0

روانشناسی رشد

 
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

روانشناسی رشد

رشد جسمی

نگاه اجمالی

رشد جسمی(Physical Development) یکی از مهمترین فرایندهای رشدی است . این رشد زمینه‌ را برای بدست آوردن توانائیها و مهارتهای دیگر فراهم می‌آورد. در واقع در نقش تاثیر‌گذاری در رشد حرکتی بدست ‌آوردن مهارتها و رشد شناختی و...دارد. این قسمت از رشد شامل رشد مغز ، رشد عضلات ، رشد استخوانها ، رشد دندانها ، رشد اندام درونی ، رشد اندام بیرونی و ... می‌شود.
 

رشد مغز

مغز از چند میلیارد نورون (Neuron) تشکیل شده است که باهم سیستم عصبی را تشکیل می‌دهند. رشد سیستم اعصاب بیش از تولد و تا سه تا چهار سالگی بسیار سریع است . البته رشد دوران جنینی شامل بوجود آمدن سلولهای عصبی جدید می‌شود و در مرحله رشد پس از تولد کمتر سلول عصبی تازه‌ای بوجود می‌اید. اندازه‌ گیریها نشان می‌دهد که رشد مغز انسان تا چهارده سالگی بسیار سریع است و از 4 تا 8 سالگی از سرعت آن کاسته می‌شود. سپس به کندی رشد می‌کند تا اینکه در 16 سالگی ، مغز به اندازه کامل خود می‌رسد. از لحاظ وزنی مغز نوزاد در حدود 350 گرم است. در حالیکه وزن مغز انسان بالغ بین 1400 تا 1600 گرم است. اگرچه در موارد استثنایی مغزهای کمتر از 1400 گرم نیز دیده شده است.
 

رشد عضلات

عضلات در تنظیم فعالیتهای اعضای اصلی بدن مانند قلب ، دستگاه گوارش و غدد داخلی نقش بسیار مهمی دارند. همچنین عضلات عهده‌دار حفظ نیروی بدن و هماهنگی فعالیتهای مختلف هستند. هنگام تولد ، بافتهای عضلانی هنوز تکامل نیافته‌اند و به همین دلیل نوزاد ضعیف و ناتوان بوده و در فعالیتهایش ناهماهنگی وجود دارد. پس از تولد همانند مغز ،‌ بافت عضلانی دیگری بوجود نمی‌آید. ولی همان بافتها از لحاظ بزرگی و شکل تغییر می‌کنند. عضلات همچنین از لحاظ طول ، عرض و ضخامت نیز رشد می‌کنند و همگام با این رشد بر وزنشان نیز افزوده می‌شود. این افزایش بقدری است که وزن عضلات یک فرد بالغ چهل برابر وزن عضلات در موقع تولد است. عضلات تا پنج سالگی به صورت معمولی رشد می‌کنند، ولی پس از پنج سالگی جهش در عضلات دیده می‌شود، بطوریکه 75% از افزایش وزن کودک در این سنین در نتیجه رشد عضلات است. پس از این رشد عضلات به کندی صورت می‌گیرد، تا اینکه در دوران بلوغ رشد عضلات برای مدتی با سرعت زیاد انجام می‌گیرد.
 

رشد استخوانها

رشد استخوانها شامل رشد و تغییر تعداد استخوانها و تغییر در نحوه پیوند آنها می‌باشد. از نظر تعداد استخوان ، کودک هنگام تولد دارای تقریبا 2700 قطعه استخوان است، تا اینکه در آغاز بلوغ این تعداد به 350 قطعه می‌رسد. ولی بتدریج از رشد استخوانها کاسته می‌شود. بطوریکه استخوان‌بندی فرد بالغ 206 قطعه است. برای مثال در مچ دست کودک دو ساله 2 تا 3 قطعه ، در 6 سالگی 6 تا 7 قطعه استخوان وجود دارد. در حالیکه بین 12 تا 15 سالگی تعداد استخوانهای مچ دست به 8 قطعه می‌رسد.

از لحاظ پیوند بین استخوانها به دلیل نرمی استخوانها در سالهای اول زندگی ، این پیوند ضعیف است و خوب به هم نچسبیده‌اند. حتی در بعضی نقاط استخوان وجود ندارد، بلکه در آن مکانها ماده غضروفی وجود دارد که بعدا به استخوان تبدیل خواهند شد. چون استخوانهای کودک نرم هستند، او می‌تواند بدن خود را به وضعیتهای شگفت‌اوری درآورد. همچنین در این سنین استخوانهای کودک به آسانی به شکلهای نادرست در‌ می‌آیند. برای مثال اگر نوزاد بیشتر به پشت بخوابد، پشت جمجمه‌اش پهن می‌شود و اگر روی شکم بخوابد، سینه‌اش زیادتر از حد طبیعی مسطح می‌شود.
 

رشد دندانها

انسان دو رشته دندان دارد که شامل دندانهای شیری و دندانهای ثابت است. این دو از چند لحاظ باهم تفاوت دارند.
تعداد دندانهای شیری 20 و دندانهای ثابت 32 است. همچنین دندانهای شیری کوچکتر از دندانهای ثابت بوده و دندانهای ثابت دارای کیفیت بهتر و در نتیجه دوام بیشتری هستند. رشد دندانها فرایند مداومی است که از سه ماهگی (زمان بوجود آمدن دندانهای شیری در لثه) شروع می‌شود و در 21 تا 25 سالگی با درآمدن دندان عقل پایان می‌پذیرد.

درآمدن دندانهای شیری همراه با درد است که معمولا اشتهای کودک را مختل و او را عصبانی می‌کند. اما دندانهای ثابت بدون ناراحتی در ‌می‌آیند. از لحاظ زمانی اولین دندان شیری بین 6 تا 8 ماهگی ظاهر می‌شود. کودک در سال اول زندگی بین 4 تا 6 دندان دارد و در دو سالگی این تعداد به 16 دندان می‌رسد. دندانهای ثابت نیز از حدود 6 تا 7 سالگی شروع به در آمدن می‌کنند. بطوریکه کودک 7 ساله یک تا دو عدد و کودک 8 ساله ده عدد و ... دندان ثابت دارد.

با این حال زمان در‌ آمدن دندانها متغیر است و به عواملی از قبیل وراثت ، سلامت ، تغذیه و جنس بستگی دارد. نکته مهم در در آمدن دندانها مرتب و ردیف بودن دندان‌های شیری است. اگر دندانها نامنظم باشند، ممکن است وضع آرواره را به هم بزنند و این اختلال شکل قسمت پایین صورت را تغییر می‌دهد و سبب می‌شود دندانهای ثابت نیز بطور نامنظم در‌آیند.

 

 

 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 26 بهمن 1389  5:04 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:روانشناسی رشد/رشد اندام بیرونی

رشد اندام بیرونی

دیدکلی

اعضای بدن کودک هنگام تولد با اعضای بدن فرد بالغ تناسب ندارد. این بدین معنی است که همگام با رشد اعضای مختلف بدن کودک ، نسبت آن اعضا با یکدیگر نیز تغییر می‌کند. اعضای بدن در یک زمان به رشد نهایی خود نمی‌رسند، ولی در حدود 16 تا 17 سالگی این رشد به حد نهایی خود می‌رسد. در رشد اندام بیرونی در درجه اول جمجمه سپس شانه‌ها و سینه ، پشت ، شکم و سرانجام دست‌ها و پاها به حد نهایی رشدشان می‌رسند. در رشد اندام درونی می‌توان به رشد دستگاه تنفس ، دستگاه گردش خون و دستگاه گوارش اشاره کرد.
 

رشد نسبی سر

پس از تولد سر کودک نسبت به قسمت‌های دیگر بدن کمتر رشد می‌کند و با رشد کندتری به شکل نهایی خود می‌رسد. هنگام تولد طول سر کودک 22 درصد طول تمام بدن است. چنانچه این نسبت ثابت باقی می‌ماند، طول سر به صورت شگفت انگیز و وحشت آوری بزرگ می‌شد. درحالی که این گونه نیست و از زمان تولد تا پایان مرحله بلوغ اندازه سر دو برابر می‌شود. ولی اندازه بدن بیشتر از سه برابر می‌شود. از لحاظ نسبت بین عرض و طول سر ، در کودکی عرض سر بیشتر از طول آن است. ولی با بزرگ شدن کودک طول سر بیش از عرض آن می‌شود. در سه سالگی رشد عرضی سر عملا پایان می‌پذیرد. ولی رشد طولی آن تا 17 یا 18 سالگی ادامه می‌یابد.
 

