"کودک و سرباز"، خوش ساخت بود و قصه سادهای داشت؛ از آن سادگی ها که برای فیلم امتیاز به حساب میآید. با این فیلم بوی پیوستن یک کارگردان به جمع حرفهای ها به مشام رسید که سینما را بلد است و میخواهد مفاهیم انسانی را به شیوه خودش فیلم کند.
اما مثل همیشه، همه منتظر فیلم دومش ماندند. "زیرنورماه" که آمد معلوم شد که نخیر، "کودک وسرباز" فقط یک اتفاق نبوده، این سیدرضا میرکریمی آمده که در سینمای حرفهای حرف جدی بزند. "زیرنورماه" گرچه محصول دغدغههای مشترک منوچهرمحمدی و میرکریمی بود، ولی نشان داد میرکریمی مضامین مذهبی را هم خوب میشناسد و خوب بلد است در این عرصه حرفهای تازه بزند.
به یکباره میرکریمی به فیلمسازی قابل اعتنا و مطرح بدل شد که مسوولان سینمایی میتوانستند پزش را بدهند و رویش سرمایهگذاری مادی و معنوی کنند.
"اینجا چراغی روشن است" که با پالس مثبت جشنواره فجر هم همراه بود، مشحون است از مضامین مذهبی و مفاهیم دینی. گرچه بسیاری این فیلم را در کارنامه میرکریمی قدمی به جلو نمی دانند اما فیلم کاملا دغدغه های مذهبی فیلمساز را درخود دارد.
بعدتر که "خیلی دور،خیلی نزدیک" را ساخت، جایگاه خود را مستحکمتر کرد. در این فیلم با بیانی روان، نگاهی تازه و امروزی به مسئله معجزه ارائه داد و باور انسانها به خدا را به چالش کشید.
"به همین سادگی" فیلم پنجم او گرچه درونمایه زنانه پررنگی داشت اما نهایتا بازهم مفهوم توکل در پوشش استخاره، داستان را به نتیجه میرساند. میرکریمی حالا دیگر با کارگردانی پخته و حسابشده، خودش ستاره فیلمش بود.
"یک حبه قند"، امسال از کنجکاوی برانگیز ترین آثار جشنواره فجر است. گرچه داستانهایی که از فیلم درز کرده کمی برای کارنامه میرکریمی، غریب است و مایههای خانوادگی دارد ولی احتمالا همچنان باید منتظر مضامین پررنگ مذهبی در آن بود.
میرکریمی با آثارش هم توانسته منتقدان را راضی کند و هم مخاطبان عام سینما را که فیلم خوب میخواهند و او خوب فیلم خوب میسازد. این از هر فیلمسازی بر نمیآید.
او وقتی وارد کار مدیریتی شد هم کارنامه مثبتی از خود به جا گذاشت. درشرایطی که خانه سینما به دلیل سوء مدیریت، تا پای انحلال پیش رفت، در 38 سالگی به مدیرعاملی خانه رسید و آرامش وثبات را به آن بازگرداند.
محسن مخملباف دهه 60 و مجید مجیدی دهه 70 و ابراهیم حاتمی کیای دهههای 60 و 70 ایدهآل مسوولان سینمایی وقت بودند وبه عنوان فیلمسازمتعهد، کاربلد وصاحب دغدغه های مذهبی وانسانی شناخته میشدند که از ابتدا قرار بود محصول سیاستهای سینمایی پس از انقلاب باشند. به نظر میرسد پس ازآنها دردهه 80 ، میرکریمی تا حدودی همین نقش را بازی کرده است.
گرچه میرکریمی همواره و آشکارا تلاش کرده از انتساب خود به نوع خاصی از سینما پرهیز کند، اما مطمئنا سینمایی که از دلمشغولیهای او نشات میگیرد و برایش به یک ویژگی بدل شده، همین است و به محض فاصله گرفتن او از این جنس سینما، همان بر سر او خواهد آمد که بر حاتمیکیای دهه 80 رفت.