور می كند كه اتومبیلش قراضه است و معتقد است كه در حرفه خود به جای نخواهد رسید. اگر هنگامی كه او در حالت روحی پایین است از وی درباره دوران كودكی اش بپرسید، احتمالاً پدر و مادر خود را به خاطر گرفتاری فعلی خود سرزنش خواهد كرد.
ممكن است چنین تضادهای سریع و شدید ، احمقانه و حتی مسخره به نظر بیایند- اما ما همه این طور هستیم. در حالت های روحی پایین ، چشم انداز خود را از دست می دهیم و همه چیز فوری به نظر می رسد. ما به كلی فراموش می كنیم كه وقتی در حالت روحی خوبی هستیم همه چیز خیلی بهتر به نظر می آید. ما همه شرایط یكسانی را تجربه می كنیم- با چه كسی ازدواج كرده ایم، جایی كه كار می كنیم، اتومبیلی كه آن را می رانیم ، پتانسیل خود، دوران كودكی خود- كه بسته به حالت روحی مان كاملاً متفاوت هستند! وقتی كه روحیه مان پایین است، به جای آن كه حالت خود را سرزنش كنیم، میل داریم تصور كنیم كه كل زندگی مان اشتباه است. تقریباً مثل این است كه واقعاً باور می كنیم كه زندگی مان ظرف یكی دو ساعت گذشته از هم پاشیده شده است.
حقیقت آن است كه زندگی تقریباً هیچ گاه به آن بدی نیست كه هنگام داشتن روحیه پایین به نظر می رسد. اگر متقاعد شدید كه به جای آن كه در فشار روحی بدی بمانید زندگی را واقع بینانه ببینید ، آنگاه می آموزید كه داوری خود را زیر سوال ببرید. به خودتان یادآوری كنید " البته كه من احساس حالت تدافعی [ یا عصبانیت، سرخوردگی ، فشار روحی، افسردگی] می كنم؛ من در حالت روحی بدی هستم. همیشه وقتی كه روحیه ام پایین است احساس منفی دارم." وقتی كه در حالت روحی بدی هستید، یاد بگیرید كه آن را به سادگی دفع كنید: حالت روحی بد ، یك وضعیت اجتناب ناپذیر انسانی است كه اگر به آن كاری نداشته باشید با گذشت زمان دفع خواهد شد. در حالت روحی پایین زندگی تان را تجزیه و تحلیل نكنید. این كار خودكشی عاطفی است. اگر واقعاً دارای مشكلی هستید ، این مشكل حتی وقتی كه حالت دماغی شما بهبود می یابد باز هم وجود خواهد داشت. راه كار آن است كه در حالت های روحی خوب خود خرسند و در حالت های روحی بد ، خود متین باشیم- این حالت ها را خیلی جدی نگیریم.
بار دیگر كه به هر دلیلی احساس كردید روحیه تان پایین است به خودتان یادآوری كنید كه "این نیز بگذرد" و خواهد گذشت.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:47 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

 

از سرشت تا شخصیت
از سرشت تا شخصیتشخصیت از دیدگاه روان پزشکی به معنای الگوی کلی است که کردار و شیوه بیان احساسات و تجربیات درون ذهنی آدمی را می شناساند. از این رو تمامیت وجودی آدمی را در هر دو جنبه اجتماعی و شخصی زندگی او نمایان ساخته و توصیفی کلی و همه سونگر از او بازگو می کند. به بیان دیگر، شخصیت بازتابی از پیش بینی هایی ویژه درباره چگونگی و شیوه رفتار افراد در شرایط گوناگون است و سرنخ هایی پیرامون توانایی ها و ناتوانی های پنداری و کرداری ایشان در زندگی نشان می دهد.
شخصیت همچون گرایش جنسی، پیوستارگونه (طیف مدار) است و از ویژگی (تریت) آغاز شده تا ویژگی پررنگ و سپس اختلال شخصیت ادامه می یابد.
هر آدمی، همچون دیگر پستانداران و بلکه جانوران، دست کم دارای یک یا چند دسته صفت شخصیتی در اندازه ویژگی است و هیچ کس نمی تواند خود را از ویژگی های شخصیتی نابرخوردار و رها بداند و بشناساند.
برای فهم بهتر این مطلب، نمونه یی را بیان می کنم؛ گربه یی در خانه یا مجتمع شما نوزاد می آورد. پس از چند هفته که بچه گربه ها چشم باز کردند و به راه و جست وخیز و شیطنت افتادند شما از داستان این زایمان آگاه می شوید و برای تماشای بچه گربه ها به سوی لانه و پناهگاه آنها می روید. آیا همه بچه گربه ها در برخورد با شما و همراهان تان برخوردی یکسان دارند؟ یکی فرار را بر قرار برتری می بخشد، دیگری به پیش می آید و چنگ و دندان های شیری اش را بی باکانه نشان دلاوری می سازد، دیگری بر پشت می خوابد و ناز و کرشمه در پیش می گیرد و یکی هم بی اعتنایی پیشه کرده و به نیمه باز کردن یک چشم بسنده می کند و چندان تحویل تان نمی گیرد،
الگوی کرداری سگ ها، میمون ها، کوسه ها و... نیز از یکی به دیگری متفاوت و ناهمگون است. در اجتماع و دنیای آدمیان نیز شیوه های رفتاری و بنیان های شناختی و ذهنی افراد، درون مایه ها و درخشش های گوناگون دارد.
به راستی شخصیت آدمی چگونه پدید می آید؟ نقش عوامل زیستی (بیولوژیک) در آن ژرف تر، سترگ تر و نیرومندتر است یا عوامل محیطی، پرورشی و به اصطلاح روانی - اجتماعی (سایکوسوشیال) و تا چه اندازه دگرگونی پذیر و این رو و آن رو شدنی است؟
بیان تعریف جامع و توصیف کامل شخصیت و اجزای زیستی، روانی و اجتماعی آن به گونه یی کوته وار و گزیده نگاشت بی گمان نه تنها دشوار که گیج کننده است. از این رو در این نوشتار کوشش من بر بیان پیش نیازهای لازم و کافی مبحث «صفات (ویژگی ها) و اختلالات شخصیت» خواهد بود و از شرح بی کم وکاست نکات و جزئیات تخصصی (که در شکیبایی توده اجتماع نمی گنجند) پرهیز خواهم کرد.
به طور کلی، شخصیت را پدید آمده از دو بخش «سرشت» و «کاراکتر» می دانند. هرچند در دیدگاه های نوین، «انگیزش (انگیختگی)» و «روان (در معنا و مفهوم هوشیاری، آگاهی از خویشتن یا درون مایه روحانی)» را نیز از زیرساخت های شخصیت بیان می کنند.
سرشت، زیرمجموعه ژنتیک و زیست چهره شخصیت است که به باور پژوهشگران گوناگون از چهار تا حتی هفت نسل پیش تر آدم برایش به ارث می رسد. تاکنون چهار سرشت (مزاج) زیرساختاری در شخصیت آدمی تعریف شده است؛
۱) پرهیز از آسیب
۲) جست وجوی تازگی (نوجویی)
۳) وابستگی به پاداش
۴) پایداری و استواری.
هر یک از این چهار سرشت می توانند ابعاد ویژه خود را داشته باشند و رها از دیگری، بالا، پایین یا متوسط باشند. برای نمونه، پرهیز از آسیب بالا به ترس، نگرانی، شرم، بدبینی و دوراندیشی می انجامد و دوری از آسیب پایین به دلاوری، بی باکی، خونگرمی، خوش بینی و کردار بی درنگ. تازه خواهی بالا، کندوکاو پیرامون، کردار تکانشی، ولخرجی، خوشی خواهی و برانگیختگی بسیار را در پی دارد و نوجویی پایین به توداری و درون گرایی، کردار و گفتار سنجیده، مقتصدانه پول خرج کردن و خویشتنداری می انجامد.
وابستگی به پاداش بالا سبب می شود که آدمی، همدل، احساساتی، گشاده رو، پرحرارت، دلبسته و وابسته باشد و وابستگی به پاداش پایین، آدمی را بی تفاوت و کم تفاوت، سرد، نجوش، مستقل و خودایستا می کند.
پایداری و استواری بالا به سختکوشی، قاطع و راسخ عمل کردن، پرشور و کمال گرا بودن می انجامد و پایداری و استواری پایین، تنبلی و کم کاری، لوس و سست اراده و نیرو بودن و بسنده کردن به واقعیت جاری را پدید می آورد.
برای هر یک از چهار سرشت زیست شناختی که بیان شد، پیام رسان های عصبی مغزی (نوروترنس میترها)، جایگاه های کارکردی مغزی و حتی کروموزوم ها و جایگاه های ژنی ویژه یی هویدا شده است که اندازه جنب وجوش و حضور آنها با بالا، پایین و میانه بودن هر یک از این چهار سرشت نسبتی مشخص دارد. برای نمونه، گابا و سروتونین رافه پشتی مغز را با پرهیز از آسیب، دوپامین مغز را با نوجویی، نوراپی نفرین و سروتونین رافه میانی مغز را با وابستگی به پاداش و گلوتامات و سروتونین رافه پشتی مغز را با پایداری و استواری آدمی (و دیگر پستانداران) مرتبط می دانند. این چهار سرشت زیست ساختار و ژن بنیاد به گونه یی نزدیک با چهار هیجان بنیادین یعنی ترس (پرهیز از آسیب بالا)، خشم (نوجویی بالا)، دلبستگی (وابستگی به پاداش) و آزخواهی و جاه جویی (پایداری و استواری بالا) پیوسته و همبسته اند. این چهار سرشت را آدمی از دیرباز، بسته به اندازه، به نام ها و واژگانی دیگر شناخته است؛ بلغمی (پایداری و استواری بسیار)، سودایی (نوجویی و تازه خواهی سرشار)، دموی (وابستگی فراوان به پاداش) و صفراوی (پرهیز از آسیب بالا).
ناهمگونی های سرشتی که هنگام زاده شدن نااستوار باقی مانده اند گرایش بدان دارند که طی دومین و سومین سال زندگی راسخ و استوار شوند. در پژوهشی انجام شده در شمار فراوانی از کودکان سوئدی هویدا شد که ارزیابی و سنجش این ویژگی های سرشتی در پایان دهه نخست زندگی به خوبی می تواند بازگو و پیش بینی کننده ویژگی های شخصیتی سنین پانزده، هجده و بیست و هفت سالگی باشد. به گونه یی تکرارپذیر دیده شده که این چهار بعد سرشتی زیست بنیاد در سامانه های نژادی، فرهنگی و سیاسی ناهمگون، ارثی، یک جور و گیتی مدار بوده و در آغاز زندگی خیلی زود خود را نمایان می سازند. در بیشترین اندازه دو سوی بالا و پایین این چهار سرشت، در برهم کنش با پیرامون هم سود و هم زیان رخ می دهند. از این رو بالا و پایین بودن به خودی خود سازش مدارانه و سودمند دانسته نمی شود.
اما سرشت زیست بنیاد آدمی به تنهایی شخصیت او را پدید نمی آورد. آنچه فرد در فرآیند تربیت و آموزش و پرورش در خانه و کوچه و مهد و دبستان و مهمانی و خودمانی می آموزد و در یاد ماندگار می سازد و سپس با پاداش یا بی اعتنایی فراگیر، ریشه دار و استوار شده یا با کیفر یا بی اعتنایی، دچار فرومایگی و فروپاشی می شود نیز بسیار مهم و سرنوشت ساز خواهد بود. همین هاست که آرام آرام طی دهه نخست و دوم زندگی و از طریق فرآیندهای شناختی ذهن، «کاراکتر» (مشخصه) آدمی را می آفرینند. چیستی و چگونگی برهم کنش «کاراکتر» با سرشت، سرنوشت شخصیت آدمی را پدید می آورد. بعدها همین «شخصیت» است که با سود جستن از «اختیار» آدمی، در چالش و کشمکش با «جبر» روزگار، سرنوشت او را رقم می زند. در ادامه مبحث «شخصیت و ما ایرانیان» و پایان این مجموعه نوشتار، به چیستی و چگونگی چالش و کشمکش «جبر» و «اختیار» و چیرگی آن یک بر دیگری نیز دست خواهیم یافت. اما اکنون گزیری جز شکیبایی نیست.
 
دکتر بهنام اوحدی روانپزشک و درمانگر مشکلات جنسی، زناشویی و خانوادگی
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:48 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

 

از شخصیت سالم تا انسان کامل
از شخصیت سالم تا انسان کاملاکثر نظریه‏های مطرح شده در روان شناسی (مثل روان‏تحلیل‏گری، نظریه روابط شی‏ء، نظریه‏های انسانگرایی و وجودی، نظریه‏های شناختی و رفتاری و نظریه نظام‏ها) تا حد زیادی ساخته و پرداخته مردان سفید پوست و معرّف ارزش‏های فرهنگ غرب بوده‏اند. اکثر این نظریه‏ها بر دیدگاه فردگرایی تأکید دارند. یعنی انسان سالم را یک موجود: خود کفا، مجزا و دارای کنترل می‏دانند که در قبال خودش مسئولیت حس می‏کند، مسئولیت‏پذیر است، اسیر دیگران نمی‏شود، از مرزهای خودش حفاظت می‏کند، خودپنداره روشن و مستحکمی دارد و ... اختلال روانی هم عبارت است از این که نتوانیم چنین فردی باشیم. هدف اکثر درمان‏ها نیز بالا بردن فردیّت است.(۱) امّا آیا این نظریه‏ها، نظریه‏هایی جهانی هستند؟ آیا ممکن است مختص به فرهنگ و منعکس کننده سوگیری‏های فرهنگی باشند؟ وقتی این نظریه‏ها و درمانگرانی که از آنها استفاده می‏کنند، با افرادی مواجه می‏شوند که این ارزش‏ها را قبول ندارند، چه اتفاقی می‏افتد؟(۲)
● تعریف شخصیت سالم
واضح است که ما تاکنون توانایی تعریف حقیقی «شخصیت سالم» را با این فلسفه‏ها و علومی که تاکنون به دست آورده‏ایم، نداریم، مخصوصاً با در نظر داشتن این که ما باید هم یک تعریفی یا حداقل یک توصیف رضایت‏بخش درباره شخصیت داشته باشیم و هم درباره مفهوم «سلامت»، تا بتوانیم برای شناخت شخصیت سالم، مفاهیمی روشن و قابل قبول را مطرح نماییم. امّا می‏توان گفت: به‏طور کلی، هر موجودی اعم از گیاه، حیوان و انسان، که با نظر به قوانین زندگی مخصوص به خود، هویت طبیعی خود را در مسیر ادامه حیات، حفظ کند و در جریان ارتباط با موجوداتی که به نوعی با آنها در تماس است، آن هویت را با نظم مقرر خود، اداره کند؛ چنین موجودی از سلامت برخوردار است و بالعکس، هر موجودی که از درک فعالیت و جریان فوق ناتوان باشد به همان اندازه بیمار است. از این جا روشن می‏شود که سالم بودن شخصیت، یک امر کاملاً نسبی است.(۳)
● کار اساسی شخصیت سالم
جهت کاربردی نمودن تعریف فوق، باید کار اساسی شخصیت سالم را شناخت تا با کار بست آن بتوان در مسیر سالم سازی و در نهایت، تکامل شخصیت، گام برداشت. در این زمینه می‏توان گفت: آن کار اساسی‏ای که شخصیت سالم می‏تواند مدیریت آن را به عهده بگیرد، عبارت است از: «تنظیم نیازها و سازماندهی نفس انسانی در ارتباطات چهارگانه یعنی ارتباط انسان با خویشتن، با خدا، با جهان هستی و همچنین با همنوعان خود».(۴) امّا لازمه چنین کاری داشتن ایمان است؛ چرا که بدون داشتن ایمان به یک حقیقت مطلق و موجودی کامل، انجام دادن این کار اساسی، محال است.
▪ تنظیم نیازها
توصیف مختصر نیاز [نه تعریف کامل آن]، عبارت است از: «احتیاج به وجود چیزی که جزئی یا شرطی از عوامل ادامه حیات تلقی می‏شود و بدون تأمین آن، حیات به همان مقدار، مختل می‏گردد».
با توجه به این تعریف مختصر، اگر ما همه نیازهای اصلی انسان‏ها را در نظر گرفته، مورد بررسی قرار دهیم، به سه گروه عمده از نیازها می‏رسیم که هر یک دارای راه‏های خاصّ مرتفع ساختن خود هستند:
۱) نیازهای مادی و جسمانی که عبارت‏اند از همه آن نیازهایی که برای تأمین زندگی طبیعی در هر دو حالت فردی و اجتماعی به وجود می‏آیند. مانند غذا، مسکن، لباس، بهداشت و ... .
۲) نیازهای مربوط به زندگی توجیهی خاص در جامعه؛ مانند نیازهای سیاسی، فرهنگی، حقوقی و احراز موقعیت شایسته در جامعه ... .
۳) نیازهای حیات تکاملی که می‏تواند حیات فرد را به سمت هدف والا و برین به حرکت درآورد؛ مانند نیاز اخلاق و دین و ... .(۵)
انسان با کمک ایمان به خداوند از طریق تشخیص نیازهای اصلی و فرعی، موقّت و پایدار، شدید و ضعیف آنها و پیدا کردن راه‏های صحیح مرتفع ساختن آنها می‏تواند نیازهای خویش را در مسیر شکوفایی تمام ابعاد وجودی خود، تنظیم کند.
● آیا انسان می‏تواند بدون ایمان زندگی کند؟
برای پاسخ گفتن به این سؤال، باید دید مقصود از زندگی چیست؟ اگر مقصود از زندگی همین حرکت و احساس طبیعی و خواستن‏های ناشی از اشباع غرایز حیوانی است و بس، نه تنها ایمان برای چنین زندگی‏ای مورد نیاز نیست، بلکه مزاحم و مُخلّ آن نیز محسوب می‏شود؛ امّا اگر مقصود از زندگی، عبارت است از زندگی با همه ابعاد و استعدادهای انسانی، مُحال است که بدون ایمان، از چنین زندگی‏ای برخوردار گشت.
فقط ایمان به خدا و ایمان به معنادار بودن جهان هستی است که می‏تواند برای شخصیت انسان، حیثیت و شرف ذاتی اثبات نماید و بدان جهت که ایمان مربوط به همه ابعاد و استعدادهای شخصیت است، لذا نخستین مختص آن، شکوفا شدن این حقیقت بزرگ (شخصیت) است.
اگر در پدیده عشق، تنها بُعد و استعداد جمال‏یابی شخصیت شکوفا می‏گردد، قطعی است که ایمان، موجب شکوفایی همه استعدادها و نیروها و ابعاد شخصیت در ارتباطات چهارگانه می‏گردد. بنابراین می‏توان گفت: عشق، پدیده‏ای است که استعداد و بُعد جمال‏یابی را در شخصیت، شکوفا می‏نماید، در حالی که ایمان، همه استعدادها و نیروها و ابعاد شخصیت آدمی را شکوفا می‏سازد. عشق حقیقی الهی بدون ایمان به معشوق که کامل مطلق (جامع جمال و جلال) است، امکان‏پذیر نیست.(۶) بنابراین، ایمان، شرط لازم و ضروری برای شخصیت سالم است.
▪ آگاهی، مقدّمه ایمان
انسانیت انسان از این نقطه شروع می‏شود که از غفلت خارج شده، قدم به مرحله آگاهی بگذارد و متوجه شود که سرنوشتی دارد و راه‏های مختلفی پیش پای او هست که لازم است از میان آنها راه درست را شناخت و از آن پیروی نمود.
بنابراین، قدم نخست به سوی انسانیت، خارج شدن از این غفلت و تاریکی محض و توجه به این حقیقت است که جز پاسخ گفتن به امیال غریزی، حقایق دیگری هم وجود دارد که انسان نسبت به آن، مسئول است و ناگزیر از پذیرش و تسلیم و التزام به لوازم آنهاست؛ چرا که این امور، خارج از محدوده قدرت و اختیار او نیستند.
بعد از این که انسان توجه پیدا کرد که در عالم، چنین حقایقی نیز ممکن است وجود داشته باشد، طبعاً در گام نخست برای او شک و تردید پیدا می‏شود و از خود می‏پرسد: آیا آنچه انبیا می‏گویند، حقیقت دارد یا نه؟ برای پاسخگویی به این پرسش، بر انسان لازم است برای تحصیل علم، تحقیق کند و به یقین دست یازد.
بدیهی است که اگر بخواهیم نسبت به توحید و نبوت و معاد، ایمان بیاوریم، نخست باید علم به آنها پیدا کنیم و اگر علمْ حاصل نشود، ایمان پدید نمی‏آید؛ زیرا علم، مقدمه و علّت ناقصه ایمان است؛ امّا چون ایمان در دایره اختیار انسان قرار دارد، با وجود یقین و علم نیز ایمان به طور جبری و صدر در صد حاصل نمی‏شود. اگر ما بخواهیم به آنچه که می‏دانیم حق است مؤمن و ملتزم شویم، باید چیزهایی را که ممکن است ما را از ایمان و پذیرش قلبی باز دارد از خود دور کنیم. در این صورت، آماده پذیرش و التزام نسبت به حقایقی می‏شویم که حقانیت آنها را دریافته‏ایم.
▪ موانع ایمان
می‏توان گفت که در قرآن، موانع ایمان به طور کلی، زیر سه عنوان عام و وسیع و در عین حال، مربوط به یکدیگر قرار می‏گیرند که به ترتیب عبارت‏اند از: ۱) هوای نفس، ۲) دنیا ۳) شیطان.
۱) هوای نفس
هوای نفس، دل آدمی را می‏رباید و نمی‏گذارد فضایی در وجود او باقی بماند تا محلی برای ورود ایمان شود. امّا هوای نفس چیست؟ پاسخ، این است که اگر از میل‏های غریزی و کشش‏های کور که فقط ارضای خود را می‏خواهد و بس، پیروی کردیم، بدون آن که فکر کنیم نتیجه بعدی آن چه می‏شود و غرض ما صرفاً لذّات آنی باشد، این، هوای نفس است؛ و نقطه مقابلش این است که هنگام ارضای غریزه، عقل به کار گرفته شود.
عقل چیست؟ یک نیروی حسابگر است که می‏سنجد این کار مورد نظر، چه تأثیری نسبت به آینده و سرنوشت و آخرت ما دارد. بنابراین برای آن که ما به آنچه می‏دانیم ایمان بیاوریم باید خویش را از قید هوای نفس رها سازیم؛ یعنی، بر اساس بینش صحیح و آینده‏نگری و مقایسه و سنجش و گزینش راه بهتر، تصمیم بگیریم. امّا چگونه می‏توان خود را از هوای نفس، رها ساخت. راه مبارزه با هواهای نفس، این است که کشش‏های دیگری در مقابل آنها باشد و تقویت شود و بر آنها پیروز گردد. و آن، چیزی جز محبت خداوند متعال نیست که باید در دل انسان بیدار شود؛ امّا چگونه می‏توان این میل و محبت خفته را بیدار کرد؟ در پاسخ می‏گوییم: ادراک، عامل شوق است؛ چرا که آن میل نهفته، به وسیله درک و شعور، زنده و برانگیخته می‏شود و بر ما لازم است که بدین وسیله به تقویت آن بپردازیم.
برای این که شوق به اطاعت از خدا و ایمان و التزام عملی در ما به‏وجود آید ناگزیریم درباره چیزی بیندیشیم که با «شوق»، سنخیت و تناسب داشته باشد و بتواند در تحریک و برانگیختن آن مؤثر باشد. در توضیح بیشتر این سخن می‏گوییم: ریشه همه فعالیت‏های انسان، خوف و رجا (بیم و امید) است. برای وادار شدن به کار و تلاش و حرکت باید فکری کنیم که ترس و امید را در ما برانگیزد. فکر کنیم درباره این که: اگر ایمان بیاوریم چه می‏شود؟ چه ثمرات و نتایجی دارد؟ و اگر نیاوریم چه؟ پس درباره هر کار اختیاری‏ای (و از آن جمله: ایمان آوردن) اگر درست بیندیشیم و درک کنیم که آن کار چه منافعی برای ما در بر دارد، شوق دستیابی به آن در ما تحریک می‏شود؛ چنان که اگر دریافتیم که آثار تلخ و نتایج زیانباری بر آن کار مترتّب می‏گردد، ترس از آن نتایج در ما برانگیخته می‏شود و ما را بر آن می‏دارد تا از آن کار، دوری کنیم و دقیقاً سرّ وجود این همه وعد و وعید در آیات قرآن همین نکته است.
۲) دنیا
مانع دومِ ایمان، دنیاست. دنیا و هوای نفس، دو حقیقت کاملاً مربوط به هم هستند؛ یعنی، دنیا موضوع هوای نفس است، پس دو عامل مستقل به شمار نمی‏روند، بلکه به خواسته‏ها و تمایلات انسان که به دنیا به عنوان یک مطلوب اصلی تعلق دارند به این لحاظ که خواهشی است در نفس انسان، عنوان «هوای نفس» می‏دهیم؛ ولی به موضوع آن خواسته‏های نفسانی‏ای که منهای آخرت دنبال می‏شوند؛ می‏گوییم: «دنیام.
دنیایی مذموم است که انسان را از آخرت باز می‏دارد: پس «هوای نفس» و «دنیا» به هم مربوطاند و دنیا «موضوع» هوای نفس است.
۳) شیطان
مانع سومِ ایمان، شیطان است. عمده کاری که شیطان می‏کند - که توجه به آن برای انسان ضروری است - وسوسه است، و این کار را از طریق تزیین اعمال زشت، دادن وعده‏های دروغ به انسان و بیمناک ساختن انسان نسبت به آینده خویش، انجام می‏دهد.
بنابراین، شیطان نیز از کانال هواهای نفسانی در انسان نفوذ می‏کند و کار و کوشش وی را تأیید می‏کند و یا تغییر می‏دهد. کارهای زشت را در نظر انسان، تزیین و وی را به انجام دادن آنها تشویق می‏کند و در مقابل نیز انسان را می‏ترساند و از انجام دادن کارهای خیر، باز می‏دارد و مسیرش را تغییر می‏دهد.
بنابراین، راه مقابله با این دو مانع یا به عبارت صحیح‏تر، راه رفع این دو مانع نیز همان است که در مورد هوای نفس گفتیم.(۷)
● سازماندهی در ارتباطات
قبلاً گفتیم که کار اساسی شخصیت سالم، تنظیم نیازها و سازماندهی در ارتباطات چهارگانه (ارتباط با خود، خدا، جهان و دیگر انسان‏ها) است. با توجه به مطالبی که تاکنون بیان داشتیم، شخصیت سالم با نیروی ایمان، این وظیفه اساسی را انجام می‏دهد. در زمینه ارتباط انسان با خویشتن باید با تکاپوی مخلصانه درون را تصفیه و تهذیب نمود و از طواف به دور خود و از مقاومت در برابر حقایق، دست برداشت و ابعاد سه گانه: محبت، قدرت و شناخت نفس را به گونه‏ای سازماندهی نمود که موجب صعود به درجه ایمان صحیح به خدا و قبول معنادار بودن هستی گردد.
سازماندهی در ارتباط انسان با خدا به معنای تحصیل اعتقاد به وجود خداوند و یگانگی او و لزوم اعتقاد به ضرورت بعثت انبیا و نیز اعتقاد یقینی به روز معاد و در نتیجه، پایبندی به لوازم این‏گونه اعتقاد است.
سازماندهی در ارتباطات انسان با جهان هستی عبارت است از حفظ محیط زیست از آلودگی‏ها و کوشش مستمر برای شناخت طبیعت و برخورداری صحیح از آن در زندگی و نگاه به این دنیا از دیدگاه گذرگاه بودن است و این که منزلگه نهایی نیست و انسان باید برای سرای ابدی که سرنوشت همه انسان‏ها به آن ختم می‏شود، از این دنیا ذخیره و توشه برگیرد.
سازماندهی در ارتباطات انسان با افراد همنوع خود نیز عبارت است از لزوم تعاون و همیاری و احترام به انسان و انسانیت و احترام به قوانین و مقرّراتی که برای تنظیم حیات مادّی و تکامل حیات معنوی انسان وضع می‏گردد، اگر واقعاً برای مصلحت افراد در زندگی جمعی باشد.(۸)
 
محمدعلی سروش ارسال شده توسط: حدیث‌زندگی http://hadithezendegi.mihanblog.com ۱) اصول روان شناسی بالینی و مشاوره، جودیت تاد و آرتور بوهارت، مترجم: مهرداد فیروزبخت، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۹، ص۶۳۲ - ص۶۳۳ . ۲) همان جا. ۳) شرح نهج‏البلاغه، محمدتقی جعفری، ج۲۶، ص۴۵ . ۴) همان جا . ۵) همان جا . ۶) همان، ج۲۰ ص۸۱ . مطالب بیشتر در این زمینه را می‏توان در همین اثر جلد ۲ ص۳۶ و ۳۷ و ۵۶ - ۴۰ و جلد ۱۰ ص۱۰ - ص۱۷ و جلد ۴ ص۳۱ - ص۳۹ و جلد ۸ ص۵۳ - ۵۰ و ص۱۱۹ - ۱۱۴ و همچنین کتاب محیط پیدایش اسلام، سیدمحمد بهشتی، ص۲۷ - ۱۸ یافت. ۷) اخلاق در قرآن، محمدتقی مصباح ج۱، تحقیق و نگارش: محمدحسین اسکندری، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۷۶، ص۱۶۵ - ص۲۳۶ . ۸) شرح و تفسیر نهج‏البلاغه، محمدتقی جعفری، ج۲۴ با کمی تلخیص و تغییر .
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:49 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

استفاده از ضمیر ناخودآگاه برای اخذ تصمیم‌های مهم


استفاده از ضمیر ناخودآگاه برای اخذ تصمیم‌های مهمیک گروه از روانشناسان معتقدند که اگر به هنگام گرفتن تصمیمات بزرگ و اساسی نظیر خرید ماشین، زیاد فکر نکنیم ، نتایج رضایت‌بخش‌تری خواهیم گرفت.
محققین دریافته اند به دلیل اینکه انسان همزمان و در آن واحد به مسائل مختلفی فکر می‌کند، بهتر است تصمیمات مهم در زندگی را به عهده ضمیر ناخودآگاه بگذارد.
به گفته یک محقق در مجله علمی (journal science) برعکس عقاید سنتی تصمیم‌گیری‌های عاقلانه همیشه سودمند نمی‌باشد.
دیکسترویس (Ap Dijksterhuis) روانشناس دانشگاه آمستردام و تیم تحقیقاتش ۸۰ نفر را برای انجام یک آزمایش در این زمینه، در نظر گرفتند. در این آزمایش، نیمی از شرکت کنندگان مجبور شدند به محض معرفی یک کالا آن را خریداری کنند. گروه دیگر مجبور به گرفتن همین تصمیم بعد از تکمیل و حل یک پازل بودند.
هر دو گروه قبل از خرید، یک لیست کوتاه از کالاهای ساده و یک لیست پیچیده از کالاهایی با ۱۲ مشخصه فنی دریافت کردند. شرکت کنندگانی که همزمان با حل پازل، کالاهای پیچیده را خریداری کردند و از تصمیمشان بسیار خرسند بودند. زیرابه دلیل درگیری ذهنیشان برای حل پازل از ضمیر ناخودآگاه خود برای تصمیم‌گیری و خرید کالا استفاده کرده بودند.
نتایج آزمایش نشان داد که میزان خرسندی و رضایت افرادی که کالاهای ساده‌تری نظیر لوازم خانگی ایکا (IKEA) را خریداری کردند به مانند افرادی بود که از ضمیر ناخودآگاه خود برای گرفتن تصمیمات پیچیده‌تر استفاده کرده بودند.
به گفته محققین استفاده از ضمیر ناخودآگاه به هنگام خرید کالاهای اساسی و یا گرفتن تصمیمات بزرگ در زندگی نتایج رضایت‌بخش‌تری را به دنبال دارد.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:50 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

 

اشک ها و لبخندهایی که به ارث بردیم
اشک ها و لبخندهایی که به ارث بردیم<وقتی عصبانی می‌شوی، جذابتری.>! شما وقتی عصبانی می‌شوید، چه شكلی می‌شوید؟ وقتی خوشحالید چطور؟ غم، یاس، هیجان، تاسف و تعجب در چهره شما چه اثری به جای خواهند گذاشت؟
اصلا تا به حال فكر كرده‌اید كه ما از كجا یاد گرفته‌ایم كه وقتی ناراحت و عصبانی می‌شویم، چرا اخم‌هایمان را درهم می‌كشیم؟ چرا مثلا چشمانمان گرد نمی‌شود؟ شاید بگویید خوب از اول تمام اطرافیانمان در این شرایط، این حالات را به چهره خود داده‌اند و این حالات صورت را از دیگران یاد گرفته‌ایم.
ولی محققان نظر متفاوتی دارند. تحقیقات جدید نشان می‌دهند دست‌كم بخشی از حالات صورت انسان از پدر و مادر به فرزندان به ارث می‌رسد و این عقیده كه انسان‌ها حالات صورت مرتبط با احساسات مختلف را از كودكی و با مشاهده دیگران یاد گرفته‌اند، درست نیست.
● لبخند مادرانه یا پدرانه؟
این بار محققان فلسطینی این مطالعه جالب را درباره حالات چهره انسان‌ها انجام داده‌اند. به گزارش سایت اینترنتی "نیوساینتیست" این محققان به منظور درك این مطلب كه آیا حالات چهره هر فرد در شرایط احساسی مختلف از والدین به او به ارث رسیده و یا در كودكی با مشاهده حالت چهره دیگران آموخته شده، ۲۱ داوطلب كه نابینا به دنیا آمده بودند را به همراه ۳۰ تن از اقوام این افراد مورد آزمایش قرار دادند.
محققان از چهره این ۵۱ نفر هنگامی ‌كه در حال بازگو كردن خاطرات شاد و غمگین خود بودند و همچنین هنگام حل یك معمای دشوار و نیز موقع شنیدن یك داستان جنایی و در مرحله آخر هنگام شنیدن یك خبر غیرمنتظره تصویربرداری كردند. در مرحله بعد محققان این تصاویر را كه در آنها تمامی تغییرات صورت داوطلبان، از جمله حركت ابروها، حالت چشمان و جمع شدن لبها ثبت شده بود، به رایانه وارد كرده و با یك نرم‌افزار آماری به بررسی آنها پرداختند.
نتیجه این مطالعه نشان داد افرادی كه نابینا متولد می‌شوند، به میزان زیادی در هنگام احساسات مختلف، حالاتی در صورت خود ایجاد می‌كنند كه مشابه حالات ایجاد شده در صورت اقوامشان هنگام مواجهه با همان احساسات است و این در حالی است كه این افراد هیچ‌گاه صورت اقوام خود را ندیده بودند. دانشمندان عقیده دارند با توجه به نتایج این مطالعه، احتمالا عوامل ژنتیكی در حالات صورت انسان‌ها نقش داشته و ژن‌ها بر عضلات و ساختار عصبی صورت تاثیر می‌گذارد.
● زبان چهره شما
حالات مختلف چهره همه ما، ناشی از حركت یا موقعیت عضلات حالت‌دهنده زیر پوست صورت است. حالات چهره‌ ما، بخشی از زبان بدن ما را شامل می‌شوند. شما ممكن است با طرف مقابلتان حتی یك كلمه‌ هم صحبت نكنید ولی بدون شك می‌توانید با حالات چهره خود، آنچه را كه در ذهنتان دارید به او بفهمانید.
در حقیقت، حالات چهره یك راه ارتباطی غیركلامی بین ما و دیگران است. اگر توجه كرده باشید شما در روابط اجتماعی خود، در محیط كار، در منزل و در مدرسه، از این زبان بی‌صدا بسیار استفاده می‌كنید. مطالعات دانشمندان نشان می‌دهد به جز انسان، برخی از گونه‌های حیوانات نیز با حالات چهره خود با افراد هم‌گونه خود ارتباط برقرار می‌كنند. بسیاری از انسان‌ها این توانایی را دارند كه حالات مختلف صورت خود را برنامه‌ریزی كنند، یعنی به شكل ویژه‌ای، دقیقا مشابه خودشان بخندند اخم كنند و یا فریاد بكشند.
خیلی جالب است اگر فكر كنیم به اندازه تمام انسان‌های روی این كره خاكی ژست‌های اختصاصی در چهره افراد در شرایط احساسی متفاوت شكل می‌گیرد. بسیاری از انسان‌ها حتی اگر تلاش كنند افكار خود را پنهان كنند نمی‌توانند حالات چهره خود را از دید دیگران پنهان كنند. چندی پیش دانشمندان دانشگاه بوفالوی نیویورك روشی ابداع كردند كه می‌تواند دروغگویان را از روی حالات صورتشان تشخیص دهد. به گزارش یونایتد اینترنشنال، این دانشمندان معتقدند آموزش این روش به كاركنان ایست بازرسی امنیتی كمك می‌كند تا علائم آگاهانه و ناآگاهانه رفتاری در ارتباط با دروغ را شناسایی كرده و تغییرات حالات چهره افراد دروغگو مانند برافروختگی صورت را تشخیص دهند.
● كامپیوترهای مهربان
این روزها كامپیوترها عرصه فرمانروایی خود را روزبه‌روز وسیع‌تر می‌كنند تا جایی كه حتی می‌توانند حالات چهره شما را بخوانند. محققان موفق به ساخت دستگاهی كامپیوتری شده‌اند كه می‌تواند ذهن شما را بخواند. این محققان در نخستین مرحله با استفاده از یك دوربین ویژه از صورت شما فیلم‌برداری می‌كنند، سپس این تصاویر به كامپیوتر منتقل شده و سپس وضعیت ۲۴ نقطه از چهره شما ارزیابی می‌شود.
زاویه بینی، زاویه ابروها و گوشه‌های لب مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. تكان دادن سر، بالا انداختن ابروها و كشیدن گوشه‌های لب همه معانی خاصی دارند. محققان با مطالعه مجموعه این حالات در چهره افراد می‌توانند آنچه در ذهنشان می‌گذرد را پیش‌بینی كنند. پروفسور پیتر رابینسون، استاد تكنولوژی كامپیوتر از دانشگاه كمبریج معتقد است: <باید باور كرد كه روش‌های بسیار محدودی وجود دارد كه انسان‌ها با آن حالات و احساسات خود را به دیگران نشان می‌دهند.> این محققان برای ساختن برنامه كامپیوتری خود، از تعدادی بازیگر خواسته‌اند كه حالات مختلف چهره انسان را در شرایط روحی و احساسی مختلف به خود بگیرند و سپس تصاویر متعددی از آنها تهیه كرده‌اند.
جالب‌تر اینكه آنها پا را از این نیز فراتر گذاشته و از این تكنولوژی برای تامین امنیت رانندگان در طی رانندگی در جاده‌ها بهره جسته‌اند. به این ترتیب با همكاری یك شركت اتومبیل‌سازی بزرگ، این دستگاه را در داخل اتاق اتومبیل، مقابل راننده نصب كرده‌اند. بنابراین با ارزیابی حالات خستگی، خواب ‌آلودگی یا گیجی رانندگان از روی حالات چهره آنها، زنگ خطر به صدا درآمده و رانندگان را به توقف دعوت می‌كند. البته این تكنولوژی هنوز مراحل تحقیقاتی را طی می‌كند اما می‌توان امیدوار بود تا چند سال آینده این سیستم به اتومبیل‌ها افزوده گردد.
● چشم‌های سخنگو
روانشناسان با مطالعه حالات چهره انسان‌ها در شرایط مختلف توانسته‌اند بعضی از كلیدهایی كه در چهره هر فرد در شرایط ذهنی متفاوت شكل می‌گیرد را شناسایی كنند. به عنوان مثال، اگر هنگامی كه در حین صحبت كردن با دیگری او چشمانش را برمی‌گرداند می‌تواند نشان‌دهنده نیرنگ، دروغ یا گناه باشد، حركت چشم‌ها به سمت بالا می‌تواند نشانه غضب یا عصبانیت باشد. بالا انداختن ابرو زمانی كه یك ابروی دیگر پایین باقی می‌ماند مفهومش این است كه <حرف شما را باور نمی‌كنم.> اگر مخاطب شما بینی‌اش را لمس می‌كند، نشانگر آن است كه موضوعی را كتمان می‌كند. فراخ كردن بینی نشانه خشم، غضب و عصبانیت است.
لب‌های سخت و جمع شده نشانه تنش و عدم پذیرش است. تبسم با لب‌های بسته، تنها برای ادای ادب و احترام و نزاكت است. اگر به چهره اطرافیانتان دقت كنید بسیاری از این حالات را در چهره‌شان خواهید یافت كه می‌تواند نشان‌دهنده افكارشان باشد، فقط كافی است كمی دقت كنید.
 
دكتر گلرخ ثریا
روزنامه سلامت
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:50 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

 

اعتماد بنفس بالا، یک ضرورت حیاتی
اعتماد بنفس بالا، یک ضرورت حیاتیعـزت نــفس و اعــتماد بنفس بنیادی ترین بخش شخصیت یـك فرد می بـاشـد كه در تمام جوانب زندگی فرد خود را به نـحـوی متـظـاهــر می سازد. اعتماد بنفس سالم و بالا یك ضرورت حـیـاتی و مـطـلق بـــرای هر فردی میباشد. اعتماد بنفس را میتوان چنین تعریف كرد:
▪ باور و اعتقادی كه فرد نسبت به خود دارا میباشد.
▪ شناخت ارزش و اهمیت خویش-داشتن اعتماد و رضایت از خویش.
▪ توانایی برخورد و كنارآمدن با چالشهای اساسی زندگی.
▪ تـوانـایـــی ارزیابی درست و دقیق خویش-پذیرش خویش و ارزش نهادن به خود بدون هیچگونه قید و شرطی.
▪ توانایی شناخت و پذیرش نقاط ضعف و قـوت و محدودیت های خویش.
● افرادی كه از اعتماد بنفس پایینی برخوردار میباشند دارای خصوصیات زیر هستند:
▪ مرتبا خودشان را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند.
▪ هنگام صحبت كردن در چشمان فرد مقابل خود هنگام نگاه نمیكنند. با سر پایین و قدمهای آهسته قدم بر میدارند.
▪ در پذیرش تعریف و تمجیدها و تعارفاتی كه به آنان میشود مشكل دارند (تصور میكنند سزاوار آنها نبوده و یا دیگران در صدد تمسخر آنها میباشند).
▪ معمولا احساس میكنند قربانی رفتار دیگران هستند.
▪ احساس تنهایی میكنند حتی زمانی كه در یك جمع قرار دارند.
▪ در درون خود احساس خلاء و پوچی میكنند.
▪ احساس میكنند با دیگران تفاوت دارند.
▪ احساس افسردگی، گناه و شرمساری دارند.
▪ نسبت به تواناییهای خود برای رسیدن به موفقیت تردید دارند. عدم خودباوری.
▪ از موقعیتهای نو و جدید می هراسند.
▪ از شكست وموفقیت می هراسند.
▪ مرتبا سعی در راضی نگاهداشتن دیگران دارند.
▪ دچار هراس اجتماعی میباشند.
▪ قادر به مدیریت زمان خود نمیباشند.
▪ عادت به پشت گوش انداختن كارها دارند.
▪ در مقابل انتقاد، اظهار نظر و سرزنشهای دیگران (خواه واقعی، خواه واهی) بسیار آسیب پذیر میباشند.
▪ از ابراز عقاید و احساسات خود خودداری میكنند زیرا از چگونگی واكنش دیگران هراس دارند.
▪ خود را درگیر مواد مخدر و یا روابط مخرب میكنند.
▪ از تعیین یك هدف مشخص و پیروی از آن عاجز میباشند.
▪ قادر به بیان خواسته ها و نیازهای خویش نمیباشند.
▪ معمولا عصبانی و پرخاش گر میباشند.
▪ ارزیابی غیر واقعی از خود دارند.
▪ تحمل عیب و كاستی را نداشته و كمالگرا میباشند.
▪ احساس خوب آنها وابسته به عوامل خارجی اعم از وقایع روزانه و یا نوع رفتار دیگران با آنها دارد.
● وابستگی هیجانی دارند: برای دستیابی به یك احساس خوشایند به دنیای خارج خود وابسته میباشند. مانند:
▪ وابستگی به مواد: مانند غذا، داروها، الکل مواد مخدر به منظور پر كردن خلاء درونی خود و تسكین دردهایشان.
▪ وابستگی به رفتارها: مانند خرج كردن پول، قمار بازی و تماشای تلویزیون. به منظور پر كردن خلاء درونی و تسكین دردهایشان.
▪ وابستگی به مال: برای تعیین میزان ارزش و شایستگی خود به پول و مال وابسته هستند.
▪ وابستگی عاطفی : برای داشتن حس ارزشمندی، شایستگی و امنیت به توجه، پذیرش و تائید فرد دیگری (معشوق خود) وابسته میباشند.
● اعتماد بنفس واقعی
اعتماد بنفس حقیقی یك حس درونی می باشد بدون وابستگی به جهان خارج، رویدادها، موفقیتها، شكستها و افراد دیگر. اما عزت نفس و اعتماد بنفس واقعی بسیار نادر و نایاب میباشد زیرا اغلب اعتماد بنفسها كاذب و نقابی برای پنهان سازی اعتماد بنفس پایین میباشد. اعتماد بنفسهای غیر واقعی را میتوان در موارد زیر یافت:
▪ اعتماد بنفسهای كاذب: اینگونه اعتماد بنفسها وابسته و زود گذر میباشند.مانند اعتماد بنفسهایی كه به جهت ثروت،شهرت،محبوبیت،به تن داشتن لباسهای فاخر،قدرت و زیبایی ظاهر در افراد نمود می یابند كه همگی كاذب بوده و ارتباطی به ماهیت واقعی فرد ندارند.
▪ گستاخی: معمولا مردم افراد پر رو و گستاخ را با افراد با اعتماد بنفس بالا اشتباه میگیرند.اما پررویی نیز یك نوع نقاب برای استتار بی كفایتی و اعتماد بنفس پایین میباشد.
▪ متظاهرها: اینگونه افراد خود را با اعتماد بنفس، شاد، موفق و شكست ناپذیر نشان میدهند. اما از درون احساس پوچی و خلاء كرده و از شكست بسیار هراسانند.
همچنین اعتماد بنفس به مفهوم برتری داشتن، تكبر وخود بینی نمیباشد زیرا این خصوصیات رفتاری از اعتماد بنفس پایین نشات میگیرند. اعتماد بنفس شما نباید یك پدیده مقایسه ای و رقابتی باشد زیرا در این هنگام شما خود را در معرض احتیاج و وابستگی به پذیرش دیگران قرار خواهید داد كه با اعتماد بنفس واقعی و ناب منافات دارد. افراد با اعتماد بنفس بالا نیازی به پذیرش، موافقت، تائید، تشویق و دلگرمی دیگران ندارند. همچنین اعتماد بنفس بالا اینگونه نیست كه شما را از هر گونه تردید، یاس ونگرانی مصون بدارد بلكه تنها تحمل و غلبه بر آنها را برای شما آسانتر میسازد.
● خصوصیات افراد با اعتماد به نفس بالا
▪ برخوردار از مركز كنترل درونی: غم و شادی آنان وابسته به عوامل خارجی نیست.
▪ از لحاظ جسمانی، احساسی، ذهنی و معنوی از خود مراقبت میكنند.
▪ میانه روی را در افكار، احساسات و رفتارهای خویش حفظ میكنند.
▪ قادر به پذیرش و پند گیری از اشتباهات خود میباشند. قادر به بیان جمله "من اشتباه كردم" میباشند.
▪ توانایی بخشش اشتباهات خود و دیگران را دارند.
▪ مسئولیت اداره زندگی خود را بعهده میگیرند.
▪ تفاوتهای فردی میان افراد را ارج مینهند.
▪ به نقطه نظرات دیگران گوش میدهند.
▪ همواره مسئولیت ادراكات، احساسات و واكنشهای خود را بعهده گرفته و هیچگاه آنها را فرافكنی نمیكنند.
▪ از نقاط ضعف و قوت خود آگاهی دارند.
▪ همواره در حال پیشرفت و ترقی بوده و از ریسكهای مثبت در زندگی بیم ندارند.
▪ دارای اعتماد بنفس و خود باوری بوده و به خود ارج میدهند.
▪ اعتماد بنفس آنان بدور از خودبینی و غرور میباشد.
▪ از آنكه مورد انتقاد قرار گیرند نمی هراسند.
▪ هنگامی كه از آنان پرسشی میگردد حالت تدافعی بخود نمیگیرند.
▪ در برابر موانع و مشكلات به آسانی تسلیم نمیگردند.
▪ نیازی به تحقیر و تمسخر دیگران ندارند.
▪ از آنكه در كاری شكست بخورند ویا در حضور دیگران نادان بنظر برسند ابایی ندارند.
▪ هیچگاه خود را مورد انتقاد و سرزنش مخرب و شدید قرار نمیدهد.
▪ توانایی خندیدن به خود و زیاد جدی نگرفتن خود را دارند.
▪ به خویشتن و توانایی خودشان ایمان و اعتماد دارند.
▪ به تصمیم گیری هایشان اعتماد دارند.
▪ باور دارند كه فردی با ارزش، با قابلیت، دوست داشتنی، پذیرفتنی و مهم میباشند.
▪ نیازی به كمالگرایی ندارند.
▪ هیچگاه خودشان را با دیگران مقایسه نمیكنند.
▪ از آنكه دیگران چگونه نسبت به آنان می اندیشند واهمه و نگرانی ندارند.
▪ نیازی به اثبات و توجیه افكار و عقاید خود به دیگران ندارند.
● چگونه اعتماد بنفس خود را افزایش دهید
▪ آگاه باشید كه ارزش شما به عنوان یك انسان بستگی به داشتن وزن ایده آل، زیركترین و باهوشترین بودن، مشهوربودن، محبوب ترین بودن، سریع ترین بودن، بالاترین نمره و یا رتبه را داشتن، شوخ طبع ترین بودن، خوش لباس ترین بودن، بهترین خانه و ماشین را داشتن و بهترین دوستها را داشتن نبوده و تنها به خودتان بستگی دارد.
▪ توانایی ها، استعدادها و موفقیتهای خود را جشن بگیرید.
▪ خود را به خاطر اشتباهاتی كه مرتكب گشته اید عفو كنید.
▪ بروی نقاط ضعف خود تمركز نكنید. هر انسانی نقاط ضعف خاص خود را دارد.
▪ با حقوق فردی خود آشنا شده و از آنها پیروی كنید.
▪ از تحقیر و سرزنش خود دوری كرده و مثبت اندیشی را فرا گیرید.
▪ خود را بر اساس یك سری استانداردهای منطقی و دور از دسترس مورد قضاوت قرار ندهید.
▪ یاد بگیرید كه شما یك انسان منحصر بفرد بوده و تنها خود شما مسئول تصمیم گیریهای زندگیتان میباشید.
▪ بیاموزید كه با پشتكار و سماجت قادر خواهید بود به موفقیت دست یابید.
▪ بیاموزید كه شما نیازی به تلاش بی وقفه برای كامل گشتن ندارید.
▪ خودتان تعیین كننده مفهوم موفقیت باشید.
 
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:52 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مجله موفقیت - شخصیت

 

اعتماد بنفس بالا، یک ضرورت حیاتی
اعتماد بنفس بالا، یک ضرورت حیاتیعـزت نــفس و اعــتماد بنفس بنیادی ترین بخش شخصیت یـك فرد می بـاشـد كه در تمام جوانب زندگی فرد خود را به نـحـوی متـظـاهــر می سازد. اعتماد بنفس سالم و بالا یك ضرورت حـیـاتی و مـطـلق بـــرای هر فردی میباشد. اعتماد بنفس را میتوان چنین تعریف كرد:
▪ باور و اعتقادی كه فرد نسبت به خود دارا میباشد.
▪ شناخت ارزش و اهمیت خویش-داشتن اعتماد و رضایت از خویش.
▪ توانایی برخورد و كنارآمدن با چالشهای اساسی زندگی.
▪ تـوانـایـــی ارزیابی درست و دقیق خویش-پذیرش خویش و ارزش نهادن به خود بدون هیچگونه قید و شرطی.
▪ توانایی شناخت و پذیرش نقاط ضعف و قـوت و محدودیت های خویش.
● افرادی كه از اعتماد بنفس پایینی برخوردار میباشند دارای خصوصیات زیر هستند:
▪ مرتبا خودشان را مورد انتقاد و سرزنش قرار میدهند.
▪ هنگام صحبت كردن در چشمان فرد مقابل خود هنگام نگاه نمیكنند. با سر پایین و قدمهای آهسته قدم بر میدارند.
▪ در پذیرش تعریف و تمجیدها و تعارفاتی كه به آنان میشود مشكل دارند (تصور میكنند سزاوار آنها نبوده و یا دیگران در صدد تمسخر آنها میباشند).
▪ معمولا احساس میكنند قربانی رفتار دیگران هستند.
▪ احساس تنهایی میكنند حتی زمانی كه در یك جمع قرار دارند.
▪ در درون خود احساس خلاء و پوچی میكنند.
▪ احساس میكنند با دیگران تفاوت دارند.
▪ احساس افسردگی، گناه و شرمساری دارند.
▪ نسبت به تواناییهای خود برای رسیدن به موفقیت تردید دارند. عدم خودباوری.
▪ از موقعیتهای نو و جدید می هراسند.
▪ از شكست وموفقیت می هراسند.
▪ مرتبا سعی در راضی نگاهداشتن دیگران دارند.
▪ دچار هراس اجتماعی میباشند.
▪ قادر به مدیریت زمان خود نمیباشند.
▪ عادت به پشت گوش انداختن كارها دارند.
▪ در مقابل انتقاد، اظهار نظر و سرزنشهای دیگران (خواه واقعی، خواه واهی) بسیار آسیب پذیر میباشند.
▪ از ابراز عقاید و احساسات خود خودداری میكنند زیرا از چگونگی واكنش دیگران هراس دارند.
▪ خود را درگیر مواد مخدر و یا روابط مخرب میكنند.
▪ از تعیین یك هدف مشخص و پیروی از آن عاجز میباشند.
▪ قادر به بیان خواسته ها و نیازهای خویش نمیباشند.
▪ معمولا عصبانی و پرخاش گر میباشند.
▪ ارزیابی غیر واقعی از خود دارند.
▪ تحمل عیب و كاستی را نداشته و كمالگرا میباشند.
▪ احساس خوب آنها وابسته به عوامل خارجی اعم از وقایع روزانه و یا نوع رفتار دیگران با آنها دارد.
● وابستگی هیجانی دارند: برای دستیابی به یك احساس خوشایند به دنیای خارج خود وابسته میباشند. مانند:
▪ وابستگی به مواد: مانند غذا، داروها، الکل مواد مخدر به منظور پر كردن خلاء درونی خود و تسكین دردهایشان.
▪ وابستگی به رفتارها: مانند خرج كردن پول، قمار بازی و تماشای تلویزیون. به منظور پر كردن خلاء درونی و تسكین دردهایشان.
▪ وابستگی به مال: برای تعیین میزان ارزش و شایستگی خود به پول و مال وابسته هستند.
▪ وابستگی عاطفی : برای داشتن حس ارزشمندی، شایستگی و امنیت به توجه، پذیرش و تائید فرد دیگری (معشوق خود) وابسته میباشند.
● اعتماد بنفس واقعی
اعتماد بنفس حقیقی یك حس درونی می باشد بدون وابستگی به جهان خارج، رویدادها، موفقیتها، شكستها و افراد دیگر. اما عزت نفس و اعتماد بنفس واقعی بسیار نادر و نایاب میباشد زیرا اغلب اعتماد بنفسها كاذب و نقابی برای پنهان سازی اعتماد بنفس پایین میباشد. اعتماد بنفسهای غیر واقعی را میتوان در موارد زیر یافت:
▪ اعتماد بنفسهای كاذب: اینگونه اعتماد بنفسها وابسته و زود گذر میباشند.مانند اعتماد بنفسهایی كه به جهت ثروت،شهرت،محبوبیت،به تن داشتن لباسهای فاخر،قدرت و زیبایی ظاهر در افراد نمود می یابند كه همگی كاذب بوده و ارتباطی به ماهیت واقعی فرد ندارند.
▪ گستاخی: معمولا مردم افراد پر رو و گستاخ را با افراد با اعتماد بنفس بالا اشتباه میگیرند.اما پررویی نیز یك نوع نقاب برای استتار بی كفایتی و اعتماد بنفس پایین میباشد.
▪ متظاهرها: اینگونه افراد خود را با اعتماد بنفس، شاد، موفق و شكست ناپذیر نشان میدهند. اما از درون احساس پوچی و خلاء كرده و از شكست بسیار هراسانند.
همچنین اعتماد بنفس به مفهوم برتری داشتن، تكبر وخود بینی نمیباشد زیرا این خصوصیات رفتاری از اعتماد بنفس پایین نشات میگیرند. اعتماد بنفس شما نباید یك پدیده مقایسه ای و رقابتی باشد زیرا در این هنگام شما خود را در معرض احتیاج و وابستگی به پذیرش دیگران قرار خواهید داد كه با اعتماد بنفس واقعی و ناب منافات دارد. افراد با اعتماد بنفس بالا نیازی به پذیرش، موافقت، تائید، تشویق و دلگرمی دیگران ندارند. همچنین اعتماد بنفس بالا اینگونه نیست كه شما را از هر گونه تردید، یاس ونگرانی مصون بدارد بلكه تنها تحمل و غلبه بر آنها را برای شما آسانتر میسازد.
● خصوصیات افراد با اعتماد به نفس بالا
▪ برخوردار از مركز كنترل درونی: غم و شادی آنان وابسته به عوامل خارجی نیست.
▪ از لحاظ جسمانی، احساسی، ذهنی و معنوی از خود مراقبت میكنند.
▪ میانه روی را در افكار، احساسات و رفتارهای خویش حفظ میكنند.
▪ قادر به پذیرش و پند گیری از اشتباهات خود میباشند. قادر به بیان جمله "من اشتباه كردم" میباشند.
▪ توانایی بخشش اشتباهات خود و دیگران را دارند.
▪ مسئولیت اداره زندگی خود را بعهده میگیرند.
▪ تفاوتهای فردی میان افراد را ارج مینهند.
▪ به نقطه نظرات دیگران گوش میدهند.
▪ همواره مسئولیت ادراكات، احساسات و واكنشهای خود را بعهده گرفته و هیچگاه آنها را فرافكنی نمیكنند.
▪ از نقاط ضعف و قوت خود آگاهی دارند.
▪ همواره در حال پیشرفت و ترقی بوده و از ریسكهای مثبت در زندگی بیم ندارند.
▪ دارای اعتماد بنفس و خود باوری بوده و به خود ارج میدهند.
▪ اعتماد بنفس آنان بدور از خودبینی و غرور میباشد.
▪ از آنكه مورد انتقاد قرار گیرند نمی هراسند.
▪ هنگامی كه از آنان پرسشی میگردد حالت تدافعی بخود نمیگیرند.
▪ در برابر موانع و مشكلات به آسانی تسلیم نمیگردند.
▪ نیازی به تحقیر و تمسخر دیگران ندارند.
▪ از آنكه در كاری شكست بخورند ویا در حضور دیگران نادان بنظر برسند ابایی ندارند.
▪ هیچگاه خود را مورد انتقاد و سرزنش مخرب و شدید قرار نمیدهد.
▪ توانایی خندیدن به خود و زیاد جدی نگرفتن خود را دارند.
▪ به خویشتن و توانایی خودشان ایمان و اعتماد دارند.
▪ به تصمیم گیری هایشان اعتماد دارند.
▪ باور دارند كه فردی با ارزش، با قابلیت، دوست داشتنی، پذیرفتنی و مهم میباشند.
▪ نیازی به كمالگرایی ندارند.
▪ هیچگاه خودشان را با دیگران مقایسه نمیكنند.
▪ از آنكه دیگران چگونه نسبت به آنان می اندیشند واهمه و نگرانی ندارند.
▪ نیازی به اثبات و توجیه افكار و عقاید خود به دیگران ندارند.
● چگونه اعتماد بنفس خود را افزایش دهید
▪ آگاه باشید كه ارزش شما به عنوان یك انسان بستگی به داشتن وزن ایده آل، زیركترین و باهوشترین بودن، مشهوربودن، محبوب ترین بودن، سریع ترین بودن، بالاترین نمره و یا رتبه را داشتن، شوخ طبع ترین بودن، خوش لباس ترین بودن، بهترین خانه و ماشین را داشتن و بهترین دوستها را داشتن نبوده و تنها به خودتان بستگی دارد.
▪ توانایی ها، استعدادها و موفقیتهای خود را جشن بگیرید.
▪ خود را به خاطر اشتباهاتی كه مرتكب گشته اید عفو كنید.
▪ بروی نقاط ضعف خود تمركز نكنید. هر انسانی نقاط ضعف خاص خود را دارد.
▪ با حقوق فردی خود آشنا شده و از آنها پیروی كنید.
▪ از تحقیر و سرزنش خود دوری كرده و مثبت اندیشی را فرا گیرید.
▪ خود را بر اساس یك سری استانداردهای منطقی و دور از دسترس مورد قضاوت قرار ندهید.
▪ یاد بگیرید كه شما یك انسان منحصر بفرد بوده و تنها خود شما مسئول تصمیم گیریهای زندگیتان میباشید.
▪ بیاموزید كه با پشتكار و سماجت قادر خواهید بود به موفقیت دست یابید.
▪ بیاموزید كه شما نیازی به تلاش بی وقفه برای كامل گشتن ندارید.
▪ خودتان تعیین كننده مفهوم موفقیت باشید.
 
 
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
پنج شنبه 19 اسفند 1389  3:52 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها