مرحوم آيت الله كوهستاني مي فرمود: گاهي از اوقات كه مادرم عصباني مي شد و از روي عصبانيت حرف تندي مي زد ، من به پاس احترام وي زود محيط منزل را ترك مي كردم نكند كه در مقابل ايشان موضع گيري كنم و احترامش را نگه ندارم هنگامي كه مادر پيرش براي رفع حوايج خود نياز به كمك داشت ، ياريش مي داد و در اين باره نقل شده است كه معظم له شبي مشغول غذا دادن به مادرش بود كه مقداري از غذا روي لباس مادرش ريخت ، لذا خيلي عصباني و ناراحت شد و از روي ناراحتي سخني گفت كه سبب آزردگي خاطر ايشان گرديد ؛ معظم له بي درنگ برخاست و زود اتاق را ترك كرد و پس از لحظاتي بار ديگر خدمت مادر رسيد و سلام كرد و با كمال خون سردي و آرامش گفت : ننه جان مي خواهي لباست را عوض كنم ؟ ! گويا اصلاً هيچ اتفاقي نيفتاده است .