رشد نسبی صورت

تا زمانی که دندانهای شیری جای خود را به دندانهای ثابت نداده‌اند، دهان ، چانه و قسمت پایین صورت کودک نسبت به قسمت بالای آن کوچک است. در حالی که مغز به سرعت رشد می‌کند. درطول جانشینی دندانهای ثابت بجای دندانهای شیری و جفت شدن فک‌ها تغییراتی درشکل قسمت پایین صورت کودک بوجود می‌آید. همچنین پیشانی کودک تخت می‌شود و لب‌ها ضخیم می‌گردند. بینی نیز کم‌کم بزرگ شده و شکل خاصی پیدا می‌کند، تا سرانجام در 13 یا 14 سالگی به شکل نهایی خود می‌رسد.
 

رشد نسبی تنه

سنگینی بخش بالای بدن ، تعادل نوزاد را مختل می‌سازد و تا زمانی که این عدم تعادل وجود دارد، کودک نمی‌تواند راه برود، بایستد یا حتی بنشیند. با رشد تدریجی تنه و پاها تعادل پیدا می‌شود. در نخستین سالهای زندگی تغییر شکل تنه سریع است و از لحاظ طول و عرض دو برابر اندازه زمان تولد می‌شود. از شش سالگی تنه شروع به کشیده تر شدن (رشدطولی) می‌کند و این تا زمان بلوغ ادامه می‌یابد. اما از سن بلوغ به بعد دوباره عرض تنه شروع به رشد می‌کند. تغییرشکل تنه ، نتیجه تغییراتی است که در استخوان بندی سینه و لگن خاصره پیدا می‌شود. در زمان تولد سینه کودک گرد ، گردنش کوتاه ، شانه‌هایش بلند است. از 3 تا 10 سالگی سینه کودک پهن و مسطح می‌شود بر طول گردن افزوده می‌شود و درنتیجه شانه‌ها می‌افتند.
 

رشد نسبی دست‌ها و پاها

دست‌ها و پاهای نوزاد بسیار ظریف و لاغر هستند و او نمی‌تواند آنها را بکار ببرد، مگر هنگامیکه استخوان‌ها و عضلات آنها رشد کند. دست کودک با دست فرد بالغ نه تنها از لحاظ اندازه بلکه از نظر شکل نیز متفاوت است. هنگام تولد دست‌ها بلند و کف دست‌ها کوتاه است. دراین موقع ، دست‌ها بسیار لاغر هستند و رشد محسوسی درآنها دیده نمی‌شود. با گذشت زمان دست راست از دست چپ ، بویژه در کودکان راست دست ، بیشتر رشد می‌کند. انگشتان کودک نیز به سبب کندی رشد استخوان‌های آن بسیار کوتاه است. ولی در دوران بلوغ بسرعت رشد می‌کنند. تا اینکه در 14 یا 15 سالگی به حداکثر رشد خود می‌رسند. پاهای نوزاد هنگام تولد کوتاه هستند و آنچنان خم شده‌اند که کف پاها تقریبا در برابر هم قرار می‌گیرند. ولی درنتیجه رشد طولی راست می‌شوند. در 6 سالگی پاها و زانوهای کودک باید راست شوند. رشد پا در دوران کودکی به کندی صورت می‌گیرد. ولی در دوران بلوغ رشد سریعی دارند. در این دوره اندازه پاها نسبت به زمان تولد چهار برابر و پس از بلوغ پنج برابر می‌شود.
 

رشد دستگاه تنفس

ریه‌ها هنگام تولد کوچک هستند، بگونه‌ای که دور سینه در این سنین کوچکتر از دور سر است. در دو سالگی دور سر و سینه یکسان می‌شوند. این وضعیت ادامه می‌یابد تا اینکه در دوران بلوغ نسبت دور سینه به دور سر 3 به 2 می‌شود. از آن پس فقط اندازه آن تغییر می‌یابد. با رشد ریه‌ها بر توان تنفسی کودک افزوده می‌شود. این وضع را بویژه در دوران بلوغ می‌توان دید. تنفس در این هنگام آرامتر ، عمیق تر و منظم تر می‌شود.
 

رشد دستگاه گردش خون

اندازه قلب

قلب هنگام تولد در درون سینه اندکی بالاتر از محل معمولی و بیشتر به شکل افقی قرار دارد. اندازه و وزن قلب نسبت به وزن بدن سنگین تر و بزرگتر است و تا قبل از آغاز دوره نوجوانی وزن و اندازه آن کمتر می‌شود تا اینکه در این دوره دوباره اندازه و وزن قلب افزایش پیدا می‌کند.
 

فشار خون و ضربان نبض

پیدایش تغییرات در قلب در سالهای رشد باعث تغییر فشار خون و تعداد ضربان قلب می‌شود. در کودکی فشار خون کم است که با افزایش سن افزایش می‌یابد. فشار خون دختران و پسران در دوره کودکی یکسان است. ولی ازحدود 10 تا 13 سالگی فشارخون دختران از پسران بیشتر می‌شود. ضربان نبض نیز در سالهای نخست زندگی بین 120 تا 140 ضربه در دقیقه است. درصورتی که در افراد بالغ و سالم به 72 ضربه می‌رسد. از لحاظ جنسی ، ضربان نبض دختران هنگام تولد بیشتر از پسران است که این میزان درحدود 10 سالگی باهم برابر می‌شود. از ده سالگی به بعد ضربان نبض پسران دوباره شروع به کاهش می‌کند و این روند تا 18 سالگی ادامه می‌یابد.
 

رشد دستگاه گوارش

در نوزاد معده شبیه لوله و دارای ظرفیت کمی‌است. در این سنین ظرفیت معده سی گرم است، در حالی که ظرفیت آن پس از دو هفته به 75 گرم می‌رسد. در پایان ماه نخست گنجایش 900 گرم را دارد، و این رشد ادامه می‌یابد تا اینکه به یک کیسه تبدیل شود.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 26 بهمن 1389  5:06 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:روانشناسی رشد

رشد حرکتی


 

نگاه اجمالی

نوزاد در موقع تولد هیچ گونه کنترلی بر اعضا و اندام خود ندارد ولی کودک توسط فرایند «رشد حرکتی» (Motor Development) که هفته به هفته و ماه به ماه در او بوجود آمده و پیشرفت می‌کند در به حرکت در آوردن ارادی بدن توانایی‌های لازم را به دست می‌آورد. به حرکت در آوردن ارادی هر یک از اعضای بدن مستلزم رشد عضلات آن قسمت از بدن است و قبل از رشد عضلات حرکاتی که در اعضا و اندام دیده می‌شود تصادفی ، غیر ارادی و بعضی مواقع بازتابی است.

در فرایند رشد حرکتی و به کنترل در آوردن اعضای بدن کودک ابتدا به حرکات ناحیه سر مسلط می‌شود و سپس به حرکات دستها و بازوها و بعد به حرکات تنه و در نهایت به حرکات پاها مسلط می‌شود این ترتیب در رشد حرکتی در تمام کودکان دیده می‌شود و در کل ابتدا کودکان اعضای نیم تنه بالای بدن را تحت کنترل خود در آورده و بعد کنترل حرکات نیم تنه پایین بدن را بدست می‌گیرند.
 

