نكاني از شخصيت اسلامي زن2
چند داستان مختصر
در اينجا بايستى چند مثال واقعى پيرامون مسئله حجاب به منظور اكمال مقصود و بيان فوائد آن ذكر كنيم: 1 در تفاسير آمده: جوانى از انصار(1) با زنى خوش سيما و زيبا كه حجاب كاملى نداشت و زيبائيهاى خود را بروز داده بود روبرو شد و در يك لحظه عشق وى در دلش جاى گرفت لذا چشم از آن زن برنداشت و با حالتى مست مانند كه شعورش را از دست داده بود او را دنبال كرد هر راهى را كه زن پيش مى گرفت جوان هم به دنبالش گام برمى داشت تا آنكه زن وارد كوچه اى شد و او هم پشت سرش در آن هنگام صورت جوان به شيشه اى برخورد و مجروح شد ولى او كه فاقد شعور خود بود متوجه نشد قطرات خون از زخم صورت به سينه اش مى لغزيد ولى باز متوجه خون نشد مگر پس از اينكه زن وارد خانه خويش گرديد جوان با همان حالت خون آلود با سرعت به سوى پيغمبر اسلام (ص) شتافت و با تقديم شكايتى جريان خود و زن را براى پيغمبر حكايت كرد در همان هنگام آيه شريفه نازل شد: (قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم و يحفظوا فروجهم) يعنى: بگو به مؤمنين كه هنگام ديدن زن نامحرمى چشمهاى خود را بسته و شهوتشان را كنترل نمايند. 2 نقل مى كنند كه روزى دخترى حامله شد خانواده اش فكر كردند كه گاز معده و يا روده علت بالا آمدن شكم دختر شان شده لذا او را نزد پزشك بردند تا آزمايشش كند پزشك پس از آزمايش اظهار داشت كه دختر حامله است. خانواده دختر يكه اى خورده و از وى پرسيدند: چگونه حامله شدى؟! فرشته خدا ميكائيل مرا حامله كرد! اين ديگر چه حرفى است مگر مى شود فرشته دخترى را حامله كند؟ بله آيا اين عجيب است مگر نشينده ايد كه مريم دختر عمران را يك فرشته حامله كرد؟ خلاصه بعد از جستجو و تحقيق معلوم شد صاحب مغازه اى كه ساكن آن محله بود از ديدن دختر و زيبائيش خوشش آمده و پس از فريب دختر با وى همبستر گشته است شاعر مى گويد: (با نگاهى و سپس لبخند بعد از آن سلامى و كلامى و سپس وعده ديدار و لقاء است)(2). 3 در يكى از خانواده هاى محترم زنى زيبا و خوش اخلاق زندگى مى كرد او با شوهر و چهار فرزندش با وجودى كه شوهرش چندين سال از او بزرگتر بود در يك جو پر مهر و محبت و با تفاهم كامل روزگار را سپرى مى كردند. نزديك خانه ايشان كاسب خبيثى بود كه هميشه به زيبائى آن زن (كه بى حجاب بود) چشم دوخته و در او طمع مى كرد كم كم با كلمات و نغمه هاى عاشقانه اى او را فريب داد و بدو گفت: تو زنى زيبا و كم سن هستى و چگونه به زندگى با اين مرد بزرگسال تن مى دهى؟! و پيوسته در گوش او زمزمه مى كرد تا اينكه شوهر آن زن تحت فشار همسر فريب خورده اش مجبور شد طلاقش دهد تا با آن مرد جوان كاسب ازدواج كند و به اين ترتيب (بى حجابى) كانون گرم خانواده اى را منهدم ميان دو همسر جدائى و بالأخره فرزندان آنها را ضايع ساخت. 4 در قوم بنى اسرائيل عابدى بود كه از كثرت عبادت مستجاب الدعوه شد و براى هركس كه دعا مى كرد خداوند متعال استجابت مى نمود يكى از روزها چهار برادر نزدش آمدند و خواهر خود را كه لال و بسيار زيبا بود نزدش نهادند تا دعا كند كه خداوند زبان دختر را از بند لالى برهاند. چون عابد از داخل صومعه خود درب را بسته و مشغول عبادت بود چهار برادر خواهر لال خود را در مقابل درب صومعه رها ساخته و رفتند تا عابد هنگام باز كردن درب او را ببيند. هنگام صبح عابد در صومعه را باز كرد و با آن دختر زيباى خوش سيما روبرو شد زيبائى بيش از حد دختر چشمان او را خيره كرد و پس از مبارزه اى سرسخت ميان شهوت و عقل متأسفانه در لحظه سرنوشت اسير شهوت خويش گرديد و طرحى را در نهاد خود آماده ساخت. دست دختر را گرفت و با نوازش فريبكارانه اى او را داخل صومعه كرد و همانجا با دختر والعياذ بالله زنا كرد پس از انجام عمل شنيع زنا به فكر رسوائى ناشى از اين كار افتاد نفس اماره اش او را وسوسه كرد تا دختر را بكشد و بالفعل دختر را كشت و به خاك سپرد! پس از چندى چهار برادر آمدند تا خواهر بهبود يافته خود را به خانه باز گردانند ولى پيدايش نكردند از عابد پرسيدند؟ او انكار كرد و اظهار داشت كه چنان دخترى را نديده است برادران ناچار به جستجوى خواهرشان پرداختند تا بالأخره به قسمتى از زمين رسيدند كه خاكش جديد و وضعى غير طبيعى داشت همانجا زمين را حفر كردند و با جنازه خواهرشان مواجه شدند. آنان كه در آن منطقه كسى جز عابد را سراغ نداشتند عابد را دستگير نموده و به شهر بردند پس از بازجوئى عابد به جنايت زشت خود اقرار كرد و محكوم به اعدامش كردند و سپس نزديك چوبه دار هنگامى كه طناب دار را بر گردنش انداختند شيطان مقابلش مجسم شد و به او گفت: من تو را به اين روز انداختم و هم اكنون مى توانم با يك شرط نجاتت بدهم! عابد ناآگاه با كمال اشتياق پرسيد: با چه شرطى؟ اينكه برايم سجده كنى. منكه با اين حالت نمى توانم سجده كنم. به اشاره دو چشمت به نيت سجده در برابر من كافيست و همينطور هم شد عابد با بستن دو چشم به عنوان سجود براى شيطان اشاره كرد و همان لحظه به دار آويخته شد در حالى كه زناكار قاتل و كافر به خدا بود به سوى آتش جهنم روانه گشت. اين داستانها (خيلى اندك از بسيار است) دلايل آشكار از عواقب وخيمى است كه بى حجابى به بار مى آورد حال آياكسى هست كه از آنها پند و عبرت گيرد؟ 1 انصار: كسانى بودند كه پس از هجرت پيغمبر اسلام از مكه به سوى مدينه او را در مدينه يارى كردند (مترجم). 2 نظرة فابتسامة فسلام فكلام فموعد فلقاء.
گوشه هائى از حقوق اسلامى زن
اسلام با كمال عدالت حقوقى به زن و حقوقى به مرد داده است از اين رو حقوقى را اختصاص به زنان داده از قبيل: تعيين مهر تخفيف در مجازات ارتداد كه كشته نمى شود عدم وجوب جهاد ابتدائى بر زن و اختصاص حد اكثر احترام فرزندان نسبت به مادر. شخصى به محضر مبارك پيامبر اسلام (ص) شرفياب شد و پرسيد: به پدر يا مادرم احترام كنم؟ پيغمبر فرمود: به مادرت اين سؤال سه بار تكرار شد و پيغمبر همين پاسخ را مى فرمود تا بار چهارم كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: به پدرت نيكى كن و اين نشانگر شخصيت والاى زن از ديدگاه مكتب مقدس اسلام است. و ديگر از حقوق زن اين است كه نماز جمعه و نماز جماعت بر او نيست يعنى نماز جمعه بر او واجب نشده و نماز جماعت هم بر او مانند مردان تأكيد نشده و ديگر اينكه حق دارد مزد شير دادن به فرزند را از شوهرش مطالبه كند همچنين اسلام زن را در سنى كمتر از سن مرد عاقل بالغ و داراى شخصيت اجتماعى مى شمارد و ديگر حقوق زن اين است كه اگر جزء اقليتهاى مذهبى در بلاد اسلام باشد ماليات جزيه را نمى دهد بخلاف مردان. و اسلام حقوقى را هم اختصاص به مردان داده مثل: فتوى دادن قضاوت مقام تعدد زوجات و مشورت كردن گرچه گاهى با زنان هم مى توان مشورت نمود و انگيزه تمام اينها اين است كه خداوند متعال زن را با عاطفه بيشتر و مرد را با نيروى فكرى و انديشه بيشتر آفريده و امور خانه دارى و شبيه آن را به عهده زن گذاشته است.
حقوق اختصاصى زن
گرچه در مسئله زناشوئى مرد و زن خودشان را در اختيار يكديگر قرار مى دهند لكن جنبه عاطفى زن ايجاب مى كند در مقابل اينكه خودش را در اختيار همسرش قرار مى دهد مهريه اى به وى داده شود و چون زن با عاطفه است اگر مرتد شود كشته نخواهد شد زيرا امكان دارد عاطفه بر او غالب شده و موجب ارتدادش گشته باشد و به همين معنى روايتى از حضرت على (ع) هم آمده است و اما جهاد چون كارى است خشونت بار و زن رقيق القلب و نازكدل مى باشد و وجوب جهاد دفاعى هم به علت حالت فوق العاده و اضطراريست و اينكه بايد مورد احترام بيشتر فرزندان قرار گيرد چون مادر در امور حاملگى وضع حمل و شيردادن بيش از پدر زحمت كشيده و رنج برده است. و علت اينكه نماز جمعه و جماعت بر زن نيست چون منافات با امور خانه داريش دارد و اينكه حق مطالبه بهاى شيرش را دارد از اينجهت است كه در مقابل كارهاى خارجى مرد زن هم كارهاى داخل منزل را انجام مى دهد و اينكه زودتر از مرد شخصيت مى يابد چون از نظر طبيعى قابليت داشته و زودتر از مرد به سن رشد و بلوغ مى رسد و اينكه جزيه نمى دهد چون امور مالى مربوط به مردانست.
حقوق اختصاصى مرد
فتوى دادن قضاوت و حكومت نياز به قاطعيت و خشونت دارد و خداوند زن را چنين نيافريده و انگيزه اش هم اينست كه زندگانى انسان از يك سو نياز به عاطفه و از سوى ديگر نياز به قاطعيت و خشونت دارد خداوند متعال زن را نسبت به موضوع اول و مرد را در موضوع دوم تخصص داده است و چنانكه در سابق مثال زديم مثل دو ماشين باربرى و مسافرى است و اگر از نظر آفرينش و احكام زن و مرد مانند هم بودند نقص بزرگى در نظام آفرينش پديد مى آمد درست مثل اينكه تمام ماشينها براى باربرى و يا مسافرى باشد. و حجاب زن براى اينست كه از چشمهاى مردان بدور بوده و اشتياق و علاقه مرد نسبت به او باقى بماند كه به گوشه هائى از آن اشاره شد. و اما مسئله تعدد زوجات چون زنان هميشه بيش از مردان هستند پس آيا بهتر اينست كه قسمتى از ايشان مجرد و بدون همسر بمانند يا اينكه يك مرد بتواند با بيشتر از يكى ازدواج كند؟ و لذا چون مسيحيت در غرب تعدد زوجات را منع نموده و بى حجابى و اختلاط مرد و زن را مباح دانست زن به شقاوت و بدبختى كشيده شد و هر جوانى چند معشوقه براى خود انتخاب كرد كه فقط از آنان بطور غير شرعى لذت ببرد و حتى خرجى آنها را هم نپردازد. حال اگر امر داير شود بين برنامه اسلام و برنامه غرب آيا برنامه اسلام به عقل علم و تجربه نزديكتر نخواهد بود؟
اسلام و حقوق زن
اسلام زن را در عقايد اخلاق آداب تكاليف واجب و محرمات غالبا مانند مرد شمرده مگر در مواقع ويژه اى آنهم به جهت يك فلسفه عقلى كه در جاى خود ذكر شده است بنا بر اين عبادات نماز روزه خمس زكات حج امر به معروف نهى از منكر طهارت اعتكاف نذر قسم و عهد هم براى مرد و هم براى زن آمده و همچنين در معاملات از قبيل داد و ستد رهن اجاره تجارت مضاربه مساقات مزارعه و ما أشبه زن حقوقى مثل مرد دارد. و همينطور در حدود ديات و قصاص مگر آنكه در مواردى مرد و زن متساوى نيستند مثلا اينكه ديه زن نصف ديه مرد است چون نفقه اى بر زن نبوده و بر مرد واجب است و لذا زن اعم از (مادر دختر و همسر) به مقدار نصف مرد حق ديه دارد. همچنين زن در ازدواج طلاق و ارث غالبا حقوقى همسان با مرد دارد مثلا در ازدواج همانطورى كه رضايت مرد شرط است رضايت زن هم شرط مى باشد و در مورد طلاق هم مى تواند هنگام (عقد) شرط كند كه وكيل از طرف شوهرش اجراى صيغه طلاق را كند كه تفصيل اين مسئله را فقها در باب شرط ذكر كرده اند . و اما در مورد ارث گاهى زن بيش از مرد گاهى مساوى و گاهى هم كمتر از او در موارد مختلفى ارث مى برد (كه تفصيل اين مسئله هم در كتاب ارث در علم فقه بيان شده) همچنين طلب علم بر هر مسلمان مرد و زن واجب شده و زن صلاحيت امامت جماعت زنان را دارد چنانكه از پيامبر اسلام (ص) نقل شده كه زنى را به نام (ام ورقه) جهت امامت جماعت زنان تعيين نمودند. همچنين زن مى تواند در جهاد دفاعى شركت كند و لذا بانويى به نام (نسيبه) در جنگ احد با كفار جنگيد و از پيامبر اسلام (ص) دفاع كرد و در متون تاريخى آمده كه زنان جهت اقامه نماز جماعت با پيغمبر اكرم (ص) به مسجد آن حضرت مى آمده اند چنانكه از داستان تحويل قبله و غيره چنين بر مى آمد و پيامبر بزرگ اسلام (ص) در سفر حج يا جهاد به جهت انجام بعضى تكاليف زنان را با خود مى برد و در كتاب حج نقل شده كه پيامبر اسلام (ص) با ام سلمه در مورد سرتراشيدن در حديبيه مشورت كرده و به نظر آن بانو عمل نموده است.
شخصيت زن در روايات
پيرامون شخصيت زن روايات بسيارى نقل شده كه ما تعدادى از آنها را به عنوان نمونه ذكر مى كنيم: مرحوم كلينى از پيامبر اسلام (ص) نقل مى كند كه فرموده است: جز عطر و زن چيز ديگرى از دنيايتان را دوست ندارم و در كتاب مكارم الأخلاق از آن حضرت نقل شده كه فرموده است: دوستى زنان از اخلاق پيامبران است و در كتاب سفينةالبحار از رسول خدا (ص) چنين آمده: بهترين شما بهترينتان نسبت به زنان هستند و در كتاب (الوافى) از امام صادق (ع) نقل شده كه فرموده است: هرچند محبت انسان نسبت به زنان افزوده شود ايمان او افزايش مى يابد و مرحوم شيخ صدوق از حضرت امام صادق (ع) نقل مى كند كه فرمود: گمان نمى كنم كسى ايمانش زياد گردد مگر آنكه دوستيش نسبت به زنان افزايش يابد. و در فرمايشات اميرالمؤمنين (ع) در نهج البلاغه چنين آمده: زنان را اذيت نكنيد گرچه به شما فحش داده و فرمانروايان شما را دشنام دهند كه زنان از لحاظ نيروى نفس و عقل ضعيف هستند. به هر حال چند نكته اى را بايد بيان كنيم: (يك) بايد در حقوق مرد و زن كاملا مقيد به احكام اسلام شده و هركدام را در جاى خودش قرار داد قرآن مجيد مى فرمايد: (براى مردان بر زنان درجه ايست) و در آيه اى ديگر مى فرمايد: (زنان همانند حقوقى كه مردان بر آنان دارند خودشان هم حقوقى عادلانه دارند) و دراين باره بايد به مراجع تقليد مراجعه كرد زيرا احكام اسلام و روش و چگونگى برخورد پيامبر و ائمه طاهرين عليهم السلام را با هردو صنف بهتر مى دانند. (دو) در تصميم گيرى ها و اتخاذ قرار براى يكى از طرفين بدون ملاحظه همه جانبه مسئله آن هم به دليل يك روايت ضعيف يا عرف و عادت و تقاليد اجتماعى نبايد عجله به خرج داد بلكه بعكس بايد با مطالعه تمام اطراف و دقت در روايات وارده وارد عمل شويم. (سه) بايد جهت مطابقت زمان با كليه شئون اسلامى در مورد بانوان از راه عمل مطالعه و تربيت كوشيده تا زن به مقام مناسب و والاى اسلاميش دست يابد نه اينكه قربانى اختناق و فشار مفرط و يا آزادى افراطى كه شرق و غرب به وى داده بشود.
نگاهى به آزاديهاى زن
آزادى زن آزادى زن موضوعى است كه بحث در باره آن بسيار شده. و غالب نويسندگان اسلامى معمولا حالت زن را قبل از اسلام و بعد از آن مورد مقايسه و بررسى قرار مى دهند. البته اين مقايسه خوب است لكن سخن تا همينجا خاتمه نمى يابد ما اكنون نياز به مقايسه زن در جامعه اسلامى و جامعه غربى داريم و نمى خواهيم دراين باره هم خيلى دقيق و عمقى بحث كنيم بلكه مقصود مان اينست كه فرازهائى از آزادى زن را در هردو جامعه بيان نموده تا ببينيم كه آيا آرامش فكرى و بدنى تندرستى فرهنگ شهرت اشباع غرائز و بالأخره پاكيزگى جامعه اى كه بايد نصيب زنان بشود در پرتو اسلام و يا در پرتو كفر تحقق مى يابد؟ زندگى زن در پرتو اسلام با حقوق و تكاليفى همانند مرد مى باشد زن در همه چيز شريك مرد است جز در موارد اندكى كه استثنا شده آنهم به جهت نبودن مقتضى يا وجود موانعى. زن در نماز روزه خمس زكات و حج همسان با مرد است ليكن چون تكاليف خانه دارى به عهده اوست اضافه بر خشونت جهاد كه با ضعف بدنى و دقت و لطافت زن سازگار نيست و كثرت عواطف رقيق او لذا اسلام جز در صورت ضرورت از زنان جهاد نمى خواهد. اما در عبادات ديگر مانند امر به معروف نهى از منكر تولى اولياى خدا و تبرى از دشمنان خدا زن شريك مرد مى باشد و در معاملات در تمام ابعاد زنان حقوقى همانند مردان دارا هستند آنان حق تجارت رهن ضمانت وديعه مزارعه مساقات مضاربه شرات صلح عاريه اجاره وكالت وقف هبه وصيت را دارند و همچنين قانون حجر (ورشكستگى) نيز بر زنان هست. علاوه بر اينها زن از حق ازدواج طلاق اگر هنگام عقد شرط كند نذر سوگند عهد برده رها كردن مكاتبه اقرار جعاله صيد ذبح حيوانات شفعه احياى زمينهاى موات لقطه شهادت ديات قصاص و ارث برخوردار است. چنانكه در مصرف خوراك و آشاميدنى نيز هيچ فرقى با مردان ندارد. بله پاره اى از مسائل گذشته نسبت به زنان ويژگيهائى دارد: مثلا در مسئله ارث زن سهمى كمتر از مرد دارد چون نفقه او بر مرد بوده و مخارج مسكن و لباس نيز بر مرد است كه تفصيل آن گذشت و طلاق به دست زن نيست چون حق قيموميت براى مرد مى باشد به جهت اينكه اداره منزل ناگزير بايد موكول به يك نفر گردد و شكى نيست كه صلابت و استقامت مرد بطور طبيعى بيش از زن است و لذا رياست خانه به دو سپرده شده و در برابر اين مسئوليت حق طلاق نيز اختصاص به مرد يافته به دليل هماهنگى حقوق و مسئوليتها.
آزادى به شيوه غربى
زنان در پرتو اسلام با سعادت و رفاه زندگى مى كردند حقوق و مسئوليتهائى داشتند و خلاصه كمبودى در كار نبود تا اينكه تمدن غربى آمد و زن را محروم از دو حق ديد: (يك) آزادى بى قيد و شرط كه زن را در همه چيز از جمله در رفت و آمد به كاباره ها سينماها استخرها و مدارس مختلط آزاد نمود همچنين حق بى بند و بارى بى حجابى حضور در مجالس فساد و آزادى در لذتهاى مبتذل را به زنان واگذاشت و از طرفى هرگونه دعوت به وقار حشمت حياء عفت فضايل انسانى و اخلاق پسنديده را ارتجاعى و منافى با آزادى شناخت. (دو) حق دخالت در فعاليتهاى سياسى مثل رياست جمهورى وزارت استاندارى شهردارى و غيره... به اين دليل كه چرا زن از اين مناصب محروم باشد حال آنكه هيچ فرقى با مرد ندارد؟ آيا اين محروميت ركود و بازگشت به قرون جاهلى تاريك نيست حال آنكه دوران معاصر دوران علم و پيشرفت است؟! ما مى خواهيم اين باصطلاح دو حق!! را انتقاد كنيم و فعلا نمى خواهيم بگوئيم كه حق اول فساد و بدبختى است نه حق و آزادى و اينكه حق دوم دروغ و فريبكارى است چون موافق با طبيعت عاطفى زن نبوده و خود امتهائى كه دعوت به سوى آن دارند آن را تحريم مى كنند و زن را قابل اين مناصب نمى دانند و لذا آيزنهاور خروشچف مكميلان دگل روزولت چرچيل استالين و ديگر رؤسا و سردمداران اين امتها هيچكدام زن نبودند. بلكه مى خواهيم يك واقعيت را بيان كنيم كه فعلا زن در پرتو قوانين غربى به كجا رسيده؟ آنهم بعد از اينكه كمال احترام و آزادى شايسته را در پرتو قوانين اسلامى داشت تا ببينيم كه در اثر قوانين و مقررات كفر چگونه زن و بدنبال او زندگى خانوادگى سقوط كرده و از هم پاشيده شد. و سپس اين سؤال را از حاميان غرب مى پرسيم: كه آيا زن در پرتو قوانين خود ساخته شما رفاهيت بيشتر و سعادت و زندگى بهترى دارد يا در پرتو اسلام؟ خوشبختانه عده اى از غربيان منصفانه به مقام زن در اسلام شهادت مى دهند. مثلا آقاى (سيديو) مى گويد: (قرآن كه قانون اساسى مسلمين است مقام زن را بجاى اينكه پائين آورد بالا برده است و (محمد) سهم دختر را در ارث معادل نيمى از سهم برادرش قرار داده با وجودى كه دختران قبل از اسلام هيچ حقى از ارث نداشته اند)(1). و آقاى (گوستاولوبون) مى گويد: (اسلام مقام اجتماعى و شخصيت زن را به جاى پائين آوردن خيلى بالا برده بخلاف ادعاى بسيارى كه خلاف اين شده و قرآن بهتر از قوانين اروپائى ما حقوق ارث به زنان اختصاص داده بنا بر اين اينجا مى توانيم گفته مان را تكرار كنيم كه: اسلامى كه بسيار مقام زن را بالا برده از پائين آوردن شخصيت او مبراست و نه تنها اسلام مقام زن را بالا برده بلكه اضافه بر اين اسلام اولين دينى است كه چنين كرده به اين دليل كه تمامى اديان و امتهائى كه قبل از عربها آمده اند نسبت به زن بدى كرده اند)(2). 1 براى تفصيل بيشتر به كتاب (الاسلام بين الانصاف والجحود) مراجعه شود. 2 مصدر سابق.
آمارها گزارش مى دهد
و اينجا منتخبى از كتاب (حجاب) نوشته مودودى را نقل مى كنيم تا دليلى بر اين باشد كه زن در پرتو كفر و نظام به اصطلاح دمكراسى به چه بدبختيهائى رسيده است و ما فقط به نقل از آن كتاب اكتفا كرده و مصادر موثقى را كه آن كتاب نقل مى كند نقل مى كنيم: (مردمى آمدند و وسايل اجبار زنان را فراهم ساخته و حرفه فحشا را رشد دادند تا جائى كه امروزه فحشاء بعنوان يك تجارت بين المللى منظم تلقى مى شود). (امروزه كشورى نيست كه در آن مسئله كورتاژ بطور علنى صورت نگيرد مثلا انگلستان حد اقل سالانه نود هزار نوزاد در آن كورتاژ مى گردد و اقلا در حدود بيست و پنج درصد زنان شوهردار در اين كشور يا خودشان نوزادانشان را به دست خود سقط كرده و يا اينكه در اين عمل شنيع از افراد متخصص يارى مى طلبند و اين نسبت در زنان بى شوهر افزايش مى يابد بطورى كه در برخى شهرها محلهاى مناسب و منظمى براى سقط جنين ترتيب يافته و در شهر لندن تعداد بيمارستانهائى كه اكثر بيماران آنها زنان سقط كرده هستند رو به افزايش است). و در فرانسه (يكى از فرماندهان نظامى براى سربازان واحدش بخشنامه اى به اين مضمون صادر نمود: به ما گزارش شده كه واحدهاى پياده نظام و سواره نظام از ايجاد مزاحمت تفنگداران در فاحشه خانه هاى نظامى شكايت دارند مكتب فرماندهى سعى بر اين دارد كه تعداد زنان را افزايش دهد تا براى تمام سربازان كفايت كنند ليكن قبل از انجام اين كار به تفنگداران سفارش مى كنيم كه داخل آن خانه ها زياد مكث نكنند و هرچه مى خواهند در قضاى شهواتشان تعجيل نمايند). (و در فرانسه كسى كه مى خواهد به يكى از زنان براى خوشگذرانى متصل شود به (نمايندگى فحشاء) آدرس آن زن را همراه با (35 فرانك) به عنوان شروع معامله مى دهد و آن نمايندگى زن مورد نظر را از مطلب آگاه مى سازد و دفاتر اين نمايندگى دلالت دارد كه هيچ طبقه اى از طبقات جامعه فرانسه نيست مگر اينكه مردمان بسيارى از آن با اين نمايندگى وارد معامله شده و از خدمات آن بهره مند شده اند). (الآن وجود روابط جنسى ميان خويشاوندان نسبى مثل: پدر و دختر و برادر و خواهر در برخى از شهرهاى فرانسه ديگر عجيب و نادر نيست). (تعداد زنان بدكاره پيش از جنگ بين الملل اول در فرانسه به نيم ميليون نفر مى رسيد). (مسيوفرديناند دريفوس) يكى از نمايندگان مجلس ملى فرانسه صريحا اعلام داشت كه: اكنون ديگر حرفه فاحشگى عملى شخصى به حساب نمى آيد بلكه به صورت يك تجارت وحرفه اى منظم در آمده و نمايندگان و دست اندركاران آن سودهاى كلانى به دست مى آورند امروزه اين كار وكلايى دارد كه مواد اوليه دختران و دوشيزگان را فراهم مى سازد و تعدادى هم در شهرهاى مختلف گردش مى كنند اين حرفه بازارهاى منظمى دارد كه دختران و نوجوانان به صورت كالاهاى تجارتى در آنها وارد و از آنها صادر مى شوند و بيشترين تقاضاهاى اين بازارها براى دختران كمتر از ده سال است. (و چه بسا حيوانيت و درندگى قائمين به اين كارها به بدترين نوع از ظلم و قساوت برسد بطور مثال يكى از شهرداران شهرهاى شرقى فرانسه براى نجات دخترى كه در يك روز پذيراى چهل و هفت مرد وارد بر او شده بود ناچار به دخالت شده و در همان لحظه هنوز عده اى درب اطاق مخصوص اين دختر به نوبت نشسته بودند). (جنگ جهانى اول بدعتى جديد به نام (فاحشگى داوطلبانه) علاوه بر (فاحشگى تجارتى) به ميان آورد كه در اثر آن زنان به صورت منظم به فحشاء كشيده مى شدند و تشويق و كمك به آنان هم فضيلتى اخلاقى نزد بدكاران به شمار مى آمد و روزنامه هاى بزرگ اهميت بسيارى راجع به ميل مردان نسبت به آنان مى دادند.. به طورى كه يك روزنامه در يك شماره اش (199) آگهى در اين باره منتشر ساخت). آقاى پل پيورو مى گويد: (تمام زنانى كه در جامعه ما ازدواج كرده اند خائن و از وفاى لازم در معاشرت زوجى مجرد و عارى هستند). (در اثر اين جرايم و جنايات بيماريهاى مخفى و مهلكى پديد آمد به طورى كه دولت فرانسه در دو سال اول از سالهاى جنگ جهانى اول تعداد هفتاد و پنج هزار نفر را به علت ابتلاى به بيماريهاى سوزاك و سفليس از خدمت وظيفه معاف كرد و در يك روز تعداد 242 سرباز در يك عشرتكده دچار اين بيماريهاى واگيردار شدند). (دكتر ليريد فرانسه اى مى گويد كه: در هر سال تعداد سى هزار انسان در اثر سفليس و امراض مقاربتى فوت مى كنند). و به همين انگيزه بود كه مردان از ازدواج سرباز زده و در نتيجه مردان و زنان بطور مساوى شروع به انجام كارهاى منافى عفت كرده و نظام خانوادگى فاسد و از هم پاشيده شد. (امروزه معدل مردان و زنانى كه در فرانسه ازدواج رسمى مى كنند به هفت الى هشت در هزار مى رسد). و طلاق بطور مدهشى افزايش يافته (بطورى كه فقط دادگاه حقوقى شهر (سين) در يك روز 294 صيغه طلاق را اجرا نمود). و بالأخره: مشكلات و فاجعه هاى بسيارى كه دراثر دادن اين (دو حق!!) به زنان بروز كرد از حد و شمارش خارج است.
نتايج اين بى بند و باريها
حال مى پرسيم آيا اين دو حق!! به زن يا به مرد و يا به جامعه خدمت كرد؟! هرگز! زن را گرسنه گذاشت كه غالبا جز از راه فحشاء نتواند لقمه نانى بدست آرد و اضافه بر اين زحمت بكشد اهانت شود زجر ببرد و تمام شخصيت و حقوق مشروعش پايمال شود. و مرد ديگر قلب با محبت همسر مهربان و بالأخره مادر لايقى براى تربيت فرزندانش نيافت. و جامعه نه تنها پسران و دختران شايسته را از دست داد بلكه در سراسر آن بيماريهاى مهلك بدنهاى مريض و اخلاق فاسد انتشار يافت! و به همين ترتيب هر جامعه اى كه به زن (اين به اصطلاح آزادى!!) را داد گرفتار پيامدهايش شد اعم از فرانسه آمريكا شوروى انگلستان سوئد آلمان و جوامع ديگر كه اسناد و آمارهاى بسيارى براى انحطاط اخلاقى آنها شهادت مى دهد.. خوشبختانه جز كشورهاى اسلامى از اين مفاسد ايمن نماندند اما اين ايمنى محدود بود به همان حدودى كه مسلمانان قوانين كفر را كنار زده و براى اين به اصطلاح آزاديها سر تسليم فرود نياوردند اما برخى از كشورهاى اسلامى متأسفانه همان حالت بلاد كفر را در فساد بيماريها و سقوط اخلاقى پيدا كرده اند. حال ببينيم كه آيا زن در پرتو اسلام شخصيت بيشتر حالت بهتر آزادى شايسته ترى دارد يا در پناه كفرى كه امروزه تمام جهان را فرا گرفته است؟ و بايد بگوئيم كه زن و جامعه انسانى هيچ راه نجاتى از اين نابسامانيها ندارند جز با پيروى از تعاليم عاليه اسلامى.
چند تذكر مهم
بايد به برادران و خواهران چند تذكر بدهم: 1 اسلام از كسب دانش و اشتغال زن به كارى كه مناسب شرف و عفتش باشد جلوگيرى نكرده بلكه از اختلاط مرد و زن و بى حجابى و حضور پسران و دختران در محله هاى مشكوك منع كرده است. 2 اسلام به ازدواج زود رس براى جوانان توصيه مى كند و به همين علت ازدواج دختر ده ساله كه به سن رشد رسيده مستحب است چنانكه اگر پسر بالغ شد (غالبا سن بلوغ پسران ميان13 سالگى و16 سالگى در نوسان است) ازدواج كردنش مستحب است و از مستحبات مؤكد قرار دادن مهر كم و آسان نمودن تشريفات عروسى است و حضرت رسول اكرم (ص) فرموده اند: (خير نساء امتى اقلهن مهرا) بهترين زنان امت من كم مهرترين آنهاست. 3 مثال زن و مرد مثال يك اتومبيل كوچكى است كه براى حمل و نقل مسافرين و يك كمپرسى بزرگى است كه براى حمل و نقل سنگ و آهن آماده شده و براى هركدام كارى در نظر گرفته شده است البته هيچ كدام نقصى ندارند ولى اختلافشان براى مصلحت خود آنهاست همچنين زن كه خداوند او را با عاطفه بيشتر آفريده تا كارهاى عاطفى را انجام دهد و به مرد نيروى عقل بيشتر داده تا بتواند عواطف خود را بيش از زن كنترل نمايد و نياز جامعه به هردو است پس مساوات ميان اين دو خلاف تركيب آفرينش آنهاست و اگر جامعه كار مرد را به زن و كار زن را به مرد محول كند مانند آن است كه اتومبيل كوچك را سنگ و آهن و كمپرسى بزرگ را مسافر بار زند و اين كار هم براى اتومبيل و هم براى مسافرين كمپرسى طاقت فرسا و خلاف است. 4 بايد در هر شهرى (يك صندوق خيرى ازدواج) باشد تا پسران و دوشيزگان را بر ازدواج كمك كرده و مقدمات برپائى كانون خانوادگى را بر ايشان فراهم سازند. 5 بايستى آداب و رسوم غربى مانند: عدم ازدواج دانش آموزان پسر و دختر مگر پس از فارغ التحصيل شدن و عدم ازدواج سرباز مگر پس از انقضاى دوره سربازى ملغى شود زيرا چنين رسومى موجب پديد آمدن خانه هاى فحشاء و بروز عادتهاى مخفى جنسى براى جوانان (كه از نظر پزشكى بسيار مضر است) شده و بالأخره براى فحشاء و انحرافات جنسى به جوانان فرصت مى دهد وانگهى جوانى كه ازدواج كرده خيلى بهتر از جوان مجرد مى تواند درس بخواند و يا خدمت كند چون اگر فكر انسان مشغول امور جنسى شد او را از مطالعه و خدمت مرتب باز مى دارد. خداوند متعال مى فرمايد: (و أنكحوا الأيامى منكم والصالحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله والله واسع عليم) يعنى اينكه جوانان مجرد و بردگان و كنيزان شايسته خود را تزويج كنيد اگر مستمند هم باشند خداوند از فضل و بخشش خود آنان را بى نياز مى سازد و خدا بزرگ و داناست. و حضرت رسول اكرم (ص) مى فرمايند: (النكاح سنتى فمن رغب عن سنتى فليس منى) يعنى: نكاح و ازدواج سنت من است و كسى كه از سنت من روى گرداند از من نيست. و امام جعفر صادق (ع) مى فرمايد: (ركعتان يصليها المتزوج أفضل من سبعين ركعة يصليها العزب) يعنى: دو ركعت نمازى كه انسان داراى همسر بخواند بهتر از هفتاد ركعت نمازى است كه مجرد بخواند.
خاتمه
در خاتمه و پس از ذكر شواهد و آمارهاى گذشته ما قضاوت را به خود بانوان وا گذار مىكنيم كه واقعا فكر كنند و به شخصيت خود پى ببرند آخر چرا زن همچون كالاى تجارتى معامله شود؟! چرا براى اشباع هوس بيگانگان خود را بيارايد؟! چرا در كارهائى كه از عهده او خارج است دخالت كند؟! خداوند متعال مى فرمايد: (بهترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست) زنان در نظام آفرينش انسانهائى كامل و بدون هيچ عيب و نقصى هستند و اينكه عاطفه آنان بيشتر و بدنشان ظريفتر از مردانست شرط تكامل مى باشد. بنا بر اين نه مرد ناقص خلق شده و نه زن اما بايد قبول كرد كه هركدام براى كارى ساخته شده است زن اولين مدرسه و مهمترين پايگاه تربيت نسلهاى بشرى است اين كار مهم از عهده مرد خارج است مرد با اندام خشن و نيروى بيشترى كه دارد كارهاى سخت و مشكل جامعه را به عهده مى گيرد و اين از عهده زن خارج است. و بطور كلى جامعه همسان بلكه طبيعت يكسان هيچگونه لطفى ندارد عارى از زيبائيست زيبائى در اثر تنوع است اگر تمام كرده? زمين آب بود يا باغ بود يا گلهاى زيبا بود يا كارخانه هاى عظيم بود و يا هرچيزى متحدالشكل بود انسان به سرعت از آن خسته مى شد. و همينطور در جامعه اگر مردان و زنان مساوى بودند همگى در يك سطح از خشونت عاطفه ادراك لطافت و غيره بودند ديگر زن و مرد لذتى از هم نمى بردند و نظام اجتماعى مختل مى شد. اميدواريم كه انشاءالله با تفكر صحيح و درك مفاهيم و قوانين عادله اسلامى انسانها به عاليترين درجات كمال و رفاه و سعادت برسند.