عنوان : پذيرايي صلواتي
نوع اصطلاح :آداب و رسوم
سر راه بچه ها، از آخرين شهر نزديك به جبهه تا منطقه و خط مقدم، ايستگاه ها و پايگاه هاي صلواتي بود كه در تمام ساعات شبانه روز آماده ي پذيرايي از بچه ها بود.
پايگاه هاي موقت را معمولاً با حصير يا ورق فلزي مي ساختند و پايگاه هاي دائمي را با سيمان و آهن. پايگاه هاي صلواتي شهرـ مثل پايگاه زينبيه در اهواز و مسجد تركان در كرمانشاه ـ امكانات بهتري داشتند، به اين معني كه غير از وسايل استراحت و خواب و غذا و نظافت، مخابرات هم داشتند.اين پايگاه ها مانع بسيار خوبي براي فرصت طلبي هاي اقتصادي بعضي ها درجنگ بود. اما ايستگاه هاي بيرون شهري و جبهه اي بيش تر جنبه ي كفاف و رفع نياز داشت، مثل ايستگاه هاي دارخوين ــ در جاده ي آبادان ـ اهوازـ وايستگاه صلواتي حسينيه ـ بالاتر از پادگان حميد ـ يا ايستگاه پل كرخه وسه راه ابوقريب و امثال آن ها .
معمولاً اداره ي هر پايگاه صلواتي را يكي از شهرها به عهده داشت. كمك هاي مردمي آن شهر نيز به آن هدايت مي شد و وظيفه ي پذيرايي در اين ايستگاه ها را پيرمردان آن شهر به عهده مي گرفتند. اين افراد بسيار هم بشاش و بذله گو و خوش برخورد بودند. كساني كه مثل پدر، بلكه بهتر از پدر، بچه ها را تر و خشك مي كردند و قربان صدقه شان مي رفتند و عصبانيت آن ها را هيچ كس نديده بود. اين پدران با محاسن سفيد و لباس هاي بسيجي، مثل پروانه دور بچه ها مي گشتند، هرگز به كسي زحمت نمي دادند؛ يكي نظافت مي كرد، ديگري پذيرايي مي كرد، آن يكي مواظب بود كه با صلوات مزد خدمت را دريافت كند و به همين ترتيب تا آخر. اين پايگاه ها غير از نيروهاي رزمي ـ اعم از بسيج و سپاه و ارتش ـ به مردم سر راه هم كمك مي كردند. در برخي از اين پايگاه ها همه چيز پيدا مي شد حتي كتاب و روزنامه و عكس سنجاقي امام ومداليوم و عطر و غيره. با اين حال، پايگاه هاي مورد نظر معروف به داشتن شربت و چاي بودند؛ اگرچه اين اواخر آب انگور و بستني هم
مي دادند. هرچه به خط نزديك تر مي شديم، پذيرايي"چرب تر" بود. غذايشان بعضاً چلوكباب و چلومرغ بود. تنقلاتشان شكلات و پسته و بيسكويت.
اجرت همه ي خدمات و زحمات، فرستادن صلوات بود كه بيش از همه اختصاص به حضرت امام و سلامتي ايشان داشت و در درجه ي بعد توفيق رزمندگان. پايگاه هاي صلواتي شايد بيش از آن كه جنبه ي خدماتي داشت، پاتوق و ميعادگاهي بود براي برادران همرزم. بچه هايي كه با همه ي هم دلي ازهم دور افتاده بودند و اين اماكن مقدس، به جهت سرراه بودنشان، خود به خود موجبات وصال و تجديد ديدار هرچند كوتاه ياران آقـا ابي عبداالله (ع) رافراهم مي كرد. غير از اين نحوه ي خدمات رساني، اياب و ذهاب و حمام و خياطي و آرايشگاه و سايرصورت هاي پذيرايي هم بود كه آن ها نيز صلواتي و رايگان انجام مي شد .
بعضي كه سخت گيرتر بودند نسبت به استفاده كردن از هداياي مردمي در صلوات ها وسواس بيشتري به خرج مي دادند. در شرايطي كه جبهه تحرك كم تري داشت اين امر محسوس تر بود. آن ها ازخودشان مي پرسيدند آيا ما به اندازه ي اين هدايا متحمل رنج و زحمت شده ايم و اين كنسرو و كمپوت حق ما هست يا نه؟ بعضي ها هم خوراكي ها را مثل مهر بر پيشاني مي نهادند و مي بوسيدند و مي بوييدند.