اساسا بعد از ایمان به خدا شاید هیچ عملی بهتر از نیکی کردن و ایثار و انفاق به بندگان خدا نباشد . کسانی که در پی ثواب هستند ، خیلی ها به من مراجعه می کنند و می گویند چه کار کنیم که شب قدر ثواب ببریم یا شب جمعه چه کار کنیم که ثواب ببریم ، یک سری کارهایی که معمولی است و باید انجام داد مثل اینکه یک نفر بگوید ما صبحانه و نهار چه کاری کنیم باید غذا بخورید تا زنده بمانید ، معلوم است نماز را که باید خواند روزه را که باید گرفت اینکه سعدی گفت :
عبادت به جز خدمت خلق نیست به سجاده و خرقه و دلق نیست
قطعا منظور سعدی این نیست که نماز نخوان و روزه نگیر . خود سعدی یک جای دیگر می گوید : من آن نیم که حلال از حرام نشمارم حلال و حرام سر من می شود ، من یک انسان معتقدی هستم نماز خوان و روزه گیر هستم. اما اصل قصه و متن و واقعیت آن این است، یعنی هر چیزی مغزی دارد البته با پوست پسته و پوست گردو هم مربا درست می کنند ولی واقعا کسی پرتقال را نمی گیرد مغز آن را دور بریزد و با پوست آن مربا درست کند . یک نکته ای من آن روز عرض کردم که اولا خدا می گوید همان که به شما دادم به دیگران بدهید و مما رزقناهم اگر زیاد آمد ما انفاق می کنیم ولی خدا می گوید نه همان که روزی تو است ینفقون ، انفاق کن . شما امکانات دارید می خواهید یک ماشین صد میلیونی بخرید این کار را نکنید یک ماشین هشتاد میلیونی بخرید و بیست میلیون آن را به یک آدمی بدهید که خیلی مشکلات دارد . الان آدمهایی هستند به من زنگ می زنند برای پانصد هزار تومان یا یک میلیون تومان مشکل دارند و صاحبخانه گفته اگر تا فردا ندهید اثاثیه شما را بیرون می ریزم . آیا انصاف است که فردی برای اینکه ماشین او دو تا امکانات بیشتر داشته باشد بیست میلیون اضافه بدهد ولی یک خانواده با دو تا فرزند جایی برای زندگی نداشته باشد . ما باید انفاق کنیم چرا که خداوند خودش این ثروت را به ما داده است و ما صاحب اصلی آن نیستیم . شخصی آمد خدمت امام صادق و گفت : پدر من با من بر سر مال دعوا دارد و مال اضافی می خواهد شما اجازه می دهید من علیه پدرم شکایت کنم ، حضرت عصبانی شدند و عباراتی به این مضمون گفتند که شما و مال شما همه متعلق به پدرتان هستید . خوب وقتی خدا می گوید که همه چیز متعلق به من است انا لالله گاهی من سر کلاس این را می گویم و از دانشجویان می پرسم آنها می گویند یعنی ما از خدا هستیم ولی می گویم خدا کلمه از را با مِن می آورد او نمی گوید انا من اله بلکه می گوید انا لالله یعنی ما متعلق به خدا هستیم و اگر بخواهیم از بگوییم یعنی از آن خدا هستیم ، خوب این ثروت که متعلق به صاحب مال است هرچه او گفت باید انجام دهیم . خدا گفته سهم خود و همسر و فرزندانت را بگیر و نیازهای خود را تأمین کن . آیه و فی اموالهم حقٌ مَعلوم لِسائل و ولمَحروم مربوط به نمازخوان ها است در سوره معارج فکر می کنم خدا آنجا می گوید که انسانها خیلی عجول هستند یک چیز خوب که به آنه برسد مشت می کنند که به کسی ندهند مثلا کسی سه مسئولیت دارد اگر مسئولیت چهارم را نیز به او بدهند می گوید بله تکلیف است انجام می دهیم بخاطر خدا البته بخاطر پول آن است . بنده اگر سه مسجد امام جماعت شوم دوست دارم چهارمی نیز سراغم بیاید از خودم می گویم که به بعضی ها برنخورد عده ای هیجده شغل دارند و بعضی ها یکی هم ندارند . بعد خدا فرموده یک مشکلی هم پیش بیاید داد و هوار می کنند و به زمین زمان بد می گویند و بعد می گوید مگر نمازخوان ها ، آنها اینگونه نیستند . انسان فکر می کند نماز خوان همین است که یک عبا روی شانه خود بیندازد و اول وقت نماز بخواند نخیر خداند نه صفت دیگر می آورد : یکی این است که فی اموالهم حق معلوم یعنی از حق مشخصی دارند که بیست درصد درآمد من آخر ماه مربوط به مستمندان است برای کسی که دست نیاز دراز می کند و برای کسی که نیازمند است ولی نمی آید خودت او را پیدا کن . مگر زمانی که می خواهی اتومبیل پیدا کنی فروشنده به در منزل شما می آید خود تو می روی و می گردی . الان نیز تو برو پیدا کن آنوقت چه اجری هم دارد. در این ماه رمضان من دو سه جلسه خیرین دعوت شدم چه خیرین نازنینی من فکر می کنم به برکت آنها است که بلا نازل نمی شود . یک مجموعه ای هستند که می گویند ما برای دو گروه کار می کنیم یکی برای شفای بیماران ، یکی هم برای ایتام . ما به چند بیمارستان دولتی با هم می رویم و می گوییم اگر بیماری آمد به مدد کاری مراجعه کرد و مستأصل بود به ما اطلاع دهید ما می رویم و مخفیانه و پول او را می دهیم . یک دختر یتیمی بود در یکی از استانها که یک بیماری صعب العلاج داشت ما او را در یکی از روستاها پیدا کردیم او یک فامیل داشت که نمی خواست آن دختر خوب شود چرا که این دختر دارای ارث و میراث زیادی بود می خواست او بمیرد تا ارث به خودش برسد ، ما آن دختر را پیدا کردیم مداوا کردیم و بیماری او حل شد و سالم به شهر و روستای خود بازگشت . یکی از افراد این مجموعه می گفت خود من یک سانحه ای برایم اتفاق افتاد که معجزه وار از آن سانحه نجات پیدا کردم . خدا از آن طرف نیز کمک می کند . آیت اله جوادی یک تمثیل زیبایی زد خدا در قرآن می گوید اگر شما انفاق کنید من جبران می کنم جبران به دو صورت است یک وقتی است که شما یک زنبیل گل از پای یک درخت بر می دارید این جبران می شود و جای آن پر می شود ، ولی دو سال طول می کشد اما یکی وقتی شما یک کامیون آب از یک استخر و از یک اقیانوس می گیرید ، چقدر طول می کشد که پر شود اصلا شما می توانید تصور کنید که چه زمانی پر شد ؟ خدا می گوید شما متوجه نیستید همان زمانی که نیت کردید یک چیزی را انفاق کنید یک حادثه در خیابان در انتظار فرزند شما است ولی همانجا خدا او را حفظ کرد . یک دوست نابابی می خواسته او را به راههای بد بکشاند و معتاد کند ولی یک فکر دیگری در ذهن او خدا می اندازد و او را منصرف می کند .
منبع:برنامه به سمت خدا