0

هي هي از اين عشق خوش احمدي جان سحر، جسم سمنبوي توست

 
mohamadaminsh
mohamadaminsh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 25772
محل سکونت : خوزستان

هي هي از اين عشق خوش احمدي جان سحر، جسم سمنبوي توست




شام، غلام سر گيسوي توست
ماه، که خم کرده سر خويشتن
بوسه زن گوشه ي ابروي توست
اي سمن باغ خداوندگار
سرو، غلام قد ناژوي توست
صبح ازل، پرتو پيشاني ات
شام ابد، طره ي دلجوي توست
آنچه ز گل نيک تر آمد به باغ
باغ گل خلق تو و خوي توست
زمزمه ي زندگي کاينات
همهمه ي شور و هياهوي توست
عقل تو سرمايه ي سنگين وحي
عقل جهان، کم به ترازوي توست
عقد ثريا به کف آسمان
پيشکش گردن بانوي توست
کاش که فرياد دلم مي شنيد
حلقه ي آن در که سر کوي توست
شاخه ي طوبي ندهد در بهشت
آنچه در آن چنبر بازوي توست
هي هي از اين عشق خوش احمدي
ذکر لبم، ناله ي «هو هو»ي توست

کریمی که جهان پاینده دارد               تواند حجتی را زنده دارد

 

دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی

چهارشنبه 4 اسفند 1389  4:03 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها