موانع و مشكلات تاریخ نگاری شیعه
مقدمه
تاریخ به دلیل اهمیت و ارزشش در اسلام، مورد توجه خاص مسلمانان قرار گرفته است. بیشك، شیعیان و رهبران گرانقدر شیعه نیز از ارزش و اهمیت آن غافل نبودهاند و حتی با انگیزههایی قوی، تاریخ را مورد توجه خود قرار دادهاند كه به اختصار، به برخی از آنها اشاره میكنیم:
1. بخش قابل ملاحظهای از قرآن كریم در باره حوادث تاریخی است. قرآن همچنین به پیروان خود تاكید میكند كه این حوادث و امثال آنها را مورد توجه قرار دهند و آنگونه كه خود قرآن تصریح میفرماید، هدف از ذكراین حوادث در یك كلمه خلاصه میشود و آن »عبرت گرفتن» و انتخاب راه صحیح برای زندگی كردن است.
رهبران دینی ما در این راستا، توجه به تاریخ را مورد تاكید قرار دادهاند. به عنوان نمونه، علی_ علیه السلام _ در نامه معروفش به امام حسن_ علیه السلام _، به صراحت، بر توجه به تاریخ گذشتگان و ارزش معنوی آن تاكید میكند:»پسركم، هرچند من به اندازه همه آنان كه پیش از من بودهاند، نزیستهام، اما در كارهاشان نگریستهام و در سرگذشتهاشان اندیشیده و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیدهام تا چون یكی از آنان گردیدهام، بلكه با آگاهی كه از كارهاشان درستبه دست آوردهام، گویی چنان است كه با نخستین تا پسینشان به سربردهام.»[1]
2. سنت پیامبر گرامی اسلام_ صل الله علیه و آله و سلم _ در قرآن به روشنی، به عنوان »اسوه» و »الگوی مسلمانان» معرفی شده است: »لقد كان لكم فی رسول الله اسوه حسنه لمن كان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذكر الله كثیرا» (احزاب: 21); قطعا، برای شما در (اقتدابه) رسول خدا سرمشقی نیكوست; برای آنكس كه به خدا و روز باز پسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میكند. »قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونی یحببكم الله» (آل عمران: 31);بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی كنید تا خدا دوستتان بدارد. »ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكمعنه فانتهوا»;(حشر:7) و آنچه فرستاده خدا به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را بازداشت، بازایستید.»و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» (نجم:3 و 4); او از سر هوی سخن نمیگوید. این سخن جز وحی نیست.
بنابراین، سعی شیعیان و رهبران آنها همیشه بر حفظ و نگهداری این سنتبوده و در این زمینه بیشترین تلاش را كردهاند. رهبر شیعیان جهان، حضرت علی_ علیه السلام _، بهترین راه رستگاری و تنها چیزی را كه میتواند جامعه و حاكمیت آن را از انحراف دور نگهدارد پیروی از سنت رسولالله_ صل الله علیه و آله و سلم _ میداند. با مراجعه به نهجالبلاغه به این نكته برمیخوریم كه آن حضرتبخش عظیمی از خطبههای خود را به احیای سنت پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ اختصاص داده است و در عمر كوتاه حكومتش سعی و اهتمام داشت كه سنت فراموش شده پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ را زنده كند و آن را ملاك تمییز حق و باطل قرار میداد. هدف آن حضرت تفهیم این حقیقتبه مردم زمان خود و آیندگان بود.
در خطبه159 نهجالبلاغه، پس از بر شمردن بخشی از سنتهای پیامبر اكرم_ صل الله علیه و آله و سلم _، در باره ارزش و اهمیتسنت آن حضرت میفرماید: »به پیامبر پاك و نیكویت اقتدا كن و از آن حضرت پیروی نما; زیرا آن حضرت برای كسی كه بخواهد پیروی كند، سزاوار پیروی است و برای كسی كه بخواهد خود را منتسب به آن حضرت كند، انتسابی شایسته است. محبوبترین بندگان نزد خدا كسی است كه از پیامبرش پیروی كند.»[2]
به طور قطع، میتوان گفت كه بخش عظیمی از این سیره را تنها با كمك گرفتن از تاریخ میتوان حفظ كرد و به آیندگان انتقال داد تا همه بتوانند به سنت پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ تاسی كنند. بنابراین، میتوان گفت: اگر تاریخ وسیلهای برای فهم قرآن و ساختن انسانها و حفظ سیره و سنت عملی پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ است اهلبیت آن حضرت: و پیروان آنها باید بیشترین استفاده را از این وسیله كرده باشند و اگر تاریخ میتواند گذشته سیاه خاندان اموی و همفكران و همراهان آنها را برای امت اسلامی روشن كند تا فریب ریاكاریهای آنها را نخورند به یقین، ائمه: و پیروان آنها از آن استفاده كردهاند و میكنند.
با مراجعه به كتب فهرست، مانند فهرست نجاشی و فهرستشیخ طوسی، به این نكته اساسی و ارزشمند میرسیم كه شیعیان نهایتسعی خود را در انجام این امر مهم نموده و آثار ارزشمندی از خویش به یادگار نهادهاند. گرچه در اثر برخی عوامل و حوادث، بیشتر این آثار از بین رفته و به دست ما نرسیده است ولی با وجود این، باید به این حقیقت تلخ اعتراف كنیم كه در مقایسه با سایر مسلمانان، آثار شیعیان چه از نظر كیفی و چه از نظر كمی، قابل مقایسه نیست.
در اینجا، این سؤال اساسی به ذهن خطور میكند كه چرا شیعیان تاریخی جامع و صحیح از اسلام، یعنی زندگی پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ و سنت آن حضرت و ائمه اطهار: تدوین ننمودهاند كه امروز ما با مشكلات عدیدهای كه ناشی از این نقصان است، روبرو نشویم؟
نوشته حاضر سعی دارد جوابی، هر چند مختصر، به این سؤال بدهد و تبیین نماید كه شیعیان در راه ثبت تاریخ، با مشكلات و موانع بزرگی روبهرو بودهاند و این امكان برای آنها وجود نداشته است كه به ثبت و ضبط تاریخ به نحو مطلوب بپردازند.
با وضعیتی كه از نظر سیاسی، بر جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ حاكم بود، امكان بیان حقایق كمتر وجود داشت; زیرا طرفداران حق، بخصوص شیعیان، تحت انواع فشارهای سیاسی، نظامی و تبلیغاتی قرار داشتند. اینك در حد امكان و به اختصار، به بعضی از این مشكلات اشاره میكنیم.
پیش از آنكه به بررسی مشكلاتی بپردازیم كه متوجه شیعیان - بهطور خاص - بوده، لازم استبه این مشكل اساسی توجه داشته باشیم: مشكل بزرگی كه نه فقط به شیعیان، بلكه به تاریخ نیز اختصاص نداشت و مصیبتی بود كه متوجه فرهنگ عمومی اسلام گردید و خسارت جبرانناپذیری بر پیكر سنت پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ وارد ساخت منع كتابتحدیث از سوی خلفا، بخصوص خلیفه دوم، بود كه تا یك قرن ادامه پیدا كرد. گرچه شیعیان خود را ملزم به این منع نمیدیدند ولی از آثار شوم آن نیز كاملا در امان نبودند. در این زمینه، همچنین در باره انگیزهها و آثار مخرب منع كتابتحدیثبر فرهنگ اسلام، كتابها و مقالات فراوانی از سوی علما و محققان فریقین نوشته شده كه نیازی به تكرار آنها در این مختصر نیست.
در باره مشكلاتی كه در زمینه تاریخنگاری صیحیح، به طور خاص، متوجه شیعیان بوده است، میتوان به موارد ذیل اشاره كرد:
1- مسائل سیاسی
مهمترین مشكل شیعیان در زمینه نگارش صحیح تاریخ، فشار سیاسی موجود در جامعه اسلامی بود. مشكلات دیگر ناشی از آن بودهاند. با رحلت پیامبر گرامی اسلام_ صل الله علیه و آله و سلم _ و به خصوص پس از دوران خلافت، حاكمیتسیاسی جامعه اسلامی در مقابل راه و سیره پیامبر_ صل الله علیه و آله و سلم _ قرار گرفت. در نتیجه، ائمه معصومین_ علیه السلام _ و شیعیان آنها كه خود را موظف به حفظ، نگهداری و تداوم اسلام محمدی_ صل الله علیه و آله و سلم _ و اصیل میدانستند، قهرا در مقابل حاكمیتسیاسی قرار گرفتند. لذا، اولا شیعیان رغبتی به ثبت تاریخ حاكمیتی كه با آنان دشمن بود، از خود نشان نمیدادند و در مرحله دوم، اگر میخواستند تاریخ این حاكمیت را برای افشاگری و روشنگری ثبت كنند با فشار نظامی روبرو میشدند. به همین دلایل، حاكمان ظالمی كه بر مسلمانان حكومت میكردند با قدرتی كه در اختیار داشتند، تاریخ را آنگونه كه خود میخواستند، نوشتهاند و تاریخ، این حقیقتتلخ رابرای ما بیانكرده است. زبیربن بكار در الاخبارالموفقیات نقل كرده است كه »سلیمان بن عبدالملك (خلافت96-99 ه. ق.) در دوران ولایتعهدی خود در سال 82 به مدینه رفت و به دیدار مكانهای تاریخی، یعنی جاهایی كه رویدادهایی برای رسول اكرم_ صل الله علیه و آله و سلم _ اتقاق افتاده بود، سرگرم شد. در این گشت و گذار كه عدهای از بزرگان مدینه از جمله ابان بن عثمان بن عفان و برادرش عمرو بن عثمان و دیگران او را همراهی میكردند، مطالبی را میشنید. سلیمان كه دریافت ابان بن عثمان از اطلاعاتی در این زمینه برخوردار استبه او دستور داد تا سیره رسول الله_ صل الله علیه و آله و سلم _ را تدوین كند. ابان گفت: سیره مذكور در اختیار من قرار دارد. و این كتاب (یا مطالب آن را) از فردی كه مورد وثوق است، به دست آوردهام. سلیمان دستور داد تا از آن نسخهبرداری كنند. ده نفر آن را بر روی پوست نگاشتند. وقتی سلیمان آن را از نظر گذارنید، مشاهده كرد كه نام انصار در بیعت عقبه و بدر یاد شده است. سلیمان اظهار داشت: من چنان فضیلت و مزیتی را در آنها سراغ ندارم; یا خاندان ما به حق آنها تجاوز كردهاند و یا این انصار فاقد چنان فضیلتی بودهاند! ابان یگفت: ستمی كه انصار در حق عثمان روا داشتهاند نمیتواند از اظهار حق مانع گردد. انصار همانگونه بودهاند كه راجع به آنها در این كتاب سخن رفته است. سلیمان گفت: به نسخهبرداری این كتاب، مرا نیازی نیست; مگر آنگاه كه به عبدالملك، پدرم، گزارش كنم; چرا كه ممكن است او مخالف چنین كاری باشد.
[1] . سید جعفر شهیدی، نهجالبلاغه، نامه 31، ص297
[2] . «...فتاس بنبیك الاطیب الاطهر صلی الله علیه و آله، فان فیه اسوه لمن تاسی و عزاء لمن تعزی فان احب العباد الی الله، المتاسی بنبیه و المقتص لاثره... .» (نهجالبلاغه فیضالاسلام، خطبه159)
علي اماميفر، مجله معرفت، ش 18
مدیر تالار مهدویت
مدیر تالار فلسفه و کلام
id l4i: hoosianp_rasekhoon
mail yahoo: hoosianp@yahoo.com
ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل
رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب