عصاره تضاد و تعارض
تضاد و تعارض در كودكان ( قسمت دوم )
در قسمت قبل در مورد معنی و مفهوم تضاد و تعارض ، جلوه ها و نشانه ها و انواع تضاد و تعارض بحث نمودیم اینك می خوانیم ...
عصاره تضاد وتعارض
عصاره و اساس تعارض در آدمی آن است كه فرد در آن واحد نمی تواند در دو جهت مخالف حركت كند و دو مقصد ضد و نقیض از نظر وصول را به دست آورد. گاهی تعارض در خانواده با مرگ و میر یكی از والدین پدید می آید . پدر می میرد، مادر ازدواج می كند و یا برعكس . كودك در تعارض است ؛ زیرا از یك سو پدر یا ماد ر را دوست دارد و از سوی دیگر ناگزیر است با خواست و تصمیم او در ازدواج مجدد مخالفت كند ؛ چون ناپدری یا نامادری را نمی پسندد. حاصل این گونه تضادها با خصومت متجلی می گردد.
فروید ریشه و اساس همه كشمكش ها و منازعات درونی را تضاد های دوران طفولیت ذكر می كند كه درجریان رشد شخصیت واپس زده می شود. خانواده نقشی را از او می طلبد كه موافقت با آن دشوار است . یا فرد خواستار آن است كه به سوی لذت روی آورد و از هرچه كه برای او لذتبخش نیست فراری است . بنابراین در برخورد بین این دو ، تعارض پدید می آید. این وضع در مورد تأثیر عمل در انگیزش ها و تمایلات و احتیاجات و اعتقادات در دوران كودكی هم صادق است.
آدمی در برابر فشار حاصل از تعارض ، واكنش خود را در سه مرحله بروز می دهد .
1- آمادگی بدنی : برای مقابله با وضع ناسازگار در این مرحله ، حركات ارادی در آدمی متوقف می شود، ضربان قلب سریع شده و خون بیشتری به مغز و جمجمه می رسد . قابلیت انعقاد خون در آنان بسیار می شود ، گرفتگی تنفس برای آنان به وجود می آید ، مردمك چشم فراختر می شود ، حتی مو بر تن آدمی راست می شود و ... .
2- مقاومت در برابر فشار : در این مرحله فشارخون در افراد بالا می رود ؛ از غدد فوق كلیه ، مخصوصاً از بخش قشری آن ترشح زیاد می شود ؛ در طپش قلب اختلال پدید می آید.
3- مرحله واماندگی : او بر اثر ایستادگی ها و مقاومت ها به مرحله ای می رسد كه درمی یابد منابع بدنی به انتها رسیده است ؛ قدرت مقاومت ازمیان رفته است؛ غده فوق كلیه دیگر قادر به ترشح بسیار نیست ؛ ناگزیر است در جا بزند و دست از هدف بردارد ؛ خود را تسلیم كند و ...
ماهیت آن
روان شناسان ماهیت تضاد و تعارض را به شكل مخالفت با هر اكتشاف یا تماس اجتماعی می دانند و می گویند میل به ارضای تمایلات نفسانی و مسئله اخلاق و وجدان گاهی برای كودك تضاد پدید می آورد. طفل می خواهد به پول برسد، شیرینی بخرد، بستنی تهیه كند و ... ؛ بدین خاطر دزدی می كند. بر اثر دزدی برای او شرمندگی در پیش وجدان پدید می آید و دچار تضاد می گردد.
فروید معتقد بود منبع تضاد و اصولاً بی نظمی ها ی روانی را باید در قسمت ناخودآگاه ذهن پیدا كرد. دیگران تضاد این مبنع را تركیبی از حالات انفعالی ضد یكدیگر می دانند مثل عشق و قدرت كه شخص از آن ناآگاه است. گروهی در دسته بندی ها ، آن را از اختلالات شخصی به حساب می آورند و بالاخره عده ای هم هستند كه آن را مولود تهدید و خطری برای آینده می دانند.
موارد بروز
اصولاً شخصیت انسان در جریان برخوردهای شدید بین انگیزه های متضاد ، خود را نشان می دهد. به هنگامی كه در زمینه انگیزه های حیاتی ، عادات و ارزش ها و موازین اخلاقی تنازع و كشمكشی صورت گیرد و یا آدمی در این رابطه در برابر چند محرك ناسازگار قرار گیرد ، این حالت نمود پیدا می كند.
همچنین تعارض ها در مواردی خود را متجلی می سازند كه فرد تحت فشار شدید خانواده و اعتراض والدین است و ظرفیت تحمل آن را ندارد. می خواهد حیثیت خود را در میان جمع حفظ كند ولی در شرایط نامساعدی قرار گرفته و دچار تشویش و اضطراب است.
بر این اساس آدمی ممكن است درهمه ی ایام دچار تضاد و تعارض باشد ولی برخی از آنها را تحمل كرده و با غلبه دادن بُعدی بر ابعاد دیگر، آن را رفع نماید . در برخی موارد قادر به رفع آن نیست و خود را در معرض خطر می یابد؛ در آن صورت آنچه را در درون دارد بیرون می ریزد.
حالات و رفتار
كودكانی كه دچار تضاد وتعارض اند حالات و رفتار خاصی از خود بروز می دهند. برخی از اینان همچون بیماران "نوراستنی" هستند كه تغییر پذیرند و لحظه به لحظه حال عوض می كنند. ساعتی خوشحال اند و ساعتی دیگرغمگین ، گاهی هشیارند و گاهی گیج و پریشان .
اینان در مواردی ممكن است دچار پرخاشگری شوند، و حتی اگر از اسباب بازی خود منع شوند حالت حمله وعصبانیت به خود می گیرند . گاهی هم ممكن است برای مدتی ساكت و بی حركت مانده و هیچ جنبشی از خود بروز ندهند.
بسیاری از اینان در وضع و شرایطی هستند كه از خستگی مداوم شكایت دارند و در پی درمان ، از این پزشك به آن پزشك می روند. در حالی كه خستگی شان چیزی نیست جز انعكاس تعارضات و كشمكش های ذهنی . از احساس ناتوانی خود در عذاب اند و قادر نیستند وظیفه خود را به نحوی شایسته انجام دهند.
هر پیشامدی كه برایشان پدید آید و موقعیت دشواری ایجاد كند دستخوش شتابزدگی می شوند و در این حالت دچار بی تصمیمی و تردید هستند و نمی دانند چه كنند . این وضع ، موجب پدید آمدن تغییرات كمی و كیفی در آنهاست .
اینان در شرایطی هستند كه نمی توانند خود را با آداب و رسوم جامعه تطابق دهند و یا رغبتی به زندگی نشان دهند. احساس می كنند كه چیزی را از آنان ربوده اند مثلاً امنیت آنها را و یا احساس رشد و كمالشان را ، برای این امر شدیداً ناراحت هستند و می خواهند موضع مخالف بگیرند .
ادامه دارد ...
در قسمت سوم به این مباحث خواهیم پرداخت : شروع تضاد و تعارض ، تیپ افراد مبتلا ، عوارض كودك در قبال آن