0

ردپای اندیشه مهدویت

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

ردپای اندیشه مهدویت



ردپای اندیشه مهدویت در دیوان شهریار سیدمحمدحسین بهجت تبریزی مشهور به شهریار در سال ۱۲۸۵ ه.ش در یکی از روستاهای تبریز (استان آذربایجان شرقی) متولد شد. کودکیش مصادف با انقلاب مشروطه بود. پس از دوران کودکی در مدرسه دارالفنون مشغول تحصیل شد. دوران جوانی او با تحصیل در دانشکده پزشکی و فرا گرفتن طب ادامه یافت. در اواخر تحصیل عشقی نافرجام را تجربه کرد. همین ناکامی و شکست موجب گشت که او طریق معرفت را پیش بگیرد و بیش از پیش به معبود یگانه عشق بورزد. بیشتر معاشران شهریار یا اهل هنر و شعر هستند و یا جزو رهروان علم و معرفت.
اشعاری چون «ابدیت، مناجات، راز و نیاز، شب و علی و قصیده ای در توحید» بیانگر طبع الهی، تهجد، شب زنده داری، مطالعه او در قرآن و دلبستگی او به اذکار و ادعیه است که در زندگیش جایگاه ویژه ای دارد. اشعار مهدوی او بیانگر اهمیت دادن نسبت به مقوله انتظار و ظهور منجی عالم بشریت است. این مساله ایمان راسخ اوست و ارادتش را نسبت به حضرت مهدی موعود(عج) نشان می دهد.

غزل «انتظار فرج» استاد شهریار؛ نماد اشتیاقش نسبت به حضرت ولی عصر(عج) است:

ای آفتاب حاله ای از روی ماه تو


مه بر لب افق لبه ای از کلاه تو


لرزنده چون کواکب گاه سپیده دم


شمع شبی سیاهم و چشمم به راه تو


کی می رسی به پرچم خونین چون شفق


خورشید و مه سری به سنان سپاه تو


شاها به خاکپای تو گل ها شکفته اند


ما هم یکی شکسته و مسکین گیاه تو


من روی دل به کعبه کوی تو داشتم


کامد ندای غیب که این است راه تو


یک نوک پا به چادر چوپانی ام بیا


کز دستچین لاله کنم تکیه گاه تو ... .


ردپای اندیشه مهدویت را در ذهن پویای شهریار بخوبی می توان حس کرد. قسمتی از غزل «چهره بقیـة اللهی» را مرور می کنیم تا این ابیات شاهد این ادعایمان باشد:

... عجب مدار به شمشیر او غبار قرون


چرا که آینه عاشقان بود آهی


نمانده چشمه آب بقا به ظلمت دهر


به جز چراغ جمال بقیة اللهی


برای از افق ای مشعل هدایت شرق


برار کله این گمرهان ز گمراهی


ز سایه ای که به خاک افکنی خوشم چه کنم


همای عرش کجا و کبوتر چاهی ... .


همچنین غزل «شاهد غیبی» در دیوان شهریار به طور غیر مستقیم به جریان ظهور منجی اشاره می کند:

«... به دیدار رخت دل ها به روزن های چشم آمد


بتاب ای آفتاب آرزومندان ز روزن ها


فرودم صیحه افلاکیان در در صور منصوری


که از دل های بشکسته به عرش افراشت شیون ها


چنان در دامن گیتی گرفتن آن آتش فتنه


کز او آزادگان چون سرو برچیدند دامن ها


چه جای دوستان کز فتنه فتانه فرسوده


پناه پرچم صلح تو می جویند دشمن ها ... .»


در غزلش تحت عنوان «رویای صادقه» بیتی را اختصاص به مساله مهدویت می دهد:

«با گل و لاله سرافراشته مهدی و مسیح(ع)


پای دجال فرو در گل و لای می بینم»


و بار دیگر در غزل «قیام محمد(ص)» به مساله فتنه آخرالزمان و دجال اشاره می کند:

«... پیام پیک الهی چگونه بشنوند آن قوم


که پنبه کرده به گوش دل از پیام محمد(ص)


به رغم فتنه دجال کور باطن ما باش


که وحش و طیر شود رام با مرام محمد(ص)


هنوز جلوه نداده است نور خود به تمامی


خدا به جلوه کند نور خود تمام محمد(ص)


قیام قائم آل محمد(عج) است و کشیده


به قعر صاعقه شمشیر انتقام محمد(ص)


به ذوالفقار علی(ع) دیدی استقامت اسلام


کنون به قامت قائم(عج) ببین قوام محمد(ص)»


استاد شهریار در غزل «شبکلاه رندی» اشارات صریحی به فراگیر شدن تباهی، پیدا شدن دجال در آخرالزمان و آرزوی ظهور حضرت ولی عصر(عج) از جانب مردم ستمدیده دارد:

«... دست دعا بلند است از مسجد و منارات


اما چه دل گرفته آفاق صبح گاهی


چشم ستاره صبح شمعی شده است اشکین


آن آسمان صافی آینه ای است آهی


از هر دل شکسته اشکی به دیده حلقه است


و ز هر درون خسته آهی به عرش راهی


دجال آتش افروز از آتشی که افروخت


دود است و تنگ چشمی از ماه تا به ماهی


دنیا دلش به داغ گل ها و لاله ها خون


وانگه سموم دی را سوگند بی گناهی ...


ای مدعی خدا را این دادگاه حشر است


دست و زبان مجرم خود می دهد گواهی


آن زلزله عظیم و آن صیحه ناگهانی است


تا توبه در نبسته بازا به عذر خواهی ...


فجر شکفته دل خود در انتظار خورشید


بو کاید آن سپیدی کز ما برد سیاهی ... .»


در غزل «انتظار فرج» ، استاد شهریار حال عجیبی دارد -او که درد یتیمی و بی مادری را تجربه کرده در شعرش به مقوله انتظار منجی نگرش های عمیق تری نسبت به بقیه شعرا دارد-:

«دلم شکسته و جانم هنوز چشم به راحت


شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت


در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست


اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت


ز گرد راه برون آ که پیر دست به دیوار


به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت


در انتظار تو می میرم و در این دم آخر


دلم خوش است که در خواب دیدم به خوابگاه گاهت


کنون که می دمد از مغرب آفتاب نیابت


چه کوه های سلاطین که می شود پرکاهت


تویی که پشت و پناه جهادیان خدایی


سر جهاد تویی و خداست پشت و پناهت.»


اما اوج این روحیه معنوی که در دل استاد شهریار شعله می کشد در غزل «علم عدالت» است. در این غزل شاعر، گوشه چشمی به داستان های شاهنامه فردوسی نظیر قیام کاوه آهنگر در برابر ضحاک دارد و از آن ماجرا الهام گرفته به اینکه ظلم پایدار نخواهد بود -حال و هوای این غزل آنگونه است که دوران ظهور حضرت مهدی موعود(عج) سراسر با عیش و شادی و عدل و ایمان همراه دانسته و بیانگر عمق دید شهریار نسبت به مساله مهدویت است:

«مژده ای دل که تو را یار خریدار آمد


بخت یار آمدی و بخت تو را یار آمد


دکه عشق چراغان کن و ناری بفروش


که دگر نوبر شامیده به بازار آمد


لاله چون تاج فریدون بدرخشد


کز کوه پرچم کاوه نوروز پدیدار آمد


حاکم ظلم شد از کار کنار


و اینک والی مهر و محبت به سر کار آمد


فالی از سال نکو زن که به دشت و هامون


خرمن انباشت گل و لاله به خلوار آمد


پی لاله است پرستوی بهاری به شتاب


که به هر لحظه گل و سبزه به منقار آمد


کار گل زار نخواهد شدن از لاله که دوش


بلبل آهنگ غزل کرد و به گلزار آمد


صبحدم نکهت گل های بهاری


گویی بوی عطری است که از طبله عطار آمد


شیشه ها ضرب گرفتند به باران بهار


که به رقص از سر شادی در و دیوار آمد


عهد تبعیض و تبهکاری اغیار گذشت


نوبت یاری و غمخواری احرار آمد


پرده غیب بدرید و به رغم دجال


علم مهدی موعود(عج) نمودار آمد


بازدیدی کنی از گل که سحر باد بهار


شهریارا گلت آورد و به دیدار آمد.»


شهریار در غزلی که به مناسبت نیمه شعبان سروده از امام خمینی(ره) ، شهدای انقلاب اسلامی و مغلوب شدن حکومت طاغوت یاد کرده و ظهور حضرت مهدی موعود(عج) را انفجار نور می داند:

«چه دریایی است میلاد عظیم نیمه شعبان


که هم با کشتی نوح است و هم با ورطه طوفان


کجا میلاد مهدی(عج) انفجار کوره خورشید


که از یک سو همه نور است و دیگر سو همه نیران


چه میلادی که جبران می کند هر جا شکست دل


چه میلادی که با هر چه غرامت می دهد تاوان


ذخیره است از خدای خود که در آخر الزمان


باید به قسط و عدل پر سازد جهانی کو پر از عصیان


پس از غیبت در این 10 قرن تنها


یک تذکر بد نبود از امت آماده اش با عهد و با پیمان


ولی امسال میلاد است و میعاد ظهورش


هم که امت در جهاد راه دین جان می کند افشان


شفق خون شهیدان بود و فخری چون خمینی


زد و از این فجرالهدی خورشید مهدی(عج) می شود رخشان


به پایان می رسد «حشر مکذب» آنچه قرآن گفت


که نامش «محشر صغری» است لیکن شبهه در اذهالن


هزارش سال بود از محشر طاغوت بدبختش


به جان خود جهنم را خرید از آن همه طغیان


کنون هم «محشر کبری» و حشر صالحان باشد


که باید محشر صغرای شیطان را دهد پایان


که قرن دوم دین است و جنگ دومش با کفر


خدا این جنگ را خود «عند ربک» خوانده در قرآن


از این زیدان جان افشان که غوغا می کند


پیدا است که ارواح عظیم الشان می تابند در ابدان


در این طوفان که با تعبیر قرآن «اول حشر» است


همانا کاخ استکبار ظالم می شود ویران


جهاد آخراست و صالحان و صابران در جنگ


بهشت جاودان یابند و بعضا روضه رضوان.»


استاد محمد حسین بهجت تبریزی در سال ۱۳۶۷ هجری شمسی دعوت حق را لبیک گفت. -در حالیکه دل شهریار آکنده از عشق و ایمان به ائمه اطهار(ع) بود؛ در ۸۴ سالگی به سوی ابدیت شتافت.- این شاعر عارف پیشه و انقلابی همواره آروزی دیدار حضرت مهدی موعود(عج) را در عمق جانش داشت و ما بعنوان شاگردان او سعی نمودیم در این مقاله اشعار مهدوی اش را به شما خوانندگان گرامی بنمایانیم.

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 4 اسفند 1389  7:47 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها