ليست شهداي دفاع مقدس (خ)

اسدالله خطري فرزند محمد در سال 1349 در روستاي فخران از توابع شهرستان قاينات ديده به جهان گشود.دوران کودکي و تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش سپري نمود اما مشکلات اقتصادي او را از ادامه‌ي تحصيل بازداشت.به ناچار ترک تحصيل نموده و همراه خانواده‌اش به کار کشاورزي و دامداري مشغول شد و هنر قاليبافي را نيز فرا گرفت.از کودکي نماز مي‌خواند و فعالانه در جلسات مذهبي حضور داشت.وي علاقه خاصي به امام (ره) داشت.مشتاقانه در پايگاههاي محلي فعاليت مي‌نمود و قبل از خدمت سربازي داوطلبانه عازم جبهه شد.از طريق بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي 3 ماه در مناطق جنگي شجاعانه نبرد نمود و پس از آن براي انجام سربازي به خدمت تيپ ويژه شهدا درآمد.وي پس از 2 ماه نبرد با دشمن متجاوز در تاريخ پنحم مردادماه سال 1367 در منطقه‌ي پدافندي اسلام‌آباد در سن 18 سالگي بر اثر اصابت ترکش دعوت حق را لبيک گفت و به درجه رفيع شهادت نايل گشت. پيکر پاک شهيد پس از تشييع در شهرستان بيرجند به زادگاهش منتقل و به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجندجلد1

حسن خطي فرزند محمد حسين سال 1347 در خانواده‌اي مذهبي و متدين در شهرستان بيرجند متولد شد.دوران کودکي را در همين شهر سپري نمود و تا کلاس پنجم ابتدايي به تحصيل ادامه داد.چندي بعد درس را رها کرد و به کار خياطي و سپس بنايي پرداخت.وي از ارادتمندان اهل بيت (ع) بود از همان کودکي در نماز و مراسم مختلف مسجد شرکت داشت.در دوران انقلاب با اين که سن کمي داشت در راهپيمايي‌ها و تظاهرات عليه رژيم شرکت مي‌کرد و حتي در درگيري با نيروهاي طرفدار رژيم مجروح شد. با پيروزي انقلاب اسلامي از اعضاي فعال پايگاه مسجد محل (مسجد صاحب‌الزمان (عج) خيرآباد) گرديد و شبها براي پاسداري از انقلاب در پايگاه نگهباني مي‌کرد.او در مبارزه با گروهک منافقين تلاشي چشمگير داشت آنگاه که در خود توان حضور در جبهه را يافت داوطلب اعزام مناطق جنگي شد چون برادرش در جبهه حضور داشت والدينش مانع او مي‌شدند.اما با اصرار رضايت والدين را جلب کرد و براي گذراندن دوره‌ي آموزش نظامي عازم شهر بجنورد شد پس از گذراندن آموزشهاي مقدماتي به بيرجند مراجعت کرد و از طريق بسيج سپاه پاسداران عازم جبهه گرديد. او در گردان امام حسين (ع) در لشگر ويژه شهدا به عنوان تک تيرانداز خدمتش را آغاز نمود پس از 25 روز در عمليات بدر قايق او و همرزمانش در هفت تپه بر اثر بمباران شيميايي واژگون شد و در تاريخ بيست و سوم اسفندماه سال 1363 در سن 16 سالگي به فيض عظماي شهادت نايل گرديد.پيکر پاک شهيد پس از تشييع در شهرستان بيرجند در مزار شهداي اين شهر به خاک سپرده شد.

منبع:كتاب فرهنگنامه شهداي شهرستان بيرجندجلد1

محمدرضا خطيبي در شهريورماه سال 1337 در روستاي هفت تنان لاريجان در شهرستان آمل از توابع استان مازندران در خانواده‌اي ساده و صميمي ديده به جهان گشود. دوران کودکي را با شور و شعفي زائدالوصف در زادگاهش سپري کرد و از تربيت ديني و قرآني خانواده بهره‌مند شد. با فرا رسيدن هفتمين بهار زندگي جهت آموختن علم و دانش راهي مدرسه گشت. تحصيلات ابتدايي را در دبستان دولتي روستاي «بايجان» با نمره‌ي عالي به پايان رساند ولي به جهت مشکلات اقتصادي موفق به ادامه تحصيل نشد و پس از پايان يافتن دوره ابتدايي در يک کارگاه جوشکاري واقع در روستاي «و انا» مشغول به کار شد ولي باز هم کارکردن در اين کارگاه کوچک جوابگوي معاش خانواده نبود، از اين رو براي پيدا کردن کار مناسب به تهران رفت و در کارگاهي مشغول به کار شد. او که فردي خودساخته بود توانست در کنار حل مشکلات اقتصادي خانواده ،پي به ماهيت مزدورانه رژيم پهلوي ببرد و با شور انقلابي خود به پخش اعلاميه‌ها و نوار سخنراني امام پرداخت. تا اينکه در يکي از مساجد شهر تهران، به عضويت پايگاه بسيج درآمد چندي بعد به زادگاهش بازگشت و با احداث يک کارگاه جوشکاري همزمان به سازماندهي نيروهاي انقلابي در قالب شوراي اسلامي، بسيج و انجمن اسلامي پرداخت.او دربهار سال 1361در جبهه حضور پيدا کردتا اينکه پس ازماهها جهاد وايثار به آرزوي ديرينه‌اش رسيدو دوم تيرماه 1364در عمليات قدس1 در منطقه هورالهويزه در سن 27 سالگي به شهادت رسيد.

منبع:ويژه نامه سبز سرخ   -  شماره مجله: 52

عباس در بيست و سومين روز از مردادماه سال 1341 در تهران ديده به جهان گشود پدرش علي با شوق فراوان او را تربيت نمود و عباس در سايه‌سار جمع مهربان خانواده پرورش يافت و تا پايان سال سوم راهنمايي تحصيل نمود سپس به استخدام ارتش درآمد و عاشقانه به حمايت از مرزهاي ايران اسلامي پرداخت او سرانجام در هنگام نبرد با دشمن بعثي در تاريخ 9/1/1365 در سن 24 سالگي به لقاء حق رسيد مزار پاکش در بهشت زهرا (س) قرار دارد.

منبع:اطلاعات دريافتي از بنياد شهيد منطقه 3 استان تهران

معصومه در يکي از زيباترين روزهاي سال 1314 متولد شد.با تولد او خانه رنگ و رويي ديگر گرفت روزهاي کودکي او در شهر اراک سپري شد. معصومه به علت مشکلات بسيار توانست آموختن را تجربه کند اما در مکتب زندگي آزادي و ايثار را فرا گرفت.در سالهاي جواني با محمد بني‌عزيز آبادي فراهاني ازدواج کرد و صاحب 3 فرزند شد.ايمان و تقوا در سراسر زندگي او موج مي‌زد زمانيکه جنگ آغاز شد پسرش اميد را به نبرد با دشمن بعثي فرستاد اما در همان سال آغاز جنگ اميد زندگيش بال در بال ملائک به آسمان پر کشيد. روز پانزدهم اسفندماه سال 1366 معصومه در سن 52 سالگي به همراه دخترش «ام‌البنين» دامادش «محبوب يوسفي جاويد» و دو نوه‌اش «علي و امين» در پي بمباران هوايي در تهران گوهر شهادت را چون زيوري زيبا به گردن آويختند همسرش نيز توسط بعثيان به شهادت رسيد و تنها يک پسر او در جمع ما به يادگار ماند.

منبع:كتاب آينه و شقايق

حسین در سال 1328 در شهرستان تنکابن استان مازندران دیده بر دنیای خاکی گشود. مثل همه‌ی کودکان به مدرسه رفت و توانست تا اخذ مدرک دیپلم تحصیل نماید و آن‌گاه در سال 1351 وارد دانشگاه خلبانی نیروی هوایی ارتش شد و به قهرمان جنگ دریایی معروف گردید.
در سال‌های دفاع مقدس نام دوران و خلعتبری لرزه بر تن بعثیان می‌انداخت؛ چرا که همگان بر این باور بودند که نیروی دریایی عراق را خلعتبری و دوران نابود کرده‌اند.
خلبان دلاور لشکر اسلام بیش از 70 مرتبه به خاک عراق حمله کرد و بارها تأسیسات نظامی عراق را منهدم ساخت.
او سرانجام در روز دوم بهار سال 1364 بعد از آن‌که هواپیماهای پیشرفته‌ی عراقی را سرنگون کرد، هدف موشک دوربرد هواپیمای دشمن قرار گرفت و در سنّ 36 سالگی به شهادت رسید.

