با آن که از دوره ی غزنوی و سلجوقی به خاطر رویدادهای گوناگون سیاسی و نظامی، آگاهی شایسته ای درباره ی موسیقی ایرانی در دست نیست، ولی مدارک موجود استمرار این هنر والا را تایید می کند. چنان که در روزگار محمود غزنوی موسیقی نقش قابل ملاحظه ای داشته است و بنابر آن چه در اشعار فرخی سیستانی دیده می شود، «چنگ»، ساز مشهور و متداولی بوده است.
همچنین در زمان سلجوقیان می توان از رساله ی موسیقی خیام یا خیامی (ابوالفتح عمربن ابراهیم) ریاضی دان و دانشمند نامی یاد کرد که به نوبه ی خود می تواند نمودار نظام علمی موسیقی ایران در آن روزگار باشد. پس از آن می توان از «قابوسنامه» نام برد که بخشی از آن به موسیقی اختصاص دارد و همچنان «جامع العلوم» اثر «فخرالدین رازی» که دانشنامه ای است با بخشی مختصر در موسیقی، و چون همانند «قابوسنامه» به فارسی نگارش یافته است می تواند ثمر آفرین باشد.
«صفی الدین ارموی»(ارومیه ای) بزرگ ترین هنرمند این دوره است (613 - 693 ه.ق.) او در آغاز در دستگاه معتصم، آخرین خلیفه ی عباسی، بود و با داشتن خط خوش، از ندمای خلیفه به شمار می رفت. پس از تصرف بغداد و قتل معتصم به وسیله ی هلاکوخان، صفی الدین به خاطر داشتن استعداد والای هنری مورد توجه هولاکو قرار گرفت و با خاندان جوینی، به ویژه «شمس الدین محمد بن محمد جوینی» وزیر یا صاحب دیوان هولاکو، برادر «عطاءالملک جوینی» نگارنده ی «تاریخ جهانگشا» آشنا و مربوط شد و سرپرستی یا آموزش دو فرزند وزیر به نام «بهاءالدین محمد» و «شرف الدین هارون» را برعهده گرفت. سپس هنگامی که شرف الدین به حکومت عراق عجم منصوب شد همراه او به اصفهان رفت و در آن جا به شرحی که نگارنده ی «کنزالتحف» یاد کرده است دو ساز جدید به نام «نزهه» نوعی سنتور و «مُغنی» عود قوسی شکل را ساخت. پس از مرگ بهاءالدین در 687 و سقوط خاندان جوینی بر اثر بی مهری هولاکو مقارن 683 هجری صفی الدین مغضوب و ناگزیر از انزوا شد تا آن جا که سرانجام چون قادر به بازپرداخت وام خود نبود به زندان افتاد و در ناکامی درگذشت.
صفی الدین در نوای خوش ایرانی، کتاب هایی نوشته است از جمله «رساله ی شرفیه»، کتاب مهم «الادوار فی الموسیقی». این کتاب مهم که در درازنای زمان، تا این دوره مورد توجه و بررسی موسیقیدانان قرار گرفته است، (بارون دولانژه فرانسوی، این کتاب را نیز به نام موسیقی عرب در سال 1937 میلادی به فرانسه ترجمه کرده است !!) درباره ی دستان های ایرانی، ابعاد ملایم و متنافر، ایقاعات (زمان های بین نت ها) و نقرات (وزن ها) بحرهای عروضی شعر در موسیقی، نغمات ثقیل و خفیف، فیزیک و موسیقی ... ابعاد موسیقی، گام ها، تالیف نغمه ها و ترتیب آهنگ، رودهای ایرانی، روش کوک رودها و ... سخن گفته است.
عبدالقادر مراغی
در آن روزگاران، آذربایجان یکی از مراکز آباد و مشهور ایران محسوب می شد و پیش از استیلای تیمور بر ایران یک چند در قلمرو آل جلایر (ایلکانیان) قرار داشت. این خاندان که به قبیله ی جلایر مغول منسوب بودند با استفاده از فترتی که با انقراض ایلخانیان بر بخش بزرگی از ایران شامل آذربایجان، کردستان و حتی بغداد می شد فرمانروایی داشتند. عبدالقادر با دو تن از جلایریان معاصر بوده است. «جلال الدین حسین» و «غیاث الدین احمد»(717 تا 813 هجری) نخست در نوجوانی با دربار حسین جلایر ارتباط پیدا کرد و به شرحی که در جامع الالحان آمده است با بردن شرطی تقرب حاصل کرد، سپس به احمد جلایر پیوست و چون او خود اهل موسیقی بود از پشتیبانی بیشتری برخورداری یافت، آن گاه همراه احمد جلایر به بغداد رفت و در سال 795 هجری که امیر تیمور بغداد را به تصرف درآورد به سمرقند اعزام شد. سپس همراه میرانشاه، پسر بزرگ تیمور که به حکومت آذربایجان منصوب شده بود، به تبریز رفت و مقارن 802 هجری که تیمور تنبیه و عزل میرانشاه و مجازات کسانی که گمان می کرد در گرایش پسرش به شادخواری و کارهای ناروا دست داشته اند به تبریز عزیمت کرد.
عبدالقادر که خطر را پیش بینی کرده یا به نوعی از ماجرا آگاه شده بود دوباره به بغداد رفت و به احمد جلایر که با استفاده از غیبت تیمور بدان دیار روی آورده بود پیوست، در صورتی که کسانی چون «قطب الدین نایی» نوازنده ی نای و «حبیب الله عودی» نوازنده ی عود به دست دُژخیم سپرده شدند اما دیری نگذشت که امیر تیمور دوباره به بغداد حمله کرد و در نتیجه احمد جلایر که یارای پایداری نداشت فرار کرد و عبدالقادر با خواندن آیه ی مناسبی از قرآن و با صدای خوش مورد عفو قرار گرفت.
آخرین سال های عمر این هنرمند بزرگ در خراسان سپری شد و سرانجام در سال 837 هجری به بیماری طاعون یا وبا در هرات درگذشت.
عبدالقادر تالیفات فراوان درباره ی موسیقی داشته است و آن جمله «مقاصد الالحان» است که خوشبختانه هنوز در دست است، «کنزالتحف»(گنج هدیه) و «شرح الادوار» صفی الدین و نیز «کنزالالحان»(گنج آهنگ ها) که در آن نت آهنگ های خوش را نوشته بود و اکنون در دست نیست !!
کتاب مقاصد الالحان درباره ی همه ی جنبه های موسیقی گفتگو می کند، از جمله تعریف موسیقی و آوازها و آهنگ، فواصل نت ها و زیر و بمی، دستان ها، تنافر و توالی آکوردها و ادوار موسیقی، آوازها، اشتراک آهنگ ها و دستگاه ها و تصنیف ها و تاثیر آهنگ ها و تعلیم خوانندگی.
امتیاز آثار عبدالقادر، در فارسی بودن آن هاست و شاید بتوان آن ها را نموداری از علاقه ی این هنرمند به فرهنگ ایران تلقی کرد. در نتیجه در سه کتابی که از آثار او وجود دارد «مقاصد الالحان»، «جامع الالحان» و «شرح ادوار»(شرحی بر کتاب الادوار صفی الدین ارموی) با برابرهای فارسی و زیبایی اصطلاحات موسیقایی برخورد می کنیم که برخی از آن ها مانند سَرپَرده، پسان (ایست) و گوشه، بسیار جالب توجه است، چنان که گوشه، ظاهرا برای نخستین بار باید در آثار عبدالقادر مراغی به کار رفته باشد.
مراغی آخرین ستاره ی فروزان آسمان موسیقی ایران است و از پس او، با ویرانی ها، تباهی های بیشماری که در ایرانشهر رخ داده بود، با گسستگی های فراوان که با مرگ هنرمندان و دانشمندان ایرانی، در فرهنگ ایران روی نموده بود، و با از بین رفتن دانشگاه هایی که ابن سینا و عطار و فردوسی و بیرونی و ... را در خود می پرورد و با هم از هم پاشیدن انجمن هایی که خیام و ابوالوفا و خوارزمی، در آن فراهم می نشستند، جا برای دوباره جا گرفتن نادانی و جهل و خرافات باز شد، و فروغ انجمن فرزانگان ایران روز به روز خاموشی گرفت.
پی نوشت :
1. تاریخ مختصر موسیقی ایران - تقی بینش