بارها از كرامات اولیای الهی مطالبی خوانده یا شنیدهاید و یا ممكن است خودتان از كسانی باشید كه كرامتی را به چشم دیدهاید. شاید كسانی كه اهل تردید و شك بسیار هستند آن را از امور خرافی بشمارند؛ چرا كه مدعیان دروغین بسیارند و حتی برخی برای آن كه دكانی از تقوا و عرفان بگشایند، ساده لوحانی را میفریبند و امری را به عنوان كرامت جا میزنند را دور خود گردمی آورند و حلقاتی را تشكیل میدهند كه سرانجام آن جز آبروریزی و بدبختی برای مریدان حلقه به گوش نیست.
اما توجه به این نكته لازم است كه هر كالای باارزش تری، بیشتر مورد توجه شیادان است. ازاین رو شیادان و جاعلان، به عرفان و كرامت بیش از پیش توجه دارند تا كالای دروغین خویش را به بهایی گزاف بفروشند. از آن جایی كه مقامات عرفانی، دور از دسترس بیشتر مردم است و ارزش و جایگاه آن در نزد همگان بسیار بالاو والاست، مدعیان ولایت عرفانی و كرامت الهی، برای فریب مردم و بهرهمندی از آثار عشق و علاقه مندی آنان، بیشتر به این سمت كشیده میشوند، لذا بازار شیادان و مدعیان دروغین كرامت و عرفان همچنان گرم است و شیادان، نان خویش را به تنور داغ عشق مردم به اولیای الهی میزنند تا بهرههای مادی و دنیوی برگیرند و ازاین نمد برای خود كلاهی بسازند.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا نگرش قرآن را به كرامات اولیا حتی پس از مرگ و نقش زیارت ایشان در بهره مندی از آثار وجودی شان را تبیین كند و حقیقت «بسمله» اولیای را در مقام «كن» الهی بنمایاند. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم:
یكی از مقامات انسانی، «متاله» (خدایی شدن) است. انسانها از این ظرفیت وجودی برخوردارند كه در یك فرآیندی با عبودیت خود به مقام ربوبیت برسند؛ زیرا عبودیت در انسان همان ربوبیت است؛ چنان كه از امام صادق(ع) روایت شده است كه آن حضرت فرمود: «العبودیه جوهره كنهها الربوبیه »؛ باطن و گوهر عبودیت همان ربوبیت است.» (مصباح الشریعه) از آن جایی كه رسیدن به ربوبیت از طریق عبودیت، گذر از منزل الوهیت است، انسان باید ازطریق عبودیت و فنا در ذات الهی به جایی برسد كه مثل خداوند شود كه از آن به «متاله شدن» تعبیر میشود. البته برای بسیاری از مردم مثل ومانند خداشدن و متاله گشتن، مفهومی باطل یا محال مینماید، ولی از آیه 72سوره روم به دست میآید كه برای خداوند مثل و همانندی است. از این رو میفرماید: «له المثل الاعلی؛ آن ذات یكتا را در آسمان و زمین مثال عالی تر است.» البته این بدان معنا نیست كه برای خداوند شریك است، بلكه به معنای آن است كه خداوند آفریده ای دارد كه برخلاف خودش غنی بالذات نیست و با آن كه از فقر ذاتی برخوردار میباشد، ولی در چنان جایگاهی قرارگرفته است كه مظهر تام وتمام خداوندی است. از این مظهر تام و تمام خداوندی، گاه به حقیقت محمد(ص) یاد میشود. برای حقیقت محمدی(ص) براساس آیه 11 سوره شوری، همانندی نیست؛ زیرا خداوند در این آیه میفرماید: «لیس كمثله شیء؛ هیچ مثل و مانندی برای خداوند نیست»؛ زیرا حقیقت محمدی(ص) صادر نخست است و هرگز برای صادر نخست، همانند و مثلی نیست. ناگفته نماند كه مثل به معنای مظهریت تمام و كمال است. صادر نخست و حقیقت محمدی(ص) مظهریت تمام با خداوند دارد، از این رو وی را «مثل اعلی» برای خداوند نیز میگویند، اما در میان آفریده های هستی، برای صادر نخست نمی توان، مظهر تمام و كمالی یافت و اگر در برخی از روایات، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) براساس آیه 16 سوره آل عمران، همانند حقیقت محمدی دانسته شده اند، از این روست كه آنان در آن مقام فنا قراردارند و میان آنان امر فراتر از اتحاد به وحدت نوری و وجودی رسیده است، چنان كه پیامبر(ص) خود به این مطلب در روایتی اشاره داشته و میفرماید: انا و علی من نور واحد.
حقیقت محمدی
هر چند كه كسی را نرسد تا در مقام حقیقت محمدی(ص) مظهریت خداوندی شود و مثل و مانند خداوند گردد؛ ولی برای انسانها این ظرفیت فراهم است تا مراتب عالی را همانند با حقیقت محمدی به دست آورند و حتی خود را به چیزی در محدوده «المثل الاعلی» نسبت به حقیقت محمدی(ص) برسانند. از این رو خداوند از مردم میخواهد تا با سرمشق قرار دادن حضرت محمد(ص)، مسیر متاله شدن خود را به مقصد و پایانی چون آن حضرت (ص) قرار دهند و ربوبیت محمدی(ص) را مقصد و منتهای سیر خود بدانند تا به عنوان مظهر تمام حقیقت محمدی، درمقام «المثل الاعلی محمدی» قرار گیرند. براین اساس فرمان است تا انسان مقصد و فرجام منتهی سیر خویش را «و ان الی ربك المنتهی» (نجم، آیه24) قرار دهد؛ چرا كه بازگشت واقعی و سالم و درست بشر تنها از این مقام شدنی است. «ان الی ربك الرجعی» «والیه المصیر» (مائده آیه 81 و علق، آیه8) به سخن دیگر، منتها و غایت سیر انسان های دیگر غیر از حقیقت محمدی(ص)، دستیابی به خدای محمدی(ص) است. كسی كه به این مقام دست یافت و مظهر حقیقت محمدی(ص) شد، میتوان او را متاله نامید كه از ربوبیت آن مقام بهرهمند خواهدشد ومی تواند تصرفات ربوبیتی خود را در ماسوی انجام دهد. همین مقام مظهریت حقیقت محمد(ص) است كه در حدیث قدسی به عنوان مطلوب سیر آدمی معرفی شده است. خداوند در حدیث قدسی خطاب به انسانها میفرماید: عبدی اطعنی حتی اجعلك مثلی انا حی لااموت اجعلك حیا لاتموت و انا اقول للاشیاء كن فیكون و انت تقول للاشیاء كن فیكون؛ ای بنده من؛ مرا فرمان بر تا تو را همانند خود سازم. من حی نامیرایی هستم و تو را نیز زنده نامیرا میسازم. من به هرچیزی فرمان دهم خواهدشد، تو را نیز چنان میكنم كه به هرچه فرمان دهی انجام پذیرد.
بنابراین، هر انسانی میتواند به همانندی در مقامی از مقامات به عنوان مظهری از مظاهر حقیقت محمدی(ص) برسد و در كائنات تصرف نماید. برای دستیابی به این مقام نیز تنها راه اطاعت، به عنوان راه مستقیم و راست و درست معرفی شده است. این راه راست از صراط مستقیم محمدی و اطاعت و ولایت او میگذرد؛ زیرا تنها انسانی میتواند محبوب خداوند شود كه خود را به حقیقت محمدی برساند و خشنودی و رضایت آن حضرت(ص) را از طریق ولایت وی به دست آورد: (آل عمران، آیه 13) حدیث قدسی «قرب النوافل» همین معنا را به شكلی دیگر بیان كرده است. خداوند در آن جا میفرماید: ان العبد یتقرب الی بالنوافل حتی كنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ویده الذی یبطش به؛ بنده با انجام نوافل به من نزدیك میشود تا من گوش او میشوم كه با آن میشنود و دیده اش میشوم كه با آن میبیند و دستش میشوم كه با آن عمل میكند.
این همان مقام فنایی است كه در مراتب عالی تر به شكل فنای مطلق در حقیقت محمدی(ص) تجلی مییابد؛ چنان كه حقیقت محمدی(ص) خود فانی در ذات الهی است. (انفال، آیه 71) بندهای كه به مظهریت مقام محمدی(ص) و متاله و خدایی شدن در این مرتبه دست یافته باشد، «بسم الله» او به معنای «كن» الهی میشود. از این رو اهل معرفت میگویند: بسم الله الرحمن الرحیم من العبد بمنزله كن من المولی؛ همان طوری كه خداوند سبحان با «كن» هر كاری بخواهد انجام میدهد، عبداللهی كه متاله شده و خدایی گشته، بسم الله وی همان كار را انجام میدهد. به بسم الله الرحمن الرحیم است كه عارف در مقام «كن» مقیم استخداوند در آیه 742 سوره آل عمران میفرماید: هنگامی كه امری قطعی شد خداوند به آن میگوید «باش» پس میشود. هم چنین در آیه 38 سوره یس میفرماید: امر الهی این است كه هر گاه اراده چیزی كند، به آن میگوید «باش» پس میشود. بنابراین كسی كه در مقام «كن» قرار گرفته است، «بسم الله الرحمن الرحیم» وی این گونه موجب ایجاد چیزها میشود و میتواند در جهان و كائنات تصرف كند. خداوند درباره حضرت نوح(ع) میفرماید كه وی كشتی را در طوفان عظیم با «بسمله» به حركت درمی آورد و لنگر میانداخت: بسم الله مجراها و مرسیها (هود، آیه 14) اصولاكسی كه خدایی و متاله شده باشد، افزون بر خالقیت و آفریدگاری، در مقام مظهریت میتواند به ربوبیت و پروردگاری نیز بپردازد و مدیریت آن چیز را نیز به دست آورد. این مقام مظهریت و جواز تصرفات در كائنات در آیات قرآنی به عنوان «اذن» از آن یاد شده است. به این معنا كه هر كه در جهان در مقام خالقیت و یا ربوبیت قرار گیرد میبایست، متاله و مظهر الهی باشد و هرگاه این گونه شد در حقیقت از سوی خداوند ماذون است. از این رو در تمامی معجزات به ویژه خلق موجوداتی چون پرنده یا احیای مردگان و مانند آن سخن از اذن الهی است كه یك اذن تكوینی به سبب متاله و خدایی شدن است؛ زیرا كسی كه مظهر خداوندگاری خداوند است، مظهر همه اسمای الهی از جمله خالق و محی بودن او نیز میباشد. خداوند در آیه 94 سوره آل عمران اززبان عیسی بن مریم(ع) میفرماید: «من از گل برای شما چیزی به شكل پرنده میسازم، آن گاه در آن میدمم، پس به اذن خدا پرنده ای میشود و به اذن خدا نابینای مادرزاد و پیس را بهبود میبخشم و مردگان را زنده میكنم.»
كرامات اولیای الهی، مظهریت مقام كن
كرامت كه به معنای ظهور و بروز امر خارق عادت است، بیانگر مظهریت اولیای الهی در «مقام كن» است. این افراد با عبودیت توانستهاند متاله شده و افزون بر رنگ خدایی و «صبغه الله» (بقره، آیه 831) از گوهر این خدایی شدن در مقام ربوبیت بهره مند شوند.
فرق كرامت و معجزه
كرامت غیر از معجزه است، زیرا این كارهای خارق عادت از این اولیا و انبیای الهی صادر میشود بی آن كه در مقام تحدی باشند؛ چرا كه هر چیزی كه در مقام بیان پیامبری باشد به عنوان دیگری غیر از كرامت شناخته و معرفی میشود. از این رو كارهای خارق عادت پیامبران پیش از اعلان رسمی پیامبری به عنوان ارهاصات و پس از پیامبری به عنوان معجزات شناخته میشود؛ زیرا این دو كار خارق عادت برای اثبات پیامبری و مقدمه چینی برای آن است.
دانشمندان در تعریف ارهاص میگویند: ارهاص، پدیده خارق العاده ای را گویند كه از پیامبری پیش از بعثتش پدید آید و علت نامیده شدن آن به ارهاص به سبب این است كه ارهاص در لغت به معنای بنای بیت آمده و گویا با این امور خارق العاده، بنای بیت نبوت گذاشته میشود. (موسوعه كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ذیل واژه ارهاص) اما كرامت كه حتی از سوی پیامبران نیز ممكن است پدید آید، هر كار خارق عادتی است كه برای تحدی و یا اثبات پیامبری نباشد. (التعریفات، جرجانی، ص 532؛ و نیز المیزان، ج 1، ص 342)
در قرآن از كرامت حضرت یعقوب(ع) سخن به میان آمده است. آن حضرت(ع) خبر زنده بودن یوسف(ع) را به فرزندان خود میدهد (یوسف، آیات 85 و 87 و 49) هم چنین تعبیر خواب یوسف(ع) از سوی یعقوب(ع) را به عنوان یكی از كرامت های آن حضرت(ع) دانسته اند كه در آیات 4 و 5 و 100 سوره یوسف گزارش شده است.
استشمام بوی یوسف(ع) از سوی حضرت یعقوب(ع) همزمان با حركت فرزندانش از مصر، كرامتی دیگر است كه در آیه 49 سوره یوسف بیان شده است.
برای حضرت یوسف(ع) نیز دو كرامت بینا شدن حضرت یعقوب(ع) با پیراهن یوسف(ع) (یوسف، آیه 39) و تعبیر خواب پادشاه مصر (یوسف، آیات 34 تا 94) گزارش شده. بنابراین، این گونه نیست كه كرامات تنها اختصاص به اولیای الهی داشته باشد، زیرا گاه پیامبران نیز كرامتی داشته اند كه شماری از آنها در آیات قرآنی آمده است.
اما درباره غیر پیامبران نیز گزارش هایی در قرآن بیان شده كه میتواند اثبات كننده كرامت برای اولیای الهی باشد. خداوند در آیه 40 سوره نمل از كرامت آصف بن برخیا با آوردن تخت بلقیس در كم تر از یك چشم بر هم زدن سخن گفته است. در آیات قبل آن نیز خداوند گزارش میكند كه عفریتی از جنیان كه در خدمت حضرت سلیمان نبی(ع) بود خواهان آوردن تخت پادشاهی ملكه سبا میشود كه از قدرت و كرامت جنیان حكایت میكند؛ زیرا هر چند كه آن عفریت این كار را انجام نداد ولی عدم تكذیب سلیمان نبی(ص) و قرآن، خود گواه بر توانایی وی بر انجام كارهای خارق عادت است.
از دیگر اولیای الهی میتوان از حضرت مریم بنت عمران(س) یاد كرد. خداوند در آیه 73 سوره آل عمران گزارش میكند كه حضرت مریم(س) هر روز از رزق و طعام الهی برخودار بود كه موجب شگفتی حضرت زكریا نبی(ع) شده بود. اینها چند مورد از گزارشهای قرآنی در انجام كرامات توسط اولیای الهی غیر از پیامبران از انسان و جنیان میباشد. بنابراین نمی توان انجام كرامات را انكار كرد و كسانی را كه واقعاً از قدرت كرامت به سبب متاله شدن برخوردار هستند متهم به دروغ گویی كرد.
فیض روح القدس
اولیای الهی همان گونه كه در هنگام زندگی در دنیا از قدرت ایجاد و تصرف برخوردارند، پس از مرگ نیز دارای این قدرت میباشند بلكه حتی میتوان گفت كه در این زمان قدرت ایشان نیز افزون تر میشود؛ زیرا موانع مادی، دیگر وجود ندارد. هر چند كه برای متالهین و ربانیین موانع مادی و جسمی معنا و مفهومی ندارد. بنابراین، زیارت قبور ایشان برای ارتباط گیری و درخواست تصرفات جایز است؛ زیرا انكار قدرت تصرف ایشان در عالم برزخ گاه به معنای انكار عالم برزخ و گاه به معنای انكار حكم الهی درباره زنده بودن آنان است. خداوند به صراحت در آیاتی چند از جمله 961 سوره آل عمران از زنده بودن شهیدان و بهره مندی آنان از رزق الهی سخن به میان آورده است. بنابراین، مراجعه به قبور اولیای الهی و درخواست حاجات و تصرف در كائنات به معنای ایجاد ارتباط با عالم برزخ و بهره مندی از انفاس قدسی ایشان است كه در عالم برزخ زیست میكنند. حضور در سر قبر برای این است كه قبر تعلق به این اولیاء دارد و ایشان نیز به قبور خویش عنایت دارند، از این رو میتوان ارتباط با عالم برزخ و اولیای حاضر در آن جا را این گونه برقرار كرد و از انفاس قدسی ایشان بهره برد.
لسان الغیب حافظ شیرازی عارف بی بدیل میسراید:
فیض روح القدس ارباز مدد فرماید
دیگران هم بكنند آنچه مسیحا میكرد
به هر حال، همگان از كرامت اولیا و درستی آن سخن گفته و حتی دانشمندان شكاكی چون ابن خلدون در مقدمه نیز آن را تایید میكند و مینویسد: اما گفت و گو درباره كرامات آن گروه (متصوفه) و خبر دادن ایشان از مغیبات تصرف در كائنات نیز امری صحیح و انكارناپذیر است. و اگر برخی از عالمان به انكار آن گراییدهاند، شیوه ایشان موافق حقیقت نیست. بعضی از بزرگان فلاسفه نیز قائل به صحت صدور خوارق عادات و كرامات از اولیا و صالحاناند. این اذعان از فیلسوفان اشراقی غریب نیست؛ چنان كه شیخ اشراق خاشعانه انواع كرامات و خوارق عادات و رویاهای صادقه را تصدیق میكند. آنچه غریب و واجد اهمیت است، اذعان فیلسوف مشایی بزرگ، شیخ الرئیس ابن سیناست كه در اغلب آثار خویش، به ویژه اشارات بحث مستوفایی در این باب دارد: هرگاه بشنوی كه عارفی از غیب خبر میدهد و بشارت یا انذاری كه قبلاداده است، درست درآمد، پس باور كردن آن برای تو دشوار نیاید؛ زیرا این امر در قوانین طبیعت علل و اسباب معینی دارد... تجربه و قیاس هماهنگ هستند كه نفس انسانی به گونه ای در حالت خواب به غیب دسترسی پیدا میكند. پس مانعی ندارد كه این دسترسی در حالت بیداری نیز روی دهد، مگر آنكه مانعی محقق داشته باشد كه زوال و ارتفاع آن ممكن است.