ليست شهداي دفاع مقدس (م)

سيد‌محمدعلي مصطفوي در سال 1346 در شهرستان زاهدان در خانواده‌اي مستضعف و مذهبي ديده به جهان گشود. وي بر اثر فقر مالي خانواده ترک تحصيل کرد و به حرفه‌ي تراشکاري و جوشکاري پرداخت و از درآمد اندکش به خانواده‌اش کمک مي‌کرد. شب‌ها پس از بازگشت از کار در مسجد همراه برادران بسيجي به نگهباني مشغول بود. وي شخصي بسيار خوش‌قلب و مهربان و شجاع بود هميشه از افراد تهيدست دستگيري و خواهران و برادرانش را به انجام فرايض ديني سفارش مي‌کرد. هميشه در راهپيمايي‌ها شرکت مي‌جست و در سال 1364 از طرف بسيج عازم جبهه گرديد. سرانجام در منطقه عملياتي هورالعظيم‌ در سن 17سالگي به درجه رفيع شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 3 صفحه 110

توكل در سال 1339 در خانواده‌اي مذهبي به دنيا آمد. روزهاي پرشكوه جواني‌اش مصادف بود با شروع نهضت اسلامي و رهبري امام خميني (ره) و او با پخش اعلاميه‌ها و نوارهاي امام (ره) و تشكيل راهپيمايي، در كسوت ياران امام (ره) قرار گرفت و نقش به سزايي در به هلاكت رساندن نيروهاي ساواك و رسوا نمودن گروه‌ها ايفا نمود.
با پيروزي انقلاب، در تشكيل كميته‌ي مركزي برادران هم‌رزمش چون شهيد سعيدي و شهيد پورزادي و شهيد نعمت‌الهي همكاري كرد و در همين راستا به برخورد شديد با گروهك‌ها و دستگيري ساواكي‌ها و سركوب راهزن‌ها جهات امن كردن جاده‌هاي بين شهري پرداخت. وي در سركوب فتنه‌ي خلق عرب در خوزستان نقش فعالي ايفا كرد به همين منظور براي دفع فتنه به جنوب كشور رفت و قاتلين شهيد مبشر و عظيم مرادي را دستگير نمود.
توكل با وجودي‌كه تازه جراحتش بهبود يافته بود، راهي جبهه شد ولي سپاه با توجه به وضعيت جسمي ايشان و هم‌چنين نياز مبرمي كه به او داشت، از رفتن او به جبهه‌ها جلوگيري كرد. بالاخره او توانست با تلاش بسيار به ديار خون و آتش بازگردد. مصطفي‌زاده به عنوان فرمانده‌ي اطلاعات و عمليات تيپ 57 ابوالفضل (ع) مشغول به كار شد و در عمليات نفوذي دربندي خوان عراق پرچم پرافتخار جمهوري اسلامي را در آن مكان به اهتزاز درآورد؛ سپس با شركت فعالانه در شناسايي منطقه‌ي عمليات والفجر 2 و بردن نيرو به منطقه‌ي عملياتي و هدايت آن‌ها، دين خود را به اسلام ادا نمود.
سرانجام فرمانده‌ي اطلاعات و عمليات تيپ اباالفضل‌العباس(ع) در وادي بين‌النهرين سليمانيه از ناحيه‌ي سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در تاريخ 12/2/1362 در سنّ 23 سالگي به آسمان بيكران شهادت بال گشود.