منبع:مجله يادماندگار   -  شماره مجله: 5

سيد ولي‌الله خلفوند فرزند سيدکاظم در اواخر سال 1339 هم‌زمان با تولّد حضرت سيدالشهدا (ع) هنگام اذان ظهر در خانواده‌اي مذهبي و مستضعف در شهر خرم‌آباد لرستان به دنيا آمد. از دوران طفوليت با فرهنگ انسان‌ساز و روحاني اسلام آشنايي پيدا کرد. در سال 1357 مصادف با پيروزي انقلاب اسلامي موفق به اخذ ديپلم شد.
با حضور شهيد محراب آيت‌الله مدني به شهر خرم‌آباد، او با ايشان آشنا شد و همواره علاقه‌ي خاصي نسبت به اين عزيز داشت. با شروع انقلاب اسلامي با وجود سنّ کم يکي از فعالين مذهبي در سطح شهر خرم‌آباد بود. بارها توسط گاردي‌ها مجروح گرديد تا يک بار به شدت مجروح شد و تا مدتي در بستر بيماري خوابيد.
با پيروزي شکوهمند انقلاب همواره با ساير برادران مکتبي شهر به طور جدي خالصانه چه در سطح شهر و چه در خارج از شهر خرم‌آباد و استان به حفاظت از دست‌آوردهاي اصيل انقلاب پرداخت و يکي از سرسخت‌ترين مخالفين گروهک‌هاي وابسته و محارب در سطح مملکت بود. ايشان ابتدا سعي در اين داشتند اين افراد وابسته‌ي منحرف را به طريق اسلام و انسانيت تشويق کنند و بعد در صورت عدم هدايت به زد و خورد با آن‌ها مي‌پرداخت.
بعد از اتمام سربازي مدتي در جهادسازندگي، سپس مدت اندک را در گزينش آموزشي و پرورشي گذراند و هدفش پاک‌سازي خائنين به انقلاب بود ولي روح بلند وي او را از ماندن باز مي‌داشت. گاهي اوقات نيز در پايگاه مقاومت مسجد صاحب‌الزمان (عج) فعاليت داشت و شب تا صبح به نگهباني و حفاظت از انقلاب مي‌پرداخت.
در خرداد 1361 همراه با تيپ 7 ولي‌عصر (عج) همراه با نيروهاي بسيجي به جبهه اعزام شد. سيدولي در اواخر سال 61 به تيپ 15 امام حسن (ع) رفت و به عضويت واحد اطلاعات و عمليات آن تيپ درآمد. در آغاز هم‌چون ديگر نيروها به عنوان يک نيروي عادي شناسايي مشغول به خدمت شد. کم‌کم با نشان دادن لياقت و شجاعت و چالاکي در کار شناسايي به عنوان معاون دسته‌ي شناسايي درآمد و بعد از يک سال به عنوان مسئول دسته‌ي شناسايي پذيرفته شد. ناگفته نماند واحد اطلاعات عمليات در تيپ امام حسن (ع) بود.
وي در اواخر زندگي پرافتخارش طوري روي نيروهاي واحد اطلاعات تأثير گذاشته بود که همه‌ي نيروها نماز شب را در حد واجب براي خودشان تشخيص داده بودند. سيد در علميات خيبر و بدر نيز يک بار مجروح شيميايي شد. در همين هنگام بود که به عنوان معاون دوم واحد اطلاعات عمليات تيپ 15 امام حسن (ع) به نيروها معرفي شد.
از منطقه‌ي فکه تا فاو را کاملاً شناسايي کرده بود و به اين مناطق آشنايي کامل داشت و اولين کسي بود که از آب اروندرود عبور کرد و اين منطقه را به طور کامل مورد شناسايي قرار داد وي در عمليات بدر، خيبر، والفجر مقدماتي و الفجر 8 شرکت داشت.
عاقبت در صبح هنگامي به همراه تني از برادران که براي بازديد منطقه‌ي فاو به کنار اروندرود رفته بود، يک گلوله‌ي کاتيوشا به ماشين آن‌ها اصابت کرد و اين دلاورمرد لشگر اسلام به شهادت رسيد.

منبع:مطالب ارسالي از طرف آقاي مساجي

عسگر خلفي‌کشکي در تاريخ 20/6/1339 در شهرستان مرند ديده به جهان هستي گشود. تحصيلات مقدماتي را در زادگاه خود به اتمام رسانده و موفق به اخذ ديپلم در رشته علوم‌تجري گرديد. دوره‌ي جواني خلفي با نهضت اسلامي امام‌خميني (ره) مصادف بود؛ وي همچون ديگر جوانان در راهپيمايي‌ها و تظاهرات مردمي شرکت مي‌نمود و با سخنراني‌هايي که مي‌کرد، جوانان را به تداوم اعتراضات تشويق مي‌کرد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي همراه با فعاليت‌هاي انقلابي، به درس و مطالعه ادامه داد. در سال 1358 در رشته‌ي «ديني – عربي» مرکز تربيت معلم پذيرفته شد. بعد از اخذ مدرک کارداني، به عنوان معلم به استخدام آموزش و پرورش درآمد که از طرف هسته‌ي گزينش به عنوان مسئول گزينش اداره آموزش و پرورش مرند معرفي گرديد.
خدمت در اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانش‌آموزان و ستاد برگزاري نماز جمعه، از ديگر فعاليت‌هاي وي در شهرستان مرند بود. خلفي در سال 1362 دوباره در آزمون سراسري شرکت نموده و در رشته‌ي «زبان و ادبيات‌انگليسي» دانشگاه تبريز پذيرفته شد؛ ولي حضور در ميادين نبرد و صحنه‌هاي اجتماعي اجازه نداد تحصيلات خود را به پايان برساند.
خلفي بارها به جبهه‌هاي حق عليه باطل اعزام گرديد. در عمليات «فتح‌المبين» مجروح شده بود. در طول جنگ معاونت گردان حبيب‌‌بن‌مظاهر از لشکر 31 عاشورا را برعهده گرفت و در اعزام آخر در تاريخ 17/2/64 در جزاير‌مجنون در سن 25 سالگي به فيض عظيم شهادت نايل آمد.

منبع:پرونده شهيد در مديريت فرهنگي دانشگاه تبريز