0

زنان و افسردگي

 
omidayandh
omidayandh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 7483
محل سکونت : تهران

زنان و افسردگي

افسردگي حاد و روان نژندي زنان را دو برابر بيش از مردان دچار مي كند. اين نسبت 2 به 1 بدون در نظر گرفتن زمينه هاي قومي و قبيله اي يا موقعيت هاي اقتصادي در نظر گرفته مي شود در 10 كشور مختلف جهان, همين نسبت گزارش شده است. در ميان 12 زن و مرد كه مبتلا به ميزان مشابهي از بيماري دو قطبي (مانياكو ـ دپرشن) بودند, مشاهده شد كه ظهور بيماري در زنان همراه با افسردگي بيشترو سرخوشي كمتر بود. گرچه بسياري از زنان به فرم پيشرفته بيماري دو قطبي مبتلا هستند كه به درمانهاي متداول مقاوم شده است.
گمان مي رود عوامل مختلفي كه منحصرا بر زندگي زنان موثر هستند در پيشرفت افسردگي آنان دخيل مي باشند. اين نوشتار بر اين عوامل نظير بچه دار شدن, عوامل هورموني, ژنتيكي يا ساير فاكتورهاي زيستي, بدرفتاري و سو استفاده از زنان, عوامل شخصيتي فردي و خصوصيات رفتاري و رواني مشخص, تكيه دارد. با اينحال عوامل قطعي بروز افسردگي در زنان هنوز روشن نيست. چرا كه بسياري از زناني كه به اين عوامل دچارند مبتلا به افسردگي نمي شوند آنچه روشن است, اينست كه صرفنظر از عوامل موثر و مهم, افسردگي يك بيماري كاملا قابل درمان است.
ابعاد وسيع افسردگي در زنان
محققين طي مطالعاتشان مشغول تحقيق در زمينه هاي زير مي باشند:
مشكلات دوران بلوغ و نوجواني
قبل از بلوغ, تفاوت چنداني ميان پسران و دختران در ميزان ابتلا به افسردگي وجود ندارد. اما بين سنين 11 و 13 سالگي يك جهش ناگهاني در ميزان افسردگي دختران مشاهده مي شود. حدود سن 15 سالگي, خانم ها دو برابر بيشتر از آقايان در معرض ابتلا به افسردگي حاد هستند. اين تغيير بهنگام بلوغ كه وظايف و توقعات بطور چشمگيري متفاوت مي شوند حاصل مي شود. فشارهاي روحي بلوغ شامل شكل گيري شخصيت, ظهور جنسيت, جدايي ازوالدين, و اتخاذ اولين تصميمات زندگي, همراه ساير تغييرات فيزيكي, ذهني و هورموني مي باشند. اين فشارها عموما براي پسرها و دخترها متفاوت است و اغلب ممكن است با افسردگي زنان مرتبط باشد. مطالعات نشان مي دهد كه دانش آموزان دختر دبيرستاني مشخصا نسبت بالاتري از ابتلا به افسردگي, اختلالات هيجاني, اختلالات تغذيه اي و تطبيقي را در مقايسه با دانش آموزان پسر از خود نشان مي دهند و در مقابل, پسران به نسبت بالاتري دچار رفتارهاي مخرب هستند.
بزرگسالي: روابط و وظايف كاري
در افراد ضعيف و آسيب پذير در برابر بيماري ها, فشار عصبي بطور كلي عامل موثري براي ايجاد افسردگي است. بعضي بر اين باورند كه شيوع بالاتر افسردگي در زنان بدليل ضعف و آسيب پذيري بيشتر آنان نيست بلكه در ارتباط با فشارهاي روحي مشخصي است كه بسياري از زنان با آن روبرو هستند. فشارهايي نظير وظايف سنگين در خانه و محل كار, تك والدي و نگهداري از فرزندان و والدين سالمند, چگونگي تاثير انحصاري اين عوامل بر زندگي زنان هنوز مشخص نيست.
نسبت افسردگي حاد در زنان و مردان جدا شده و طلاق گرفته بيش از ازدواج كرده است در حاليكه همزمان, زنان در هر دو حالت ابتلاي بيشتري نسبت به مردان نشان مي دهند. در هر حال كيفيت زندگي زناشويي احتمالا بطور چشمگيري بر افسردگي موثر است. نشان داده شده كه فقدان رابطه صميمي زناشويي و روابط مطمئن, و تا حدودي مشاجرات زناشويي, با افسردگي زنان مرتبط است. در واقع ديده شده كه نسبت افسردگي در ميان زناني كه ازدواج ناموفقي داشته اند بيشترين ميزان بوده است.
وقايع دوران باروري
وقايع دوران باروري زنان شامل عادت ماهانه, حاملگي, دوره هاي پس از حاملگي, شيردهي, يائسگي و گاهي اوقات تصميم به بچه دار نشدن مي باشند. اين اتفاقات باعث نوسانات روحي مي شوند كه در بعضي زنان منجر به افسردگي مي گردد تحقيقات ثابت كرده است كه هورمونها اثر مهمي بر مواد شيميايي مغزي كه احساسات و رفتار را كنترل مي كنند دارند. گر چه هنوز يك مكانيسم مشخص زيستي كه نقش هورمونها را توضيح بدهد شناخته نشده است.
بسياري از زنان طي دوره هاي عادت ماهانه خود, تغييرات بخصوص رفتاري و فيزيكي مرتبط با آن را تجربه كرده اند. در بعضي زنان اين تغييرات شديد هستند و بطور منظم اتفاق مي افتند و شامل احساسات افسردگي, تحريك پذيري و ساير تغييرات روحي و جسمي مي باشند. اين تغييرات كه سندرم پيش از قاعدگي يا بيماري افسردگي پيش از قاعدگي ناميده مي شوند, اغلب پس از تخمك گذاري آغاز شده و كم كم شديدتر مي شوند تا خونريزي ماهانه آغاز شود. دانشمندان در حال تحقيق بر چگونگي تاثير نوسانات ميزان استروژن و ساير هورمونهابر مواد شيميايي مغزي كه با بيماري افسردگي مرتبط است مي باشند.
تغييرات روحي پس از زايمان
تغييرات روحي پس از زايمان مي تواند از افسردگي موقت بلافاصله پس از زايمان تا يك افسردگي حاد جدي و عاجز كننده بنام افسردگي رواني متغير باشند. مطالعات نشان مي دهد كه زناني كه دچار افسردگي حاد پس از زايمان مي شوند اغلب داراي سابقه افسردگي بدون تشخيص و درمان بوده اند.
حاملگي
حاملگي (چنانچه ناخواسته نباشد) بندرت باعث افسردگي مي شود و زايمان آن هم بنظر نمي رسد كه منجر به افسردگي گردد. زناني كه مشكل ناباروري دارند ممكن است مستعد ابتلا به هيجان يا غصه شديد باشند گر چه هنوز روشن نيست كه اين مسئله با افسردگي حاد مرتبط باشد. علاوه بر اين مادر شدن بدليل فشارهاي روحي و سختي هايي كه زن متحمل مي شود, مي تواند دوره اي با ريسك بالاي افسردگي باشد.
يائسگي
يائسگي بطور كلي ربطي به افزايش خطر افسردگي ندارد. در واقع مطالعات نشان داده است كه زمانيكه يك نفر بعنوان بيمار در نظر گرفته مي شود, احتمال ابتلاي او به افسردگي در سن يائسگي چندان تفاوتي با سنين ديگرش ندارد. زناني كه در مقابل افسردگي حاصل از تغيير روش زندگي آسيب پذيرند, آنهايي هستند كه پيش از اين نيز سابقه افسردگي داشته اند.
(عوامل) فرهنگي
شيوع افسردگي بطور كلي در زنان سياهپوست آمريكايي و اسپانيولي به نسبت 2 برابر مردان است. دليل آن اينست كه موارد افسردگي حاد و روان نژندي در زنان سياهپوست آمريكايي غالبا كمتر و در زنان اسپانيولي كمي بيشتر نسبت به زنان قفقازي گزارش داده شده است. اطلاعات در مورد شيوع بيماري در ميان ساير اقوام و گروههاي نژادي مشخص نيست.
تفاوت هاي احتمالي در ظهور علامت بيماري ممكن است بر چگونگي تشخيص موارد بيماري در ميان اقليت ها تاثير بگذارد. بعنوان مثال سياهپوستان آمريكايي آمادگي بيشتري براي گزارش كردن علامات بدني نظير تغيير اشتها و دردهاي بدني دارند. بعلاوه بيماران با زمينه هاي فرهنگي متفاوت, ممكن است علائم افسردگي را به شيوه هاي متفاوتي مشاهده نمايند. اين فاكتورها در حين مطالعه بر روي زناني از جمعيت هاي مشخص بايد در نظر گرفته شوند.
آزار و اذيت
مطالعات نشان داده است زناني كه در كودكي مورد آزار قرار گرفته اند نسبت به آنان كه چنين موردي نداشته اند, در طي زندگي خود آمادگي بيشتري براي ابتلا به افسردگي باليني دارند. بعلاوه مطالعات مختلف ميزان شيوع بالاتر افسردگي را در ميان زناني كه در نوجواني يا بزرگسالي مورد تجاوز به عنف قرار گرفته اند نشان داده است.
همچنين زناني كه مورد ساير بدرفتاريهاي معمول نظير آزار جسمي و مزاحمت جنسي در محل كار قرار مي گيرند, ممكن است درجات بالاتري از افسردگي را تجربه كنند. اين بدرفتاري و آزار باعث ايجاد احساس حقارت, بي پناهي, گناهكار شمردن خود و انزواي اجتماعي در زنان شود كه موجب افسردگي خواهد شد. بزرگ شدن در يك خانواده ناهنجار ممكن است زمينه ساز عوامل بيولوژيكي و محيطي ايجاد كننده افسردگي باشد. امروزه, تحقيقات بيشتري لازم است تا ارتباط بين قرباني شدن و افسردگي را ثابت كند.
فقر
زنان و كودكان 75 درصد جمعيت فقير آمريكا را تشكيل مي دهند. موقعيت پائين اقتصادي همراه با خود فشارهاي رواني نظير انزوا, عدم اطمينان, اتفاقات منفي پشت سر هم و دسترسي كم به خدمات اجتماعي را به ارمغان مي آورد. احساس اندوه و روحيه ضعيف در ميان افراد با درآمد كم و داراي كمبود امكانات اجتماعي معمول است. اما تحقيقات هنوز ثابت نكرده است كه آيا بيماري افسردگي در ميان طبقاتي از مردم كه با چنين فشارهاي محيطي روبرو هستند بيشتر است يا خير.
افسردگي در ميانسالي
زماني اين فكر رايج بود كه وقتي بچه ها خانه را ترك مي كنند, زنان آشكارا در معرض افسردگي قرار مي گيرند و با «سندرم آشيانه خالي» مواجه مي شوند و دچار احساس شديد فقدان تصميم گيري و هويت مي گردند. گرچه مطالعات, افزايشي در ميزان بيماري افسردگي در ميان زنان در اين مرحله از زندگي نشان نمي دهد. در مقايسه با گروههاي سني پائين تر, زنان مسن, بيشتر دچار بيماري افسردگي مي شوند تا مردان. بهمين مقياس در ميان تمامي گروههاي سني, ازدواج نكردن (كه شامل بيوه گي هم هست) عامل ديگري در ايجاد افسردگي است. مهمتر اينكه نبايد افسردگي بعنوان يك پيامد طبيعي مسائل و مشكلات فيزيكي, اجتماعي و اقتصادي ميانسالي ناديده گرفته شود. در واقع, مطالعات نشان مي دهد بيشتر افراد مسن از زندگي خود راضي هستند.
حدود 800,000 نفر هر سال بيوه مي شوند. بيشتر آنان مسن و مونت بوده و درجات متفاوتي از علائم افسردگي را تجربه مي كنند. اكثر ايشان نيازي به درمان بخصوصي ندارند. اما كساني كه نسبتا يا بطور جدي غمگين هستند بنظر مي رسد كه بايد از كمك و معالجات مختلف روانشناسي بهره مند شوند. با اينحال 13 از كساني كه همسر خود را از دست مي دهند در ماه اول پس از فوت همسر دچار علائم و معيارهاي افسردگي حاد مي شوند و نيمي از آنان در طول يكسال بعد از نظر باليني افسرده باقي مي مانند. اينگونه افسردگي ها به معالجات ضدافسردگي رايج پاسخ مي دهند اما تحقيق در مورد اينكه چه وقت بايد درمان شروع شود يا اينكه چگونه بايد درمانهاي دارويي با معالجات رواني همراه شوند هنوز در مراحل اوليه است.
افسردگي قابل درمان است
حتي افسردگي بسيار شديد هم به ميزان بسيار زيادي قابل درمان است. عملا, اين باور كه بيماري فرد «غيرقابل درمان» است, عامل مهم ايجاد نااميدي در بيماري افسردگي است. به چنين افرادي بايد اطلاعاتي در مورد تاثير معالجات جديد افسردگي داده شود بنحوي كه ترديد ايشان را در مورد غيرقابل درمان بودن بيماري شان برطرف كند. همانند بسياري از بيماريهاي ديگر, هر چه معالجات زودتر شروع شوند موثرترند و احتمال پيشگيري از عود بيماري افزايش مي يابد. البته معالجات, فشارهاي روحي اجتناب ناپذير زندگي و پستي و بلندي هاي آن را از بين نمي برند اما بنحو چشمگيري توانايي مقابله با چنين چالشهايي را افزايش داده و باعث لذت بيشتر از زندگي مي شوند.
اولين قدم در درمان افسردگي بايد بررسي كاملي از نظر وجود بيماريهاي بدني باشد كه ممكن است باعث ظهور علامات افسردگي شده باشند. از آنجا كه بعضي معالجات دارويي هم مي توانند باعث بروز علائمي نظير نشانه هاي افسردگي شوند, معاينه پزشكي مي تواند وجود تاثير هر گونه عوامل دارويي ديگر را مشخص كند. اگر عامل بدني براي افسردگي يافت نشود, پزشك بايد يك مشاوره روانشناسي را توصيه كند و يا بيمار را به يك متخصص بهداشت رواني ارجاع دهد.
مراكز درمان
اگر مطمئن نيستيد كه براي معالجه به كجا بايد مراجعه كنيد, با پزشك خانوادگي خود, پزشك عمومي يا يك مركز بهداشتي مشورت نمائيد. همچنين مي توانيد آدرس و شماره تلفن مراكز درماني تحت عنوان «بهداشت رواني», «مراكز بهداشتي», «خدمات اجتماعي», «اورژانس», «بيمارستانها» و يا «پزشك» را از دفترچه راهنما پيدا كنيد. در موقعيت هاي اضطراري, اورژانس بيمارستان مي تواند كمكي موقتي براي مشكل شما باشد و قادر است به شما بگويد كه براي دريافت خدمات بيشتر بايد با كجا تماس بگيريد.
روزنامه جمهوري اسلامي 83/03/29 مريم مهاجري

برای ِ زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوست‌اش بدارند
قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید
قلبی برای ِ من، قلبی برای ِ انسانی که من می‌خواهم
تا انسان را در کنار ِ خود حس کنم.
 

چهارشنبه 4 اسفند 1389  10:34 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها