اشاره :
در برخي مطبوعات و نشريات ايده هايي نظير « پلوراليسم » ، « قرائت هاي مختلف از دين » و « دين افيون اجتماع است » به استاد شهيد مرتضي مطهري نسبت داده شده و سعي مي شود از زبان آن بزرگوار اين افكار در جامعه ترويج شود . نگارنده ي اين مقاله بر اين است كه سستي و بي پايگي اين مطالب را با استناد به آثار و نوشته هاي آن شهيد نمايان سازد . لازم به ذكر است كه بحث پلوراليسم به شكل امروزي آن در زمان استاد مطرح نبوده ولي شبهاتي در مورد حقانيت تمام اديان ترويج مي شده است كه استاد شهيد به عنوان يك اسلام شناس آگاه اين انحرافات فكري را كشف و خنثي مي ساخته اند . آن چه در ذيل مي آيد نكاتي است كه در اين ارتباط با پژوهش و تفحص در كتاب هاي مختلف ايشان به دست آمده است ؛
الف) تاكيد بر وحدت اديان
روشن است كه پلوراليسم و كثرت گرايي ديني پيش فرض خود را تكثر اديان و تنوع حق قرار مي دهد ولي استاد شهيد در موارد متعدد تاكيد مي كند كه از نظر قرآن تنها يك دين داريم : « در سراسر قرآن اصرار عجيبي است كه دين ، از اول تا آخر جهان ، يكي بيش نيست و همه ي پيامبران ، بشر را به يك دين دعوت كرده اند . در سوره ي مباركه ي شوري آيه ي 13 چنين آمده است : « خداوند براي شما ديني قرار داد كه قبلا به نوح توصيه شده بود و اكنون بر تو وحي كرديم و به ابراهيم و موسي و عيسي نيز توصيه كرديم » . قرآن در همه جا نام اين دين را كه پيامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت مي كرده اند « اسلام » مي نهد . (مجموعه ي آثار شهيد مطهري (تهران ، انتشارات صدرا ، چاپ چهارم ، (1374 ج 3 ، ص 157) كلمه ي دين را به صورت جمع (اديان) نياورده است . از نظر قرآن ، آن چه وجود داشته دين بوده نه اديان … قرآن كريم كه دين خدا را از آدم تا خاتم يك جريان پيوسته معرفي مي كند نه چند تا ، يك نام روي آن مي گذارد و آن اسلام است . البته مقصود اين نيست كه در همه ي دوره ها ، دين خدا با اين نام خوانده مي شده و با اين نام در ميان مردم معروف بوده است بلكه مقصود اين است كه حقيقت دين داراي ماهيتي است كه بهترين معرف آن لفظ اسلام است و اين است كه مي گويد : « ان الدين عند الله الاسلام » استاد شهيد با توجه به اين كه دين را يكي معرفي مي كنند ، در صدد برمي آيند كه تفاوت شرايع آسماني را تبيين كنند . از كلمات ايشان مي توان سه دليل براي اين اختلاف و تفاوت يافت :
1- مقتضيات زمان ، خصوصيات محيط و تكامل بشر . « اصول مكتب انبيا كه دين ناميده مي شود يكي بوده است ، تفاوت شرايع آسماني يكي در سلسله مسايل فرعي و شاخه اي بوده كه بر حسب مقتضيات زمان و خصوصيات محيط و ويژگي هاي مردمي كه دعوت شده اند متفاوت مي شده و همه ي شكل هاي متفاوت و اندام هاي مختلف يك حقيقت بوده و به سوي يك هدف و مقصود بوده است و ديگر در سطح تعليمات بوده كه پيامبران بعدي به موازات تكامل بشر ، در سطح بالاتري تعليمات خويش را كه همه در يك زمينه بوده القا كرده اند .. و به تعبير ديگر بشر در تعليمات انبيا مانند يك دانش آموز بوده كه او را از كلاس اول تا آخرين كلاس بالا برده اند . اين تكامل دين است نه اختلاف اديان . » (مجموعه ي آثار ، ص 181)
2- تحريف كتب مقدس : وي با طرح آيه ي 9 سوره ي حجر : (انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون) ما خود اين كتاب را فرود آورديم و هم اكنون خود نگهابان آن هستيم ، مي گويد : « در اين آيه با قاطعيت كم نظيري از محفوظ ماندن قرآن از تحريف و تغيير و نابودي سخن رفته است … يكي از علل تجديد رسالت و ظهور پيامبران جديد ، تحريف و تبديل هايي است كه در تعليمات و كتب مقدس پيامبران رخ مي داده و به همين جهت آن كتاب ها و تعليمات ، صلاحيت خود را براي هدايت مردم از دست مي داده اند … ظهور پياپي پيامبران تنها معلول تغيير و تكامل شرايط زندگي و نيازمندي بشر به پيام نوين و راهنمايي نوين نيست . بيش تر معلول نابودي ها و تحريف و تبديل هاي كتب و تعليمات آسماني بوده است … » (مجموعه ي آثار ، ج 3 ، ص 156)