منبع:روزنامه كيهان   -  تاریخ:  1383/5/22

منبع:مطالب ارسالي ازطرف آقاي نساجي  

برگ ريزان سال 1330 خانواده مصلي نژاد در شهر جهرم پذيراي قدوم نوزادي شد که او را عبدالرضا ناميدند.دوران کودکي او در جمع گرم و باصفاي خانواده سپري گشت و با فرا رسيدن هفتمين پائيز زندگي راهي دبستان شد او که دانش‌آموزي کوشا بود سالهاي تحصيل را يکي پس از ديگري پشت سر نهاد و براي ادامه تحصيل به شهرهاي لار و شيراز مهاجرت کرد و سرانجام موفق به کسب مدرک فوق ديپلم در رشته اتومکانيک گرديد.او علاوه بر ممتاز بودن در دوران تحصيل در رشته‌هاي عکاسي، فيلمبرداري، تئاتر و خوشنويسي نيز فعاليت داشت.با شروع جنگ تحميلي او که عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود در شوراي فرماندهي سپاه پاسداران شهرستان جهرم به خدمت پرداخت و در کنار فعاليت در سپاه با صداي و سيماي فارس بعنوان فيلمبردار و عکاس جنگي همکاري مي‌کرد و از عکاسان و فيلمبرداران موفق جبهه بود.حضور او در جبهه‌هاي نبرد بارها زخم عشق را بر جان او نشاند اما او هيچگاه از پاي ننشست تا اينکه در ديماه سال 1365 در سن 35 سالگي بر اثر اصابت گلوله خمپاره به سنگر فرماندهي که جان پناه او و همرزمانش بود شربت شيرين شهادت را نوشيد و به آستان دوست راه يافت. روحش شاد

منبع:پرونده شهيد در شوراي ايثارگري سازمان صدا و سيما

مريم در سال 1326 در شهرستان رشت متولد شد، سال‌ها گذشت و مريم در عنفوان جواني ازدواج کرد و صاحب 5 فرزند شد، اما بهار سال 1367 براي او و خانواده مهربانش با حمله رژيم بعثي به خزاني سرد تبديل شد.
مريم در روز بيست و نهم فروردين‌ماه در پي بمباران رژيم بعثي در نازي‌آباد تهران در سن 41 سالگي به همراه سه فرزندش (الهام، اعظم و افشين) به شهادت رسيد. پيکر مطهرشان را در لاهيجان به خاک سپردند.

منبع:كتاب آئينه و شقايق جلد 1 صفحه 183

محمد در سال 1341 پا به عرصه هستي نهاد. روزهاي کودکي او در دامان پر مهر خانواده سپري شد انقلاب اسلامي آزمايشي بزرگ بود و محمد در جريان حمايت امام و در سايه رهبري عاليقدر ايشان بزرگ شد،تا اينکه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد. بعد از آن به عضويت بسيج درآمد و هر روز بعد از اتمام کار در بسيج نگهباني مي داد . علاقه عجيبي به حضور در ميدان نبرد داشت، لذا براي انجام خدمت نظام وظيفه ثبت نام کرد. اما پزشک بعد از معالجه، او را به علت بيماري قلبي از سربازي معاف نمود. محمد که دوست داشت در جرگه ياوران روح الله باشد، به مدت 40 روز از طريق بسيج در اردوهاي آموزشي شرکت کرد.
نوجوان 18 ساله ايران اسلامي که درس و مدرسه را در سن 15 سالگي رها کرده بود و براي تأمين معاش خانواده شغل بنايي را برگزيده بود، راهي ميادين نبرد شد. مطلبي در روز بيست وسوم خرداد ماه سال 1360 در سن 19 سالگي به علت اصابت ترکش جاودانه تاريخ شد .

منبع:كتاب اسوه‌هاي شهادت در اصفهان صفحه 277

تورج در شهرستان بهبهان در سال 1350 پا به عرصه‌ي گيتي نهاد. پدرش مردي نظامي بود و او در سايه زحمات عالمانه‌ي پدر و مادر پرورش يافت. تا اينکه در اوج نوجواني تصميم گرفت در ميدان جنگ از کشور و دينش حمايت نمايد. او دوره‌هاي آموزش را در گهرباران ساري گذراند. علاقه تورج به امام حسين (ع) و حضرت زينب (س) در دوران کودکي در تکيه« موسي بن جعفر (ع)‌» در کنار شهيد «اندرخورا» شکل گرفت و او را به وادي عشق به شهادت درراه اسلام کشاند. مطلق سرانجام در تاريخ 13/12/1365 در عمليات کربلاي 5 در سن 15 سالگي به ديدار حق شتافت و سر پنهان آفرينش را آموخت. مزار پاک او در امامزاده يحيي (ع) قرار دارد.

منبع:ويژه‌نامه‌ي سبزسرخ شماره‌ي 33 صفحه‌ي 3

يکي از روزهاي زيباي سال 1338 خانواده‌اي کوچک و صميمي در روستاي علي‌آباد جهرم از توابع استان فارس ميزبان ميهماني کوچک شدند که بعدها به خيل سپاهيان عاشورائي ايران پيوست.نام کودک را خليل نهادند و او را زير سايه مهربان پدر و محبت مادر پرورش دادند .اما هنوز خلیل چندسالي از لطف پدر را نچشيده بود که دست گلچين روزگار داغ بي‌پدري را بر دل او نهاد.اما او با عزمي راسخ تحصيلات خود را با موفقيت در کنار سعي و تلاش براي تأمين معاش خانواده ادامه داد و در سال 1357 موفق به اخذ مدرک ديپلم گرديد.خليل که سالهاي نوجواني و جواني را در خلال روزهاي پر التهاب انقلاب مي‌گذرانيد به نداي روح حق‌جوي خويش پاسخ داد و مشتاقانه به صف مجاهدان راه حق پيوست، آن روزها حضور فعال او را در مبارزات مردم جهرم به خصوص در تسخير ژاندارمري و شهرباني و پادگان ارتش به خاطر دارد.پس از پيروزي انقلاب با اينکه در دانشگاه پذيرفته شده بود اما حضور در دانشگاه پاسداري از دستاوردهاي انقلاب را مهمتر دانست و پس از انصراف از دانشگاه در حاليکه در تشکيل بسيج هم نقش عمده‌اي داشت به جمع سبزپوشان سپاهي پيوست.
با شروع آتش جنگ تحميلي عاشقانه به سوي جبهه‌هاي نبرد شتافت و در عملياتهاي مختلفي از جمله رمضان به عنوان فرمانده گردان حضور يافت و در سال 61 ازدواج کرد که ثمره اين ازدواج دو فرزند است و پس از آن به علت رشادتها و لياقتي که از خود نشان داد به عنوان فرماندهي طرح و عمليات لشگر المهدي انتخاب شد .
در زمان فرماندهي در تهران بود و به محض اطلاع از شروع عمليات کربلاي4 خود را به جبهه‌ها رسانيد. خليل بارها و بارها زخم سرخ گلوله را به جان خريد، اما هرگز جبهه را تنها نگذاشت .سرانجام پس از ماهها و سالها حضور مداوم از صحنه‌هاي نبرد در حاليکه 27 سال داشت ،عاشقانه همچو مولايش حسين با سر از تن جدا در تاريخ 30/10/1365 در عمليات کربلاي 5 در کربلاي شلمچه به ديدار معبود ازلي شتافت و پيکر مطهر او در نهم بهمن ماه سال در جهرم به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب خلاصه خوبيها

حبيب الله از دلاوران «مريانج» شهر همدان بود. در ماه رمضان ماه ضيافت‌الله پا بر دنياي خاکي نهاد. مادرش 10 سال در حسرت داشتن فرزند بود و بالاخره توسل به امام رضا (ع) اين هديه الهي را به خانواده مظاهري ارزاني داشت. آموختن علم را همچون ديگر کودکان از سن 7 سالگي آغاز کرد و تا اخذ مدرک ديپلم ادامه داد.
انقلاب، حبيب را کاملاً متحوّل ساخت و او در جرگه ياران امام (ره) به فعاليت سياسي عليه شاه روي آورد! با پيروزي انقلاب در سپاه تويسرکان استخدام گشت و با آغاز حمله رژيم بعثي در قصر شيرين، پاسگاه باباهادي، دارخور، تيله کوه و ..... حماسه آفريد.
چندي بعد حاج‌محمود شهبازي او را به لشگر 27 محمدرسول‌الله (ص) دعوت کرد و او مسئوليت فرماندهي گردان مسلم‌بن‌عقيل (ع) را پذيرفت. مظاهري در عمليات بيت‌المقدس و فتح‌المبين حضور يافت و سرانجام مسئول محور لشگر 41 ثارالله در عمليات رمضان تيرماه سال 1361 به آرزوي ديرينه‌اش که شهادت بود، ‌دست يافت.

منبع:ماهنامه جاودانه ها شماره 40 صفحه 3