ليست شهداي دفاع مقدس (خ)

محمد خوشدل در روز دوازدهم شهريور ماه سال 1329 در روستاي معين‌آباد از توابع مشهد مقدس و در خانواده‌اي مذهبي و متدين ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در زادگاه خويش گذراند و به دلايل نامعلومي ادامه تحصيل نداد و در کنار پدر به کار کشاورزي پرداخت سپس به شهر آمد و در سيلوي گندم مشغول به کار شد. در سن 24 سالگي ازدواج کرد که حاصل آن پنج فرزند مي‌باشد. پس از پيروزي انقلاب وارد کميته انقلاب اسلامي شد و در سال 1362 به جهاد سازندگي پيوست. وي با شروع جنگ تحميلي بارها به مناطق جنگي اعزام شد و حدود هشت ماه در جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل حضور داشت تا اين‌که در تاريخ 28/10/1365 در عمليات کربلاي پنج در منطقه عملياتي شلمچه، بر اثر اصابت ترکش خمپاره در سن 36 سالگي به درجه رفيع شهادت نايل آمد.
مزار پاکش در گلزار شهداي مشهد قرار دارد.

منبع:كتاب جهادسازندگي خراسان دردفاع مقدس صفحه 234

رضا در روز سي‌ام بهمن ماه سال 1334 در روستاي چورکوچان شهرستان آستانه ديده به جهان هستي گشود. روزهاي کودکي‌اش را با شادي و نشاط سپري کرد و آموختن علم را در سن 7 سالگي آغاز نمود و تا اخذ مدرک ديپلم به تحصيل پرداخت.
خوشرويي و خوش‌خلقي او باعث شد تا محبوبيت زيادي را بين دوستان پيدا کند. به ورزش علاقه زيادي داشت و اغلب همراه بچه‌هاي محل فوتبال بازي مي‌کرد.
خوش‌سيرت با حضور در جلسات آيت الله دکتر ضيايي با مسائل سياسي آشنا و وارد عرصه مبارزات انقلابي و سياسي شد.
با پيروزي انقلاب و با تشکيل کميته انقلاب اسلامي به عضويت اين نهاد درآمد و در مبارزه با اشرار، منافقين و افراد مفسد رشادت‌هاي فراواني از خود نشان داد.
وي در زمان جنگ تحميلي در جرگه پاسداران انقلاب قرار گرفت و لبيک گويان راهي ميدان جنگ شد. او هرگز مناطق جنگي را ترک نکرد و تا هنگام شهادت همواره در جبهه‌ها فعال بود.
رضا سرانجام پس از حضور دلاورانه در چندين عمليات هنگام عمليات والفجر 8 در منطقه فاو در تاريخ 21/11/1364 در سن 30 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:ماهنامه ستارگان درخشان   -  شماره مجله: 5

علي‌اکبر خوش‌طينت منفرد در آغازين روز بهار سال 1304 در جنوب تهران به دنيا آمد. کودکي او در جمع خانواده‌اي مذهبي سپري شد و در سايه‌ي عشق و علاقه‌ي پدر و مادر بزرگ شد.
او آموختن علم را در سن 7 سالگي آغاز کرد و تا پايان دوره‌ي دبستان تحصيل نمود. سپس به دلايلي از ادامه‌ي تحصيل انصراف داد و در سال 1333 به استخدام شرکت پست درآمد. علي‌اکبر در محيط کار بسيار جدي و متعهد بود و همکاران را به تقوا دعوت مي‌کرد.
بعد از پيروزي انقلاب در جرگه‌ي ياران و ياوران انقلاب به حمايت از دستاوردهاي اين نهضت عظيم برخاست و با شروع جنگ تحميلي عازم جبهه‌هاي نبرد شد.
روز بيست و سوم دي ماه سال 1365 در سن 61 سالگي در شلمچه به اوج آسمان پرکشيد و نامش در جرگه‌ي شهداي عمليات کربلاي 5 ثبت شد.

منبع:كتاب منظومه ي ملكوت جلد 2 صفحه 81

محمد خوش‌نژاد در شهر مقدس قم به دنیا آمد. خانواده‌ی او مذهبی و ارادتمند به خاندان اهل‌بیت(ع)بودند. دوره‌ی ابتدایی را به پایان رساند و پس از آن وارد بازار کار شد و در حرفه‌ی منبّت‌کاری مشغول گردید. انس او با نماز و قرآن و جوّ معنوی و روحانی حاکم بر خانه و اعتقادات مذهبی پدر و مادر سهم به سزایی در شکل‌دهی شخصیت او داشت.
با شروع مبارزات مردمی، به طور فعال در صحنه‌های انقلاب حضوری فعالانه پیدا کرد. به سهم خود جوانان کوچه و محله را برای شرکت در راهپیمایی‌ها تشویق می‌کرد. عضو گروه‌های اطلاعات سرّی ضد رژیم بود و از همین رو فعالیت‌هایش بسیار مخفیانه بود،حتی خانواده‌اش از مسؤلیت‌ها و وظایفش خبر نداشتند. او بارها مورد تهدید و تعقیب ساواک قرار گرفت، ولی هرگز از پای ننشست و دست از مبارزات خود برنداشت.
پس از پیروزی انقلاب، با ورود امام خمینی به شهر قم، مسئولیت‌های او بیشتر شد. راهنمایی و جابه‌جایی میهمان‌هایی که برای دیدار حضرت امام به قم می‌آمدند، بر عهده‌ی وی بود و آن‌ها را در خانه‌هایی که اعلام پذیرایی و کمک کرده بودند، اسکان می‌داد.
هم‌زمان با حمله‌ی ناجوانمردانه‌ی رژیم بعثی عراق به ایران، هم‌دوش جوانان متعهّد به اسلام و میهن اسلامی، آماده‌ی جان‌فشانی در راه دفاع از کشور شد و به نیروی انتظامی پیوست. پس از گذراندن دوره‌ی آموزشی به جبهه‌های جنوب ایران اعزام گردید و پس از بیست ماه خدمت و دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی در روز سوم آبان‌ماه 1359 در جاده‌ی آبادان-ماهشهر به فیض شهادت نایل آمد.
مزار پاکش در گلزار شهدای شیخان قرار دارد.

منبع:كتاب سبزقامتان   -  صفحه: 108

در سال 1346 چشمان کوچک هاشم براي اولين بار ديدن را تجربه نمود، آبي آسمان در حلقه چشمانش جاي گرفت و صداي اذان پدر گوشش را نوازش داد، نجواي شبانه مادر جانش را مهياي فداکاري مي‌کرد و شجاعت را برايش به تصوير مي‌کشيد و تنفر از طاغوتيان را به او مي‌آموخت قدم‌هاي کوچک هاشم در هفتمين خزان زندگي در رکاب تحصيل قرار گرفت و دوران ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت پشت سر نهاد.با شروع دوران دبيرستان فعاليت‌هاي خويش را در گروه مقاومت مسجد آقا احمد شيراز آغاز نمود و علاوه بر نگهباني از شهر، کارهاي تبليغاتي خود را با نوشتن شعار و کشيدن عکس روي ديوارهاي شهر آغاز نمود .خوش‌اندام علاوه بر هنر در عرصه ورزش نيز به فعاليت پرداخت و موفق به کسب چند مقام استاني در رشته ژيمناستيک گشت.بحبوحه جنگ و شهامت بود و مردان خدا همه رفته بودند از مرز و بوم کشور محافظت کنند.هاشم که ديگر طاقت ماندن در شهر را نداشت گامهاي استوارش را بر عرصه‌هاي نبرد نهاد تا در جبهه‌اي ديگر به مبارزه با کفر بپردازد خوش‌اندام با تشکيل گروه غواصي لشگر 19 فجر به جمع آنان پيوست و پس از چندي به عنوان مربي آموزش غواصي لشگر 19 به خدمت مشغول شد.اين بسيجي هنرمند در جريان عمليات کربلاي 5 و در سن 19 سالگي در حالي که مشغول کشيدن تابلو بود مورد اصابت گلوله دشمن بعثي قرار گرفت و تابلو شهادت را را خون خويش نقش زد.

منبع:كتاب لاهوت ذوق ملكوت شهادت

محمدحسن خوشرفتار فرزند عبدالله در سال 1342 در روستاي احمدآباد طبس از توابع شهرستان بيرجند ديده به جهان گشود او چهارمين فرزند خانواده‌اش بود پس از گذراندن دوران کودکي وارد دبستان شد.پدرش مردي سختکوش و فعال بود و از راه دامداري امرار معاش مي کرد. در آخرين سال دبستان، پدرش به ديار باقي شتافت از آن پس درس و مدرسه را رها کرد و به دامداري پرداخت. زندگي در آغوش طبيعت و درگيري با سختيهاي زندگي، از او جواني غيور و مقاوم ساخت.او ضمن کار، قرآن را نيز فرا گرفت و اوقات فراغت را به خواندن قرآن مي‌گذراند. جواني مهربان و آرام بود و سعي داشت در کارها به ديگران کمک کند. هنگامي که از طرف بسيج و سپاه براي جمع‌آوري کمک به روستا مي‌آمدند با آنها همکاري مي‌کرد. وقتي به سن سربازي رسيد لباس مقدس نظام پوشيد و پس از گذراندن دوره آموزشي، عازم جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شد. سرانجام در تاريخ 3/2/1364 در پاسگاه زيد عراق مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به شدت مجروح شد و در بيمارستاني در اصفهان بستري گرديد و پس از مدتي به فوز شهادت نايل آمد. پيکر پاک شهيد پس از تشييع در شهرستان بيرجند به زادگاهش منتقل و به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجندجلد1

سال 1340 بود كه سيد جعفر، در شهرستان اردبيل چشم به جهان گشود. او كه از شجره پاك و طيبه سادات بود، به رسم نشانه‌داري از پدر و مادر، دوران كودكي را با مشكلات بسياري سپري كرد و هنوز نوجواني بيش نبود كه از نعمت وجود پدر محروم گشت و سرپرستي خانواده را بر عهده گرفت. جعفر در حالي كه روزها در تأمين معاش خانواده كمك مي‌نمود، شبها درس مي‌خواند و با وجود چنين شرايطي تا كلاس سوم دبيرستان به امر تحصيل پرداخت. دوران نوجواني و مسئوليت‌پذيري او مصادف با شدت يافتن جريان انقلاب بود و سيد جعفر در مكتب مبارزه، چندين بار دستگير و راهي زندان شد. او همزمان با مبارزات و فعاليتهاي مختلف، از محضر بزرگان و علماي دين بهره‌مند گشت و به مشكلات مردم منطقه رسيدگي مي‌نمود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي‌، جزو اولين افرادي بود كه به عضويت كميته انقلاب درآمد و به دنبال تشكيل سپاه پاسداران، جامه سبز پاسداري بر تن كرد و به دليل كارآيي و توانايي فراواني كه داشت مأمور همكاري با دادسراي انقلاب گشت، در راستاي همين فعاليتها بود كه در تاريخ 9/11/59، طي حكمي‌ از جانب آيت الله قدوسي به سمت سرپرستي ستاد مبارزه با مواد مخدر اردبيل منصوب شد و به همراه همرزمانش، خدمات ارزنده‌اي را ايفا نمود. در تاريخ 22 فروردين ماه 1361، در منطقه شلمچه، در حالي كه فرمانده گردان بود بر اثر اصابت تير، به مقام والاي شهادت رسيد و روح پاكش لاله‌اي شد بر فروردين بهار شهادت. پيكر مطهرش هنوز هم در درشتهاي لاله‌گون جنوب آرميده است و ريشه‌اي به وسعت تاريخ دارد.

منبع:كتاب روايت سيمرغ

دومين روز ماه بهشت خدا ارديبهشت ماه سال 1351 تهران شاهد تولد کودکي از تبار عاشقان ولايت بود، نام کودک را مجتبي نهادند و او را در مهد معارف اسلامي پرورش دادند مجتبي کودکي را در دامان پرمهر خانواده‌اي مذهبي گذراند و 7 ساله بود که راهي مدرسه شد و در همين سنين بود که نماز خواندن را شروع کرد و با عشقي زايدالوصف به انجام فرائض اسلامي روي آورد مجتبي که از کودکي در دامان مسجد بزرگ شده بود در 10 سالگي به عضويت بسيج مسجد باب‌الحوائج درآمد روزهاي کودکي و نوجواني او مصادف با روزهاي جنگ تحميلي و اعزام‌ گروهي بسيجيان به جبهه بود و مجتبي همواره براي اعزام به جبهه و نبرد در کنار رزمندگان اسلام تلاش مي‌کرد سن کم او مانع حضورش در فعاليت‌هاي نظامي و آمادگي براي اعزام مي‌شد اما مجتبي با عزمي استوار و اراده اي راسخ بالاخره توانست در فرورردين ماه سال 1367 و با نذر 40 روزه زيارت عاشورا و دعاي توسل موافقت خانواده و مدرسه را جلب کند و عازم پادگان قدس شده و بعد از گذراندن دوره آموزشي نظامي به لشگر ويژه ملحق و عازم مهاباد شد و مدتي بعد در عمليات بازپس‌گيري اسلام‌آباد «مرصاد» شرکت کرد و سرانجام روز چهارم مردادماه سال 1367 در سن 16 سالگي و در پادگان الله‌اکبر عاشقانه شربت نوشين شهادت را از دست ساقيان کوثر دريافت کرد.

منبع:روزنامه