همچنان كه وصال يكى از بهترين شعراى دربار فتحعلى شاه شمرده مى شود، در عهد محمدشاه و جانشين او ناصرالدين شاه نيز شاعر قصيده سراى ديگرى برخاست كه در مدت زندگى كوتاه 47 ساله خود شهرت و آوازه بسيار يافت.
ميرزا حبيب اللّه شيرازى، متخلص به «قاآنى»، روز 29 شعبان از سال 1223 ه.ق، در شيراز متولد شد. پدرش، ميرزا محمدعلى گلشن، اصلاً از طايفه زنگنه بود كه در شيراز به دنيا آمده و همانجا پرورش يافته بود. گلشن نيز شعر مى سرود و به قافيه پردازى معروف بود.
قاآنى در هفت سالگى به مكتب رفت و يازده ساله بود كه پدرش را از دست داد. و با خانواده خود به فقر و تنگدستى افتاد.
قاآنى چند سال هم در اصفهان به تحصيل رياضى و معارف اسلامى گذراند و بعد به شيراز بازگشت و به تدريس عروض و شرح ديوان خاقانى و انورى پرداخت، تا آنكه در سال 1239 ه.ق شاهزاده حسنعلى ميرزا، شجاع السلطنه، فرزند فتحعلى شاه، به شيراز آمد و در تربيت وى اقدام كرد و انواع ملاطفت و مهربانى به جاى آورد.
در اواخر همان سال شاهزاده حسنعلى ميرزا از طرف پدر فرمانرواى خراسان شد و قاآنى را به همراه برد. شاعر در مشهد تحت حمايت و تربيت آن شاهزاده به تحصيل رياضى و حساب مشغول شد و بنا به ميل و اراده او تخلص خود را، كه تا آن زمان «حبيب» بود، به قاآنی تبديل كرد. قاآنى در خراسان رغبت بيشتر به شعر و شاعرى پيدا كرد و چون گشايشى در كارش پيدا شده و به گفته خود «بختش قوى، كيسه اش فربه، خواسته اش زياد، سيم و زرش از قطمير به قنطار و دراهم و دينارش از آحاد به الوف» رسيده بود، مبالغ زيادى براى گردآوردن دواوين استادان قديم صرف كرد و كتب بسيار از ادبى و غير ادبى فراهم آورد و به تعليم و تعلم مشغول شد. بدين سان شاعر مدتى در خدمت و منادمت حسنعلى ميرزا، فرمانفرماى خراسان به سر برد تا آنكه در سال 1242 ه.ق حكومت كرمان و يزد به شاهزاده مزبور تفويض شد و او با همان لشكر خراسان، كه ملازمش بود، به محل مأموريت خود عزيمت كرد، ظاهراً در اين سفر قاآنى نيز همراه وى به يزد و كرمان رفته است .
قاآنى در سال 1251 ه.ق، كه محمدشاه بر تخت نشست، به تهران آمد و به حلقه شاعران دربار پيوست و از شاه لقب «حسان العجم» يافت و در سال 1254 ه.ق، كه محمدشاه براى فتح غوريان و قندهار حركت كرد، ملتزم ركاب بود ولى چون موكب شاه به بسطام رسيد، بيمار شد و با اجازه شاه به تهران بازگشت و پس از مراجعت شاه از جنگ افغانستان، قصيده مفصلى سرود كه در آن از دليرى و پيروزى ايرانيان و حسن سلوك محمدشاه با اسيران افغانى، از كارشكنيهاى مستر مكينل، سفير انگليس، و اشغال سواحل جنوبى ايران از طرف كشتيهاى جنگى انگلستان و تهديد به اعلان جنگ، سخن رانده بود. با حالى پريشان به تهران آمد و پس از چندى با شاهزاده دانشمند و ادب دوست، عليقلى ميرزا اعتضاد السلطنه، وزير علوم آشنا شد و از بخششها و عطاياى وى بهره مند گرديد و به وسيله او به مهد عليا، مادر ناصرالدين شاه، معرفى شد و بعد به خود شاه، كه تازه جلوس كرده و از زمان ولايتعهدى خود او را مى شناخت، راه يافت و شاعر رسمى دربار شد و از آن پس به طور دايم در تهران رحل اقامت افكند و خانواده خود را نيز به تهران آورد و به تربيت فرزندش، ميرزا محمدحسن، پرداخت.
شاعر در سال 1270 ه.ق به بيمارى ماليخوليا و پريشانگويى مبتلا شد و روز چهارشنبه پنجم شعبان همان سال درگذشت.
ديوان قاآنى به كرات در تهران و تبريز و هندوستان چاپ شده.