3- تفاوت در شكل اجرا : « اختلاف و تفاوت تعليمات آسماني پيامبران از نوع اختلافات مكتب هاي فلسفي يا سياسي يا اجتماعي يا اقتصادي كه متشمل بر افكار متضاد است نبوده ؛ انبيا تماماً داراي يك مكتب و يك تز بوده اند . تفاوت تعليمات انبيا با يك ديگر ، يا از نوع تفاوت تعليمات كلاس هاي عالي تر با كلاس هاي داني تر ، يا از نوع تفاوت اجرايي يك اصل در شرايط و اوضاع گوناگون بوده است … شكل اجرايي يك اصل كلي نيز در شرايط گوناگون متفاوت مي شود . بسياري از اختلافات در روش انبيا از نوع تفاوت در شكل اجرا بوده است و نه در روح قانون . » (مجموعه ي آثار ، ص 159)
ب) رد حقانيت تمام اديان :
از آن چه گذشت روشن شد كه استاد شهيد دين را واحد مي دانند و تفاوت و اختلاف اديان را امري عارضي تلقي مي كنند ولي ايشان به اين حد بسنده نكرده و در كتاب عدل الهي صراحتاً « حقانيت همه ي اديان » و به عبارتي « كثرت گرايي ديني » را زير سؤال مي برند . اينك عبارات استاد را با هم مي خوانيم :
« دين حق در هر زماني يكي بيش نيست و بر همه كس لازم است از آن پيروي كند . اين انديشه كه در ميان برخي از مدعيان روشنفكري اخيراً رايج شده است كه مي گويند همه ي اديان آسماني از لحاظ اعتبار در همه وقت يكسانند ، انديشه ي نادرستي است . البته صحيح است كه ميان پيامبران خدا اختلاف و نزاعي وجود ندارد . پيامبران خدا همگي به سوي يك هدف و يك خدا دعوت مي كنند . آنان نيامده اند كه در ميان بشر فرقه ها و گروه هاي متناقض به وجود آورند ولي اين سخن به اين معنا نيست كه در هر زماني چندين دين حق وجود دارد و طبعاً انسان مي تواند در هر زماني ، هر ديني را كه مي خواهد بپذيرد ، برعكس معناي اين سخن اين است كه انسان بايد همه ي پيامبران را قبول داشته باشد … پس لازمه ي ايمان به همه ي پيامبران اين است كه در هر زماني تسليم شريعت همان پيامبري باشيم كه دوره او است و قهراً لازم است در دوره ي ختميه به آخرين دستورهايي كه از جانب خدا به وسيله ي آخرين پيامبر رسيده است عمل كنيم . بسياري از مردم زمان ما طرف دار اين فكر شده اند كه براي انسان كافي است كه خدا را بپرستد . به يكي از اديان آسماني كه از طرف خدا آمده است انتساب داشته باشد و دستورهاي آن را به كار بندد ، شكل دستورها چندان اهميتي ندارد ، حضرت مسيح هم پيغمبر است ، حضرت محمد هم پيغمبر است ، اگر طبق آيين مسيح عمل كنيم و هفته اي يك بار به كليسا برويم صحيح است و اگر هم طبق آيين خاتم الانبيا عمل كنيم و هر روز پنج بار نماز بگذاريم درست است . اينان مي گويند مهم اين است كه انسان به خدا ايمان داشته باشد و طبق يكي از برنامه هاي خدايي عمل كند … ولي ما اين ايده را باطل مي دانيم ، درست است كه در دين ، اكراه و اجباري نيست ، (لا اكراه في الدين) (سوره ي بقره ، آيه ي 256) ولي اين سخن به اين معنا نيست كه دين خدا در هر زماني متعدد است و ما حق داريم هر كدام را كه بخواهيم انتخاب كنيم . چنين نيست ؛ در هر زمان يك دين حق وجود دارد و بس ؛ در اين زمان اگر كسي بخواهد به سوي خدا راهي بجويد بايد از دستورات دين خاتم الانبيا راهنمايي بجويد . قرآن كريم مي فرمايد : « من يبتغ غيرالاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الاخره من الخاسرين) (سوره ي آل عمران ، آيه ي 85) « هر كس غير از اسلام ديني بجويد هرگز از او پذيرفته نمي شود و او در جهان ديگر از جمله ي زيان كاران خواهد بود . »
اگر گفته شود كه مراد از اسلام ، خصوص دين ما نيست بلكه منظور تسليم خدا شدن است ؛ پاسخ اين است كه البته اسلام همان تسليم است و دين اسلام همان دين تسليم است ولي حقيقت تسليم در هر زماني شكلي داشته و در اين زمان ، شكل آن همان دبن گران مايه اي است كه به دست حضرت خاتم الانبيا (ص) ظهور يافته و قهراً اسلام بر آن منطبق است و بس . » (مجموعه ي آثار شهيد مطهري (تهران ، انتشارات صدرا ، چاپ پنجم ، (1377 ج 1 ، ص 277-275)
هدف از ذكر اين جمله ي طولاني آن بود كه شهيد مطهري ولو اسمي از پلوراليسم نمي آورد ولي جان مايه و ركن اصلي آن را كه حقانيت تمام اديان است به نقد مي كشد .
ج) صراط مستقيم و نه صراط هاي مستقيم
ايشان با استمداد از مباحث فلسفي ثابت مي كنند كه تنها يك بزرگراه و خط سير به سوي سعادت فراروي انسان ها گشوده شده است :
« از نظر قرآني سير تكاملي جهان و انسان و اجتماع يك مسير هدايت شده و هدف دار است و بر روي خطي است كه « صراط مستقيم » ناميده مي شود و از لحاظ مبدا و مسير و منتها مشخص است . انسان و اجتماع ، متحول و متكامل است ولي راه و خط مسير مشخص و واحد و مستقيم است : (و ان هذا صراطي مستقيماً فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله) (سوره ي انعام ، آيه ي 153)
قرآن با توضيح اين نكته كه راه بشر يك راه مشخص و مستقيم است و همه ي پيامبران با همه ي اختلافاتي كه در راهنمايي و دادن نشاني بر حسب وضع و موقع زماني و مكاني دارند ، به سوي يك مقصد و يك مسير هدايت مي كنند ، جاده ي ختم نبوت را صاف و ركن ديگر از اركان آن را توضيح مي دهد ، زيرا ختم نبوت آن گاه معقول و متصور است كه خط سير اين بشر متحول متكامل ، مستقيم و قابل مشخص كردن باشد ؛ اما اگر همان طور كه خود بشر در تكاپوست و هر لحظه در يك نقطه است ، خط سير او نيز دائماً دستخوش تغيير و تبديل باشد و نهايت و مقصد مسير ، مشخص نباشد و در هر برهه اي از زمان بخواهد در يك جاده حركت كند ، بديهي است ختم نبوت معقول و متصور نمي باشد . » (مجموعه ي آثار ، ج 3 ، ص 161-160)
اين سخن شهيد ، ايده هايي نظير تلون و تنوع حقيقت را كه در توجيه صراطهاي مستقيم گفته مي شود ، (عبدالكريم سورش ، صراط هاي مستقيم ، نشريه ي كيان ، ش 36 ، ص 10-7 ، ص 16) به شدت متزلزل مي سازد و اين نشانگر تفكر ژرف بين و شگفتي ساز آن متفكر قرن است كخ گويي اكنون به صورتي زنده و گويا شبهات روز را طرح كرده و رد مي سازد.
د) نفي پيامدها و لوازم پلوراليسم
در اين بخش پاياني سعي شده به برخي از توالي فاسد ايده ي پلوراليسم اشاره گردد و از كلمات گهربار استاد در رد آن ها مدد جسته شود :
1- خاتميت و جاودانگي اسلام : پلوراليسم چون بر اين عقيده است كه راه هاي سعادت بي شمار است لذا به هيچ روي ادعاي خاتميت و جاودانگي را از هيچ ديني حتي اسلام نمي پذيرد . شهيد مطهري در كتاب « ختم نبوت » از انديشه ي خاتميت دفاع مي كند و ضمن اشاره به آيه ي 40 سوره ي احزاب از آن به عنوان دليل رسمي بر خاتميت حضرت محمد (ص) ياد مي كند (مجموعه ي آثار ، ج 3 ، ص 155) و در جاي ديگر آن را از ضروريات اسلامي معرفي مي كند : « اين مطلب كه دين اسلام و شريعت اسلاميه شريعت خاتم است يعني بعد از پيامبر اسلام ديگر پيغمبري هرگز نخواهد آمد جزء ضروريات دين اسلام است . اگر كيس منكر خاتميت بشود منكر اسلام شده است . » (اسلام و مقتضيات زمان ، تهران ، انتشارات صدرا ، چاپ چهارم ، 1368 ج 1 ، ص 357)
او در اثبات اين اعتقاد و دفع شبهات مي نويسد : « در طبيعت پديده ها متغيرند نه قانون ها ، اسلام قانون است نه پديده . اسلام آن وقت محكوم به مرگ است كه با قوانين طبيعت ناهماهنگ باشد . اما اگر چنان كه خود مدعي است از فطرت و سرشت انسان و اجتماع سرچشمه گرفته باشد و با طبيعت و قوانين آن هم آهنگي داشته باشد ، چرا بميرد ؟! » (مجموعه ي آثار ، ج 3 ، ص 178) « اسلام در وضع قوانين و مقررات خود رسماً احترام فطرت و وابستگي خود را به قوانين اسلام امكان جاودانه بودن داده است » ايشان در ادامه ي نوشتار ، چگونگي جاودانگي اسلام را تبيين كرده و شبهات وارده را با بيان متين و استوار پاسخ گفته و در نهايت دين حداقلي را رد مي كند . (مجموعه ي آثار ، ص 195-178)
2- ناسخيت اسلام : از آن جا كه كثرت گرايي ديني همه ي اديان را بر حق مي داند ، نمي پذيرد كه ديني اديان قبل از خود را نسخ كرده باشد و آن ها را از حجيت و حقانيت ساقط كرده باشد . حال ببينيم شهيد عزيز ما در اين باره چه مي فرمايند :
« نسخ در قانون الهي وجود دارد . علت نسخ هم همان طور كه عرض كردم علتي نيست كه معمولا در قوانين بشري هست يعني پي بردن به نقص قانون . اين در علوم بشري صادق است ولي در علم الهي صادق نيست . پس چرا نسخ مي شود ؟ از لحاظ مقتضيات زمان است . قانون كه به وسيله ي پيغمبر سابق آمده است از اول محدود به زمان معين بوده ، يعني خداوند تبارك و تعالي از اول كه اين شرايط را نازل كرده است براي هميشه نازل نكرده كه بعد پشيمان شده باشد بلكه از اول براي يك مدت موقت نازل كرده است تا بعد از آن كه مدت مقتضي شد شريعت ديگري بياورد . پس چرا از اول براي هميشه وضع نكرد ؟ مي گوييم هر زماني يك اقتضايي دارد . » (اسلام و مقتضيات زما ، ج 1 ، ص 356)
3- جامعيت و كمال دين اسلام : پلوراليسم و صراطهاي مستقيم ، همه ي اديان را از لحاظ حقانيت در يك درجه مي بيند زيرا معتقد است اديان به تكافوي ادله و تعادل و قوا و علل رسيده اند و اگر اين كثرت به وحدت رسيدني بود ، تاكنون رسيده بود . (عبدالكريم سروش ، نشريه ي كيان ، از سوي ديگر ، ش 37 ، ص 61) اما متفكر شهيد با اثبات جامعيت و كمال دين اسلام ، آن را از همه ي اديان ممتاز مي داند : « اسلام طرحي است كلي و جامع و همه جانبه و معتدل ، حاوي همه ي طرح هاي جزئي و كارآمد در همه ي موارد … قرآن كتابي است كه روح همه ي تعليمات موقت و محدود كتب ديگر آسماني را كه مبارزه با انواع انحراف ها و بازگشت به تعادل است در بردارد . اين است كه قرآن خود را مهيمن و حافظ و نگهبان ساير كتب آسماني مي خواند . » (مجموعه ي آثار ، ج 3 ، ص 162)
« پيوند نبوت ها و رابطه ي اتصالي آن ها مي رساند كه نبوت يك سير تدريجي به سوي تكامل داشته و آخرين حلقه ي نبوت ، مرتفع ترين قله ي آن است . » (مجموعه ي آثار ، ص 167) با عنايت به آن چه آمد كاملا بديهي است كه شهيد مطهري دين را تكامل بخش و سعادت ساز مي دانند و اين كه در جايي دين را ترياك اجتماع معرفي مي كنند ، در حقيقت قرائت هاي ناصحيح از اسلام به خصوص برخي انديشه هاي متحجرانه ي قبل از انقلاب كه مردم را به اسم دين به سكون ، سكوت ، بي دانشي و … دعوت مي كردند ، نفي مي كنند ولي كساني كه عنوان مي كنند دين افيون توده ها و حكومت هاست ، ديني را مي گويند كه وارد عرصه ي حكومت شود و با اين سخن در واقع برسكولاريسم صحه مي گذارند .