پاسخ به: ليست شهداي دفاع مقدس (م)
|
شهيد سيدمصطفي ميرشاكي
|

|
|
تاريخ تولد :-/9/1338
|
نام پدر :سيدمجتي
|
|
تاریخ شهادت :
|
محل تولد :لرستان /اليگودرز /-
|
|
طول مدت حیات :-
|
محل شهادت :حاج عمران
|
| مزار شهید : |
در تيرگي و ظلمت شبي سرد از شبهاي پاييزي اليگودرز در آذرماه سال 1338 سيدي بزرگوار از ذريهي رسولالله (ص) چشم به جهان گشود. سيدي که ميرفت تا در آيندهاي نه چندان دور، پرچم عدل الهي را به پيروي از اجداد مطهرش (س) بر دوش کشد و اسلام ناب محمدي (ص) را سربازي جانباز باشد.
اينسان ولادت سيدمصطفي بسان جرقهاي در ظلمت آن شب پاييزي خانه قلب خانواده را روشن ساخت و اين مصطفي بود که در اولين لحظهي ورود به دنيا، در آن ليلهي مبارک برگزيده گشت و نام بامسمّاي " سيدمصطفي " را به خويش گرفت.
مصطفي دوران طفوليت خود را تحت مراقبت و تربيت پدر، که کشاورزي بود مؤمن و متديّن، پشتسر گذاشت و در گذر از روزگار کودکي همپاي پدر در مجالس و محافل مذهبي شرکت مينمود و اگرچه سنّش کم به نظر ميرسيد، اما از استعدادي قابل تحسين برخوردار بود. چنانکه در 7 سالگي يکي از قاريان خوب قرآن مجيد محسوب ميگشت و در جلسات قرآن به گونهاي ميدرخشيد که گويي ديگر قاريان شاگردان اويند و نه او.
سيدمصطفي دوران تحصيل خود را با بهترين نمرات پشتسر نهاد. وي همواره به درس و پشتکار و نظم اهميت فراوان ميداد و هميشه به عنوان شاگردي ممتاز و نمونه در درس و اخلاق و انضباط به شمار ميآمد. او در کنار درس و مشق خود، براي ورزش نيز اهميتي فراوان قايل بود و لذا در دو رشتهي کشتي پهلواني و ورزش باستاني از ورزشکاران نمونه محسوب ميشد.
وي با اتمام تحصيلات متوسطه در سال 1356 که با آغاز مبارزات حقطلبانهي مردم مسلمان ايران مقارن بود، به خدمت سربازي فرا خوانده شد و 6 ماه نخست اين دوره را در سراب، اردبيل سپري نمود. سپس به دليل مبارزات سياسي و نقش عمدهاي که در بيدار کردن اذهان ديگر سربازان همدورهي خود داشت، به عنوان سپاهي دانش و به بهانهي بالا بودن معدل درسياش جهت تدريس به روستاي قاسمآباد از توابع اليگودرز اعزام شد و در آنجا بود که با پاره کردن عکس شاه ملعون، مبارزهي خود با رژيم ستمشاهي را علني نمود و راه مبارزه را اينچنين به فرزندان اين مرز و بوم آموخت.
در پي اين اقدام، وقتي اين خبر به ژاندارمري محل رسيد، توسط ساواک منطقه دستگير و پس از محاکمه، حکم تبعيد سيدمصطفي به طبس صادر شد. ولي از آنجا که خداوند هميشه يار و ياور مؤمنان و عباد صالح خويش است، وي با هشياري و زيرکي تمام، از دست عمال رژيم گريخته و در اين راستا مبارزه و مقاومت خود را با رهبري تظاهرات و راهپيماييهاي مردم عليه رژيم شاه تا سر حد تخليه و آتش زدن ساواک شهرستان اليگودرز به همراه برادر کوچکش سيدجواد ادامه داد.
با پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 پس از آنکه شهرباني به دست نيروهاي مردمي افتاد و مسئوليت شهرباني اليگودرز را برادر [ شهيد ] محمدحسين قلي عهدهدار گشت، سيدمصطفي نيز در اين ارگان فعاليت خود را جهت سرکوبي طاغوتيان و طاغوتصفتان و ضدانقلابيون گسترش داد و پس از استقرار نظام الهي جمهوري اسلامي تحويل مجدد ساختمان و امکانات شهرباني به نيروهاي اصلي، سيدمصطفي به همراه دوستان و همفکران خويش در محل مسجد جامع اليگودرز اقدام به تأسيس ستادي به نام « ستاد حزبالله اليگودرز » نمود که اين ستاد جهت مبارزه با سازمانها، احزاب و گروهکهاي الحادي شکل گرفت و آغاز به فعاليت نمود.
با شروع درگيريهاي اشرار مسلح و عوامل مزدور آمريکا در کردستان مظلوم، سيد تاب ماندن نياورد و به همراه برادرش جواد جهت سرکوب اين سرسپردگان کفر رهسپار کردستان شد و تا شروع جنگ تحميلي سلاح بر دوش در جاي جاي اين خطه از کشور اسلامي، به مبارزه با اشرار مسلح و ضد انقلابيون ادامه داد.
مصطفي چندي پس از اتمام درگيريها جهت ادامهي تحصيل به شهرستان اليگودرز بازگشته و براي اخذ فوق ديپلم در رشتهي آموزش ابتدايي به مرکز تربيت معلم علامه طباطبايي خرمآباد عزيمت نمود. پس از اخذ فوق ديپلم و استخدام در آموزش و پرورش شهرستان اليگودرز در دوران جنگ به عنوان دبير بينش ديني به جبهههاي جنوب و غرب کشور اعزام و در دورههاي مختلف فرماندهي دسته، گروهان، گردان، طرح و عمليات، قرارگاه تاکتيکي و ... در لشگرهاي مختلف سپاه به نبرد با دشمن ادامه داد و با تأسيس گردانهاي عملياتي مختلف با عزمي راسخ به مبارزه با مزدوران بعثي پرداخت.
در سال 1363 با درگذشت پدر بزرگوارش ( مرحوم سيدمجتبي ) با آنکه بار زندگي و خانواده بر دوش او قرار گرفت، ولي اين امر مانع از حضور وي در جبهههاي نبرد و مبارزه بر عليه دشمنان خدا نگشت و مصطفي در زير بار مشکلات زندگي قد خم نکرد. تا آنکه اواخر سال 1364 فرا رسيد و سيد در مراجعت از جبهه به عنوان متصدي امور تربيتي و مسئول مقاطع آموزش و پرورش و دبير بينش ديني هنرستان صنعتي شهيد باهنر شهرستان اليگودرز به خدمت پرداخت و در اين ميان با ايراد سخنرانيهاي پرشور در مناسبتهاي مختلف، نقش عمدهاي را در جهت جذب و اعزام دانشآموزان به جبهههاي نبرد ايفا کرد.
سيدمصطفي در اول فروردين 1365 بنا به اصرار فاميل، با خواهري متديّن و مؤمنه از اهالي کوهدشت لرستان پيمان عقد بست و پس از مراسم عقد در پنجم فروردين همان سال در حاليکه تجربه ردههاي مختلف فرماندهي را داشت، بار ديگر به جبهه عزيمت نمود. به علت خلاقيت جالب در امور نظامي، بارها به او از طرف مسئولين جنگ پيشنهاد تقبل پستهاي مهم نظامي در لشگرها و قرارگاهها شد؛ اما مصطفي هر بار مخلصانه از قبول اين مسئوليتها امتناع نمود در حالي که ميگفت دوست دارم در لباس بسيجي در کنار رزمندگان گمنام و پابرهنه مغضوب ديکتاتورها، خواب را از ديدگان جهانخواران و سرسپردگاني که به ستم و ظلم خويش اصرار مينمايند، مبارزه کنم.
پس از مدتي او به کمک جواد که معاونت وي را نيز عهدهدار بود، اقدام به تشکيل گردان ويژهي شهدا حزبالله نمود که اين گردان نقش عمدهاي را در جنگ به خصوص در دو عمليات والفجر 9 در محور سليمانيه عراق و نيز عمليات کربلاي 2 در محور حاجعمران؛ ايفا نمود؛ عملياتي که تدابير نظامي آن حاصل تجربهي چند سالهي مبارزهي اين دو سردار دلاور بود.
گردان ويژه شهدا حزبالله از زبدهترين افراد و نيروهاي فرهنگي تشکيل شده بود. با تقديم شهدايي گرانقدر از جمله فرماندهي آن شهيد بزرگوار سيدمصطفي ميرشاکي در منطقهي حاج عمران توانست از پيشروي دشمن و تسخير قلههاي حاج عمران جلوگيري به عمل آورد و باعث شگفتي فرماندهان نظامي رده بالاي سپاه و ساير نيروها شود؛ تا جايي که افراد اين گردان اين همه توفيق را تا حد زيادي مرهون فرماندهي سيدمصطفي ميدانستند.

منبع:مطالب ارسالي از طرف آقاي مساجي
|
|
|
|
 |
شهادت |
|
|
چهارشنبه 20 بهمن 1389 10:13 AM
تشکرات از این پست