رشد حرکتی ناحیه سر

کودک (نوزاد) در اولین مرحله بر عضلاتی که حرکت «چشم ، تبسم ، خنده و بلند کردن سر» به آنها بستگی دارد به سرعت مسلط می‌شود. ابتدا بر موزونی و تناسب در حرکت «چشم» که در موقع تولد بسیار ضعیف است افزوده می‌شود هر نوزاد طبیعی و سالمی می‌تواند چشم خود را در «دو ماهگی» برروی «جسم ساکن» و در «سه ماهگی» بر روی «جسم متحرک» متمرکز کند و در «چهارماهگی» قادر است که چشمان خود را در جهات مختلف و متناسب با وضع موجود حرکت دهد. «تبسم» در برابر قلقلک نیز در«هفته اول» ظاهر می‌شود ولی «لبخند» در برابر تبسم شخص دیگر تا «سه ماهگی» دیده نمی‌شود.
 

رشد حرکتی در بازوها و دستها

از ابتدای تولد بازوها و دستها پیوسته در حرکت هستند در ابتدا حرکتها بدون هدف و مقصد معین انجام می‌گیرد. این حرکتها موقع خواب نیز دیده می‌شود. مهمترین موضوعی که در حرکات دستها وجود دارد «گرفتن اشیا با دست» است که این مستلزم «هماهنگی چشم و دست با یکدیگر» است و این چشم است که همیشه حرکت دستها را هدایت می‌کند. تا هنگامی که بین چشم و دست هماهنگی بوجود نیامده دست بردن ارادی به طرف چیزی (اشیا) و گرفتن آنها غیر ممکن است.

در این فرآیند کودک به چیز (اشیا) مورد علاقه‌اش خیره می‌شود بدون آنکه به طرف آن دست دراز کند. سپس با افزایش هماهنگی در حرکت چشم کودک دستش را به طرف اشیا دراز می‌کند. در «چهارماهگی» کودک اشیا را به کندی می‌گیرد و در «شش ماهگی» حرکات بصورت موزون و هماهنگ در آمده‌اند و چند ماه بعد کودک می‌تواند چیزی را بدون حرکات زائد و اضافی در دست بگیرد. در این موقع است که کودک می‌تواند مستقیماً اشیا را بردارد و بطرف «دهان» خود ببرد.
 

رشد حرکتی تنه

چرخیدن

نوزاد در هفته‌ای قادر نیست از پهلوئی به پهلوی دیگر یا از پشت بروی شکم برگردد. ولی در «دوماهگی» کودک باید بتواند از پهلو به پشت برگردد و در «شش ماهگی» یک دور کامل بگردد. هنگام چرخیدن نخست «سر» و در آخر «پا» حرکت می‌کنند.
 

نشستن

کودک زمانی می‌تواند به تنهایی بنشیند که عضلات بزرگ و ضخیم پشتش بحد کافی رشد و تکامل یافته باشند. هنگامی که کودک برای اولین دفعات به تنهایی می‌نشیند برای حفظ تعادل خود به جلو خم می‌شود یا بازوهای خود را به اطراف دراز می‌کند تا بدین وسیله تعادلش را حفظ کند. و حتی ممکن است برای کسب تعادل بیشتر پاهای خود را جمع کند بگونه‌ای که کف پاها در برابر یکدیگر قرار گیرند. در این موقع کودک نمی‌تواند بلند شود و معمولاً وقتی حرکتی بکند می‌افتد. زمانی که کودک به تنهایی و بدون اشکال می‌نشیند خود را به جلو و عقب حرکت می‌دهد که نوعی بازی کردن محسوب می‌شود. از لحاظ جنسیتی دختران زودتر از پسران می‌توانند بنشینند.
 

رشد حرکتی پاها

ایستادن

ایستدن مرحله قبل از راه رفتن است. ابتدا کودک با کمک اشیا اطراف خود به حالت ایستادن در می‌آید و این آسانتر از آن است که کودک بخواهد با نیروی پاهای خود به حالت ایستادن در آید چون در آغاز پاهای وی هنوز به اندازه کافی قدرت نداشته و در کنترل او نیستنند. کودک موقع ایستادن ابتدا پاهای خود را از هم باز می‌گذارد تا تعادلش را حفظ کند ولی به مرور زمان کودک توانایی و مهارت لازم را برای ایستادن مستقل کسب می‌کند و سرانجام خود مستقلاً می‌ایستد.
 

راه رفتن

پس از آنکه کودک تا حدی مطمئن شد که می‌تواند با کمک و یا بدون کمک اشیا یا شخصی بایستد، سعی می‌کند که قدم بردارد کودک نخست حرکاتی مشابه قدم برداشتن انجام می‌دهد و در نتیجه همین حرکات هماهنگی لازم بین عضلات بدن و پا بوجود می‌آید. ولی باید توجه داشت که در«راه رفتن» کودکان اختلاف زیادی از نظر سن وجود دارد بعضی از آنها در«هفت یا هشت ماهگی» و بعضی در«هیجده ماهگی» شروع به راه رفتن می‌کنند. اما بطور کلی اکثر کودکان در سن «یک سالگی» می‌توانند با کمک یک شخص راه بروند و در «چهارده ماهگی» اکثر کودکان بدون کمک دیگران راه می‌روند.

نوع راه رفتن کودکان بدین صورت است که کودک در اوائل بدنش را کاملاً شق نگه می‌دارد و برای خفظ توازن بازوهای خود را بطرف جلو می‌گیرد یا آنها را جمع می‌کند. با این حال همه کودکان زمین می‌خورند، بدین علت که یکی از پاهایش را کمی بیشتر از معمول از زمین دور می‌کند. با گذشت زمان از زیاده رویها و اشکالات کاسته می‌شود و بین حرکت دستها و پاها هماهنگی بوجود می‌آید. مقار این زمان به میزان تمرین کودک بستگی دارد . در اواخر «بیست ماهگی» اکثر کودکان کاملا می‌توانند خوب و بدون اشکال اساسی راه بروند.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 26 بهمن 1389  5:08 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:روانشناسی رشد/رشدحرکتی : رشد مهارتهای حرکتی دست

 

رشد مهارتهای حرکتی دست


 

نگاه اجمالی

  • مهارت در انجام کارها چگونه در کودک بوجود می‌آید؟

     
  • انواع مهارتهایی که در دستها مشاهده می‌شود کدام است؟

     

همراه با رشد حرکتی کودک (Motor Develop Ment) مهارتهایی را بدست می‌آورد. مهارتها و توانایی‌های مربوط به دستها از مهمترین مهارتها محسوب می‌شود که به استقلال نسبی کودک در اعمال از دیگران (بویژه از والدین) می‌شود و این استقلال با کسب مهارتهای پا تکمیل می‌شود. تحقیقات مربوط به رشد کودک نشان می‌دهد که کودک سالم در دوازده ماهگی (یک سالگی) می‌تواند مدادی را در دست بگیرد و این روند در دو سالگی به صورت «باز کردن در یک جعبه ، ورق زدن کتاب» و در سه سالگی به صورت رفع بسیاری از نیازمندیهای جسمی دیده می‌شود.

در ادامه این روند کودک پنج ساله می‌تواند یک «سه گوش» رسم کند یا اشکال مختلفی را با کمک قیچی ببرد یا اسباب بازیهای خود را با نظم و ترتیب در جای خود قرار دهد. وقتی کودک به «شش سالگی» رسید مهارتهای دستی او به پیشرفت بالایی رسیده‌اند و او می‌تواند به آسانی و سرعت مهارتهای خود را بکار برد. از مهمترین مهارتهایی که کودک در طول این «شش سالگی» بدست می‌آورد عبارتند از «غذا خوردن ، لباس پوشیدن ، نوشتن و پرتاب یا گرفتن توپ» تکمیل برخی از این مهارتها تا «دوازده سالگی» ادامه می‌یابد.
 

غذا خوردن

کودک در پایان نخستین سال زندگی خود به استقلال در غذا خوردن متمایل می‌شود اما هنگام نزدیک کردن قاشق به دهان تقریبا تمام غذای خود را روی لباسهای خود می‌ریزد. در طی دومین سال زندگی با وجود مهارت بیشتر در غذا خوردن با قاشق تمایل دارد که با دست غذا بخورد اما در سه تا چهار سالگی کودک در استفاده از قاشق کاملا ماهر می‌شود به گونه‌ای که می‌تواند قطعات بزرگ غذا را با کمک آن به دهان ببرد اما این مهارت تا پنج سالگی تکمیل نمی‌شود.
 

لباس پوشیدن

کودک پیش از آنکه بتواند به تنهایی لباسش را بپوشد می‌تواند لباسش را در بیاورد. سریعترین دوران پیشرفت در لباس پوشیدن از «یازده ماهگی تا سه و نیم سالگی» است. در عین حال جنسیت نیز در این امر دخالت دارد. دختران معمولا به سبب نرمش بیشتر در مچ دست و هماهنگی عضلانی بهتر غالبا از پسران زودتر و بهتر لباس پوشیدن را یاد می‌گیرند. با این حال در «پنج سالگی» کودک باید قادر باشد به استثنای «‌بستن بند کفش» تمام فعالیتهای دیگر مربوط به لباس پوشیدن را شخصا انجام دهد.
 

نوشتن

مطالعات نشان می‌دهد که رشد مهارت نوشتن از نحوه حاصی تبعیت می‌کند. به این ترتیب که کودک در یک سالگی کاغذ و اشیا دیگر را با مداد خط خطی می‌کند. در یک و نیم سالگی او می‌تواند در میان کاغذ خطهای نا‌منظمی را بکشد در خالی که در سه سالگی کودک شکلهایی می‌کشد که کمی به حروف شباهت دارد اما پیش از شش سالگی بدن از نظر زیستی برای نوشتن آمادگی کامل ندارد. این بدان دلیل است که تا این سن اعصاب ، عضلات انگشتان ، مچ دست و بازوها به آن میزان از هماهنگی نرسیده‌اند که کودک بتواند مداد را به خوبی در دست بگیرد و شروع به نوشتن بکند.
 

پرتاب و گرفتن توپ

پرتاب و گرفتن توپ مستلزم حرکات موزون و هماهنگ میان تمام اعضای بدن است. اگر چه بعضی از کودکان در دو سالگی می‌کوشند که توپ را روی زمین بغلتانند و یا حتی آن را پرتاب کنند اما هیچ یک از آنها نمی‌توانند این فعالییت را بخوبی انجام دهند. ابتدا کودکان شروع به پرتاب کردن توپ می‌کنند و در آغاز هر دو دست را بکار برده و تمام بدن را حرکت می‌دهند، اما به مرور زمان حرکات محدود شده و توپ بوسیله یک دست پرتاب می‌شود.

گرفتن توپ مشکل‌تر از پرتاپ کردن آن است اما در چهار سالگی برخی کودکان می‌توانند توپ را بگیرند ولی بیشتر آنها مهارت این کار را در شش سالگی بدست می‌آورند و لازم به ذکر است که هم در گرفتن و هم در پرتاب توپ دختران از پسران زودتر به مهارت دست می‌یابند.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 26 بهمن 1389  5:10 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:روانشناسی رشد/رشدزبان

رشدزبان

مقدمه

کودک در کار زبان آموزی با تکالیف سنگینی روبرو است. کودک باید بر تمام سطوح زبان تسلط یابد. به این معنی که نه تنها باید اصوات گفتار را فرا گیرد، بلکه باید یاد بگیرد. چگونه با ترکیب آنها هزاران واژه بسازد. چگونه با ترکیب این واژه‌ها جمله‌هایی برای بیان اندیشه‌هایش بیافریند. شگفت آنکه بخش عمده این یادگیری در تمامی‌ فرهنگها و تقریبا در همه کودکان ظرف چهار تا پنج سال حاصل می‌شود.
 

صداهای قبل از تکلم

در دو سه هفته اول زندگی صداهای کودک در موارد مختلف یکسان و یکنواخت است. این صداها جنبه بازیابی دارد و با اراده و آگاهی انجام نمی‌شود. ولی کم کم بین گریه کودک و وضعیت او ارتباط برقرار می‌شود. به نحوی که مادر از طریق لحن گریه کودک می‌تواند به گرسنگی ، خواب آلودگی یا نیازهای دیگر او پی ببرد. اگر چه معمولا شروع تکلم را با بکار بردن اولین کلمات مشخص می‌کنند ولی می‌توان گفت که کودک از حدود سه ماهگی با ایجاد صدا به نحوی با محیط پیرامون خود رابطه برقرار می‌کند. ضمن اینکه اطلاعات کودک در مورد وضعیت خود بیشتر از شناخت او از صداها و اصوات است. بتدریج که کودک بزرگتر می‌شود و شنوایی نیز به کمک او می‌آید، آگاهی او از صداها بیشتر می‌شود. کودک در این مرحله به صدای دیگران گوش می‌دهد و از بازی با صداها لذت می‌برد.

این سر و صداها نه تنها برای کودک بلکه برای پدر و مادر نیز لذت بخش است و باعث می‌شود که آنها متقابلا به کودک پاسخ دهند و زمینه را برای تقلید او فراهم کنند. کودک از ماه سوم به بعد کم کم خود را با این صداها سرگرم می‌کند و از این به بعد قان و قون کردن کودک شروع می‌شود و از ماه ششم به بعد بطور فزاینده‌ای صداها را تقلید و تکرار می‌کند. صدای کودک از حدود یک سالگی کم کم شبیه تکلم بزرگسالان می‌شود. کودک در اواخر سال اول زندگی مجموعا دو سه کلمه یاد می‌گیرد، ولی قبل از بیان اولین کلمه بسیاری از صداها ، حالات عاطفی و تغییرات چهره و چند کلمه ساده مانند بابا و ماما را درک می‌کند. کودک در حدود نه ماهگی نسبت به اسم خود و کلمه‌های نه و نکن ، عکس العمل نشان می‌دهد و شروع به تقلید صداها می‌کند.
 

اولین کلمه‌ها

معمولا کودک در اواخر سال اول کوشش می‌کند کلمه و صداهایی را که می‌شنود تقلید کند. به این ترتیب در حدود یک سالگی کودک یکی دو کلمه معنی‌دار را بیان می‌کند. از پانزده ماهگی به بعد بسرعت به تعداد واژه‌ها افزوده می‌شود و این واژه‌ها چند برابر می‌شوند. کودک در 15 تا 24 ماهگی حدود 50 واژه را یاد می‌گیرد و از این به بعد به موضوع تکلم آگاهی پیدا می‌کند. یعنی می‌فهمد که هر چیز نامی ‌دارد و اشتیاق به کسب مهارت در سخن گفتن فزونی می‌گیرد و کودک روز به روز لغات بیشتری را فرا می‌گیرد. لغاتی که کودکان بکار می‌برند در مورد چیزهایی است که با آنها آشنا هستند و کارهایی است که می‌تواند انجام دهد. بنابراین اولین کلمه‌های بچه‌ها بسیار شبیه هم هستند.

کودک در دو سال اول زندگی شیفته حرکت و تغییر است. بنابراین اولین لغاتی که کودک بکار می‌برد، مربوط به چیزهایی است که حرکت می‌کند. کودک قبل از همه اسامی‌ و سپس افعال و سرانجام قیود و صفات را فرا می‌گیرد. اطرافیان کودک نیز باید تمرین را با کلمه‌های مورد علاقه کودک و نامهایی که بیشتر از همه سر و کار دارند شروع کنند و جمله سازی نیز بسیار ساده و با استفاده از همان گروه کلمه‌ها و اسامی ‌می‌باشند. تا قبل از سه سالگی اصرار در سخن گفتن کودک لزومی‌ ندارد. چون ممکن است مشکلات دیگری از جمله لکنت زبان را به دنبال داشته باشد.
 

اولین جمله‌ها

اولین جمله‌های کودک یک کلمه‌ای است و گفتن کلمه بابا از طرف کودک ممکن است به معنی بابا مرا بگیر باشد. در حدود دو سالگی کودک می‌تواند جمله‌های کوتاه دو کلمه‌ای و سه کلمه‌ای را ادا کند. این گونه جمله سازیها به جملات تلگرافی معروفند. کودک مرتبا کلمه‌های یشتری را یاد می‌گیرد و تمایل به ارتباط با دیگران در او افزایش می‌یابد. کودک در حدود سی ماهگی 300 تا 400 کلمه می‌داند. در سه سالگی مقدار زیادی از زبان را در نتیجه تقلید و تکرار فراوان می‌فهمد و حرف می‌زند و گنجینه لغات او سریعا افزایش می‌یابد. نیز مانند سایر مهارتها در کودکان مختلف فرق می‌کند. بعضی کودکان کمی ‌جلوتر و یکی دو ماه قبل از یک سالگی تکلم می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهد که بطور کلی دخترها در رشد زبان یکی دو ماه از پسرها جلوترند. برای کودکانی که تا هیجده ماهگی هنوز زبان باز نکرده و ارتباطی با اطرافیان و محیط برقرار نکرده باشند و یا تا بیست و چهار ماهگی کلمه‌ای نگفته و دلیل واضحی نیز برای حرف نزدن او در دست نباشد، باید چاره‌ای اندیشید. زیرا با توجه به دوره‌های حساس رشد ، اگر کودک به موقع زبان باز نکند عقب ماندگی‌های غیر قابل جبران بوجود خواهد آمد. سال دوم زندگی برای شد گویایی کودک از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 26 بهمن 1389  5:12 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:روانشناسی رشد/رشدزبان : تکلم

دید کلی

عمل تکلم نه تنها با دخالت دستگاه تنفسی انجام می‌شود بلکه به دخالت مراکز و اندامهای زیر نیز نیاز دارد.


 

  • مراکز اختصاصی کنترل عصبی تکلم در قشر مغز
  • مراکز کنترل تنفس در مغز
  • تشکیلات مربوط به ادای کلمات و تشدید اصوات در دهان و حفره‌های بینی

     

تکلم از دو عمل مکانیکی تشکیل می‌شود: عمل تولید اصوات (Phonation) که بوسیله حنجره به انجام می‌رسد و عمل ادای کلمات (articulation) که بوسیله تشکیلات دهان صورت می‌گیرد.



تصویر

 

عمل تولید اصوات

حنجره

حنجره بطور اختصاصی برای عمل کردن به عنوان یک دستگاه ارتعاش کننده سازش پیدا کرده است. عنصر ارتعاش کننده چینهای صوتی است که بطور معمول طنابهای صوتی نامیده می‌شوند. طنابهای صوتی از جدارهای جانبی حنجره به سوی مرکز گلوت برآمدگی دارند و توسط چندین عضله خاص خود حنجره کشیده شده و در جای خود نگهداری می‌شوند.
 

چینهای صوتی

در جریان تنفس طبیعی ، چینها کاملا باز هستند تا عبور آسان هوا را امکان‌پذیر سازند. هنگام تولید صوت ، چینها به یکدیگر نزدیک می‌شوند بطوریکه عبور هوا از بین آنها موجب ارتعاش خواهد شد. ارتفاع یا فرکانس ارتعاش بطور عمده بوسیله میزان کشیده شدن چینها و همچنین توسط اینکه چینها تا چه حد به یکدیگر نزدیک هستند و نیز جرم لبه‌های آن تعیین می‌شود.
 

دخالت رباط و غضروفها در تولید اصوات

در داخل هر چین یک رباط ارتجاعی قوی موسوم به رباط صوتی وجود دارد. این رباط در طرف جلو به غضروف بزرگ تیروئید متصل شده است که همان غضروفی است که در سطح قدامی گردن برآمدگی دارد و "سیب آدم" نامیده می‌شود. در طرف عقب ، رباط صوتی به زواید صوتی دو غضروف آرتینوئید متصل شده است. هم غضروف تیروئید و هم غضروفهای آرتینوئید به نوبه خود از طرف پایین با غضروف دیگری به نام غضروف کریکوئید مفصل شده‌اند. چینهای صوتی می‌توانند توسط چرخش به جلوی غضروف تیروئید یا چرخش به عقب غضروفهای آرتینوئید تحت کشش قرار گیرند و این اعمال توسط عضلاتی فعال می‌شوند که از غضروف تیروئید و غضروفهای آرتینوئید به غضروف کریکوئید کشیده شده‌اند.
 

عمل عضلات در تولید اصوات

عضلات واقع در داخل چینهای صوتی در طرف خارج رباطهای صوتی یعنی عضلات تیروآرتینوئید می‌توانند غضروفهای آرتینوئید را به طرف غضروف تیروئید بکشند و لذا چینهای صوتی را شل کنند. همچنین باریکه‌هایی از این عضلات می‌توانند شکل و جرم لبه‌های چینهای صوتی را تغییر داده و آنها را جهت صدور اصوات با فرکانس زیر به صورت تیز درآورده و برای صدور اصوات بم‌تر به صورت دیگر در ‌آورند. سرانجام چند گروه دیگر از عضلات حنجره‌ای کوچک بین غضروفهای آرتینوئید و غضروف کریکوئید قرار دارند و می‌توانند این غضروفها را به طرف خارج بچرخانند یا قاعده آنها را به طرف یکدیگر بکشند یا از هم دور کنند و به این ترتیب شکلهای مختلف چینهای صوتی را تولید کنند.



تصویر

 

ادای کلمات و تشدید صوت

سه اندام اصلی ادای کلمات عبارتند از: لبها ، زبان و کام نرم. اندامهای تشدید کننده اصوات (resonator) شامل دهان ، بینی ، سینوسهای بینی ، حلق و حتی قفسه سینه هستند. به عنوان مثال ، عمل تشدید کننده‌های صوتی بینی بوسیله تغییر حالت صدا هنگام سرماخوردگی شدید که مجاری هوایی ورودی به این تشدید کننده‌ها را مسدود می‌کند، قابل نشان دادن است.
 

چرا بعضیها لکنت زبان دارند؟

بسیار دیده‌ایم که بعضیها به هنگام صحبت ، لکنت زبان دارند یعنی زبانشان بر سر برخی از حروف گیر می‌کند. کندی زبان در جایی پیش می‌آید که دستگاههای تکلم انسان دچار پاره‌ای از مشکلات است. از این رو ، ادای کلمات ناگهان به مانع برخورد می‌کند و پیوسته مکثی در میان صحبت روی می‌دهد. لکنت زبان انواع گوناگون دارد. گاهی فقط به این صورت است که انسان نمی‌تواند به راحتی پاره‌ای از حروف را ادا کند. در مراحل شدیدتر عضله‌های زبان ، گلو ، صورت و حتی برخی از عضله‌هایی که به دستگاه تنفس مربوط هستند به نوعی تشنج مبتلا هستند.

پیش از سن 5 - 4 سالگی بندرت معلوم می‌شود که کودک لکنت زبان دارد. کندی زبان بر اثر برخی اختلالهای بدنی یا آشفتگیهای روانی در انسان رخ می‌دهد. درمان لکنت زبان باید بوسیله روانشناس و متخصص مربوطه انجام شود. این نکته نیز بسیار قابل توجه است که نباید مبنای عاطفی را در کند زبانی نادیده گرفت.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 26 بهمن 1389  5:14 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:روانشناسی رشد/رشدزبان:لکنت

 

نگاه اجمالی

لکنت زبان عمدتا و بطور کلی جز در موارد استثنایی در دوران خردسالی آغاز شده و یک پدیده خاص دوران کودکی است. معمولا از سنین 2 تا 4 سالگی شروع می‌شود. لکنت زبان از مهمترین و متداولترین اختلالات تکلمی است. در سنین 6 تا 7 سالگی نیز که مصادف با زمان آغاز مدرسه می‌باشد به لحاظ ویژگیهای عاطفی و سازگاری اجتماعی خاص این دوره موقعیت مناسبی است برای بروز لکنت زبان در میان کودکانی که بیشتر مستعد چنین اختلالی می‌باشند. گاهی از موارد در دوران بلوغ نیز افرادی که قبلا به نحوی لکنت زبان داشته‌اند دچار لکنت زبان می‌شوند.



img/daneshnameh_up/f/f8/Loknat.jpg




در واقع سن ، شرایط و ویژگیهای بلوغ نیز احتمالا در تغییر شکل یا تشدید لکنت موثر است. لکنت زبان در میان پسران بیشتر از دختران است و در بررسی‌ها و تحقیقات مختلف نسبتی در حدود 70 درصد برای پسران و 30 درصد برای دختران ذکر گردیده است. بسیار دیده‌ایم که بعضیها به هنگام صحبت ، لکنت زبان دارند؛ یعنی زبان‌شان بر سر برخی از حروف گیر می‌کند. با چنین افرادی باید با ملایمت رفتار کرد؛ ولی متاسفانه عده‌ای هستند که کند زبانی را دستاویز شوخی و ریشخند می‌پندارند. کندی زبان در جایی پیش می‌آید که دستگاههای تکلم انسان دچار پاره‌ای از تشنج‌هاست؛ از اینرو ادای کلمات ناگهان به مانع برخورد می‌کند و پیوسته مکثی در میان صحبت روی می‌دهد. به هنگام چنین رویدادی معمولا انسان حرفی را که روی آن مکث ایجاد شده است، چندبار تکرار می‌کند.
 

انواع لکنت

لکنت کلونیک یا حالت تکراری در بیان کلمه

در این نوع از لکنت زبان کودک یک سیلاب از کلمه‌ای را (که معمولا اولین سیلاب کلمه را) با سرعت و تشنج تکرار می‌کند. مثلا کلمه پدر را چنین بیان می‌کند : پ پ پ پدر.
 

لکنت تونیک یا توقف در تلفظ

در این حالت در فعالیت عضلات تلفظی چند ثانیه توقف و سکون بوجود می‌آید و کودک دچار وقفه در تلفظ و ادای کلمه همراه با فشار ، کوشش و حرکات خاصی است. کودک مبتلا به این لکنت برای ادای کلمه شدیدا به خودش فشار می‌آورد و پس از لحظاتی سکون بطور ناگهانی و با تشنج کلمه را ادا می‌کند.
 

مراحل مختلف لکنت

کودکانی که دچار لکنت زبان هستند معمولا و از بدو پیدایش لکنت تا مرحله نهایی مراحل مختلفی را به شرح زیر می‌گذراند.
 

لکنتی که کودک پذیرفته است.

کودک در این مرحله متوجه می‌شود که برخی از حروف و کلمات را بطور غیرطبیعی تکرار می‌کند. اما به نظر می‌رسد که نگران حالت گویایی خودش نیست. کودک از این که اختلال تکلمی دارد ناراحت نبوده و رنجی نمی‌برد و کوششی هم برای رفع آن نمی‌نماید. در این مرحله ،‌ لکنت کودک معمولا همراه با اختلالات تنفسی و یا علایم و عوارض بیماری نمی‌باشد. نوع لکنت کودک در این مرحله بیشتر از لکنت تکراری است و به همین دلیل در این حالت برنامه‌های گفتار درمانی موثر است.
 

لکنتی که کودک در برابر آن عکس العمل نشان می دهد (لکنت پس رانده)

بتدریج که کودک بزرگ شده و دامنه مکالمات وسیع تر می‌شود به واسطه رفتار‌های خاص و فشارهایی معمولا از سوی همسالان ، والدین و معلمان متوجه کودک می‌شود، که کودک بطور قابل توجهی با تعجب و گاه همراه با دلسردی نسبت به چگونگی اختلالات گویایی خود عکس العمل نشان می‌دهد. مثلا به محض اینکه برخی از اعضای فامیل و نزدیکان و اطرافیان کودک متوجه می‌شوند که او لکنت دارد، رفتارها و واکنش‌های مختلفی نشان می‌دهند. وی این واکنشها را درک کرده و بالطبع عدم اطمینان و تنش عضلانی او بیشتر می‌شود.
 

لکنت پیچیده و شدید

بتدریج که حرکات و رفتار ضمنی همراه با لکنت به صورت غیر ارادی ظاهر می‌گردد، شدت لکنت افزایش می‌یابد. به نحوی که کودک نسبت به همه موفقیتها و به همه کلمات و همه اصواتی که با عدم روانی و سلامت او در صحبت توام می‌شوند، حساسیت و نگرانی پیدا می‌کند. در این شرایط لکنت خود ، روز به روز پیچیده تر و شدیدتر می‌شود. بطوری که هر چقدر بیشتر نسبت به موفقیتها ، کلمات و جملات از خود نگرانی و ترس نشان می‌دهد، لکنت او بیشتر می‌شود و هر چقدر لکنت او بیشتر می‌شود نگرانی و ترس او از شرایط و موقعیتها و کلمات و اصوات افزایش می‌یابد.
 

علل لکنت

در واقع دلایل بروز لکنت زبان در کودکان ، تا کنون بطور دقیقی روشن نشده است. اما آنچه که تا حدودی مشخص است، آن است که لکنت نمی‌تواند علت واحدی داشته باشد. بلکه همواره معلول علت بدنی ، عاطفی ، اجتماعی و یا ترکیب این عوامل است. بسیاری از افرادی که لکنت زبان دارند دچار بعضی از ناراحتیهای عصبی و ناسازگاری‌های اجتماعی هستند. اما تشخیص اینکه آیا اینگونه ناراحتیهای روانی علت لکنت زبان است و یا لکنت خود حاصل حالات و فشارهای ناشی از اختلالات روانی است، بسیار مشکل است. در بعضی از مواقع لکنت ربان ممکن است حاصل نارساییها و اختلالات دستگاه عصبی باشد و یا در مواردی نیز لکنت زبان از زمان کودکی در اثر بعضی ناهنجاریهای خفیف فیزیولوژیکی پدید می‌آید.
 

روشهای اصلاح و درمان لکنت زبان

امروزه از روشهای مختلفی برای اصلاح ، درمان و بازپروری اختلالات گویایی و لکنت زبان استفاده می‌نمایند. از جمله این روشها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.
 

روشهای زبانی یا تلفظی

برای انجام این عمل بهترین هماهنگی‌ها بین حنجره ، گونه‌ها ، زبان و لب‌ها لازم است؛ اما همین که در این هماهنگی خللی ایجاد شود، زبان به لکنت می‌افتد. پیش از سن 4 یا 5 سالگی به‌ندرت معلوم می‌شود که کودک لکنت زبان دارد. کندی زبان بر اثر اختلال‌های بدنی یا برآشفتگی‌های عاطفی، در انسان رشد می‌یابد. گویا بتوان در پاره‌ای موارد ، کند زبانی را از راه آموزش برطرف کرد؛ یعنی به شخص مبتلا آموخت که چگونه آهسته آهسته چیزی را بخواند؛ آهسته آهسته و با توجه خاص به حرف زدن خود ، سخن بگوید و هر هجایی را با کمال دقت ادا کند.

همچنین به وی می‌آموزند چگونه به هنگام بند آمدن زبانش ، تنفس خود را تنظیم کند. بر اثر مطالعه درباره صوتها یا ترکیب صوتهایی که چنین مشکلی را فراهم می‌آورند، به پاره‌ای از تمرینهای مرحله‌ به مرحله‌ای ، برای خواندن دست یافته‌ایم که با انجام آن می‌توان تا حدود زیادی بر مشکل «کند زبانی» چیره شد. به هر حال ، درمان لکنت ‌زبان باید بوسیله متخصص انجام گیرد. این نکته نیز بسیار قابل توجه است که نباید مبنای عاطفی را در کند زبانی نادیده گرفت.
 

روش دو جانبه یا مکمل

در این روش به بازپروری و پرورش جنبه‌های دوگانه فکری و زبانی اهمیت فراوان داده می‌شود. این روش بیشتر در مورد کودکان 3 تا 7 ساله استفاده می‌شود و معمولا نتایج ثمر بخشی دارد. هدف این روش در واقع پرورش دوگانه‌ای از قدرت و صحت تفکر ، قدرت و صحت بیان است. به عنوان مثال برای نیل به این منظور به کودک می‌آموزند که افکار خود را اصلاح و روشن دریابد، فقط افکار واضح و روشن خود را به زبان جاری نماید و کلمات و جملات را دقیق و رسا بازگو نماید.
 

روشهای روان درمانی

این روشها بویژه در مورد افرادی که دچار کشمکش‌های عاطفی و اختلالات روانی عصبی هستند بکار می‌رود. روش روان درمانی برای کودکان سنین پایین ثمر بخش نمی‌باشد.
 

روش دارو درمانی

برخی اعتقاد دارند که یکی از عوامل لکنت تنش‌ها و اضطراب و هیجانات عاطفی است. لذا داروهای آرام بخش می‌توانند تا حدودی کودک را از اضطراب و هیجانات عاطفی به دور داشته و در نتیجه لکنت زبان او را تقلیل دهند.
 

رفتار درمانی

یکی دیگر از روشهای متداول و نسبتا جدید در اصلاح و بازپروری لکنت زبان روش تغییرات و اصلاحات رفتاری می‌باشد. نظریه مدافعان این روش در این است که یکی از علل لکنت زبان کودک رفتارهای سازش نایافته و یا ناهنجار اوست. لذا در این روش سعی بر اصلاح رفتارها و بالطبع تقلیل لکنت زبان کودک است.
 

روش خود درمان گری

این روش که در واقع می‌تواند نوعی روش رفتار درمانی نیز تلقی شود، بر این اساس استوار است که فرد لکنتی با انگیزه قوی و ایجاد تغییرات لازم در زمینه بازخوردها و نگرشهایش نسبت به لکنت خود به برنامه‌ای منظم ، مشخص و بطور جدی و مصمم تلاش کند که اختلال گویایی خود را اصلاح کند.
 

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 26 بهمن 1389  5:16 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:روانشناسی رشد/رشد جوانی

رشد جوانی

مقدمه

با پایان دوران نوجوانی و آغاز مرحله جوانی بسیاری از مشکلاتی که با آغاز بلوغ برای فرد بوجود آمده بود (تاثیر بلوغ در رفتار جوانان)، فروکش کرده و تا حدودی فرد توانسته است به ثباتی نسبی قدم بگذارد. جایگاهها ، نقش و هویت جوان تا حدودی برایش روشن شده و از این پس می‌رود تا شرائط و موقعیت خود را مستحکم‌تر و باثبات‌تر سازد، هرچند آثار مربوط به بحرانهای مرحله قبل ممکن است هنوز وجود داشته باشد و برخی جوانان هنوز با مسائلی چون سردرگمی و هویت روبرو باشند.

در هر حال عوامل مختلفی می‌تواند گذر از مرحله نوجوانی را به جوانی متاثر سازد. برخی عوامل به صورت عوامل تاخیر دهنده و برخی عوامل به عنوان تسهیل کننده گذر از این مرحله می‌باشند. به هر حال جوانی آغاز می‌شود و فرد وارد دورانی می‌شود که هرچند پخته‌تر و تواناتر از مراحل قبلی است، اما هنوز با مشکلاتی گریبانگیر است که با سرنوشت او در مراحل بعدی زندگی ارتباط مستقیم دارند.
 

رشد جسمی دوران جوانی

رشد جسمی تا رسیدن به این دوره دو مرحله بحرانی و جهشی خود را پشت سر گذاشته است. در دوره کودکی و به ویژه دوره نوجوانی ، رشد جسمی چشم گیر بوده و با تغییرات اساسی مشخص می‌شود. با شروع جوانی آهنگ رشد تدریجی‌تر و کندتر می‌گردد و دیگر آن سرعت مرحله قبل را ندارد. رشد قد و اندامهای بدن هرچند متوقف نشده، ولی بسیار کند شده است.

رشد فکری ، شناختی و عاطفی هنوز ادامه دارد و تجاربی که جوان با آنها برخورد می‌کند، فکر و بینش او را تحت تاثیر قر ار می‌دهد. در مرحله قبل اگر نوجوان در تلاش بر عنادورزی در مقابل افکار و شناختهایی بود که از اطراف و به ویژه از طرف والدین به او دیکته می‌شد، در این دوران تمام تلاش جوان رسیدن به یک ثبات فکری و شناختی است. هرچند در این دوران نیز گرایشات مختلفی از طرف جوان تجربه می‌شود و مکاتب مختلفی را انتخاب می‌نماید، اما هدف از آنها بر هم ریختن و عنادجوئی با ارزشهای دیکته شده برای او نیست. بلکه او در تلاش برای استحکام بخشیدن به هویت خود است و در این راه ممکن است دست به امتحانها و انتخابهای مختلف بزند.

جوانی که دوره نوجوانی را در شرائط مناسب و به صورت سالم و مناسبی پشت سر گذاشته، هویت کاملتری از خود دارد و با دشواریهای کمتری نسبت به افرادی که نوجوانی پرتلاطمی داشته‌اند، روبرو است.

عواطف در این دوران هنوز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند. هرچند غلیان عواطف و هیجانات دیگر آن تلاطم دوران نوجوانی را ندارد، اما نیاز به عشق و صمیمیت از ویژگیهای اساسی دوره جوانی است و تفاوت آن با عواطف دوران نوجوانی ، ثبات و هدفمندتر شدن آن است. نوجوان با جوشش عواطف و هیجانات ناگهانی خود روبروست، به صورتی که توانایی کامل برای کنترل مناسب آنها ندارد. خیال‌پردازیهای شدید ، دوستیهای بسیار صمیمی و روابط با جنس مخالف مضرهایی برای عواطف دوران نوجوانی هستند. در حالی که در دوره جوانی فرد تلاش می‌کند، سر و سامانی به عواطف خود بدهد و تصمیماتی برای آنها اتخاذ کند.

اریک اریکسون دوره جوانی را دوره صمیمیت و تعلق می‌داند و معتقد است که با شکل گیری هویت ، فرد آماده می‌شود تا به مرحله رشد روانی اجتماعی پا بگذارد. در این محله فرد می‌تواند بر اساس عشق ، صمیمیت ، دوست داشتن و تعهد رابطه برقرار کند. بر عکس اجتناب از برقراری رابطه با دیگران ، فرو رفتن در خود است که منجر می‌شود فرد به گوشه‌گیری و انزوا پناه ببرد. نیاز به تعلق و صمیمیتی که در این دوران در فرد وجود دارد، منتج به مساله مهم ازدواج می‌شود. در واقع این دوران را دوران ازدواج نیز نامیده‌اند.
 

مشکلات مربوط را به تصمیم گیری و انتخابها در جوانی

با رسیدن به یک هویت نسبتا کاملتر ، فرد خواه ناخواه در شرائطی قرار می‌گیرد که ملزم به اتخاذ تصمیمات و انجام انتخابهایی است که اهمیت ویژه‌ای در زندگی فرد دارند. برخی از این تصمیم گیریها و انتخابها سرنوشت ساز هستند، مثل ازدواج ، مثل انتخاب شغل و برخی تصمیماتی هستند، ساده‌تر و جزئی‌تر. برای انجام این انتخابها جوان نیاز به شناختهای کامل ، استفاده از راهبردهای مناسب و کمک و یاری راهنمایان دارد. افزایش توان فکری جوان و بالا بردن قدرت تصمیم گیری وی ، اهمیت بسزائی در صحت انتخابهای او خواهد داشت.
 

ازدواج و انتخاب شغل: دو مشکل اساسی جوانی

دو ویژگی مهمی که در جوانی از رنگ و نمای خاصی برخوردار است و در واقع هر دو از دوره نوجوانی شکل گرفته و بتدریج متکامل‌تر شده‌اند، تمایلات عاطفی و استقلال طلبی است. تمایلات عاطفی جوان را به انتخاب کانونی که نیازهای او را ارضا می‌سازد، می‌کشاند و تمایلات استقلال طلبانه به اتخاذ راهبردهایی برای کسب استقلال مالی ، فکری و ... .

