0

عادت بيداري وساير روش ها

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

عادت بيداري وساير روش ها

عنوان : عادت بيداري وساير روش ها
نوع اصطلاح :
آداب و رسوم
يكي از روش هاي بيداركردن بچه ها اين بود كه هركس زودتر بيدار مي شد، شروع مي كرد به فرستادن صلوات؛ بعد يكي، يكي، كساني كه خوابشان به اصطلاح سبك تر بود بيدار مي شدند و به جمع صلوات فرست ها مي پيوستند؛ يك نفر مي شد دو نفر و دو صدا مي شد سه صدا و همين طور تا آخرين نفر كه هرچقدر هم خوابش سنگين بود و خوش خواب، نمي توانست در مقابل خيل صلوات فرست ها مقاومت كند و بالاخره بيدار مي شد.
اگر بنا بر بيداركردن شخصي بود، فرماندهان گردان و دسته بر سر و روي نيروي دست مي كشيدند و بر پيشاني او بوسه مي زدند و خيلي آرام او را صدا مي كردند يا كف پايش را غلغلك مي دادند تا بيدار بشود وآماده ي انجام دادن كار.
بيدار باش و عادت دادن نيروها به بيداري راه ديگري نيزداشت. بسيار اتفاق مي افتاد كه به جمع بچه ها بيدارباش مي دادند وبعد مي گفتند: برادران دراختيار خودشان باشند؛ چون اصل براستفاده از وقت بود و نه اذيت وآزار. پس ازآن همه بيدار مي ماندند و هر كس به نحوي كه حالش مقتضي بود و شرايط اجازه مي داد مشغول كاري مي شد.
در بيدارباش هاي رسمي ورزمي ـ آموزشي وضع فرق مي كرد. مثلاً در گردان تخريب، بيداركردن نيرو با ايجاد انفجار و تيراندازي در نزديكي محل استراحت بچه ها آغاز مي شد كه نوعي آمادگي و سرعت عمل در غافل گيري را آموزش مي داد اين كار درگردان هاي ديگر به نحو ديگري انجام مي شد.
در واحد مخابرات كساني كه عطر(تيروز) دراختيار داشتند نـماز شب خوان ها را معطر مي كردند تا بيدار شوند. سردي و رطوبت عطر باعث جلب توجه و تحريك شدن افراد مي شد و از طرف ديگر، رايحه ي خوش آن مانع هرگونه اعتراضي بود.
سهم درخور توجهي از روش بيداركردن دوستان براي خواندن نمازصبح و رفتن سرپرست نگهباني به مزاح اختصاص داشت، شوخي و جدي:"فلاني مي خواست بيدارت كند من نگذاشتم"."برادر وضوگرفته اي؟"،"آفتاب داره مي خنده"،"برادر مرگ برامريكا"،"از جنوب(اعجلوا)الصلواة" و بعضي با كوبيدن برطبل (بيت حلب روغن) و ايجاد سر و صداي زياد در واقع، مانع خواب خفته ها مي شدند. رزمندگان آذربايجاني مي گفتند:"بلند شو برويم وريان"( محل تقسيم آب براي زراعت) و بعضي عادت به "ياالله" گفته داشتند. بالاي سر برادران مي رفتند و باذكر نام خدا آن ها را به خدا مي خواندند.

چهارشنبه 13 بهمن 1389  3:49 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها