0

مهاجرت خانواده زين‌الدين به قم و شركت در فعاليت‌هاي انقلابي

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مهاجرت خانواده زين‌الدين به قم و شركت در فعاليت‌هاي انقلابي

89/11/13 - 16:17
شماره:8911130454
نسخه چاپي ارسال به دوستان
نگاهي به زندگي شهيد مهدي زين‌الدين به بهانه فوت پدر بزرگوارش؛
مهاجرت خانواده زين‌الدين به قم و شركت در فعاليت‌هاي انقلابي

خبرگزاري فارس: همزمان با جريانات انقلاب اسلامي، پدر مهدي با استفاده از فرصت پيش‌آمده، مخفيانه محل زندگي را به قم انتقال دهد و مهدي نيز همراه ساير اعضاي خانواده، از خرم آباد به قم آمد و در هدايت مبارزات مردمي نقش مؤثرتري را عهده‌دار شد.

به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، شهيد مهدي زين‌الدين در سال 1338 هجري شمسي در كانون گرم خانواده‌اي مذهبي، متدين ديده به جهان گشود.
نبوغ و استعداد مهدي باعث شد كه او در اوان كودكي قرآن را بدون معلم و استاد ياد بگيرد و بر قرائت مستمر آن تلاش كند؛ وي پس از ورود به دبستان در اوقات بيكاري به پدرش كه كتابفروشي داشت، كمك مي‌كرد.
مهدي در دوران تحصيلات متوسطه‌اش به لحاظ زمينه‌هايي كه داشت با مسائل سياسي و مذهبي آشنا و در اين مدت كه با شهيد محراب آيت‌الله مدني (ره) مانوس بود، روح تشنه خود را با نصايح ارزنده و هدايتگر آن شهيد سيراب مي‌كرد و در واقع در حساسترين دوران جواني به هدايت ويژه‌اي دست يافته بود. به همين دليل از حضرت آيت‌الله مدني بسيار ياد مي‌كرد و رشد مذهبي خود را مديون ايشان مي‌دانست.

* تبعيد پدر

در مسير مبارزات سياسي عليه رژيم پهلوي، پدر شهيدان مهدي و مجيد زين‌الدين براي بار دوم از خرم‌آباد به سقز تبعيد شد و اين امر باعث شد تا مهدي كه خود در مبارزات نقش فعالي داشت دوري پدر را تحمل كند و سهم پدر را نيز در مبارزات خرم‌آباد بردوش كشد.
در ادامه مبارزات سياسي دوران دبيرستان، كينه عميقي نسبت به رژيم پهلوي پيدا كرد و زماني كه حزب رستاخيز شروع به عضوگيري اجباري مي‌كرد، شهيد زين‌الدين به عضويت اين حزب در نيامد و اين موضوع منجر شد كه از دبيرستان اخراجش كردند و به ناچار براي ادامه تحصيل، با تغيير رشته از رياضي به طبيعي موفق به اخذ ديپلم شد و در كنكور سال 1356 شركت كرد و ضمن موفقيت، توانست رتبه چهارم را در بين پذيرفته‌شدگان دانشگاه شيراز بهدست آورد اما اين امر مصادف با تبعيد پدرش به جرم حمايت از امام خميني(ره) از خرم‌آباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصيل و ورود جدي‌تر وي در سنگر مبارزه پدرش شد.
پس از مدتي پدر شهيد زين‌الدين از سقز به اقليد فارس تبعيد شد. اين ايام كه مصادف با جريانات انقلاب اسلامي بود موجب شد كه پدر با استفاده از فرصت پيش‌آمده، مخفيانه محل زندگي را به قم انتقال دهد و مهدي نيز همراه ساير اعضاي خانواده، از خرم آباد به قم آمد و در هدايت مبارزات مردمي نقش موثرتري را عهده‌دار شد.

* حضور در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي

مهدي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي جزو نخستين كساني بود كه جذب نهاد مقدس جهادسازندگي شد و با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي قم، براي انجام وظيفه شرعي و اجتماعي خود و حفظ و حراست از دستاوردهاي خونين انقلاب، به اين نهاد مقدس پيوست. ابتدا در قسمت پذيرش و پس از آن به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظيفه كرد.

وي در زمان مسئوليت خود در واحد اطلاعات كه همزمان با غائله خلق مسلمان و توطئه‌هاي پيچيده ضدانقلاب در شهر خونين و قيام قم بود با نقش فعال خود و با برخورداري از بينش عميق سياسي، در خنثي كردن حركت‌هاي انحرافي و ضدانقلابي گروهك‌هاي آمريكايي نقش به سزايي داشت.