تلاش ویژه جوان برای کسب استقلال مالی بسیار بارز و روشن است و او را وادار به انجام چالشهایی می‌کند تا در راستای انگیزه‌ها و اهداف خود به دنبال یک منبع درآمد باشد. بخشی از مشکلات مربوط به شغل به انتخابهای جوان برمی‌گردد و بخش مهم دیگری از آن به شرائط و موقعیتهای اجتماعی. اما در هر حال بالا بردن شناختهای فرد و قدرت تصمیم گیری و توان او برای استفاده از شرائط و فرصتها و خویشتن شناسی و کشف استعدادها نقش مهمی در موفقیت او برای غلبه بر موانع موجود بازی می‌کند. همین خصوصیات در انتخاب او برای ازدواج و فراهم آوردن شرائط مناسب نیز از اهمیت خاصی برخوردار است.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 26 بهمن 1389  5:34 PM
تشکرات از این پست
mohammad_43
mohammad_43
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1388 
تعداد پست ها : 41934
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:روانشناسی رشد/رشد بزرگسالی

 

رشد بزرگسالی


 

 

مقدمه

رشد آدمی با رسیدن به بلوغ به پایان نمی‌رسد، بلکه جریانی است که مداوم بوده و از تولد تا بزرگسالی و حتی پیری را دربر می‌گیرد. تغییرات بدنی معمولا در طول زندگی ادامه می‌یابد و بر سایر جنبه‌های شخصیتی و رفتاری فرد تاثیر می‌گذارد. هرچند برخی روان شناسان رشدی در میان مراحل رشد تنها تا مرحله بلوغ پیش رفته‌اند که زیگموند فروید از جمله آنهاست، اما روان شناسان دیگر تداوم رشد را حتی تا دوره سالمندی پیگیری کرده و وجود آن را تائید کرده‌اند.
 

نظریه اریک اریکسون در مورد رشد بزرگسالی

اریک اریکسون یک نظام هشت مرحله‌ای برای رشد آدمی تعیین کرده است. وی این مراحل را مراحل روانی _ اجتماعی می‌نامد، چرا که معتقد است تحول روانی فرد بستگی به روابط اجتماعی خاصی دارد که وی در زمانهای گوناگون در سراسر زندگی خود برقرار می‌کند. وی معتقد است فرد در هر یک این مراحل با بحرانهایی مواجه می‌شود که ناگزیر از حل آنهاست. حل نشدن این بحرانها معمولا مشکلاتی را برای فرد ایجاد می‌کند.

صمیمیت در برابر کناره‌جوئی ویژه اوایل بزرگسالی و زایندگی در برابر در خود فرورفتگی بحرانهای دوره میانسالی هستند. توانایی برقراری پیوندهای صمیمانه در اوایل بزرگسالی و علاقمندی به امور خانواده ، جامعه و نسل آینده به سلامت روان و شخصیت فرد کمک خواهد کرد.
 

ویژگیهای رشدی دوره بزرگسالی

ورود به دوره بزرگسالی معمولا همراه با انتخاب شغل و همسر است. صمیمیت در این سالهای نخستین به معنای علاقمندی به دیگران و داشتن تجارب مشترک با آنها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. هرچند از لحاظ این ویژگی نیز بین افراد این دوره تفاوت وجود دارد، بطوری که با توجه به برخی ویژگیهای شخصیتی و تجارب قبلی زندگی صمیمیت جایگاه ویژه‌ای برای برخی از افراد دارد. در حالی که برای برخی دیگر چندان حائز اهمیت نیست، بطوری که این افراد حتی تمایلی به ازدواج نشان نمی‌دهند، اما بطور کلی در اکثریت افراد این دوره و به ویژه در اوایل بزرگسالی صمیمیت و نیاز به آن ، ایجاد پیوند ازدواج را فراهم می‌سازد.

در این دوران رشد جسمی هرچند نسبت به سالهای قبل از سرعت کمتری برخوردار است و ما شاهد تغییرات جسمی از آن دسته که در سالهای کودکی و نوجوانی دیده می‌شود، نیستیم، اما رشد متوقف نشده و بروز تغییرات با آهنگ کندتری ادامه دارد. رشد فکری و رشد روانی کم کم به حالت پختگی نزدیکتر می‌شود، جریان فکر حول و حوش مسائل عمیق‌تر می‌چرخد و فرد دید دقیق و عمیق‌تری نسبت به زندگی پیدا می‌کند. هرچند در این رابطه باز میان افراد تفاوتهایی وجود دارد و افراد مختلف در سنین مختلف به آن حد رشدی فکری پخته بزرگسالی دست پیدا می‌کنند و گاه ممکن است برخی افراد آن پختگی لازم را هرگز بدست نیاورند.

بزرگسالی در کنار تغییراتی که برای فرد به همراه دارد، نقشها و مسئولیتهای جدیدی را برای فرد ایجاد می‌کند. پس از ازدواج زن و مرد باید بیاموزند که خود را با ضرورتها و مسئولیتهای جدید انطباق دهند. با تولد فرزند این دامنه وسیعتر می‌شود و مسئولیتهای آنها بیشتر می‌گردد. نقش همسری ، نقش پدر یا مادری ، نقش شغلی از نقشها و مسئولیتهای اصلی این دوران هستند. با توجه به دیگر ویژگیهای شخصیتی برخی افراد نقشهای متعدد دیگری برای خود ایجاد می‌کنند، مثل عضویت در گروههای خاص فرهنگی ، ورزشی ، علمی و ... و فعالیتهای دیگر.

سنین میانی بزرگسالی یعنی حدود 50-40 سالگی بارورترین دوره زندگی افراد به شمار می‌رود. روان شناسان مختلف از جمله یونگ اهمیت ویژه‌ای به سن 40 سالگی قائل بودند و معتقد بودند که در این حول و حوش افراد می‌توانند به هماهنگی کامل فکری دست پیدا کنند.

مردها در سنین 40-50 سالگی در اوج فعالیتهای شغلی خود هستند. زنها نیز که معمولا بچه‌هایشان بزرگتر شده‌اند، مسئولیت کمتری در خانه دارند و بنابراین می‌توانند وقت بیشتری را صرف یک کار حرفه‌ای یا فعالیتهای اجتماعی بکنند. در واقع این همان گروه سنی است که خواه از نظر قدرت و خواه از نظر مسئولیت جامعه را می‌گرداند.

فعالیت و زایندگی و ثمربخشی فرد در این دوره حائز اهمیت فراوانی است. هم از لحاظ احساس رضایت و خشنودی که در همین دوره برای فرد ایجاد می‌کند و هم از لحاظ تاثیری که بر بهداشت روانی دوران سالمندی دارد. سالمندانی که در این دوران باروری بیشتری داشته و احساس رضایت از گذشته خود می‌کنند، سالمتر و شادابتر از بقیه سالمندان هستند که احیانا رضایتی از این دوران نداشته‌اند.
 

بحرانهای دوه بزرگسالی

در این دوران نیز همچون دوران رشدی دیگر به سبب تغییراتی که در فرد اتفاق می‌افتد، بحرانهایی مطرح بوده است. یکی از مراحل مهم بحرانی ، مرحله انتقال به بزرگسالی است که حول و حوش 30 سالگی برای فرد اتفاق می‌افتد. در برخی افراد این بحران با شدت بیشتری دیده می‌شود. فرد معمولا تلاش می‌کند، انتخابها و تصمیمهای خود را مرور و وارسی کند و درستی یا نادرستی آنها را مورد ارزیابی قرار دهد. در صورتی که فرد انتخابها و اعمال گذشته خود را مطابق با معیارهای فعلی خود ارزیابی نکند، دچار آشفتگی‌هایی می‌شود. واکنشهای افراد در مقابل این ارزیابی‌ها متفاوت است. برخی افراد به چالشهایی دست می‌زنند تا به طریقی این بحران را پشت سر بگذارند.

بحران دیگر به بحران میانسالی معروف است که حول و حوش 40 سالگی اتفاق می‌افتد و در صورتی که به شیوه مناسبی حل و فصل شود، تغییرات ثمربخشی را به ویژه از لحاظ روانی _ فکری و دیگر فعالیتها برای فرد به همراه خواهد داشت. توجه به این نکته مفید خواهد بود، اگر بدانیم که اکثر نظریات معروف در این دوران ارائه شده است. سن 40 سالگی هم از لحاظ پژوهشهای روان شناختی و هم از دید ادیان اهمیت ویژه‌ای دارد.

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است، سپس خداوند به همین گونه، جهان را ایجاد می کند خداوند یقیناً بر هر چیز تواناست)   /عنکبوت20
سه شنبه 26 بهمن 1389  5:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها