یاد دهداری افتادم روز بازی ایران - ژاپن که رفته بودیم استادیوم و علیهاش شعار میدادیم و طرف نیمکت گلوله برف پرت میکردیم. کاش نگویی که یادت نیست.
اگرچه این سالها آنقدر درباره گذشته داستان از خودت درآوردهای و آنقدر واقعیتها را تکذیب کردهای که این را هم تکذیب کنی تعجب نمیکنم. راستش دیگر از هیچکدام از کارهایت تعجب نمیکنم.
همشهری جوان: یک روز بود که نمیفهمیدم چرا باید اینقدر چپ و راست دروغ بگویی و اغراق کنی و همه چیز را جور دیگری جلوه بدهی. نمیفهمیدم که آن همه مجیز و مدح و ثنا به چند تکه از دنیا باید بیارزد که تن بدهی. برای آن شلوغبازی و شیرینکاری چقدر باید بدهند که ارزش اش را داشته باشد.
اما بعدها فکر کردم که هرچه هست آنقدر هست که به خاطرش از خودت بگذری. و فکر کنم آنقدر از خودت گذشتی که تمام شدی. به جایی رسیدی که دیگر نبودی. آدمی که روزی ادعایی داشت، حالا لابد زده زیر همه چیز که از این همه انتقاد و اعتراض ککاش هم نمیگزد.
اگرنه، اگر روزی میگفتی همه این انتقادها کار من و دو سه تا روزنامهنگار است که باهات خردهبرده داریم، حالا که ما سالهاست نیستیم و روزنامهها هستند و مردم توی کوچه و خیابان هستند و همه آن انتقادها هست و بیشترش هم هست. توی سایتها و وبلاگ ها همه دربارهات مینویسند و گفتن ندارد که چهها. کاش نخواهی بگویی که اینها را هم ما سازماندهی میکنیم.
که آن مجری غیررسمی را هم که آمد قسمات داد که روی اعصاب ملت راه نروی و بگذاری فوتبالمان را ببینیم، ما آنتریک کردهایم. که اگر قدرتاش را داشتیم خوب بود. تقصیر تو هم نیستها.
تقصیر آن مدیرهای بالاسری است که عین خیالشان نیست چی به سر برنامه و شبکه و اعصاب یک ملت میآورند. که چی به سر مجری سابقا محبوبشان دارند می آورند. آنها اگر یک روز تو را به خاطر اشتباهاتات مواخذه میکردند، اگر به خاطر همه این شلنگتخته انداختنهای پشت میکروفن صدایت میکردند، شاید کمی خودت را جمع میکردی.
مثل روز بازی با کرهجنوبی که کمی معقولتر بودی و چون همیشه، با توصیفات و جملهپردازیهای شگفتانگیزت همه را عصبیتر نکردی. تقصیر آن بالادستیهاست که اگر در به هم ریختن اعصاب مردم عمد هم نداشته باشند، این بیخیالیشان و این بیمسوولیتیشان در نشناختن نقش رسانه فراگیر جای سوال دارد.
منبع:نیاز روز