* مسئول اطلاعات – عمليات سپاه دزفول و سوسنگرد

با آغاز تهاجم دشمن بعثي به مرزهاي ميهن اسلامي، مهدي بي‌درنگ پس از گذراندن آموزش كوتاه مدت نظامي، به همراه يك گروه صدنفره خود را به جبهه رساند و به نبرد بي‌امان عليه كفار بعثي پرداخت.
پس از مدتي مسئول شناسايي يگان‌هاي رزمي شد و بعد از آن نيز مسئول اطلاعات – عمليات سپاه دزفول و سوسنگرد شد. در اين مسئوليت‌ها با شجاعت، ايمان و قوت قلب،‌ تا عمق مواضع دشمن نفوذ مي‌كرد و با شناسايي دقيق و هدايت رزمندگان اسلام، ضربات كوبنده‌اي بر پيكر لشكريان صدام وارد آورد.
بخشي از موفقيت‌هاي به دست آمده توسط رزمندگان اسلام در عمليات فتح‌المبين، مرهون تلاش و زحمات ايشان و همكارانش در زمان تصدي مسئوليت اطلاعات – عمليات سپاه دزفول و محورهاي عملياتي بود.
مهدي در عمليات بيت‌المقدس مسئوليت اطلاعات – عمليات قرارگاه نصر را برعهده داشت و به دليل لياقت، ايمان، خلوص، استعداد رزمي و شجاعت فراوان، در عمليات رمضان به عنوان فرمانده تيپ علي‌بن ابيطالب(ع) انتخاب شد.
در عمليات رمضان، تيپ علي‌بن ابيطالب(ع) جزو يگان‌هاي مانوري و خط‌شكن بود و به حول و قوه الهي و با قدرت فرماندهي و هدايت وي در بكارگيري صحيح نيروها و موفقيت آن يگان در اين عمليات، بعدها اين تيپ، به لشكر تبديل شد.
لشكر مقدس علي‌بن ابيطالب (ع) در تمام صحنه‌هاي نبرد سپاهيان اسلام (عمليات محرم، والفجرمقدماتي، والفجر3 و والفجر4) خط شكن و به عنوان يكي از يگانهاي هميشه موفق، نقش حساس و تعيين كننده‌اي را برعهده داشت.
صبر، استقامت، مقاومت جانانه و به يادماندني اين يگان، همگام با ساير يگان‌ها در عمليات پيروزمندانه خيبر بسيار مشهور است. هنگامي كه دشمن از هوا و زمين و با انواع جنگ‌افزارها و هواپيماهاي توپولوف و ميگ و بمبهاي شيميايي و پرتاب يك ميليون و دويست هزار گلوله توپ و خمپاره، جزاير مجنون را آماج حملات خويش قرار داده بود، او و يگان تحت امرش مردانه و تا آخرين نفس جنگيدند و دشمن زبون را به عقب راندند و جزاير و حفظ كردند.

* ويژگيهاي اخلاقي

از خصوصيات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شكني شب‌هاي عمليات و جنگيدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت‌ترين پاتك‌ها به خاطر اين روحيه بود. روحيه‌اي كه اساس و بنيان آن بر ايمان و اعتقاد به خدا استوار بود؛ مجاهدت دائمي او براي خدا بود و هيچگاه اثر خستگي روحي در وجودش ديده نمي‌شد.
مهدي در كنار تلاش بي‌وقفه‌اش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت كه جبهه‌هاي نبرد، مكاني مقدس است و انسان دراين مكان، به خدا تقرب پيدا مي‌كند. هميشه به رزمندگان سفارش مي‌كرد كه به تزكيه نفس و جهاد اكبر بپردازند.
او همواره سعي مي‌كرد كه با وضو باشد. به ديگران نيز تاكيد مي‌نمود كه هميشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسيار داشت و با قرآن مجيد مانوس بود و به حفظ آيات آن مي‌پرداخت.
به دليل اهميتي كه براي مسائل معنوي قايل بود نماز را به تأني و خلوص مخصوصي به پا مي‌داشت. فردي سراپا تسليم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبي از همان دوران كودكي در زندگي مهدي متجلي بود.
با علاقه خاصي به بسيجي‌ها توجه مي‌كرد. محبت اين عناصر مخلص در دل او جايگاه ويژه‌اي داشت. براي رسيدگي به وضعيت نيروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، يگانها و مقرهاي لشكر سركشي مي‌نمود و مشكلات آنان را رسيدگي و پيگيري مي‌كرد. همواره به برادران سفارش مي‌كرد كه نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و هميشه خودشان را نسبت به آنها بدهكار بدانند و يقين داشته باشند كه آنها حق بزرگي بر گردن ما دارند.
شيفتگي و محبت ويژه‌اي به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختي كه از ولايت فقيه داشت از صميم قلب به امام خميني(ره) عشق مي‌ورزيد. با قبلي مملو از اخلاص، ايمان و علاقه از دستورات و فرامين آن حضرت تبعيت مي‌كرد. به دقت پيام‌ها و سخنراني‌هاي ايشان را گوش مي‌داد و سعي مي‌كرد كه همان را ملاك عمل خود قرار دهد و از حدود تعيين شده به هيچ وجه تجاوز نكند. مي‌گفت «
ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببينيم از آن كانون و مركز فرماندهي چه دستوري مي‌رسد، يك جان كه سهل است، اي كال صدها جان مي‌داشتيم و در راه امام فدا مي‌كرديم».
او در سخت‌ترين مراحل جنگ با عمل به گفته‌هاي حضرت امام خميني(ره) خدمات بزرگي به جبهه‌ها كرد.
حفظ اموال بيت‌المال براي شهيد زين‌الدين از اهميت خاصي برخوردار بود. همواره در مسئوليت و جايگاهي كه قرار داشت نهايت دقت خود را به كار مي‌برد تا اسراف و تبذير نشود. بارها مي‌گفت «در مقابل بيت‌المال مسئول هستيم».
در استفاده از نعمت‌هاي الهي و حتي غذاي روزمره ميانه‌روي مي‌كرد؛ او خود را آماده رفتن كرده بود و همواره براي كم كردن تعلقات مادي تلاش مي‌كرد. ايثار و فداكاري او در تمام زمينه‌ها، بيانگر اين ويژگي و خصوصيتش بود؛ براي اخلاص و تعهد آن شهيد كمتر مشابهي مي‌توان يافت.
او جز به اسلام و انجام تكليف الهي خود نمي‌انديشيد. در مناجات و راز و نيازهايش اين جمله را بارها تكرار مي‌كرد «اي خدا! اين جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پيروز كن».
از آنجا كه برادران، ايشان را به عنوان الگويي براي خود قرار داده بودند، سعي مي‌كردند اخلاق و رفتارشان مثل ايشان باشد.
او شخصيتي چند بعدي داشت: شخصيتي پرورش يافته در مكتب انسان ساز اسلام. خيلي‌ها شيفته اخلاق، رفتار، مديريت و فرماندهي او بودند و او را يك برادر بزرگتر و معلم اخلاق مي‌دانستند. زيرا او قبل از آنكه لشكر را بسازد، خود را ساخته بود.
اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضاي مسئوليت‌هاي نظامي‌اش كه داراي صلابت و قدرت خاصي بود، زماني كه با بسيجيان مواجه مي‌شد برادري صميمي و دلسوز براي آنها بود.
مهدي زين‌الدين در زمينه تربيت كادرهاي پرتوان براي مسئوليتهاي مختلف لشكر به گونه‌اي برنامه‌ريزي كرده بود كه در واحدهاي مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جريان كارها باشند. مي‌گفت «من خيالم از لشك راحت است. اگر چند ماه هم در لشكر نباشم مطمئنم كه هيچ مسئله‌اي به وجود نخواهد آمد».
در كنار اين بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زيرا رفتار و صحبتهايش در عمق جان نيروهاي رزمنده مي‌نشست. بارها پس از سخنراني، او را در آغوش خويش مي‌كشيدند و بر بالاي دستهايشان بلند مي‌كردند.
او يكي از فرماندهان محبوب جبهه‌ها به شمار مي‌آمد. فرماندهي كه نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و اين نورانيت به اطرافيان نيز سرايت كرده بود.

* شهادت

در آبان سال 1363 شهيد زين‌الدين به همراه برادرش مجيد (كه مسئول اطلاعات و عمليات تيپ 2 لشكر علي‌بن ابيطالب(ع) بود) جهت شناسايي منطقه عملياتي از باختران به سمت سردشت حركت كرد. در آنجا به همسنگريان گفت «من چند ساعت پيش خواب ديدم كه خودم و برادرم شهيد شديم!»
زماني كه عازم منطقه ‌شدند، راننده‌شان را پياده كرده و گفتند «خودمان مي‌رويم».
حتي در مقابل درخواست يكي از همسنگريان مبني بر همراه شدن با آنها، برادر مهدي به او گفت «تو اگر شهيد بشوي، جواب عمويت را نمي‌توانيم بدهيم، اما ما دو برادر اگر شهيد بشويم جواب پدرمان را مي‌توانيم بدهيم».
فرمانده محبوب بسيجي‌ها، سرانجام پس از ساليان طولاني دفاع در جبهه‌ها و شركت در عمليات و صحنه‌هاي افتخارآفرين، در درگيري با ضدانقلاب شربت شهادت نوشيد و روح بلندش را از اين جسم خاكي به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوي گزيند.
منبع: سايت شهيد زين‌الدين

 
 
چهارشنبه 13 بهمن 1389  5:38 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها