آثار انفاق
اینکه انسان چیزى داشته باشد و از خود جدا کند، و مظهر رحمانیت پروردگار بشود، نقش بزرگى در ساختن انسان دارد. عطوفت که از ماده عطف استیعنى تمایل و توجه به دیگران، با دیگران یکى شدن و دل بجاى دل آنها نهادن خود هدف است و هدفى اساسى و قابل اهمیت است.
آثار فردی انفاق
مسلما انسان هنگامى که بداند نتیجه کار او به خود او باز مىگردد بیشتر به آن کار علاقهمند خواهد شد. ممکن است در ابتدا چنین به نظر برسد که منظور از بازگشت منافع انفاق به انفاق کننده، همان پاداش و نتائج اخروى آن باشد؛ البته این معنى صحیح است ولى نباید تصور کرد که سود انفاق تنها جنبه اخروى دارد، بلکه از نظر این دنیا نیز به سود آنها است هم از جنبه "معنوى" و هم از جنبه "مادى" از نظر معنوى، روح گذشت و بخشش و فداکارى و نوع دوستى و برادرى را در انفاق کننده پرورش مىدهد و در حقیقت وسیله مؤثرى براى تکامل روحى و پرورش شخصیت اوست.
آثار اجتماعی انفاق
جامعه انسانى به منزله تن واحد و داراى اعضاى مختلف است، و اعضاى آن هر چند اسامى و اشکال مختلف دارند، اما در مجموع، یک تن را تشکیل مىدهند، و در غرض و هدف زندگى متحد هستند، از حیث اثر نیز همه مربوط به هم هستند، وقتى یکى از اعضا، نعمتى را از دست مىدهد مثلا فاقد صحت و سلامتى شده و در عمل خود کُند مىگردد، همین عارضه هر چند که در نظر بدوى، متوجه یک عضو است، ولى در حقیقت تمام بدن در عملکرد خود کند و سست مىگردد، و به خاطر نرسیدن به اغراض زندگى خسران و ضرر مىبیند.
پس یک فرد از جامعه که عضوى از یک مجموعه است، اگر دچار فقر و احتیاج شد، و ما با انفاق خود وضع او را اصلاح کردیم، هم دل او را از رذائلى که فقر در او ایجاد مىکند پاک کردهایم، و هم چراغ محبت را در دلش ایجاد نمودهایم، و هم زبانش را به گفتن خوبیها به راه انداختهایم، و هم او را در عملکردش نشاط بخشیدهایم، و این فوائد عاید همه جامعه مىشود، چون همه افراد جامعه به هم مربوط هستند، پس انفاق یک نفر، اصلاح حال هزاران نفر از افراد جامعه است.
رشد معنوی
یکی از مهمترین دستورات اجتماعی اسلام انفاق و رسیدگی به فقرا و ضعیفان جامعه است. اگر این دستور به نحو صحیح انجام شود فقیر و مستمندی در جامعه باقی نخواهد ماند.
از این بالاتر و شریفتر، ایثار است، یعنی رسیدگی به حال ضعیفان، در حالی که خود انسان نیازمند است. انفاق مایه رشد آدمى است ! انفاق مایه رشد آدمى است ! مساله انفاق یکى از مهمترین مسائلى است که اسلام روى آن تاکید دارد و قرآن مجید تاکید فراوان روى آن نموده است . قرآن عمل انسان را از وجود او جدا نمى داند و هر دو را اشکال مختلفى از یک حقیقت مى شمرد. کسی که یقین دارد آنچه را میبخشد در نزد خداوند چندین برابر آن بخشش شامل حالش میشود، با باوری درست و کامل در امور خیر مشارکت میکند.
انفاق در راه خدا مایه رشد معنوی انسان نیز می شود. وقتی فرد از بعضی چیزها در زندگی خود گذشت کند و به دیگران ببخشد ، روحش بزرگ شده وبا هر اتفاق خوب و بدی به خود نمی لرزد و در زندگی خود استوار و ثابت قدم می ماند.
کسی که چنین باشد دیگر در روز قیامت که همه حسرت میخورند او حسرت نمی خورد؛ او با اعتماد کامل به پروردگار خود در راه او انفاق می کند و می داند که در روزی که همه محتاج اند او محتاج نخواهد بود زیرا خود خدا کفالت امر او را بر عهده دارد و او را تنها نمی گذارد.
در یوم الدین پاداش خود را به تمامه و کامل دریافت می کند. در روز جمع شدن موجودات در پیشگاه خداوند متعال با آرامش حاضر می شود و از پروردگار خود پاداش می خواهد و همچون گنهکاران فریاد نمی زند.
خوف و رجاء
خوف و رجاء یا بیم و امید، دو حالت یا انفعال نفسانى هستند. خوف که در زبان فارسى ترس خوانده مىشود از جمله هیجانات روانى است. حالت ترس در همه انسانها کم یا بیش پدید مىآید. انسان در طى مراحل رشد از دوره نوزادى و کودکى تا بزرگسالى، همواره حالت ترس را تجربه مىکند. ترس انسان از آغاز تولد تا دوره بزرگسالى یکسان نیست؛ زیرا تجربه ها و آگاهىهاى او تغییر مىکند و انسان از چیزى مىترسد که برایش ناخوشایند و مضر باشد. یعنى به گونهاى از ناخوشایندى و ضرر رسانى آن چیز آگاه باشد.
بنابراین ترس هر کس از چیزها به تجربه ها و آگاهىهاى گذشته او بستگى دارد. زمانى که انسان با امرى ناخوشایند یا با یک ضرر و یا احتمال یک ضرر روبرو مىشود، در شرایطى از آن مىترسد. این شرایط عبارتند از: مقدار ناخوشایندى آن چیز و یا ضررى که از آن چیز به انسان مىرسد، میزان احتمال پدید آمدن آن چیز و مقدار توانایى فرد در دفع آن.
اطلاع از این سه امر، گاه در اثر تجربه شخصى حاصل مىشود و گاه با محاسبات علمى و عقلى به دست مىآید. گاهى هم با اخبار دیگران و از طریق منابع موثق از این امور مطلع مىشویم.
ترس از مرگ، به بعضى از این معانى، سودمند و حرکت آفرین است و به بعضى دیگر از معانى بىفایده است. ترس از مرگ وقتى سودمند است که عمل انسان را اصلاح کند و او را براى حساب آخرت آماده سازد وگرنه هیچ کس را گریزى از مرگ نیست. امیرالمؤمنین(ع) مىفرماید: «فما ینجو من الموت من خافه و لا یعطى القاء من احبه» پس نه آن که بیم مرگ دارد از آن رهد، و نه آن که زندگى جاودانه خواهد بدان رسد.
رجاء که در فارسى امید گفته مىشود حالتى نفسانى است امید و امیدوارى، نسبت به امور خوشایند پدید مىآید انسان به امورى که براى خود خوشایند و مفید مىشناسد امید دارد. یعنى با تصور امور خوشایند و لذت و رضایت حاصل از به دست آوردن آنها حالت امید در انسان پدید مىآید.
این حالت نفسانى در اثر تصور یا اطمینان از حصول آن امر خوشایند حاصل مىشود، ولى انسان معمولا نسبت به عوامل و شرایط پدید آورنده آن امر خوشایند نیز ابراز امیدوارى مىکند. براى مثال کسى که در بیابانى خشک راه گم کرده و به شدت تشنه است در جستجوى آب بر مىآید. وقتى تصور مىکند که تلاش او به نتیجه خواهد رسید و تشنگى او برطرف خواهد شد در او حالت امید پدید مىآید. امید در انسان انگیزه تلاش را پدید مىآورد. کسى که امیدى ندارد ادامه زندگى براى او کسالت آور و حتى نامطلوب مىشود؛ انسان ناامید انگیزهاى براى کار و تلاش ندارد و از حرکت به سوى کمال باز مىماند.
بنابر آن چه تاکنون گفتیم حرکت به سوى کمال فقط با وجود خوف و رجاء امکانپذیر مىشود؛ زیرا هر حرکت ارادى در صورتى به شکل صحیح انجام مىگیرد که اولا انگیزه و نیروى حرکت موجود باشد و ثانیا موانع و خطرات برطرف شود. کسى که در دل خود احساس خوف دارد، همواره آماده مقابله با موانع حرکت و خطرات مسیر است. با وجود این آمادگى، امکان از میان برداشتن موانع فراهم مىشود. مبارزه با موانع و خطرات، با امید رسیدن به مقصد و امید به توانایى در رفع موانع ممکن مىشود. پس امید به آیندهاى بهتر و اعتماد به توانایىهاى خود در رفع موانع انسان را به حرکت مىآورد با توجه به این مقدمات در مىیابیم که حضور همزمان خوف و رجا حرکت به سوى کمال را ممکن مىسازد. امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند: «خیر الاعمال اعتدال الخوف و الرجاء» بهترین عمل اعتدل خوف و رجاء است.
خوف و رجاء و ایمان خدا
خوف و رجاء انسان در برابر خداوند نتیجه معرفت و ایمان به خداوند و صفات جمال و جلال اوست امام صادق(ع) فرمودهاند: «من کان باللَّه عارفاً، کان من اللَّه خائفا و الیه راجیا و هما جناحا الایمان...» هر کسى که خداوند را بشناسد از او خائف و به او امیدوار است، خوف و رجاء دو بال ایمان هستند. در روایت دیگرى فرمودهاند: «لا یکون المؤمن مؤمنا حتى یکون خائفا راجیا» مؤمن تا زمانى که بیمناک و امیدوار نسبت به خداوند نباشد مؤمن نیست.
انواع خوف در رابطه انسان و خداوند
انسان با محبت به خداوند متعال و شناخت صفات جمال و جلال او از او فرمانبردارى مىکند و به این وسیله به سوى کمال حرکت مىنماید کمال انسان همان تقرب او به پروردگار است. قرب خداوند نیازمند تلاش همیشگى انسان در فرمانبردارى از خداوند و دورى از نافرمانى است. این تلاش همیشگى انگیزهاى پایدار را مىطلبد. کسى که قرب خداوند را مىخواهد و محبت او را در دل دارد تبعیت از فرامین خداوند و پیروى از دستورات اولیاى دین را یگانه راه رسیدن به مقصد خود مىداند.