0

مفاد صلح تحمیلی معاویه

 
alimoradis
alimoradis
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 7040
محل سکونت : آذربايجان غربي

مفاد صلح تحمیلی معاویه

مفاد صلح تحمیلی معاویه

امام حسن مجتبی(ع)

حتی اگر فرض کنیم که امام مجتبی(علیه‌السلام) نظر به ضعف مردم عراق از ادامه جنگ منصرف شده بود، با توجه به فرستادن معاویه نمایندگان خود را به مدائن و گفتار خود امام، مسلّم است که معاویه علاقه داشت که مسأله را بدون توسّل به جنگ و خونریزی به پایان برساند، او زیرکانه خود را چهره‌ای آرام و حلیم به مردم نشان داده و خواهان آن بود که بدون درگیری بر عراق مسلط شود، طبعاً چنین امری از تحرّک کینه جویانه عراق بر علیه او جلوگیری می‌کرد، اضافه بر آن او به هر حال توانسته بود اقدام خود را به صورت قانونی درآورده و این تصوّر را که «این او نیست که با توسّل به زور خلافت اسلامی را قبضه می‌کند، بلکه خود مردم و در رأس آنها امام حسن(علیه‌السلام) است که آن را به وی ارزانی می‌دارند» در اذهان مردم زنده کند، هر چند عدم رعایت او تعهداتی را که در منشور صلح به توافق طرفین رسیده بود، خط بطلان بر زیرکی‌ها و تزویر‌های او کشیده و چهره کریه و فریبکار او را آشکارا نشان داد. تاریخ در نقل موادی ـ که تاریخ نویسان ادعا می‌کنند مورد توافق طرفین قرار گرفته، برای نسل‌های بعدی ـ ستم بزرگی در حق امام حسن (علیه‌السلام) روا داشته است، با بررسی دقیق مسأله به آسانی می‌توان فهمید که چگونه گروهی از روات و مورخین در موقع تنظیم گزارش‌های تاریخی‌شان گرایش‌های مذهبی خود را رها نکرده و به نفع سیاست اُموی و بر علیه شیعه به جعل خبر پرداخته و حقایق تاریخی را تحریف کرده‌اند، آنها در این جنایت اثبات چند نکته زیر را در نظر داشته‌اند:

امام حسن(علیه‌السلام) عاجزانه تقاضای صلح کرد.

امام به خاطر تمایلات مادی و رسیدن به درهم و دینار دست به چنین کاری زد.

او تنها به فکر خودش بوده و مردم را در برابر معاویه رها کرد...

زهری یکی از وابستگان دربار هشام بن عبدالملک و طرفدار جدّی بنی امیه، یکی از مصادر اصلی این تحریف بوده که اساس صلح نامه را تنها شرایط مالی و گرفتن خراج «اهواز» و «دارابجرد» ذکر کرده است.

گروهی از روات و مورخین در موقع تنظیم گزارش‌های تاریخی‌شان گرایش‌های مذهبی خود را رها نکرده و به نفع سیاست اُموی و بر علیه شیعه به جعل خبر پرداخته و حقایق تاریخی را تحریف کرده‌اند

 

در این مختصر مجال بحث و بررسی کامل نقلهای تاریخی درباره مواد صلح نامه نیست لذا ما تنها به ذکر روایتی که در مصادر قدیمی به صورت یک متن کامل نقل شده اکتفاء کرده و توضیحاتی درباره آن می‌دهیم، این نقل توسط دو مورخ قدیمی که اسناد آنها کاملاً از یکدیگر جدا می‌باشد به صورت همسانی روایت شده است که خود این همسانی در نقل متن کامل صلح نامه، از نشانه‌های صحت آن است در این روایت آمده:

امام، عبدالله بن نوفل را پیش معاویه فرستاد تا به او بگوید: در صورتی که جان و مال مردم در امان باشد او حاضر است پیشنهاد صلح را بپذیرد، اما عبدالله بن نوفل پیش معاویه شرایط دیگری را به این شرح مطرح کرد:

 

 

1ـ خلافت پس از معاویه به امام حسن(علیه‌السلام) واگذار شود. 2ـ پرداخت سالانه 55هزار درهم به اضافه خراج دارابجرد... معاویه نیز این شرایط را پذیرفت، وقتی عبدالله بن نوفل نزد امام بازگشته و شرایط خود را به اطلاع او رسانید، آن حضرت آنها را نپذیرفته و فرمود: من طالب خلافت نیستم و اموالی که معاویه پرداخت آن را به من تعهد کرده از بیت المال بوده و او حق چنین تصرفی در بیت المال مسلمین را ندارد، آنگاه کاتب خویش را فرا خوانده و دستور داد متن زیر را بنویسد:

این قراردادی است که حسن بن علی و معاویة بن ابی سفیان بر آن توافق کرده‌اند:

حسن بن علی ولایت امر مسلمین را به او واگذار می‌کند به شرط آنکه او به کتاب خدا و سنّت رسول الله(ص) و سیره خلفای صالح عمل نماید. معاویه نباید کسی را به عنوان جانشین خود به خلافت تعیین کند و باید خلیفه پس از وی به نظر و رأی مؤمنین تعیین شود. مردم در هر نقطه‌ای از کشور که باشند اعم از شام، عراق، تهامه و حجاز، در امنیّت کامل به زندگی خود ادامه خواهند داد، همچنین اصحاب و شیعیان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) از نظر جان و مال و فرزندان خود در امان خواهند بود. معاویه تعهّد می‌سپارد که بطور آشکار یا نهان توطئه‌ای بر علیه حسن بن علی و برادرش امام حسین نچیند.

به نظر می‌رسد شرایط دیگری که بطور تفصیل یا اختصار نقل شده اشاره به همین نکته و از تعبیرات محدثین بوده باشد، هر چند احتمال دارد در همین متن نیز در بکار گرفتن پاره‌ای از تعبیرات تسامحی از طرف مورخین صورت گرفته باشد.

 

 

معاویه نباید کسی را به عنوان جانشین خود به خلافت تعیین کند و باید خلیفه پس از وی به نظر و رأی مؤمنین تعیین شود

امام در صلح نامه نقل شده تنها فرموده بود که: معاویه حق تعیین جانشین ندارد و اینکار باید از طریق شورای مؤمنین انجام پذیرد. و این بمعنای رسمیّت دادن به «شورای تعیین خلیفه» نظیر شورای عمر و یا شکل جدید آن از جانب امام حسن(علیه‌السلام) نمی‌باشد، بلکه منظور, مقبولیّت مردمی یک حاکم است و این امر منافاتی با اعتقاد شیعه ندارد زیرا به هر حال امام معصوم نیز برای آنکه بتواند زمام امور حکومت را در دست گیرد نیازمند است که مردم او را قبول داشته باشند چنانکه خود خداوند نیز در صورتی حاکمیّت تشریعی دارد که مردم، او و دین او را بپذیرند، گرچه ولایت مطلق تکوینی بر جهان هستی را چه مردم بخواهند و چه نخواهند داراست.

امام حسن(علیه‌السلام) بدان سبب دست به چنین اقدامی زد که از طرفی خلافت را از شکل موروثی آن که از معاویه انتظار آن می‌رفت، نجات دهد و از طرف دیگر به لحاظ آنکه مردم آن دوران، خلافت را مساوی با بیعت آزادانه اهل حل و عقد می‌دانستند، با احیای آن اصل، معاویه را در صورت تخطی از آن، در محظور مخالفت مردم قرار دهد. گرچه معاویه هوشیارتر از آن بود که در میان آن مردم ناآگاه، ناکام بماند ولی این حداکثر تدبیر پیش گیرانه‌ای بود که در آن شرایط دشوار، امام می‌توانست انجام دهد تا لااقل چهره منافقانه معاویه را بر مردم آشکار و شخصیت منفی او را در تاریخ برای آیندگان ترسیم نماید.

امام حسن(ع)

بطور خلاصه نکات مهم صلح نامه مورد بحث عبارت بود از:

تأمین امنیت برای مردم مخصوصاً شیعیان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) که به هر حال در جنگهای جمل و صفین بر علیه عثمانی‌ها شرکت داشتند.

موروثی نبودن خلافت پس از معاویه.

تأمین امنیت برای اهل بیت رسول خدا و در رأس آنها حسنین(علیه‌السلام).

ولی معاویه هیچکدام از این مواد را رعایت نکرد حتی برای کسانیکه هنوز علاقه‌ای به معاویه دارند جالب توجّه است بدانند که او چگونه حتّی به ساده‌ترین آن مواد که خود، آنها را پذیرفته و امضاء کرده بود عمل نکرد، جالب‌تر آنکه معاویه پس از موافقت با مواد صلح نامه و امضاء آن، وقتی که به کوفه وارد شد در مقابل دیدگان بهت زده مردم ، ضمن سخنانی که برای آنها ایراد می‌کرد چنین گفت: تعهداتی که(صلح نامه) او در مقابل امام حسن(علیه‌السلام) بعهده گرفته صرفاً برای کسب حاکمیت بوده و از کوچکترین اهمیّت و اعتباری برخوردار نیست.

انی کنت شرطت شروطاً و وعدت وعدة ارادة لاطفاء نار الحرب و مداراة لقطع هذه الفتنة فامّا اذا

جمع الله لنا الكلمة و الالفة‌ و امنّا من الفرقة‌ فان ذلك تحت قدمى.

من شروطی را پذیرفته و وعده‌هائی دادم تا آتش جنگ خاموش شده و فتنه پایان پذیرد، امّا پس از آنکه خداوند وحدت کلمه و الفت بین مسلمین را برای ما فراهم آورد و ما را از خطرات اختلاف نجات داد همه‌ آن شروط را زیر پای خود قرار می‌دهم.

انى والله ما قاتلتكم لتصلّوا و لا لتصوموا و لا لتحجوا و لا لتزكوا، انكم لتفعلون ذلك و انما قاتلتكم لأ تأمّر علیكم و قد اعطانى الله ذلك و انتم كارهون.

بخدا قسم من بخاطر آنکه شما نماز بخوانید یا روزه بگیرید، حج بجا آورید، و یا زکات بپردازید با شما نجنگیدم که اینها را خودتان بجا خواهید آورد، من تنها به هدف کسب حاکمیت با شما جنگیدم که اینک خداوند آنرا بمن عطا کرده است هر چند که به دلخواه شما نبود.

ابوساسان حصین بن منذر می‌گوید: معاویه به هیچکدام از تعهداتی که به امام حسن(علیه‌السلام) سپرده بود عمل نکرد، حجر و یارانش را به شهادت رسانید، تعیین خلیفه پس از خود را به شورای مؤمنین واگذار نکرده و فرزندش یزید را به ولایتعهدی خود برگزید، و امام حسن(علیه‌السلام) را مسموم کرد. 

 


 

 

برگرفته از مقاله  رسول جعفریان  اسوه‌های بشریت 2 امام حسن مجتبی (علیه السلام) ( 2ـ 49 هجری)

تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی

چهارشنبه 13 بهمن 1389  12:39 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها