ليست شهداي دفاع مقدس (ن)

خديجه در سال 1358 در شهرستان کرج (استان تهران) ديده به جهان گشود. پدرش اميرعلي تلاش وافري براي تربيت اسلامي او انجام داد.
خديجه در هفتمين خزان زندگي به مدرسه رفت و تا اواسط سال سوم دبستان تحصيل نمود. اما بعد از تعطيلات نوروز سال 1367 در روز هجدهم فروردين ماه، موشکي به خانه‌هاي مسکوني کرج اصابت نمود و او به همراه خواهرش سکينه پروازي سرخ را تجربه کرد.
خديجه در سن 9 سالگي به آسمان بيکران الهي بال گشود.

منبع:كتاب آئينه و شقايق جلد 1 صفحه 144

محمدرضا نباتي فرزند علي‌رضا در سال 1346 در بيرجند و در خانواده‌اي مذهبي و مستضعف به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در بيرجند به اتمام رساند و سپس ترک تحصيل نمود. پس از آن در کارگاه نجاري به کار مشغول شد.
او هميشه در اول وقت در مسجد و به جماعت نمازش را اقامه مي‌کرد. در مراسم عزاداري سالار شهيدان شرکت مي‌کرد و با حضور در هيأت‌هاي سينه‌زني و زنجيرزني به سوگواري مي‌پرداخت.
عضو پايگاه مقاومت حضرت موسي بن جعفر (ع) بود و با آن پايگاه همکاري مي‌کرد. خيلي مشتاق حضور در جبهه بود. مي‌گفت: بايد خون خود را در راه اسلام، امام و ميهن بريزيم و به فرمان امام به جبهه برويم.
آرزو داشت روزي بتواند زحمات پدر و مادرش را جبران نمايد و مدام به خواهرانش مي‌گفت: «خواهرم حجاب خود را هميشه رعايت کن و از نماز هيچوقت غاغل نشويد و قدر پدر و مادر را بدانيد».
سرانجام در آخرين روزهاي جنگ تحميلي و در تاريخ بيست و يکم تيرماه سال 1367 در منطقه عملياتي نهرعنبر موسيان به آرزويش رسيد و در سن 21 سالگي شهد شهادت نوشيد. پيکر پاکش پس از تشييع در گلزار شهداي بيرجند به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستاي بيرجند جلد2   -  صفحه: 754

انگار همين ديروز بود که صداي خنده‌اش در فضاي خانه پيچيد و مادر با حسرت به خنده‌هايش نگاهي ‌کرد و آه کشيد. با خود انديشيد چه روزگار سختي را پشت‌سر گذاشتيم و خاطرات آن روزها در ذهنش گذشت؛ سال 1338 بود که منصور به دنيا آمد، اما دلش مي‌خواست او را مسعود صدا بزنند تا سعادت دنيا وآخرت را بدست آورد.
آن روزها در کازرون زندگي مي‌کردند؛ با شوقي وصف‌ناشدني مسعود را به مدرسه فرستاد تا بلکه از دانش روز بهره‌اي ببرد. اما او فقط توانست تا پايان کلاس سوم راهنمايي درس بخواند و به ناچار براي تأمين هزينه‌ي‌ معاش، مشغول کار مکانيکي شد.
وقتي 18 ساله بود، همه‌ي خرج خانه را او مي‌داد و مادر درست سال بعدش براي او آستين بالا زد و همسري شايسته براي او برگزيد.
با شروع جنگ، حال و هواي ديگري پيدا کرد. کم‌کم رفتارش نيز تغيير کرد. انگار خدا مي‌خواست او لايق ديدار باشد؛ داوطلبانه بدون اجازه‌ي پدر راهي ميدان ايثار گشت و در پشت خط به تعمير ابزارآلات جنگ پرداخت.
9 ماه در جبهه بود و در سه عمليات حماسه‌آفريد و بالاخره در روز هفتم آبان‌ماه سال 1364 در سنّ 26 سالگي آماده‌ي پرواز شد. چند روز قبل از عمليات در هور‌العظيم حمله‌ي هوايي شد و پيکر بي‌جان مسعود به داخل هور افتاد. سه روز بعد رزمندگان پيکرش را يافتند.
و روي سنگ مزارش در قبرستان سيدمحمد نوشتند: رعنا قامت 26 ساله‌ي استان فارس مهمان خوان ملايک گشت. حالا هر روز مادر قاب عکسش را با اشک چشم شستشو مي‌دهد و زير لب زمزمه مي‌کند: گلي گم کرده‌ام .......

