0

بُرَيهه، مسيحي معتقدي بود كه در مناظره از هشام بن حكم شكست خورد

 
paysokhan
paysokhan
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 364
محل سکونت : فارس

بُرَيهه، مسيحي معتقدي بود كه در مناظره از هشام بن حكم شكست خورد

شيخ صدوق ( ره) و ديگران از هشام بن حَكَم [ شاگرد برجسته ي امام صادق عليه السلام] روايت كرده اند، يكي از دانشمندان و روحانيون بزرگ مسيحيان به نام « بُرَيْهَه» كه او را جاثَليق مي گفتند؛ هفتاد سال در آئين مسيحيان بود، او در جستجوي اسلام و جوياي كسي بود كه كتابهاي مسيحيّت را خوانده و صفات و دلائل و معجزات حضرت مسيح عليه السّلام را بشناسد، تا با او احتجاج و مناظره نمايد. او به همين عنوان ( جستجوگر) در ميان مسيحيان و مسلمانان و يهوديان و مجوسيان شهرت داشت، و مسيحيان به وجود او افتخار مي كردند و مي گفتند: « اگر در ميان مسيحيان شخصي جز « بُرَيْهَه» نباشد، وجود او براي ما كافي است» . در عين حال او جوياي حقّ و اسلام بود، و زني همراه او بود و ساليان دراز از او خدمتگزاري مي كرد. بُريهه، سستي آئين مسيحيّت و سستي دلائل آن را از آن زن مخفي مي كرد. تا اين كه: آن زن از اين جريان آگاه گرديد، بُريهه همچنان به پرس و جو و كَندوكاو درباره ي اسلام پرداخت، و از رهبران و علما و صالحان اسلام، جويا مي شد، و براي شناختن انديشمندان اسلام كنجكاوي مي كرد. او در ميان هر فرقه و گروهي وارد مي شد، و گفتار و عقائد آن ها را بررسي مي نمود، ولي چيزي از حقّ به دست نمي آورد، و به آن ها مي گفت: « اگر رهبران شما بر حقّ باشند، لازم بود كه مقداري از حقّ نزد شما وجود داشته باشد». تا اين كه او در اين راهِ جستجو، اوصاف شيعه و آوازه ي « هشام به حَكَم» را شنيد. يونس بن عبد الرّحمن ( يكي از شاگردان امام صادق عليه السلام) مي گويد: هشام گفت: روزي در كنار مغازه ام كه در « باب الكَرْخ» قرار داشت، نشسته بودم، جمعي نزد من قرآن مي آموختند، ناگاه ديدم گروهي از مسيحيان ، كه همراه « بُريهه» بودند، بعضي از آن ها كشيش، و بعضي در مقامات ديگر، در حدود صد نفر بودند، لباسهاي سياه در تن داشتند، و كلاه هاي بُر‎نُس بر سرشان بود، بُريهه « جاثليق اكبر» نيز در ميانشان بود، آمدند و در اطراف مغازه ي من اجتماع كردند، براي بُريهه، كرسي ( صندلي مخصوص) گذاشتند، او بر آن نشست، اُسقف ها و رُهبانان، با كلاه هاي بُرنُس كه بر سر داشتند، برخاستند و بر عصاهاي خود تكيه دادند. بُريهه گفت: در ميان مسلمانان هيچ كس از افرادي كه به « علم كلام» شهرت دارند، نبودند مگر اين كه من با آن ها درباره ي حقّانيّت مسيحيّت بحث و مناظره كرده ام، ولي چيزي را كه با آن مرا محكوم كنند، در نزد آن ها نيافته ام، اكنون نزد تو آمده ام تا درباره ي حقّانيّت اسلام با تو مناظره كنم. سپس ماجراي مناظره ي هشام با بريهه، و پيروزي هشام را در ضمن گفتاري طولاني شرح داده، آن گاه مي گويد: نصراني ها پراكنده شدند، در حالي كه با خود مي گفتند: اي كاش ما با هشام و اصحاب او، روبرو نمي شديم، و بُريهه پس از اين مناظره، در حالي كه بسيار غمگين و محزون بود به خانه اش بازگشت. زني كه در خانه ي او خدمت مي كرد، به بريهه گفت: « علّت چيست كه تو را غمگين و پريشان مي نگرم». بريهه ماجراي مناظره ي خود با هشام را براي زن بيان كرد، و گفت: علّت غمگيني من همين است. زن به بريهه گفت:« واي بر تو، آيا مي خواهي بر حقّ باشي يا بر باطل؟». بريهه جواب داد:« مي خواهم بر حقّ باشم». زن گفت: هر جا كه حقّ را يافتي، به همان جا ميل كن، و از لجاجت بپرهيز، زيرا لجاجت، نوعي شكّ است، و شكّ موضوع زشتي است و اهل شكّ، در آتش دوزخند. بريهه، سخن زن را پذيرفت و تصميم گرفت بامداد نزد هشام برود، بامداد نزد هشام رفت، ديد هيچ كس از اصحاب هشام در نزدش نيستند، به هشام گفت: « اي هشام! آيا تو كسي را سراغ داري كه رأي او را الگو قرار داده و از او پيروي كني، و اطاعت او را دين خود بداني». هشام گفت: « آري، اي بريهه». بُريهه، از اوصاف آن شخص سؤال كرد.هشام از اوصاف امام صادق عليه السلام را براي بُريهه بيان كرد، بُريهه به امام عليه السّلام اشتياق پيدا كرد و همراه هشام از عراق به مدينه مسافرت كردند. زن خدمتكار، نيز همراه بُريهه بود، آن ها تصميم داشتند به حضور امام صادق عليه السلام برسند، ولي در دالان خانه ي امام صادق عليه السلام، با موسي بن جعفر عليه السّلام ديدار نمودند. مطابق روايت «ثاقب المناقب» هشام بر او سلام كرد، بُريهه نيز سلام كرد، سپس آن ها علّت شرفيابي خود را به حضور امام بيان كردند، امام كاظم عليه السّلام در آن هنگام كودك بود (و طبق روايت شيخ صدوق ‹ ره› هشام، داستان بُريهه را براي حضرت كاظم عليه السلام نقل نمود).
گفتگوي جاثليق با امام كاظم عليه السّلام: امام كاظم : اي بُريهه! تا چه اندازه به كتاب خود (انجيل) آگاهي داري؟ بُريهه: من به كتاب خودم ( انجيل) آگاهي دارم. امام كاظم: تا چه اندازه به تأويل ( معاني باطني) آن اعتماد داري؟ بُريهه: به همان اندازه كه به آگاهيم از آن، اعتماد دارم. در اين هنگام، امام كاظم عليه السلام به خواندن آياتي از انجيل، آغاز كرد. بُريهه ( آن چنان مرعوب قرائت امام شد كه) گفت: « حضرت مسيح عليه السلام انجيل را اين چنين كه شما مي خوانيد، تلاوت مي كرد، اين گونه قرائت را جز حضرت مسيح عليه السّلام هيچ كس نمي خواند»، آن گاه بُريهه به امام كاظم عليه السّلام عرض كرد:
اِيّاكَ كُنْتُ اَطْلُبُ مُنْذُ خَمْسِينَ سَنَةً أَوْ مِثْلَكَ
:« مدّت پنجاه سال بود كه در جستجوي تو يا مثل تو بودم».
سپس، بُريهه، همان دم مسلمان شد. زن خدمتكار او نيز مسلمان گرديد،  سپس هشام همراه بُريهه و آن زن، به محضر امام صادق عليه السّلام رسيدند، و هشام ماجراي گفتگوي حضرت كاظم عليه السّلام و بُريهه، و مسلمان شدن بُريهه و زن خدمتكار را به عرض امام صادق عليه السّلام رسانيد. امام صادق عليه السلام فرمود:
ذُرِيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ: آن ها فرزنداني بودند كه ( از نظر پاكي و كمال) بعضي، از بعضي ديگر گرفته شده اند و خداوند شنوا و دانا است».
گفتگوي بُريهه با امام صادق عليه السّلام:
بُريهه: فدايت گردم، تورات و انجيل و كتاب هاي پيامبران عليه السّلام از كجا نزد شما آمده است؟
امام صادق : اين كتاب ها، از جانب آن ها به ارث به ما رسيده است، ما همانند آن ها، آن كتاب ها را تلاوت مي كنيم، و همانند آن ها مي خوانيم، خداوند در زمين، حجّتي را قرار نمي دهد كه هر گاه از او سؤالي كنند، در پاسخ بگويد: « نمي دانم». از آن پس ، بُريهه ملازم امام صادق عليه السّلام و از ياران او گرديد، تا اين كه در عصر امام صادق عليه السّلام از دنيا رفت، امام صادق عليه السّلام او را با دست خود غسل داد و كفن كرد و با دست خود، او را در ميان قبر نهاد و فرمود:
هذا حَوارِي مِنْ حَوارِي الْمَسِيحْ عَلَيْهِ السَّلامُ يَعْرِفُ خقَّ اللهِ عَلَيْهِ: « اين مرد، يكي از حواريّون ( ياران نزديك) عيسي عليه السلام است كه حقّ خدا بر خويش را مي شناسد».
بيشتر اصحاب امام صادق عليه السلام آرزو مي كردند كه همچون بُريهه [داراي آن مقام عالي معنوي ] باشند.

اسلام پیروز است
 
پنج شنبه 14 بهمن 1389  1:21 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها