پايگاه تحليلي برهان در نقد فيلم "يه حبه قند " نوشت :پس از نمايش تعداد قابل توجهي فيلم نازل و ضعيف در جشنوارهي بيست و نهم فيلم فجر با به نمايش در آمدن فيلم "يه حبه قند " اثر "سيدرضا ميركريمي " روح تازهاي در كالبد جشنواره تنيده شد. به راستي ميتوان فيلم ميركريمي را آبروي جشنوارهي بيست و نهم دانست. فيلمي كه از جهت ساختاري و ويژگيهاي فني يكي از شاخصهاي سينماي ايران و فرا از استانداردهاي معلوف و مأنوس اين سينما است.
ميركريمي در فيلم "يه حبه قند " با به تصوير كشيدن فضاي گرم و صميمي خانوادههاي ايراني و با به كار بردن نشانهگذاريها و ويژگيهاي برجستهي تعاملات ميان افراد اين خانوادهها موقعيتي گرم و دلپذير را براي مخاطب خود پديد آورده است، موقعيتي كه در تمام طول فيلم و با در نظر داشتن گستردگيهاي خاص آن، چه از جهت بازيگري و چه از جهت وقايع و اتفاقات، به خوبي حفظ شد و ادامه يافت.
فيلم ميركريمي داستاني است كه براي يك خانوادهي اصيل يزدي اتفاق ميافتد و طي آن موقعيتي متضاد يعني غم و شادي در فضايي ملهم از ويژگيهاي اصيل خانوادگي به وقوع ميپيوند. ميركريمي در فيلم "يه حبه قند " كه بيترديد شاخصترين و بهترين اثر فيلم جشنوارهي بيست و نهم فجر است تلاش كرده تا مخاطب را در متن و بطن اين خانواده با ويژگيهاي اصيل روحيهي جمعي ايراني آشنا كند.
فيلم يك "يه حبه قند " به نوعي وامدار اصالتها و ارزشهاي خانوادگي است و ميركريمي در اين فيلم تمام تلاش خود را براي به ظهور و بروز رساندن اين ويژگي مغفول مانده و غبار گرفته، به كار گرفته است. نكتهاي كه بايد در مورد فيلم "يه حبه قند " در نظر گرفت اين است كه در تمامي طول فيلم يك شاخص در روايت داستاني و شخصيت پردازي آدمها وجود دارد و آن دلبستگي به امر همدلي و دلجويي ميان آدمهايي است كه در موقعيت شادي و غم به كمك يكديگر ميآيند. همچنان كه نماد پردازي در تمام فيلم به خوبي ديده ميشود در ساير بخشها نيز ظهور و بروزي جذاب و مبتكرانه دارد.
به نظر ميرسد ميركريمي تمام خلاقيتهاي دوران فيلم سازي خود را در فيلم "يه حبه قند " به كار برده، دوراني كه كارنامهاي روشن و زيبا براي ميركريمي پديد آورده است. كارنامهي ميركريمي از زمان فيلم اول او يعني "كودك و سرباز " و در ادامه با فيلم به ياد ماندني و مهم "زير نور ماه " و سپس با فيلم تحسين برانگيز "خيلي دور، خيلي نزديك " و در نهايت با فيلم "به همين سادگي " جهتي را در فرم و معناي فيلمسازي او نشان ميدهد كه آن بازگويي انديشه و فكر اصيل او در ساحت معنا و سينما با در نظر داشتن ويژگيها و عناصر اصيل سينمايي است.
در تك تك فيلمهاي ميركريمي ما با نوعي شاخص سينماي استاندارد روبهرو هستيم با اينكه هرگز سينما، فرم و ارزشهاي فني و بصري فداي محتوا، مضمون و معيارهاي شكلي ميركريمي نميشود بلكه اين دو به موازات يكديگر پيش ميرود و درنهايت اثري را به مخاطب تحويل ميدهد كه داراي تمامي شاخصههاي ارزشي و اصيل سينماي داستاني است.
فيلم "يه حبه قند " را ميتوان يكي از كاملترين و جامعترين آثار ميركريمي دانست. فيلمي كه در آن سيد رضا مير كريمي با وجود بازيگران فراوان و موقعيتهاي بسيار، توانسته انتظامي مناسب و فضايي يك دست و يكنواخت را در تمامي اثرش، حاكم كند و مخاطب را تا انتهاي فيلم هدايت و حمايت نمايد.
فيلم ميركريمي، واگويهي غمها و شاديها است. نمادي از زندگي، اشك و لبخند، پيوند هم زمان زيباييها و زشتيها و در هم آميختن خوبيها، بديها، تلخيها و شاديها در فضايي كه ملهم از هستي شناسي بشر است.
در فيلم "يه حبه قند "، به صورت نمادين يك حبه قند ميتواند در عين شيرين بودن و زندگي بخش بودن بسيار تلخ و تيره باشد و اين واگويي زيبايي شناسانه و سينما ورزانه از حقيقتي متعالي است كه متن و بطن دين را تشكيل ميدهد.
بازيها و روايت داستاني فيلمنامه، شخصيت پردازي، موسيقي و ميزانسن بسيار جذاب نشان مي دهد مير كريمي در اين اثر تمام تواناييهاي سينمايي و روحيات معنوي خود را در امر به ظهور رساندن يك اثر ارزشمند بصري بهكار گرفته است.لحظاتي در فيلم يه حبه قند، مخاطب با موقعيتي روبهرو ميشود كه بازگشت به فضاي فكري و اتمسفر معنوي او را به همراه دارد. اين اتمسفر معنوي چيزي نيست جز توجه و تنبه دادن انسان به انسانيت و به اينكه نگاه كردن به زندگي و به پيرامونيان خود و به انسانهاي ديگر ميتواند، حايز درجاتي از تعالي باشد و درعين حال در ظاهر بسيار ساده و كو چك به نظر برسد.
در نقد و تحليل يه حبه قند، شايسته است كه به كارگرداني بسيار خوب و ميزانسنهاي جذاب ميركريمي اشاره كرد و همچنين به بازي فوقالعادهي بازيگران اصلي و فرعي فيلم از جمله، نگار جواهريان، رضا كيانيان و تمامي بازيگران نقشهاي اصلي و فرعي فيلم .
جشنوارهي فيلم بيست و نهم فيلم فجر در لحظهي نورافشاني فيلم سيد رضا مير كريمي آبروي از دست رفتهي خود را در روزهاي گذشته باز يافت. جشنوارهاي كه با فيلمهاي نازل و ضعيف و فيلمهاي بهتآور و تكان دهنده، افسردگي و پريشاني را براي مخاطبان و منتقدان پديد آورده بود اما فيلم ميركريمي توانست اين آبرو را به جشنواره باز گرداند.
لحظه لحظهي فيلم "يه حبه قند " درست مثل اين است كه مخاطب در باغ مصفايي در صبح بهاري و باراني قدم بزند، وقتي ميتوان دست خدا را در كارگرداني يك فيلم ديد ميتوان به ايمان و معنويت مستتر در اجزاي يك حركت جمعي در هنر هفتم، پي برد. نگارنده بر اين اعتقاد است كه فيلم يه حبه قند را خداوند كارگرداني كرده و سيدرضا ميركريمي تنها وسيلهاي بوده براي ايجاد اين فضاي زيبا و انساني، كارگرداني خدا در فيلم يه حبه قند آنجا مشخص ميشود كه پيرمرد، پلههاي سقف كاه گلي خانهي قديمي را بالا ميرود و با پرچم يا حسين شهيد صداي به آسمان پر كشيدن مؤمني را آواز ميكند و يا جايي كه مرد پريشان و دور افتاده از زندگي عادي در لحظهي بزنگاه براي مادري كه گريه نكرده و ممكن است غمباد بگيرد و بميرد، نوحه ميخواند و چه زيبا كارگرداني خدا را در فيلم يه حبه قند ميتوان در تك تك لحظههايي ديد كه مخاطب در سكوتي پر ابهام اما جذاب خود را و جهان خود را و خوبيها و بديهاي خود را در آينهي سينمايي ميبيند كه متعلق به اينجاست، متعلق به اين خاك، متعلق به اين آدمها، متعلق به اين فرهنگ و متعلق به اين مرز و بوم؛ كارگرداني خدا در فيلم يه حبه قند، نشانهگذاري تمام اصالتها و ارزشهاي خانوادگي است كه كم كم از دامن چروكيدهي شهرهاي بزرگ و مدرن دور ميشود و در دامنهي كوههاي دور دست، مأوا ميگيرد.
فيلم سيدرضا ميركريمي، جاني بود در كالبد بيرمق جشنوارهاي كه منتقدانش خسته و مخاطبانش رميده و تنها بودند. به پاس اين فيلم ميتوان از جايي ايستاد كلاه از سر برداشت و درود فرستاد به سادگي، فروتني، افتادگي و دينداري سيد رضا مير كريمي.