اُسبوع المقاومة
شیخ راغب حرب، سید عباس موسوی و عماد فائز مغنیه که از آنها به عنوان شیخ الشهداء المقاومة، سید الشهداء المقاومة و عمادالمقاومة یاد میشود سه شهیدی هستند که بیگمان هر کدام از آنها در پیشبرد اهداف مقاومت نقش بسزایی داشتند و بیجهت نیست که هر نوجوانی در حزب الله آرزو دارد روزی همچون این شهیدان برای مقاومت و آرمان آن جانش را فدا کند.
همزمان با هجوم ناجوانمردانه ارتش رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان و قتل عام وحشیانه فلسطینیان آوارهای که به خاک لبنان پناه آورده بودند شیخ راغب حرب دانست که این حمله صهیونیستها نمیتواند تنها به خاطر نابودی فلسطینیان بیپناه باشد. بلکه هدف نهایی آنها تسلط بر خاک لبنان و اشغال یکی از حساسترین مناطق سوقالجیشی در دنیاست. بنابراین سعی کرد با آگاهی بخشی به مردم جنوب و هستههای اولیه مقاومت به رشد و بالندگی آنان کمک کند. راغب حرب با انتخاب مسجد به عنوان محل تجمع مومنین و مردم عوام فعالیتهایش را شروع کرد و با خطبههای آتشین که از طریق تریبون حسینیه روستای جبشیت و سایر تریبونهای منطقه ایراد میکرد نقش مهمی را در تاریخ مقاومت حزب الله بازی کرد.
بعد از مدتی که صهیونیستها به این نقش اساسی پی بردند در صدد برآمدند تا او را از سر راه خود بردارند. گرچه با فشار مردمی یک بار مجبور شده بودند او را که چند ماهی به زندان انداخته بودند آزاد کنند اما سرانجام این مبارز شجاع و سرشناس را در 16فوریه سال 1983 صبح زود، هنگامی که قصد خارج شدن از خانه خود را داشت به شهادت رساندند.
در فاصله شهادت شیخ راغب حرب تا سال 1985 میلادی مردم جنوب لبنان به صورت جسته و گریخته در برابر نیروهای اشغالگر مقاومت میکردند تا اینکه جنبش حزب الله لبنان با اعلام هویت خود با شعار "مقاومت در برابر دشمن و نابودی تمامی دشمنان" به عرصه سیاسی لبنان قدم گذاشت.
تشکیلات حزب الله با انتخاب شیخ صبحی طفیلی و ایجاد یک شورای مرکزی برای پیگیری امور سیاسی و تشکیلاتی توانست هستههای پراکنده مقاومت را گرد خود جمع کند و آنها را تحت پرچمی واحد سر و سامان دهد. بعد از مدت کوتاهی شورای مرکزی که چندان از عملکرد صبحی طفیلی راضی نبود، سید عباس موسوی را جایگزین او نمود و سید حسن نصرالله را به عنوان ریاست شورای اجرایی انتخاب کرد.
انتخاب سید عباس موسوی موجب شد سیاست حزب الله که تا آن موقع «تلاش بی وقفه برای برپایی جمهوری اسلامی در لبنان از طریق مبارزه مسلحانه» بود به «آمادگی برای مشارکت در نظام سیاسی لبنان و مقاومت سازمان دهی شده علیه نیروهای اشغالگر» تغییر شکل یابد. حزب الله در این دوران توانست با رهبری حساب شده دبیرکل خود تمامی گروگانهای غربی را آزاد کند و همین باعث شد تا از سوی دولت لبنان به عنوان «مقاومت حزب الله» به رسمیت شناخته شود. به دنبال این موفقیت، حزب الله رسماً مجاز شد اسلحه خود را برای مقابله با رژیم صهیونیستی حفظ کند.
سازمان ترور رژیم صهیونیستی که فعالیتهای سید عباس موسوی و حزب الله حسابی کلافهشان کرده بود باز هم با این فکر خام که در صورت حذف دبیرکل میتوانند ضربه سخت غیرقابل جبرانی را بر حزب الله وارد سازند درصدد حذف فیزیکی سید عباس برآمدند و نهایتاً هنگامی که سید عباس موسوی به همراه همسر و فرزند پنج سالهاش از مراسم سالگرد شهادت شیخ راغب حرب باز میگشتد اتوموبیلشان در منطقهای به نام «تفاحتا» توسط هلیکوپترهای رژیم صهیونیستی مورد اصابت موشک قرار گرفت و برگی دیگر از جنایات صهیونیست ها رقم خورد. بعد از این واقعه، حزب الله، سید حسن نصرالله مهره جوان خود را به دبیرکلی منتصب کرد و تاکنون نیز وی با قدرت تمام به فعالیت خود ادامه داده است.
آنچه بیش از همه در این سال ها رژیم صهیونیستی و مقاماتش را آزار داده عملیاتهای استشهادیست که از سوی سازمان نظامی حزب الله طراحی شده. سازمان نظامیای که علاوه بر اخراج رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان در سال 2000، این رژیم را در نبرد تموز 2006 نیز به خاک ذلت کشاند. قطعاً مدیریت چنین سازمانی در توان هر شخصی نبوده و حزب الله و سرانش به دنبال فردی میگشتند تا بتواند از عهده آن به خوبی برآید و این شخص کسی نبود جز چریک استثنایی ای به نام «عماد فائز مغنیه».
به جرأت میتوان گفت مغنیه یا همان «حاج رضوان» را سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی دنیا بیشتر از بقیه نظامیان و حتی لبنانیها میشناختند. عماد چنان بلایی بر سر صهیونیستها آورده بود که کتابت و شرح آن در این نوشته نمیگنجد. همین که اتهام اکثر عملیاتهای رخ داده در سطح جهان که به نوعی به صهیونیستها ضربه وارد کرده متوجه شخص مغنیه است کافیست تا به عظمت حاج رضوان در ذهن استکبار جهانی پی ببریم و بیجهت نبود که نزدیک به 42 کشور و سازمان اطلاعاتی، موساد را در تعقیب او کمک میکردند و برای سرش 25 میلیون دلار جایزه گذاشته بودند.
عماد که با فرماندهی شگفت انگیز خود در سال 2000 و 2006 قدرت نظامی حزبالله را به رخ جهانیان کشاند و تحلیل گران نظامی دنیا را از حیرت، انگشت به دهان گذاشته بود از سوی دبیرکل حزب الله سید حسن نصرالله لقب «قائِد الإنتصارین» را دریافت کرد.
بالاخره اسطوره مقاومت حزبالله بعد از چند دهه مجاهدت در شامگاه 12 فوریه 2008 در کفرسوس دمشق به وسیله انفجاری در مقابل خودرویش توسط سازمان جاسوسی موساد در سن 46 سالگی به سوی دیگر همرزمان شهیدش پرواز کرد و با خون خود آهنگ نابودی صهیونیست ها را نواخت و بعدها نیز سید حسن نصرالله همین مورد را بشارت داد که: «دَم عماد مغنیة سَیَخرَجَهُم [الکیان الصهیوني] مِنَ الوجود إن شاءالله».
نویسنده: زهرا هوشمند
منبع: سایت الحماة