منبع:مطالب ارسالي ازطرف خانواده شهيد

سکينه در نخستين روز بهار سال 1354 که همگان فرارسيدن عيد نوروز را به يکديگر تبريک مي‌گفتند، در خانه اميرعلي در روستاي مادرآباد شهر همدان کودکي زيبا به نام سکينه متولد شد. سکينه در دامان پاک مادر بزرگ شد. پدرش در راه آهن شهرستان بافت کرمان خدمت مي‌کرد و آنها تحت تربيت مادر رشد کردند.
در سن 7 سالگي به همراه خواهران و برادرانش به مدرسه رفت و تا کلاس چهارم ابتدايي تحصيل نمود. چند روزي از بهار طبيعت گذشت. حملات موشکي چهره بهار را دگرگون ساخت.
روز هجدهم فروردين ماه سال 1367 سکينه 13 ساله و خواهرش خديجه در مناطق مسکوني شهرستان کرج به شهادت رسيدند و نامشان براي هميشه در دفتر شاهدان انقلاب ثبت شد.

منبع:كتاب آئينه و شقايق جلد 1 صفحه 143

سال 1343 تولد فرزندي ديگر از سلاله پاک نبي اکرم (ص) را نويد داد. پدر نامش را محسن نهاد و او را به حق سپرد تا بنده‌اي پرهيزکار گردد. کودکي سيدمحسن در محله رهنان شهر اصفهان سپري شد. سال‌ها گذشت؛ زمزمه قيام امام خميني و ظلم حاکم بر جامعه او را بر آن داشت تا به حمايت از انقلاب برخيزد.
همان روزها بود که مجسمه شاه را شکستند. بعد از پيروزي انقلاب به پاسداري از دستاوردهاي اين نهضت عظيم برخاست و ضمن تحصيل به صورت نيمه‌وقت در سپاه پاسداران خدمت نمود. از خصايل زيباي سيد، قرائت قرآن و انجام فرايض دين اسلام بود.
آن روزها دفاع از مسئولين نظام به خصوص دکتر بهشتي مهم‌ترين دغدفه نبوي بود. با آغاز جنگ تحميلي همراه بسيجيان روانه ميدان نبرد گرديد و در عمليات بيت‌المقدس در تاريخ 10/2/1361 در سن 18 سالگي برات شهادت را از حضرت دوست دريافت نمود. خرمشهر به خون سرخ او متبرک گشت.
پيکرش در گلزار شهداي رهنان براي هميشه آرميد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 1 صفحه 143

پائيز سال 1345 خاطره تولد سيد زين‌العابدين را در روستاي چاشم (استان سمنان) ثبت نمود، او در سايه پرورش حکيمانه و مذهبي خانواده رشد کرد و جواني متدين گشت، نور ايمان و يقين سيد باعث شد مردم به او سيد نورالدين بگويند،‌ نبوي در آغاز پيروزي انقلاب با حاج محمود اخلاقي (قائم‌مقام لشگر 17) آشنا گشت، او با راهنمايي حاج محمود به مبارزه عليه گروهکها پرداخت و در پايگا بسيج ثبت نام نمود، اما براي تأمين معاش خود در کارخانه‌اي در سمنان شروع به فعاليت کرد، سيد در بسيج آموزش‌هاي نظامي را فرا گرفت و در اسفندماه سال 1361 در سن 16 سالگي به مدت سه ماه به منطقه «پاسگاه زيد» رفت، در پائيز سال 1362 به عنوان پاسدار ويژه به شهرستان شهميرزاد رفت و چندي بعد با اولين اعزام به عنوان نيروي طرح لبيک يا خميني به ديار جنوب شتافت و در عمليات خيبر حماسه آفريد، سپس براي طي دوره آموزشي جديد به قم رفت و دوباره به سمنان بازگشت،‌ زين‌العابدين در اوايل تابستان سال 1364 قدم به خاک خونين جبهه نهاد و در تيپ مستقل حضرت امام رضا (ع) در بخش پدافند هوايي کارش را آغاز نمود، او در طول سالهاي حضورش مسئوليت‌هاي بيشماري همچون مسئوليت پدافند هوايي شهر ايلام، فرماندهي پدافند هوايي جزيره مجنون، مسئول پدافند هوائي در عمليات والفجر8، را بر عهده گرفت، همچينن او به عنوان کارمند واحد پذيرش سپاه سمنان نيز انجام وظيفه کرد، سيد پس از ازدواجش با بانوئي پارسا در تاريخ 29/6/1365 مطابق با پانزدهم محرم براي آخرين بار به جبهه رفت و در عمليات کربلاي 5 در تاريخ 21/10/1365 در سن 20 سالگي شهد شيرين شهادت را نوشيد و در ميان شادي و هلهله ملائک به آسمان پر کشيد، پيکر پاک او را در گلزار شهداء دهستان چاشم به خاک سپردند.

منبع:كتاب صحيفه عروج عاشقان  

سيدقربان در سال 1351 در روستاي چاشم شهرستان سمنان پا به عرصه هستي نهاد. کودکي او در سايه پرمهر دستان نوازشگر مادر سپري شد و تحت تربيت عالمانه خانواده با معارف دين الهي اسلام آشنا گشت.
نبوي در زمان جنگ تحميلي راهي عرصه‌هاي پيکار شد و در سال 1366 بعد از نبردي مردانه در منطقه ماووت به شهادت رسيد. مزار پاکش در گلزار شهداي روستاي چاشم قرار دارد.

منبع:كتاب صحيفه عروج عاشقان صفحه 101

سال 1346 بود، که سيدحبيب‌الله با شوق فرزندش را در آغوش گرفت و به عشق آل طه نام فرزند را سيدمحمدصادق گذارد. کودکي سيد در روستاي چاشم از توابع شهرستان سمنان سپري گشت. سال‌هاي خردسالي و کودکي سيدمحمدصادق در سايه لطف پدر و مهرباني مادر گذشت و او در عنفوان جواني روانه ميدان جنگ شد.
سرانجام اين رعناقامت 19 ساله لشکر خميني کبير (ره) در سال 1365 شلمچه را به خون سرخ خود متبرک ساخت و نامش را در جرگه شهداي عمليات کربلاي 5 ثبت نمود. مزار پاکش در گلزار شهداي چاشم قرار دارد.

منبع:كتاب صحيفه عروج عاشقان صفحه 100

سيدحسن در اولين روز خردادماه سال 1339 در آغوش پرمهر مادر جاي گرفت و در شهرستان ساوه بزرگ شد. آموختن علم را در شهر تهران آغاز نمود و تا اخذ مدرک ديپلم به تحصيل پرداخت.
سيد براي ادامه تحصيل به آمريکا رفت و در زمان جنگ تحميلي براي ديدار خانواده به ايران بازگشت، اما ديگر نتوانست براي ادامه تحصيل برگردد و به ناچار به هندوستان رفت و چندي بعد دو مرتبه به ايران آمد و در شرکت مخابرات استخدام شد و به عنوان تکنسين مرکز نصب مايکرويو به خدمت پرداخت.
نبوي که دلش پر مي‌کشيد براي جهاد في سبيل الله از طريق بسيج عازم کردستان شد، روز بيست و ششم آبان ماه سال 1365 روز عروج بود. او در سن 26 سالگي در مهران به آرزويش رسيد. پيکر مطهرش در قطعه 53 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب منظومه ملكوت جلد 1   -  صفحه: 367

سيد محمدعلي در سال 1345 در منطقه رهنان شهر اصفهان ديده به جهان گشود.پدر با شوق او را در آغوش گرفت و مادر با مهر به تربيت اسلامي او همت گماشت.روزهاي شيرين کودکي او در ميان همسالانش سپري شد تا اينکه در سنين نوجواني به شغل تراشکاري روي آورد. جنگ، آزمون ياران روح‌الله (ره) او را نيز در لباس خدمت نظام وظيفه در جرگه لبيک‌گويان قرار داد و اين شيرمرد سپاه توحيد در اولين روز از خردادماه سال 1364 نامش را در جرگه عاشورائيان ثبت نمود و دارخوين را به خون خود آراست.مزار پاکش در گلزار شهداي رهنان قرار دارد.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 2 صفحه 89

حسرت حزن‌انگيز قرآن سيد محمدمهدي به فضاي خانه معنويتي خاص بخشيده بود برگهاي پائيزي هر لحظه به زمين مي‌افتادند، که صداي گريه جمال‌الدين با صداي قرآن پدر درهم آميخت. پدر در پشت قرآن نوشت در سال 1349 خداوند هديه‌اي زيبا را به ما عطا فرمود. سيد جمال‌الدين کودکي را در روستاي چاشم شهرستان سمنان گذراند. از کودکي به حفظ آيات الهي همت گماشت. در همين زمان انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و سيد شاد و مسرور به همراهي بسيجيان غيور به دفاع از دستاوردهاي انقلاب روي آورد. سال 1363 دوره راهنمايي را به پايان رساند تابستان سال 1364 آموزشهاي چريکي، رزمي را در پادگان نظامي شهيد کلاهدوز شهميرزاد سپري کرد سال اول دبيرستان را در رشته تجربي در دبيرستان دهخدا شهرستان سمنان گذراند.حضور برادرش سيد زين‌العابدين در کنار او و همراهي‌اش در جلسات بسيج باعث شد، به فرهنگ ايثارگري علاقمند گردد. سيد علي‌رغم حضور دو برادر و پدرش در جبهه راهي ديار نور شد و براي مدتي در گردان رزمي و خط ‌‌‌‌‌شکن امام رضا (ع) از تيپ 12 قائم آل محمد (ص) جنگيد دزفول، جاده خندق، جزيره مجنون، شلمچه هريک ردپايي از گامهاي استوار جمال را در صفحه تاريخ رشادت سربازان روح‌الله (ره) ثبت کردند.او بعد از شرکت در عمليات کربلاي 4 در عمليات کربلاي 5 حاضر شد و در روز بيست و يکم دي‌ماه سال 1365 دست در دست برادرش زين‌العابدين در سن 16 سالگي به ديدار حق شتافت.مزار مطهرش در گلزار شهداي چاشم قرار دارد.

منبع:كتاب صحيفه عروج عاشقان

عباس نبي‌پور در سال 1342 در محله‌ي جبري بوشهر چشم بر جهان هستي گشود و در سايه‌سار نگاه مهربان مادر بزرگ شد و تحت تربيت عالمانه خانواده قرار گرفت. آموختن علم را در سن 7 سالگي آغاز کرد و تا پايان سال سوم راهنمايي تحصيل نمود. سپس از ادامه تحصيل انصراف داد و به ياري پدر شتافت. سال 1357 در کسوت ياران امام (ره) قرار گرفت و فرياد مرگ بر شاه سر داد. بعد از پيروزي انقلاب پدرش کارگاه نجاري کوچکي را راه‌اندازي کرد. او مسئوليت اين کارگاه را به عهده گرفت. سال 1359 کارگاه کوچک خود را تعطيل کرد و در ستاد جنگ‌هاي نامنظم شهيد چمران ثبت نام نمود و به منطقه عملياتي دهلاويه اعزام گرديد و بعد از دو مرحله اعزام از طرف ستاد، همراه بسيجيان جان بر کف قدم به عرصه رزم نهاد و در مناطق طراح،‌کرخه، بستان و... حماسه آفريد و در عمليات «علي بن ابيطالب (ع)» مردانه جنگيد. سرانجام آرپي‌جي زن دلاور لشکر اسلام در روز دوم فروردين ماه سال 1361 در سن 19 سالگي هنگام عمليات فتح المبين پر پرواز يافت و در منطقه شوش با رمز مقدس يا زهرا (س) به خون سرخ خويش کفن گشت. مزار پاکش در«بهشت صادق» شهر بوشهر قرار دارد.

منبع:كتاب بيرق افراشته   -  صفحه: 285

حاج مروت نبي‌زاده در سال 1300 در روستايي از توابع شهرستان هشت‌پر طوالش در استان آذربايجان غربي در خانواده‌اي مذهبي و متديّن ديده به جهان گشود.
سواد را در حد خواندن و نوشتن فرا گرفت اما به دليل مشكلات اقتصادي خانواده از ادامه‌ي تحصيل محروم ماند و در كنار پدر به شغل كشاورزي مشغول شد.
با اوج‌گيري انقلاب شكوهمند اسلامي، در تظاهرات و راهپيمايي‌ها شركت كرد و به عنوان مبلّغ انقلاب خدمات زيادي به انقلاب و پيروزي آن نمود.
وي دو بار در سال 1362 و 1365 به مكه‌ي معظمه مشرف گرديد. پس از بازگشت از سفر حج عازم جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شد و با اين كه نزديكانش مي‌گفتند شما سن و سالي داريد و پسرانت در جبهه هستند، اما او معتقد بود كه من هم به سهم خودم بايد به ياري امام حسين (ع) به جبهه‌ها بروم.
و سرانجام در تاريخ 12/6/1365 در منطقه‌ي دربندي خان عراق بر اثر سانحه‌ي اتومبيل در سنّ 65 سالگي به درجه‌ي رفيع شهادت نايل آمد. مزار پاكش در گلزار شهداي مشهد قرار دارد.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس   -  صفحه: 350

در روستاي چاشم از توابع مهدي شهر سمنان در دوم فروردین ماه سال 1329 نوزادي از سلاله نبوي ديده به جهان گشود و احمد ناميده شد. كودكي را در محيط پاك روستا گذراند. پدر و مادر مؤمن و متعهدش پس از اتمام تحصيلات ابتدايي، وي را به مكتبخانه براي تحصيل علوم ديني فرستادند. چندي بعد در سال 1342 به حوزه علميه امام صادق (ع) رفت و يكسال بعد به شهر مقدس قم هجرت نمود. احمد با تلاش فراواني به فراگيري علوم ديني پرداخت و تا سطح خارج 1 و 2 به تحصيل ادامه داد.
نبوي در كنار تحصيل با چشمه‌سار معرفت امام خميني (ره) آشنا و فعاليت‌هاي سياسي خود را بر عليه رژيم پهلوي آغاز نمود و چندين بار دستگير و زنداني شد. او در سال 1352 نسبت به نظام آموزشي حوزه علميه قم اعتراض نمود و از آن پس اقدام به تشكيل كلاس‌هاي قرآن و نهج‌البلاغه كرد. نبوي كه در جريان حمله ساواك به فيضيه مورد تعقيب قرار داشت، در سال 1354 دستگير و در زندان اوين تهران تحت شكنجه‌هاي سخت قرار گرفت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي همراه بقيه از زندان خارج شد.
در سال 1360 به دعوت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان سمنان، "مسئوليت روابط عمومي سپاه" را در آنجا پذيرفت و پنج ماه بعد به عنوان "مسئول سپاه شهرستان شهركرد" راهي آن شهر شد. نبوي به جهت كارداني و لياقتي كه داشت در سال 1361به فرماندهي سپاه پاسداران قم منصوب گشت و تحولي عظيم در آنجا پديد آورد.
حجت الاسلام سيداحمد نبوي براي مدتي نيز مسئوليت نيروي هوايي دزفول را پذيرفت و در سال 1362 به عنوان فرمانده ناحيه سپاه شهرري برگزيده شد و تحولاتي درخشان در سپاه بسيج اين ناحيه پديد آورد و پس از سال‌ها خدمت عاشقانه در روز پنج‌شنبه 24/11/1364 در عمليات والفجر 8 هنگام بازگشت از منطقه اروندرود مورد اصابت تركش توپ قرار گرفت و در سن 35سالگي به فيض عظيم شهادت نائل آمد.

منبع:كتاب بيكرانه ها  

غلام نبي مهر پويان در سال 1346 در خانواده‌اي مذهبي، در روستاي برج يوسف ميانکنگي ديده به جهان گشود. پس از مدتي همراه خانواده به زاهدان عزيمت کرد. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در اين شهر با موفقيت به پايان رساند. وي فردي مهربان و دلسوز بود. به خانواده بسيار احترام مي‌گذاشت. در راهپيمايي، نماز جمعه و ديگر مراسم عبادي، سياسي شرکت مي‌کرد. به ورزش علاقه داشت و در رشته بسکتبال نيز موفقيت‌هايي کسب کرده بود. به امام و انقلاب عشق مي‌ورزيد و همين امر موجب شد تا در سال اول دبيرستان به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام شود، در عمليات «کربلاي پنج» شرکت کرد در سال 1365 در سن 19 سالگي به فيض شهادت نايل گشت.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 3 صفحه 127