0

تربیت معنوی کودک

 
mohsenh
mohsenh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 1156
محل سکونت : قم

تربیت معنوی کودک

سن کودکان ، سن گرفتن یک سری حرفها و صحبتها بصورت ملموس است ، آنها انتزاعی نمی توانند فکر کنند ، من آن هفته فرصت کوتاه بود و اشاره ای کردم . اجازه بدهیم قبل از اینکه وارد این موضوع بشوم ، یک مقدمه ای بگویم ، یکی از چیزهایی که ما پدر و مادرها دوست داریم این است که دین را دوست داشته باشند و به این مسیر بروند . اما یادمان میرود که ارائه دهنده دین به فرزندان خودمان هستیم ما چکار کردیم که دین را به بچه ها ، خوب ، شیرین و جاذب معرفی کنیم ، بچه ای که تازه تکلیف شده و میخواهد نماز بخواند ، مثلا سریالی را ساعت هشت شب پیگیری میکند ، مادر میگوید : نمازت دیر شد ،اول وقت از دست رفت ، نمی خواهی نماز اول وقت بخوانی ، ببینید همین تکرارهاست که شیرینی سریال یا برنامه کودکی که بچه نگاه میکند او که تا دیروز این کارها را انجام نمیداد امروز باید شروع کند و انجام دهد او را می آزارد ، ما بیش از اینکه بچه ها را به مستحبات عبادی بکشانیم به واجبات عبادی شیرین هدایتشان کنیم . آیا خودمان همه وقت ، نماز اول وقت خوانده ایم که این را اینقدر مصرانه از بچه هایمان متوقع داریم ؟ بله خیلی خوب است اگر پدر و مادرها شیوه های خیلی قشنگی داشته باشند ، بچه ها را آموزش بدهند و بگویند اگر نماز اول وقت میگوییم چرا ؟ گفتم بچه ها خیلی چیزها را نمیتوانند به صورت انتزاعی بپذیرند ، یا مثلا بچه ای که از مدرسه خسته آمده است یک چیزی میخواهد بخورد ما میگوییم برو نمازت را بخوان تا شام حاضر میشود ، برو نمازت را بخوان تا ناهار حاضر کنم ، ناهارمان اگر حاضر نیست . نگوییم : برو نمازت را بخوان تا ناهار حاضر کنم ، بگویید : یک فرصتی میخواهم تا ناهار حاضر شود . ببین چه دوست داری انجام دهی میخواهی کارهات را انجام بدهی ، نمازت را بخوانی ، یعنی او را در چند مسیر و چند کار بگذار تا او بگوید : من خودم انتخاب کردم ، نه به من اجبار شد ، این شیوه هایی که متأسفانه دین را نه شیرین بلکه برای بچه ها تلخ میکند ، یک مثال میزنم برای پدر و مادرها امیدوارم که حواسشان به این مسئله جمع باشد . الان روز به روز تعداد روزهای روزه گرفتن بالا میرود و یک مقدار سوخت و ساز بدن به هم میریزد یک مقدار حتی امکان دارد قند خون پایین بیاید ، در حالت عصبانیت بدن داغ میشود و چون آب نمی خوریم حرارت بدن بالاست ، زود عصبانی می شویم ، ای کاش بعضی اوقات میشد در دل این بچه ها و نوجوانان رفت و یک ضبط صوتی کار گذاشت تا ببینیم چه تعریف و تعبیری از پدر و مادر در ماه مبارک رمضان دارد ، مامانت کیه ؟ بابات کیه ؟ یک آدم عصبانی آنوقت که من میخواهم بخوابم میگه میخوام بیدار باشم ، آن وقت که من میخوام بیدار باشم میگه باید بخوابی ، آن وقت که من غذا دوست دارم ، غذا نمیدهد ، آن وقتی که میخواهیم غذا بخوریم ، غذا های مانده و بهم ریخته که زیبا جلوه نمیکند به ما میدهد ، در تمام روز میگوید : من روزه دار هستم باید توجه به من داشته باشی ، یا میهمانی های آنچنانی رفتن و آنچنانی آمدن، چرا باید این بچه از دین چهره شیرینی برایش بماند ؟ در حالی که ما قرار است یک میهمانی برویم دیگر آیا ما ابتدا به ساکن وارد یک میهمانی میشویم ؟ مقدماتی برای رفتن آماده میکنیم، حالا لباسی وسیله ای و چیزهای دیگر، حالا این را زودتر برای بچه ها آمادگی ایجاد کنیم ، دختر خوب من ، پسر عزیز من ماه مبارک رمضان که می آید اینجوری است این زمان بندی را داریم این شکلی باید انجام دهیم ، حالا باهم چه کاری میتوانیم برای این میهمانی رفتن انجام دهیم ؟ ما چقدر از بچه ها کمک می گیریم برای اجرای این برنامه ها ؟ ما چرا باید مدام معلم اخلاق و معلم تذکر بشویم ؟ بیش از آنچه که از آنها نظربخواهیم بکنیم و نکن بگوییم ، بخاطر همین خیلی وقتها میتوان از بچه ها کمک گرفت و گفت بچه ها میدانید بیست روز دیگر ماه رمضان است ، بیایم ببینیم چکار کنیم ؟ مثلا برنامه غذایی تنظیم کنیم ، میهمانی ها را تنظیم کنیم ، ورودمان و خروجمان ، شبهای احیاءمان را همه اینها را با بچه ها در نظر دادن تقسیم کنیم ، در این مسیر یواش یواش همان کودک و همان نوجوان ، با من به طرف دین می آید با من خودش را سهیم میداند و چون این حس او پاسخ داده میشود که من هم سهیم هستم از من حرف را می پذیرد ، اینجا آره و اینجا نه ، یا یک نکته دیگری که برای همه خیلی زیباست ، شما برگردید به من بگویید : این کارتان درست نیست یا این کارتان درست است، من بلافاصله جبهه میگیرم و دفاع می کنم ولی اگر برگردید بگویید : فلانی به نظر شما درست است یا غلط است یعنی به من اجازه دادی که فکر کنم که آری یا نه ؟ ما از همین کودکی این کار را بکنیم ، اتفاقا باز یک سفارشی دارم به مادرانی که فرزندان یک ونیم سال تا سه سال یا یک سال به بعد دارند معمولا اینها چون نمی توانند حرف بزنند جیغ میزنند . انتظارات خود را چون نمی توانند بیان کنند اعتراضشان بلند است و اعتراض را با چه چیزی مطرح میکنند با گریه و لجبازی کردن . اگر همین بچه ای که الان دارد گریه میکند صدا کنی و بگوییی چکار باید برای تو بکنم ؟ این شد یک سوال و وقتی تو سوال میکنی آن مغزش را از اعتراض کلامی متوقف میکند ، حالا به هرمدل و فکرش را داخل میکند به اندازه حجم خودش ، اینجوری اگر بکنی هم عمل را بکار میگیری و هم فکر را به کار میگیری و از آن حالت اعتراض کردن خارج میشود ، در پرانتز میگویم خانواده های گرامی مادران و پدران محترم بیایید که از همان کارهای غیر معمولی که لحظه قبل به آن اشاره کردم این باشد که بیاییم برای بچه سه ساله خود یک مقدار مطالعات خود را بالا ببریم . برای نوجوان خود یک مقدار بدانیم به چه شکلی باید وارد صحبت با آنها شویم ، ببینیم چرا آنها در مسیری میروند که درست مخالف ماست .

منبع:برنامه به سمت خدا

چهارشنبه 13 بهمن 1389  1:04 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها