ليست شهداي دفاع مقدس (خ)

حسن خاکسار به سال 1342 در شهرستان زاهدان در خانواده‌اي مذهبي و متدين پا به عرصه حيات نهاد. مردي متين و متواضع و داراي اخلاق حسنه بود. و همواره به دوستان بي‌بضاعت خود کمک مي‌کرد، در انتخاب دوست نيز بسيار دقيق بود و آنان را براساس معيارهاي اسلامي انتخاب مي‌کرد.
حسن خاکسار به ورزش، بخصوص رشته‌ي فوتبال، علاقه داشت در سلام کردن حتي به بچه‌ها پيش‌قدم مي‌شد، تأکيد زيادي به خواندن نماز با خلوص نيت داشت، در اوان جواني پدرش را از دست داد و سرپرستي خانواده را عهده‌دار گرديد. ولي عشق به شهادت و رسيدن به معبود او را به سوي جبهه‌هاي حق عليه باطل فرا خواند و در تاريخ 22/2/1362 در منطقه فکه در عمليات «والفجريک» در سن 20 سالگي به درجه شهادت نايل آمد.

منبع:كتاب كبوتران بهشتي جلد 1 صفحه 190

رضا خاكساري در سال 1338 در خانواده‌اي كم‌بضاعت و مذهبي به دنيا آمد. 3 ساله بود كه از مهر پدر محروم شد. در كودكي براي آموختن كتاب خدا به مسجد رفت و بعد از رفتن به دبستان به دليل داشتن هوش و استعداد سرشار، از شاگردان ممتاز مدرسه شد. وي در دوران دبيرستان با توجه به وضع زندگي و سرپرستي خانواده‌اش كه به او واگذار شده بود، ناچار تابستان‌ها را به كارگري در بهبهان و بندر ديلم مي‌گذراند.
در سال پنجم دبيرستان به اصرار مادرش در امتحان دانشسراي مسجد سليمان شركت نموده و با موفقيت به آن‌جا راه پيدا مي‌كند. در اين دوران است كه با پي بردن به اوضاع سياسي مملكت، با عده‌اي از دوستان اقدام به مطالعه‌ي جدي كتب ممنوعه‌ي مذهبي و پخش نوار مي‌نمايد. شور انقلابي و روح بلندپروازش كه اينك در حصارهاي فعاليت مخفيانه به او تنگ آمده بود، وي را وادار به فعاليت علني نموده و در اين راه اقدام به شكستن شيشه‌هاي دانشسرا مي‌نمايد كه سريعاً شناسايي و به ساواك مسجد سليمان تحويل داده مي‌شود. در آن‌جا بعد از يك روز شكنجه و كتك آزاد شده، ليكن بعد از يك ماه از دانشسرا خارج ولي بعد از مدتي به كلاس بر مي‌گردد.
خاكساري در جريان اوج‌گيري انقلاب اسلامي بعد از فارغ‌التحصيلي و معاف شدن از سربازي در سال 1357 به عنوان آموزگار در روستاي "‌ابوذر" واقع در حومه‌ي بهبهان مشغول به كار مي‌شود و با درك مسئوليت خطيرش، مخلصانه به تعليم و تربيت نوجوانان روستا مي‌پردازد و در آن مدت در تظاهرات و پخش اعلاميه‌هاي امام نقش فعالي داشت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي با پايان يافتن سال تحصيلي در تابستان 1359 مشتاقانه به سپاه پاسداران پيوست و با شروع جنگ تحميلي به جبهه اعزام كه در اين مأموريت چند تن از بهترين دوستان همراهش را از دست داده و به مدت 24 ساعت نيز مفقود گرديد.
رضا پس از 24 روز مقاومت در پانزده دي‌ماه 1359 به اتفاق تني چند از برادران پاسدار و دانشجوي خط امام در سنّ 21 سالگي به شهادت رسيد.
يادش گرامي باد.

منبع:كتاب ميان مدرسه وعشق   -  صفحه: 94

يدالله در سال 1342 در شهرستان شهر بابک به دنيا آمد. از همان اوان زندگي با فقر و مشکلات بزرگ شد و عملاً درس مقاومت را مي‌آموخت. در سن 1 سالگي به مرض سرخک دچار شد و به علت نبودن امکانات اين مرض ادامه يافت و تبديل به فلج شد و بالاخره در سن 3 سالگي شفا يافت.
در سن 10 سالگي به انجام فريضه نماز مشغول شد. سال دوم راهنمايي بود که با حضور حجت‌‌الاسلام رضواني با آرمان‌ها و انديشه‌هاي والاي امام (ره) آشنا شد و در تظاهرات و راهپيمايي‌ها شرکت نمود. سال 1361 ديپلم رشته رياضي فيزيک را گرفت و هم‌زمان ديپلم حسابداري را نيز اخذ کرد. با شروع جنگ تحميلي با وجود اين‌که در ايام بيکاري جهت امرار معاش و تهيه مخارج تحصيل و کمک خانواده کارگري مي‌کرد. جهت کار کردن به تهران آمده بود و با پايگاه مقاومت ازکان شهريار و بسيج شهريار همکاري داشت تا اين‌که در اوايل سال 1363 توفيق شرکت و حضور در جبهه‌ها را پيدا کرد.
دراين زمان به استخدام جهادسازندگي درآمد تا او نيز از اين طريق به انقلاب خدمت کند.
خاکساريان سرانجام در تاريخ 6/3/1365 در منطقه فاو در سن 23 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:كتاب حماسه سنگر سازان بي سنگر  

مهدي در سال 1343 در منطقه‌ي رهنان شهر اصفهان در جمع خانواده‌اي کشاورز پا به عرصه‌ي هستي نهاد. او در دامن پاک مادري مهربان پرورش يافت. در سن 7 سالگي به مدرسه رفت و تا پايان کلاس پنجم ابتدايي درس خواند؛ سپس شغل جوشکاري را برگزيد تا اينکه انقلاب اسلامي او را به صحنه‌ي تاريخي تظاهرات مردمي ايران کشاند و مهدي در اوج نوجواني به حمايت از نهضت خميني کبير (ره) برخاست. خاکي با عضويت در بسيج ارادت خود را به حضرت امام (ره) اثبات نمود. خاکي بعد از طي دوره‌ي آموزشي به کردستان رفت. براي مدتي در آنجا ماند، سپس به جبهه‌ي جنوب اعزام شد و سرانجام اين طلايه‌دار سپاه عشق روح‌الله(ره) در اولين روز از مردادماه سال 1361 در سن 18 سالگي بال در بال ملائک به آسمان پر گشود و عاشقانه عزم ديار نور کرد. مزار پاکش در گلزار شهداي رهنان قرار دارد.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1

مصطفي خاکي فرزند باقر در سال 1347 در منطقه «رهنان» شهرستان اصفهان متولد شد.کودکي را در سايه‌سار نگاه مهربان پدر سپري کرد اما در سن 6 سالگي پدر خود را از دست داد و با سعي و تلاش مادر به مدرسه رفت و تا پايان سال چهارم دبستان تحصيل نمود بعد از پيروزي انقلاب به عضويت بسيج درآمد و پس از طي دوره آموزشي شغل جوشکاري را رها کرد و عازم جبهه‌هاي نبرد شد او ابتدا براي مدتي در کردستان جنگيد سرانجام در عمليات رمضان در تاريخ 25/4/1361 در سن 14 سالگي شلمچه را به خون خويش مزين ساخت پيکر پاکش را در گلزار شهداي رهنان به خاک سپردند.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان جلد 1 صفحه 231

يدالله در سال 1319 در منطقه رهنان چشم به جهان گشود.او در سايه تربيت عالمانه مادر پرورش يافت و جهت تأمين معاش خانواده به کار کشاورزي پرداخت.در سنين کودکي قامت به نماز بست و انجام واجبات دين اسلام همانند پرهيز از غيبت و ياري مردم را سرلوحه زندگي خويش قرار داد.
خاکي در دوران جواني ازدواج نمود و دو فرزند خود به نامهاي حسين و محمدعلي در راه اسلام و قرآن به انقلاب تقديم نمود.وي از مقلدين حضرت امام (ره) به شمار مي‌رفت و عضو شوراي اسلامي منطقه رهنان بود.او در تاريخ 10/11/1364 در سن 45 سالگي در راه خدمت رساني به رزمندگان اسلام در منطقه انديمشک شربت شيرين شهادت را نوشيد. مزار پاک او در گلزار شهداي رهنان قرار دارد.از او يک فرزند پسر و 5 فرزند دختر بعد از شهادت دو فرزند ديگرش به يادگار ماند.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان

سال 1345 بود رحيم باشوق کودکش را در آغوش گرفت و نامش را رسول نهاد. رحيم در سن هفت سالگي به مدرسه رفت و آموختن علم را آغاز نمود.در پايان کلاس اول راهنمايي از ادامه تحصيل انصراف داد و به کار در بازار پرداخت.اخلاق حسنه، احترام به والدين، از جمله خصوصيات بارز او بود.در زمان مبارزات خميني کبير (ره) بر عليه رژيم شاه او نيز به خيل خروشان مردم پيوست و پس از پيروزي انقلاب به عضويت بسيج درآمد و گاهي اوقات در مراکز مختلف نگهباني داد.در دوران جواني به خدمت سربازي رفت و همراه ارتشيان غيور ايران به جبهه هاي حق عليه باطل شتافت.خاکي سرانجام در تاريخ 17/2/1365 در سن 20 سالگي در منطقه فکه به شهادت رسيد. مزار پاک او در گلزار شهداي رهنان قرار دارد.

منبع:كتاب سرگذشت سرافرازان ج2

حبيب‌الله خالديان در دومين روز از مهرماه هزار و سيصد و چهل و سه در دامان خانواده‌اي متديّن در روستاي توربريز از توابع شهرستان قروه، تابيدن گرفت و به برکت انوار قدوم مبارک خويش کاشانه‌ي محقّر پدر را روشنايي و طراوت بخشيد. خالديان پس از پشت‌سر گذاشتن اوان کودکي، راهي مدرسه گرديد و مقطع ابتدايي را با اخذ نمرات مطلوب به پايان رساند؛ سپس به منظور مساعدت پدر بزرگوار خويش در امر تأمين معيشت زندگي به کارهاي کشاورزي پرداخت و در کنار پدر در صدد برطرف نمودن مايحتاج خانواده برآمد.
حبيب‌الله بعد از چند سالي تلاش و زحمت طاقت‌فرسا در بهمن‌ماه هزار و سيصد و شصت و سه از طريق ارتش جمهوري اسلامي به خدمت سربازي اعزام گرديد و در جمعي تيپ 55 گردان 101 ارتش به انجام وظيفه‌ي خطير سربازي و مبارزه با ايادي استکبار اشتغال يافت تا اين‌که در بيست و هفتمين روز از خردادماه هزار و سيصد و شصت و چهار در منطقه‌ي نهر عنبر بر اثر اصابت گلوله‌ي بعثيون عراقي در سنّ 21 سالگي به شرف عظماي شهادت نايل گرديد و شربت پرحلاوت وصال به محبوب را لاجرعه سر کشيد.

منبع:كتاب روايت لاله هاي بهار