ليست شهداي دفاع مقدس (م)

ناوبان يكم محمدرضا مردان‌تبار فرزند رشيدغلام در سال 1335 در خانواده‌اي متديّن و مذهبي و در عين حال ساده و بي‌آلايش در شهرستان شهيدپرور كرمانشاه چشم به جهان گشود. وي تحصيلات ابتدايي خود را در شهرستان زادگاهش ادامه داد و موفق به كسب مدرك ديپلم طبيعي گرديد.
وي از آن دسته دريادلاني بود كه به علت علاقه‌ي زياد به خدمت در نيروي دريايي ارتش در سال 1354 به استخدام نيرو درآمد و بلافاصله به دانشكده‌ي افسري رفته و به تحصيل علوم فني و نظامي پرداخت و اين دوره را نيز با موفقيت به پايان رسانيد.
در سال 1358 با اتمام درس وارد كارهاي عملي گرديد و به درجه‌ي ناوباندومي مفتخر شد. همواره به عنوان يكي از شاخص‌ترين و بالياقت‌ترين افسران اين نيرو بود كه تا ابد مورد افتخار اين نيرو مي‌باشد. با شروع جنگ تحميلي با سمت فرمانده‌ي دوم ناوچه تيران در عمليات‌هاي رزمي بسيار زيادي عليه دشمن متجاوز بعثي شركت جست و رشادت‌هاي زيادي از خود نشان داد و همواره به عنوان يك الگوي كامل، مورد نظر دوستان و نزديكانش بود.
بالاخره در تاريخ 26/7/1359 طي يك عمليات رزمي در جبهه‌هاي خليج‌فارس در سنّ ‌24 سالگي دعوت حق را لبيك گفت و به ديدار دوست شتافت.

منبع:روزنامه جمهوري اسلامي   -  تاریخ:  1381/7/22 -  صفحه: 3

شانزدهم مهرماه سال 1340 کودکي پا به عرصه‌ي هستي نهاد که هرگز گرمي آغوش پدر را نچشيد و هيچ‌گاه گرمي نفس‌هاي محبت پدر را بر وجودش حس نکرد. عبدالله روزهاي زيباي کودکي را با چهار خواهر و مادرش در اوج مشقت و رنج گذراند. فرزندان هر کدام تحت تکفل يکي از پسرعموهايشان درآمدند و اين‌گونه عبدالله روزگار را در فراق و دوري از مادر و خواهرانش گذراند.
زماني که استبداد و ترس بر جامعه حاکم بود، به همراه همکلاسي‌هاي خود در تظاهرات عليه طاغوت شرکت کرد. با پيروزي انقلاب، لباس سربازي اسلام را بر تن نمود و توفيق حضور در جبهه‌هاي جنگ نصيبش شد. وي بارها در خطوط مقدم رزم زخم عشق را به جان خريد ولي باز عشق به دفاع از ميهن او را دلگرم‌تر از پيش به سوي جبهه کشاند.
مرداني سرانجام در تاريخ 11/6/1360 در منطقه‌ي بستان به بيکران آسمان بال گشود. پيکر پاک اين رادمرد 20 ساله را در گلزار شهداي گچساران به خاک سپردند.

منبع:كتاب شقايق هاي آسماني جلد 1   -  صفحه: 50

علي مرزيه در سال 1346 در خانواده‌اي مذهبي در زاهدان ديده به جهان گشود و در دامان پاک مادري از سلاله پاک نبي‌اکرم (ص) پرورش يافت. او فردي خوش‌برخورد، راستگو و مقيّد به نماز اول وقت و جماعت بود.
جلب رضايت والدين را بر خود فرض مي‌دانست و الگوي دوستان و همسالانش بود. وي عضو فعال انجمن اسلامي دبيرستان رازي بود و شرکت در نماز جمعه را از واجبات مي‌دانست.
در پي فرمان امام خميني مبني بر وجوب شرکت جوانان در جنگ، به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام شد و سرانجام در عمليات «کربلاي يک» در منطقه مهران در سال 1365 در سن 19 سالگي به ديدار معبود شتافت.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 3 صفحه 104

شهناز در سال 1353 در خانواده‌اي مذهبي در محله‌ي شهرري استان تهران ديده به جهان گشود. او علاقه‌ي زيادي به خانواده داشت و در همه‌ي امور همراه والدينش بود.
در سن 7 سالگي همراه ديگر کودکان به مدرسه رفت و به عنوان دانش‌آموز ساعي و موفق معرفي شد. سال اول راهنمايي بود، بمباران هوائي رژيم بعث در اسفند ماه آغاز گشت و او در سن 13 سالگي در پي بمباران هوايي مناطق مسکوني تهران پرواز به ديار دوست را بر ماندن ترجيح داد و ساکن کوي او شد.
شهناز در تاريخ 18/12/1366 به همراه مادر (شرف نساء شاهي) و خواهر (رقيه مرشدي) ، برادر (عباس مرشدي) همسر عمو و دختر عموي (اقدس افتخاري، مولود مرشدي) خود به شهادت رسيد.

منبع:كتاب آينه و شقايق جلد1   -  صفحه: 126

غلام مرشدي در سال 1342 در شهرستان زابل چشم به جهان گشود. وي در اوقات فراغت در مراسم مذهبي و همچنين كلاس‌هاي قرآن و نهضت سوادآموزي شركت مي‌كرد. در سن شانزده سالگي ازدواج كرد. سپس به سربازي رفت و پس از طي دوره آموزش جهت دفاع از حريم اسلام و ميهن اسلامي و حفظ دستاوردهاي انقلاب به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل اعزام شد.
مرشدي فردي بسيار خوش‌اخلاق بود و در تمام دوران زندگي خود به كسي بدي نكرد. او مردي باگذشت و حامي مستضعفان و عاشق شهادت بود.
سرانجام در مورخه‌ي 24/10/65 در منطقه سومار در عمليات كربلاي شش در سن 23 سالگي به شهادت رسيد و مفقودالاثر گرديد. پيكر پاك آن شهيد عزيز هشت سال بعد پيدا شد و به زادگاهش منتقل گرديد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 5 صفحه 122

علي مركي فرزند كلوخ در شهرستان بيرجند ديده به جهان گشود. دوره‌ي ابتدايي، راهنمايي و متوسطه را در شهرستان بيرجند به اتمام رساند. در هنگام مبارزات مردم و راهپيمايي‌ها و تظاهرات بر ضد حكومت پهلوي با ديگر دانش‌آموزان در جمع مردم شركت مي‌كرد.
با شروع جنگ تحميلي عراق او كه دفاع از مرز و بوم و ميهنش را واجب مي‌دانست، آمادگي خود را اعلام كرد و به سربازي رفت. دوره‌ي آموزشي را در تربت‌حيدريه و ادامه‌ي خدمتش را در پادگان بيرجند گذراند. بعد از اتمام خدمت و يكي دو ماه بيكاري وارد بسيج سپاه گرديد و داوطلب جبهه‌هاي نبرد شد.
يك بار بر اثر تركش خمپاره از ناحيه‌ي صورت زخمي شد ولي چون عاشق جنگ و جهاد بود، صحنه‌ي مبارزه را خالي نگذاشت. سرانجام در تاريخ هفدهم آبان‌ماه سال 1361 در هنگام عمليات محرم به خيل شهيدان پيوست. پيكر پاكش طي مراسمي باشكوه تشييع و در گلزار شهداي اين شهر به خاك سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستاي بيرجند جلد2   -  صفحه: 691

يکي از روزهاي تابستان سال 1345 بود، که فرهاد (محمد) در شهر خرم‌آباد استان لرستان متولد شد، پدر و مادرش مردماني باايمان و زحمتکش بودند و فرهاد در جمع چنين خانواده‌اي پرورش يافت. آموختن را هم‌چون ديگر کودکان زادگاهش آغاز کرد. در دوران تحصيل در مقطع راهنمايي به تهران مهاجرت کرد و چندي بعد موفق به اخذ مدرک ديپلم از هنرستان استقلال تهران شد و به دانشگاه رازي سنندج راه يافت. هنوز ترم اول دانشگاه را به پايان نرسانده بود که به تهران بازگشت و با خانواده خداحافظي کرد و به فرمان امام (ره) راهي ميدان جنگ شد.
فرهاد ابتدا قصد داشت همراه با بسيجيان دانشگاه اعزام گردد، اما به دلايلي نتوانست و همراه بسيجيان پايگاه سيدالشهدا در واحد توپخانه سپاه، آموزش ديد و به مدت 3 ماه در جبهه جنگيد. در بازگشت به شهر با نوشتن مقالات به بيان مسايل جنگ پرداخت و بار ديگر به عنوان آرپي‌جي زن همراه سپاه مهدي (عج) به ديار خون‌رنگ عشق و ايثار بازگشت و سرانجام در عمليات کربلاي 8 بر اثر اصابت ترکش بمب‌هاي شيميايي در تاريخ 19/1/1366 در سن 21 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:پرونده شهيد در گروه تحقيقاتي فتح الفتوح

در سال 1307 فرزندي با نام شعبان‌علي متولّد شد. او در خانواده‌اي متديّن رشد كرد و از همان كودكي عشق به مجاهدان اسلام را در دل مي‌پروراند. عمر پربارش موجبات فعاليت وي را در زمان انقلاب به او داده بود.
مروتي بعد از انقلاب به عضويت سپاه پاسداران درآمد و در زمان جنگ داوطلبانه به جمع‌آوري كمك‌هاي مردمي مي‌پرداخت و بوسيله کاميون، شخصاً آن‌ها را به مناطق جنگي منتقل مي‌كرد تا اين‌كه در تاريخ31 /5/1361 در سن 54 سالگي شراب وصل حق را نوشيد و بال گشوده به عرش آسمان پر كشيد.

منبع:كتاب سيماي مسجدآل محمد(ص)   -  صفحه: 149