کوچههای خراسان
چشمههای خروشان تو را میشناسند موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
هم تو گلهای این باغ را میشناسی هم تمام شهیدان تو را میشناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی ای که امواج طوفان تو را میشناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست ای که آیات قرآن تو را میشناسند
گرچه روی از همه خلق پوشیده داری آی پیدای پنهان تو را میشناسند
اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد چون تمام غریبان تو را میشناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم کوچههای خراسان تو را میشناسند
قیصر امینپور
تهیه و تنظیم: بخش عترت و سیره تبیان